اَلبَیان فی تَفسیر القُرآن کتابی به زبان عربی در تفسیر و علوم قرآنی، نوشته سیدابوالقاسم خویی (متوفای ۱۳۷۱ش) است. این کتاب شامل برخی از مباحث علوم قرآنی از جمله اعجاز، تحریف، نَسْخ و نیز تفسیر سوره حمد است. به رغم خواسته و هدف مؤلف در ارائه تفسیرِ سوره‌های دیگر قرآن، البیان فقط شامل تفسیر سوره حمد است. این مجموعه حاصل درس‌های وی در حوزه علمیه نجف است.

البیان فی تفسیر القرآن
اطلاعات کتاب
نویسندهآیت‌الله سیدابوالقاسم خویی (متوفای ۱۳۷۱ش)
موضوعتفسیر، علوم قرآنی
سبکاستدلالی
زبانعربی
مجموعه۱ جلد
اطلاعات نشر
ناشرگوناگون

مؤلف کتاب

سید ابوالقاسم موسوی خویی (زاده ۲۸ آبان ۱۲۷۸ در خوی - درگذشته ۱۷ مرداد ۱۳۷۱ش در نجف) یکی از برجسته‌ترین فقیهان و مراجع تقلید شیعه در قرن ۱۴ش است. او از محضر استادان بزرگی در حوزه علمیه نجف بهره برد و خود نیز شاگردان مبرزی را تربیت نمود و بسیاری از مراجع تقلیدِ نسل بعدی، از شاگردان او هستند.

وی آثار زیادی در زمینه‌های مختلف علوم اسلامی دارد. از میان آنها کتاب البیان فی تفسیر القرآن و معجم رجال حدیث وی شهرت فراوانی دارد. ایشان سال‌ها مرجعیت بسیاری از شیعیانِ جهان را به عهده داشت.

محتوای کتاب

علم تفسیر
تفسیرهای مهم
شیعیتفسیر ابو الجارودتفسیر قمیکتاب التفسیر (عیاشی)تفسیر التبیانتفسیر مجمع البیانتفسیر الصافیتفسیر المیزان
سنیتفسیر جامع البيان (طبری)المحرر الوجیز (ابن عطیه)تفسیر الجامع لأحكام القرآن (قرطبی)تفسير القرآن العظيم (ابن كثير)تفسیر جلالین (سیوطی)
گرایش‌های تفسیری
تفسیر تطبیقیتفسیر علمیتفسیر عصریتفسیر تاریخیتفسیر فلسفیتفسیر کلامیتفسیر عرفانیتفسیر ادبیتفسیر فقهی
روش‌های تفسیری
تفسیر قرآن به قرآنتفسیر رواییتفسیر عقلیتفسیر اجتهادی
شیوه‌های نگارش تفسیر
تفسیر ترتیبیتفسیر موضوعی
اصطلاحات علم تفسیر
اسباب نزولناسخ و منسوخمحکم و متشابهاعجاز قرآنجری و انطباقمکی و مدنی


مؤلف در آغاز، به اجمال، از شیوه تفسیر خود سخن گفته، سپس در فصل نخست با عنوان «‌فضل قرآن‌» جایگاه قرآن را در نگاه آیات آشکار نموده و بر لزوم تدبر در آن تأکید کرده است.

اِعجاز قرآن

مؤلف در فصل دوم، در بحث از «‌اعجاز قرآن‌» به تبیین لغوی اعجاز، معنای اصطلاحی آن و فرق آن با سِحر پرداخته است.

وی برترین معجزه را آن می‌داند که با برترین جریان روزگار هماوردی کند، از این رو با تبیین جایگاه بلاغت و فصاحت در روزگار جاهلی، به اثبات برتری قرآن در اعصار و مانندناپذیری آن در بیان و عرضه حقایق والا می‌پردازد. خویی در بیان ابعاد مانندناپذیری قرآن، به تشریع و اِخبار از غیب نیز اشاره می‌کند.[۱]

دفاع از فصاحت و بلاغت قرآن

از دیرباز، کسانی بر این باور بوده‌اند که گاه در قرآن از لحاظ بیانی، اموری ناهمگون با فصاحت و بلاغت راه یافته است.[۲] مؤلف در فصلی جدا[۳] به برخی از اشکال‌ها و ایرادها در این زمینه پرداخته و با استناد به تاریخ، بدان‌ها پاسخ گفته است.

آیت‌الله خویی در اثر دیگرش، نفحات الاعجاز، نیز به نویسنده‌ای امریکایی که با نام ظاهراً مستعارِ نصیرالدین ظافر در کتابی با نام حُسن الایجاز فی ابطال الاعجاز [۴] به معارضه با قرآن برخاسته بوده، پاسخ گفته است.[۵]

قرائت‌های هفت گانه قرآن

بحث قرائت که از پیشینه‌ای کهن و اهمیتی ویژه برخوردار است، به صورت مفصل در کتاب البیان مطرح شده است. مؤلف به جایگاه قرائت در آرای قرآن پژوهان اشاره می‌کند و با تصریح به عدم تواتر قرائتهای هفتگانه می‌گوید:

عدم تواتر قرائت‌ها سخنی مشهور در میان شیعه است و بعید نیست که در میان عامه نیز چنین باشد.[۶]

مؤلف برای اثبات عدم تواتر قرائت‌ها، ابتدا قاریان دهگانه را معرفی می‌کند و سپس چگونگی گزارش قرائت‌های آنان را بازگو و اضافه می‌کند: توجه به واقع زندگانی قاریان و تأمل در راه‌های نقل قرائت‌ها و چگونگی اِسناد قرائت‌ها، نحوه استدلال قاریان و پیروان آنان به قرائت‌های خود و نقد دیگر قرائت‌ها، و انکار بسیاری از محققان برخی از این قرائت‌ها را (که نمونه هایی از آنها آورده است) نشان می‌دهد این قرائت‌ها متواتر نیستند.[۷] خویی آنگاه دلایل تواتر قرائت‌ها را نقد می‌کند و نشان می‌دهد هیچ‌کدام دلایل استواری ندارند.[۸]

مؤلف گاه بر این نکته تأکید کرده است که این دلایل، تواتر قرآن را ثابت می‌کند نه قرائت‌ها را، و بین این دو فرق‌های روشنی وجود دارد. مؤلف پس از نقد حجیت قرائت‌ها، با استناد به روایتی از کافی تأکید می‌کند در نماز قرائتی صحیح است که در زمان زندگانی امامان(ع) رایج بوده باشد.[۹]

بحث احرف سبعه

از آنجا که مؤلف تواتر قرائت‌ها را نفی کرده، در ادامه بحث، پیوند قرائت‌های هفتگانه را با حدیث «‌اَحرُف سبعه» گسسته دانسته و تأکید کرده است که این حدیث به هر معنایی که باشد، پیوندی با موضوع قرائت‌های هفتگانه ندارد. وی در تأیید این نظر خود، آرای تنی چند از مفسّران و قرآن پژوهان بزرگ اهل سنت را آورده است که از جمله به تأخر چند سده‌ای تعیینِ قرائت‌های هفتگانه از سوی ابن مجاهد استناد کرده‌اند.[۱۰]

بحث از روایت «‌احرف سبعه‌» در علوم قرآنی بسی درازدامن است.[۱۱] مؤلف، گونه‌های مختلف نقل آن را آورده و پس از نقد تمامی آن‌ها، تصریح کرده است که به دلیل تهافت و تناقض روایات و عدم امکانِ جمع، نمی‌توان آنها را پذیرفت.[۱۲] ازین رو، وی روایات «‌احرف سبعه‌» را یکسره مردود می‌شمارد.[۱۳]

عدم تحریف قرآن

مهم‌ترین بحث البیان، بحث «‌تحریف‌ناپذیری‌» قرآن کریم است. مؤلف تحریف را معنی کرده، انواع و ابعاد آن را نمایانده و محل نزاع بحث را روشن کرده است. وی ضمن تصریح به اینکه محققان هرگز به تحریف عقیده نداشته‌اند، «‌نسخ التلاوه‌» را گونه‌ای از تحریف دانسته است.

وی در اثبات تحریف‌ناپذیری قرآن، به آیات قرآن، سنت، روایات فضائل سوره‌ها و فضیلت قرائت قرآن استناد کرده است[۱۴] و افزون بر اینها به لحاظ تاریخی و با توجه به واقع زندگانی مسلمانان، وقوع تحریف را غیرممکن دانسته است.

مؤلف، اشکال‌های برخی از عالمان را بر این موضوع آورده و نقد کرده است. بحث وی از مصحف حضرت علی علیه‌السلام و نقد سندی و محتوایی روایت‌ها شایان توجه است.

از جمله اهم دلایل معتقدان تحریف، چگونگی جمع قرآن است. آنان براین باورند که چون قرآن در زمان رسول الله صلّی الّله علیه وآله وسلّم جمع نشده، به هنگام جمع آن در زمان خلفا تحریف صورت گرفته است. بدین سان، مؤلف به بحث از جمع قرآن پرداخته و پس از نقد و بررسی روایت‌ها و تحلیل ابعاد بحث و فرض‌های مختلف آن، به نتیجه رسیده است که قرآن به همین صورت کنونی به روزگار رسول اکرم جمع بوده است.[۱۵]

حجیت ظواهر قرآن

مؤلف پس از اثبات سلامت، استواری و وحیانی بودن قرآن، به بحث «‌حجیت ظواهر‌» آن می‌پردازد، و برای اثبات آن، به دلایل عقلی، قرآنی و روایی استناد می‌کند؛ آنگاه دلایل کسانی را گزارش می‌کند که به عدم حجیت ظواهر قرآن اعتقاد دارند، از جمله:

  • مخاطبان قرآن فقط امامان علیهم السلام‌اند؛
  • بهره گیری از ظواهر آیات و استناد بدان، تفسیر به رأی است که از آن نهی شده است؛
  • معارف قرآن بسی ژرف است و دست نایافتنی؛
  • و بالاخره تحریف قرآن و از بین رفتن قرائن مهم آن.

مؤلف که در بخش‌های پیشین دلایل تحریف را نقد کرده است، در این بخش، دیگر دلایل آنان را به نقد کشیده بر حجیت ظواهر قرآن تأکید می‌کند.[۱۶]

نسخ

در بحث از حجیت ظواهر قرآن، که عملاً حجیت تمامت آیات آن است، چگونگی «‌نسخ‌» آیاتی از قرآن مطرح می‌شود.

از اینجا مؤلف به بحث از نسخ می‌پردازد، و از یک سو اصل آن را می‌پذیرد و از سوی دیگر با بررسی اهمِّ مصادیق آن، که‌گاه تا به ۲۱۴ آیه رسانده‌اند[۱۷] و نقد و ردّ باورهای قرآن پژوهان، در آخر فقط منسوخ بودن یک آیه، یعنی «‌آیه نجوی‌» [۱۸] را پذیرفته است.

مؤلف در پی بحث از نسخ به بحث بداء هم پرداخته و دیدگاه شیعه را در این باره باز گفته است.[۱۹]

اصول تفسیر

بحث از اصول تفسیر، از دیگر بحث‌های کتاب است که مؤلف در آن، تکیه بر دیدگاه مفسّران را در تفسیر نااستوار می‌داند، و بر استناد به ظواهر کتاب، با توجه دقیق به معانی واژگان در ادب عربی، و خردورزی تأکید می‌کند و برای روایات صحیح در تبیین آیات، جایگاه ویژه‌ای قایل می‌شود و اشکال‌های پذیرفتن خبر واحد در تفسیر و حجیت آن را پاسخ می‌گوید.[۲۰]

حدوث یا قدم قرآن

«حدوث یا قدم قرآن»، که از نزاع‌های کهن معتزله و اشاعره است، بحث پایانی بخش علوم قرآنی این کتاب است.

مؤلف آن را از بحث‌های دخیل در فرهنگ اسلامی دانسته و از جمله آثار ورود بحث‌های فلسفه یونان در حوزه فرهنگ اسلامی تلقی می‌کند. وی در این بحث، به نقد دیدگاه اشاعره پرداخته، دیدگاه معتزله و شیعه را در حدوث کلام الهی استوار می‌داند.[۲۱]

تفسیر سوره حمد

تفسیر سوره حمد، بخش پایانی کتاب است که مؤلف در پرتو توجه به قرآن و سنت، و تأمل در لغت و ادب عربی، آیات را تفسیر کرده است. بحث لغوی کلمه «‌عبادت‌» و بحث فقهی واژه «‌بسمله‌» از جمله بحث‌های سودمند و راهگشای کتاب است. بینش فقهی و دقت‌های اصولی مؤلف در جای جای تفسیرِ وی آشکار است.

ویژگی‌های کتاب

در تعلیقات این اثر، از حدیث ثقلین، ترجمه قرآن، جبر و اختیار، شفاعت و مانند آن بحث شده است.[۲۲]

مؤلف البیان در بحث‌های مقدماتی، و نیز در تفسیر سوره حمد، آشکارا از بحث‌های کلامی استادش، علاّ مه بلاغی، در آلاءالرحمن اثر پذیرفته است.

تأثیر این کتاب در حوزه علوم قرآنی، بویژه در بحث تحریف‌ناپذیری قرآن کریم، بسیار بارز است، تا جایی که برخی آثار، نوعی ملخص یا مبسوط البیان به شمار می‌روند. توجه عالمان و قرآن پژوهان اهل سنت نیز نشانه دیگری از گستره حضور این اثر است.[۲۳]

نا تمام ماندن تفسیر

درباره ناتمام ماندن این تفسیر گزارش های مختلفی نقل شده است. سید موسی خویی، نوه سید ابوالقاسم خویی، می‌گوید: «وقتی از ایشان پرسیدیم چرا تفسیر قرآن را ادامه ندادید، گفتند سی‌ یا چهل سال وقت می‌خواست و من فرصت این کار را نداشتم.»[۲۴] مطهری به نقل از یکی از فضلا از آیة الله خوئی وجود موانع و مشکلات را مانع تمام کردن تفسیر دانسته است وی در پاسخ به این سؤال که علامه طباطبایی در قم کار تفسیر را ادامه دادند و بیشتر وقت خودشان را صرف‌ این کار کردند گفته آقای طباطبائی " تضحیه " کرده‌اند . یعنی آقای طباطبائی خودشان را قربانی کردند ، از نظر شخصیت‌ اجتماعی ساقط شدند؛ و راست گفتند. [۲۵]

ترجمه و نشر کتاب

  • البیان بار نخست در ۱۳۷۵ق در نجف به چاپ رسید.[۲۶]
  • هاشم هاشم زاده هریسی و محمدصادق نجمی آن را با عنوانِ بیان، در علوم و مسائل کلی قرآنی، به فارسی ترجمه کرده‌اند.
  • ترجمه کاملی از آن نیز به زبان اردو، به مترجمی محمد شفاء نجفی، در ۱۴۱۰/۱۹۸۹ در اسلام آباد به چاپ رسیده است.
  • همچنین، دو فصل «‌جمع و تدوین قرآن‌» و «‌مصونیت قرآن از تحریف‌» توسط اصغرعلی جعفر در ۱۹۸۷م به انگلیسی منتشر شده است.
  • فصل «‌حجیت ظواهر قرآن‌» نیز به ترجمه مجاهد حسین در مجله التوحید در ۱۹۸۹ منتشر شده است.
  • انتشارات دانشگاه آکسفورد هم ترجمه انگلیسی کاملی از البیان به قلمِ عبدالعزیز ساشادینا در ۱۹۹۸ منتشر کرده است.

پانویس

  1. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، ص۳۳ـ۷۷
  2. ابن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، ۱۳۹۳ق، ص۲۲
  3. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۸۱ ـ۹۹
  4. بولاق ۱۹۱۲
  5. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۹۳-۹۴؛ رجوع کنید به آقابزرگ طهرانی، ج۲۴، ص۲۴۶
  6. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، ص۱۲۳
  7. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۱۲۶ـ۱۵۷
  8. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۱۵۷ـ۱۶۰
  9. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۱۶۷
  10. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، ص۱۶۳
  11. رجوع کنید به ضیاءالدین عتر، الاحرُف السبعة و منزلة القراءات منها، ۱۴۰۹ق.
  12. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۱۷۱ـ۱۹۳
  13. برای انتقاد از این نظر رجوع کنید به شاهین، ص۲۹ـ۳۲
  14. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۲۰۷ـ ۲۳۵
  15. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۲۳۹ـ۲۵۹
  16. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، ص ۲۶۳ـ۲۷۳
  17. نحّاس؛ النّاسخ و المنسوخ فی القرآن الکریم، ۱۴۰۷ق، ج۱ـ ۲، باب ۳
  18. مجادله: ۱۲
  19. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۲۷۷ـ۳۹۴
  20. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۳۹۷ـ ۴۰۲
  21. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۴۰۵ـ۴۱۳
  22. خویی، البیان فی تفسیرالقرآن، ۱۴۰۸ق، صص۴۹۹ـ ۵۲۸
  23. نیز رجوع کنید به شاهین؛ رومی، ج۱، ص۱۹۰ به بعد
  24. https://mobahesat.ir/8156
  25. مطهری، ده گفتار، ص۲۲۰.
  26. مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی وعربی، ۱۳۴۰ش، ج۱، ص۲۴۱

منابع

  • آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، الذریعة الی تصانیف الشیعة، بیروت، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
  • ابن قتیبه، تأویل مشکل القرآن، قاهره، چاپ احمد صقر، ۱۳۹۳ق/ ۱۹۷۳م.
  • خویی، ابوالقاسم، البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، ۱۴۰۸/۱۹۸۷ق.
  • خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال‌، بیروت، چاپ افست قم، ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • رومی، فهد بن عبدالرحمان، اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، ریاض، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
  • مصطفی زید، النسخ فی القرآن الکریم: دراسة تشریعیة تاریخیة نقدیة، بیروت، ۱۳۹۱ق/ ۱۹۷۱م
  • شاهین، عبدالصبور، تاریخ القرآن، قاهره، ۱۹۶۶م.
  • ضیاءالدین عتر، حسن، الاحرُف السبعة و منزلة القراءات منها، بیروت، ۱۴۰۹ ق/ ۱۹۸۸م.
  • مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، تهران، ۱۳۴۰ـ۱۳۴۴ ش.
  • نحاس، احمد بن محمد، النّاسخ و المنسوخ فی القرآن الکریم، چاپ شعبان محمداسماعیل، قاهره، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.

پیوند به بیرون