مرگ | |
---|---|
احتضار • عزرائیل • غسل میت • کفن • نماز میت • تدفین • شهادت | |
برزخ | |
شب اول قبر • سؤال قبر • نکیر و منکر • حیات برزخی • بدن برزخی | |
قیامت | |
اسرافیل • معاد جسمانی • نفخ صور • نامه اعمال • صراط • صحرای محشر • اصحاب یمین • اصحاب شمال | |
بهشت | |
درهای بهشت • حور العین • غلمان • رضوان • نعمتهای بهشت | |
جهنم | |
درهای جهنم • درکات جهنم • زقوم • اسفل سافلین • هاویه • جحیم • غساق | |
مفاهیم وابسته | |
شفاعت • تجسم اعمال • رقیب و عتید • تناسخ • رجعت • روح • باقیات صالحات | |
جَهَنَّم یا دوزخ جایگاه انسانهای بدکار (گناهکار، منافق، کافر و مشرک) در جهان پس از مرگ است که در آن سزای اعمال خود را خواهد دید. در قرآن افزون بر نام جهنم، نامهای دیگری مانند جَحیم، سَقَر و سَعیر نیز اشاره به جهنم یا طبقهای از آن دارد و در موارد زیادی نیز فقط با واژه «النار» (آتش) از آن یاد شده است.
در فرهنگ ایران، نام دوزخ بازمانده از ایران باستان به عنوان معادلی برای جهنم کاربرد داشته است. جهنم نه تنها در نصوص دینی مانند قرآن و روایات بازتاب وسیعی داشته، بلکه در حیطه دانشهایی چون کلام، فلسفه و عرفان نظری هم مباحثی را به خود اختصاص داده است.
واژهشناسی
جهنم بهمعنای چاه بسیار ژرف، در اصل، نام آتشی است که خداوند با آن گناهکاران را مجازات میکند و در اصطلاح قرآن کریم به معنای جایگاه عذاب اخروی است که بدکاران و کافران در آنجا به کیفر اعمال خود میرسند.[۱]
بیشتر واژهشناسان مسلمان، جهنم را واژهای غیرعربی و معرب شمردهاند.[۲] گروهی نیز، آن را عربی میدانستند.[۳] جوهری و راغب اصفهانی جهنم را واژهای فارسی شمردهاند. راغب اصل واژه را «جهنّام» میداند.[۴] [یادداشت ۱]ابن اثیر، ابن منظور و سیوطی به احتمال عبری بودن اصل این واژه نیز اشاره دارند و آن را برگرفته از «كِهِنّام» عبری میدانند.[۵]
محققان معاصر غربی جهنم را برگرفته از واژه «گِههینُّم» یا «جِهینَُم» عبری، به معنای دره یا وادی بنی هینَُم به شمار آوردهاند.[۶]
جایگاه جهنم در نظام آخرت شناسی
جهنم به عنوان بدترین مکان در مقابل بهشت به عنوان بهترین مکان در آخرت قرار دارد. بهشت جامع همه نیکیها و جهنم جامع همه زشتیهاست. کارگزاران جهنم همه از فرشتگان و بندگانی مطیع فرمان خدایند.[۷] در آموزه اسلامی، جهنمی که امور آن به دست شیاطین باشد، وجود ندارد و هر آنچه هست، بخشی از حاکمیت خداست. در حدیثی از امام صادق (ع) تصریح شده است که جهنم بر گناهکاران عذاب است و بر کارگزاران جهنم که درون جهنماند، رحمت است.[۸] خازن اصلی جهنم که نام او مالک است،[۹] در روایات به زشترویی و بوی تعفنش وصف شده است.[۱۰][یادداشت ۲] حتی در ملاقاتی که پیامبر در معراج با مالک داشت و در طی آن مالک استثنائاً مانند دیگر فرشتگان خندهرو ظاهر نشد؛[۱۱] هیبت او به اندازهای تأثیرگذار بود که پیامبر(ص) از آن پس دیگر متبسم دیده نشد.[۱۲] نوزده نگهبان جهنم که قرآن کریم به آنها اشاره دارد[۱۳] نیز از چنان هیبتی برخوردارند که اگر کسی از مردم زمین به آنان نظر کند، بیدرنگ میمیرد.[۱۴]
فلسفه جهنم
مهمترین پرسشی که درباره جهنم در پیش روست، حکمتی است که از بابت آن تباهکاران باید چنین عذابی سخت و طولانی را تحمل کنند، عذابی که از جهت شدت و ابدی بودن قابل مقایسه با دنیا نیست. در همین راستا، پیامبران در پی آنند تا مردم را به عملکردی فراخوانند که آنان را از عذاب دردناک نجات دهد.[۱۵]برخی از مفسران بر این باورند که اگر در دعوت پیامبران انذار و بیم از آتش و عذاب الهی نبود هیچ گاه مژده به بهشت و پاداشهای الهی به تنهایی نمی توانست مانع ارتکاب گناهان باشد. [۱۶]
هراس از جهنم ضامن نیکوکاری
ترس از جهنم در آموزههای دینی به عنوان یک ضامن اجرای دستورات دینی مطرح است. در قرآن کریم به صراحت از مردم خواسته شده است تا از جهنم هراس داشته باشند[۱۷] و خود و خاندانشان را از آن محفوظ دارند.[۱۸]
جزای اعمال
آیات متعدد قرآن به صراحت عذاب را «جزا»ی اعمال دانسته[۱۹] و در این باره افزون بر دو تعبیر پرکاربرد جزا و عقاب، گاه از تعابیر «نَکال» به معنای عقوبت[۲۰][یادداشت ۳] و نیز انتقام[۲۱] استفاده شده است و حتی خداوند «دارای انتقام» خوانده شده است.[۲۲]
تجسم اعمال
بر اساس مبنای تجسم اعمال، عذاب تحمل شده توسط تباهکاران، در واقع صورت حقیقی اعمال خودشان است و این خود اعمال هستند که به سراغ صاحبانشان آمدهاند و آنان را به رنج افکندهاند؛ عذابی از بیرون بر کسی تحمیل نمیشود و ساخته دستان خود مجرمان است. این مفهوم که از خلال برخی آیات فهیمده شده،[۲۳] در آیه ۸ زلزال، روشنترین بازتاب را دارد، با این مضمون که «و هر كه هموزن ذرّهاى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد.» در آیهای دیگر خوردن مال یتیم خوردن آتش دانسته شده است.[۲۴][یادداشت ۴]
جهنم از مرگ تا قیامت
فرد گناه کار پس از مرگ تا رستاخیز عذابهایی را در برزخ تحمل میکند و سپس محکمه قیامت برگزار میشود؛ آنانکه اهل بهشتند، از جهنم آسیبی نمیبینند و زشت کاران پس از محاکمه به محل مجازات برده میشوند. اما در نصوص اسلامی، گاه تصویری غافلگیرکننده از انتقال به جهنم، بیدرنگ پس از مرگ داده شده است، آنسان که گویی در پسِ مرگ، آتش جهنم در کمین است.[یادداشت ۵]
در دنیا پیشوایان هستند که مردم را به آتش میخوانند.[۲۵] آنان از جنس آدمیاند که بر دروازههای جهنم ایستادهاند و هر کس را که اجابت کند، در آتش میافکنند.[۲۶]درباره قوم نوح و قوم لوط نیز چنین تصویری داده شده است که پس از گرفتار شدن به عذاب الهی و رفتن به کام مرگ، بیدرنگ به جهنم داخل شدهاند.[۲۷]
جهنم در انتظار نمیماند که تباهکاران بدانجا راهی شوند، بلکه خود در کمین کافران است.[۲۸] در آستانه ورود جهنمیان آتش آن برافروخته میشود،[۲۹] و در حین برقراری محکمه قیامت، حهنم به عرصه آورده میشود.[۳۰] بنابر تصویرسازی روایات، آن روز جهنم را با ۷۰هزار زمام در دست ۷۰هزار فرشته میآورند، اما میرمد و اگر خدایش نگاه ندارد، آسمانها و زمین را آتشی میزند[۳۱]
روز قیامت جهنم به تباهکاران عرضه میگردد.[۳۲] مجرمان آتش را میبینند و میدانند که بِدان درخواهند افتاد[۳۳] و سختی را پیش از درافتادن بِدان حس میکنند[۳۴] همین ویژگی موجب شده است تا در قرآن با تعابیری چون «عذاب یوم عظیم»[۳۵] «عذاب یوم عقیم»،[۳۶] عذاب یوم کبیر،[۳۷] جهنم به روز قیامت انتساب یابد.
جهنم مانند یک شکارچی عمل میکند، زبانههایی از جهنم برمیآید تا گروههای خاصی از گناهکاران را از عرصه برباید و به درون خود کشد؛ زبانهای با دو چشم و زبان فصیح که میگوید دمأمور شکار سه گروه است: جباران عنادورز، آنانکه خدا و رسولش را آزار دادهاند و آنان که بت میسازند.[۳۸] گاه این تصویر خاصتر شده و از زبانهای سخن آمده است که مانند پرندهای که دانه میچیند، قاتلان امام حسین را میگیرد و به درون آتش میبرد.[۳۹]
جهنم بر بلعیدن گناهکاران حریص است و هرچقدر مجرمان بدان فرو میریزند، با ندای «هل من مزید» بیشتر میطلبد.[۴۰] تا آنجا که به فرمان خدا باز میایستد.[۴۱]
جهنم در کمین همه است، کسی در عرصه قیامت نیست جز آنکه باید وارد آن شود.[۴۲] اما خروج از آن بدون آسیب مشروط به رستگاری است. در بسط این آموزه، روایات از پلی پرخطر سخن گفتهاند که از میان جهنم میگذرد، رستگاران به سلامت از آن عبور میکنند و گناهکاران به آتش میافتند[۴۳] پلی که به باریکی لبه شمشیر[۴۴] که گاه با الهام از آیهای قرآنی[۴۵] پل صراط خوانده شده است.[۴۶]
برای مؤمنان آتش جهنم همچون آتش [[ابراهیم]][یادداشت ۶] خنک و سلامت است.[۴۷]
« | شما و آنچه غير خدا میپرستيد، هيزم جهنم خواهید بود.(سوره انبیاء، آیه ۹۸) | » |
گروههای اهل جهنم
در تعابیری کلی، سخن از آن دارد که بسیاری از جن و انس به جهنم در میآیند؛[۴۸] اما در مواردی مصادیق اهل جهنم و گناهانی که سبب عذابشان شده به صورت مشخصتر اشاره شده است.
- شرک و کفر: شرک به عنوان بزرگترین گناه[۴۹] نخستین مصداق است.[۵۰] آنان که مخلوقی را شرک خدا گرفتهاند، هم خود و هم آنچه پرستیدهاند، هیزم جهنم خواهند بود.[۵۱] تا آنجا که برخی روایات نامشهور از افتادن خورشید و ماه به جهنم -بدان سبب که معبود گروهی بودهاند- سخن آوردهاند.[۵۲] گاه از تعبیر کلیتر کفر استفاده شده و از عذاب کافران عنادورز سخن آمده است.[۵۳] و گاه این مفهوم با تعابیری چون تکذیب آیات خدا[۵۴] و استهزا به آیات[۵۵] بیان شده است.
- تکبر: تکبر و برتری جویی بر دیگران، گناهی است که در معرفی اهل جهنم، بیش از هر گناهی تأکید شده است.[۵۶] در منابع روایی ابعاد این برتریجویی تبیین شده است.[۵۷]از جمله حدیثی آمده است که بیشترین اهل جهنم، متکبران و جبارانند.[۵۸]
- حاکمان ظالم: در احادیثی با عبارات مختلف این نکته تکرار شده است که نخستین کسانی که به جهنم وارد میشوند، حاکمان سلطهطلبند؛ چنین مضمونی در منابع مختلف شیعه[۵۹] و هم اهل سنت[۶۰] دیده میشود. در حدیثی از امام علی(ع) جایگاه امام جائر در قعر جهنم و با شدیدترین عذاب دانسته شده است.[۶۱]
- یاوران ستمگران: آنانکه به ستمگران میل میکنند[۶۲] و آنانکه ستمگری را بر جور راهنمایی میکنند[۶۳]همچون ستمگران شاخصان اهل جهنماند و آنانکه شلاق بدستند، همپای حاکمان ستمگر، در شمار اولین واردشوندگان به آتش جهنمد.[۶۴]
تعابیر دیگری از اهل جهنم چون طاغیان[۶۵] مترفان،[۶۶] و مسرفان[۶۷] نیز همه به نوعی به مفهوم پیشین و حواشی آن بازگشت دارند.
- عاصیان: تعبیر کلی عصیان بر خدا و رسول، به عنوان مشخصهای برای اهل جهنم دیده میشود.[۶۸] آن کس که عمل زشتی را انجام دهد و خطایش بر او احاطه یابد[۶۹] در میان گناهان، قرآن کریم بر تضییع حق الناس تأکید ویژهای دارد و از کسانی چون آدمکشان[۷۰] عیبجویان و سخن چینان.[۷۱] و گنج اندوزانی که از انفاق بخل میورزند[۷۲] در شمار اهل آتش نام برده شده است. در روایات به گروههای دیگری از گناهکاران هم به عنوان اهل جهنم اشاره شده که فراتر از یادکردهای قرآنی است[۷۳] جهنم ضمن ترسانگیز بودن، با شهوات احاطه شده است، بدان معنا که شهوات انسان را از هول جهنم غافل میسازد.[۷۴] برخی از محققان معتقدند که «حُفّت النار بالشهوات» ظاهرش این است که بهشت با مشقتهای تکلیف همراه است و اگر کسی بخواهد بهشت برود باید ناراحتیهای دنیا را تحمل کند؛ اما سرّش این است که رحمت الهی با نقمت الهی همراه است.[۷۵]
همنشینی جمعی گناهکاران
برپایه روایات، افرادی که گناهی مشابه مرتکب شدهاند، در عذاب در کنار یکدیگر قرار دارند. به طور کلی در کنار مجازات فردی، تشخص گروهی و جمعی گناهکاران هم در جهنم دیده میشود. از جمله قرآن کریم بارها از ورود امتها[۷۶] و گروهها[۷۷] به آتش سخن آورده و مکرر تعبیر حشر به جهنم را به کار برده است.[۷۸] با وجود همراهی امتها گفتگوهای خصمانه و بیزاری جستنها در میان آنها موضوعی است که بارها بدان اشاره شده است.[۷۹]
خلود در جهنم
در تصویر ابتدایی که از جهنم در منابع اسلامی دیده میشود، برونرفتی از جهنم وجود ندارد و سخن از عذابی پاینده است. آنچه این تصویر پایداری را تقویت میکند، بیمرگی است؛ آنان هرگز طعم مرگ را نمیچشند[۸۰] و در حالیکه شرایط مرگ از همه طرف آنان را احاطه کرده، اما هرگز مرگ آنان را فرونمیگیرد.[۸۱] نه تنها مرگ که خروج از آتش هم منتفی دانسته شده است.[۸۲]در یک تصویرسازی در روایات سخن از آن است که مرگ را به صورت بزی در عرصه قیامت -درحالیکه همه او را میشناسند- آورده، ذبح میکنند[۸۳]و امید همگان به اینکه عذابشان با مرگ خاتمه یابد، ناامید میشود.[۸۴]
در همین راستا در آیات پرشماری از قرآن کریم سخن از جاودانگی در آتش[۸۵] و گاه با تأکید خلود ابدی است.[۸۶] تعابیری مانند دارالخلد،[۸۷] و عذاب الخلد،[۸۸] نیز برای جهنم به کار رفته است.
برخی از اهل کتاب بر این باور بودند که در صورت وارد شدن در جهنم، تنها روزهای معدودی آنجا عذاب خواهند دید و سپس نجات خواهند یافت،[۸۹] اما این باورشان به سختی نکوهش و نفی شده است. با این همه به ندرت در روایایی از قرآن کریم، اشاراتی دیده میشود که زمینه باور مسلمانان به عذاب موقت در جهنم را فراهم آورده است. در آیه ۱۲۸ سوره انعام پس از سخن از خلود در جهنم، عبارتی برای استثنا به صورت «الا ما شاء الله» آمده که زمینه ساز پدید آمدن این باور در میان برخی مفسران است که بعضی از اهل جهنم امکان رستن از آن را دارند.[۹۰]
سخن از اقامت در جهنم برای زمانی بسیار طولانی به تعبیر «احقاب»[۹۱] نیز زمینه ساز باور به پایان پذیری جهنم -دستکم برای برخی از اهل آتش- بوده است، برای آنکه از هول جهنم کاسته نشود، در روایات تأکید میشود که «به خدا سوگند کسی از آتش رهایی نمییابد، جز آنکه در آن به اندازه احقاب - جمه حقب که هر حُقْب افزون بر ۸۰ سال است- درنگ داشته باشد.[۹۲]و اگر به اهل جهنم گفته شود که شما به شمار همه شنهای دنیا در آتش میمانید، باز شادمان میشوند.[۹۳]
این جهنمیان که پس از تحمل عذابی در قبال اعمال زشت، از جهنم رهایی مییابند، در روایات، مسلمانانی گناهکار دانسته شدهاند.[۹۴]بر اساس برخی روایات، آن کس که در قلب او ذرهای از ایمان وجود داشته باشد، روزی از آتش بیرون خواهد رفت.[۹۵] گاه نیز شفاعت است که موجب رهایی مجرمان از جهنم میشود، در حالیکه از شدت عذاب خاکستر شدهاند.[۹۶]
اوصاف جهنم
گونههای عذاب
- آتش: مهمترین عذابی که جهنم بدان شناخته شده است، آتش سوزانی است که موجب شده است در بسیاری از موارد قرآن کریم به جای افتادن در جهنم، از افتادن در آتش سخن گوید؛ اما قرآن اصرار دارد با به کار گرفتن صفاتی خاصی برای این آتش، مانند «آتش سوزان»[۹۷] یا «آتش سرپوشیده»[۹۸] برکننده پوست،[۹۹] و اینکه چیزی را باقی نمیگذارد[۱۰۰] ویژه بودن آن را نشان دهد. این آتش که به عنوان «نار الله» شناخته شده[۱۰۱]و ستونهای برافروخته دارد[۱۰۲] برخلاف آتشهای زمینی، از قلبها آغاز میشود و شعلهوری آن از درون به بیرون است.[۱۰۳]هیزمهای آتش جهنم نیز دور از انتظار است؛ انسانها خود هیزم آتشاند[۱۰۴] و در برخی آیات سخن از آتشی است که هیزم آن انسانها و سنگهاست.[۱۰۵]
- عذابهای وابسته به آتش: برخی عذابهای یادشده در جهنم در حاشیه آتشاند، مانند سَموم که باد سوزان جهنم است[۱۰۶] و حَمیم که آبی سوزان است[۱۰۷] که هم به دوزخیان نوشانده میشود[۱۰۸] و هم برای گونههای دیگر عذاب کاربرد دارد[۱۰۹]
- غذا و نوشیدنی: درباره غذا و نوشیدنی جهنم مضامینی در قرآن و روایات هست. برخلاف خورد و آشام بهشت -که با عباراتی آشنا به نعمتهای زمینی بیان شده- در وصف جهنم سخن از نوشیدنیها و خوردنیهایی با نامهای ناآشناست؛ خوردنیهایی مانند زقوم،[۱۱۰] غسلین،[۱۱۱] و طعام ضریع[۱۱۲]و نوشیدنیهایی مانند غساق[۱۱۳] صدید.[۱۱۴] و شرب الهیم[۱۱۵] که توضیح ماهیت آنها برای مفسران مشکل بوده است. ویژگی کلی آنها این است که گرسنگی و تشنگی را رفع نمیکنند،[۱۱۶] گلوگیرند[۱۱۷]و امعاء خورنده را میجوشانند[۱۱۸] و پاره پاره میکنند[۱۱۹] پوشاک آنان نیز از جنس آتش؛[۱۲۰]یا مواد سوزانندهای چون قطران[۱۲۱]و حمیم[۱۲۲]گفته شده است.
- دیگر عذابها: در وصف دیگر عذابها در قرآن کریم از غل و زنجیر[۱۲۳] مقامع آتشین،[۱۲۴] تازیانههای عذاب،[۱۲۵] صداهای ناهنجار جهنم[۱۲۶] ضیق مکان و احساس فشار[۱۲۷] سایههایی که به جای آرامیدن از آتش خود آتشینترند.[۱۲۸] و عذابهایی فراتر که به وضوح از آنها یاد نشده[۱۲۹] بیان گردیده است.
در روایات شقوق بیشتری دیده میشود: در وصف زندانهای جهنم از زندانهایی با عذابهای خاص مانند زندان بولَس (که زندان متکبران است. البخاری، الادب المفرد، ۱۴۰۶ق۷ ص۱۲۲.)[۱۳۰] یا زندان فلق[۱۳۱] به خصوص یاد شده است. وصفی هم درباره مارها و عقربهای جهنم آمده است[۱۳۲] که گاه برای منتقدان سؤال انگیز هم بوده است.[۱۳۳] حتی مارهایی با نام معرفی شدهاند[۱۳۴] در شمار نوشیدنیها «طینة الخَبال» (سرشت تباهی) یاد شده که عصاره خود اهل آتش است.[۱۳۵] روایاتی هم درباره افزودن حس تنفر از خورد و آشام جهنم آمده است.[۱۳۶]
همچنین سخن از آسیابی است که عالمان بدعمل را خرد میکند[۱۳۷] زمهریر که خود واژهای قرآنی در کاربردی دیگر است[۱۳۸] در روایات به عنوان سرزمینی با سرمای هراسناک ترسیم شده که خود بخشی از جهنم است؛ سرمایی که بدن مجرمان را قطعه قطعه میکند[۱۳۹] در روایتی آمده است: جهنمیان برای گریز از آتش به زمهریر پناه میبرند که عذابش سختتر است[۱۴۰] و سپس درخواست دارند که به آتش بازگردند[۱۴۱] نزد برخی مفسران، استثنای یاد شده در قرآن[۱۴۲] برای بقای آتش مربوط به جابه جایی به زمهریر است[۱۴۳]
عذابهای خفیف
با وجود تأکید روایات در افزودن بر ترس از جهنم، گاه روایاتی دیده میشود که اشاره به عذابهای خفیف هم دارد؛ روایاتی که دو مسیر متفاوت را پیمودهاند. در حالی که حدیثی برای نمونه خفیفترین عذاب سخن از کسی میراند که امکان غذاخوردن برای او وجود دارد[۱۴۴]در حدیثی دیگر، نازلترین عذاب برای کسی است که در پیش پای او آتشی نهاده میشود که تا مغزش را میجوشاند.[۱۴۵]
جزئیات بیشتر درباره عذابهای جهنم و نسبت آن با گناهان افراد در تفصیل داستان معراج پیامبر و دیدار حضرت از جهنم آمده است.[۱۴۶]
ابواب و درکات جهنم
قرآن کریم بارها به این نکته اشاره دارد که جهنم را درهایی است[۱۴۷] و در یک مورد اشاره دارد که جهنم را هفت باب است که هر یک را «جزئی مقسوم» است.[۱۴۸] اشارهای هم به مراتب جهنم وجود دارد؛ اینکه در موضعی به «پایینترین درک از آتش» اشاره شده است.[۱۴۹] برخی مفسران «اسفل السافلین»[۱۵۰] را نیز ناظر به همین پایینترین مرتبه شمردهاند.[۱۵۱]
برخی از لغویان و مفسران اشاره دارند که درکات در خصوص جهنم، همپای مفهوم درجات درباره بهشت است.[۱۵۲]اما به ندرت تعبیر درجات درباره جهنم هم به کار رفته است.[۱۵۳] در زبانزد مردم دَرَکْ به عنوان صورت کوتاه شده «درک اسفل السافلین» مفهوم شناخته شده است.[۱۵۴] برخی از مفسران چون ابن جریج، هفت باب جهنم را اشاره به هفت درک جهنم دانستهاند[۱۵۵] که مضمون آن در حدیثی مرسل هم تأیید شده است.[۱۵۶]برخی مفسران با بهره گرفتن از نامهای آتش آخرت در قرآن کریم، جهنم، لَظی، حُطَمَه، سَعیر، سَقَر، جحیم و هاویه را نامهای این ۷ مرتبه میدانند، گرچه درباره ترتیب آنها اتفاق نظری وجود ندارد.[۱۵۷]
تفاوت درکات جهنم
در خصوص تفاوت این درکات، ضحاک بن مزاحم از مفسران متقدم،درک اول را از آن عاصیان اهل توحید، دوم را نصاری، سوم را یهود، چهارم را صابئین، پنجم را مجوس، ششم را مشرکان و هفتم را از آن منافقان شمرده است.[۱۵۸] روایاتی هم وجود دارد که برخی از این درکات را جداگانه وصف کرده است، مانند اینکه سَقَر محل استقرار متکبران[۱۵۹] و سعیر محل اسکان آدمکشان است.[۱۶۰]
مکانهای دیگر جهنم
افزون بر درکات، برخی واژههای قرآنی که در سیاق وصف جهنم آمدهاند و از ظاهر لفظ هم به جهنم ربطی ندارند، در برداشتهای روایی و تفسیری نام مکانهایی در جهنم دانسته شده است؛ از جمله: معرفی «صعود» در آیه ۱۷ مدثر، به کوهی در جهنم،[۱۶۱] «عقبه»[۱۶۲] به کوهی در جهنم،[۱۶۳] «حُفَرة من النار»[۱۶۴]به چاهی در جهنم،[۱۶۵] «فلق»[۱۶۶] به چاهی در جهنم که به طور مبسوط عذابهای آن وصف شده است،[۱۶۷] «وَیْل»[۱۶۸] به وادیای هولناک در جهنم[۱۶۹] یا چاهی در آن که چهل سال طول میکشد تا به قعرش برسند،[۱۷۰] «غی»[۱۷۱] به وادیای در جهنم،[۱۷۲] «غساق»[۱۷۳] به نهری یا وادیای مملو از عقرب،[۱۷۴] «اَثام»[۱۷۵] به وادیای در جهنم[۱۷۶] و «مَوبِق» به نهری از قَیح (زرد آب و چرک خون) و خون.[۱۷۷]
مکانهایی دیگر نیز مستقلاً در احادیث معرفی شدهاند، مانند چاه حزن که جهنم خود روزی صد بار از آن پناه میجوید[۱۷۸] چاه هَبهَب که در وادی سَقَر جای دارد و مکان جباران است،[۱۷۹] کوه سَکران و وادی آن غَضبان دارای تابوتهایی از آتش[۱۸۰] و تابوتی از آتش در قعر جهنم که در آن شش نفر از پیشینیان و شش نفر از امت پیامبر به عنوان شقیترین مردم در عذاباند.[۱۸۱]
برخی از محدثان امامیه و اهل سنت در وصف جهنم و بهشت آثار مستقلی تألیف کردهاند.[۱۸۲] که از آن میان صفة الجنة و النار از سعید بن جناح از کهنترین متون بازمانده است.[۱۸۳]
خواری و حرمان
در آموزه قرآن، به همان اندازه که شادکامی غافلانه[۱۸۴] و غرق در لذایذ دنیا شدن،[۱۸۵] جزایش عذاب جهنم است، جزای استکبار و برتری طلبی در دنیا،خواری و زبونی در آخرت است. از همان آغاز، نحوه در افتادن مجرمان به آتش، با خواری همراه است[۱۸۶] که گاه با تعابیری چون سرنگون شدن در آتش[۱۸۷] سخت رانده شدن،[۱۸۸] و گرفته شدن از سر و پا[۱۸۹] بیان شده است. در حین عذاب نیز این خواری با تعابیری چون ذلت[۱۹۰] خزی،[۱۹۱] یاد شده و عذاب هون صریحاً به عنوان انتقام برتری جویی و استکبار عنوان شده است.[۱۹۲]
تصویری از این خواری،در تحقیر و سرزنشهایی دیده میشود که از سوی خزنه جهنم صورت میگیرد.[۱۹۳] نیز در گفت و گویی که میان اهل جهنم با بهشتیان تصویر شده است.[۱۹۴]
مهمترین حرمان دوزخیان که از همان عرصه قیامت آغاز میشود، سخن نگفتن خداوند با آنان است.[۱۹۵] و این زمینه بیپناهی آنان در جهنم است. در این باره نخست باید به آیاتی توجه کرد که در آنها سخن از درخواست جهنمیان از خزنه است که برای آنان نزد خداوند دعا کنند[۱۹۶] و آنگاه که خزنه ناامیدشان میکنند، خود مستقیماً دست به دعا برمیدارند.[۱۹۷] قرآن کریم به تضرع آنان برای اعتذار،[۱۹۸] آرزوی فدیهای برای رهایی[۱۹۹] و درخواستی برای مهلتی برای بازگشت به دنیا و جبران اعمال[۲۰۰] اشاره دارد که هیچ یک مسموع نیست. بارها هم بر این نکته تأکید شده است که اهل دوزخ هیچ یاری[۲۰۱] مهلت[۲۰۲]و امانی[۲۰۳] دریافت نمیکنند.
در خطبه این منتسب به امام علی نیز در وصف جهنم آمده است: «خانهای که در آن رحمت نیست و از اهل آن هیچ دعایی شنیده نمیشود.»[۲۰۴]
از احادیث استثنایی که بر مواردی از استجابت دعا تأیید دارند، حدیثی به این مضمون که بندهای در جهنم هزار سال خدا را با تعبیر یا حنان یا منان میخواند،پس خدا جبرئیل را فرستاد تا او را پاسخ گوید و دست آخر او را میبخشد.[۲۰۵]
جهنم در کلام اسلامی
موضوع پاداش و جزای اخروی به طور عام و مباحث مربوط به جهنم به طور خاص، بخش مهمی از مباحث کلامی و اعتقادی را به خود اختصاص داده است. مباحث کلامی جهنم با بهشت، گاهی مشترک است و گاهی مباحث مختص به هر یک از آن دو است.
- وجود جهنم و بهشت در اکنون: این پرسش کلامی که آیا جهنم و بهشت در حال حاضر خلق شدهاند یا خیر؟ گویا نخستین بار توسط هشام فوطی مطرح شد و منشأ پرسش وی این بود که بر وجود بهشت و جهنم پیش از برپایی قیامت، فایدهای مترتب نیست.[۲۰۶] در این موضوع گروهی از معتزله، نجاریه و وابستگان به افکار معتزله از زیدیه و خوارج پرسش فوطی را جدی یافتند و بدان گرویدند که پاسخ این پرسش الزاماً مثبت نیست و خلق و عدم خلق هر دو محتمل است. برخی چون ابوهاشم جبایی با قاطعیت با فوطی موافقت کردند و برخی از معتزله نیز چون ابوعلی جبایی و ابوالحسن بصری در کنار متکلمان امامیه و اشاعره مخلوق بودن آنها را در حال حاضر تأیید کردند.[۲۰۷]
- خلود و فناناپذیری: پرسش مشترک درباره جهنم و بهش، سؤال از ابدی و فناناپذیری آنهاست. این پرسش را جهم بن صفوان مطرح کرد با این مبنا که حادث غیرمتناهی امکان تحقق ندارد.[۲۰۸] از جاحظ نیز نقل شده است که خلود عذاب در جهنم را نفی کرده، بر این باور رفته است که اهل جهنم به طبیعت آتش صیرورت خواهند داشت.[۲۰۹]
در مقابل، قائلان به خلود به تفصیل در مقام پاسخ به اشکالات خلود برآمدهاند و افزون بر تحلیلهای کلامی-فسلفی گاه[۲۱۰] به استدلالهای جدلی روآوردهاند.[۲۱۱]
- ارتکاب قبایح جهنمیان: هم طراز با مسئله کلامی ارادی و خطاناپذیری در بهشت، متکلمان از ارتکاب قبایح اهل جهنم بحث کردهاند. در این خصوص نظریه مهم، نظریه الجاء است، به این معنا که خداوند اهل جهنم را مقهور به ترک قبایح میسازد و آنان به سبب این ترک مستوجب مدح و ثوابی نیستند.[۲۱۲] در حالیکه برخی دیگر فقدان داعی بر فعل قبیح را موجب عدم ارتکاب آن دانستهاند[۲۱۳] و تنها ارتکاب قبیح بدون عناد را بر اهل آخرت جایز شمردهاند.[۲۱۴]
- فساق در جهنم: این مسئله فرع اختلاف کهن رد باب منزلت فاسق است. خوارج که فاسق را در صورت عدم توبه کافر میدانند، موقعیت فاسق توبه نکرده با کافر در جهنم تفاوت معناداری ندارد. در میان خوارج نجدة بن عامر که اعتدالگرا بود، بر این باور بود که ممکن است فساق بیرون از جهنم عذابی متناسب با گناهان خود تحمل کنند و آنگاه وارد بهشت شوند؛ در دیدگاه وی، جهنم تنها جای کفار است و فاسق وارد جهنم نمیشود.[۲۱۵] دیدگاه وی بعدها توسط برخی از مرجئه بازنگری شد. مقاتل بن سلیمان معتقد بود فساق این امت، آزار جهنم را از دور بر پل صراط دریافت میکنند و به قدر گناهانشان عذاب خواهند شد و بدون آنکه وارد جهنم شوند، به بهشت میروند.[۲۱۶]
دیدگاه معتزله درباره عذاب فساق، بر مبنای موضع آنان در منزلة بین المنزلین است؛ غالب معتزله اعتقاد داشتند که اهل آخرت تنها دو گروهاند: بهشتیان و دوزخیان؛ پس فاسقان همچون کافران به جهنم وارد میشوند و در آنجا جاودان میمانند، جز آنکه عذاب آنان خفیفتر از کافران است.[۲۱۷]
دیدگاه امامیه و اشاعره آن است که فاسقان -اگر مورد عفو پروردگار قرار نگیرند- وارد جهنم میشوند، به اندازه گناهانی که مرتکب شدهاند و پس از آن به بهشت در میآیند، تا آنجا که در جهنم موحدی باقی نماند.[۲۱۸] اینان خلود در آیات قرآنی را به معنای «مکث طویل» و نه جاودانی گرفتهاند.[۲۱۹] برخی معتزله دیدگاه مشابهی دارند، با این تکمله که آنان بقای فاسقان موحد در جهنم را به دور از عدل الهی دانستهاند.[۲۲۰]برخی متکلمان امامی چون ابن نوبخت ضمن تأیید خروج فساق از جهنم، باور به ورد آنان به بهشت ندارد.[۲۲۱] این موقعیت میانی همان است که در فرهنگ اسلامی، به باور برخی اعراف یا برزخ خوانده شده است.
- خیر بودن جهنم: یکی از پرسشهای فرعی درباره جهنم نزد متکلمان، پرسش از اصل خیر بودن عذاب جاودان جهنم به خصوص نزد متأخران معتزله است؛ در جانب مکتب بصره، برخی چون ابوعلی جبایی بر این باور بودند که عذاب جهنم در حقیقت نه خیر و نه شر است و اطلاق خیر بودن یا شر بودن بر آن،اعتباری است.[۲۲۲] و در جانب مکتب بغداد، کسانی چون ابوجعفر اسکافی اعتقاد داشتند که عذاب جهنم، حتی برای کافرانی که این عذاب را تحمل میکنند، نظر و رحمتی بر آنهاست.[۲۲۳]
جهنم در تصوف و عرفان اسلامی
عارفان مسلمان همچون اهل شریعت، جهنم را جایگاهی برای عذاب گناهکاران در حیات اخروی میدانند؛ اما توصیف و تأویل گوناگونی از این مفهوم بیان کردهاند. در سیری تاریخی دیدگاههای تصوف از خوف از خدا آغاز و به تصوف ذوقی و عاشقانه مبتنی بر حب به خدا میرسد و بر اهمیت باطن شریعت در کنار ظاهر آن تأکید میورزند. این سیر سرانجام به عرفان نظری میرسد که اوج در نظریات ابن عربی و پیروانش دیده میشود.
صوفیان نخستین بر خوف از خداوند، ترک تعلقات دنیوی، مرگ اندیشه و مجازات گناهکاران تأکید داشتند. خوف از عقوبت گناهان، اندوه و شرم ناشی از آن و حال بکاء در میان آنان به روشنی دیده میشد. [۲۲۴]در این تصوف زاهدانه، خوف به لحاظ تأثیر بر اراده، زندگی عابدانه و هشیار ساختن روح، مقدم بر رجا تلقی میشد.[۲۲۵]
این مضامین در دیدگاه رابعه باطنیتر میشود. وی ضمن تأکید بر ترس از مجازات، بر آن باور بود که این ترس باید هدایتگر مؤمن باشد. وی حب خدا و بندگی او با عشق ابدی را جایگزین ترس از کیفر جاودانگی یا امید به پاداش ابدی ساخت.[۲۲۶]
در حقیقت، آرمان صوفی حب خدا و وصال محبوب است و از این نظر، گناه به معنای دوری از خداوند و دوزخ همان وادی فراق است و از این رو، بزرگترین محرومیت به شمار میآید[۲۲۷]تا آنجا که حتی اگر قرار است نعیمِ بهشت مانع دیدن جمال الهی شود،همان بهتر که خداوند عاشق را به آتش دوزخ بفرستد.[۲۲۸] در سدههای بعد، حتی تقاضای بهشت به امید لقاء محبوب نیز از عارفان پذیرفتنی نبود.[۲۲۹] حب الهی و رضای خدا والاترین مطلوب است. ذوالنون مصری ترس از جهنم را در مقابل ترس از جدایی خداوند مانند قطرهای میشمرد که در دریای بیکران ریخته شود.[۲۳۰]
صوفیان بر این نکته تأکید ورزیدهاند که آتش دوزخ را با مؤمنان حقیقی و محبان خداوند کاری نیست.[۲۳۱]
تعابیری همچون جهنم فراق، عذاب هجر، دوزخ حجاب و ذل حجاب در گفتار صوفیان دیده میشود که در مقایسه با عذاب جهنم یا جهنم احتراق به کار رفته و حاکی از این معناست که محجوبیت از حق، دوزخ و عذاب حقیقی است و از همین رو صوفیان آن را عذابی الیم و سختتر از عذاب دوزخ دانستهاند.[۲۳۲][یادداشت ۷]
از دیدگاه ابن عربی، جهنم و بهشت معنایی جز قرب و بُعد از خداوند ندارد. جهنم که نصیب مجرمان است، تصور و توهم انسان از بُعد میان او و خداوند است و عذاب الیم و ذُلِّ عظیم، عذاب حجاب است.[۲۳۳] منشأ این بُعد، اشتغال به امور طبیعی و نفسانی و در واقع توهم غیر در وجود است. اما چنین بعدی حقیقت ندارد؛ زیرا همه مواطن و مقامات، صور مراتب حق است و به این ترتیب، بعد از خدا جز توهم چیزی نیست.[۲۳۴] ابن عربی بر آن است که بهشت و جهنم جز حالات روحی که پس از مفارقت از بدن بر نفس جزئی عارض میشود، نیست و عامل سعادت یا شقاوت هر نفسی جز درجه معرفتش به خداوند و حدت ذاتی وجود او نیست. عذاب مهین نفس نیز با رفع حجاب یعنی با رفع جهل از میان میرود.[۲۳۵]علامه طهرانی الاهی دان شیعه، حقیقت جهنم را حجاب و بُعد از رحمت الهی و ظهور و بروز حقيقت نفس امّاره دانسته و بر این باور است که تا اين نفس امّارۀ انسانی باقی است و تبديل به نفس لوّامه و يا نفس مطمئنّه و غير آن نشده است، جهنّم باقی است؛ زيرا كه دوزخ ظهور و بروز حقيقت نفس در مراحل بُعد و حجاب است. [۲۳۶]
پانویس
- ↑ راغب، مفردات، دارالمعرفه، ص۱۰۲؛ ابن اثیر، النهاية، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ بیضاوی، انوارالتنزیل، ۱۳۸۴ق، ج۱، ص۱۱۱.
- ↑ ازهری، تهذیب اللغة، ۱۳۸۴ق، ج ۶، ص۵۱۵؛ جوالیقی، المعرب، ۱۳۶۱ق، ص۱۰۷؛ خفاجی، شفاء الغلیل، ۱۳۲۵ق، ص۵۹.
- ↑ ازهری، تهذیب اللغة، ۱۳۸۴ق، ج۶، ص۵۱۵.
- ↑ راغب،مفردات، دارالمعرفه، ص۱۰۲؛جوهری، صحاح، ذیل واژه ی جهنم.
- ↑ جوالیقی، المعرب، ۱۳۶۱ق، ص۱۰۷؛ ابن اثیر، النهایه، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۳۲۳؛ سیوطی، الاتقان، ۱۳۶۳ش، ج۲، ص۱۳۲.
- ↑ Sacy, Lettre de M. le baron Silvestre de Sacy a M. Gracin de Tassy, p.175; Gieger,Was hat Mohammed aus dem Judenthume augenommen?, p.47-48
- ↑ سوره مدثر، آیه ۳۱۱؛ زمر، آیه ۷۱؛ تحریم، آیه ۶.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۶ق، ج۱، ص۲۹۸.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۴۶۶ و ج۳، ص۱۱۸۲؛ احمد بن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۵، ص۱۴.
- ↑ بخاری، صحیح، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۲۵۸۵؛ صفار، بصائرالدرجات، ۱۴۰۴ق، ص۴۳۷.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۹۷۵م، ج۲، ص۲۵۰-۲۵۱.
- ↑ اهوازی، الزهد، ۱۳۹۹ق، ص۱۰۰.
- ↑ مدثر، آیه ۳۰
- ↑ ابن طاووس، الدروع الواقیة، ۱۴۱۴ق،ص۲۷۳.
- ↑ سوره صف، آیه ۱۰.
- ↑ طباطبائی، المیزان،ج، ص.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۴.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۰۱؛ تحریم، آیه ۶؛ برای احادیث: نک: قنوجی، یقظة اولی الاعتبار، ۱۲۹۴ق، ص۵۵.
- ↑ مثلاً سوره یونس، آیه ۵۳\۲؛ مزمل، آیه ۱۲.
- ↑ سوره نازعات، آیه ۲۵؛ مزمل، آیه ۱۲.
- ↑ سوره دخان، آیه ۱۶.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۴.
- ↑ سوره توبه، آیه ۳۵؛ سوره زمر، آیه ۲۴.
- ↑ سوره نساء،آیه۱۰.
- ↑ قصص، آیه ۴۱؛ بقره، آیه ۲۲۱.
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۳۱۹؛ نعیم بن حماد، الفتن، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۳۵-۳۶ .
- ↑ نوح، آیه ۲۵؛ تحریم،آیه ۱۰.
- ↑ نبأ، آیه ۲۱.
- ↑ شعرا، آیه ۹۱، تکویر، آیه ۱۲.
- ↑ فجر، آیه ۲۳.
- ↑ طوسی، الامالی، ۱۴۱۳ق، ص۲۳۷؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹۵۵م، ج۴، ص۲۱۸۴؛ ترمذی، سنن، ۱۳۵۷ق، ج۴، ص۷۰۱ .
- ↑ کهف، آیه ۱۰۰؛ احقاف، آیه ۲۰، ۳۴.
- ↑ کهف، آیه ۵۳.
- ↑ مؤمنون، آیه ۱۰۴؛ مریم، آیه ۶۸؛ سجده، آیه ۲۰؛ تکاثر، آیه ۵-۶.
- ↑ انعام، آیه ۱۵.
- ↑ حج، آیه ۵۵.
- ↑ هود، آیه ۳.
- ↑ ترمذی، سنن، ۱۳۵۷ق، ج۴، ص۷۰۱؛ ابن مبارک، الزهد، دارالکتب العلمیة، ص۱۰۲؛ برای متنی متفاوت نک: ابن عدی، الکامل، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۲۱۴
- ↑ مفید، الامالی، ۱۴۰۳ق، ص۱۳۰ .
- ↑ ق، آیه ۳۰.
- ↑ نک:بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۷ق، ج۶، ص۲۶۸۹؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹۵۵م، ج۴، ص۲۱۸۸.
- ↑ مریم، آیه ۷۱.
- ↑ مثلاً:بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۲۴۰۳؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹۵۵م، ج۱، ص۱۷۷.
- ↑ طبری، تفسیر، ۱۴۰۵ق، ج۱۱، ص۴۷؛ ابوالشیخ اصفهانی، العظمة، ۱۴۰۸ق، ج۳، ص۸۳۴.
- ↑ مؤمنون، آیه ۷۴.
- ↑ شیخ صدوق، الاعتقادات، ۱۴۱۳ق، ص۷۰؛ طوسی، الامالی، ۱۴۱۳ق، ص۲۹۰.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۲، ص۳۲۸؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۶۳۰ .
- ↑ انعام، آیه ۶، ۱۲۸؛ اعراف، آیه ۳۸ و ۱۷۹.
- ↑ نساء، آیه ۴۸.
- ↑ مائده، آیه ۷۲؛ اسراء، آیه ۳۹.
- ↑ انبیاء، آیه ۲۹و۹۸.
- ↑ نک: علاء بن رزین،ضمن الاصول الستة عشر، ۱۴۰۵ق، ص۱۵۶؛ نابلسی، اهل الجنة و اهل النار، مکتبة التراث الاسلامی، ص۷۴؛ قنوجی، یقظة اولی الاعتبار، ۱۲۹۴ق، ص۷۰.
- ↑ ق، آیه ۲۴؛ آل عمران، آیه ۱۰۶؛ انعام، آیه ۳۰.
- ↑ بقره، آیه ۳۹؛ مائده، آیه ۱۰۵، ۸۶.
- ↑ کهف، آیه ۱۰۶.
- ↑ انفال، آیه ۳۳؛ زمر، آیه ۶۰، ۷۲؛ غافر، آیه ۷۶
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۸۷۰و ج۵، ص۲۲۵؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹۵۵م، ج۴، ص۲۱۹۰؛ کلینی، الکافی، ۱۳۷۷ق، ج۲، ص۳۰۹ .
- ↑ ابن حبان، صحیح، ۱۴۱۴ق، ج۱۶، ص۵۱۸ .
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ۱۳۸۳ق، ج۱، ص۱۴۷؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۱ .
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۲، ۴۲۵و ۴۷۹؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۵۴۴؛ دیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب، ۱۹۸۶م، ج۱، ص۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴
- ↑ هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ شیخ صدوق، الامالی، ۱۴۱۷ق، ۵۱۳-۵۱۴ .
- ↑ ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۷، ص۱۶۳؛ ابن ابی عاصم، الاوائل، ۱۴۰۸ق، ص۵۴؛ طبرانی، الاوائل، ۱۴۰۳ق، ص۶۴.
- ↑ نازعات، آیه ۳۹؛ نبأ، آیه ۲۲.
- ↑ واقعه، آیه ۴۵.
- ↑ غافر، آیه ۴۳.
- ↑ جن، آیه ۲۳: انعام، آیه ۱۵.
- ↑ بقره، آیه ۸۱ .
- ↑ نساء، آیه ۹۳.
- ↑ همزه، آیه ۱.
- ↑ توبه، آیه ۳۴-۳۵؛ همزه، آیه ۲.
- ↑ نک: شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ص۱۵۹ و ۲۹۶؛ مصباح الشریعة، منسوب به امام صادق (ع)، ۱۴۰۰ق، ص۲۰۵.
- ↑ نک: بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۲۳۷۹؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹۵۵م، ج۴، ص۲۱۷۴.
- ↑ حشمت پور، درس لوامع الانوار العرشیه في شرح لصحیفة السجادیه
- ↑ اعراف، آیه ۳۸؛ حجر، آیه ۴۳؛ واقعه، آیه ۴۹-۵۰.
- ↑ مریم، آیه ۶۹.
- ↑ آل عمران، آیه ۱۲؛ انعام، آیه ۱۲۸؛ انفال، آیه ۳۶؛ فصلت، آیه ۱۹.
- ↑ اعراف، آیه ۳۸؛ عنکبوت،آیه ۲۵؛ ص، آیه ۵۹-۶۴؛ غافر، آیه ۷۴؛ جاثیه، آیه ۱۰.
- ↑ فاطر، آیه ۳۶؛ دخان، آیه ۵۶.
- ↑ ابراهیم، آیه ۱۷.
- ↑ بقره، آیه ۱۶۷؛ مائده، آیه ۳۷ .
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۱۷۶۰؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹۵۵م، ج۴، ص۲۱۸۸؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۸، ص۱۲ .
- ↑ ابویعلی موصلی، مسند، ج۵، ص۱۸؛ ضیاء مقدسی، الاحادیث المختاره، ۱۴۱۰ق، ج۷، ص۴۹-۵۰.
- ↑ اعراف، آیه ۳۶؛ توبه آیه ۶۳و۶۸.
- ↑ نساء، آیه ۱۶۹.
- ↑ فصلت، آیه ۲۸.
- ↑ یونس، آیه ۵۲؛ سجده، آیه ۱۴.
- ↑ بقره، آیه ۸۰؛ آل عمران، آیه ۲۴.
- ↑ طوسی، التبیان، ۱۳۸۳ق، ج۴، ص۲۷۴؛ فخرالدین رازی، التفسیرالکبیر، ۱۳۲۱ق، ج۱۳، ص۱۹۲.
- ↑ نبأ، آیه ۲۳.
- ↑ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۴۶۴؛ هیثمی، مجمع الزوائد، ۱۳۵۶ق، ج۱۰، ص۳۹۸ .
- ↑ طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۴۰۴ق، ج۱۰، ص۱۷۹؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ۱۳۵۱ق، ج۴، ص۱۶۸.
- ↑ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹۵۵م، ج۱، ص۱۷۸؛ ترمذی، سنن، ۱۳۵۷ق، ج۴، ص۷۱۳؛ احمد بن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۳، ص۳۵۵ .
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۶و ج۵، ص۲۴۰۰؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹۵۵م، ج۱، ص۱۷۲و ۱۸۳ .
- ↑ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹۵۵م، ج۱، ص۱۷۲؛ دارمی، سنن، ۱۴۰۷ق، ج۲،ص ۴۲۷.
- ↑ حامیه: غاشیه، آیه ۴؛ قارعه، آیه ۸
- ↑ مؤصده:بلد، آیه ۲۰
- ↑ مدثر، آیه ۲۹؛ معارج آیه ۱۵-۱۶
- ↑ مدثر، آیه ۲۸،
- ↑ همزه، آیه ۶
- ↑ همزه، آیه ۹؛ مرسلات، آیه ۳۲-۳۳
- ↑ همزه، آیه ۷
- ↑ آل عمران، آیه ۱۰: انبیاء، آیه ۹۸
- ↑ بقره، آیه ۲۴؛ تحریم، آیه ۶
- ↑ طور، آیه ۲۷؛ واقعه آیه ۴۲؛ نیز ابن رجب، التخویف من النار، ۱۳۹۹ق، ص۸۲
- ↑ دخان، آیه ۴۳
- ↑ انعام، آیه ۷۰
- ↑ حج،آیه ۱۹، ۲۰؛ دخان، آیه ۴۸
- ↑ صافات، آیه ۶۲؛ دخان، آیه ۴۳؛ واقعه، ص۵۲
- ↑ حاقه، آیه ۳۶
- ↑ غاشیه، آیه ۷
- ↑ ص، آیه ۵۷؛ نبأ، آیه ۲۵
- ↑ ابراهیم، آیه ۱۶
- ↑ واقعه آیه ۵۵
- ↑ غاشیه، آیه ۷؛ صافات، آیه ۶۶-۶۷؛ نبأ، آیه ۲۴
- ↑ مزمل، آیه ۱۳
- ↑ دخان، آیه ۴۵
- ↑ محمد، آیه ۱۵؛ بقره، آیه ۱۷۴
- ↑ حج، آیه ۱۹
- ↑ ابراهیم، آیه ۵۰
- ↑ صافات، آیه ۶۷
- ↑ حاقه، آیه ۳۰؛ غافر، آیه ۷۱
- ↑ حج، آیه ۲۱
- ↑ فجر، آیه ۱۳
- ↑ هود، آیه ۱۰۶؛ انبیاء، آیه ۱۰۰
- ↑ فرقان، آیه ۱۲؛ مطففین آیه ۷-۸ نیز ابن مبارک، الزهد، آیه ۸۶
- ↑ زمر، آیه ۱۶؛ واقعه، آیه ۴۳؛ مرسلات، آیه ۳۰-۳۱
- ↑ ص، آیه ۵۸
- ↑ ابن ابی شیبه، المصنف، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۳۲۹؛ بخاری، ادب المفرد، ۱۴۰۹ق، ص۱۹۶.
- ↑ طبری، تفسیر، ۱۴۰۵ق، ج۳۰، ص۳۴۹؛ دیلمی، الفردوس بمأثور الخطاب، ۱۹۸۶م، ج۳، ص۲۱۷؛ متقی هندی، کنزالعمال، ۱۴۰۹ق، ج۲، آیه ۱۵.
- ↑ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۶۳۵؛ ابن مبارک، الزهد، دارالکتب العلمیه، ص۱۷۸.
- ↑ طبرسی، احمد، الاحتجاج، ج۲، ص۹۹
- ↑ . طبرانی، المعجم الاوسط، ۱۴۱۵ق، ج۵، ص۳۷۲؛ خطیب بغدادی، موضّح اوهام الجمع و التفریق، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹۵۵م، ج۳، ص۱۵۸۷؛ ترمذی، سنن، ۱۳۵۷ق، ج۴، ص۶۵۵؛ سیوطی، الاتقان، ۱۳۶۳ش، ج۵، ص۳۳۳.
- ↑ ترمذی،سنن، ۱۳۵۷ق، ج۴، ص۷۰۶؛ ابن ماجه، سنن، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م، ج۲، ص۱۴۴۶؛ احمد بن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۳، ص۲۸ و ۸۳.
- ↑ شیخ صدوق، عقاب الاعمال، ۱۳۶۴ش، ص۲۵۴؛ ابن عدی، الکامل، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۲۷.
- ↑ انسان، آیه ۱۳.
- ↑ سهمی، تاریخ جرجان، ۱۴۰۷ق، ص۴۸۶؛ ابن رجب، التخویف من النار، ۱۳۹۹ق، ص۷۱.
- ↑ سمعانی،منصور، تفسیر، ۱۴۱۸ق، ج۳، ص۱۹۵؛ ابن رجب، التخویف من النار، ۱۳۹۹ق، ص۷۱ .
- ↑ ثعلبی، تفسیر الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۶، ص۳۶؛ ابن رجب، التخویف من النار، ۱۳۹۹ق، ص۷۱.
- ↑ انعام، آیه ۱۲۸.
- ↑ نک: زمخشری، الکشاف، ۱۳۶۶ق، ج۲، ص۶۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷، ص۱۴۳؛ زیلعی، نصب الرایة، ۱۳۵۷ق، ج۲، ص۱۴۸.
- ↑ برقی، المحاسن، ۱۳۳۱ش، ص۳۸۹؛ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ۱۳۸۳ق، ج۲، ص۱۰۴ ؛ نیز نک:طبرانی، المعجم الاوسط، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۳۵۴ .
- ↑ بخاری، صحیح بخاری، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۲۴۰۰؛ مسلم، صحیح مسلم، ۱۹۵۵م، ج۱، ص۱۹۶؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۶۲۵؛ برای وصف نیز نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۲۰، ۱۸۳، ۱۹۳؛ مفید، الامالی، ۱۴۰۳ق، ص ۲۶۶.
- ↑ مثلاً نک: ابن هشام، السیرة النبویة، ۱۹۷۵م، ج ۲، ص۲۵۱-۲۵۳؛ شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۳-۱۴.
- ↑ نحل، آیه ۲۹؛ زمر، آیه ۷۱؛ غافر، آیه ۷۶.
- ↑ حجر، آیه ۴۴.
- ↑ نساء، آیه ۱۴۵.
- ↑ تین، آیه ۵
- ↑ صنعانی، تفسیر القرآن، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۳۸۲؛ ابن عطیه، المحرر الوجیز، ۱۴۱۳ق، ج۵، ص۵۰۰.
- ↑ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۶۹؛ جوهری، صحاح، ۱۳۷۶ق، ج۴، ص۱۵۸۳؛ سمعانی، تفسیر، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۴۹۵ .
- ↑ ابن رجب، التخویف من النار، ۱۳۹۹ق، ص۵۰.
- ↑ مثلاً نک: لغت نامه دهخدا،ذیل واژهی «درک»
- ↑ طبری، تفسیر، ۱۴۰۵ق، ج۱۴، ص۳۵؛ ابن رجب، التخویف من النار، ۱۳۹۹ق، ص۵۰.
- ↑ بیهقی، شعب الایمان، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۳۴۹ .
- ↑ نک: طبری، تفسیر، ۱۴۰۵ق، ج۱۴، ص۳۵؛ قمی، تفسیر، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق، ج۱، ص۳۷۶-۳۷۷؛ ثعلبی، تفسیر الکشف و البیان، ۱۴۲۲ق، ج۵، ص۳۴۲؛ طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۱۵ق، ج۶، ص۱۱۸ .
- ↑ بغوی، معالم التنزیل، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۵۱؛ برای تفاوت بابهای جهنم: نک: شیخ صدوق، الخصال، ص۳۶۱
- ↑ برقی، المحاسن، ۱۳۳۱ش، ص۱۲۳؛ کلینی، الکافی، ۱۳۷۷ق، ج۲، ص۳۱۰.
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، ۱۳۸۳ق، ج۲، ص۴۲۰؛ ابن براج، المهذب، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۴۵۴.
- ↑ برقی، المحاسن، ۱۳۳۱ش، ص۱۲۳؛ هنادکوفی، الزهد، ۱۴۰۶ق، ص۱۸۴؛ ابن رجب، التخویف من النار، ۱۳۹۹ق، ص۱۳۷.
- ↑ بلد، آیه ۱۱.
- ↑ طبری، تفسیر، ۱۴۰۵ق، ج۳۰، ص۲۰۱.
- ↑ آل عمران، آیه ۱۰۳ .
- ↑ برقی، المحاسن، ۱۳۳۱ش، ص۹۱.
- ↑ فلق، آیه ۱.
- ↑ قمی، تفسیر، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق، ج۲، ص۴۴۹؛ شیخ صدوق، معانی الاخبار، ۱۳۶۱ش، ص۲۲۷؛ شیخ صدوق، التوحید، ۱۳۶۲ش، ص۳۹۱.
- ↑ همزه، آیه ۱.
- ↑ مقاتل بن سلیمان، التفسیر، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۴۶۰؛ طبری، تفسیر، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۳۷۸.
- ↑ ترمذی، سنن، ۱۳۵۷ق، ج۵، ص۳۲۰؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۵۵۱.
- ↑ مریم، آیه ۵۹.
- ↑ طبری، تفسیر، ۱۴۰۵ق، ج۱۶، ص۱۰۰؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ۱۴۰۴ق، ج۹، ص ۲۲۷؛ هنادکوفی، الزهد، ۱۴۰۶ق، ص۱۸۳.
- ↑ نبأ، آیه ۲۵
- ↑ اهوازی، الزهدی، ۱۳۹۹ق، ص ۱۰۰.
- ↑ فرقان،آیه ۶۸.
- ↑ طبری، تفسیر، ۱۴۰۵ق، ج۱۹، ص۴۴؛ شیخ مفید، الاختصاص، جماعة المدرسین، ص۳۴۴
- ↑ طبری، تفسیر، ۱۴۰۵ق، ج۱۵، ص۲۶۵؛ ابن ابی عاصم، الزهد، ۱۴۰۸ق، ص۳۱۱.
- ↑ ترمذی، سنن، ۱۳۵۷ق، ج۴، ص۵۹۳؛ ابن ماجه، سنن، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م، ج۱، ص۹۴.
- ↑ شیخ صدوق، عقاب الاعمال، ۱۳۶۴ش، ص۲۷۴؛ ابن ابی الدنیا، التواضع و الخمول، ۱۴۰۹ق، ص۲۷۱؛ درباره اشاره به وادی هبهب، نک:عقیلی، کتاب الضعفاء الکبیر، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ شیخ صدوق، الامالی، ۱۴۱۷ق، ص۸۲
- ↑ کتاب سلیم بن قیس، ۱۴۱۵ق، ص ۱۶۱؛ مفید، الکافئه، ۱۴۱۳ق، ص۲۵؛ برای دریاها نک: ابن ابی عاصم، الزهد، ۱۴۰۸ق، ص۲۷؛ ابن عدی، الکامل، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۰۸؛ ابوالشیخ اصفهانی، العظمة، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۱۴۰۹؛ برای دیوارها، نک: احمد بن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۳، ص۲۹؛ ترمذی، سنن، ۱۳۵۷ق، ج۴، ص۷۰۶؛ ابن رجب، التخویف من النار، ۱۳۹۹ق، ص۸۳؛ برای تفصیل وادیها و خندقها نک: قنوجی، یقظة اولی الاعتبار، ۱۲۹۴ق، ص۷۸.
- ↑ نک: ابن ندیم، الفهرست، ۱۳۵۰ش، ص۲۴۵؛ نجاشی، رجال، ۱۴۰۷ق، ص۱۴۶، ۱۹۱؛ طوسی، الفهرست، ص۱۵۷، ۲۱۳؛ کتانی، الرسالة المستطرفة، ۱۴۰۶ق، ص۵۰
- ↑ برای متن نک: شیخ مفید، الاختصاص، جماعة المدرسین، ص۳۴۵
- ↑ غافر، آیه ۷۵.
- ↑ نک:طور، آیه ۱۲.
- ↑ مریم، آیه ۸۶؛ زمر، آیه ۷۱.
- ↑ نمل،آیه ۹۰؛ قمر، آیه ۴۸.
- ↑ طور، آیه ۱۳.
- ↑ الرحمن، آیه ۴۱؛ دخان، آیه ۴۷؛ حاقه، آیه ۳۰-۳۱.
- ↑ شوری، آیه ۴۵.
- ↑ آل عمران، آیه ۱۹۲؛ یونس، آیه ۹۸.
- ↑ احقاف، آیه ۲۰.
- ↑ زمر، آیه ۷۱؛ دخان، آیه ۴۹؛ ملک، آیه ۸.
- ↑ اعراف، آیه ۴۴؛ اسراء آیه ۳۹، ۱۸.
- ↑ بقره، آیه ۱۷۴.
- ↑ غافر، آیه ۴۹.
- ↑ غافر، آیه ۵۰؛ فاطر، آیه ۳۷.
- ↑ تحریم، آیه ۷.
- ↑ معارج، آیه ۱۱.
- ↑ انعام، آیه ۲۷؛ صافات، آیه ۵۵-۵۶.
- ↑ بقره،آیه ۸۶؛ آل عمران، آیه ۹۱.
- ↑ بقره، آیه ۱۶۲؛ آل عمران، آیه ۸۸ .
- ↑ معارج، آیه ۲۸.
- ↑ مفید، الامالی، ۱۴۰۳ق ص۲۶۶؛ طوسی، الامالی، آیه ۲۹
- ↑ احمد بن حنبل، مسند، ۱۳۱۳ق، ج۳، ص۲۳۰؛ طبری، تفسیر، ۱۴۰۵ق، ج۳۰، ص۲۹۴؛ ابن ابی الدنیا، حسن الظن بالله، ۱۴۰۸ق، ص۱۰۴.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۷۰.
- ↑ نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۹۸۰م، ص۲۹۶؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ۱۹۱۶م، ج۱، ص۱۸۸-۱۹۰؛ مفید، اوائل المقالات،۱۳۷۱ق، ص۱۴۱-۱۴۲؛ عضدالدین ایجی، المواقف، ۱۹۹۷م، ج۳، ص۴۸۵، ۴۸۷.
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۹۸۰م، ص۱۴۸-۱۴۹ و۱۶۴ و ۴۷۴؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۴۱۵ق، ص۱۱۹ و ۱۹۹؛ اسفراینی، التبصیر فی الدین، ۱۴۰۳ق، ص۱۰۸؛ شهرستانی،الملل و النحل،۱۴۱۹ق، ج۱، ص۸۰.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل،۱۴۱۹ق، ج۱، ص۷۲.
- ↑ مثلاً تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۲۲۸-۲۳۸.
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ۱۳۷۴ش، ص۳۶۴؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۱۶۷.
- ↑ نک: بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۴۱۵ق، ص۱۲۱؛ علامه حلی، کشف المراد، ۱۳۷۴ش، ص۴۳۷-۴۳۸.
- ↑ مفید، اوائل المقالات،۱۳۷۱ق، ص۱۰۶
- ↑ مفید، اوائل المقالات،۱۳۷۱ق، ص۱۰۷.
- ↑ بغدادی،الفرق بین الفرق، ۱۴۱۵ق، ص۹۲.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل،۱۴۱۹ق، ج۱، ص۱۲۸؛ شبیه این دیدگاه از ثوبان مرجی: فخرالدین، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، ۱۴۰۲ق، ص۷۱.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل،۱۴۱۹ق، ج۱، ص۵۰و ۵۲
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل،۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹۲؛ ابن عساکر، تبیین کذب المفتری، ۱۳۴۷ق، ص۳۰۶؛ ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ۱۳۹۸ق، ص۱۶۵.
- ↑ نک: سید مرتضی، رسائل، ۱۴۰۵ق، ص۲۷۰؛ فخرالدین رازی، التفسیرالکبیر، ۱۳۲۱ق، ج۴، ص۱۸۹؛ عضدالدین ایجی، المواقف، ۱۹۹۷م، ج۳، ص۴۹۱.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۸۲، ۱۲۸ .
- ↑ علامه حلی، کشف المراد، ۱۳۷۴ش، ص۴۲۴.
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۹۸۰م، ص۵۳۷
- ↑ اشعری، مقالات الاسلامیین، ۱۹۸۰م، ص۲۴۹
- ↑ Smith, The Way of the Mystics, p. 126; Smith, Rabia, 39-40.
- ↑ Smith, Rabia, p. 68.
- ↑ عطارنیشابوری، تذکرةالاولیاء، ۱۳۶۶ش، ص۸۳؛ Smith, Rabia, 98-99؛ Smith, The Way of the Mystics, p. 187-188
- ↑ عطارنیشابوری، تذکرةالاولیاء، ۱۳۶۶ش، ص۶۵۸؛ Smith, Rabia, p. 39.
- ↑ Schimmel, Mystical Dimensions of Islam, p.39.
- ↑ Schimmel, Mystical Dimensions of Islam, p.161.
- ↑ Smith, The Way of the Mystics, p. 195.؛ ابوطالب مکی، قوت القلوب، ۱۳۱۰ق، ج۱، ص۲۲۵.
- ↑ غزنوی، مقامات ژنده پیل، ۱۳۴۰ش، ص۱۳۹؛ سنایی، دیوان، ۱۳۶۲ش، ص۵۱؛ روزبهان بقلی، شرح شطحیات، ۱۳۶۴ش، ص۲۵۳-۲۵۶
- ↑ قشیری، لطائف الاشارات، ۱۹۸۱-۱۹۸۳م، ج۲، ص۲۵۱و۲۷۴ و ج۳، ص۲۷۳-۲۷۵؛ سراج، اللمع فی التصوف، ۱۹۱۴، ص۲۶۲؛ هجویری، کشف المحجوب، ۱۳۵۸ش، ص۱۲۷
- ↑ ابن عربی، فصوص الحکم، ۱۳۶۶ش، ص ۱۰۷-۱۰۸.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۲۹۹ق، ص۲۴۴؛ خوارزمی، شرح فصوص الحکم، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۳۶۹
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۲۹۹ق، ص۱۱۴.
- ↑ حسینی طهرانی، معاد شناسی، ج۱۰، ص ۳۱۵
یادداشت
- ↑ در لغتنامه دهخدا جهنام بافتحه و کسره و ضمه «ج» نقل شده و «ن» مشدد دانسته شده است.
- ↑ بد بویی و تعفن و زشتی صورت مالک فرشته مأمور دوزخ که از فرشتگان مقرب الهی است به معنای پستی جایگاه او نیست بلکه به گونهای است که مرتکبان گناه و مستحقان عذاب او را این گونه مشاهده میکنند. چنانچه به اذن الهی و اراده او ملک الموت(عزرائیل) را گناهکاران در نازیباترین چهره مشاهده میکنند و او برایشان تمثل پیدا میکند ولی مؤمنان او را در زیباترین وجه ممکن مشاهده میکنند. صدوق، علل الشرایع، منشورات المكتبة الحيدرية ومطبعتها في النجف، ج۱، ص۳۸
- ↑ نکال را بر اساس آیات ۲۵و۲۶ سوره نازعات (فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَكَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَىٰ *إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَعِبْرَةً لِمَنْ يَخْشَىٰ)که بیانگر غرق شدن فرعون است؛ عذابی دانستهاند که مایه عبرت دیگران میشود. ملاصدرا این مطلب را در تفسیرش از محی الدین عربی نقل و تأیید کرده است. ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم،۱۳۶۶ش، ج۳، ص۳۶۴
- ↑ إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَىٰ ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا ۖ وَسَيَصْلَوْنَ سَعِيرًا در حقيقت، كسانى كه اموال يتيمان را به ستم مىخورند، جز اين نيست كه آتشى در شكم خود فرو مىبرند، و به زودى در آتشى فروزان درآيند.
- ↑ به عنوان نمونه درباره فرعونیانی که در دریا غرق شدند قرآن می گوید: مِمَّا خَطِيئَاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا نَارًا فَلَمْ يَجِدُوا لَهُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْصَارًا [تا] به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [پس از مرگ] در آتشى درآورده شدند و براى خود، در برابر خدا يارانى نيافتند.
- ↑ قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ آیه ۶۹ سوره انبیا
- ↑ در فرازی از دعای کمیل امیرالمؤمنین (ع)صبر بر فراق از خداوند در برابر صبر بر آتش عذاب الهی را غیر قابل تحمل دانسته است. فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِى لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدائِكَ، وَ جَمَعْتَ بَيْنِى وَبَيْنَ أَهْلِ بَلَائِكَ، وَفَرَّقْتَ بَيْنِى وَبَيْنَ أَحِبَّائِكَ وَأَوْلِيائِكَ، فَهَبْنِى يَا إِلٰهِى وَسَيِّدِى وَمَوْلاىَ وَ رَبِّى، صَبَرْتُ عَلَىٰ عَذابِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِراقِكَ ترجمه: پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهی و بین من و اهل عذابت جمع کنی و میان من و عاشقان و دوستانت جدایی اندازی، ای خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبایی ورزم، ولی بر فراقت چگونه صبر کنم.
منابع
- البخاری، محمد بن اسماعیل، الادب المفرد، ناشر: بیروت، مؤسسة الكتب الثقافية، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- ابن ابی عاصم، احمد، الاوائل، به کوشش عبدالعلی عبدالحمید حامد، قاهره، ۱۴۰۸ق
- ابن ابی الدنیا، عبدالله، التواضع و الخمول، به کوشش محمد عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۰۹ق
- ابن ابی الدنیا، عبدالله، حسن الظن بالله، به کوشش مخلص محمد، بیروت، ۱۴۰۸ق
- ابن ابی شیبه، عبدالله، المصنف، به کوشش کمال یوسف حوت، ریاض، ۱۴۰۹ق
- ابن ابی عاصم، احمد، الاوائل، به کوشش عبدالعلی عبدالحمید حامد، قاهره، ۱۴۰۸ق
- ابن اثیر، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، به کوشش طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۲ق/۱۹۶۳م
- ابن براج، عبدالعزیز، المهذب، به کوشش جعفر سبحانی، قم ۱۴۰۶ق
- ابن حبان، محمد، صحیح، به کوشش شعیب ارنووط، بیروت، ۱۴۱۴ق
- ابن رجب، عبدالرحمان، التخویف من النار، دمشق، ۱۳۹۹ق
- ابن طاووس، علی، الدروع الواقیة، به کوشش مؤسسه آل البیت، قم ۱۴۱۴ق
- ابن عدی، عبدالله،الکامل، به کوشش یحیی مختار غزاوی، بیروت، ۱۴۰۹ق
- ابن عربی، محیی الدین، التجلیات الالهیه، به کوشش عثمان اسماعیل یحیی، تهران، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
- ابن عساکر، علی، تبیین کذب المفتری، دمشق، ۱۳۴۷ث
- ابن عطیه، عبدالحق، المحرر الوجیز، به کوشش عبدالسلام عبدالشافی محمد، بیروت، ۱۴۱۳ق
- ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، به کوشش عبدالسلام محمد هارون، قم، ۱۴۰۴ق
- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ۱۴۰۱ق
- ابن ماجه، محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م
- ابن مبارک، عبدالله، الزهد، به کوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، دارالکتب العلمیه
- ابن میثم بحرانی، میثم، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، ۱۳۹۸ق.
- ابن ندیم، محمد، الفهرست، به کوشش رضا تجدد، تهران، ۱۳۵۰ش.
- ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، ۱۹۷۵م
- ابوالشیخ اصفهانی، عبدالله، العظمة، به کوشش رضاء الله مبارکفوری، ریاض، ۱۴۰۸ق
- ابوطالب مکی، محمد، قوت القلوب، قاهره، ۱۳۱۰ق.
- ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱
- ابویعلی موصلی، احمد، مسند، به کوشش حسین سلیم اسد، دمشق، ۱۴۰۴ق
- احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق
- دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، ذیل بولس.
- ازهری، محمد، تهذیب الللغة، به کوشش محمد عبدالمنعم خفاجی و دیگران، قاهره، ۱۳۸۴ق
- اسفراینی، شاهفور، التبصیر فی الدین، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۳ق
- اشعری، علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۹۸۰م
- الاختصاص، منسوب به مفید، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، جماعة المدرسین،
- اهوازی، حسین، الزهدی، به کوشش غلامرضا عرفانیان، قم، ۱۳۹۹ق
- بخاری، محمد، الادب المفرد، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، بیروت، ۱۴۰۹ق
- بخاری، محمد، صحیح، به کوشش مصطفی دیب البغا، بیروت، ۱۴۰۷ق
- برقی، احمد، المحاسن، به کوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۳۱ش
- بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش ابراهیم رمضان، بیروت، ۱۴۱۵ق
- بغوی، حسین، معالم التنزیل، به کوشش خالد عک و مروان سوار، بیروت، ۱۴۰۷ق
- بیضاوی، عبدالله، انوار التنزیل، قاهره، ۱۳۸۸ق
- بیهقی، احمد، شعب الایمان، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۴۱۰ق
- ترمذی، محمد، سنن، به کوشش احمد محمد شاکر و دیگران، قاهره۷ ۱۳۵۷ق
- تفتازانی، مسعود، شرح المقاصد، پاکستان، ۱۴۰۱ق
- ثعلبی، احمد، تفسیر الکشف و البیان، به کوشش ابومحمد بن عاشور، بیروت،۱۴۲۲ق
- جوالیقی، موهوب، المعرب، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۶۱ق
- جوهری، اسماعیل، صحاح، به کوشش احمد عبدالغفور عطار، قاهره، ۱۳۷۶ق
- حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۱ق
- خطیب بغدادی، احمد، موضح اوهام الجمع و التفریق، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۷ق
- خفاجی، احمد، شفاء الغلیل، به کوشش محمد بدرالدین نعسانی، قاهره، ۱۳۲۵ق.
- خوارزمی، حسین، شرح فصوص الحکم، به کوشش نجیب مایل هروی، تهران، ۱۳۶۴ش.
- دارمی، عبدالله، سنن، به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد سبع علمی، بیروت، ۱۴۹۷.
- دیلمی، شیرویه، الفردوس بمأثور الخطاب، به کوشش محمد سعید بن بسیونی زغلول، بیروت، ۱۹۸۶م.
- راغب اصفهانی، حسین، المفردات، به کوشش محمد سید کیلانی، بیروت، دارالمعرفه.
- روزبهان بقلی، شرح شطحیات، به کوشش هانری کربن، تهران، ۱۳۶۴ش.
- زمخشری، محمود، الکشاف، قاهره، ۱۳۶۶ق.
- زیلعی، عبدالله، نصب الرایة، به کوشش محمد یوسف بنوری، قاهره، ۱۳۵۷ق.
- سراج، عبدالله، اللمع فی التصوف، به کوشش ر. نیکلسن، لیدن، ۱۹۱۴م.
- سمعانی، منصور، تفسیر، به کوشش یاسر ابراهیم و غنیم عباس غنیم، ریاض، ۱۴۱۸ق.
- سنایی، دیوان، به کوشش مدرس رضوی، تهران، ۱۳۶۲ش.
- سهمی، حمزه، تاریخ جرجان، به کوشش محمد عبدالمعید خان، بیروت، ۱۴۰۷ق.
- سید مرتضی، علی، «الحدود و الحقائق»، رسائل الشریف المرتضی، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۵ق.
- سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، ۱۳۶۳ش.
- شهرستانی، محمد، الملل و النحل، به کوشش جمال ابراهیم، قاهره، ۱۴۱۹ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، الاعتقادات، به کوشش عصام عبدالسید، قم، *شیخ صدوق، الامالی، قم، ۱۴۱۷ق
- شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش
- شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۲ش
- شیخ صدوق، محمد بن علی، امالی، قم، ۱۴۱۷ق.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، عقاب الاعمال، همراه ثواب الاعمال، قم،۱۳۶۴ش
- شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، نجف، ۱۳۸۶ق
- شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، بیروت، ۱۴۰۴ق
- شیخ صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۱ش
- شیخ مفید، محمد، الامالی، به کوشش حسین استادولی و علی اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۳ق.
- شیخ مفید، محمد، الکافئه فی ابطال توبة الخاطئه، به کوشش علی اکبر زمانی نژاد، قم، ۱۴۱۳ق.
- شیخ مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.
- صفار، محمد، بصائر الدرجات، تهران، ۱۴۰۴ق.
- صنعانی، عبدالرزاق، تفسیر القرآن، به کوشش مسلم محمد، ریاض، ۱۴۱۰ق.
- ضیاء مقدسی، محمد، الاحادیث المختاره، به کوشش عبدالملک عبدالله ابن دهیش، مکه، ۱۴۱۰ق.
- طبرانی، سلیمان، الاوائل، به کوشش محمد شکور امریر، بیروت،۱۴۰۳ ق.
- طبرانی، سلیمان، المعجم الاوسط، به کوشش طارق بن عوض الله و عبدالمحسن بن ابراهیم حسینی، قاهره، ۱۴۱۵ق.
- طبرانی، سلیمان، المعجم الکبیر،به کوشش حمدی عبدالحمید سلفی، موصل، ۱۴۰۴ق.
- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاح، به کوشش محمدباقر موسوی خرسان، نجف، ۱۳۸۶ق.
- طبری، تفسیر، بیروت، ۱۴۰۵ق.
- طوسی، محمد، الامالی، قم، ۱۴۱۳ق.
- طوسی، محمد، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، نجف، ۱۳۸۳ق.
- طوسی، محمد، الفهرست، به کوشش جواد قیومی، قم، ۱۴۱۷ق.
- عضدالدین ایجی، عبدالرحمان، المواقف، به کوشش عبدالرحمان عمیره، بیروت، ۱۹۹۷م.
- عطار نیشابوری، فرید الدین، تذکرة الاولیاء، به کوشش محمد استعلامی، تهران، ۱۳۶۶ش.
- عقیلی، محمد، کتاب الضعفاء الکبیر، به کوشش عبدالمعطی امین قلعجی، بیروت، ۱۴۰۴ق.
- علاء بن رزین، «اصل» ضمن الاصول الستة عشر، قم، ۱۴۰۵ق.
- علامه حلی، حسن، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، به کوشش ابراهیم موسوی زنجانی، قم، ۱۳۷۴ش.
- عهد عتیق
- غزنوی، محمد، مقامات ژنده پیل، به کوشش حشمت الله مؤید سنندجی، تهران، ۱۳۴۰ش.
- فخرالدین رازی، اعتقادات فرق المسلمین و المشرکین، به کوشش علی سامی نشار، بیروت، ۱۴۰۲ق.
- فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، قاهره، ۱۳۲۱ق.
- قاضی نعمان، دعائم الاسلام، به کوشش آصف فیضی، قاهره، ۱۳۸۳ق.
- قشیری، عبدالکریم، لطائف الاشارات، به کوشش ابراهیم بسیونی، قاهره، ۱۹۸۱-۱۹۸۳م.
- قمی، علی، تفسیر، به کوشش طیب موسوی جزائری، نجف، ۱۳۸۶-۱۳۸۷ق.
- قنوجی، محمدصدیق، یقظة اولی الاعتبار عما ورد فی ذکر النار، چ سنگی، بهوپال، ۱۲۹۴ق.
- قیصری، داوود، شرح فصوص الحکم، تهران، ۱۲۹۹ق.
- کتاب سلیم بن قیس، به کوشش محمدباقر انصاری، قم، ۱۴۱۵ق.
- کتانی، محمد، الرسالة المستطرفة، به کوشش محمدمنتصر زمزمی، بیروت، ۱۴۰۶ق.
- کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۷۷ق.
- متقی هندی، علی، کنزالعمال، به کوشش بکری حیانی و صفوت سقا، بیروت، ۱۴۰۹ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق.
- مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمدفؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.
- مصباح الشریعة، منسوب به امام جعفر صادق، بیروت، ۱۴۰۰ق.
- مقاتل بن سلیمان، التفسیر، به کوشش احمد فرید، بیروت، ۱۴۲۴ق.
- مقدسی، مطهر، البدء و التاریخ، به کوشش کلمان هوار، پاریس، ۱۹۱۶م.
- نابلسی، عبدالغنی، اهل الجنة و اهل النار، قاهره، مکتبة التراث الاسلامی.
- نجاشی، احمد، رجال، به کوشش موسی شبیری زنجانی، قم، ۱۴۰۷ق.
- نعیم بن حماد، الفتن، به کوشش سمیر امین زهیری، قاهره، ۱۴۱۲ق.
- هجویری، علی، کشف المحجوب، به کوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۳۵۸ش.
- هناد کوفی، الزهد، به کوشش عبدالرحمان عبدالجبار فریوایی، کویت، ۱۴۰۶ق.
- هیثمی، علی، مجمع الزوائد، قاهره، ۱۳۵۶ق.
- Sacy, S. de, Lettre de M. le baron Silvestre de Sacy a M. Gracin de Tassy, JA, 1982, vol. IV.
- Gieger, A., Was hat Mohammed aus dem Judenthume augenommen?, Leipzig, 1902
- Smith, M. , Rabia, the Mystic, Lahor, 1983
- Smith, M. The Way of the Mystics, London, 1976
- Schimmel, a., Mystical Dimensions of Islam, Chapel Hill, 1975.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دایرة المعارف بزرگ اسلامی