ابوهریره
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | عبدالله (یا عبدالرحمان) بن عامر (یا صخر) دَوسی |
کنیه | ابوهُرَیره |
محل زندگی | مدینه |
نسب/قبیله | طایفه «دوس» یکی از شاخههای قبیله «ازد» |
درگذشت | ۵۹ق |
مشخصات دینی | |
حضور در جنگها | جنگ خیبر |
نقشهای برجسته | حکومت بر بحرین و یمن |
دیگر فعالیتها | هواخواهی عثمان |
عبدالله (یا عبدالرحمان) بن عامر (یا صخر) دَوسی (درگذشت ۵۹ق) مشهور به ابوهُرَیره از اصحاب پیامبر(ص) و محدّثان مشهور اهلسنت. شخصیت او به دفاع یا ردّ همواره شایان توجه بوده است.
ابوهریره از پیامبر اکرم(ص) بسیار حدیث نقل میکرده و این موجب شد تا حتی در همان دهههای نخستین صدر اسلام نسبت به او حساسیتهایی ایجاد شود؛ به عنوان مثال عمر، ابوهریره را به علت زیادی روایت از پیامبر(ص)، از نقل حدیث برحذر داشت. همچنین حضرت علی(ع) و برخی دیگر از اصحاب نیز در همین مورد زبان به اعتراض گشودند. شیعیان امامیه در آثار مختلف خود به انتقاد از شخصیت ابوهریره پرداختهاند.
تبارنامه
از جمله نامهای دوران جاهلی ابوهریره، عبدشمس و عبدغنم و از نامهای دوران اسلامی او، عبدالله و عبدالرحمن از شهرت بیشتری برخوردارند.[۱] ابن عبدالبر(۴۶۳ق) در الاستیعاب می گوید: در مورد اسم هیچ یک از صحابه قبل از اسلام مانند اسم ابوهریره اختلاف نشده است. [۲]
در وجه شهرت او به این کنیه ابوهریره، دو ماجرا نقل شده که حاکی از اطلاق آن از سوی پیامبر(ص) یا از سوی مردم است.[۳] این کنیه برگرفته از مصغّر «هرّ» (گربه) است. ابناسحاق[۴] از قول خود ابوهریره روایت میکند که نام من در جاهلیت عبدشمس بن صخر بود و در اسلام عبدالرحمن گردید. پیامبر(ص) مرا ابوهریره خواند زیرا من گوسفندان او را چوپانی میکردم تا روزی به چند گربه دست یافتم و آنها را در آستین نهادم، هنگام غروب چون گوسفندان را بازگرداندم، پیامبر(ص) صدای آنها را شنید، فرمود چیست؟ گفتم چند بچه گربه است. فرمود: تو ابوهریرهای و این نام بر روی من ماند. [۵]
خاندان ابوهریره از قبیله «دوس» یکی از شاخههای قبیله بزرگ «ازد» در یمن بود.[۶] با توجه به ۷۸ ساله بودن او به هنگام مرگ[۷] ولادت او باید در حدود ۲۰ سال پیش از هجرت باشد.[۸]
شیخ المضیره
«شیخ المضیره» از القاب ابوهریره است. مَضیره (ماستابه، آش ماست، غذائى كه با شير ترش طبخ و آماده مى شود.) [۹] یکی از بهترین غذاهای معاویه بوده است و چون ابوهریره بسیار شیفته این غذا بود، او را بدین لقب خواندند.[۱۰]
مسلمان شدن
ابوهریره در سال ۷ قمری به همراه یک هیأت از یمن به دیدار پیامبر(ص) رفت و مسلمان شد.[۱۱] او در این هنگام فقیر و بیشتر اوقات گرسنه بود.[۱۲] در بسیاری از منابع ابوهریره را در زمره اصحاب صفه شمردهاند و بعدها وی را از اولیای صوفیان دانسته شد.[۱۳] در رخدادهای جنگی دوره پیامبر(ص)، از حضور ابوهریره در جنگ موته سخن گفته شده؛ اگرچه در این غزوه نام او را در شمار گریختگان آوردهاند.اما اینکه وی در جنگ خیبر همراه با پیامبر(ص) جنگیده باشد، در کتب رجال و سیره نیامده است.[۱۴]
زندگی سیاسی
حاکم بحرین
از به هم پیوستن مجموعهای از روایات پراکنده درباره حضور ابوهریره در بحرین چنین بر میآید که وی در سال پایانی حیات پیامبر(ص) به همراه علاء بن حضرمی به بحرین فرستاده شد،[۱۵] و اندکی پس از درگذشت پیامبر(ص) در ماجرای ردّه، ابوبکر مجددا او را به همراه علاء به بحرین گسیل داشت.[۱۶]
گویا ابوهریره چندی در آن دیار ماندگار شد و در زمان خلافت عمر آنگاه که علاء درگذشت خلیفه او را به عنوان والی بحرین یا به قولی بر امر قضا (یا احداث) و نماز جماعت آنجا برگماشت.[۱۷]
در برخی منابع افزون بر بحرین از ولایت او بر عمان و یمامه نیز سخن رفته است.[۱۸] درباره پایان حضور ابوهریره در بحرین آوردهاند که وی به جهت گرد آوردن مال بسیار، از سوی خلیفه دوم مورد عتاب و سوءظن قرار گرفت و به مدینه فراخوانده شد.[۱۹]
هواداری از خلیفه سوم
از رویدادهای زندگی ابوهریره در خلافت عثمان ماجرای محاصره خانه خلیفه سوم است که بنابر گزارشها، ابوهریره در زمره هواخواهان عثمان در خانه او به سر میبرده است.[۲۰] و همین دیدگاه او نسبت به عثمان موجب شد تا به هنگام مرگ، فرزندان عثمان در تشییع پیکرش، او را بزرگ دارند و معاویه بازماندگانش را یاری رساند.[۲۱]
حضور در جنگ صفین
خبر دیگر از حضور ابوهریره در وقایع تاریخی به نقش او در جنگ صفین باز میگردد. گفته شده که وی به همراه ابودرداء، معاویه را به سبب جنگ با حضرت علی(ع) مورد سرزنش قرار داد.[۲۲]
با این همه او را در زمره کسانی که پس از صفین به امیرالمومنین پشت کردند، بر شمردهاند.[۲۳] همچنین گفتهاند که پس از آنکه بسر بن ابی ارطاة به دستور معاویه به مدینه آمد به هنگام رفتن به سوی مکه، ابوهریره را بر مدینه گماشت.[۲۴] اما هنگامی که جاریة بن قدامه سعدی به دستور امیرالمومنین علی(ع) به تعقیب بُسر در حجاز پرداخت، اندکی پس از شهادت آن حضرت به مدینه وارد شد و ابوهریره که با مردم مدینه نماز میگزارد از بیم جاریه گریخت.[۲۵] ابوهریره پس از بیعت مردم مدینه با امام حسن(ع) به خلافت و برقراری آرامش به مدینه بازگشت.[۲۶]
ابوهریره در عصر معاویه
- گفتهاند چون معاویه برای انعقاد صلح به کوفه آمد، ابوهریره از کسانی بود که از حجاز به او پیوست.[۲۷]
- به هنگام شهادت امام حسن(ع) در ۵۰ق، ابوهریره در زمره کسانی بود که از دفن آن حضرت در کنار مرقد پیامبر(ص) با استناد به حدیثی از حضرت رسول(ص) پشتیبانی کرد.[۲۸]
- در خلافت معاویه آنگاه که مروان بن حکم از سوی وی در مدینه حاکم بود، ابوهریره از یاران نزدیک او بود و بارها در موسم حج و نیز در غیاب مروان از سوی او به جانشینی گمارده میشد.[۲۹]
- گاه ابوهریره را در زمره قاضیان بنی امیه در مدینه شمردهاند که تعیین تاریخ دقیق این امر میسر نیست و به هر روی در این باره داستانهایی بر سر زبانها بوده است.[۳۰]
- بنابر پارهای منابع، ابوهریره در واپسین سال زندگی خود بر پیکر عایشه نماز گزارد.[۳۱] اما گزارش هایی که از نماز گزاردن وی بر پیکر ام سلمه در دست داریم[۳۲] از نظر تاریخی سخت مورد تردید است.[۳۳]
ابوهریره و تزِ زندگی
انتخاب گزینههای متنوع و در عین حال ناسازگار با هم(هر چند به نظر ظاهری) در بخش های مختلف زندگی ابوهریره مشهود است و همین سبب شده که برخی از محققان نگاه او را به زندگی مخصوص به خودش دانستهاند. ابن عماد حنبلی در شذرات نقل کرده که او پشت سر علی نماز می خواند و بر سر سفره معاویه غذا می خورد و از جنگ کناره می گرفت و می گفت : نماز پشت سر علی کاملتر، و غذای سر سفره معاویه چرب تر ، و دوری از جنگ برای حفظ جان بهتر است. [۳۴] {[یادداشت ۱]
وفات
قول مشهور درباره وفات ابوهریره سال ۵۹ق است و همان گونه که ابنسعد[۳۵] نیز تصریح کرده است نمازگزاردن او بر پیکر عایشه در رمضان ۵۸، تقویت کننده این تاریخ درباره مرگ اوست. با این همه در برخی از منابع از سال ۵۷ و ۵۸ق نیز سخن رفته است.[۳۶] به گفته ناصر خسرو قبر ابوهریره در طبریه شام است.[۳۷]
ابوهریره و حدیث
- فراوانی احادیثی که از ابوهریره روایت شده است امری است که نه در تالیفات سدههای بعد بلکه در همان دهههای نخستین اسلامی حساسیت برانگیز بود، به عنوان شاهد باید به دستور خلیفه عمر اشاره کرد که ابوهریره را به علت کثرت روایت از پیامبر(ص)، از نقل حدیث بر حذر داشت.[۳۸] همچنین حضرت علی(ع) و برخی دیگر از اصحاب نیز در همین مورد زبان به اعتراض گشودند.[۳۹]
- ابوهریره جز شنیدههای مستقیم خود از پیامبر(ص) بسیاری از احادیث آن حضرت را از طریق دیگر صحابه چون؛ ابوبکر، عمر، ابی بن کعب، عایشه، سهل بن سعد ساعدی و حتی صحابی جوانی چون فضل بن عباس نقل کرده است.[۴۰]
- بر پایه آماری که از احادیث ابوهریره به دست داده شده، شمار احادیث منفرد وی در صحیح بخاری ۹۳ حدیث، احادیث منفرد وی در صحیح مسلم ۱۸۹ حدیث، احادیث مشترک او در صحیحین ۳۲۵ حدیث و به طور کلی احادیث او در کتب معتبر حدیثی بالغ بر ۵۳۷۴ حدیث بوده است که با توجه به اینکه او حداکثر چهار سال پیش از رحلت پیامبر مسلمان شده امری غریب است در حالیکه از دیگر اصحاب پیامبر به مراتب کمتر حدیث نقل شده است.[۴۱] همچنین به گفته حاکم نیشابوری تنها ۲۸ تن از صحابه و البته گروهی از تابعین از ابوهریره روایت کردهاند.[۴۲] حدود ۱۰ درصد از مسند احمد بن حنبل به احادیث منقول از ابوهریره اختصاص یافته است.
- احادیث ابوهریره از حیث موضوع، بسیار متنوع بوده مسائلی از عقاید و فقه گرفته تا سیره و ملاحم و حتی طب را برمیگیرد.
- احادیث او را به طور مجموع میتوان در بخش مسند ابوهریره از مسانید بر جای مانده همچون مسند احمد بن حنبل[۴۳] مسند ابویعلی موصلی و جز آن یافت.
علامه طهرانی از سید شرف الدین نقل کرده که مجموع احاديثی كه از خلفای چهارگانه روايت شده است، نسبتش به احاديث ابوهريره به تنهائی كمتر از بيست و هفت درصد است؛ زيرا تمام احاديث روایت شده از ابوبكر فقط ۱۴۲ حديث، و تمام احاديث منسوب به عمر۵۳۷ حديث، و تمام احاديثی را که عثمان نقل کرده۱۴۶ حدیث، و همه احاديثی را که امام علی(ع) روایت کرده۵۸۶ حدیث است. که مجموعش۱۴۱۱ حدیث است. [۴۴]
نقد رجالی
- کثرت دور از انتظار روایات ابوهریره از پیامبر(ص) با توجه به محدود بودن دوره همراهی او با پیامبر، اعتراض هایی را از سوی برخی از صحابه پیش آورد که دامنه این اعتراضات کما بیش به دورههای بعد کشیده شد. با در نظر داشتن این اصل که اکثریت اهل سنت به طور کلی اصحاب پیامبر(ص) را عادل پنداشته و در صدد نقد صحابه بر نمیآیند[۴۵] بدیهی است که شخصیت ابوهریره نیز به عنوان یک صحابی همواره از سوی آنان مورد تایید و احترام است.[۴۶]
- شیعه امامیه که در اصول اعتقادی مذهب خود ضمن حرمت نهادن بر صحابه راه نقد آنان را باز میدیدهاند، در آثار مختلف خود به انتقاد از شخصیت ابوهریره پرداختهاند.[۴۷]
- ابراهیم نظّام از معتزله ابوهریره را به کذب و وضع حدیث متهم ساخته[۴۸] و ابوجعفر اسکافی نیز در نقض خود بر العثمانیه جاحظ، حکایاتی در انتقاد از ابوهریره نقل کرده است.[۴۹] عدل گرایان حنفی در خراسان نیز بسان معتزلیان از نقد شدید ابوهریره پرهیز نداشتهاند.[۵۰]
- در دهههای اخیر نیز شخصیت ابوهریره از نو مورد بازبینی قرار گرفته و چند تن از نویسندگان شیعه و اهل سنت به تالیف آثاری در انتقاد از وی پرداختهاند از شیعه امامیه میتوان به کتاب ابوهریره از عبدالحسین شرف الدین[۵۱] اشاره کرد. از اهل سنت محمود ابوربه نیز در کتاب شیخ المضیرة[۵۲] به دقت به نقد زندگی و روایات منقول از ابوهریره پرداخته اما محمد حبیب الرحمان اعظمی در کتاب ابوهریرة فی ضوء مرویاته[۵۳] کوشیده است تا با نگرشی به احادیث منقول ابوهریره در صحاح ششگانه و کتب حدیث به جایگاه مهم او اشاره کند.این کتاب را محمد وحیدگلپایگانی با عنوان (بازرگان حديث شيخ المضيره ابوهريره) ترجمه کرده است. ودرسال ۱۳۴۳ش نشر یافته است.[۵۴]
تکنگاری
- ابوهریره، اثر سید عبدالحسین شرفالدین (۱۲۹۰-۱۳۷۷ق)، نجف، الحیدریه، چاپ دوم، ۱۳۸۴ق. در این اثر پس از شرح زندگی و شخصیت ابوهریره، روایات او مورد بررسی قرار گرفته است. نویسنده، معتبر دانستن روایات ابوهریره از سوی اهلسنت را مورد خدشه قرار داده است. این کتاب نخستین بار توسط نجفعلی میرزایی با عنون «ابوهریره و احادیث ساختگی» در سال ۱۳۷۲ش به فارسی ترجمه شد.[۵۵]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ابناسحاق، السیر والمغازی، ۱۳۹۸ق، ص۲۸۶؛ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، نسخه خطی، ج۱۹، ص۲۰۶ به بعد؛ ابنحجر، الاصابه، ۱۳۲۸ق، ج۴، ص۲۰۴.
- ↑ العيني، بدرالدين عُمدة القاري شرح صحيح البخاري، ج1، ص 124.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۲۹؛ ترمذی، ج۵، ص۶۸۶؛ حاکم، ج۳، ص۵۰۶.
- ↑ ابناسحاق، السیر والمغازی، ۱۳۹۸ق، ص۲۸۶.
- ↑ العسقلاني، ابن حجر، الإصابة في تمييز الصحابة، ج 7 ص 349
- ↑ همانجا؛ ابنقتیبه، المعارف، ص۲۷۷.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۴۰؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۳۸۱ق، ج۴، ص۱۷۷۲.
- ↑ ر.ک: ابنحجر، الاصابه، ۱۳۲۸ق، ج۴، ص۲۱۰.
- ↑ دهخدا، لغتنامه
- ↑ ابوریه، شیخ المضیره ابوهریره، الطبعة الثالثة، مصر: دارالمعارف، صص ۶۵-۶۶.
- ↑ ر.ک: واقدی، ج۲، ص۶۳۶؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۲۵، ۳۲۸؛ بسوی، ج۳ ص۱۶۱ـ۱۶۰؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۳۸۱ق، ج۴، ص۱۷۷۱.
- ↑ ر.ک: صنعانی، ج۸، ص۲۱۵؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۲، ص۳۶۳، ج۴، ص۳۲۶؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۳۸۱ق، ج۴، ص۱۷۷۱.
- ↑ ر.ک: ابونعیم، ج۱، ص۳۷۷ـ۳۷۶؛ هجویری، ص۹۹.
- ↑ واقدی، ج۲، ص۷۶۰، ۷۶۵.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، نسخه خطی، ج۱۹، ص۲۲۳.
- ↑ طبری، ج۳، ص۳۰۷.
- ↑ صنعانی، ج۱۱، ص۲۲۳؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۳۵؛ بلاذری، فتوح، ج۱، ص۱۰۰ـ۹۹؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۳، ۱۵۷.
- ↑ ر.ک: یعقوبی، ج۲، ص۱۶۱؛ طبری، ج۴، ص۱۱۲.
- ↑ صنعانی، ج۱۱، ص۲۲۳؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۳۵؛ ابنعبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ج۱، ص۴۶.
- ↑ بلاذری، انساب، ج۵، ص۷۳؛ طبری، ج۴، ص۳۵۳؛ حاکم، ج۴، ص۴۲۴ـ۴۲۳.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۴۰.
- ↑ بلاذری، انساب، ج۲، ص۴۲۵؛ الامامه، ج۱، ص۱۱۲ به بعد؛ ثقفی، الغارات، ۱۳۵۵ش، ج۲، ص۴۴۶ـ۴۴۵.
- ↑ ثقفی، الغارات، ۱۳۵۵ش، ج۲، ص۵۶۹.
- ↑ ثقفی، الغارات، ۱۳۵۵ش، ج۲، ص۶۰۷؛ قس بلاذری، انساب، ج۲، ص۴۵۸؛ طبری، ج۵، ص۱۴۰.
- ↑ ثقفی، الغارات، ۱۳۵۵ش، ج۲، ص۶۳۹؛ ر.ک: بلاذری، انساب، ج۲، ص۴۵۸، یعقوبی، ج۲، ص۱۹۹.
- ↑ طبری، ج۵، ص۱۴۰.
- ↑ ثقفی، الغارات، ۱۳۵۵ش، ج۲، ص۶۵۶.
- ↑ بلاذری، همان، ج۳، ص۶۰، ۶۵؛ ابنعبدربه، العقد الفرید، ۱۴۰۲ق، ج۴، ص۲۶۴.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۳۶؛ ابنقتیبه، المعارف، ص۲۷۸.
- ↑ ر.ک: وکیع، ج۱، ص۱۱۱ به بعد.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۴۱ـ۳۴۰؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۲۰.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۴۱ـ۳۴۰؛ بلاذری، انساب، ج۱، ص۴۲۹ـ۴۳۲.
- ↑ ر.ک: ذهبی، ج۱، ص۲۱۰؛ ابنحجر، الاصابه، ۱۳۲۸ق، ج۴، ص۲۱۱ـ۲۱۰.
- ↑ حنبلی، شذرات الذهب في أخبار من ذهب، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۲۶۵.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۴۱ـ۳۴۰.
- ↑ ر.ک: خلیفه، ج۱، ص۲۱۹؛ ابنقتیبه، همانجا؛ ابنعبدالبر، الاستیعاب، ۱۳۸۱ق، ج۴، ص۱۷۷۲.
- ↑ ناصر خسرو، سفرنامه،۱۳۵۳ش، ص۳۰.
- ↑ ابوزرعه، ج۱، ص۵۴۴.
- ↑ ر.ک: ابنقتیبه، تاویل، ص۲۸؛ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۳۲؛ بسوی، ج۱، ص۴۸۶.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، دار صادر، ج۴، ص۳۴۰؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۵، ص۱۱۵ـ ۱۱۴؛ حاکم، ج۳، ص۵۱۲؛ ابنمنجویه، ج۲، ص۴۰۳.
- ↑ سیوطی، ج۲، ص۱۹۱.
- ↑ حاکم، ج۳، ص۵۱۳.
- ↑ احمد بن حنبل، ج۲، ص۲۲۸ به بعد.
- ↑ طهرانی، محمدحسین، امام شناسی، ج۱۸، ص۳۶۰.
- ↑ ر.ک: ابنحجر، الاصابه، ۱۳۲۸ق، ج۱، ص۹.
- ↑ مثلا ر.ک: ابنقتیبه، تاویل، ص۱۶ به بعد؛ حاکم، ج۳، ص۵۱۲ به بعد؛ بغدادی، ص۸۹؛ خطیب، ج۹، ص۴۶۷.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به ابنشاذان، الایضاح، ۱۳۵۰ش، ص۴۹۷-۴۹۴؛ ابنبابویه، خصال، ۱۳۵۴ش، ص۱۸۴-۱۸۵.
- ↑ ابنقتیبه، تاویل، ص۲۸ـ۲۷؛ بغدادی، ص۸۹، ۱۹۲.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۳۷۸ق، ج۴، ص۶۸.
- ↑ ر.ک: دارمی، ص۱۳۲ به بعد؛ دمیری، ج۱، ص۳۹۹؛ نیز ر.ک: ه د، ج۵، ص۳۸۵.
- ↑ نجف، مکتبة الحیدریه.
- ↑ قاهره ۱۹۶۹م.
- ↑ قاهره و بیروت، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
- ↑ کتابخانه حضرت آیة الله بروجردی.
- ↑ «کتاب ابوهریره»، وبگاه شبکه جامع کتاب گیسوم.
یادداشت
- ↑ كان يُصلّي خلف عليّ، ويأكل على سماط معاوية ويعتزل القتال، ويقول:الصلاة خلف عليّ أتمّ، وسماط معاوية أدسم، وترك القتال أسلم.
منابع
- ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، بهکوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۵ش.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، بهکوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸ق/۱۹۵۹م.
- ابناسحاق، محمد، السیر و المغازی، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
- ابنبابویه، محمد، خصال، تهران، ۱۳۵۴ش.
- ابنحجر عسقلانی، احمد، الاصابه، قاهره، ۱۳۲۸ق.
- ابنسعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دار صادر.
- ابنشاذان، فضل، الایضاح، بهکوشش جلال الدین محدث ارموی، تهران، ۱۳۵۰ش.
- ابنعبدالبر، یوسف، الاستیعاب، بهکوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۰م.
- ابنعبدربه، احمد، العقد الفرید، بهکوشش احمد امین و دیگران، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
- ابنعساکر، علی، تاریخ مدینة دمشق، نسخه خطی کتابخانه احمد ثالث استانبول، شم ۲۸۸۷.
- ابنقتیبه، عبدالله، تاویل مختلف الحدیث، بیروت، ۱۴۰۵ق.
- ابنقتیبه، المعارف، بهکوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۳۸۸ق.
- ابنمنجویه، احمد، رجال صحیح مسلم، بهکوشش عبدالله لیثی، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
- ابنهشام، عبدالملک، السیرة النبویة، بهکوشش مصطفی سقا و دیگران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
- ابوزرعه دمشقی، عبدالرحمان، تاریخ، بهکوشش شکرالله قوچانی، دمشق، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
- ابونعیم اصفهانی، احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
- احمد بن حنبل، العلل و معرفة الرجال، بهکوشش وصی الله عباس، بیروت / ریاض، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
- احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
- احمد بن حنبل، الامامة و السیاسة، قاهره، ۱۳۵۶ق/۱۹۳۷م.
- بخاری، محمد، صحیح، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۷م.
- بسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، بهکوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، ۱۹۷۶-۱۹۷۵م.
- بغدادی، عبدالقادر، الفرق بین الفرق، بهکوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
- بلاذری، احمد، انساب الاشراف، ج۱، بهکوشش محمد حمید الله، قاهره، ۱۹۵۹م. ج۲ و ۳، بهکوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۳۹۷-۱۳۹۴ق/۱۹۷۷-۱۹۷۴م. ج۴ (۱)، بهکوشش ماکس شلوسینگر، بیتالمقدس، ۱۹۷۱م، ج۵، بهکوشش گویتین، بیت المقدس، ۱۹۳۶م.
- بلاذری، احمد، فتوح البلدان، بهکوشش صلاح الدین منجد، قاهره، ۱۹۵۶م.
- ترمذی، محمد، سنن، بهکوشش ابراهیم عطه عوض، قاهره، ۱۳۸۱ق.
- حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۴ث.
- حمیدالله، محمد، اقدم تالیف فی الحدیث النبوی، مجلة المجمع العلمی العربی، دمشق، ۱۳۷۲ق/۱۹۵۳م، ج۲۸.
- خطیب بغدادی، احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
- خلیفة بن خیاط، تاریخ، بهکوشش محمد حامد نقی، بیروت، دارالکتب العلمیه.
- دمیری، محمد، حیاة الحیوان الکبری، قاهره مکتبة مصطفی البابی الحلبی.
- ذهبی، محمد، سیر اعلام النبلاء، بهکوشش شعیب ارنووط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
- رافعی، عبدالکریم، التدیون فی اخبار قزوین، بهکوشش عزیز الله عطاری، حیدرآباد دکن، ۱۹۸۵م.
- رودانی، محمد، صلة الخلف، بهکوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
- زهری، محمد، المغازی النبویة، بهکوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
- سمعانی، عبدالکریم، الانساب، بهکوشش عبدالله عمر بارودی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
- سمعانی، عبدالکریم، التحییر فی المعجم الکبیر، بهکوشش منیره ناجی سالم، بغداد، ۱۳۹۵ق/۱۹۷۵م.
- سهمی، حمزه، تاریخ جرجان، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
- سیوطی، تدریب الراوی، بهکوشش احمد عمر هاشم، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
- شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، تهران، ۱۳۷۹ق.
- صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، بهکوشش حبیب الرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- طبری، تاریخ.
- «کتاب ابوهریره»، وبگاه شبکه جامع کتاب گیسوم، تاریخ بازدید: ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ش.
- ناصر خسرو، سفرنامه، بهکوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، ۱۳۵۴ش.
- واقدی، محمد، المغازی، بهکوشش مارسدن جونز، لندن، ۱۹۶۶م.
- وکیع، محمد، اخبار القضاء، بهکوشش عبدالعزیز مصطفی مراغی، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
- هجویری، علی، کشف الحجوب، بهکوشش ژوکوفسکی، تهران، ۱۹۷۹م.
- یعقوبی، احمد، تاریخ، بیروت، دارصادر.
- GAS
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دائره المعارف بزرگ اسلامی
- مدخل ابوهریره در سایت پژوهه
- ابو هریره و نشر اسرائیلیات و احادیث موضوع
- عیارِ نقد نقدی بر مقاله (ابوهریره و نشر اسرائیلیات و…)
- تاثیرپذیری سخنوران ادب فارسی از روایات ابوهریره