بسر بن ارطاة

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از بسر بن ابی ارطاة)
بسر بن ارطاة
از فرماندهان و کارگزاران حکومت معاویه
اطلاعات کلی
لقب/کنیهابوعبدالرحمان
مذهبعثمانیه
نسبتیره بنی عامر از قریش
اطلاعات دیگر
فعالیت‌هاشرکت در فتوحات شام، آفریقا و روم • کشتار مردم در حمله به مدینه، مکه و یمن • تعقیب، کشتار و غارت شیعیان و هواخواهان امام علی(ع)
منصبفرمانده سپاه معاویه در جنگ صفین


بُسْرِ بْن اَرْطاة از فرماندهان لشکر معاویه که مدتی نیز حاکم بصره بود. وی در فتوحات مسلمانان در شام و آفریقا شرکت داشت. در آغاز خلافت حضرت علی(ع) از هواخواهان معاویه و در سلک عثمانیه بود و در جنگ صفین از فرماندهان سپاه معاویه شد.

بُسر با حمله به مدینه، مکه و یمن جنایات بسیاری مرتکب شد، شیعیان را به طرز فجیعی کشت و زنان آنان را به اسارت گرفت. وی به دو پسر خردسال عبیدالله بن عباس نیز رحم نکرد و آن دو را سر برید. شمار کسانی که حمله بُسر به مدینه، مکه و یمن به قتل رسیده‌اند را سی هزار تن یا بیشتر دانسته‌اند.

سرانجام نفرین حضرت علی(ع) گریبان‌گیر بُسر شد، او عقل خود را از دست داد و دست به کارهای جنون آمیز می‌زد.

نام، کنیه و قبیله

بُسر بن اَرطاة (یا ابی اَرطاة) عُمَیر بن عُوَیمِر (یا عُوَیم) یکی از سرداران معاویه، از تیره بنی عامر قریش و مُکنّی به ابوعبدالرحمان یا ابوعبدالله بود.[۱]

تردید در صحابی بودن بُسر

اگرچه مورخان شامی و برخی دیگر، بسر را از صحابه دانسته‌اند که پیامبر (ص) را درک و از او روایت کرده است، [۲] اما به گفته محمد بن عمر واقدی، بسر دو یا سه سال پیش از رحلت رسول اکرم (ص) تولد یافت. با توجه به این مطلب، برخی صحابی بودن او را رد[۳] یا در آن تردید[۴] کرده‌اند. بر این اساس، در روایاتی که احتمالاً تحت تأثیر دیدگاه نخست، از حضور بسر در فتوح صدر اسلام سخن گفته‌اند، باید احتیاط کرد.

در عصر خلفا

بسر در لشکر کشی‌های خلفا نقش فعالی داشت:

در عصر حضرت علی (ع)

در آغاز خلافت امام علی (ع)، بسر در شمار بزرگان عرب ساکن خَرِبْتا (از «کوره»‌های مصر) هواخواه معاویه و در سلک عثمانیه بود[۹] و در آستانه جنگ صفین به معاویه پیوست و از فرماندهان سپاه شد.[۱۰] وی در نبرد تن به تن با علی (ع) با آشکار کردن عورت خویش از مهلکه رهایی یافت [۱۱] و در کشاکش با یاران آن حضرت نیز پایداری و شجاعتی ننمود.[۱۲] وی بعداً در زمره نمایندگان سپاه شام در توافقنامه حکمیت حضور یافت.[۱۳] و پس از آن همچنان از مشاوران نزدیک و معتمد معاویه بود.[۱۴]

معاویه در ادامه حملات سردارانش در عراق، در آغاز سال ۴۰، بسر را با سه هزار سپاهی از شام گسیل کرد تا به یمن بتازد.[۱۵] هدف از این اقدام، تعقیب و کشتار و غارت شیعه و هواخواهان امیرالمؤمنین (ع) و ارعاب مردم و اخذ بیعت از آنان بود.[۱۶]

جنایات بُسر در مدینه

با ورود بسر به مدینه، ابوایّوب انصاری، عامل علی (ع)، گریخت، و بسر با مردم و خصوصاً انصار به درشتی تمام سخن گفت و آنان را به دلیل کوتاهی کردن در ماجرای قتل عثمان نکوهید و به نام معاویه از مردم بیعت ستاند؛ سپس خانه‌های انصار را به آتش کشید و پس از گماشتن ابوهریره در مدینه، به مکه رفت.[۱۷] به گفته واقدی، بسر طی یک ماه اقامت در مدینه، هر که را متهم به شرکت در شورش بر عثمان بود، کشت.[۱۸] وی در مدینه و در راه مکه، به قتل و غارت خزاعه و دیگران پرداخت.[۱۹]

جنایات بُسر در مکه

با نزدیک شدن بسر به مکه، قُثَم بن عباس، عامل حضرت علی(ع)، شهر را ترک کرد و بسر پس از گماشتن شیبه بن عثمان حجبی، [۲۰] به رغم فرمان معاویه، [۲۱] جمعی از خاندان ابی لهب را در مکه از میان برد و به سوی طائف رفت.[۲۲]

او از آنجا گروهی را برای کشتار شیعه علی (ع) به تَباله در یمن فرستاد، اما بعداً آنان را امان داد؛ [۲۳] هر چند به روایت ابن اعثم کوفی،[۲۴] مردم تباله همگی از پای درآمدند.

بسر در سَراة نیز جمعی دیگر از یاران حضرت علی(ع) را به قتل رساند [۲۵] و در راه صنعا، دو پسر خردسال عبیدالله بن عباس را که نزد بنی کنانه به سر می‌بردند، سر برید [۲۶] سپس در نَجران، و مناطقی دیگر از یمن، چون اَرحَب و جُرف و جَیسْان، بسیاری از قبیله همدان و بنی سعد و دیگر شیعیان علی (ع) را به طرز فجیعی کشت و زنان آنان را به اسارت گرفت.[۲۷]

جنایات بُسر در یمن

چون بسر به صنعا رسید، عبیدالله بن عباس و سعید بن نمران به کوفه گریختند و جانشین عبیدالله پس از چندی مقاومت کشته شد.[۲۸] شماری از ایرانیان یمن (ابناء) که به روایتی، به دو پسر عبیدالله پناه داده بودند، به قتل رسیدند.[۲۹] پس از آن، وائل بن حجر، که در ظاهر از یاران امام علی (ع) بود، در رفتاری خیانتکارانه، بسر را به حضرموت که جمعی از عثمانیه در آنجا بودند، فراخواند که به دنبال آن بسیاری از یاران حضرت علی (ع) کشته شدند.[۳۰]

گریختن به یمامه

علی (ع) در خطبه‌ای دو کارگزار خود در یمن را سرزنش کرد و با سخنانی عتاب آمیز مردم را به مقابله با دشمن برانگیخت. جاریة بن قدامه سعدی به دستور آن حضرت، با دو هزار سپاهی از بصره به سرعت به طرف صنعا حرکت کرد. وهب بن مسعود خثعمی نیز با دو هزار سپاهی از کوفه، در حجاز به او پیوست.[۳۱] جاریه شتابان خود را به یمن رساند و در تعقیب بسر به حضرموت تاخت. ازین رو بسر به سرزمین بنی تمیم در یمامه گریخت. بعد از شهادت علی(ع)، جاریه پس از چندی توقف در جرش به مکه و مدینه رفت و از مردم به نام حسن بن علی(ع) بیعت گرفت و به کوفه بازگشت.[۳۲] بسر نیز بدون دادن تلفات، از راه سماوه به شام رفت.

شمار کسانی که بُسر آن‌ها را به قتل رساند

شمار کسانی را که بسر در رفت و بازگشت به قتل رساند سی هزارتن یا بیشتر دانسته‌اند.[۳۳]

در عصر امام حسن (ع)

در سال ۴۱ قمری، پس از شهادت امام علی(ع)، بسر به همراه معاویه برای رویارویی با حسن بن علی (ع) از دمشق عازم عراق شد.[۳۴] وی که فرمانده طلایه سپاه معاویه بود، در برخی درگیری‌ها از سران امام حسن (ع) شکست خورد.[۳۵]

از کارگزاران معاویه

در‌‌ همان سال، پس از صلح امام حسن(ع) با معاویه، که حُمران بن ابان بر بصره چیره شد، معاویه، بسربن ارطاة را برای دفع او فرستاد و همچنین دستور قتل فرزندان زیاد، والی حضرت علی (ع) در فارس را داد. بسر، پسران زیاد را بازداشت کرد و تهدید به قتل نمود، اما در پی وساطت ابوبکره، برادر زیاد، نزد معاویه دست از ایشان بازداشت. پس از آن، بسر شش ماه در بصره حکومت کرد و سپس در اواخر ۴۱ عزل و عبدالله بن عامر بن کریز به جای او منصوب شد.[۳۶] از روایت متفاوت ثقفی [۳۷] بر می‌آید که بسر پس از آن، با سپاهی به بصره بازگشته و با تهدید از مردم بیعت گرفته و پس از استیفای اموال عبدالله بن عامر، به معاویه پیوسته است. منابع از ماجرای گفتگوی بسر و عبیدالله بن عباس در حضور معاویه و تصمیم عبیدالله به انتقام خون پسرانش از بسر سخن گفته‌اند.[۳۸]

در فتوحات سرزمین روم

بعداً بسر طی سالهای ۴۳، ۴۴، ۴۶، ۵۰، ۵۱ و ۵۲، حملاتی زمستانی (مَشتی) و تابستانی (صائفه) را‌گاه از طریق دریا، به سوی سرزمین روم فرماندهی کرد که گفته می‌شود در برخی از آن‌ها تا قسطنطنیه پیش رفت؛ هرچند به اعتقاد برخی، بسر هیچ لشکرکشی زمستانی به سرزمین روم نداشته است.[۳۹] پس از این، یادی از بسر در صحنه حوادث نیست.

دیوانه شدن بسر در اواخر عمر

به روایت ثقفی [۴۰] سرانجام نفرین حضرت علی (ع) گریبانگیر بسر شد و او عقل خود را از دست داد و دست به کارهای جنون آمیز می‌زد.

درگذشت

منابع، سال مرگ او را به اختلاف آورده‌اند؛ به روایت واقدی، بسر در اواخر ایام معاویه در مدینه مرد.[۴۱] اما به نوشته ذهبی [۴۲] او تا ۷۰ در قید حیات بوده است. برخی نیز مرگ او را در ۸۶ در زمان عبدالملک بن مروان [۴۳] و یا ولیدبن عبدالملک [۴۴] می‌دانند.


پانویس

  1. زبیری، ص ۴۳۹؛ شباب، ۱۹۶۶ـ۱۹۶۹، ج ۱، ص ۶۰؛ بخاری جعفی، ۱۴۰۷، ج ۱، قسم ۲، ص ۱۲۳؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۹۷
  2. ابن سعد، ج ۷، ص ۴۰۹؛ ابونعیم، ج ۳، ص ۱۲۹؛ ابن عبدالبر، ج ۱، ص ۱۵۷؛ طوسی، ص ۱۰؛ ذهبی، ۱۴۰۲، ج ۳، ص ۴۰۹
  3. ابن معین، ج ۲، ص ۵۸؛ بسوی، ج ۲، ص ۴۷۸؛ ذهبی، ۱۴۱۰، حوادث و وفیات ۶۱ـ ۸۰ ه، ص ۳۶۹
  4. ابن عدی، ج ۲، ص ۴۳۸ـ ۴۳۹
  5. بلاذری، ۱۹۵۶، ص ۱۳۲؛ طبری، ج ۳، ص ۴۰۷؛ برای دیگر روایت‌ها رجوع کنید به شباب، ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸، ج ۱، ص ۱۳۶؛ ابن عبدالبر، همانجا
  6. یعقوبی، ج ۲، ص ۱۵۶.
  7. بسوی، ج ۳، ص ۳۰۷
  8. بلاذری، ۱۹۵۶، ص ۲۶۷
  9. ابن سعد، همانجا
  10. نصربن مزاحم، ص ۴۴، ۴۲۴؛ ابن اعثم کوفی، ج ۲، ص ۵۱۸
  11. نصربن مزاحم، ص ۴۵۹ـ۴۶۲؛ ابن عبدالبر، ج ۱، ص ۱۶۴ـ۱۶۵
  12. رجوع کنید به نصربن مزاحم، ص ۴۲۶ـ۴۲۹؛ ابن اعثم کوفی، ج ۳، ص ۴۲ـ۴۳، ۱۳۲ـ۱۳۳
  13. نصربن مزاحم، ص ۵۰۷
  14. طبری، ج ۵، ص ۹۸
  15. ثقفی، ج ۲، ص ۵۵۴، ۵۹۱ـ۶۰۲؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۹۷؛ طبری، ج ۵، ص ۱۳۹ـ۱۴۰؛ ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۶؛ قس بخاری جعفی، ۱۴۰۶، ج ۱، ص ۱۱۱: ۳۷ق؛ ابن عساکر، ج ۱۰، ص ۱۰: ۳۹ق؛ طبری، ج ۵، ص ۱۷۶: ۴۳ق؛ ثقفی، ج ۲، ص ۶۲۵: ششصد تن یا بیشتر، ضمن سخنانی از علی علیه السلام؛ ابن اعثم کوفی، ج ۴، ص ۲۳۱: چهار هزار تن
  16. زبیری، ص ۴۳۹؛ ثقفی، ج ۲، ص ۵۹۸ـ۶۰۰، ۶۵۳ـ۶۵۶؛ یعقوبی؛ ابن اعثم کوفی، همانجا‌ها
  17. ثقفی، ج ۲، ص ۶۰۲ـ۶۰۷؛ مسعودی، ج ۳، ص ۲۱۱؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۹۷ـ ۱۹۸؛ طبری، ج ۵، ص ۱۳۹
  18. طبری، ج ۵، ص ۱۷۶؛ ابن عساکر، ج ۱۰، ص ۱۰ـ۱۱
  19. ثقفی، ج ۲، ص ۶۰۸؛ مسعودی، همانجا
  20. ثقفی، ج ۲، ص ۶۰۸ـ۶۰۹؛ ابن اعثم کوفی، ج ۴، ص ۲۳۳ـ۲۳۴
  21. ثقفی، ج ۲، ص ۶۰۰
  22. ابوالفرج اصفهانی، اغانی، ج ۱۶، ص ۲۶۶
  23. ثقفی، ج ۲، ص ۶۰۸ـ۶۱۱
  24. ج ۴، ص ۲۳۴ـ۲۳۵
  25. ابوالفرج اصفهانی، همانجا
  26. ثقفی، ج ۲، ص ۶۱۴ـ۶۱۶، قس ص ۶۱۱ـ۶۱۳، ۶۲۱
  27. ثقفی، ج ۲، ص ۶۱۷ـ ۶۱۸، ۶۲۰؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۹۸ـ ۱۹۹؛ طبری، ج ۵، ص ۱۳۹ـ ۱۴۰؛ مسعودی، همانجا
  28. ثقفی، ج ۲، ۶۱۸ـ ۶۱۹، ۶۲۱؛ ابن اعثم کوفی، ج ۴، ص ۲۳۶
  29. ثقفی، ج ۲، ص ۶۲۱؛ مسعودی، همانجا
  30. ثقفی، ج ۲، ص ۶۲۹ـ۶۳۱؛ ابن اعثم کوفی، همانجا
  31. ثقفی، ج ۲، ص ۶۱۹ـ۶۲۰، ۶۲۴ـ۶۲۷، ۶۳۶؛ مسعودی، ج ۳، ص ۲۱۱، ۳۴۹؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۹۷ـ ۱۹۸
  32. ثقفی، ج ۲، ص ۶۲۴، ۶۲۹ـ۶۳۰، ۶۳۸ـ۶۴۰؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۱۹۹؛ طبری، ج ۵، ص ۱۴۰
  33. ثقفی، ج ۲، ص ۶۳۹ـ ۶۴۰؛ ابن اعثم کوفی، ج ۴، ص ۲۳۸؛ نیز: طبری، همانجا
  34. خطیب بغدادی، ج ۱، ص ۲۱۰
  35. بلاذری، ۱۳۹۴، ج ۳، ص ۳۸؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل، ص ۷۳؛ رجوع کنید به خطیب بغدادی، همانجا
  36. ابن سعد، ج ۵، ص ۴۹؛ طبری، ج ۵، ص ۱۶۷ـ ۱۷۰
  37. ج ۲، ص ۶۴۸ـ۶۵۲، ۶۶۱
  38. ثقفی، ج ۲، ص ۶۶۱ـ۶۶۳؛ مسعودی، ج ۳، ص ۳۷۱
  39. شباب، ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸، ج ۱، ص ۲۳۸، ۲۵۹؛ یعقوبی، ج ۲، ص ۲۴۰؛ بسوی، ج ۳، ص ۳۱۹؛ طبری، ج ۵، ص ۱۸۱، ۲۱۲، ۲۳۴، ۲۵۳، ۲۸۷
  40. ج ۲، ص ۶۴۰ـ۶۴۲؛ نیز: مسعودی، همانجا
  41. ابونعیم، ج ۳، ص ۱۲۹؛ ابن عساکر، ج ۱۰، ص ۴
  42. ۱۴۰۲، ج ۳، ص ۴۱۱
  43. شباب، ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸، ج ۱، ص ۳۸۲؛ همو، ۱۹۶۶ـ۱۹۶۹، ج ۱، ص ۶۱
  44. مسعودی، همانجا

منابع

  • ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵ـ۱۳۸۷/۱۹۶۵ـ۱۹۶۷، بیروت، بی‌تا.
  • ابن اعثم کوفی، الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
  • ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
  • ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، چاپ علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰/۱۹۶۰.
  • ابن عدی، الکامل فی ضعفاءالرجال، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
  • ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج ۱۰، چاپ محمد احمد ده‌مان، دمشق، ۱۹۶۴.
  • ابن معین، التاریخ و العلل، چاپ احمد محمد نورسیف، مکه ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
  • ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، بی‌تا.
  • همو، مقاتل الطالبیّین، چاپ احمد صقر، قاهره ۱۳۶۸/۱۹۴۹.
  • احمدبن عبدالله ابونعیم، معرفة الصحابه، چاپ محمد راضی بن حاج عثمان، ریاض ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸.
  • محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، التّاریخ الصغیر، چاپ محمود ابراهیم زاید، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
  • همو، کتاب التاریخ الکبیر، بیروت، تاریخ مقدمه ۱۴۰۷/ ۱۹۸۶.
  • یعقوب بن سفیان بسوی، المعرفة والتاریخ، چاپ اکرم ضیاء عمری، بغداد ۱۹۷۵ـ۱۹۷۶.
  • احمدبن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمدباقر محمودی، بیروت ۱۳۹۴/ ۱۹۷۴.
  • همو، کتاب فتوح البلدان، چاپ صلاح الدین منجد، قاهره ۱۹۵۶.
  • ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۵ ش.
  • احمدبن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، مدینه، بی‌تا.
  • محمدبن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، ج ۴: حوادث و وفیات ۶۱ـ۸۰ ه، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
  • همو، سیراعلام النبلاء، ج ۳، چاپ محمد نعیم عرقسوسی و مأمون صاغرجی، بیروت ۱۱۴۰۲/۱۹۸۲.
  • مصعب بن عبدالله زبیری، کتاب نسب قریش، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳.
  • خلیفة بن خیاط شباب، تاریخ خلیفة بن خیاط، چاپ سهیل زکّار، دمشق ۱۹۶۷ـ ۱۹۶۸.
  • همو، الطبقات، چاپ سهیل زکّار، دمشق ۱۹۶۶ـ۱۹۶۹.
  • محمدبن جریر طبری، تاریخ الامم والملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ۱۳۸۲ـ۱۳۸۷/۱۹۶۲ـ۱۹۶۷.
  • محمدبن حسن طوسی، رجال الطوسی، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
  • علی بن حسین مسعودی، مروج الذّهب و معادن الجوهر، چاپ شارل پلا، بیروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹.
  • نصربن مزاحم، وقعة صفین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۳۸۲، چاپ افست قم ۱۴۰۴.
  • احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، بیروت، بی‌تا.

پیوند به بیرون