خطبه امام سجاد در شام

مقاله قابل قبول
بدون جعبه اطلاعات
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
استناد ناقص
شناسه ناقص
از ویکی شیعه
سوگواری محرم
تابلوی عصر عاشورا
رویدادها
نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع)نامه امام حسین(ع) به اشراف بصرهروز عاشوراواقعه کربلاواقعه عاشورا (از نگاه آمار)روزشمار واقعه عاشورااسیران کربلا
افراد
امام حسین(ع)علی اکبرعلی‌اصغرعباس بن علیحضرت زینب(س)سکینه بنت حسینفاطمه دختر امام حسینمسلم بن عقیلشهیدان کربلااسیران کربلا
جای‌ها
حرم امام حسین(ع)تل زینبیهحرم حضرت عباس(ع)گودال قتلگاهبین‌الحرمیننهر علقمه
مناسبت‌ها
تاسوعاعاشورادهه محرماربعیندهه صفر
مراسم
مرثیه‌خوانینوحهتعزیهروضهزنجیرزنیسینه‌زنیسقاخانهسنج و دمامدسته عزاداریشام غریبانتشت‌گذارینخل‌گردانیقمه‌زنیراهپیمایی اربعینتابوت‌گردانیمراسم تابوت

خطبه امام سجاد علیه السلام در شام سخنرانی امام سجاد(ع) پس از واقعه عاشورا در شام و در حضور یزید است. این خطبه پس از آن ایراد شد، که به دستور یزید، خطیبی بر منبر رفت و در تمجید آل ابی‌سفیان و مذمت امام علی(ع) و اولادش سخن راند. امام سجاد(ع) در جواب خطیب به بیان فضائل حضرت علی(ع) پرداخت. این خطبه که بیشتر آن در توصیف حضرت علی(ع) است بازتاب وسیعی در شام داشت و تغییر ظاهری سیاست یزید را به دنبال آورد.

شرح خطبه امام سجاد علیه‌السلام

زمان و مکان خطبه

تاریخ دقیق ایراد خطبه امام سجاد(ع) در شام هم مشخص نیست. با این حال احتمال داده‌اند این خطبه در روزهای پایانی اقامت اسرای اهل بیت در شام ایراد شده است، چراکه یزید پس از این خطبه، نگهداری اسیران کربلا در شام را به مصحلت ندید و مقدمات حرکت آنان به مدینه را فراهم نمود.[نیازمند منبع]

با حضور اسیران در شام، به دستور یزید، اجتماعی در مسجد اموی به راه انداختند تا اهل بیت را رسوا کنند. به همین سبب، خطیبی بر منبر رفت و در مدح یزید و اجدادش سخنرانی کرد. در این هنگام امام سجاد(ع) رو به سخنران کرد و به او چنین گفت: وای بر تو که برای به دست‌آوردن خشنودی مخلوق، خشم خدا را برگزیدی و جایگاه خود را پر از آتش کردی![۱] امام سجاد سپس رو به یزید کرد و از او این گونه تقاضای سخنرانی کرد(آيا به من اجازه مى دهى كه بر فراز اين چوب ها بروم و سخنانى بگويم كه سبب خشنودى خداوند متعال گردد، و اجر و پاداشى براى اين مردم در پى داشته باشد؟) و یزید نپذیرفت؛ ولی اصرار شامیان یزید را مجبور به قبول درخواست امام سجاد(ع) کرد.[۲][یادداشت ۱]

شرایط ایراد خطبه

نکته قابل توجه اين است كه امام سجاد(عليه السلام) در شرايطى اين خطبه را ايراد كرد كه يزيد سرمست از باده پيروزى، مجلسى عظيم تشكيل داده و سفراى كشورهاى ديگر و همچنين اعيان و اشراف را به آن مجلس فراخوانده بود. [۴]پاسخ یزید به درخواست امام سجاد(ع) پیش از ایراد خطبه برای گفتن یک جمله (با هدف بیدار ساختن مردم) نشانگر این غرور و سرمستی اوست که به امام سجاد(ع) گفت به تو اجازه می‌دهم که سخنی بگویی به شرط اینکه هذیان نگویی۔ امام فرمود: شایسته مثل من در چنین مجلسی هذیان گفتن نیست و آن‌گاه حضرت به او فرمود: من یک حرف بسیار منطقی دارم، تو به نام پیغمبر اینجا نشسته‌‏ای، خودت را خلیفه پیغمبر اسلام می‏‌دانی، من سؤالم فقط این است اگر پیغمبر در این مجلس بود و ما را که اهل بیتش هستیم به این حالت می‌دید چه می‌گفت؟! [۵] برخی از محققان عواملی هم‌چون جوّ سنگین ناشى از فاجعه کربلا و استبداد خشن اموى و اسارت و خستگى سفر و جراحت روح و جان حاصل از شهادت خاندان اهل بيت(عليهم السلام) به ظاهر نبايد توانى براى على بن الحسين(عليهما السلام) باقى بگذارد تا سخنان عادى خويش را به درستى بيان كند؛ به ويژه كه آن حضرت را به همراه عمّه‌اش زينب عليها السلام و جمعى ديگر از خاندان هاشمى به ریسمانى بسته و وارد مجلس کرده بودند؛ امّا حضرت که وارث دانش و فصاحت علوى و شجاعت و جسارت حسينى است؛ توانست با آرامش تمام و در نهایت فصاحت و بلاغت و موقعیت شناسى به معرّفى خویش و پدر و جدّ خود بپردازد و مردم غفلت زده شام را بیدار كند و حجّت را بر آنان تمام نمايد.نکته قابل توجه اینكه امام سجاد(عليه السلام) در شرایطى این خطبه را ايراد کرد که یزید سرمست از باده پیروزى، مجلسى عظیم تشكیل داده و سفراى كشورهاى دیگر و همچنین اعیان و اشراف را به آن مجلس فراخوانده بود.[۶]

محتوا

ترجمه وشرح خطبه حضرت سجاد علیه السلام

امام سجاد(ع) در خطبه شام، ابتدا خصلت‌ها و ویژگی‌های اهل بیت را بیان کرد و سپس برای معرفی خودش، به معرفی پیامبر(ص)، امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) پرداخت و خود را فرزند این سه نفر، امام حسین(ع) و حضرت خدیجه معرفی کرد. امام سجاد در معرفی اهل‌بیت(ع) به شش خصلت اشاره نمود که عبارتند از: علم، حلم، سَماحت(جوانمردی)، فصاحت، شجاعت و محبت در دل‌های مؤمنان؛ و این خاندان را به دلیل داشتن بزرگانی چون پیامبر(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، حمزه، جعفر طیار و حسنین برتر از دیگران می‌داند.[۷][یادداشت ۲]

هدف امام سجاد(ع)

در مورد اینکه چرا امام سجاد(ع) به پا خاست و خطبه خواند و در این خطبه به معرفی خود و نسبتش با پیامبر(ص) پرداخت، گفته شده است مردم شام از مرکز اسلام دور بودند و با سیره پیامبر(ص) ناآشنا. آنان بر خلاف کوفیان، از مقام اهل بیت آگاهی نداشتند؛[۸] چنان‌که سید جعفر شهیدی تاریخ‌پژوه معاصر می‌نویسد مردم سرزمین شام، نه صحبت پیامبر را شنیده بودند و نه روش اصحاب او را می‌شناختند. برخی از اصحاب پیامبر هم که به آنجا رفته بودند، در بین مردم نفوذ نداشتند. در نتیجه مردم شام کردار معاویه و اطرافیانش را سنت مسلمانی می‌پنداشتند و چون صدها سال امپراتوری روم بر آنان حکومت کرده بود، رفتار حاکمان اسلامی را عادلانه‌تر از حکومت‌های پیشین می‌دیدند و کارهای آنان را صحیح می‌دانستند.[۹]

بنابراین امام سجاد(ع) با این خطبه بیان کرد آنچه یزید و کارگزارانش بر زبان‌ها افکنده‌اند، درست نیست و پدرش، امام حسین(ع)، فردی نبوده است که بخواهد جمعیت مسلمانان را بر هم بزند و در سرزمین‌های اسلامی فتنه ایجاد کند، بلکه او برای حق و به دعوت مسلمانان به پا خاست تا دین را از بدعت‌ها بزداید.[۱۰]

شرح برخی بخش‌ها

امام سجاد(ع) در این خطبه به بیان برخی مسائل پرداخته‌اند که شاید در نگاه اول کمی غامض باشد. ایشان می‌فرمایند: من فرزند مکه و منا، زمزم و صفا هستم. در این فراز می‌توان چند احتمال را مطرح کرد:

  1. معنای این که من فرزند مناسک حج هستم این است که مناسک حج به عنوان یک منسک توحیدی در خون و گوشت امام جریان دارد و بیشترین ارتباط ممکن را با حج و مناسک توحیدی دارد. گاهی بعضی از افراد برای اینکه ارتباط خود با جریانی را اثبات کنند خود را از باب مبالغه فرزند آن خطاب می‌کنند. امام سجاد(ع) در جوّی که او و اسیران اهلبیت(ع) را خارج از دین خطاب می‌کنند با صراحت اعلام می‌کند

که چنان ارتباطی با مهم‌ترین مناسک توحیدی دارد که گویا فرزند آن است.

  1. مراسم حج یادگار حضرت ابراهیم است، و مسلمانان این مناسک را با نام ابراهیم آمیخته می‌دانستد و امام درصدد است اثبات نماید که من فرزند ابراهیم خلیلم ، چنان‌چه امام صادق(ع) هنگامی که خانه اش را حسن بن زید والی مدینه به دستور منصور آتش زد در میانه آتش‌ها گام برمی‌داشت و می‌فرمود: منم فرزند اسماعيل که فرزندانش مانند رگ و ريشه در اطراف زمین پراکنده‌اند، منم فرزند ابراهيم خليل الله.

[۱۱][یادداشت ۳]

  1. احتمال دیگر این است که حضرت خود را فرزند کسی معرفی می‌کند که مناسک ابراهیمی را احیا کرد یعنی: من فرزند رسول خدا(ص) هستم .[نیازمند منبع]

رابطه خود با پیامبر(ص)

معرفی پیامبر(ص) به آن دلیل بود که رابطه اسیران با پیامبر(ص) معلوم شود و گرنه مردم شام پیامبر(ص) را می‌شناختند و نیازی به معرفی ایشان نبود، بلکه مهم بیان نسبت اسیرانی بود که به اسم خارجی اسیر شده بودند، به همین دلیل امام به بعضی از فضائل حضرت رسول الله(ص) اشاره کرد.[نیازمند منبع]

معرفی حضرت علی(ع)

تخریب شخصیت امیرالمؤمنین(ع) به دست بنی امیه در شام، موجب شد که امام سجاد(ع)در این خطبه بیشتر به معرفی حضرت علی(ع) بپردازد و این مجال کوتاه، بهترین فرصت برای امام سجاد(ع) بود تا قدری که ممکن بود چهل سال نقشه‌های حکومت شام علیه علی(ع) را، آشکار کند.[۱۲]

جنگ با دو شمشیر

امام سجاد(ع) پس از بیان چند فضیلت اشاره به این فضیلت می‌کند که جد من با دو شمشیرش جنگید، در اینکه منظور از دو شمشیر چیست احتمالاتی ذکر شده است.

  • دو شمشیری که پیامبر(ص) به حضرت علی بخشیده بود. پیامبر(ص)در سال هشتم هجری علی(ع) را بسوی منات (نام بتی) فرستاد تا سرنگونش کند.امام علی(ع) پس از آنکه آن بت را سرنگون ساخت، آنچه به منات تعلق داشت برداشت و نزد پیامبر(ص) آورد. از جمله چیزهایی که علی(ع) به دست آورده بود، دو شمشیری بود که حارث بن ابی شمر غسانی -پادشاه غَسّان- آن دو را به منات پیشکش کرده بود، یکی از آن دو مخذم، و دیگری رسوب نامیده می‌شد. پیامبر اکرم(ص) آن دو شمشیر را به علی(ع) بخشید. نقل شده یکی از آن دو همان ذو الفقار شمشیر علی(ع) است.[۱۳]
  • دو شمشیر تنزیل و تاویل است.[۱۴] در روایتی از پیامبر(ص) بیان شده است: «علی بر اساس تأویل نبرد می‌کند، همانطور که من بر اساس تنزیل جنگیدم».[۱۵]
  • یعنی اینکه بعد از شمشیر اول، شمشیر دیگری می‌گرفت و می‌جنگید مثل جنگ احد که بعد از شکسته شدن شمشیرش، پیامبر(ص) ذوالفقار را به ایشان داد.[۱۶]
  • اشاره به دو لبه بودن ذوالفقار است.[۱۷]
دو بار هجرت

در این خطبه ضمن بیان مناقب حضرت علی(ع)، وصف «هاجر هجرتین» آمده است،[۱۸] که اشاره به دو هجرت حضرت دارد.

هجرت اول اشاره به هجرت از مکه به مدینه دارد.[۱۹] اما برای هجرت دوم احتمالاتی ذکر شده است.

احتمال اول: هجرت به شعب ابی طالب.[۲۰]

احتمال دوم: در بعضی نقل‌ها از ابن عباس است که امام علی(ع) با برادرش جعفر به حبشه هجرت کرده است و از حبشه به مدینه آمده است.[۲۱] ولی این نقل ضعیف است؛ چون در هیچ تاریخ معتبری از هجرت امام علی(ع) به حبشه نام برده نشده است. علاوه بر اینکه در سال‌هایی که مهاجران در حبشه بودند، علی(ع) از مکه به مدینه هجرت کرده است. [۲۲] احتمال سوم: هجرت از مدینه به کوفه.[نیازمند منبع]

دو بار بیعت

این جمله علاوه بر خطبه امام سجاد(ع)، از خودامام علی(ع) نیز نقل شده است. منظور از دو بیعت طبق فرمایش امام علی علیه‌السلام:

  • امام در نامه نگاری با معاویه فرموده: «من در دو بیعت شرکت کردم که تو نسبت به اولی "کافر" بودی» و آن بیعت رضوان در سال ششم هجری در صلح حدیبیه بود.
  • بیعت دوم بیعت بعد از فتح مکه است که گر چه معاویه هم در این بیعت شرکت داشته، ولی نسبت به آن بیعت شکن بوده است.[۲۳]

در روایتی نیز آمده که بیعت اول را بیعت بدر و بیعت دوم را بیعت رضوان معرفی کرده است.[۲۴]

تایید جبرئیل، یاری میکائیل

این مطلب اشاره به جنگ بدر دارد که جبرئیل و میکائیل به یاری حضرت علی(ع) آمدند. ابن عبد البر در استیعاب در بیان جریان جنگ بدر می‌گوید: جبرئیل و میکائیل با علی(ع) بودند.[۲۵]

امام حسن(ع) نیز دراین باره فرمود: رسول خدا(ص) پرچم را به دست علی داد، در حالی که جبرئیل از طرف راست و میکائل از طرف چپ آن حضرت را همراهی می‌کردند.[۲۶]

بیان انتساب به حضرت فاطمه(س)

با توجه به عدم تخریب شخصیت حضرت زهرا(س) در شام، امام سجاد(ع) فقط به بیان نسبت خود با صدیقه طاهره(س) پرداخته است.[نیازمند منبع]

مظلومیت امام حسین(ع)

امام سجاد(ع) پس از معرفی حضرت علی(ع) و انتساب خود به پیامبر(ص) و حضرت فاطمه(س) به مظلومیت امام حسین(ع) و نحوه شهادت ایشان می‌پردازد. با مشخص شدن انتساب امام سجاد(ع) به پیامبر(ص) و فاطمه(س) و نیز بر اشکار شدن دروغهای معاویه و یزید درباره حضرت علی(ع)، بیان نحوه شهادت مظلومانه امام حسین(ع) می‌توانست تاثیر زیادی بر مردم شام و شکست یزید را داشته باشد، به همین جهت امام سجاد(ع) در چند فراز به نحوه شهادت پدر خود می‌پردازد.[نیازمند منبع]

بازتاب خطبه

این خطبه بازتاب‌های متعددی داشت.

ترس یزید از افشاگری بیشتر

خطبه افشاگرانه امام سجاد(ع)، پایه های حکومت یزید را به شدت لرزان کرد. بنابراین یزید به جهت ترس از این افشاگری و ایجاد فتنه، دستور داد تا اذان گفته شود، و موذن نیز برای خلاصی یزید از این ماجرا فورا شروع به اذان گفتن می کند.[۲۷] مؤذن هر جمله از اذان را می‌گفت، امام سجاد جمله‌ای می‌فرمود تا اینکه به اشهد ان محمدا رسول الله رسید. پس از بیان این فراز توسط موذن، امام سجاد(ع) اشاره به موذن کرده و از یزید می پرسد: ای یزید! این محمد که در اذان نامش برده می شود جد من است یا جد تو؟ اگر او را جد خود بدانی دروغ گفته‌ای ولی اگر جد من است، چرا عترت او را کشتی؟! [۲۸][یادداشت ۴]

واکنش مردم

هنگامى كه امام سجاد(ع) خطبه را ایراد کرد ، مردم حاضر در مسجد را سخت تحت تأثیر قرار داد. در ریاض القدس آمده که یزید بدون اینکه نماز بخواند از مسجد بیرون رفت، اجتماع بهم خورد و امام سجاد از منبر پائین آمد. مردم به گرد حضرت جمع شده و همه از رفتار خود عذرخواهی می‌کردند.[۲۹]به گفته بر خی از محققان پس از خطبه امام سجاد(ع) اعتراض‌ها بلند شد؛ فرياد و شيون و گريه مجلس را فرا گرفت و جمعى بدون آنكه به خليفه مسلمين! اقتدا كنند، مجلس را ترك كردند.[۳۰]

حکایت یهودی حاضر در جلسه

پس از خطبه امام سجاد(ع)، یک دانشمند یهودی که در مجلس حاضر بود به یزید پرخاش کرد و از اینکه پسر دختر پیامبرش را به این نحوه به شهادت رسانده علیه یزید سخن گفت و حاضران را اینگونه سرزنش کرد:

بخدا سوگند كه اگر پیامبر ما موسى بن عمران در میان ما فرزندى(سبطی از نسل خودش) مى‌‏گذاشت، ما گمان مى‏‌كردیم كه او را تا سر حد پرستش باید احترام كنیم. شما دیروز پیامبرتان از دنیا رفت و امروز بر فرزند او شوریده و او را از دم شمشیر خود گذراندید؟! واى بر شما![۳۱]

منابع خطبه

مورخان و مقتل‌نویسان خطبه امام سجاد(ع) در مجلس یزید را متفاوت نقل کرده‌اند. خوارزمی در مقتل الحسین آن را مفصل‌تر از بقیه نقل کرده و طبرسی در الاحتجاج آن را بسیار کوتاه آورده است. تفاوت دیگر در نقل طبرسی این است که وی سخنرانی امام سجاد(ع) را به درخواست یزید دانسته است؛ در حالی که در دیگر نقل‌ها آمده است پیشنهاد سخنرانی از طرف امام بود و یزید در ابتدا با آن مخالفت کرد. نقل ابومِخنَف نیز علاوه بر مختصر بودن، در ترتیب مطالب با دیگر نقل‌ها متفاوت است. برای آگاهی از نقل‌های مختلف این خطبه به کتاب بلاغة الامام علی بن الحسین اثر جعفر عباس حائری، صفحه ۹۸ مراجعه کنید.[۳۲]

شرح‌های خطبه

  • نورائی یگانه قمی، احمد، شرح خطبه امام سجاد (ع) در مسجد جامع شام، دارالتفسیر، ایران، قم.
  • ترجمه و شرح كوتاهی بر خطبه امام سجاد (ع)، علیرضا داورزنی، بیان الحق، ۱۳۸۴.


متن خطبه

متنی که در ادامه می‌آید از کتاب بحار الانوار است.

مـتـن ترجمه
أَيُّهَا النَّاسُ أُعْطِينَا سِتّاً وَ فُضِّلْنَا بِسَبْعٍ. أُعْطِينَا الْعِلْمَ وَ الْحِلْمَ وَ السَّمَاحَةَ وَ الْفَصَاحَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمَحَبَّةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ. وَ فُضِّلْنَا بِأَنَّ مِنَّا النَّبِيَّ الْمُخْتَارَ مُحَمَّداً وَ مِنَّا الصِّدِّيقُ وَ مِنَّا الطَّيَّارُ وَ مِنَّا أَسَدُ اللهِ وَ أَسَدُ رَسُولِهِ وَ مِنَّا سِبْطَا هَذِهِ الْأُمَّةِ. مَنْ عَرَفَنِي فَقَدْ عَرَفَنِي وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْنِي أَنْبَأْتُهُ بِحَسَبِي وَ نَسَبِي.

أَيُّهَا النَّاسُ أَنَا ابْنُ مَكَّةَ وَ مِنَى أَنَا ابْنُ زَمْزَمَ وَ الصَّفَا. أَنَا ابْنُ مَنْ حَمَلَ الرُّكْنَ بِأَطْرَافِ الرِّدَا. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ ائْتَزَرَ وَ ارْتَدَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنِ انْتَعَلَ وَ احْتَفَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ طَافَ وَ سَعَى. أَنَا ابْنُ خَيْرِ مَنْ حَجَّ وَ لَبَّى. أَنَا ابْنُ مَنْ حُمِلَ عَلَى الْبُرَاقِ فِي الْهَوَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أُسْرِيَ بِهِ مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى. أَنَا ابْنُ مَنْ بَلَغَ بِهِ جَبْرَئِيلُ إِلَى سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى. أَنَا ابْنُ مَنْ دَنا فَتَدَلَّى فَكانَ قابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنى‏.

أَنَا ابْنُ مَنْ صَلَّى بِمَلَائِكَةِ السَّمَاءِ. أَنَا ابْنُ مَنْ أَوْحَى إِلَيْهِ الْجَلِيلُ مَا أَوْحَى. أَنَا ابْنُ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفَى أَنَا ابْنُ عَلِيٍّ الْمُرْتَضَى. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ خَرَاطِيمَ الْخَلْقِ حَتَّى قَالُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ. أَنَا ابْنُ مَنْ ضَرَبَ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ بِسَيْفَيْنِ وَ طَعَنَ بِرُمْحَيْنِ وَ هَاجَرَ الْهِجْرَتَيْنِ وَ بَايَعَ الْبَيْعَتَيْنِ وَ قَاتَلَ بِبَدْرٍ وَ حُنَيْنٍ وَ لَمْ يَكْفُرْ بِاللهِ طَرْفَةَ عَيْنٍ.

أَنَا ابْنُ صَالِحِ الْمُؤْمِنِينَ وَ وَارِثِ النَّبِيِّينَ وَ قَامِعِ الْمُلْحِدِينَ وَ يَعْسُوبِ الْمُسْلِمِينَ وَ نُورِ الْمُجَاهِدِينَ وَ زَيْنِ الْعَابِدِينَ وَ تَاجِ الْبَكَّائِينَ وَ أَصْبَرِ الصَّابِرِينَ وَ أَفْضَلِ الْقَائِمِينَ مِنْ آلِ يَاسِينَ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ. أَنَا ابْنُ الْمُؤَيَّدِ بِجَبْرَئِيلَ الْمَنْصُورِ بِمِيكَائِيلَ أَنَا ابْنُ الْمُحَامِي عَنْ حَرَمِ الْمُسْلِمِينَ وَ قَاتِلِ الْمَارِقِينَ وَ النَّاكِثِينَ وَ الْقَاسِطِينَ. وَ الْمُجَاهِدِ أَعْدَاءَهُ النَّاصِبِينَ وَ أَفْخَرِ مَنْ مَشَى مِنْ قُرَيْشٍ أَجْمَعِينَ

وَ أَوَّلِ مَنْ أَجَابَ وَ اسْتَجَابَ لِله وَ لِرَسُولِهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَوَّلِ السَّابِقِينَ وَ قَاصِمِ الْمُعْتَدِينَ وَ مُبِيدِ الْمُشْرِكِينَ وَ سَهْمٍ مِنْ مَرَامِي اللهِ عَلَى الْمُنَافِقِينَ وَ لِسَانِ حِكْمَةِ الْعَابِدِينَ وَ نَاصِرِ دِينِ اللهِ وَ وَلِيِّ أَمْرِ اللهِ وَ بُسْتَانِ حِكْمَةِ الله وَ عَيْبَةِ عِلْمِهِ. سَمِحٌ سَخِيٌّ بَهِيٌّ بُهْلُولٌ زَكِيٌّ أَبْطَحِيٌّ رَضِيٌّ مِقْدَامٌ هُمَامٌ صَابِرٌ صَوَّامٌ مُهَذَّبٌ قَوَّامٌ.

قَاطِعُ الْأَصْلَابِ وَ مُفَرِّقُ الْأَحْزَابِ. أَرْبَطُهُمْ عِنَاناً وَ أَثْبَتُهُمْ جَنَاناً وَ أَمْضَاهُمْ عَزِيمَةً وَ أَشَدُّهُمْ شَكِيمَةً أَسَدٌ بَاسِلٌ يَطْحَنُهُمْ فِي الْحُرُوبِ إِذَا ازْدَلَفَتِ الْأَسِنَّةُ وَ قَرُبَتِ الْأَعِنَّةُ طَحْنَ الرَّحَى وَ يَذْرُوهُمْ فِيهَا ذَرْوَ الرِّيحِ الْهَشِيمِ. لَيْثُ الْحِجَازِ وَ كَبْشُ الْعِرَاقِ مَكِّيٌّ مَدَنِيٌّ خَيْفِيٌّ عَقَبِيٌّ بَدْرِيٌّ أُحُدِيٌّ شَجَرِيٌّ مُهَاجِرِيٌّ. مِنَ الْعَرَبِ سَيِّدُهَا وَ مِنَ الْوَغَى لَيْثُهَا وَارِثُ الْمَشْعَرَيْنِ وَ أَبُو السِّبْطَيْنِ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ. ذَاكَ جَدِّي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ

ثُمَّ قَالَ:أَنَا ابْنُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ أَنَا ابْنُ سَيِّدَةِ النِّسَاءِ انا ابنُ خَدیجهَ الکبری. (انا ابن الحسين القتيل بكربلا، انا ابن المرمل بالدماء، انا ابن من بكى عليه الجن في الظلماء، انا ابن من ناح عليه الطيور في الهواء)[۳۳] فَلَمْ يَزَلْ يَقُولُ أَنَا أَنَا حَتَّى ضَجَّ النَّاسُ بِالْبُكَاءِ وَ النَّحِيبِ.

وَ خَشِيَ يَزِيدُ لَعَنَهُ اللهُ أَنْ يَكُونَ فِتْنَةٌ. فَأَمَرَ الْمُؤَذِّنَ فَقَطَعَ عَلَيْهِ الْكَلَامَ. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ الله أَكْبَرُ اللهُ أَكْبَرُ قَالَ عَلِيٌّ لَا شَيْ‏ءَ أَكْبَرُ مِنَ الله. فَلَمَّا قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ شَهِدَ بِهَا شَعْرِي وَ بَشَرِي وَ لَحْمِي وَ دَمِي. فَلَمَّا قَالَ الْمُؤَذِّنُ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ الْتَفَتَ مِنْ فَوْقِ الْمِنْبَرِ إِلَى يَزِيدَ فَقَالَ مُحَمَّدٌ هَذَا جَدِّي أَمْ جَدُّكَ يَا يَزِيدُ فَإِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدُّكَ فَقَدْ كَذَبْتَ وَ كَفَرْتَ وَ إِنْ زَعَمْتَ أَنَّهُ جَدِّي فَلِمَ قَتَلْتَ عِتْرَتَهُ

قَالَ وَ فَرَغَ الْمُؤَذِّنُ مِنَ الْأَذَانِ وَ الْإِقَامَةِ وَ تَقَدَّمَ يَزِيدُ فَصَلَّى صَلَاةَ الظُّهْرِ.[۳۴]

اى مردم! خداوند به ما شش خصلت عطا فرموده و ما را به هفت ويژگى بر ديگران فضيلت بخشيده است. به ما ارزانى داشت علم، بردبارى، سخاوت، فصاحت، شجاعت و محبت در قلوب مؤمنين و ما را بر ديگران برترى داد به اينكه پيامبر بزرگ اسلام، صديق(امام علی«ع»)، جعفر طيار، شير خدا و شير رسول خدا(ص)(حمزه عموی پیامبر)، و امام حسن و حسین(ع) دو فرزند بزرگوار رسول اكرم(ص) را از ما قرار داد.[یادداشت ۵] (با اين معرفى كوتاه) هر كس مرا شناخت كه شناخت، و براى آنان كه مرا نشناختند با معرفى پدران و خاندانم خود را به آنان معرفی می کنم.

اى مردم! من فرزند مكه و منايم. من فرزند زمزم و صفايم. من فرزند كسى هستم كه حجر الاسود را با رداى خود حمل و در جاى خود نصب فرمود. من فرزند بهترين طواف و سعى كنندگانم. من فرزند بهترين حج گزاران و تلبیه گويان هستم. من فرزند آنم كه بر براق سوار شد. من فرزند پيامبرى هستم كه در يك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصی سير كرد. من فرزند آنم كه جبرئیل او را به سدرة المنتهى برد و به مقام قرب الهی و نزديكترين جايگاه‏ مقام بارى تعالى رسيد.

من فرزند آنم كه برای ملائكه آسمان نماز گزارد. من فرزند آن پيامبرم كه پروردگار بزرگ به او وحى كرد. من فرزند محمد مصطفى و على مرتضايم، من فرزند كسى هستم كه بينى گردنكشان را به خاک ماليد تا به كلمه توحيد اقرار كردند. من پسر آن كسى هستم كه برابر پيامبر با دو شمشير و با دو نيزه مى‌‏رزميد.و دو بار هجرت و دو بار بيعت كرد، [یادداشت ۶] و در بدر و حنين با كافران جنگيد، و به اندازه چشم بر هم زدنى به خدا كفر نورزيد.

من فرزند صالح مؤمنان و وارث انبيا و از بين برنده مشركان و امير مسلمانان و فروغ جهادگران و زينت عبادت كنندگان و افتخار گريه كنندگانم. من فرزند بردبارترين بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پيامبر هستم. من پسر آنم كه جبرئيل او را تأييد و ميكائيل او را يارى كرد. من فرزند آنم كه از حریم مسلمانان حمايت فرمود و با مارقين و ناكثين و قاسطين جنگيد و با دشمنانش مبارزه كرد. من فرزند بهترين قريشم.

من پسر اولين كسى هستم از مؤمنين كه دعوت خدا و پيامبر را پذيرفت. من پسر اول سبقت گيرنده‏اى در ايمان و شكننده كمر متجاوزان و از ميان برنده مشركانم. من فرزند آنم كه به مثابه تيرى از تيرهاى خدا براى منافقان و زبان حكمت عباد خداوند و يارى كننده دين خدا و ولى امر او، و بوستان حكمت خدا و حامل علم الهى بود. او جوانمرد، سخاوتمند، نيكوچهره، جامع خيرها، سيد، بزرگوار، ابطحى، راضى به خواست خدا، پيشگام در مشكلات، شكيبا، دائما روزه‏دار، پاكيزه از هر آلودگى و بسيار نماز می‌خواند.

او رشته نسل دشمنان خود را از هم گسيخت و شيرازه گروه‌های كفر را از هم پاشيد. او داراى قلبى ثابت و قوى و اراده ‏اى محكم و استوار و عزمى راسخ بود وهمانند شيرى شجاع كه وقتى نيزه‏ ها در جنگ به هم در می آميخت آنها را همانند آسيا خرد و نرم و بسان باد آنها را پراكنده می ساخت. او شير حجاز و آقا و بزرگ عراق است كه مكى و مدنى و خيفى و عَقَبى[یادداشت ۷] و بدرى و اُحدى و شَجَرى[یادداشت ۸] و مهاجرى است، كه در همه اين صحنه‏‌ها حضور داشت. او سيد عرب است و شير ميدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو فرزند: حسن و حسين. آرى او، همان او (كه اين صفات و ويژگی هاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابى طالب است.

آنگاه گفت: من فرزند فاطمه زهرا بانوى بانوان جهانم. من فرزند حسين شهيد كربلايم، من فرزند على مرتضى و فرزند محمد مصطفى و پسر فاطمه زهرايم، و فرزند خديجه كبرايم، من فرزند سدرة المنتهى و شجره طوبايم، من فرزند آنم كه در خون آغشته شد، و پسر آنم كه پريان در ماتم او گريستند، و من فرزند آنم كه پرندگان در ماتم او شيون كردند. و آنقدر به اين حماسه مفاخره آميز ادامه داد كه شيون مردم به گريه بلند شد!

یزید نگران شد و براى آنكه مبادا انقلابى صورت پذيرد به مؤذن دستور داد تا اذان گويد تا بلكه امام سجاد عليه‌السلام را به اين نيرنگ ساكت كند!! مؤذن برخاست و اذان را آغاز كرد. همين كه گفت: الله اكبر، امام سجاد عليه السلام فرمود: چيزى بزرگتر از خداوند وجود ندارد. و چون گفت: اشهد انّ لا اله الا الله، امام عليه السلام فرمود: موى و پوست و گوشت و خونم به يكتایى خدا گواهى مى‌‏دهد. و هنگامى كه گفت: اشهد انّ محمدا رسول الله، امام عليه السلام از بالای منبر به جانب يزيد روى كرد و فرمود: اين محمد كه نامش برده شد، آيا جد من است و يا جد تو؟ ! اگر ادعا كنى كه جد توست پس دروغ گفتى و كافر شدى، و اگر جد من است چرا خاندان او را كشتى و آنان را از دم شمشير گذراندى؟!

سپس مؤذن بقيه اذان را گفت و يزيد پيش آمد و نماز ظهر را خواند.

جستارهای وابسته

پانویس

  1. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۷.
  2. مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج‏۴۵، ص۱۳۷و۱۳۸.
  3. https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&mid=323046&catid=-2#163347856
  4. https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&mid=323046&catid=-2#163347856
  5. مطهری، آشنایی با قرآن، ج۵، ص۵۸؛https://lms.motahari.ir/book-page/22/آشنایی%20با%20قرآن،%20ج%205?page=58
  6. https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&mid=323046&catid=-2#163347856
  7. نگاه کنید به: مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج‏۴۵، ص۱۳۸و۱۳۹.
  8. باقی‌پور، «خطبه امام سجاد، قیام علیه نیرنگ‌ها»، پرتال جامع علوم انسانی.
  9. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین، ۱۳۸۰ش، ص۶۵-۶۷.
  10. شهیدی، زندگانی علی بن الحسین، ۱۳۸۰ش، ص۷۵.
  11. کلینی، کافی، ۱۳۶۲، ج۱، ص۴۷۳؛ خسروی، زندگانی حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام، ۱۳۹۸ق، ص۱۱۶
  12. https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&mid=323046&catid=-2
  13. کلبی، الأصنام، ۱۳۶۴ق، ص۱۹
  14. مجلسی،‌ بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۹، ص۳۴۱.
  15. رسولی محلاتی، الإنصاف، ص۱۳۲.
  16. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۹، ص۳۴۱.
  17. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۹، ص۳۴۱.
  18. مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۱۳۸.
  19. علامه مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۸، ص۲۸۹.
  20. جعفر عباس، بلاغة الحسین، ۱۳۸۳ش، ص۹۸.
  21. ابن شهر آشوب، مناقب، ۱۳۷۶ش، ج۱، ص۲۹۰؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۸، ص۲۲۹.
  22. الشيخ الطوسی ، الأمالي، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۴۷۱.
  23. طبرسی، الإحتجاج، ج۱، ص۲۷۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۴، ص۷۴.
  24. ابن شهرآشوب، مناقب، ۱۳۷۶ش، ج۲، ص۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۸، ص۲۲۹.
  25. ابن عبدالبر،‌ الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۰۱.
  26. أحمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۳۴۴.
  27. مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج‏۴۵، ص۱۳۹.
  28. مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج‏۴۵، ص۱۳۹.
  29. ریاض القدس، ج۲، ص۳۲۹
  30. https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&mid=323046&catid=-2#163347856
  31. مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج‏۴۵، ص۱۳۹.
  32. ربانی گلپایگانی، «افشاگری امام سجاد در قیام کربلا (۲)»، ص۱۱۹، پانویس ۷.
  33. سپهر، ج۲، ص۲۲۴؛ مقتل خوارزمی ج۲ ص۷۰
  34. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۴۵، ص۱۳۸.

یادداشت

  1. متن درخواست امام سجاد(ع) از یزید برای سخن گفتن این عبارت است: (يا يزيد ائذن لي حتى أصعد هذه الأعواد فأتكلم بكلمات لله فيهن رضا و لهؤلاء الجلساء فيهن أجر و ثواب) آيا به من هم اجازه می‌دهی تا روی اين چوب‌ها برآيم و سخنانی چند بگویم که هم خدا را خشنود سازد و هم برای شنوندگان موجب أجر و ثواب گردد؟ محمدابراهیم آیتی مورخ و نویسنده شیعه معاصر می‌گوید: در همين سخنان کوتاه همه گفتنی‌های امام نهفته است زیرا تعبير به منبر نکرد و گفت اجازه بده بالای اين چوب ها بروم. يعنی نه هر چه را به شکل منبر بسازند و روی آن کسی برود صحبت کند می‌توان آن را منبر گفت و نه هر که با قيافه منبری و خطیب بر منبر برآید مي توان او را مروّج دين و مبلغ مذهب شناخت.بلکه اين چوب ها وسيله‌ای است برای از میان بردن منبرها. آیتی، بررسی تاريخ عاشورا، ۱۳۸۸ش. گويا امام(عليه السلام) مى خواهد بگويد منبرى كه بر روى آن نسبت به على و خاندانش(عليهم السلام) بد گويى مى شود، شايسته نام منبر نيست، بلكه چند قطعه چوب بى ارزش است! [۳]
  2. در اين عبارت شش ويژگى آمده است ولی شیخ عباس قمی از كامل بهائى نقل مى‌كند كه خصلت هفتم را امام سجاد(ع) اين گونه فرمود: «وَ المَهْدِيُّ الَّذي يَقْتُلُ الدَّجالَ»؛ آن مهدى(عليه السلام) كه دجّال را مى‌كشد (وجهان را پر از عدل و داد مى‌كند) نيز از ماست.قمی، نفس المهموم، ناشر: المكتبة الحيدرية‌، ص۲۶۱.
  3. فَخَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَتَخَطَّى النَّارَ وَ يَمْشِي فِيهَا وَ يَقُولُ أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ الثَّرَى أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ.
  4. محمد هذا جدّي أم جدّك يا يزيد فإن زعمت أنه جدك فقد كذبت و كفرت و إن زعمت أنه جدي فَلِم قتلتَ عترته
  5. اگر دو لقب حمزه عموی پیامبر یعنی شیر خدا و شیر رسول خدا را جداگانه حساب کنیم فضایل به هفت می رسد.
  6. بیعت رضوان سال ۶ هجرت(قبل از صلح حدیبیه ) و بیعت پس از فتح مکه سال ۸ هجرت . علامهد مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴۷ ص۷۴.
  7. ظاهراً منظور حضور در بیعت عقبه است
  8. ظاهراً منظور حضور در بیعت رضوان یا همان بیعت شجره است.

منابع

  • ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب(ع)، نجف، حیدریه، ۱۳۷۶ق.
  • ابن عبد البر، یوسف بن عبد الله بن محمد، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق علی محمد البجاوی، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • الکلبی، هشام بن محمد، کتاب الأصنام (تنکیس الأصنام)، تحقیق احمد زکی باشا، القاهرة، افست تهران (همراه با ترجمه)، نشر نو، چ دوم، ۱۳۶۴ش.
  • باقی‌پور، فاطمه السادات، «خطبه امام سجاد، قیام علیه نیرنگ‌ها»، مجله شمیم یاس، شماره ۵۹، ۱۳۸۶ش.
  • جعفر عباس الحائری، بلاغه الحسین، قم، دار الحدیث، ۱۳۸۳ ش.
  • خسروی‏ موسی، زندگانی حضرت امام جعفر صادق علیه‌السلام‏، اسلامیه‏، تهران‏، چاپ دوم‏، ۱۳۹۸ ق‏.
  • رسولی محلاتی مترجم، الإنصاف فی النص علی الأئمة ع.
  • شهیدی، سیدجعفر، زندگانی علی بن الحسین(ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۰ش.
  • مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه‏، ۱۳۶۲.
  • https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=42&lid=0&mid=323046&catid=-2#163347856

پیوند به بیرون