خطبه امام حسین در روز عاشورا

مقاله نامزد خوبیدگی
از ویکی شیعه
سوگواری محرم
تابلوی عصر عاشورا
رویدادها
نامه‌های کوفیان به امام حسین(ع)نامه امام حسین(ع) به اشراف بصرهروز عاشوراواقعه کربلاواقعه عاشورا (از نگاه آمار)روزشمار واقعه عاشورااسیران کربلا
افراد
امام حسین(ع)علی اکبرعلی‌اصغرعباس بن علیحضرت زینب(س)سکینه بنت حسینفاطمه دختر امام حسینمسلم بن عقیلشهیدان کربلااسیران کربلا
جای‌ها
حرم امام حسین(ع)تل زینبیهحرم حضرت عباس(ع)گودال قتلگاهبین‌الحرمیننهر علقمه
مناسبت‌ها
تاسوعاعاشورادهه محرماربعیندهه صفر
مراسم
مرثیه‌خوانینوحهتعزیهروضهزنجیرزنیسینه‌زنیسقاخانهسنج و دمامدسته عزاداریشام غریبانتشت‌گذارینخل‌گردانیقمه‌زنیراهپیمایی اربعینتابوت‌گردانیمراسم تابوت

خطبه امام حسین(ع) در روز عاشورا به سخنان امام حسین(ع) در روز عاشورا سال ۶۱ق اشاره دارد که خطاب به لشکریان عمر بن سعد ایراد شد. امام حسین(ع) در این خطبه خود را معرفی کرد، سپس دعوت کوفیان را علت آمدنش به عراق بیان کرد و با نام بردن از برخی از نویسندگان نامه‌ها که در لشکر ابن سعد بودند، دعوت آنان را یادآور شد و بر نپذیرفتن ذلت و بیعت نکردن با یزید بن معاویه تأکید کرد.

به گزارش ابومخنف تاریخ‌نگار واقعه کربلا، نویسندگان نامه‌ها دعوت خود را انکار کردند. همچنین شمر بن ذی‌الجوشن سخن امام حسین(ع) را قطع کرد. به گفته محمدهادی یوسفی غروی این کار شمر برای جلوگیری از تحت تأثیر قرارگرفتن لشکریان ابن سعد انجام شده است.

اهمیت و جایگاه

خطبه امام حسین(ع)، سخنان امام سوم شیعیان است که در روز عاشورای سال ۶۱ق در برابر لشکریان عمر بن سعد (سپاهیان عبیدالله بن زیاد والی یزید بن معاویه در کوفه که برای جنگ با امام حسین(ع) به کربلا اعزام شده بودند) ایراد شد. این سخنان با اختلافاتی در منابع شیعه و سنی نقل شده است.[۱]

محتوا

امام حسین(ع) از لشکریان عمر بن سعد خواست تا سخنانش را بشنوند و در جنگ عجله نکنند تا آنان را پند دهد. همچنین از آنان خواست که به او فرصت دهند تا دلیل آمدنش را به کوفه توضیح دهد تا امر بر آنها مشتبه نشود.[۲]

او در ادامه به معرفی خود پرداخت و به نسبش به امام علی(ع)، پیامبر(ص)، حمزة بن عبدالمطلب و جعفر بن ابی‌طالب اشاره کرد.[۳] همچنین سخن پیامبر(ص) درباره خود و برادرش امام حسن(ع) که «این دو سرور جوانان اهل بهشتند» را یادآور شد و از آنان خواست که اگر سخنانش را قبول ندارند به صحابه‌ای همچون جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خدری، سهل بن سعد ساعدی، زید بن ارقم و انس بن مالک که هنوز زنده بودند، مراجعه نمایند.[۴] سپس با اشاره به اینکه وی نوه پیامبر(ص) است از لشکریان ابن سعد پرسید آیا کسی از شما را کشته‌‎ام، یا مال کسی را حیف و میل کرده‌ام و یا اینکه جراحتی بر کسی وارد کرده‌ام؟[۵]

پس از آن شبث بن ربعی، حجار بن ابجر، قیس بن اشعث و یزید بن حارث از نویسندگان نامه‌های کوفیان را خطاب قرار داد که آیا شما نبودید که به من نامه نوشتید و مرا به کوفه دعوت کردید؟[۶]

او سخنانش را با قرائت آیه «إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»[۷] که به داستان حضرت موسی(ع) در برابر لجاجت فرعونیان اشاره دارد و نیز آیه «...بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ»[۸] به پایان برد.[۹]

واکنش‌ها

به گزارش ابومخنف هنگامی که امام حسین(ع) از لشکریان ابن سعد خواست که به سخنانش گوش دهند تا دلیل آمدنش به کوفه را بیان کند، برخی از زنان و کودکان به گریه افتادند. امام حسین(ع) از حضرت عباس و علی‌اکبر خواست که آنان را ساکت کنند و جمله معروف «سَكِّتَاهُن‏ فَلَعَمْرِي لَيَكْثُرَنَّ بُكَاؤُهُنَّ؛ ساکتشان کنید به خدا قسم هنوز گریه‌های بسیاری در پیش دارند.» را همین جا بر زبان جاری کرد.[۱۰]

همچنین پس از آن که امام حسین(ع) از لشکریان ابن سعد خواست که اگر سخنانش را قبول ندارند به صحابه‌ای که زنده هستند مراجعه نمایند، شمر بن ذی‌الجوشن فریاد زد: او خدا را بر یک حرف می‌پرستد(کنایه از اینکه خدا را فقط با زبان می‌پرستد) و نمی‌داند چه می‌گوید؟ سخن شمر واکنش حبیب بن مظاهر را در پی داشت که به او گفت خدا بر قلبت مهر زده است.[۱۱] به گفته محمدهادی یوسفی غروی پژوهشگر تاریخ اسلام، قطع کردن سخنان امام حسین(ع) توسط شمر، برای جلوگیری از تأثیر سخنان او بر لشکریان ابن سعد بوده است.[۱۲]

نویسندگان نامه‌ها دعوت خود را انکار نمودند.[۱۳] پس از سخنان امام حسین(ع) قیس بن اشعث گفت: چرا با پسرعمویت(یزید) بیعت نمی‌کنی؟ امام حسین(ع) فرمود: «لا وَ اللهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ؛ به خدا قسم، دستم را همچون انسان‌های ذلیل در دست شما قرار نمی‌دهم و مانند بنده‌ها فرار نمی‌کنم».[۱۴]

متن و ترجمه خطبه

مـتـن ترجمه
أَيُّهَا النَّاسُ اسْمَعُوا قَوْلِي وَ لَا تَعْجَلُوا حَتَّى أَعِظَكُمْ بِمَا يَحِقُّ لَكُمْ عَلَيَّ وَ حَتَّى أُعْذِرَ إِلَيْكُمْ فَإِنْ أَعْطَيْتُمُونِي النَّصَفَ كُنْتُمْ بِذَلِكَ أَسْعَدَ وَ إِنْ لَمْ تُعْطُونِي النَّصَفَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ فَأَجْمِعُوا رَأْيَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَ لا تُنْظِرُونِ إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ

ثُمَّ حَمِدَ اللهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ ذَكَرَ اللهَ بِمَا هُوَ أَهْلُهُ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ (ص) وَ عَلَى مَلَائِكَةِ اللهِ وَ أَنْبِيَائِهِ فَلَمْ يُسْمَعْ مُتَكَلِّمٌ قَطُّ قَبْلَهُ وَ لَا بَعْدَهُ أَبْلَغُ فِي مَنْطِقٍ مِنْهُ ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ فَانْسُبُونِي فَانْظُرُوا مَنْ أَنَا ثُمَّ ارْجِعُوا إِلَى أَنْفُسِكُمْ وَ عَاتِبُوهَا فَانْظُرُوا هَلْ يَصْلُحُ لَكُمْ قَتْلِي وَ انْتِهَاكُ حُرْمَتِي أَ لَسْتُ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ وَ ابْنَ وَصِيِّهِ وَ ابْنِ عَمِّهِ وَ أَوَّلِ الْمُؤْمِنِينَ الْمُصَدِّقِ لِرَسُولِ اللهِ بِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ أَ وَ لَيْسَ حَمْزَةُ سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ عَمِّي أَ وَ لَيْسَ جَعْفَرٌ الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ بِجِنَاحَيْنِ عَمِّي

أَ وَ لَمْ يَبْلُغْكُمْ مَا قَالَ رَسُولُ اللهِ لِي وَ لِأَخِي هَذَانِ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَإِنْ صَدَّقْتُمُونِي بِمَا أَقُولُ وَ هُوَ الْحَقُّ وَ اللهِ مَا تَعَمَّدْتُ كَذِباً مُنْذُ عَلِمْتُ أَنَّ اللهَ يَمْقُتُ عَلَيْهِ أَهْلَهُ وَ إِنْ كَذَّبْتُمُونِي فَإِنَّ فِيكُمْ مَنْ لَوْ سَأَلْتُمُوهُ عَنْ ذَلِكَ أَخْبَرَكُمْ سَلُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللهِ الْأَنْصَارِيَّ وَ أَبَا سَعِيدٍ الْخُدْرِيَّ وَ سَهْلَ بْنَ سَعْدٍ السَّاعِدِيَّ وَ زَيْدَ بْنَ أَرْقَمَ وَ أَنَسَ بْنَ مَالِكٍ يُخْبِرُوكُمْ أَنَّهُمْ سَمِعُوا هَذِهِ الْمَقَالَةَ مِنْ رَسُولِ اللهِ ص لِي‏ وَ لِأَخِي أَ مَا فِي هَذَا حَاجِزٌ لَكُمْ عَنْ سَفْكِ دَمِي

فَقَالَ لَهُ شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ هُوَ يَعْبُدُ اللهَ عَلى‏ حَرْفٍ إِنْ كَانَ يَدْرِي مَا تَقَوَّلَ فَقَالَ لَهُ حَبِيبُ بْنُ مُظَاهِرٍ وَ اللَهِ إِنِّي لَأَرَاكَ تَعْبُدُ اللهَ عَلَى سَبْعِينَ حَرْفاً وَ أَنَا أَشْهَدُ أَنَّكَ صَادِقٌ مَا تَدْرِي مَا يَقُولُ قَدْ طَبَعَ اللهُ عَلَى قَلْبِكَ

ثُمَّ قَالَ لَهُمُ الْحُسَيْنُ ع فَإِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ هَذَا أَ فَتَشُكُّونَ أَنِّي ابْنُ بِنْتِ نَبِيِّكُمْ فَوَ اللهِ مَا بَيْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ ابْنُ بِنْتِ نَبِيٍّ غَيْرِي فِيكُمْ وَ لَا فِي غَيْرِكُمْ وَيْحَكُمْ أَ تَطْلُبُونِّي بِقَتِيلٍ مِنْكُمْ قَتَلْتُهُ أَوْ مَالٍ لَكُمُ اسْتَهْلَكْتُهُ أَوْ بِقِصَاصِ جِرَاحَةٍ فَأَخَذُوا لَا يُكَلِّمُونَهُ

فَنَادَى يَا شَبَثَ بْنَ رِبْعِيٍّ يَا حَجَّارَ بْنَ أَبْجَرَ يَا قَيْسَ بْنَ الْأَشْعَثِ يَا يَزِيدَ بْنَ الْحَارِثِ أَ لَمْ تَكْتُبُوا إِلَيَّ أَنْ قَدْ أَيْنَعَتِ الثِّمَارُ وَ اخْضَرَّ الْجَنَابُ وَ إِنَّمَا تَقْدَمُ عَلَى جُنْدٍ لَكَ مُجَنَّدٍ

فَقَالَ لَهُ قَيْسُ بْنُ الْأَشْعَثِ مَا نَدْرِي مَا تَقُولُ وَ لَكِنِ انْزِلْ عَلَى حُكْمِ بَنِي عَمِّكَ فَإِنَّهُمْ لَمْ يُرُوكَ إِلَّا مَا تُحِبُّ فَقَالَ لَهُ الْحُسَيْنُ لَا وَ اللهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ

ثُمَّ نَادَى يَا عِبَادَ اللهِ إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ أَعُوذُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ مِنْ كُلِّ مُتَكَبِّرٍ لا يُؤْمِنُ بِيَوْمِ الْحِسابِ.[۱۵]

ای گروه مردم گفتار مرا بشنوید و شتاب نکنید تا شما را به آنچه حق شما بر من است پند دهم، و عذر خود را بر شما آشکار کنم پس اگر انصاف دهید سعادتمند خواهید شد و اگر انصاف ندهید پس نیک بنگرید تا نباشد کار شما بر شما اندوهی سپس درباره من آنچه خواهید انجام دهید و مهلتم ندهید، همانا ولی من آن خدائی است که قرآن را فرو فرستاد و او است سرپرست و یار مردمان شایسته.

سپس حمد و ثنای پروردگار را به‌جا آورد، و به آنچه شایسته بود از او یاد کرد و بر پیغمبر خدا(ص) و فرشتگانش و پیمبران درود فرستاد، و از هیچ سخنوری پیش از او و نه پس از آن حضرت سخنی بلیغ‌تر و رساتر از سخنان او شنیده نشد، سپس فرمود: اما بعد، پس نَسَب و نژاد مرا بسنجید و ببینید من کیستم سپس به خود آئید و خویش را سرزنش کنید و بنگرید آیا کشتن من و دریدن پرده حرمتم برای شما سزاوار است؟ آیا من پسر دختر پیغمبر شما و فرزندوصی او نیستم، آن کس که پسر عموی رسول خدا و اولین کس بود که رسول خدا(ص) را در آنچه از جانب پروردگارش آورده بود تصدیق کرد؟ آیا حمزه سیدالشهداء عموی من نیست؟ آیا جعفر بن ابی‌طالب که با دو بال در بهشت پرواز کند عموی من نیست؟

آیا به شما نرسیده آنچه رسول خدا(ص) درباره من و برادرم فرمود: که این دو آقایان جوانان اهل بهشت هستند؟ پس اگر تصدیق سخن مرا بکنید حق همان است، به خدا از روزی که دانسته‌ام خدا دروغگو را دشمن دارد دروغ نگفته‌ام، و اگر به دروغم نسبت دهید پس همانا در میان شما کسانی هستند که اگر از آنان بپرسید شما را به آنچه من گفتم آگاهی دهند، بپرسید از جابر بن عبدالله انصاری، و ابو سعید خدری، و سهل بن سعد ساعدی، و زید بن ارقم، و انس بن مالک تا به شما آگاهی دهند که این گفتار را از پیغمبر(ص) درباره من و برادرم شنیده‌اند، آیا این گفتار رسول خدا(ص) جلوگیری از ریختن خون من نمی‌کند؟

شمر بن ذی‌الجوشن گفت: او خدا را بر یک حرف می‌پرستد(کنایه از اینکه خدا را فقط با زبان می‌پرستد) و نمی‌داند که چه می‌گوید. حبیب بن مظاهر به او گفت: به خدا من ترا چنین می‌بینم که بر هفتاد حرف نیز خدا را پرستش کنی، و من گواهی دهم که تو راست می‌گوئی، و ندانی او چه می‌گوید خدا دل تو را (از پذیرش سخن حق) مهر کرده است.

سپس حسین علیه‌السلام فرمود: اگر در این سخن هم تردید دارید آیا در این نیز تردید دارید که من پسر دختر پیغمبر شما هستم؟ بخدا در میان مشرق و مغرب پسر دختر پیغمبری جز من نیست چه در میان شما و چه در غیر شما! وای بر شما آیا کسی از شما کشته‌ام که خون او از من می‌خواهید؟ یا مالی از شما برده‌ام؟ یا قصاص جراحتی از من می‌خواهید؟

پس از آن آن حضرت فریاد زد:‌ای شبث بن ربعی، و ‌ای حجار بن ابجر، و‌ ای قیس بن اشعث، و ‌ای یزید بن حارث، آیا شما به من ننوشتید: که میوه‌ها رسیده و باغ‌ها سرسبز شده و تو بر لشکری آماده یاری‌ات وارد خواهی شد؟

قیس بن اشعث گفت: ما ندانیم تو چه می‌گوئی ولی به حکم پسر عمویت تن در ده زیرا که او چیزی جز آنچه تو دوست داری درباره تو انجام نخواهند داد!؟

حسین علیه‌السلام فرمود: نه به خدا، نه دست خواری به شما خواهم داد، و نه مانند بندگان فرار خواهم نمود، سپس فرمود:‌ای بندگان خدا همانا من به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برم از اینکه آزاری به من برسانید، به پروردگار خود و پروردگار شما پناه برم از هر سرکشی که به روز جزا ایمان نیاورد.[۱۶]

خطبه دوم

علامه مجلسی در بحارالانوار به نقل از مناقب ابن شهر آشوب خطبه دیگری از امام حسین(ع) خطاب به سپاه عمر بن سعد در روز عاشورا نقل کرده است.[۱۷] سخن امام حسین(ع) که «شما سخن مرا گوش نمی‌دهید؛ چرا که شکم‌هایتان از مال حرام پر شده و بر دل‌هایتان مهر شقاوت زده شده است» در واکنش به ساکت نشدن لشکریان ابن سعد در برابر سخنانش در این خطبه ایراد شده است.[۱۸]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. برای نمونه نگاه کنید: شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج‌۲، ص۹۶؛ طبرسی، إعلام الوری، ۱۳۹۰ق، ص۲۴۱؛ شامی، الدرالنظیم، ۱۴۲۰ق، ص۵۵۲؛ سید بن طاووس، لهوف، ۱۳۴۸ش، ص۹۶؛ ابن نما حلی، مثیرالأحزان، ۱۴۰۶ق، ص۵۴؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ۱۳۸۷ق، ج‌۵، ص۴۲۵؛ ابن اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج‌۴، ص۶۱؛ ابن جوزی، المنتظم، ۱۴۱۲ق، ج‌۵، ص۳۳۹؛ ابومخنف، وقعة الطف، ۱۴۱۷ق، ص۲۰۶.
  2. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۷.
  3. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۷.
  4. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۷.
  5. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۸.
  6. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۸.
  7. سوره دخان، آیه۲۰.
  8. سوره مؤمن، آیه۲۷.
  9. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۸.
  10. ابومخنف، وقعة الطف، ۱۴۱۷ق، ص۲۰۶.
  11. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۷-۹۸.
  12. یوسفی غروی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۱۵.
  13. ابومخنف، وقعة الطف، ۱۴۱۷ق، ص۲۰۸.
  14. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۸.
  15. شیخ مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۹۷-۹۸.
  16. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، تهران، ج۲، ص۱۰۰-۱۰۱.
  17. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۹.
  18. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۵، ص۹.

یادداشت

منابع

  • ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌ دار صادر -‌دار بیروت، ۱۳۸۵ق.
  • ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت،‌ دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • ابن نما حلی، جعفر بن محمد، مثیرالأحزان، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ سوم، ۱۴۰۶ق.
  • ابومخنف، لوط بن یحیی، وقعة الطف، تحقیق محمدهادی یوسفی غروی، قم، مؤسسة النشر الإسلامي، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
  • سید بن طاووس، علی بن موسی، اللهوف علی قتلی الطفوف، ترجمه فهری زنجانی، تهران، انتشارات جهان، چاپ اول، ۱۳۴۸ش.
  • شامی، یوسف بن حاتم، الدرالنظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • شیخ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، بی‌تا.
  • طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، ‌دارالتراث، چاپ دوم، ۱۳۸۷ق.
  • علامه مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • یوسفی غروی، محمدهادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، قم، مجمع اندیشه اسلامی، ۱۴۱۷ق.