پرش به محتوا

قزلباش: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Hamedona
جز منابع
imported>Hamedona
جز منابع
خط ۸۴: خط ۸۴:
با قتل [[شاه اسماعیل دوم|اسماعیل دوم]]، قزلباشان، از جانشینی [[شاه محمد خدابنده|خدابنده]] که نابینا و ضعیف بود، حمایت کردند. خدابنده نیز از شیراز به قزوین آمد و برای جلب حمایت امیران قدرتمند قزلباش، خزائن شاه تهماسب را به آنان بخشید. وی با ناتوانی بر مسند حکومت تکیه زد و امور مملکت در دست امیران جاه‌طلب قزلباش بود چنانکه هر طایفه‌ای از امرای قزلباش یکی از پسران خدابنده را دستاویز مقاصد سیاسی خود برای رسیدن به قدرت و سرکوب رقیبانشان قرار دادند.<ref> روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۶۵۳ـ۶۵۴؛ جُنابدی، روضةالصفویه، ص۵۸۹، ۵۹۰؛ اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۲۲۳ـ۲۲۵.</ref>
با قتل [[شاه اسماعیل دوم|اسماعیل دوم]]، قزلباشان، از جانشینی [[شاه محمد خدابنده|خدابنده]] که نابینا و ضعیف بود، حمایت کردند. خدابنده نیز از شیراز به قزوین آمد و برای جلب حمایت امیران قدرتمند قزلباش، خزائن شاه تهماسب را به آنان بخشید. وی با ناتوانی بر مسند حکومت تکیه زد و امور مملکت در دست امیران جاه‌طلب قزلباش بود چنانکه هر طایفه‌ای از امرای قزلباش یکی از پسران خدابنده را دستاویز مقاصد سیاسی خود برای رسیدن به قدرت و سرکوب رقیبانشان قرار دادند.<ref> روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۶۵۳ـ۶۵۴؛ جُنابدی، روضةالصفویه، ص۵۸۹، ۵۹۰؛ اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۲۲۳ـ۲۲۵.</ref>


در سال ۹۹۶ قمری، عباس به کمک مرشد قلی‌خان استاجلو در قزوین بر تخت سلطنت نشست. داعیه امراء قزلباش و تمایلات آن‌ها به گریز از مرکز، تجزیه حاکمیت صفوی را وعده می‌داد و جنبش‌ها و قیام‌های مختلف در گوشه و کنار مملکت موجودیت حکومت فرزندان شیخ صفی را به چالش می‌کشید. [[شاه عباس اول|شاه عباس یکم]] در اقدامی ویژه، یک نیروی نظامی نوینی از گرجیان را در عرض طبقات قدیمی قزلباش فراهم کرد و به قدرت و تمرکز حکومت افزود.  
در سال ۹۹۶ قمری، عباس به کمک مرشد قلی‌خان استاجلو در قزوین بر تخت سلطنت نشست.<ref>تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۲، ص ۳۷۹</ref> داعیه امراء قزلباش و تمایلات آن‌ها به گریز از مرکز، تجزیه حاکمیت صفوی را وعده می‌داد و جنبش‌ها و قیام‌های مختلف در گوشه و کنار مملکت موجودیت حکومت فرزندان شیخ صفی را به چالش می‌کشید.<ref>تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۲، ص ۳۷۹.</ref> [[شاه عباس اول|شاه عباس یکم]] در اقدامی ویژه، یک نیروی نظامی نوینی از گرجیان را در عرض طبقات قدیمی قزلباش فراهم کرد و به قدرت و تمرکز حکومت افزود.<ref>ایران عصر صفوی، ص ۷۶.</ref>


[[شاه صفی]] نیز در  هجده سالگی به حکومت رسید. او چنان بی‌رحم بود که حتی افراد ذکور خاندان سلطنتی را از دم کشت و سپهسالار کل سپاه زینل خان شاملو، «عیسی خان» و «چراغ خان قورچی‌باشی» و وزیر اعظم «میرزا طالب اردوبادی» و «ایشیک آقاسی اغورلو خان شاملو» و بسیاری دیگر را نیز کشت.   
[[شاه صفی]] نیز در  هجده سالگی به حکومت رسید. او چنان بی‌رحم بود که حتی افراد ذکور خاندان سلطنتی را از دم کشت و سپهسالار کل سپاه زینل خان شاملو، «عیسی خان» و «چراغ خان قورچی‌باشی» و وزیر اعظم «میرزا طالب اردوبادی» و «ایشیک آقاسی اغورلو خان شاملو» و بسیاری دیگر را نیز کشت.   

نسخهٔ ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۱۶:۳۴

صفویان
شاهان
عنوان دورهٔ سلطنت
شاه اسماعیل اول ۹۰۷- ۹۳۰
شاه طهماسب اول ۹۳۰- ۹۸۴
شاه اسماعیل دوم ۹۸۴- ۹۸۵
شاه محمد خدابنده ۹۸۵- ۹۹۶
شاه عباس اول ۹۹۶- ۱۰۳۸
شاه صفی ۱۰۳۸- ۱۰۵۲
شاه عباس دوم ۱۰۵۲- ۱۰۷۷
شاه سلیمان ۱۰۷۷- ۱۱۰۵
شاه سلطان حسین ۱۱۰۵- ۱۱۳۵
چهره‌های سرشناس هم‌عصر
مقدس اردبیلیمیرداماد میرفندرسکیمحمدتقی مجلسیمحمدباقر مجلسیمحقق کرکیشیخ بهائیشیخ حر عاملیسید نعمت‌الله جزایریملاصدرا
مهم
جنگ چالدرانصلح آماسیهمعاهده زهابحمله افغان‌ها

قزلباش‌ها از تیره‌های مغولی مهاجر به ایران و آسیای صغیر بودند و شاخه نظامی و ارتش پادشاهی صفویان را تشکیل دادند. قزلباشان در کنار پادشاه و علما، سه رأس مثلث قدرت را تشکیل می‌دادند. گزارش‌های متنوع تاریخی نشان می‌دهد هر کدام از این سه رأس در فراز و فرودهای تاریخی دچار شدت و ضعف شده و با هم رقابت داشته‌اند. قزلباشان که ابتدا صوفی مسلک و از پیروان طریقت صفوی و مریدان شیخ حیدر بودند، برخلاف گسترش سنی‌گری در حکومت عثمانی، به مذهب تشیع، گرایش یافته و بر اعتقاد خود متعصب بودند. تشکیل و پایداری پادشاهی صفوی، تقویت و گسترش توان نظامی کشور ایران و از میان رفتن تشکل‌های خرد مثل جوانمردان از پیامدهای تشکیل ارتش قزلباش به شمار می‌رود. برخی خاندان و تبارهای قزلباش از زمان صفویه و پس از آن به مناطق مختلف کوچ کردند و در بیشتر جاها کلمه «قزلباش» مترادف شیعه به کار می‌رود.


واژه قزلباش

این عبارت ترکی،‌از دو بخش شکل یافته: قزل + باش

«قزل» در زبان ترکی به معنای سرخ و زرین به کار رفته است.[۱] همانندهای این کلمه مانند ماهی قزل آلا، رودخانه قزل اوزن، قزل امام (اشاره به گنبد طلایی امام رضا)، قزل گول (گل سرخ) و شهر قزلجه، در ترکی به کار رفته است. واژه «باش» هم به معنای «سر» (عربی: رأس) است که در دو مصداق سر یک شخص یا سر یک گروه مانند فرمانده به کار می‌رود [۲] که در مصداق دوم با اضافه «ی» به کار می‌رود مانند «یوزباشی» که به معنای فرمانده گروه صدنفره است [۳] .

تصویر قزلباشان در نقاشی دوره صفوی

واژه قزلباش به دلیل کلاهخود یا کلاه ویژه‌ای که به احتمال زیاد، سرخ رنگ یا طلایی بوده، برای شناسایی و نام‌گذاری افرادی که آن کلاه را بر سر می‌گذاشته‌اند به کار رفته و مشهور شده است.[۴] پیشینه این واژه را می‌توان در جد ششم شیخ صفی، به نام فیروزشاه «زرین کلاه» جستجو کرد. [۵] این گونه که از نگارگری‌های عصر صفوی پیدا است، قزل‌باشان، همچون دیگر ترکان، ریش‌ها را می‌تراشیدند و سبیل را می‌گذاشتند.

کلاه قزلباشان یک مخروط سرخ رنگِ نمدی با دوازده تَرَک یا چین بوده است. گفته می‌شود این دوازه چین، نشانه عقیده شیعه دوازده امامی بوده است.[۶]

منشأ و طوایف قزلباش‌ها

قزلباشان، طوایفی از سرزمین مغول‌ها و خاندان «اغوز» (نام یک فرد و به معنای کسی که تیر را همواره به رخ می‌کشد به نشانه رزمجویی) بودند[۷] که در مقاطع مختلف زمانی به غرب ایران و آناتولی مهاجرت کرده، از سوی پادشاهان، برای جنگاوری به کار گرفته می‌شدند.[۸]

این ایل‌های ترکمن و مغولی، بعدها با گرایش‌های مشترک مذهبی و علاقه‌مندی به طریقت صفوی، یک ارتش بزرگ به نام قزلباش را تشکیل دادند که بدین شرح است:

  • استاجلو: از ترک‌هاى مغولی مهاجرت کرده به نواحى سیواس (به رومی: سباستیا) و منطقه ساری کایا در ترجان ارزنجان در ترکیه امروزی بوده‌اند.[۹]
  • بهارلو: از ترکمانان مغولی بودند که به فلات ایران آمدند و بیشتر آنان در فارس می‌زیستند.[۱۰]
  • تَکَلّو: از ایل‌های ترک مغولی بودند که در منطقه تکل آسیای صغیر نزدیک دریای مدیترانه ساکن شدند و بعدها به صفویان پیوستند و به نام محل سکونت خود «تکلو» یا « تکل لو» خوانده شدند.[۱۱]
  • روملو: از ایل‌های ترک مغولی بودند که ابتدا به آسیای صغیر (آناتولی) مهاجرت کرده بودند و بعدها به آذربایجان، کوچانده شدند و به همان مناسبت اولیه، «روملو» خوانده می‌شدند.[۱۲]
  • شاملو: از ایلات ترکان مغولی بودند که به شام (سوریه کنونی) مهاجرت کرده بودند و به همین مناسبت، «شاملو» نامیده شدند.[۱۳]
  • افشار: (اوشارلار) از نوادگان اووشور پسر یولدوزخان پسر اغوز (:چابک) مغولی بودند که به ایران، مهاجرت کردند. [۱۴]
  • قاجار: از تیره ترکان اغوز مغولی که به ایران کوچیده بودند و در زمان تیمور لنگ گورکانی (۷۷۱- ۸۰۷ ق) با وساطت سلطان خواجه علی سیاه‌پوش (830ق) (سومین شیخ طریقت صفوی) در ایران باقی ماندند و از مریدان وی شدند.[۱۵]

دولقادیر (ذوالقدر)‌

[۱۶]، بیات[۱۷]، تالش‌ها، تات‌ها، لرها، لک‌ها، گرجی‌ها، چرکس‌ها، ارمنی‌ها، لازها و اوستی‌ها را نیز از اقوامی دانسته‌اند که به تدریج وارد ارتش قزل‌باشان شده‌اند. [۱۸]

مجموعه این قزلباش‌ها که به پادشاهان صفوی، وفادار بوده‌اند را «شاه‌سون» نیز نامیده‌اند.[۱۹]

تاریخچه تشکیل ارتش قزلباش

آغاز شکل‌گیری ارتش قزلباش به پیش از تأسیس پادشاهی صفویه و به دوران خانقاهی طریقت صفوی برمی‌گردد. شیخ جنید (درگذشته ۸۶۰ ق) مرشد کامل صفویه پس از شیخ ابراهیم بود و همراه با ۵۶ هزار نفر مریدانش، قصد خروج بر قراقویونلوها کرد اما از اردبیل بیرون شده و در آناتولی به اوزون حسن(درگذشته۸۸۲ق)، پیوست و خواهرش را به زنی گرفت. وی به ترویج طریقت صفویه در میان آق قویونلوها پرداخت. بعدها همراه یارانش به اردبیل بازگشت و برای جنگ با چرکسیان، راهی قفقاز گردید و در آن جنگ، کشته شد.[۲۰] شیخ حیدر (درگذشته۸۹۳ ق) فرزند شیخ جنید با حمایت دایی خود اوزون حسن که پدرزن او نیز شد، به ریاست خانقاه صفوی رسید اما در این مقام نیز در اندیشه انتقام خون پدر بود و راه و مقصد او را پی‌گرفت. برای همین، علاوه بر رهبری مذهبی مریدان، بخشی از وقت خود را به امور نظامی و ساخت سلاح گذراند و تعداد زیادی نیزه، شمشیر، زره و سپر ساخت، چنان که خانقاه وی به قورخانه (زرادخانه) بدل گردید.[۲۱]

کلاه قزلباشان

شیخ حیدر برای مریدانش، کلاه مخروطی شکلِ دوازده تَرک سرخ رنگی (تاج حیدری) ساخت که مدعی بود حضرت علی علیه‌السلام در عالم رؤیا به وی الهام کرده است.[۲۲] همچنین به داستانی استناد کرده که حضرت علی پس از آن که سر پیامبر در یکی از جنگ‌ها زخمی و خونین شد، همواره دستمالی سرخ رنگ بر سر می‌بسته است.[۲۳] در میان درویشان، این چین‌ها را نشانه تَرکِ برخی پلیدی‌های اخلاقی می‌دانسته‌اند و تعداد آن از پنج عدد شروع می‌شده اما بعدها هر چین، نشانه و نماد یک عنصر مثبت مثل پنج تن آل عبا شد.[۲۴] کلاه دوازده ترکی، می‌تواند نشانه اعتقاد صفویان به تشیع دوازده امامی، در آن زمان باشد؛[۲۵] گرچه ارادت صوفیان به حضرت علی تلازمی با شیعه بودن آن‌ها ندارد.


حمایت اوزون حسن آق‌قویونلو[۲۶] و نشان‌دار شدن مریدان طریقت صفوی به کلاه سرخ، به ترویج آنان کمک کرد و به همین مناسبت، ارتشی با عنوان جدید قزلباش، تشکیل گردید.[۲۷]شیخ حیدر با این لشکر قزلباش به شروان تاخت. شروان‌شاه، اموال و حرم‌سرایش را به قلعه گلستان فرستاد و با سربازان اندک برای مبارزه با شیخ حیدر آماده شد. قزلباشان به راحتی مقاومت سپاهیان شروان را درهم شکستند و آنان را به درون قلعه گلستان راندند. آنگاه شهر را تصرف و اهالی را قتل عام کردند. شیخ حیدر همچنین با استفاده از توپ و منجنیق، کار را برای محاصره شدگانِ گلستان تنگ کرد.از سوی دیگر، یعقوب‌بیگ در پاسخ به استمداد شروان‌شاه، به سرعت خود را از سلطانیه برای مقابله با قزلباشان رساند. شروان‌شاه نیز در یک فرصت از قلعه خارج شد و به سپاه یعقوب بیگ پیوست. در نهایت شیخ حیدر و قزلباشان در ۲۴ رجب ۸۹۳ در تبرسران با سپاه دشمن برخورد کردند. شیخ حیدر در نبردی تن به تن بر سلیمان‌بیگ بیژن اوغلو فرمانده لشکر یعقوب‌بیگ غلبه کرد، اما تیری به شیخ خورد و تلاش قزلباشان برای انتقال او به جایی امن نتیجه نداد تا این که دربان یعقوب‌بیگ، موسوم به علی‌آقا، بر وی دست یافت و سرش را از تن جدا ساخت. سر شیخ حیدر را در کوچه‌های تبریز گرداندند و در میدان شهر آویختند. جسدش را نیز قزلباشان در نزدیکی میدان جنگ (در تبرسران شروان) دفن کردند.[۲۸]

درجات نظامی قزلباشان

قزلباشان در شاخه‌های نظامی، تقسیم می‌شدند و بر اساس نفرات هر دسته و رسته، درجات مختلفی داشتند. این درجات تا دوره قاجاریه نیز در ارتش ایران، پابرجا بود:[۲۹]

  • خان: فرمانده هشت تا ده‌هزار سرباز
  • سلطان: در آغاز درجه‌ای بالاتر از مین‌باشی و پایین‌تر از خان بود. ولی بعدها تا فرماندهی یکصد تن (یوزباشی) تنزل یافت.
  • ایکی‌مین‌باشی: فرمانده دوهزار سرباز
  • مین‌باشی: فرمانده یک‌هزار سرباز
  • بش‌یوزباشی: فرمانده پانصد سرباز
  • یوزباشی: فرمانده یکصد سرباز
  • اَلّی‌باشی: فرمانده پنجاه سرباز
  • اون‌باشی: فرمانده ده سرباز


قزلباشان و پادشاهان صفوی

اسماعیل پسر شیخ حیدر پس از مرگ پدرش با کمک قزلباشان، پادشاهی صفویه را بنیان نهاد. در واقع قزلباش‌ها به دعوت کارکیا میرزاعلی والی شیعی گیلان، اسماعیل را از اردبیل به لاهیجان بردند.[۳۰] وی پس از چند سال با هفت هزار قزلباش، به جنگ «‌فرخ یسار»، قاتل پدرش رفت[۳۱] و در تابستان سال ۹۰۷ق در سن ۱۵ سالگی در تبریز تاج‎گذاری کرد و پس از آن شاه اسماعیل خوانده شد.[۳۲] با این که قزلباشان نقش کلیدی در تأسیس صفویه داشتند اما جایگاه ارتش و سران قزلباش، از این پس در دوره‌های مختلف پادشاهان صفوی، دچار فراز و فرود می‌شود.

فتوحات پی‌درپی شاه اسماعیل از وی برای قزلباشان که از غلات شیعه به شمار می‌آمدند، خدای زنده و مظهر کمال و قدرت ساخته بود که همیشه پیروز می‌گردد اما این الوهیت، چندان دوام نیاورد.[۳۳] پس از شکست در جنگ چالدارن از ارادت مریدان کاسته شد و تمرد و کشمکش‌های قبیله‌ای افزایش یافت.[۳۴]

شاه تهماسب، پس از پدرش تلاش کرد از قدرت و نفوذ قزلباشان بکاهد پس در عمل به فقهای شیعه نزدیک شد. بدین ترتیب، اختلاف فقها و علمای شیعه با گروه‌های صوفیه که ریشه‌ای قدیمی داشت، با قدرت‌یابی علما در حکومت صفویه، ظهوری تازه یافت.[۳۵]

اسماعیل فرزند تهماسب در نبردها به پیروزی‌هایی دست یافت که وی را در دیده قزلباشان، به قهرمان تبدیل کرد[۳۶] و سرانجام، شاه تهماسب او را از خراسان فراخواند و در قلعه قهقهه حبس کرد.[۳۷] با درگذشت شاه تهماسب، اختلاف میان امیران قزل‌باش بر سر جانشینی بالا گرفت. تا این که اسماعیل میرزا پس از ۲۰ سال، از حبس آزاد شد و در قزوین به تخت سلطنت نشست.[۳۸] این بار پادشاه صفوی بود که محور اختلاف با علما، قزلباشان و مردم شد چون رویکردهای مخالف با تشیع از خود بروز داد.[۳۹]

با قتل اسماعیل دوم، قزلباشان، از جانشینی خدابنده که نابینا و ضعیف بود، حمایت کردند. خدابنده نیز از شیراز به قزوین آمد و برای جلب حمایت امیران قدرتمند قزلباش، خزائن شاه تهماسب را به آنان بخشید. وی با ناتوانی بر مسند حکومت تکیه زد و امور مملکت در دست امیران جاه‌طلب قزلباش بود چنانکه هر طایفه‌ای از امرای قزلباش یکی از پسران خدابنده را دستاویز مقاصد سیاسی خود برای رسیدن به قدرت و سرکوب رقیبانشان قرار دادند.[۴۰]

در سال ۹۹۶ قمری، عباس به کمک مرشد قلی‌خان استاجلو در قزوین بر تخت سلطنت نشست.[۴۱] داعیه امراء قزلباش و تمایلات آن‌ها به گریز از مرکز، تجزیه حاکمیت صفوی را وعده می‌داد و جنبش‌ها و قیام‌های مختلف در گوشه و کنار مملکت موجودیت حکومت فرزندان شیخ صفی را به چالش می‌کشید.[۴۲] شاه عباس یکم در اقدامی ویژه، یک نیروی نظامی نوینی از گرجیان را در عرض طبقات قدیمی قزلباش فراهم کرد و به قدرت و تمرکز حکومت افزود.[۴۳]

شاه صفی نیز در هجده سالگی به حکومت رسید. او چنان بی‌رحم بود که حتی افراد ذکور خاندان سلطنتی را از دم کشت و سپهسالار کل سپاه زینل خان شاملو، «عیسی خان» و «چراغ خان قورچی‌باشی» و وزیر اعظم «میرزا طالب اردوبادی» و «ایشیک آقاسی اغورلو خان شاملو» و بسیاری دیگر را نیز کشت.

با حملات عثمانیان به حدود و شهرهای ایران، شاه صفی  به تبریز رفت و با بذل و بخشش‌، سپاهیان بسیاری گردآورد و قلعه ایروان را به تصرف خود درآورد. بدین ترتیب، ارمنستان و گرجستان نیز به ایران پیوستند اما پس از چندی عثمانیان با معاهده زهاب، میان دولت صفویه و دولت عثمانی، بغداد از ایران جدا کردند. سپاه قزلباش بعد از این معاهده، روحیه دلاوری را از دست می‌دهد و بیشتر به یک قشون داخلی تبدیل می‌شود. برای همین در دوره شاه سلیمان نیز چندان اثری از جنگاوری دیده نمی‌شود.

قزلباشان در پایان دوره صفوی، اندک اندک به یک مقام نظامی تشریفاتی و صاحبان اموال خاصه تبدیل شدند و به بیشتر به عیش و نوش پرداختند. از سوی دیگر علمای شیعه به تدریج اندیشه‌های صوفی گرایانه را که عامل اصلی گردآمدن قزلباشان بود، به باد نقد گرفتند و کار به دشمنی شدید و آشکار تبدیل شد و به رد و تکفیر صوفیان انجامید.

قزلباشان آناتولی (ترکیه) و بکتاشیه

علویان ترکیه، مهاجرانی بودند که پس از حمله مغول به ایران، رهسپار آسیای صغیر و آناتولی شدند. آنان از باورمندان شیعه دوازده‌امامی به شمار می‌آمدند[۴۴] که در حوزه عملی از فقه جعفری، فاصله گرفته‌ بودند.علوی‌گری خود از تلفیق تصوف با تشیع به وجود آمده و مظاهر تشیع در آن دیده می‌شود. آنان به پنج تن آل عبا، اعتقاد دارند و به سوگواری عاشورا ملتزم هستند. [۴۵]در طول زمان، بخشی از علویان به طریقت بکتاشیه روی آوردند که یکی از طریقت‌های تصوف بود و حاجی بکتاش، آن را در قرن هفتم، بنیان گذاشت. [۴۶] علویان غیر بکتاشی نیز جذب طریقت شیخ صفی الدین اردبیلی شدند و با شورش‌های خود در حمایت از دولت صفوی، حکومت عثمانیه را دچار چالش کرده بودند.[۴۷] این اقدامات موجب شد که آنان به قزلباش ملقب گردند. قزلباش در ادبیات عثمانی‌ها به معنای کافر، زندیق و رافضی ملحد به کار می‌رفت.[۴۸]

قزلباشان سرزمین‌های عثمانی به تدریج در میان فرقه بکتاشیه جای گرفتند و با آنان درآمیختند. در این دوره، بکتاشیان به تشویق دولت عثمانی نقش واسطه‌ میان حکومت و طوایف قزلباش را عهده‌دار شدند تا حاکمیت بتواند از این طریق، قزلباش‌ها را نیز زیر نظر داشته باشد. از سوی دیگر جذب قزلباش‌ها در فرقه بکتاشیه، عامل موثری در پذیرش عقاید شیعی در میان بکتاشیان گردید.[۴۹]

همچنین در دوره شاه اسماعیل، نفوذ معنوی او در میان ترکمن‌های آسیای صغیر، افزون شد و عثمانیان را به وحشت انداخت، به همین سبب «بایزید دوم» بخشی از شیعیان را به مورا، گیریت، مودون و کورون تبعید کرد.[۵۰]

در زمان سلطنت «سلطان سلیم اول عثمانی» ، نفوذ تشیع به حدی رسید که حتی برخی شاهزادگان عثمانی به صف قزلباش‌ها در آمده و کلاه قرمز بر سر گذاشتند.[نیازمند منبع] از این رو سلطان سلیم به بکتاشی‌ها روی آورد و آنان را در مقابل قزل‌باشان شیعه، تقویت کرد. او همچنین «شیخ الاسلام ابن کمال» را واداشت که فتوایی ضد قزلباش‌ها صادر کند و به اتکای آن دستور قتل افراد زیادی را صادر کرد و پس ا ز آن، به فکر جنگ با شاه اسماعیل افتاد.[نیازمند منبع] او با جنگ چالدران توانست از گسترش تشیع در آسیای صغیر جلوگیری کند.[نیازمند منبع]

قزلباشان افغانستان

قزلباش‌های افغانستان، گروهی از بازماندگان سپاه قزلباشند که به فرمان نادرشاه افشار، قندهار را فتح کردند و سپس در قندهار و کابل و هرات ماندگار شدند.[۵۱] برخی منابع، پیشینه قزلباش‌های افغانستان را به زمان شاه اسماعیل اول صفوی رسانده‌اند که عده‌ای از قزلباش‌ها با شاهزادگان و امیران صفوی که به حکومت بخش‌هایی از افغانستان فعلی منصوب می‌شده‌اند، به آنجا رفته و در مناطق مختلف ساکن می‌شده‌اند.[۵۲]

قزلباش‌ها بیش‌ترین ساکنان چِنداوُل شهر کابل و از اقلیت‌های بارز و شناخته‌شده افغانستان هستند. تا قرن ۱۹ میلادی، تاجیک‌ها، پشتون‌ها، هزاره‌ها و قزلباش‌ها در کابل زندگی می‌کردند که از این میان پشتون‌ها و قزلباش‌ها نقش پررنگ‌تری در این شهر داشتند. بخشی از تاجیک‌های ساکن کابل هم قزلباش‌های شیعه هستند.  

قزلباشان همچون دیگر شیعیان افغانستان همواره مورد تهاجم و تهدید بوده‌اند و با روی کار آمدن دولت کمونیستی «جمهوری دموکراتیک افغانستان»، سازمان جوانان افغانستان از جنبش‌های انقلابی و سری ضد کمونیستی از قزلباشان کابل تشکیل یافت.

همچنین حیدرقلی سردار کابلی (۱۲۵۴ - ۱۳۳۱ش)، فقیه، محدث، رجالی، ادیب و ریاضیدان شیعه از خاندان قزلباشان افغانی بود.[۵۳]

قزلباشان عراق

واژه قزلباش به دلیل شیوع معنای مذهبی آن به دیگر اقوام شیعه نیز نسبت داده شده است. از جمله شَبَک‌ها از اقوام عراقی هستند که به زبان خاصی نزدیک به زبان کردی صحبت می‌کنند اما بیشتر آنان پیوند مذهبی نزدیکى با علویان آناتولى (قزلباشان) دارند. محل اصلی زندگی شبک‌ها در استان موصل است. یکی از ادعیه‌ آن‌ها صریحاً به حاجی بکتاش رهبر طریقت بکتاشیه و استادان اردبیلی (صفویان) به‌عنوان بنیان‌گذاران طریقت معنوی اشاره دارد. برخی از اشعار مذهبی که در اجتماعات عبادی آن‌ها خوانده می‌شود، منسوب به شاه اسماعیل و پیر سلطان ابدال علوی است. پیوندهای شبک‌ها با جوامع صفوی قزلباش، آنان را از جمعیت‌های هم‌جوار، یزیدیان در شمال و صارلی‌ها در جنوب شرق، جدا می‌کند.[۵۴]

قزلباشان پاکستان

خانواده قزلباش لاهور از خاندان‌های سیاسی شیعه هستند که به طور سنتی قدرت سیاسی را در پاکستان، در دست داشته‌اند.[۵۵]

هم‌چنین کتاب شب‌های پیشاور، شرح ۱۰ جلسه مناظرات سلطان الواعظین با علمای اهل سنت است که در منزل میرزا یعقوب علی خان قزلباش از رجال مهم پاکستان تشکیل شده است. به گفته سلطان الواعظین در پی این مناظرات و در پایان شب آخر ۶ تن از رجال، ملاکین و اصناف اهل سنت، مذهب تشیع را برگزیدند.[۵۶]

قزلباشان بلغارستان

علویان و قزلباش‌ها از تبارهای مسلمان بلغاری به شمار می‌روند. مسلمانان ۱۳% جمعیت بلغارستان را تشکیل می‌دهند. ترک‌ها از زمان حکمرانی عثمانیان در بلغارستان سکنی گزیده‌اند. اقلیت علوی در گویش محلی به علیجانی یا قزلباش معروفند و عمدتا در منطقه دلی اورمان و دوبریجه زندگی می‌کنند.[۵۷]

پانویس

  1. عميد، فرهنگ فارسی عمید، ۱۳۸۹، مدخل: قزل
  2. دهخدا، فرهنگ دهخدا، مدخل: باش
  3. دهخدا، فرهنگ دهخدا، مدخل: یوزباشی
  4. دهخدا، فرهنگ دهخدا، مدخل: قزلباش
  5. بیوك جامعی، نگاهی به آثار و ابنیه تاریخی اردبیل، 1372، ص ۱۲۶
  6. ، نک:Abdülbaki Gölpınarlı alevi bektasi nefesleri ، ۱۹۶۳
  7. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص12،90،209
  8. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص12،90،209
  9. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص56
  10. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص131
  11. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص58
  12. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص55
  13. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص59
  14. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص121
  15. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص119
  16. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص116
  17. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص120
  18. منبع
  19. فاروق سومر، نقش ترکان آناطولی در تشکیل و توسعه دولت صفوی، ۱۳۷۱، ص137،152،154
  20. منبع
  21. منبع
  22. منبع
  23. منبع
  24. منبع
  25. منبع
  26. منبع
  27. منبع
  28. منبع
  29. منبع
  30. غیاث الدین خواندمیر، ص ۴۴۱-۴۴۲؛ روملو، ص ۳ و ۹؛ عالم آرا، ص ۳۹-۴۵
  31. غیاث الدین؛ ج ۴، ص ۴۶۱؛ روملو، حسن بیگ؛ ص ۶۸.
  32. سیوری، راجر، ص ۲۵.
  33. پارسا دوست، منوچهر، ص ۴۹۵
  34. رومر، ص۴۳۷، ۴۴۱؛ فارن، ص۴۵
  35. تذکره شاه تهماسب، ص۱۰۲
  36. شاه اسماعیل دوم صفوی، ص ۲۸
  37. عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۲۱۶ و خلاصه التواریخ، ج۱، ص ۳۸۵
  38. عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۲۹۶؛ احسن التواریخ، ص ۶۶۶ – ۶۷۲
  39. عالم آرای عباسی، ج۱، ص ۲۱۴؛ خلاصة التواریخ، ج۲، ص ۶۴۸
  40. روملو، احسن التواریخ، ج۱۲، ص۶۵۳ـ۶۵۴؛ جُنابدی، روضةالصفویه، ص۵۸۹، ۵۹۰؛ اسکندرمنشی، نقاوة الآثار فی ذکر الاخیار، ج۱، ص۲۲۳ـ۲۲۵.
  41. تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۲، ص ۳۷۹
  42. تاریخ عالم آرای عباسی، ج ۲، ص ۳۷۹.
  43. ایران عصر صفوی، ص ۷۶.
  44. دونمز، علویان ترکیه، ص۱۷ـ‌۱۸؛ محمد صدر محمدی، تاریخ اجتماعی سیاسی علویان ترکیه.
  45. دونمز، علویان ترکیه، ص۱۰۸ـ ۱۱۹.
  46. مهدی جمالی فر، مقدمه‎ای بر شناخت جامعه علویان ترکیه، ص۲۷.
  47. نوری دونمز، علویان ترکیه، ص۱۹.
  48. رسول جعفریان، «نظریه دارالحرب - دارالاسلام و تعریف کفر در فقه حنفی و تأثیر و تأثّر آن از رویدادهای خراسان در قرن دهم هجری».
  49. نوری دونمز، علویان ترکیه، ص۱۹.
  50. نوری دونمز، علویان ترکیه، ص۲۰.
  51. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۹، ص ۵۵۱.
  52. زندگانی سردار کابلی، کیوان سمیعی، ص ۲۵.
  53. سردار کابلی، مجله وحید، شماره ۵۸، ص ۹۶۵.
  54. پایگاه شناخت وهابیت؛ مقاله شناخت فرقه شَبَک، کردهای موصل عراق
  55. عارفی،شیعیان پاکستان، ص ۴۱۱؛ عبدالباقی، واقع المدارس الدینیه الاهلیه فی باکستان، ص۵۲-۵۳
  56. شبهای پیشاور، سرآغاز، ص۹۴
  57. کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی

منابع

  • سلطان الواعظین شیرازی، شبهای پیشاور، دارالکتب الاسلامیه، چاپ: سی و پنجم، تهران، ۱۳۷۲ش.
  • حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ عبدالحسین نوائی، ج۱۲، تهران ۱۳۵۷ش.
  • عارفی، محمداکرم، شیعیان پاکستان، قم، شیعه‌شناسی، ۱۳۸۵ش.
  • عبدالباقی، مصباح الله، واقع المدارس الدینیه الاهلیه فی باکستان، رایض، مرکز الملک فیصل للبحوث و الدراسات الاسلامیه، ۱۴۲۸.
  • مقاله: پایگاه شناخت وهابیت؛ مقاله شناخت فرقه شَبَک، کردهای موصل عراق.
  • دونمز، نوری، علویان ترکیه، قم، انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب، ۱۳۸۹ش.
  • تهماسب: تذکره شاه تهماسب، به اهتمام عبدالشکور، برلین، ۱۳۴۳ق.
  • عالم آرای عباسی، اسکندربیک ترکمان، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۷۷ شمسی