حیاء

مقاله قابل قبول
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
کپی‌کاری از منابع خوب
استناد ناقص
شناسه ناقص
نیازمند خلاصه‌سازی
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از حیا)
اخلاق
آیات اخلاقی
آیات افکآیه اخوتآیه اطعامآیه نبأآیه نجواآیه مشیتآیه برآیه اصلاح ذات بینآیه ایثار
احادیث اخلاقی
حدیث قرب نوافلحدیث مکارم اخلاقحدیث معراجحدیث جنود عقل و جهل
فضایل اخلاقی
تواضعقناعتسخاوتکظم غیظاخلاصخشیتحلمزهدشجاعتعفتانصافاصلاح ذات البینعیب‌پوشی
رذایل اخلاقی
تکبرحرصحسددروغغیبتسخن‌چینیتهمتبخلعاق والدینحدیث نفسعجبعیب‌جوییسمعهقطع رحماشاعه فحشاءکفران نعمت
اصطلاحات اخلاقی
جهاد نفسنفس لوامهنفس امارهنفس مطمئنهمحاسبهمراقبهمشارطهگناهدرس اخلاقاستدراج
عالمان اخلاق
ملامهدی نراقیملا احمد نراقیمیرزا جواد ملکی تبریزیسید علی قاضیسید رضا بهاءالدینیسید عبدالحسین دستغیبعبدالکریم حق‌شناسعزیزالله خوشوقتمحمدتقی بهجتعلی‌اکبر مشکینیحسین مظاهریمحمدرضا مهدوی کنی
منابع اخلاقی
قرآننهج البلاغهمصباح الشریعةمکارم الاخلاقالمحجة البیضاءرساله لقاءالله (کتاب)مجموعه وَرّامجامع السعاداتمعراج السعادةالمراقبات

حَیاء، از صفات نیک و فضایل اخلاقی به معنای شرم‌ کردن از ارتکاب زشتی‌ها. حیاء حالتی نفسانی است که موجب متانت و وقار و خودداری از انجام رفتار ناپسند می‌گردد. در روایات شیعه، حیا کلید خوبی‌ها، سبب پاکدامنی و مانع کارهای زشت قلمداد شده و عقل و ایمان از اسباب آن برشمرده شده‌اند. همچنین به مواردی از حیای ناپسند همچون حیا ورزیدن از تحصیل علم، شرم از کسب درآمد حلال، خدمت به مهمان، احترام به پدر و مادر و نیز طلب حقوق خود اشاره شده است.

مفهوم‌شناسی

حیاء از ریشه «ح ی و» یا «ح ی ی»[۱]، به معنای شرم داشتن[۲] و آزَرم از ارتکاب زشتی‌ها[۳] که در مقابل آن وقاحت و بی‌­شرمی قرار دارد.[۴]

در اصطلاح علم اخلاق، به نوعی حالت روانی یا انفعال و انقباض نفسانی گفته می‌شود، که موجب متانت و وقار در رفتار، حرکات و سکنات انسان شده و همچنین موجب خودداری از انجام امور ناپسند در انسان می‌­گردد و منشأ آن ترس از سرزنش دیگران است.[۵] در نتیجه هر چه این حالت در انسان قوی‌تر باشد، شخصیت آدمی وزین‌تر و رفتارش سنجیده‌تر خواهد بود و از آنچه با آراستگی شخصیت منافات دارد، بیشتر اجتناب می‌کند.[نیازمند منبع]

حیا در قرآن

حیاء در قرآن دقیقاً به همین شکل نیامده، اما مفهوم شرم داشتن، چهار مرتبه و با الفاظی از مصدر استحیاء، سه بار به کار رفته است: در آیه ۲۶ سوره بقره و آیه ۵۳ سوره احزاب به صورت فعلِ منفی «لایستَحیی» که در هر دو مورد به خدا نسبت داده شده است؛ و در آیه ۵۳ احزاب به‌صورت فعل مثبت «یستَحیی»، که فاعل آن رسول اکرم است. این مفهوم یک بار هم به‌صورت مصدر «استحیاء» در آیه ۲۵ قَصَص آمده و به دختر حضرت شُعَیب نسبت داده شده است.[۶]

مفسران در نسبت دادن فعل حیاء به خداوند، به تأویل آیاتِ یاد شده پرداخته و گفته‌اند که شرم نکردن خداوند در آیه ۲۶ بقره، به معنای نترسیدن و منصرف نشدن خداوند از انجام‌دادن امری است که، برخلاف نظر بندگان، به خودی خود زشت نیست[۷] و در آیه ۵۳ احزاب به معنای منصرف نشدن خداوند از بیان حق است.[۸]

در آیه ۲۵ سوره قصص نیز استحیاء به صورت ظهور و بروز عفت و شدت حیاء در رفتار دختر شعیب معنا شده است.[۹] در صدر آیه ۵۳ سوره احزاب هم حیای پیامبر اکرم از اعتراض به کسانی که با رعایت نکردن ادب موجب آزار وی شده بودند، به سکوت حضرت در برابر بی‌ادبی آنان و برخاسته از حِلم پیامبر تفسیر شده است.[۱۰]

حیا در متون روایی

احادیث درباره حیاء، برحسب جهت‌گیری کلی آنها، بر دو دسته‌اند :

  • احادیثی که ترغیب افراد را به حیاء، به عنوان امری اخلاقی، مورد توجه قرار داده‌اند. پاره‌ای از این احادیث، به صراحت اشخاص را به رعایت حیاء سفارش کرده[۱۱] و از محبوب بودن اهل حیاء در نزد خدا خبر داده‌اند، زیرا خدا خود اهل حیاء است.[۱۲] ازاین‌رو، حیاء در رأس ۹ خُلقِ نیک دیگر، یکی از «مکارم اخلاق» معرفی شده است[۱۳]، چنانکه پیامبر اکرم(ص) در دعاهای خویش، حیاء از خداوند را از او درخواست کرده است.[۱۴]

سفارش به حیاء حتی در خصوصی‌ترین زوایای زندگی فردی نیز مطرح گردیده است.[۱۵]

به پیامدهای مثبت مادّی و معنوی حیاء نیز توجه شده است؛ مثلا براساس حدیثی نبوی، حیاء سراسر خیر است و جز خیر نتیجه‌ای ندارد.[۱۶] ابن بابویه در توضیح معنای این حدیث گفته است که حیاء انسان را، چه دیندار باشد چه غیردیندار، از پلیدی‌ها بازمی‌دارد.[۱۷]

همچنین حیاء سبب همه زیبایی‌ها معرفی شده[۱۸] و وجود برخی امور در حوزه دین و مناسبات اجتماعی، مترتب بر آن دانسته شده است، از جمله انجام دادن فرایض دینی، دوری از زشتی‌ها، رعایت حق والدین، وفای به عهد، صله رحم، برآوردن نیازهای دیگران و پذیرایی از مهمان.[۱۹]

حیاء عیوب فرد را از دیگران می‌پوشاند[۲۰] و در کنار صداقت، حسن خلق و شکر نعمت‌های الهی، گناهان انسان را به حسنات تبدیل می‌نماید[۲۱]، چنانکه به کار بستن همزمان حیاء، حسن خلق، وفای به عهد، تدبیر در امور و آزادمنشی موجب برانگیخته شدن اقبال عمومی جامعه به فرد می‌گردد.[۲۲]

  • احادیثی که در آنها به تبیین عملی و بیان مصادیق حیاء پرداخته شده است. براساس این دسته از احادیث، حیاء باید آگاهانه، بجا و به‌اندازه باشد، چنانکه به سفارش رسول اکرم(ص) حیاء در امور گوناگون باید بجا و به‌اندازه شأن آنها باشد[۲۳] و به فرموده امام حسن عسکری علیه‌السلام نیز زیاده‌روی در حیاء کردن از مصادیق اسراف است.[۲۴]

بنابر حدیث دیگری از پیامبر اکرم، حیای واقعی از خداوند باید همانگونه که شایسته آن است صورت پذیرد، که این امر با یاد مرگ و مراقبت شخص از فکر و اندرون (شکم) خود تحقق می‌یابد[۲۵]؛ بنابراین، حیاء از خداوند در مراعات واجبات و محرّمات شرعی ظهور و بروز می‌یابد. به گفته راغب اصفهانی[۲۶]، این حدیث متضمن سفارش افراد به تلاش برای شناخت خداوند نیز هست، زیرا تا انسان خدا را نشناسد او را بزرگ نخواهد شمرد و درنتیجه از او حیاء نخواهد کرد.

امام صادق علیه‌السلام:
خصلت‌هاى نیک، يکى بسته به ديگرى است ، خداوند آنها را به هر كه خود خواهد مى‌دهد . ممکن است در مرد باشد، ولى در فرزندش نباشد ، در بنده باشد و در خواجه‌اش نباشد.اين خوی‌ها عبارتند از: «راستگويى، صداقت با مردم، عطا کردن به درخواست کننده، جبران کردن خوبی‌ها ، امانت‌داری، صله رحم ، دوستى و مهربانى با همسايه و هم‌نشین ، مهمان‌نوازی و در رأس همه اینها حیا

امالی طوسی، ص۳۰۱

حیا در کلام معصومین

اهمیت در روایت مشهور به روایت جنود عقل وجهل امام صادق(ع) حیا را از لشگریان عقل و ضد آن(جَلَع= کم حیایی) را از لشگریان جهل برشمرده است. [۲۷]

رسول خدا(ص): مَا کانَ الْفُحْشُ فِی شَیءٍ قَطُّ إِلَّا شَانَهُ وَ لَا کانَ الْحَیاءُ فِی شَیءٍ قَطُّ إِلَّا زَانَه
دشنام وبدی کردن بی اندازه (بی شرمی) با هیچ چیز همراه نشد مگر این که آن را زشت و بدنما گردانید و شرم و حیا با هیچ چیز همراه نگشت، مگر این که آن را زینت بخشیده وآراسته است.[۲۸]
امام علی(ع): مَنْ لَمْ یکنْ لَهُ سَخَاءٌ وَ لَا حَیاءٌ [حِبَاءٌ] فَالْمَوْتُ خَیرٌ لَهُ مِنَ الْحَیاةِ[۲۹]
کسی که سخاوت و حیا ندارد مرگ برایش بهتر از زندگی است.
امام علی(ع): مَنْ کسَاهُ الْحَیاءُ ثَوْبَهُ لَمْ یرَ النَّاسُ عَیبَه
آن کس که حیاء، جامه‌اش را بر او بپوشاند، مردم عیبش را نبینند.[۳۰]

اسباب حیا

پیامبر اکرم(ص): فَتَشَعَّبَ مِنَ الْعَقْلِ الْحِلْمُ وَ مِنَ الْحِلْمِ الْعِلْمُ وَ مِنَ الْعِلْمِ الرُّشْدُ وَ مِنَ الرُّشْدِ الْعَفَافُ وَ مِنَ الْعَفَافِ الصِّیانَةُ وَ مِنَ الصِّیانَةِ الْحَیاء[۳۱]
عقل موجب پیدایش حلم است و از حلم، علم و از علم، رشد و از رشد، عفاف و از عفاف، خویشتن داری و از خویشتن داری، حیا، و از حیا، وقار، و از وقار، مداومت بر عمل خیر و تنفّر از شرّ، و از تنفّر از شر، اطاعت نصیحت گوی، حاصل می‌گردد.
امام صادق(ع): لَا إِیمَانَ لِمَنْ لَا حَیاءَ لَه[۳۲]
ایمان ندارد کسی که حیا ندارد.

موانع حیا

  • از میان برداشتن پرده‌­ها و حریم‌­ها:
امام کاظم(ع): لَا تُذْهِبِ الْحِشْمَةَ بَینَک وَ بَینَ أَخِیک أَبْقِ مِنْهَا فَإِنَّ ذَهَابَهَا ذَهَابُ الْحَیاء[۳۳]
«پرده حُرمت واحترام میان خود و برادرت را برمدار و مقداری از آن را باقی گذار، زیرا از میان بردن و برداشتن آن، برداشتن حیاء است.»
  • دست نیاز به سوی مردم دراز کردن:
امام صادق(ع): طَلَبُ الْحَوَائِجِ إِلَی النَّاسِ اسْتِلَابٌ لِلْعِزِّ وَ مَذْهَبَةٌ لِلْحَیاء[۳۴]
دراز کردن دست حاجت و نیاز به‌­سوی مردم، عزت آدمی را سلب می‌کند و شرم و حیا را می‌ریزد.
  • زیاد سخن گفتن:
امام علی(ع): مَنْ کثُرَ کلَامُهُ کثُرَ خَطَاؤُهُ وَ مَنْ کثُرَ خَطَاؤُهُ قَلَّ حَیاؤُهُ وَ مَنْ قَلَّ حَیاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ[۳۵]
کسی که زیاد سخن می‌گوید، زیاد هم اشتباه دارد، و هر کس که بسیار اشتباه کرد، شرم و حیای او اندک است، و آنکس که شرم او اندک شود، پرهیزکاری او نیز اندک خواهد بود، و آنکه پرهیزکاری و پارسایی­‌اش اندک گردد، دلش بمیرد.

آثار حیا

  • کلید خوبی‌ها:
امام علی(ع):الْحَیاءُ مِفْتَاحُ کلِّ الْخَیرِ
شرم کلید هر خیری است[۳۶]
  • مانع کارهای زشت:
امام علی(ع):الْحَیاءُ یصُدُّ عَنْ فِعْلِ الْقَبِیحِ
شرم از فعل قبیح منع می‌­کند.[۳۷]
  • محوکننده خطاها:
امام علی(ع): الْحَیاءُ مِنَ اللَّهِ یمْحُو کثِیراً مِنَ الْخَطَایا
شرم از خدا بسیاری از خطاها و گناهان را محو می­‌کند.[۳۸]
  • محافظت از عذاب:
امام علی(ع): الْحَیاءُ مِنَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی تَقِی [یقی من] عَذَابَ النَّارِ
شرم از خدا ‌[انسان را] از عذاب آتش مصون می‌دارد.[۳۹]
  • پاکدامنی:
امام علی(ع): ثَمَرَةُ الْحَیاءِ الْعِفَّةُ
میوه شرم عفت است
  • پوشیده شدن عیب:
امام علی(ع): مَنْ کسَاهُ الْحَیاءُ ثَوْبَهُ خَفِی عَنِ النَّاسِ عَیبُهُ
هر که شرم، جامه‌اش را بر او بپوشاند ، عیب او از مردم پنهان ماند.[۴۰]
  • مانع هلاکت:
امام علی(ع): مَنْ صَحِبَهُ الْحَیاءُ فِی قَوْلِهِ زَایلَهُ الْخَنَی فِی فِعْلِهِ
هر کسی که در گفتار او حیا باشد، خَناء(کارهای شت، هلاک و فساد و حرمت شکنی)از کردار او جداشود.[۴۱]

حیای ناپسند

  • حیاورزیدن از تحصیل علم:
امام علی(ع): وَ لَا یَسْتَحْیی الْجَاهِلُ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا یعْلَمُ أَنْ یتَعَلَّمَ
کسی شرم نکند از آموختنِ آنچه نمی­‌داند.[۴۲]
  • حیاورزیدن از کسب درآمد حلال:
امام صادق(ع): کسی که از طلب مال حلال حیا نکند، هزینه‌هایش سبک شود و خداوند خانواده‌اش را از نعمت خویش بهره‌مند گرداند.[۴۳]
  • حیاورزیدن از خدمت به مهمان و از برخواستن به نشانۀ احترام و از طلب حق:
امام علی(ع): ثَلَاثٌ لَا یُسْتَحْیا مِنْهُنَّ: خِدْمَةُ الرَّجُلِ ضَیفَهُ، قِیامُهُ عَنْ مَجْلِسِهِ لِأَبِیهِ وَ مُعَلِّمِهِ، طَلَبُ الحَق و اِن قَلّ.
سه چیز است که نباید از آن شرم کرد: از جمله خدمت کردن به مهمان، برخاستن از جای خود برای پدر و معلم و درخواست حق خود اگرچه‌اندک باشد.[۴۴]

اقسام حیا

در روایات بر اساس یک تقسیم بندی حیا به حیا احمقانه و حیا خردمندانه تقسیم شده است. پیامبر(ص) در روایتی فرمود حیا بر دوقسم است حیا خردمندانه و حیا احمقانه، حياء خردمندانه دانش است و حياء احمقانه همان نادانى است. [۴۵] علامه مجلسی در مرآة العقول در شرح حدیث گفته است: این حدیث دلالت دارد که حیا دوگونه است حیا ممدوح و حیا مذموم. حیا ممدوح آن است که برخاسته از عقل باشد(که مایه فزونی علم می‌شود و یا این حیا ناشی از دانشی است که سبب تشخیص نیک از زشت است ) حیا از کاری است که عقل صحیح و دین حکم به زشتی آن بکند مانند حیا از ارتکاب گناهان و کارهای مکروه و ناپسند؛ و حیا مذموم حیایی است که برخاسته از حماقت و نادانی و عدم تشخیص میان نیک و زشت است مانند حیا از کاری که عوام مردم آن را زشت می‌شمرند و کاری نیست که واقعاً قبیح باشد در حدی که عقل و شرع آشکارا آن را قبیح بشمرند مانند حیا از پرسیدن مسائل شرعی و انجام عبادات شرعی.[۴۶]

پیامبر اکرم (ص) درباره جایگاه حیا در زندگی:
رسولُ اللَّهِ صلى اللَّه عليه و آله : لم يَبْقَ مِن أمْثالِ الأنْبياءِ عليهم السلام إلّا قَولُ النّاسِ : إذا لَم تَسْتَحيِ فاصْنَعْ ما شِئْتَ
علىّ بن اسباط‍‌ روايت كرده كه گفت: شنيدم علىّ‌ بن موسى الرّضا عليهما السّلام از نياى گرامش از امير المومنین عليه السّلام نقل كرده كه رسول خدا صلى اللّٰه عليه و آله فرمود: باقى نمانده است ميان مردمان از گفتار پيامبران راستين عليهم السّلام جز همين جملۀ مشهور «اکنون كه شرم نمی‌كنى پس هر چه خواهى و مایلى انجام ده

صدوق، عیون اخبارالرضا، موسسه اعلمی، ج۱، ص۶۱.

حیا در کلام بزرگان

حیا شرمست و شرم حصار دین و شرم عَلَمی است از علم‌های کَرَم؛ شرم غافلان از خلق است و شرم جوانمردان از فرشتگان و شرم عارفان از حق از خلق آن‌ کس شرم دارد که از آب روی خود بترسد و از قبول ایشان نیوشد و عظمت الله نشناسد و از فرشتگان شرم آن کس دارد که بر غیب اعتماد دارد و از گناه باک دارد و از حساب اندیشه دارد و از حق شرم آن کس دارد که دل بینا دارد و سرِ آشنا دارد و ضمیر از رَیبَت (شک وگمان) جدا دارد. [۴۷]

پانویس

  1. رجوع کنید به خلیل بن احمد، ذیل «حیو»؛ جوهری، ذیل «حیا»
  2. زمخشری، قسم ۲، ص۶۳۸
  3. فرهنگ دهخدا، ذیل واژه
  4. راغب اصفهانی، ص۲۶۸، ابن فارس، ذیل «حی»
  5. ابن مسکویه، تهذیب الاخلاق، ص۴۱؛ طوسی:اخلاق ناصری، ص۷۷
  6. انصاریان، عناصر شخصیت انسان، ص ۱۷۳
  7. برای نمونه رجوع کنید به طوسی؛ طبرسی، ذیل آیه
  8. رجوع کنید به طبرسی؛ فخر رازی، ذیل آیه
  9. رجوع کنید به طباطبائی، ذیل آیه
  10. رجوع کنید به طوسی، ذیل آیه
  11. رجوع کنید به ابن‌شعبه، ص۳۱۳
  12. رجوع کنید به ابن‌بابویه، ۱۴۰۴، ج ۳، ص۵۰۶
  13. رجوع کنید به کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج ۲، ص۵۵-۵۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۶۷، ص۳۶۷
  14. رجوع کنید به مجلسی، ج ۸۴، ص۶۵
  15. برای نمونه رجوع کنید به ابو داوود، ج ۲، ص۲۵۱؛ کلینی، ج ۵، ص۳۲۴؛ ابن‌ بابویه، ۱۳۸۵۱۳۸۶، ج ۲، ص۵۸۵
  16. مسلم بن حجاج، ج ۱، ص۴۷؛ ابن بابویه، ۱۳۶۱ش، ص۴۰۹
  17. نیز رجوع کنید به مجلسی، ج ۳، ص۸۱، عبارتی از توحید مفضّل از امام صادق علیه‌السلام
  18. ابن شعبه، ص۸۴
  19. رجوع کنید به مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۳، ص۸۱؛ ابن شعبه،تحف العقول،۱۴۰۴ق، ص۱۷
  20. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج ۸، ص۲۳
  21. کلینی، ج ۲، ص۱۰۷
  22. ابن بابویه، ۱۳۶۲ش، ج ۱، ص۲۸۴؛ قس ابن بابویه، ۱۴۱۷، ص۳۶۰
  23. ابن ماجه، ج ۲، ص۱۴۰۰
  24. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۰، ص۳۷۲
  25. ترمذی، همانجا
  26. ترمذی، همانجا
  27. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۲.
  28. بحارالانوار، ج۶۸ ص۳۳۴
  29. غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۵۷
  30. نهج البلاغه، حکمت ۲۲۳.
  31. این شعبه، تحف العقول عن آل الرسول،۱۴۰۴ق، ص۱۵
  32. کلینی، الکافی،۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۰۶
  33. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۷۲
  34. اصول کافی، ج۲، ص۱۴۸
  35. نهج البلاغة، حکمت ۳۴۹.
  36. غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۵۷
  37. غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۵۷
  38. غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۵۷
  39. غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۵۷
  40. غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۵۷
  41. غرر الحکم و درر الکلم، ص۲۵۷
  42. تحف العقول عن آل الرسول، ص۳۱۳
  43. تحف العقول عن آل الرسول، ص۵۹
  44. آمدی، غرر الحکم و درر الکلم، ۱۴۱۰ق، ص۳۳۰.
  45. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۱۰۶.
  46. مجلسی، مرآت العقول، ج۸، ص۱۹۰.
  47. خواجه عبدالله انصاری، صد میدان، میدان شصت وسوم.https://ganjoor.net/abdullah/100meydan/sh64

منابع

  • دهخدا علی اکبر؛ فرهنگ دهخدا، تهران، چاپخانه مجلس، سال ۱۳۲۵ ش.
  • سید رضی؛ نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، موسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمومنین، بهار ۸۴، نوبت ۲۶، حکمت ۲۲۳.
  • کلینی، محمدبن یعقوب؛ اصول من الکافی، علی اکبر غفاری، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۱، چاپ چهارم، ج۲، ص۵۵ باب المکارم
  • ابو محمد حرّانی؛ تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه صادق حسن‌زاده، قم، انتشارات آل علی(ع)، ۱۳۸۳، نوبت سوم، ص۱۵
  • عبد الواحد، آمدی؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۸، چاپ دوم، ص۲۵۷.
  • ابو محمد حرّانی؛ تحف العقول عن آل الرسول، ترجمه صادق حسن‌زاده، قم، انتشارات آل علی(ع)، ۱۳۸۳، نوبت سوم، ص۴۷.
  • انصاریان، حسین؛ عناصر شخصیت انسان: (عقل، دین، حیا و عمل صالح)، قم، دارالعرفان، ۱۳۹۴، چاپ اول، صص ۱۸۴ -۱۷۱

پیوند به بیرون