پرش به محتوا

صعصعة بن صوحان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
H.atefimanesh (بحث | مشارکت‌ها)
Sarsm (بحث | مشارکت‌ها)
جز ویکی سازی و تمیزکاری
 
خط ۲۵: خط ۲۵:
| آثار              =
| آثار              =
}}
}}
'''صَعْصَعة بن صَوحان''' از [[فهرست اصحاب امام علی(ع)|یاران امام علی(ع)]] بود که در جنگ‌های [[جنگ جمل|جمل]]، [[جنگ صفین|صِفّین]] و [[جنگ نهروان|نَهرَوان]] شرکت کرد. صعصعه در سخنوری مهارت داشت و از این مهارت در دفاع از امام علی(ع) و انتقاد به [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] استفاده می‌کرد. [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] صعصعه را از اصحاب بزرگ خود معرفی کرده است. [[امام صادق علیه‌السلام|امام صادق(ع)]] هم او را از معدود افرادی دانسته است که امام علی(ع) را آن‌گونه که شایسته است،‌ شناخت. [[مسجد صعصعة بن صوحان|مسجد صعصعه]] در [[کوفه]] به او منسوب است.
'''صَعْصَعة بن صَوحان''' از [[فهرست اصحاب امام علی(ع)|یاران امام علی(ع)]] بود که در جنگ‌های [[جنگ جمل|جمل]]، [[جنگ صفین|صِفّین]] و [[جنگ نهروان|نَهرَوان]] شرکت کرد. صعصعه در سخنوری مهارت داشت و از این مهارت در دفاع از [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] و انتقاد به [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] استفاده می‌کرد. امام علی(ع) صعصعه را از اصحاب بزرگ خود معرفی کرده است. [[امام صادق علیه‌السلام|امام صادق(ع)]] هم او را از معدود افرادی دانسته است که امام علی(ع) را آن‌گونه که شایسته است،‌ شناخت. [[مسجد صعصعة بن صوحان|مسجد صعصعه]] در [[کوفه]] به او منسوب است.


==نسب==
==نسب==
صَعصَعة بن صَوحان از قبیله و [[خاندان عبدالقیس]] بود.<ref>ابن‌اثیر، اُسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۰۳.</ref> او در نزدیکی [[قطیف]] به دنیا آمد و پس از مدتی در [[کوفه]] ساکن شد.<ref>زرکلی، الاعلام، ۱۹۹۸م، ج۳، ص۲۰۵.</ref> به همین جهت او را «کوفی» نیز خوانده‌اند.<ref>ذهبی، تاریخ‌الاسلام، ۲۰۰۳م، ج۴، ص۲۴۰.</ref> کُنیه صعصعه «أباطَلحة» بوده است.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۲۴۴.</ref> برادران او [[زید بن صوحان|زید]] و صیَحان از شیعیان[[امام علی علیه‌السلام| امام علی(ع)]] بودند.<ref>ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۱۷.</ref>
صَعصَعة بن صَوحان از قبیله و [[خاندان عبدالقیس]] بود.<ref>ابن‌اثیر، اُسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۰۳.</ref> او در نزدیکی [[قطیف]] به دنیا آمد و پس از مدتی در [[کوفه]] ساکن شد.<ref>زرکلی، الاعلام، ۱۹۹۸م، ج۳، ص۲۰۵.</ref> به همین جهت او را «کوفی» نیز خوانده‌اند.<ref>ذهبی، تاریخ‌الاسلام، ۲۰۰۳م، ج۴، ص۲۴۰.</ref> کُنیه صعصعه «أباطَلحة» بوده است.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۲۴۴.</ref> برادران او [[زید بن صوحان|زید]] و صیَحان از شیعیان [[امام علی علیه‌السلام| امام علی(ع)]] بودند.<ref>ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۱۷.</ref>


==در زمان خلفا==
==در زمان خلفا==
صعصعه در زمان [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اسلام(ص)]]، [[مسلمان]] شد، ولی آن حضرت را ندید.<ref>ابن‌اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۰۳.</ref>   
صعصعه در زمان [[حضرت محمد صلی الله علیه و آله|پیامبر اکرم(ص)]]، [[مسلمان]] شد، ولی آن حضرت را ندید.<ref>ابن‌اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۰۳.</ref>   
در زمان [[عمر بن خطاب|عمر بن خَطّاب]]، خلیفه دوم، [[ابوموسی اشعری]] مالی را نزد خلیفه فرستاد. خلیفه آن‌ را تقسیم کرد و مقداری باقی ماند. او نظر مسلمانان را در مورد باقی آن مال پرسید. صعصعه گفت:  
در زمان [[عمر بن خطاب|عمر بن خَطّاب]]، خلیفه دوم، [[ابوموسی اشعری]] مالی را نزد خلیفه فرستاد. خلیفه آن‌ را تقسیم کرد و مقداری باقی ماند. او نظر [[مسلمان|مسلمانان]] را در مورد باقی آن مال پرسید. صعصعه گفت:  
::«در مسائلی با مردم مشورت کن که خداوند در [[قرآن]] در مورد آن چیزی نگفته باشد. اما آنچه خداوند در مورد آن حکمی داده است، به همان عمل کن.»<ref>ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۱۷.</ref>
::«در مسائلی با مردم مشورت کن که خداوند در [[قرآن]] در مورد آن چیزی نگفته باشد. اما آنچه خداوند در مورد آن حکمی داده است، به همان عمل کن.»<ref>ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۱۷.</ref>


صعصعه از مخالفان [[عثمان بن عفان|خلیفه سوم]] در [[کوفه]] بود. خلیفه،‌ او را به همراه تعدادی از جمله برادرش [[زید بن صوحان]] و [[مالک اشتر]] به [[شام]] تبعید کرد.<ref>احمدی میانجی، مکاتیب الأئمة(ع)، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۴۵.</ref> منابع تاریخی گفتگویی انتقادی از وی با [[عثمان]] گزارش کرده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۵۸۹.</ref>
صعصعه از مخالفان [[عثمان بن عفان|خلیفه سوم]] در [[کوفه]] بود. خلیفه،‌ او را به همراه تعدادی از جمله برادرش [[زید بن صوحان]] و [[مالک اشتر]] به [[شام]] [[تبعید]] کرد.<ref>احمدی میانجی، مکاتیب الأئمة(ع)، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۴۵.</ref> منابع تاریخی گفتگویی انتقادی از وی با [[عثمان]] گزارش کرده‌اند.<ref>برای نمونه نگاه کنید به ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۵۸۹.</ref>


==صحابی امام علی(ع)==
==صحابی امام علی(ع)==
{{جعبه نقل قول
{{جعبه نقل قول
|عنوان= [[امام صادق(ع)]]:
|عنوان= [[امام صادق(ع)]]:
|نقل‌قول=«کسی با امام علی(ع) نبود که ایشان را آن‌گونه که شایسته‌اش است،‌ بشناسد، مگر صعصعه و اصحابش».<ref>ابن‌داود، الرجال، ۱۳۴۲ش، ص۱۸۷.</ref>|منبع= |تراز= چپ|عرض= ۲۱۰px
|نقل‌قول=«کسی با [[امام علی علیه‌السلام|امام علی(ع)]] نبود که ایشان را آن‌گونه که شایسته‌اش است،‌ بشناسد، مگر صعصعه و اصحابش».<ref>ابن‌داود، الرجال، ۱۳۴۲ش، ص۱۸۷.</ref>|منبع= |تراز= چپ|عرض= ۲۱۰px
|اندازه خط=۱۴px
|اندازه خط=۱۴px
}}
}}
خط ۴۸: خط ۴۸:


===حضور در جمل، صفین و نهروان===
===حضور در جمل، صفین و نهروان===
صعصعه در جنگ‌های زمان حکومت امام علی(ع)، شرکت کرد. در [[جنگ جمل]] برادرش [[صیحان بن صوحان|صیحان]]، پرچم‌دار قبیله عبدالقیس بود. پس از [[شهادت]] صیحان، برادر دیگرش [[زید بن صوحان|زید]] پرچم‌دار شد و پس از شهادت زید، صعصعه خود پرچم را به دست گرفت.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۲۴۴.</ref>  
صعصعه در جنگ‌های زمان [[حکومت امام علی(ع)]]، شرکت کرد. در [[جنگ جمل]] برادرش [[صیحان بن صوحان|صیحان]]، پرچم‌دار قبیله عبدالقیس بود. پس از [[شهادت]] صیحان، برادر دیگرش [[زید بن صوحان|زید]] پرچم‌دار شد و پس از شهادت زید، صعصعه خود پرچم را به دست گرفت.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۲۴۴.</ref>  


در [[جنگ صفین]] صعصعه فرمانده قبیله عبدالقیس کوفه بود.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۲۰۶.</ref> پیش از آغاز جنگ، سپاه [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] بر آب مسلط شده بود و اجازه دسترسی سپاه امام علی(ع) به آب را نمی‌داد. امام علی(ع) صعصعه را برای مذاکره نزد [[معاویة بن ابی‌سفیان]]
در [[جنگ صفین]] صعصعه فرمانده قبیله عبدالقیس کوفه بود.<ref>نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۲۰۶.</ref> پیش از آغاز جنگ، سپاه [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]] بر آب مسلط شده بود و اجازه دسترسی سپاه امام علی(ع) به آب را نمی‌داد. امام علی(ع) صعصعه را برای مذاکره نزد [[معاویة بن ابی‌سفیان]]
خط ۶۲: خط ۶۲:
به گفته [[محمد بن عمر کشی|کَشّی]] در [[اختیار معرفة الرجال (کتاب)|معرفةالرجال]]، در [[صلح امام حسن(ع)]] با [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]]، صعصعه از کسانی بود که [[امام حسن مجتبی علیه‌السلام|امام حسن(ع)]] برای او اَمان گرفت.<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۸۵.</ref> پس از صلح امام حسن(ع)، معاویه در [[کوفه]] صعصعه را دید و به او گفت: به خدا سوگند دوست نداشتم تو در امان من باشی. صعصعه در پاسخ او گفت به خدا سوگند من نیز دوست نداشتم تو را با این نام صدا کنم؛ سپس به معاویه با عنوان خلیفه سلام کرد. معاویه گفت اگر (در خلیفه دانستن من) صادق هستی بر [[منبر]] برو و علی(ع) را [[لعن]] کن. صعصعه بر منبر رفت و پس از حمدوثنای الهی در سخنانی دوپهلو گفت:‌ ای مردم من از نزد فردی (معاویه) می‌آیم که به من دستور داده علی(ع) را لعن کنم. پس او (خودش) را لعن کنید.<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۶۳ش، ص۶۹.</ref>{{یاد| این  ماجرا برای [[حجر بن عدی]] نیز نقل شده است بنگرید: طوسی، رجال کشی، ج۱، ۱۴۰۹ق،ص ۱۰۱-۱۰۲}}
به گفته [[محمد بن عمر کشی|کَشّی]] در [[اختیار معرفة الرجال (کتاب)|معرفةالرجال]]، در [[صلح امام حسن(ع)]] با [[معاویة بن ابی‌سفیان|معاویه]]، صعصعه از کسانی بود که [[امام حسن مجتبی علیه‌السلام|امام حسن(ع)]] برای او اَمان گرفت.<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۸۵.</ref> پس از صلح امام حسن(ع)، معاویه در [[کوفه]] صعصعه را دید و به او گفت: به خدا سوگند دوست نداشتم تو در امان من باشی. صعصعه در پاسخ او گفت به خدا سوگند من نیز دوست نداشتم تو را با این نام صدا کنم؛ سپس به معاویه با عنوان خلیفه سلام کرد. معاویه گفت اگر (در خلیفه دانستن من) صادق هستی بر [[منبر]] برو و علی(ع) را [[لعن]] کن. صعصعه بر منبر رفت و پس از حمدوثنای الهی در سخنانی دوپهلو گفت:‌ ای مردم من از نزد فردی (معاویه) می‌آیم که به من دستور داده علی(ع) را لعن کنم. پس او (خودش) را لعن کنید.<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۶۳ش، ص۶۹.</ref>{{یاد| این  ماجرا برای [[حجر بن عدی]] نیز نقل شده است بنگرید: طوسی، رجال کشی، ج۱، ۱۴۰۹ق،ص ۱۰۱-۱۰۲}}


[[ ابن‌اعثم کوفی |ابن‌اعثم کوفی]] گزارش کرده است که زمانی، معاویه به بزرگان کوفه گفت: نظرتان چیست که شما را با وجود نادانی‌های‌تان بخشیدم، در حالی که مستحق مجازات بودید؟ خداوند رحمت کند [[ابوسفیان]] را که انسان صبوری بود و اگر همه مردم از اولاد او بودند، همه صبور می‌گشتند. صعصعه گفت: به خدا سوگند‌ ای معاویه که این افراد،‌ فرزندان مردمانی بهتر از ابوسفیان هستند و افراد سفیه و جاهل از نسل ابوسفیان بیشتر از صبوران آن‌ها هستند.<ref>ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۸.</ref>
[[ ابن‌اعثم کوفی]] گزارش کرده است که زمانی، معاویه به بزرگان کوفه گفت: نظرتان چیست که شما را با وجود نادانی‌های‌تان بخشیدم، در حالی که مستحق مجازات بودید؟ خداوند رحمت کند [[ابوسفیان]] را که انسان صبوری بود و اگر همه مردم از اولاد او بودند، همه صبور می‌گشتند. صعصعه گفت: به خدا سوگند‌ ای معاویه که این افراد،‌ فرزندان مردمانی بهتر از ابوسفیان هستند و افراد سفیه و جاهل از نسل ابوسفیان بیشتر از صبوران آن‌ها هستند.<ref>ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۸.</ref>


==مهارت در سخنوری==
==مهارت در سخنوری==
صعصعه در سخنوری مهارت داشت. منابع تاریخی و [[حدیث|حدیثی]]، او را فردی فصیح و بلیغ معرفی کرده‌اند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۳؛ زمخشری، الفایق فی غریب الحدیث، ۱۴۱۷، ج۱،‌ ص۷۱؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۴، ص۳۰۸.</ref> [[امام علی(ع)]] صعصعه را «الخَطیبُ الشَّحْشَح» (سخنران زبردست) توصیف کرده است.<ref>نهج‌البلاغة، ترتیب صبحی صالح. حکمت ۲۵۹</ref> [[معاویه]] <ref>ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۸.</ref> و [[مغیرة بن شعبة|مغیره بن شعبه]]<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۳۰.</ref> هم از فصاحت و بلاغت او سخن گفته‌اند. معاویه او را دارای زبان تند و تیز دانست.<ref> ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۸.</ref>
صعصعه در سخنوری مهارت داشت. منابع تاریخی و [[حدیث|حدیثی]]، او را فردی فصیح و بلیغ معرفی کرده‌اند.<ref>مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۳؛ زمخشری، الفایق فی غریب الحدیث، ۱۴۱۷، ج۱،‌ ص۷۱؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۴، ص۳۰۸.</ref> [[امام علی(ع)]] صعصعه را «الخَطیبُ الشَّحْشَح» (سخنران زبردست) توصیف کرده است.<ref>نهج‌البلاغة، ترتیب صبحی صالح. حکمت ۲۵۹</ref> [[معاویه]] <ref>ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۸.</ref> و [[مغیرة بن شعبة]]<ref>ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۳۰.</ref> هم از فصاحت و بلاغت او سخن گفته‌اند. معاویه او را دارای زبان تند و تیز دانست.<ref> ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۸.</ref>


به گفته [[کشی|کَشّی]]، او از مهارت سخنوری‌اش برای معرفی و دفاع از حضرت علی(ع) استفاده می‌کرد.<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۶۳ش، ص۶۹.</ref> [[مرتضی مطهری]] از جاحظ در البیان و التبیین نقل کرده که او را به قدرت بیان و قوّت منطق وصف می‌کند و می‌گوید: از هر دلیلی بالاتر بر اینکه صعصعه مردی سخنور و خطیب بوده این است که علی بن ابی‌طالب گاهی تکلیف می‌کرد به او که خطابه ایراد کند و او حرکت می‌کرد و در حضور علی به ایراد خطابه می‌پرداخت.<ref> مطهری، بیست گفتار، ایران، ص۸۳.</ref>
به گفته [[کشی|کَشّی]]، او از مهارت سخنوری‌اش برای معرفی و دفاع از حضرت علی(ع) استفاده می‌کرد.<ref>کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۶۳ش، ص۶۹.</ref> [[مرتضی مطهری]] از جاحظ در البیان و التبیین نقل کرده که او را به قدرت بیان و قوّت منطق وصف می‌کند و می‌گوید: از هر دلیلی بالاتر بر اینکه صعصعه مردی سخنور و خطیب بوده این است که علی بن ابی‌طالب گاهی تکلیف می‌کرد به او که خطابه ایراد کند و او حرکت می‌کرد و در حضور علی به ایراد خطابه می‌پرداخت.<ref> مطهری، بیست گفتار، ایران، ص۸۳.</ref>
خط ۷۳: خط ۷۳:
درگذشت صعصعه را در زمان خلافت [[معاویه]] و در [[کوفه]] دانسته‌اند.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۲۴۴.</ref> البته در برخی منابع آمده است که مغیره به دستور معاویه، صعصعه را به جزیره‌ای در [[بحرین]] تبعید کرد و او در حدود [[سال ۷۰ قمری]] در آنجا درگذشت.<ref>زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹ق، ج۳، ص۲۰۵.</ref>
درگذشت صعصعه را در زمان خلافت [[معاویه]] و در [[کوفه]] دانسته‌اند.<ref>ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۲۴۴.</ref> البته در برخی منابع آمده است که مغیره به دستور معاویه، صعصعه را به جزیره‌ای در [[بحرین]] تبعید کرد و او در حدود [[سال ۷۰ قمری]] در آنجا درگذشت.<ref>زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹ق، ج۳، ص۲۰۵.</ref>


در شهر عسکر در بحرین، قبری به صعصعه منسوب است که آنجا را مسجد صعصعة بن صوحان می‌نامند.<ref>[http://www.jwd.gov.bh/mosques/3212 «مسجد صعصعة بن صوحان فی عسکر»، الاوقاف الجعفریه.]</ref> همچنین در نزدیکی [[مسجد سهله|مسجد سَهله]] در کوفه، مسجدی به نام [[مسجد صعصعه]] به او منسوب است.<ref>ابن‌مشهدی، المزار الکبیر، ۱۴۱۹ق، ص۱۴۳؛ شهید اول، المزار، ۱۴۱۰ق، ص۲۶۴.</ref>
در شهر عسکر در [[بحرین]]، قبری به صعصعه منسوب است که آنجا را مسجد صعصعة بن صوحان می‌نامند.<ref>[http://www.jwd.gov.bh/mosques/3212 «مسجد صعصعة بن صوحان فی عسکر»، الاوقاف الجعفریه.]</ref> همچنین در نزدیکی [[مسجد سهله|مسجد سَهله]] در [[کوفه]]، مسجدی به نام [[مسجد صعصعه]] به او منسوب است.<ref>ابن‌مشهدی، المزار الکبیر، ۱۴۱۹ق، ص۱۴۳؛ شهید اول، المزار، ۱۴۱۰ق، ص۲۶۴.</ref>


==تک‌نگاری==
==تک‌نگاری==

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۱۲

صعصعة بن صوحان
مشخصات فردی
نسب/قبیلهعبدالقیس
خویشاوندانزید بن صوحان
ولادتقطیف
محل زندگیکوفه
وفاتدوره حکومت معاویه حدود سال ۷۰ قمری
مشخصات دینی
از یارانامام علی(ع) و امام حسن(ع)


صَعْصَعة بن صَوحان از یاران امام علی(ع) بود که در جنگ‌های جمل، صِفّین و نَهرَوان شرکت کرد. صعصعه در سخنوری مهارت داشت و از این مهارت در دفاع از امام علی(ع) و انتقاد به معاویه استفاده می‌کرد. امام علی(ع) صعصعه را از اصحاب بزرگ خود معرفی کرده است. امام صادق(ع) هم او را از معدود افرادی دانسته است که امام علی(ع) را آن‌گونه که شایسته است،‌ شناخت. مسجد صعصعه در کوفه به او منسوب است.

نسب

صَعصَعة بن صَوحان از قبیله و خاندان عبدالقیس بود.[۱] او در نزدیکی قطیف به دنیا آمد و پس از مدتی در کوفه ساکن شد.[۲] به همین جهت او را «کوفی» نیز خوانده‌اند.[۳] کُنیه صعصعه «أباطَلحة» بوده است.[۴] برادران او زید و صیَحان از شیعیان امام علی(ع) بودند.[۵]

در زمان خلفا

صعصعه در زمان پیامبر اکرم(ص)، مسلمان شد، ولی آن حضرت را ندید.[۶] در زمان عمر بن خَطّاب، خلیفه دوم، ابوموسی اشعری مالی را نزد خلیفه فرستاد. خلیفه آن‌ را تقسیم کرد و مقداری باقی ماند. او نظر مسلمانان را در مورد باقی آن مال پرسید. صعصعه گفت:

«در مسائلی با مردم مشورت کن که خداوند در قرآن در مورد آن چیزی نگفته باشد. اما آنچه خداوند در مورد آن حکمی داده است، به همان عمل کن.»[۷]

صعصعه از مخالفان خلیفه سوم در کوفه بود. خلیفه،‌ او را به همراه تعدادی از جمله برادرش زید بن صوحان و مالک اشتر به شام تبعید کرد.[۸] منابع تاریخی گفتگویی انتقادی از وی با عثمان گزارش کرده‌اند.[۹]

صحابی امام علی(ع)

«کسی با امام علی(ع) نبود که ایشان را آن‌گونه که شایسته‌اش است،‌ بشناسد، مگر صعصعه و اصحابش».[۱۰]

به گفته شیخ مفید، صعصعه از اصحاب بزرگ امام علی(ع) بوده است.[۱۱] ابن‌قتیبه دینوری دانشمند قرن سوم قمری نیز نام صعصعه را در گروه افراد مشهور شیعه آورده است.[۱۲] به گزارش مسعودی در مُروج الذَّهَب، امام علی(ع) صعصعه را از بزرگان عرب و رؤسای اصحاب خود معرفی کرده است.[۱۳] برپایه روایتی از کلینی، امام علی(ع) وی را بر وصیت خود شاهد گرفت.[۱۴] صعصعه امام علی(ع) را زینت‌دهنده خلافت می‌دانست و معتقد بود او به خلافت ارزش و مقام داده و نیاز خلافت به امام علی(ع) بیش از نیاز او به خلافت است.[۱۵] صعصعه در تشییع جنازه امام علی(ع) شرکت داشت و پس از دفن او بر سر قبرش آمد و در حالی‌که خاک بر سرش می‌ریخت و گریه می‌کرد، سخنانی را به زبان آورد که در آنها ضمن بیان فضایل امام علی(ع)، از خدا می‌خواست او را از دوستان امام علی(ع) قرار دهد و به او کمک کند راه او را ادامه دهد.[۱۶]

حضور در جمل، صفین و نهروان

صعصعه در جنگ‌های زمان حکومت امام علی(ع)، شرکت کرد. در جنگ جمل برادرش صیحان، پرچم‌دار قبیله عبدالقیس بود. پس از شهادت صیحان، برادر دیگرش زید پرچم‌دار شد و پس از شهادت زید، صعصعه خود پرچم را به دست گرفت.[۱۷]

در جنگ صفین صعصعه فرمانده قبیله عبدالقیس کوفه بود.[۱۸] پیش از آغاز جنگ، سپاه معاویه بر آب مسلط شده بود و اجازه دسترسی سپاه امام علی(ع) به آب را نمی‌داد. امام علی(ع) صعصعه را برای مذاکره نزد معاویة بن ابی‌سفیان فرستاد.[۱۹]

پیش از آغاز جنگ نهروان هم امام علی(ع) صعصعه را برای مذاکره و نصیحت خوارج به میان آنان فرستاد.[۲۰] او در این گفتگو به پیروی از امام علی(ع) تأکید کرد. متن گفتگوی صعصعه با خوارج، در کتاب الاختصاص نوشته شیخ مفید آمده است.[۲۱]

شفاعت مُنذِر بن جارود

مسجد صعصعه در کوفه

به گزارش بِحار الانوار، مُنذِر بن جارود که از سوی امام علی(ع) به ریاست منطقه‌ای فرستاده شده بود، مالی را از بیت المال برداشت. امام علی او را زندانی‌ کرد؛ اما با واسطه‌گری صعصعه، منذر را آزاد کرد.[۲۲] بر اساس گزارش الغارات صعصعه به امام علی(ع) گفت: خواهر منذر بن جارود هر روز برای برادرش گریه می‌کند. او را آزاد کن و من آنچه برداشته را ضمانت می‌کنم. امام علی(ع) پاسخ داد: نیازی به ضمانت نیست. او سوگند بخورد که مالی را برنداشته است؛ آزادش می‌کنم.[۲۳]

مخالفت با معاویه

به گفته کَشّی در معرفةالرجال، در صلح امام حسن(ع) با معاویه، صعصعه از کسانی بود که امام حسن(ع) برای او اَمان گرفت.[۲۴] پس از صلح امام حسن(ع)، معاویه در کوفه صعصعه را دید و به او گفت: به خدا سوگند دوست نداشتم تو در امان من باشی. صعصعه در پاسخ او گفت به خدا سوگند من نیز دوست نداشتم تو را با این نام صدا کنم؛ سپس به معاویه با عنوان خلیفه سلام کرد. معاویه گفت اگر (در خلیفه دانستن من) صادق هستی بر منبر برو و علی(ع) را لعن کن. صعصعه بر منبر رفت و پس از حمدوثنای الهی در سخنانی دوپهلو گفت:‌ ای مردم من از نزد فردی (معاویه) می‌آیم که به من دستور داده علی(ع) را لعن کنم. پس او (خودش) را لعن کنید.[۲۵][یادداشت ۱]

ابن‌اعثم کوفی گزارش کرده است که زمانی، معاویه به بزرگان کوفه گفت: نظرتان چیست که شما را با وجود نادانی‌های‌تان بخشیدم، در حالی که مستحق مجازات بودید؟ خداوند رحمت کند ابوسفیان را که انسان صبوری بود و اگر همه مردم از اولاد او بودند، همه صبور می‌گشتند. صعصعه گفت: به خدا سوگند‌ ای معاویه که این افراد،‌ فرزندان مردمانی بهتر از ابوسفیان هستند و افراد سفیه و جاهل از نسل ابوسفیان بیشتر از صبوران آن‌ها هستند.[۲۶]

مهارت در سخنوری

صعصعه در سخنوری مهارت داشت. منابع تاریخی و حدیثی، او را فردی فصیح و بلیغ معرفی کرده‌اند.[۲۷] امام علی(ع) صعصعه را «الخَطیبُ الشَّحْشَح» (سخنران زبردست) توصیف کرده است.[۲۸] معاویه [۲۹] و مغیرة بن شعبة[۳۰] هم از فصاحت و بلاغت او سخن گفته‌اند. معاویه او را دارای زبان تند و تیز دانست.[۳۱]

به گفته کَشّی، او از مهارت سخنوری‌اش برای معرفی و دفاع از حضرت علی(ع) استفاده می‌کرد.[۳۲] مرتضی مطهری از جاحظ در البیان و التبیین نقل کرده که او را به قدرت بیان و قوّت منطق وصف می‌کند و می‌گوید: از هر دلیلی بالاتر بر اینکه صعصعه مردی سخنور و خطیب بوده این است که علی بن ابی‌طالب گاهی تکلیف می‌کرد به او که خطابه ایراد کند و او حرکت می‌کرد و در حضور علی به ایراد خطابه می‌پرداخت.[۳۳]

درگذشت

مسجد و قبر منسوب به صعصعه در بحرین

درگذشت صعصعه را در زمان خلافت معاویه و در کوفه دانسته‌اند.[۳۴] البته در برخی منابع آمده است که مغیره به دستور معاویه، صعصعه را به جزیره‌ای در بحرین تبعید کرد و او در حدود سال ۷۰ قمری در آنجا درگذشت.[۳۵]

در شهر عسکر در بحرین، قبری به صعصعه منسوب است که آنجا را مسجد صعصعة بن صوحان می‌نامند.[۳۶] همچنین در نزدیکی مسجد سَهله در کوفه، مسجدی به نام مسجد صعصعه به او منسوب است.[۳۷]

تک‌نگاری

كتاب زيد و صعصعه پسران صوحان نوشته كامران محمدحسينی که در سال ۱۳۹۵ش و در ۱۳۶ صفحه از سوی نشر مشعر منتشر شده به زندگی و عملکرد صعصعة بن صوحان و برادرش زید بن صوحان پرداخته است.[۳۸]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. ابن‌اثیر، اُسدالغابة، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۰۳.
  2. زرکلی، الاعلام، ۱۹۹۸م، ج۳، ص۲۰۵.
  3. ذهبی، تاریخ‌الاسلام، ۲۰۰۳م، ج۴، ص۲۴۰.
  4. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۲۴۴.
  5. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۱۷.
  6. ابن‌اثیر، اسد الغابة، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۰۳.
  7. ابن‌عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۷۱۷.
  8. احمدی میانجی، مکاتیب الأئمة(ع)، ۱۴۲۶ق، ج۱، ص۱۴۵.
  9. برای نمونه نگاه کنید به ابن‌خلدون، تاریخ ابن‌خلدون، ۱۴۰۸ق، ج۲، ص۵۸۹.
  10. ابن‌داود، الرجال، ۱۳۴۲ش، ص۱۸۷.
  11. شیخ مفید، الجمل، ۱۴۱۳ق، ص۴۷۵.
  12. ابن‌قتیبة، المعارف، ۱۹۹۲ق، ص۶۲۴.
  13. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۳۸.
  14. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۵۱.
  15. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، نشر دار صادر، ج۲، ص۱۷۹.
  16. مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۲، ص۲۹۵.
  17. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۲۴۴.
  18. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۲۰۶.
  19. نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ۱۴۰۴ق، ص۱۶۰.
  20. شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۲۱.
  21. شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۱۲۱.
  22. مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۴، ص۳۲۳.
  23. ثقفی، الغارات، ۱۳۹۵ق، ج۲، ص۸۹۷.
  24. کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۶۳ش، ج۱، ص۲۸۵.
  25. کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۶۳ش، ص۶۹.
  26. ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۸.
  27. مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۴۳؛ زمخشری، الفایق فی غریب الحدیث، ۱۴۱۷، ج۱،‌ ص۷۱؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۳۴، ص۳۰۸.
  28. نهج‌البلاغة، ترتیب صبحی صالح. حکمت ۲۵۹
  29. ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۸.
  30. ابن‌اثیر، الکامل، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۳۰.
  31. ابن‌اعثم کوفی، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۳۸۸.
  32. کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۳۶۳ش، ص۶۹.
  33. مطهری، بیست گفتار، ایران، ص۸۳.
  34. ابن‌سعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۸ق، ج۶، ص۲۴۴.
  35. زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۹ق، ج۳، ص۲۰۵.
  36. «مسجد صعصعة بن صوحان فی عسکر»، الاوقاف الجعفریه.
  37. ابن‌مشهدی، المزار الکبیر، ۱۴۱۹ق، ص۱۴۳؛ شهید اول، المزار، ۱۴۱۰ق، ص۲۶۴.
  38. انتشار كتاب «زيد و صعصعه پسران صوحان» پایگاه پژوهشکده حج و زيارت

یادداشت

  1. این ماجرا برای حجر بن عدی نیز نقل شده است بنگرید: طوسی، رجال کشی، ج۱، ۱۴۰۹ق،ص ۱۰۱-۱۰۲

منابع

  • ‌ ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، اسدالغابة فی معرفة الصحابة،‌ بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۹ق.
  • ابن‌اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ،‌ بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
  • ابن‌اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق علی شیری،‌ بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ق.
  • ابن‌خلدون، عبدالرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن‌خلدون)، تحقیق خلیل شحادة، بیروت،‌ دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • ابن‌داوود حلی، حسن بن علی بن داود، الرجال، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ق.
  • ابن‌سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت،‌ دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
  • ابن‌عبدالبر، یوسف بن عبدالله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: علی محمد البجاوی،‌ بیروت، دارالجیل، ۱۴۱۲ق.
  • ابن‌قتیبة، عبدالله بن مسلم، المعارف، تحقیق: ثروت عکاشة، قاهرة، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۹۹۲م.
  • ابن‌مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، تصحیح جواد قیومی اصفهانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۹ق.
  • احمدی میانجی، علی، مکاتیب الأئمة(ع)، قم،‌ دارالحدیث، ۱۴۲۶ق.
  • «انتشار كتاب زيد و صعصعه پسران صوحان»، پژوهشکده حج و زیارت، تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۵ش، تاریخ بازدید: ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ش.
  • ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات أو الإستنفار و الغارات، تصحیح جلال‌الدین محدث، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۹۵ق.
  • ذهبی، شمس‌الدین محمد بن احمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق: بشار عوّاد معروف،‌ دارالغرب الإسلامی، ۲۰۰۳م.
  • زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت،‌ دارالعلم للملایین، ۱۹۸۹م.
  • زمخشری، محمود بن عمر، الفائق فی غریب الحدیث، تصحیح ابراهیم شمس‌الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
  • سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، تحقیق صبحی صالح، قم، هجرت، ۱۴۱۴ق.
  • شهید اول، محمد بن مکی، المزار فی کیفیة زیارات النبی و الأئمة(ع)، قم، مدرسه امام مهدی(عج)، ۱۴۱۰ق.
  • شیخ مفید، الاختصاص، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمود محرمی زرندی، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
  • شیخ مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، تصحیح علی میرشریفی، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، تصحیح محمد رجایی، قم، مؤسسه آل‌البیت، ۱۳۶۳ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران،‌ دارالکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت،‌ دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق داغر، اسعد،‌ قم، دارالهجرة، ۱۴۰۹ق.
  • مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ایران، بی‌نا.
  • نصر بن مزاحم، وقعة صفین، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، مکتبة آیة‌الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
  • یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی،‌ بیروت، دار صادر، بی‌تا.