باذان

از ویکی شیعه
باذان‌
مشخصات فردی
نام کاملباذان بن ساسان(مهران)
محل زندگییمن
نسب/قبیلهایرانی‌تبار
درگذشتپیش سال ۱۰ قمری
مشخصات دینی
زمان اسلام آوردنپس از صلح حدیبیه در سال ۶ یا محرم سال ۷ قمری
نحوه اسلام آوردنبا نامه پیامبر(ص) به خسرو پرویز
نقش‌های برجستهفرمانروای ايرانى‌ یمن از سوی خسرو پرويز و ابقا از سوی پیامبر(ص)
دیگر فعالیت‌هاساخت نخستین مسجد در یمن


باذان‌ یا باذام فرمانروای ايرانى‌ یمن از سوی خسرو پرويز مقارن‌ ظهور اسلام بود.

پس از نامه پیامبر(ص) به خسرو پرویز، وی باذان را مأمور دستگیری حضرت محمد(ص) نمود، باذان علیرغم دستور خسرو با مشاهده کراماتی از پیامبر(ص) اسلام آورد و پیامبر(ص) وی را بر حکومت یمن ابقاء کرد.

وی اولین فرمانروای ایرانی مسلمان است که در اسلام آوردنِ ایرانیان ساکن در یمن نقش داشت. همچنین وی را از صحابه پیامبر(ص) دانسته‌اند. نسل باذان در یمن در علاقه مردم یمن و ایران به اهل بیت(ع) نقش داشتند.

نسب

نام او در اغلب منابع دوره اسلامی «باذان بن ساسان» یاد شده است.[۱]

اما در کتاب حمزه اصفهانی نام پدر او مهران آمده[۲] و از اینجا این احتمال مطرح شده که باذام از خاندان مهران، یکی از خاندان‌های هفتگانه بزرگ و دولتمردان ایران بوده است.[۳]

از نگاه‌اندیشمندان

سید جعفر مرتضی عاملی یادآور می‌شود که باذان مردی حکیم، خردمند و منصف بود او با انگیزه‌های هواپرستی و تعصب یا غرور و تکبر یا بر پایه محاسبات مادی و مطامع دنیوی در قبال رسول خدا(ص) موضع نگرفت بلکه او مردی متین بود و از پذیرش حق بر مبنای دلیل سر باز نمی‌زد ولجاجت به خرج نمی‌داد.[۴]

حکومت یمن

یمن ابتدا تحت سیطره حبشیانی بود که از طرف امپراطور روم حمایت می‌شدند، از روزگار انوشیروان، ایرانیانی که برای کمک به سیف بن ذی یزن برضد حبشیان وارد یمن شدند، پس از پیروزی در همانجا ساکن شدند. اینان و فرزندانشان که به ابناء موسوم گشتند، بر بخش‌های مهمی از یمن چیره شدند و سر کرده ایشان به عنوان نایب شاه ایران، و به انتخاب یا تأیید او بر یمن فرمان می‌راند.

باذان پنجمین حاکم یمن از ابناء که به دستور خسرو پرویز فرمانروایی را در دست گرفت[۵] و از مرکز حکومت خود، صنعا که تختگاه تاریخی تبابعه یمن بود، بر ابناء و آن دیار فرمان می‌راند.[۶]

تحول عصر باذان در شبه جزیره

در عصر حکومت باذان، در ایران و شبه جزیره عربی تحولات بزرگ سیاسی پدید آمد که آینده ابناء را دگرگون ساخت. از یک سوی دولت ساسانی در پی جنگ‌های دراز با رومیان، به سراشیب سقوط افتاد و قتل خسرو پرویز، این انقراض را سرعت بخشید؛ و از سوی دیگر ظهور و گسترش اسلام در حجاز، روابط قبیله‌ای و قدرت‌های غالب بر مناطق مختلف شبه جزیره عربی را سخت تحت تأثیر قرار داد.

نامه پیامبر به خسرو پرویز

نقش و اهمیت باذان در نامه پیامبر(ص) ظهور پیدا می‌کند، چرا که تحول در زندگی باذان عطف به این نامه است. پیامبر(ص)، پس از صلح حدیبیه، نامه‌ای به خسرو نوشت و وی را به اسلام دعوت کرد، خشم شاه برانگیخته شد و به باذان نامه نوشت،[۷] که دو تن از مردان چابک خود را برای دستگیری، یا قتل پیامبر(ص) به حجاز فرستد.

ماموران باذان در مدینه

باذان دو یا چند تن از مردانش را با نامه خسرو نزد پیامبر(ص) فرستاد و به یکی از آنها دستور داد تا درست بنگرد و با پیامبر(ص) سخن گوید و اخبارش را به او برساند. پیامبر(ص) فرستادگان را مدتی در مدینه، و به روایتی در خانه سلمان فارسی نگاه داشت و سرانجام به آنها خبرداد که خسرو به دست پسرش شیرویه کشته شده است؛ آنگاه توسط آنان به باذان توصیه کرد که به اسلام بگرود تا پیامبر(ص) او را بر فرمانروایی یمن و ریاست ابناء ابقا کند؛ سپس هدیه‌ای گرانبها به فرستادگان داد و آنها را بازگردانید.

اسلام آوردن

باذان به دعوت اسلامی واکنشی مثبت نشان داد و اعلام کرد که اگر سخن پیامبر(ص) راست درآید، هیچ یک از فرمانروایان در اسلام آوردن بر او سبقت نخواهد گرفت. آنگاه به انتظار نشست تا نامه شیرویه رسید که از قتل خسرو سخن می‌گفت و دستور می‌داد که پیامبر را نیازارند. باذان و بسیاری از ابناء مانند وهب بن منبّه و خره خسرو و فیروز دیلمی بی‌درنگ اسلام آوردند.[۸]

تاریخ اسلام آوردن

درباره تاریخ این واقعه و گروش باذان و ابناء به اسلام اختلافاتی دیده می‌شود، بسیاری از مورخان آن را در سال ۶ق /۶۲۷م دانسته‌اند. باید گفت که به نظر می‌رسد روایت ابن سعد،[۹] که آن را در محرم سال ۷ دانسته، درست‌تر است.[۱۰]

از این رو ابن حجر، باذان را نخستین فرمانروای مسلمانِ غیر عرب و نخستین امیر مسلمان یمن خوانده است.[۱۱]

با این همه، برخی از همان مورخان و دیگران در مواضع دیگر، تصریح کرده‌اند که باذان در سال ۱۰ق اسلام آورد،[۱۲] در حالی که ظاهراً باذان پیش از این تاریخ درگذشته بود.

به هرحال باذان پس از دریافت خبر قتل خسرو، باز نامه‌ای همراه با نمایندگان به مدینه فرستاد و پیامبر(ص) را از گروش خود و ابناء به اسلام خبر داد.[۱۳] گزارش موجز این مأموریت، از طریق عبدالله پسر فیروز دیلمی که پدرش در زمره، یا رئیس نمایندگان باذان بود، روایت شده است.[۱۴] پیامبر(ص) هم حکومت او را تأیید کرد و بر تمام یمن ولایتش داد.[۱۵]

ساخت مسجد در یمن

نخستین مسجد یمن به دستور پیامبر(ص) در املاک باذان ساخته شد و در عصر عمر نیز در بخشی از املاک باذان در صنعا، جامع صنعا را ساختند،[۱۶] از آن سوی ویرانی قصر غمدان در صنعا که از شگفتی‌های روزگار[۱۷] و محل بت‌ها بود، گویا در همین دوران توسط باذان و به خواست پیامبر(ص) رخ داده است.[۱۸]

وفات یا شهادت

دربارۀ تاریخ و چگونگی مرگ باذان روایتهای مختلف در دست است. از برخی از گزارشهای طبری برمی‌آید که وی پیش از سال ۱۰ق و پیش از خروج اسود عنسی درگذشته بود.[۱۹]

اما بعضی گزارشها حاکی از آن است که باذان خود برای دیدار پیامبر(ص) رهسپار مدینه شد، ولی در راه اسودعنسی او را گرفت و کشت[۲۰] و یا در جنگی که میان این دو در گرفت، باذان به قتل رسید.[۲۱]

نسل باذان

پس از باذان، پیامبر(ص) حکومت یمن را میان چند تن تقسیم کرد و از جمله صنعا را به شهر بن باذان داد که او خود در سال ۱۱ق در جنگ با اسود به قتل رسید،[۲۲] ابومحمد فضل بن محمد شعرانی بیهقی ادیب و فقیه، نسب خود را به باذان می‌رسانده، و به آن فخر می‌کرده است.[۲۳]

بازماندگان باذان و حضرت علی(ع)

با توجه به سفر علی(ع) به یمن، مردم یمن و خصوصا ایرانیان در گرایش‌های سیاسی بعد به سمت اهل بیت(ع) روی آوردند.

زمانی که معاویه به خلافت رسید، فیروز دیلمی را در فرمانروایی یمن باقی گذارد، اما اندکی بعد، او را عزل و عثمان بن عفان ثقفی را به جایش گماشت.[۲۴]

از آنجا که مردم یمن و ابناء در جریانات بین حضرت علی(ع) و معاویه، پیرو حضرت علی(ع) بودند، معاویه در ادامه در آغاز سال ۴۰ق، بُسر ارطاة را با سه هزار نفر از شام فرستاد تا به یمن بتازد.[۲۵]

هدف از این اقدام، تعقیب و کشتار و غارت شیعه و هواخواهان امیرالمؤمنین و ارعاب مردم و بیعت گرفتن از آنان بود.[۲۶]

وی در راه صنعا، دو پسر خردسال عبید الله بن عباس راسر برید[۲۷] وشماری از ایرانیان یمن (ابناء) که به دو پسر عبید الله پناه داده بودند، به قتل رسیدند.[۲۸]

ابناء و امام حسین(ع)

علاقه ابناء و مردم یمن به اهل بیت(ع) تا بدانجا بود که محمد بن حنفیه[۲۹] و ابن عباس[۳۰] به امام حسین(ع) پیشنهاد کردند بجای کوفه به سمت یمن حرکت کند.[۳۱]

در هنگام حرکت کاروان حسینی در منطقه تنعیم مکه، کاروانی از یمن، اموالی را برای یزید به شام می‌برد. امام حسین(ع) اموال این کاروان را مصادره کرد و کرایه صاحبان شتر را که خواهان بازگشت بودند، داد و از بقیه خواست، در صورت تمایل حضرت را همراهی کنند. نوشته‌اند سه نفر از آنها به کربلا آمدند.[۳۲]

پانویس

  1. مسعودی، مروج...، ج۲، ص۲۱۰؛حمزه، ص۱۰۹؛ رازیی، ص۳۷
  2. حمزه اصفهانی، ص۱۱۸
  3. نولدکه، ۲۴۱-۲۴۲، ۳۹۸
  4. الصحیح، ج۱۶ص۲۸۶
  5. طبری ج۲ص۱۴۸؛ ابن اثیر، ج۱ص۴۵۱؛ ابن هشام، ج۱ص۷۱
  6. قلقشندی، ج۵ص۴۶
  7. بیهقی، احمد، ج۴، ص۳۹۱
  8. طبری، ج۲ص ۲۵۵-۲۵۷؛ ابن هشام، ج۱ص ۷۱-۷۲؛ ابن سعد، ج۱، ص۲۶۰؛ مسعودی، التنبیه...، ۲۵۹؛ مجمل، ۲۵۱-۲۵۲؛ مقریزی، ج۱ص۵۳۵؛ اهدلی، ۶۱
  9. طبقات ج۱ص۲۵۸
  10. شجاع، ص۱۲۳-۱۲۴
  11. ابن حجرج ۱ص۱۷۰
  12. طبری، ج۳ص۱۵۸؛ ابن اثیر، ۲ص۳۰۴؛ سهیلی، ج۱ص۳۱۵؛ علی، ۳/۵۲۸
  13. ابن هشام، ج۱ص۷۱-۷۲
  14. احمدبن حنبل، ج۴ص۲۳۲
  15. قلقشندی، ج۵ص۲۶
  16. رازی، ۸۱، ۸۹
  17. یاقوت، ج۳ص۸۱۱-۸۱۲
  18. رازی، ۲۶؛ ابن حبیب، ۳۱۷؛ طبری، ج۲ص۱۲۵-۱۲۶؛ سهیلی، ج۱ص۲۲۷
  19. طبری ج۳ص ۲۲۸و۲۳۶
  20. ابن حجر، ج۱ص۱۷۰
  21. طبری، ۳/۲۲۹، ۲۳۶؛ قلقشندی، ج۵ص۴۶
  22. طبری، ج۳ص۲۲۸-۲۲۹
  23. بیهقی، علی، ۱۴۰-۱۴۱
  24. تاریخ یعقوبی: ج۲, ص۱۶۷
  25. الغارات، ج۲، ص۵۵۴و ص۵۹۱-۶۰۲؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۷؛ طبری، ج۳، ص۱۰۶-۱۰۷؛ ابن ابی الحدید، ج۲، ص۶
  26. نسب قریش، مصعب بن عبدالله زبیری، ص۴۳۹؛ الغارات، ج۲، ص۵۹۸-۶۰۰وج۲، ص۶۵۳-۶۵۶؛ ابن اعثم کوفی، ج۴، ص۲۳۱
  27. الغارات، ج۲، ص۶۱۴-۶۱۶.
  28. الغارات، ج۲، ص۶۲۱؛ مروج الذّهب، مسعودی، ج۳، ص۲۱۱
  29. مقرم، مقتل الحسین، ص۱۶۷
  30. بلاذری، ج۳، ص۳۷۴؛ مقرم، مقتل الحسین، ص۱۶۸
  31. بلاذری، أنساب الاشراف، ج۳، ص۳۷۴؛ مقرم، مقتل الحسین، ص۱۶۸
  32. بلاذری، ج۳، ص۳۷۶

منابع

  • ابراهیم بن محمد ثقفی، الغارات، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۵ ش.
  • ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵-۱۳۸۷/۱۹۶۵-۱۹۶۷، بیروت.
  • ابن اثیر، الکامل.
  • ابن اعثم کوفی، الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
  • ابن حبیب، محمد، المحبر، به کوشش ایلزه لیشتن اشتتر، بیروت، دارالا¸فاق الجدیده.
  • ابن حجر عسقلانی، احمد، الاصابة، قاهره، ۱۳۲۸ق.
  • ابن سعد، محمد، الطبقات الکبری، بیروت، ۱۳۷۶ق /۱۹۵۷م.
  • ابن هشام، محمد، السیرة النبویة، به کوشش مصطفی سقا و دیگران، بیروت، دارالقلم؛ احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
  • اهدلی، محمد، نثرالدرالمکنون، قاهره، مطبعة زهران؛ بسوی، یعقوب، المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاء عمری، بغداد، ۱۳۹۶ق /۱۹۷۶م.
  • بلاذری، احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.
  • بلاذری، جمل من أنساب الاشراف، ج۳، ص۳۷۴، دارالفکر، بیروت.
  • بیهقی، احمد، دلائل النبوة، به کوشش عبدالمعطی قلعجی، بیروت، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م.
  • بیهقی، علی، تاریخ بیهق، به کوشش احمد بهمنیار، تهران، فروغی.
  • حدیثی، نزار عبداللطیف، اهل الیمن فی صدر الاسلام، بیروت، المؤسسة العربیة للدراسات و النشر.
  • حمزة اصفهانی، تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، بیروت، دارمکتبة الحیاة.
  • حمیدالله، محمد، مجموعة الوثائق السیاسیة للعهد النبوی و الخلافة الراشدة، بیروت، دارالنفائس.
  • رازی، احمد، تاریخ مدینة صنعاء، به کوشش حسین بن علی عبدالله عمری، صنعاء، ۱۴۰۱ق /۱۹۸۱م.
  • سهیلی، عبدالرحمان، الروض الانف، به کوشش عبدالرحمان وکیل، بیروت، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
  • شجاع، عبدالرحمان عبدالواحد، الیمن فی صدر الاسلام، دمشق، دارالفکر.
  • محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری: تاریخ الامم و الملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت ۱۳۸۲ – ۱۳۸۷ / ۱۹۶۲ - ۱۹۶۷.
  • علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دارالعلم للملایین.
  • عاملی سید جعفر مرتضی عاملی، الصحیح من سیره النبی الاعظم، دارالحدیث، قم چاب اول ۱۳۸۵ه ش.
  • قلقشندی، احمد، صبح الاعشی، قاهره، ۱۳۸۳ق /۱۹۶۳م.
  • مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمدتقی بهار، تهران، ۱۳۱۷ش.
  • مصعب بن عبد الله زبیری، کتاب نسب قریش، چاپ لوی پرووانسال، قاهره ۱۹۵۳.
  • مسعودی، علی، التنبیه و الاشراف، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۹۳م.
  • مسعودی، مروج الذهب، به کوشش شارل پلا، بیروت، ۱۹۶۶م.
  • مقرم عبد الرزاق، مقتل الحسین، دارالکتاب الاسلامی، بیروت.
  • مقریزی، احمد، امتاع الاسماع، به کوشش محمود محمد شاکر، قاهره، ۱۹۴۱م.
  • نولدکه، تئودور، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، ترجمةعباس زریاب، تهران، ۱۳۵۸ش.

لینک به بیرون