پرش به محتوا

تفسیر قرآن به قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Lohrasbi
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Lohrasbi
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
# عموم و خصوص
# عموم و خصوص
# اطلاق و تقیید
# اطلاق و تقیید


== سیر تاریخی از پیدایش تا گسترش ==
== سیر تاریخی از پیدایش تا گسترش ==
جریان‌های قرآن‌گرا که به نوعی به بحث ما مربوط می‌شوند در دو گونه متفاوت بروز یافته‌اند: نخست با تلقی کلامی و دوم با تلقی تفسیری.
جریان‌های قرآن‌گرا که به نوعی به بحث ما مربوط می‌شوند در دو گونه متفاوت بروز یافته‌اند: نخست با تلقی کلامی و دوم با تلقی تفسیری.
=== تلقی کلامی ===
=== تلقی کلامی ===
این تلقی به نگرش افراطی گروه‌هایی ناظر است که در معرفت دینی از کفایت [[قرآن]] و بسنده کردن به آن سخن گفته و بالأخص نقش سنّت نبوی و به تبع آن بیانات روایی [[اهل بیت|اهل بیت پیامبر]] را کم رنگ کرده یا نادیده انگاشته‌اند که به لحاظ مبنای کلامی فوق در منابع معرفت دینی و نه خصوص حوزه تفسیر، از آن به تلقّی کلامی یاد می‌کنیم.
این تلقی به نگرش افراطی گروه‌هایی ناظر است که در معرفت دینی از کفایت [[قرآن]] و بسنده کردن به آن سخن گفته و بالأخص نقش سنّت نبوی و به تبع آن بیانات روایی [[اهل بیت|اهل بیت پیامبر]] را کم رنگ کرده یا نادیده انگاشته‌اند که به لحاظ مبنای کلامی فوق در منابع معرفت دینی و نه خصوص حوزه تفسیر، از آن به تلقّی کلامی یاد می‌کنیم.
خط ۵۷: خط ۵۹:


پشتوانه‌های نظری به مبانی و ادله‌ای ناظراند که مشروعیت و اعتبار روش تفسیری مورد بحث را پشتیبانی و تأیید می‌کنند. پشتوانه‌های عملی نیز به سیره عملی پیشوایان دین و اصحاب آنان مربوط‌اند.
پشتوانه‌های نظری به مبانی و ادله‌ای ناظراند که مشروعیت و اعتبار روش تفسیری مورد بحث را پشتیبانی و تأیید می‌کنند. پشتوانه‌های عملی نیز به سیره عملی پیشوایان دین و اصحاب آنان مربوط‌اند.
=== پشتوانه‌های نظری ===
=== پشتوانه‌های نظری ===
این پشتوانه‌ها خود به دو نوع تقسیم می‌شوند:
این پشتوانه‌ها خود به دو نوع تقسیم می‌شوند:

نسخهٔ ‏۲۹ نوامبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۰:۱۶

تفسير قرآن به قرآن، از روش هاى مورد توجه مفسران و تفسيرپژوهان به ويژه در سده هاى اخير است كه با استفاده از رهنمودهاى خود قرآن در فهم معانى و مقاصد آن انجام مى گيرد.

تفسیر قرآن به قرآن دارای گستره وسیعی است که در گرایش‌ها و سبک‌های گوناگون تفسیری قابل توجه است و شیوه‌ها و انواع این تفسیر از منظرهای مختلف تقسیم‌بندی شده‌اند. به نظر می‌رسد شیوه‌های اساسی این نوع تفسیر را در دو شیوه می‌توان مورد توجه قرار داد:

  • شیوه متکی به روابط و پیوندهای لفظی: در این شیوه، با ملاحظه واژگان و مفاهیم مشترک میان آیات و بخش‌ها و گردآوری آن‌ها و تحلیل و تدبر در آن‌ها می‌توان به فهم کامل‌تری دست یافت؛
  • شیوه متکی به روابط و پیوندهای معنوی: در این شیوه، مفسر نیازمند توجه به مضامین مشترک میان آیات و تحلیل و بررسی رابطه آن هاست.

شیوه نخست مرحله لازم و نه کافی در تفسیر قرآن به قرآن است، پس این دو شیوه مکمّل یکدیگر خواهند بود. در این دو شیوه رابطه آیات با یکدیگر، معمولاً در گونه‌های زیر سامان می‌یابد:

  1. اجمال و تفصیل
  2. اجمال و تبیین (تشابه زدایی)
  3. عموم و خصوص
  4. اطلاق و تقیید


سیر تاریخی از پیدایش تا گسترش

جریان‌های قرآن‌گرا که به نوعی به بحث ما مربوط می‌شوند در دو گونه متفاوت بروز یافته‌اند: نخست با تلقی کلامی و دوم با تلقی تفسیری.

تلقی کلامی

این تلقی به نگرش افراطی گروه‌هایی ناظر است که در معرفت دینی از کفایت قرآن و بسنده کردن به آن سخن گفته و بالأخص نقش سنّت نبوی و به تبع آن بیانات روایی اهل بیت پیامبر را کم رنگ کرده یا نادیده انگاشته‌اند که به لحاظ مبنای کلامی فوق در منابع معرفت دینی و نه خصوص حوزه تفسیر، از آن به تلقّی کلامی یاد می‌کنیم. به گواهی اخبار و نقل‌های مشهور تاریخی، سه قرن نخست هجری به نوعی شاهد بروز رگه‌هایی از این نگرش بوده است. از قرن اول هجری به نمونه‌های زیر در اینجا اشاره می‌شود:

  • شعار «‌حسبنا کتاب الله‌» که خلیفه دوم آن را کنار بستر بیماری پیامبر صلی الله علیه وآله مطرح کرد.[۱]
  • نگرانی پیامبر صلی الله علیه وآله از اکتفا به قرآن در احادیث معروف به «‌اریکه». در یکی از این احادیث به نقل از پیامبر صلی الله علیه وآله چنین آمده است: «‌بعید نیست که مردی بر تخت خود تکیه زده و با شنیدن حدیثی از احادیث من بگوید: «‌ما کتاب الهی را داریم؛ حلال آن را حلال و حرامش را حرام می‌دانیم». هان بدانید که آنچه رسول خدا آن را حرام کرده مانند حرام الهی است.[۲] نگرانی مزبور در سخن و سیره برخی اصحاب پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه وآله عینیت یافت، چنان که ابوبکر با اشاره به مایه اختلاف بودن نقل حدیث پیامبر، از آن نهی کرد و گفت: به جویندگان حدیث بگویید: کتاب الهی در بین ماست، پس حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارید.[۳]
  • دیدگاه‌های خاص خوارج که با تکیه بر قرآن به انکار برخی مسلّمات احکام و معارف دینی پرداختند. [۴]
  • در اواخر قرن دوم هجری نیز شافعی در الأمّ در آغاز کتاب جماع العلم به فرقه‌ای در زمان خود اشاره می‌کند که قرآن را در معرفت دینی کافی شمرده‌اند.[۵] شواهد پراکنده دیگر تاریخی نیز از این عصر، حضور این نگرش را تأیید می‌کنند.[۶]
  • در قرن سوم هجری می‌توان به سخن ابن قتیبه اشاره کرد که در دفاع از اهل حدیث از آرای برخی متکلمان و اهل رأی یاد می‌کند که با تکیه بر قرآن منهای سنت ابراز شده است.[۷]
تفسیر المیزان از معروف‌ترین تفاسیر قرآن به قرآن در نزد شیعیان است.

تلقی تفسیری

قرآن‌گرایی با شعار تفسیر قرآن به قرآن به مثابه تنها روش استوار فهم قرآن یا یکی از روش‌های فهم آن در کنار اذعان به نقش سنت در معرفت دینی و شناخت ابعادی از معارف قرآنی که ما از آن با عنوان تلقی تفسیری جریان مزبور یاد می‌کنیم، سه رویکرد متفاوت را در برمی‌گیرد:

  • رویکردی که در میان آثار تفسیری پیشینه‌ای کهن دارد و تفسیر قرآن به قرآن را به مثابه یکی از روش‌های تفسیر و بلکه در رتبه نخست کار تفسیر دانسته است. در این رویکرد، متن قرآن و رهنمودهای آن در رفع اجمال و بیان قیود و خصوصیات آیات، نخستین منبع تفسیر تلقی شده است. اما در رتبه پس از آن، سایر منابع جایگاه خود را داشته و در مواردی که دلیلی قرآنی در تفسیر آیه‌ای یافت نشود، نوبت به سایر منابع می‌رسد.[۱۵] کسانی چون طبری و ابن تیمیه و ابن کثیر و طوسى‌ و طبرسی از پیشینیان و شنقیطی مؤلف أضواء البیان و احمدبن عبدالرحمان القاسم مؤلف تفسیرالقرآن بالقرآن و السنة و الآثار و بالأسلوب الحدیث از متأخران، هر یک به نوعی به همین رویکرد تعلق دارند.
  • رویکردی که با نگاهی حداقلی به سنت و منابع روایی، تأکید اساسی خود را بر مراجعه به قرآن نهاده است، هرچند سنت متواتری را که بیانگر آیه‌ای باشد یا معرفتی از معارف دینی را باز گوید، مقبول می‌داند. از نمونه‌های روشن این رویکرد، التفسیر القرآنی للقرآن اثر عبدالکریم الخطیب است، چنان که برخی نوگرایان متأخر عرب که همگون با حرکت اصلاحی اجتماعی قرن چهاردهم مصر به حوزه تفسیر گام نهاده‌اند، نظیر محمد عبده در المنار و سایر رساله‌های تفسیری‌اش، احمد مصطفی المراغی در تفسیر المراغی و نیز برخی دانشمندان دیگر چون محمود أبوریه نویسنده أضواء علی السنة المحمدیه و احمد امین نویسنده فجر الاسلام و ضحی الاسلام، چنین نگرشی را پشتیبانی کرده‌اند.[۱۶] در حوزه شیعی نیز تفسیر پرتوی از قرآن اثر سید محمود طالقانی تا حدود زیادی به این جریان پیوند خورده است.[۱۷]
  • سومین رویکرد که با نگاهی روشمند به سنّت و منابع روایی و نقش آن در تفسیر نظر داشته، در قرن اخیر توسط سید محمد حسین طباطبایی مؤلف المیزان و مفسران پیرو مکتب تفسیری وی: محمد صادقی مؤلف الفرقان و عبدالله جوادی آملی مؤلف تسنیم دنبال شده است. این رویکرد بر خلاف رویکرد نخست، تفسیر قرآن به قرآن را به مثابه تنها روش استوار تفسیر و نه به عنوان یکی از روش‌ها و مراحل آن شمرده[۱۸] و به این روش نگاهی صرفاً نقلی و متنی اعمال نداشته است؛ توضیح آنکه در رویکرد اول، روش تفسیر قرآن به قرآن به مثابه یکی از روش‌های تفسیر نقلی و مأثور و در برابر تفسیر به رأی و اجتهاد ـ اعم از رأی و اجتهاد ممدوح یا مذموم ـ مطرح شده است؛[۱۹] اما در رویکرد اخیر، این روش از حدّ تفسیر نقلی متکی به راهنمایی‌های ساده در متن قرآن فراتر رفته و به تحلیل اجتهادی متن قرآن و جست‌وجوی اصول کلی و آیات محوری و تطبیق معارف بر سایر آیات منتهی می‌شود،[۲۰] از همین رو این روش از یک سو در برابر تفسیر سطحی روایی و از سوی دیگر در برابر تفسیر به رأی مذموم قرار می‌گیرد.[۲۱]

نقش روایات تفسیری در این روش، نقش کمکی در تحلیل و بررسی متن آیات و به مثابه کلیدهای تدبر در خود قرآن تلقی می‌شود. از طرف دیگر، در این رویکرد بر خلاف رویکرد دوم، به انبوه روایات تفسیری توجه شده و از نقش کلیدی آن‌ها غفلت نمی‌شود، بلکه معرفت قرآنی مفسّر در پرتو آموزه‌های روایی شکوفا شده و به کمک آن‌ها نتایجی نو و سازگار با قابلیت‌های متن قرآنی به دست می‌آید.[۲۲]

تفسیر تسنیم اثر عبدالله جوادی آملی

پشتوانه‌ها

روش تفسیر قرآن به قرآن در رویکردهای مختلف آن به پشتوانه‌های نظری و عملی گوناگونی متکی است.

پشتوانه‌های نظری به مبانی و ادله‌ای ناظراند که مشروعیت و اعتبار روش تفسیری مورد بحث را پشتیبانی و تأیید می‌کنند. پشتوانه‌های عملی نیز به سیره عملی پیشوایان دین و اصحاب آنان مربوط‌اند.

پشتوانه‌های نظری

این پشتوانه‌ها خود به دو نوع تقسیم می‌شوند:

  • پشتوانه‌های قرآن شناختی: از مبانی قرآن شناسانه‌ای که اثبات آن‌ها برای مفسّر قرآن به قرآن با نگاهی فارغ از حوزه تفسیر متن قرآنی ضروری است، به پشتوانه‌های قرآن شناختی یاد می‌کنیم. اهمّ این مبانی عبارت‌اند از حجیت و اعتبار متن قرآن، معناداری و فهم پذیری قرآن، سلامت متن قرآن از تحریفی مخلّ و مضرّ به معانی آیات و انسجام معنایی و اختلاف ناپذیری قرآن. طبعاً هریک از این مبانی می‌تواند متکی به نگرش خاص کلامی مفسران یا متونی از آیات و روایات باشد که مفسّر باید پیش‌تر به تحلیل و تنقیح آن‌ها بپردازد و آن‌ها رابه مثابه «‌اصول موضوعه‌» در روش خود مدنظر گیرد.
  • پشتوانه‌های قرآنی و روایی: مراد از پشتوانه‌های قرآنی و روایی، آیات و روایاتی است که به گونه‌ای روش مزبور را در فهم و تفسیر قرآن تأیید می‌کنند که اهمّ آن‌ها از این قرارند:
    1. آیات ناظر به «‌نور‌» و «‌تبیان‌» بودن قرآن: نظیر آیه ۸۹ نحل، ۱۷۴ نساء و ۲۱۹ بقره. از این آیات می‌توان دریافت که قرآن بیان کننده و روشنگر معارف و حقایق است و با این اوصاف، منطقی نیست که دلالت این کتاب پیچیده، غیر قابل حل و وابسته به منابع بیرونی باشد و نتواند بیانگر معارف خود باشد.[۲۵]

پشتوانه‌های عملی

مراد از پشتوانه‌های عملی، گزارش‌های تاریخی فراوانی است که از یک سو از سیره عملی پیشوایان دین و از سوی دیگر از سیره اصحاب آنان در تفسیر قرآن به قرآن حکایت دارند.

از تفاسیر مشهور روایی به نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله می‌توان به تفسیر آیه ۸۲ انعام: الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُولَـٰئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ[انعام–۸۲] در پرتو آیه ۱۳ لقمان:إِنَّ الشِّرْ‌كَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ [لقمان–۱۳] اشاره کرد که مورد توجه بیشتر مفسران قرار گرفته است.[۴۰] در آیه ۸۲ انعام امنیت و هدایت سزاوار مؤمنانی شمرده شده که ایمانشان را به ظلمی نیالوده‌اند. پیامبر در پی نگرانی اصحاب خود، با توجه به آیه ۱۳ لقمان که شرک را «‌ظلم عظیم‌» نامیده، ظلم در آیه گذشته را نیز ناظر به شرک شمرده، از آنان رفع نگرانی فرمود.[۴۱]

از نمونه‌های دیگر می‌توان به تفسیر آیات ۱۶ - ۱۷ ابراهیم در پرتو آیات ۱۵ محمّد و ۲۹ کهف[۴۲] و تفسیر آیه ۴۰ اعراف در پرتو آیه ۳۱ حجّ[۴۳] اشاره کرد.

از طبقه اصحاب نیز نمونه‌های تفسیری فراوانی بر اساس همین روش گزارش شده است.[۴۴]

شیوه‌ها و گونه ها

تفسیر قرآن به قرآن دارای گستره وسیعی است که در گرایش‌ها و سبک‌های گوناگون تفسیری قابل توجه است و شیوه‌ها و انواع این تفسیر از منظرهای مختلف تقسیم‌بندی شده‌اند.[۴۵] به نظر می‌رسد شیوه‌های اساسی این نوع تفسیر را در دو شیوه می‌توان مورد توجه قرار داد:

  • شیوه متکی به روابط و پیوندهای لفظی؛
  • شیوه متکی به روابط و پیوندهای معنوی.

در شیوه نخست با ملاحظه واژگان و مفاهیم مشترک میان آیات و بخش‌ها و گردآوری آن‌ها و تحلیل و تدبر در آن‌ها می‌توان به فهم کامل‌تری دست یافت، چنان که غالب آیاتی که رابطه عام و خاص و مطلق و مقید دارند در این شیوه قابل توجه‌اند؛ اما در شیوه دوم، مفسر نیازمند توجه به مضامین مشترک میان آیات و تحلیل و بررسی رابطه آن هاست. نمونه واضح آیاتی که با این شیوه تفسیر می‌شوند آیات محکم و آیات متشابهی است که با هم رابطه لفظی ندارند. شیوه نخست مرحله لازم و نه کافی در تفسیر قرآن به قرآن است، پس این دو شیوه مکمّل یکدیگر خواهند بود. در این دو شیوه رابطه آیات با یکدیگر، معمولاً در گونه‌های زیر سامان می‌یابد:

  1. اجمال و تفصیل: در این گونه، مفهومِ سربسته و مجمل یک آیه در آیه دیگر باز شده و تفاصیل آن روشن می‌گردد؛ مانند تفصیل شرایط نماز و اوقات شرعی آن در آیات ۷۸ اسراء و ۱۱۴ هود و ۱۰۲ [[سوره نساء|نساء و... نسبت به آیات سربسته درباره اصل نماز؛ همچون آیه ۴۳ بقره؛ یا بیان تفصیلی شب نزول قرآن در آیه ۱ قدرو ۱۸۵ بقره نسبت به آیه ۳ [[سوره دخان|دخان]، یا بیان تفصیلی بهره‌مندان از نعمت ویژه الهی در آیه ۶۹ نساء که در آیه ۷ حمد به اجمال آمده است؛[۴۶] همچنین رابطه اجمال و تفصیل در آیات قصص به گونه بارزتری قابل جست وجوست؛[۴۷] به عنوان نمونه اجمال قصّه حضرت موسی علیه‌السلام و فرعون را در آیات ۳۸ - ۴۰ ذاریات با تفاصیل آن قصه در آیات ۱۷۴ - ۱۰۳ اعراف و نیز اجمال قصه حضرت هود علیه‌السلام و قوم عاد را در آیات ۴۱ - ۴۲ ذاریات با تفاصیل آن در آیات ۵۰ - ۶۰ هود می‌توان مقایسه کرد.

مخالفت‌ها

مخالفت با روش تفسیر قرآن به قرآن به مثابه روشی تفسیری پیشینه‌ای کهن به قدمت خود این روش در تاریخ تفسیر دارد. مهم‌ترین جریان‌هایی که به این مخالفت‌ها دامن زده‌اند، جریان‌های حدیث‌گرای سنّی و شیعی هستند. شاخه افراطی این جریان‌ها که اساساً فهم قرآن را جز به مدد روایت روا ندانسته، [۶۲] هیچ یک از سه رویکرد پیش گفته تفسیری را برنمی تابد.

جریان اخباری در حوزه شیعی که بیشتر با صبغه فقهی شناخته می‌شود و مدعای اصلی خود را در عدم حجیت ظواهر، در مقام استنباط احکام شرعی از ظواهر قرآن مطرح ساخته[۶۳] از آن رو که ظواهر قرآنی را منهای روایات قابل استناد نمی‌شمارد در همین جریان به شمار می‌آید، هرچند از آن رو که به اعتبار دلالت‌های صریح و منصوص قرآن باور دارد و بسیاری از آیات را با وجود شواهد عقلایی و مؤیدات عقلی قابل تمسک می‌شمارد،[۶۴] از جریان مزبور فاصله گرفته است.

در عصر اخیر، رویکرد افراطی مزبور با رویکرد نخست در روش تفسیری همراه شده و در برابر دو رویکرد دیگر قرار گرفته است.[۶۵]در حوزه سنّی، گرایش‌های سلفی مهم‌ترین طیف مخالفان این دو رویکرد به شمار می‌آیند.[۶۶] در حوزه شیعی نیز طیفی از اصول‌گرایان که به شیوه‌های سنّتی مفسران شیعی و نقش اصیل و محوری روایات وفا دارند، روش تفسیری مزبور را به نقد کشیده‌اند.[۶۷]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. صحیح البخاری، ج۷، ص۹؛ ج۵، ص۱۳۸؛ الملل و النحل، ج۱، ص۲۲
  2. المستدرک، ج۱، ص۱۰۸ - ۱۰۹؛ المسند، ج۴، ص۱۳۱
  3. تذکرة الحفاظ، ج۱، ص۲ – ۳
  4. الملل و النحل، ج۱، ص۷۵، ۱۵۵؛ الکامل، ج۳، ص۱۶۶؛ الفرق بین الفرق، ص۷۲، ۸۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۹۵؛ مجموعة الرسائل الکبری، ج۱، ص۱۵۶
  5. الأم، ج۷، ص۲۷۳، ۲۷۵ – ۲۷۶
  6. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۳۹؛ الموافقات، ج۴، ص۲۶
  7. تأویل مختلف الحدیث، ص۵۹
  8. تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص۲۱ - ۲۲؛ القرآنیون، ص۹۹ - ۱۱۱؛ نزاع سنت و تجدد، ص۲۷۲
  9. القرآنیون، ص۱۹ - ۵۵؛ نیز ر. ک: دراسات فی الحدیث النبوی، ج۱، ص۲۸ – ۲۹
  10. سید جمال الدین و اندیشه‌های او، ص۳۳۷ - ۳۵۱؛ منهج المدرسه، ص۱۰، ۷۰، ۲۱۵، ۴۱۰
  11. نیز ر. ک: دراسات فی الحدیث النبوی، ج۱، ص۲۶
  12. التفسیر والمفسرون، ج۲، ص۵۳۳، ۵۴۶؛ اتجاهات التفسیر، ج۳، ص۱۰۷۶؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۲۵۵ – ۲۶۱
  13. السنة مع القرآن، ص۲۳، ۲۶؛ ر. ک: الفرقان و القرآن، ص۷۲۸
  14. جریان‌ها و جنبش‌های مذهبی سیاسی ایران، ص۳۴۸ – ۳۵۶
  15. مقدمة فی اصول التفسیر، ص۹۳؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۷۹
  16. در این باره ر. ک: دراسات فی الحدیث النبوی، ج۱، ص۲۶ - ۲۷
  17. ر. ک: پرتوی از قرآن، ج۱، ص۱۸۸ - ۱۹۹؛ ج۲، ص۲۵۴؛ ج۳، ص۳۰۳
  18. المیزان، ج۱، ص۱۱؛ ج۳، ص۷۶، ۸۷
  19. التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۵۲، ۲۵۵
  20. تسنیم، ج۱، ص۶۱؛ تفسیر موضوعی، ج۱، ص۳۹۵ - ۳۹۸، «‌قرآن در قرآن»
  21. المیزان، ج۱، ص۶ - ۸
  22. المیزان، ج۳، ص۸۷؛ ج۱، ص۲۶۰
  23. المیزان، ج۱، ص۴۱ - ۴۲؛ ج۲۰، ص۴۸؛ ج۳، ص۷۲ – ۷۴
  24. المیزان، ج۱، ص۱۲؛ ج۳، ص۸۴؛ قرآن در اسلام، ص۱۸ - ۲۰؛ تفسیر موضوعی، ج۱، ص۳۸۹، «‌قرآن در قرآن»
  25. المیزان، ج۱، ص۶؛ تسنیم، ج۱، ص۶۵ - ۶۶؛ اسباب الخطأ فی التفسیر، ج۱، ص۵۲
  26. مجمع البیان، ج۸، ص۷۷۲؛ المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱
  27. المیزان، ج۱۲، ص۱۹۱؛ ص۷۱؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۶۱۰
  28. تفسیر موضوعی، ج۱، ص۱۴۰؛ «‌قرآن در قرآن‌»
  29. المیزان، ج۳، ص۳۲ ـ ۴۴
  30. عیون اخبار الرضا علیه‌السلام، ج۲، ص۲۶۱؛ الاحتجاج، ج۲، ص۱۹۱ - ۱۹۲
  31. المیزان، ج۱۱، ص۲۵، ۷۵
  32. کنز العمال، ج۱، ص۶۱۹
  33. نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳
  34. روح المعانی، ج۸، ص۱۵؛ بحارالانوار، ج۲۹، ص۳۵۲
  35. الکافی، ج۱، ص۶۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج۱، ص۳۱۱
  36. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۰۶، ۱۱۲، ۱۱۸
  37. جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۳۶۴
  38. بحوث فی علم الاصول، ج۷، ص۳۱۵، ۳۲۴، ۳۴۹
  39. المیزان، ج۳، ص۷۶
  40. جامع البیان، ج۷، ص۳۳۲، ۳۳۶؛ مجمع البیان، ج۴، ص۵۰۷؛ الدرالمنثور، ج۳، ص۲۷
  41. صحیح البخاری، ج۸، ۴۸؛ مسند احمد، ج۱، ص۳۷۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۱۵۸
  42. المستدرک، ج۲، ص۳۵۱؛ جامع البیان، ج۱۳، ص۲۵۵ - ۲۵۶
  43. الدرالمنثور، ج۳، ص۱۵۶
  44. التفسیر و المفسرون، ج۱، ص۴۱؛ المنهج الأثری، ص۶۷ - ۶۸؛ تفسیر التابعین، ج۲، ص۶۱۱ - ۶۲۷
  45. تسنیم، ج۱، ص۱۱۰ - ۱۲۷؛ اضواء البیان، ج۱، ص۸ - ۲۴؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۸۳ - ۱۹۶
  46. ر. ک: المنهج الاثری، ص۷۲
  47. ر. ک: همان، ص۷۳
  48. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۱۳؛ البرهان فی علوم القرآن، ج۱، ص۱۳۳
  49. البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۵۱، ۷۱
  50. البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۲۲۱؛ الاتقان، ج۱، ص۵۴۸
  51. البرهان فی علوم القرآن، ج۲، ص۱۵ - ۱۶
  52. تعریف الدارسین، ص۱۶۶
  53. تفسیر موضوعی، ج۱، ص۳۷۴ ـ ۳۷۹، «‌قرآن در قرآن‌»
  54. البرهان، ج۲، ص۲۸۱ ـ ۲۸۳؛ نورالثقلین، ج۱، ص۶۱۸]
  55. الکافی، ج۱، ص۵۰
  56. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۴۸۵
  57. الصافی، ج۱، ص۲۹ - ۳۵؛ تسنیم، ج۱، ص۱۱۷ - ۱۳۱
  58. المیزان، ج۱۱، ص۳۳۵؛ ج۱۲، ص۹۶، ۱۴۳، ۳۰۷؛ ج۱۳، ص۶؛ ج۱۴، ص۱۱۹؛ ج۱۵، ص۷۸، ۹۵؛ ج۱۶، ص۲۰۹؛ ج۱۷، ص۶۲، ۱۱۴
  59. التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۴۰؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۱۱۶؛ تعریف الدارسین، ص۱۶۸
  60. التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۴۰؛ تعریف الدارسین، ص۱۶۸
  61. الکافی، ج۲، ص۶۳۰؛ البیان، ص۱۷۷؛ التمهید، ج۲، ص۱۷۰ - ۱۷۴
  62. جامع البیان، ج۱، ص۶۱؛ ر. ک: تفسیر ماوردی، ج۱، ص۳۴؛ مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳؛ التبیان، ج۹، ص۳۰۳؛ ج۱، ص۴
  63. الفوائد المدنیه، ص۱۷۸؛ الفوائد الطوسیه، ص۱۸۶ - ۱۹۵؛ الدرر النجفیه، ص۱۶۹
  64. الفوائد الطوسیه، ص۱۹۴ - ۱۹۵
  65. به عنوان نمونه ر. ک: التلازم بین الکتاب والسنة؛ تفسیر القرآن بالقرآن
  66. ر. ک: أسباب الخطأ فی التفسیر
  67. ر. ک: مناهج البیان، ج۱، ص۱۵ - ۱۸؛ پژوهشهای قرآنی، ش ۹ - ۱۰، ص۳۰۶؛ «‌گفت و گو با سید جعفر سیدان »؛ الحیوة الطیبه، ج۱۹، ص۱۸۵
  68. ر. ک: مناهج البیان، ج۱، ص۱۵ - ۱۶
  69. ر.ک: دروس فی علم الأصول، الحلقة الثانیه، ج۱، ص۲۷۰ - ۲۷۲ نیز: حوزه و دانشگاه، ش ۳۹، ص۱۰۲ - ۱۰۳، «‌تفسیر به رأی از منظر روایات‌»
  70. ر. ک: المیزان، ج۱، ص۱۲؛ ج۳، ص۸۷؛ قرآن در اسلام، ص۳۷، ۶۱
  71. ر. ک: المیزان، ج۳، ص۸۷
  72. همان، ص۸۵

منابع

  • ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م. ۶۳۰ق.)، الکامل فی التاریخ، به کوشش عبدالله القاضی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ق؛
  • ابن تیمیه (م. ۷۲۸ق.)، مجموعة الرسائل الکبری، بیروت، داراحیاءالتراث العربی، ۱۳۹۲ق؛
  • ابن تیمیه (م. ۷۲۸ق.)، مقدمة فی اصول التفسیر، به کوشش محمود نصار، قاهرة، مکتبة التراث الاسلامی؛
  • ابن عبدالبر (م. ۴۶۳ق.)، جامع بیان العلم و فضله، به کوشش ابی الاشیال الزهیری، ریاض، دارابن جزری، ۱۴۱۶ق؛
  • ابن قتیبه (م. ۳۷۶ق.)، تأویل مختلف الحدیث، به کوشش اسماعیل اسعردی، بیروت، دارالکتب العلمیه؛
  • ابن کثیر (م. ۷۷۴ق.)، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ق؛
  • ابوحیان الاندلسی (م. ۷۵۴ق.)، البحر المحیط، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۲ق؛
  • ابومنصور الطبرسی (م. ۵۲۰ق.)، الاحتجاج، به کوشش سید محمد باقر، دارالنعمان، ۱۳۸۶ق؛
  • احمد بن عبدالرحمن القاسم، تفسیر القرآن بالقرآن والسنة والآثار، ریاض، الملک فهد الوطنیة اثناءالنشر، ۱۴۲۲ق؛
  • احمدبن حنبل (م. ۲۴۱ق.)، مسند احمد، بیروت، دار صادر؛
  • اسماعیل معزی ملایری، جامع احادیث الشیعه، قم، الصحف، ۱۴۱۳ق؛
  • الآلوسی (م. ۱۲۷۰ق.)، روح المعانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • البحرانی (م. ۱۱۰۷ق.)، البرهان فی تفسیر القرآن، قم، البعثة، ۱۴۱۵ق؛
  • البخاری (م. ۲۵۶ق.)، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق؛
  • پژوهشهای قرآنی (فصلنامه)، مشهد، دفتر تبلیغات؛
  • جوادی آملی، تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش؛
  • جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، تهران، اسراء، ۱۳۷۳ش؛
  • الحاکم النیشابوری (م. ۴۰۵ق.)، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ق؛
  • الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ق.)، الفوائد الطوسیه، به کوشش لاجوردی، قم، المطبعة العلمیة، ۱۴۰۳ق؛
  • الحر العاملی (م. ۱۱۰۴ق.)، وسائل الشیعه، قم، آل البیت (علیهم السلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ق.
  • حوزه و دانشگاه (فصلنامه)، قم، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه؛
  • خادم حسین الهی بخش، القرآنیون و شبهاتهم حول السنه، مکتبة الصدیق، ۱۴۲۱ق؛
  • خالد عبدالرحمن العک، اصول التفسیر و قواعده، دارالنفائس، ۱۴۰۶ق؛
  • خالد عبدالرحمن العک، الفرقان والقرآن، دمشق، الحکمة، ۱۴۱۶ق؛
  • الخوئی (م. ۱۴۱۳ق.)، البیان فی تفسیر القرآن، انوارالهدی، ۱۴۰۱ق؛
  • الراغب (م. ۴۲۵ق.)، مقدمة جامع التفاسیر، به کوشش احمد حسن، کویت، دارالدعوة، ۱۴۰۵ق؛
  • رسول جعفریان، جریانها و جنبشهای مذهبی سیاسی ایران، فرهنگ اندیشه اسلامی، ۱۳۸۱ش؛
  • رسول جعفریان، نزاع سنت و تجدد، قم، رئوف، ۱۳۷۱ش؛ النکت والعیون، الماوردی (م. ۴۵۰ق.)، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق؛
  • الزرکشی (م. ۷۹۴ق.)، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل، قاهرة، احیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۶ق؛
  • سید احمد رمضان المسیر، السنة مع القرآن، به کوشش محمد سید احمد المسیر، دارالندی، ۱۴۲۱ق؛
  • سید محمد باقر الصدر، بحوث فی علم الاصول، تقریر سیدمحمود هاشمی شاهرودی، ۱۴۰۵ق؛
  • سید محمد باقر صدر (م. ۱۴۰۰ق.)، دروس فی علم الاصول، بیروت، دارالکتاب اللبنانی، ۱۴۰۶ق؛
  • سید محمد حسین طباطبایی (م. ۱۴۰۲ق.)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق؛
  • سید محمد حسین طباطبایی (م. ۱۴۰۲ق.)، قرآن در اسلام، به کوشش ستوده، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۵۳ش؛
  • السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، الاتقان، به کوشش سعید المندوب، لبنان، دارالفکر، ۱۴۱۶ق؛
  • السیوطی (م. ۹۱۱ق.)، الدرالمنثور، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق؛
  • الشاطبی (م. ۷۹۰ق.)، الموافقات فی اصول الشریعه، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۵ق؛
  • الشافعی (م ۲۰۴ق.)، الام، به کوشش محمد زهری، بیروت، دارالمعرفه؛
  • شمس الدین الذهبی (م. ۷۴۸ق.)، تذکرة الحفّاظ، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • الشهرستانی (م. ۵۴۸ق.)، الملل والنحل، به کوشش سید گیلانی، بیروت، دارالمعرفه؛
  • صالح بن سلیمان البقعاوی، التلازم بین الکتاب والسنه، ریاض، دارالمعراج، ۱۴۱۶ق؛
  • صبحی صالح، نهج البلاغه، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۵ق؛
  • الصدوق (م. ۳۸۱ق.)، عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۴ق؛
  • الصدوق (م. ۳۸۱ق.)، من لایحضره الفقیه، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۰۴ق؛
  • صلاح عبدالفتاح الخالدی، تعریف الدارسین، دمشق، دارالقلم، ۱۴۲۳ق؛
  • طالقانی، پرتوی از قرآن، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۵۰ش؛
  • طاهر محمود محمد یعقوب، اسباب الخطأ فی التفسیر، عربستان، دارابن الجوزی، ۱۴۲۵ق؛
  • الطبرسی (م. ۵۴۸ق.)، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ق؛
  • الطبری (م. ۳۱۰ق.)، جامع البیان، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق؛
  • الطوسی (م. ۴۶۰ق.)، التبیان، به کوشش احمد حبیب العاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی؛
  • عائض قرنی، الحیاة الطیبه، ریاض، دارالوطن، ۱۴۲۳ق؛
  • عبدالقاهر بن طاهر البغدادی، الفرق بین الفرق، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۷ق؛
  • العروسی الحویزی (م. ۱۱۱۲ق.)، تفسیر نورالثقلین، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش؛
  • عزیز احمد، تاریخ تفکر اسلامی در هند، ترجمه: لطفی و یاحقی، تهران، کیهان، ۱۳۶۷ش؛
  • علی بن محمد الجرجانی (م. ۸۱۶ق.)، شرح المواقف الایجی، قم، منشورات الرضی، ۱۳۲۵ق؛
  • الفخر الرازی (م. ۶۰۶ق.)، التفسیر الکبیر، قم، دفتر تبلیغات، ۱۴۱۳ق؛
  • فهد الرومی، اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر، عربستان، ادارة البحوث العلمیة، ۱۴۰۷ق؛
  • فهد الرومی، منهج المدرسة العقلیة الحدیثة فی التفسیر، ریاض، الرسالة، ۱۴۰۷ق؛
  • الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ق.)، تفسیر الصافی، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق؛
  • القرطبی (م. ۶۷۱ق.)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق؛
  • الکلینی (م. ۳۲۹ق.)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ش؛
  • المتقی الهندی (م. ۹۷۵ق.)، کنزالعمال، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ق؛
  • المجلسی (م. ۱۱۱۰ق.)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق؛
  • محمد امین استرآبادی (م. ۱۰۳۳ق.)، الفوائد المدنیه، به کوشش رحمتی، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۲۴ق؛
  • محمد امین الشنقیطی (م. ۱۳۹۳ق.)، اضواء البیان، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۷ق؛
  • محمد بن عبدالله الخضیری، تفسیر التابعین، ریاض، دارالوطن، ۱۴۲۰ق؛
  • محمد حسین الذهبی، التفسیر والمفسرون، قاهرة، دارالکتب الحدیثة، ۱۳۹۶ق؛
  • محمد حسین علی صغیر، المبادی العامة لتفسیر القرآن، دارالمورخ العربی، ۱۴۲۰ق؛
  • محمد مصطفی اعظمی، دراسات فی الحدیث النبوی، بیروت، المکتب الاسلامی، ۱۴۱۳ق؛
  • مرتضی مدرسی چهاردهی، سید جمال الدین و اندیشه‌های او، تهران، کتابهای پرستو، ۱۳۵۶ش؛
  • معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق؛
  • ملکی میانجی (م.۱۲۸۴ق.)، مناهج البیان، به کوشش محمد بیابانی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۷ق؛
  • هدی جاسم محمد ابوطبره، المنهج الاثری فی تفسیر القرآن الکریم، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، ۱۴۱۴ق؛
  • یوسف بحرانی (م. ۱۱۸۶ق.)، الدرر النجفیه، مؤسسه آل البیت.

پیوند به بیرون