دعای سی و دوم صحیفه سجادیه از دعاهای مأثور از امام سجاد(ع) که پس از نماز شب میخواند و در آن به گناهان اعتراف و از خدا بخشش آنها را درخواست کرده است. همچنین در این دعا به بیان برخی از صفات خدا، ویژگیهای شیطان، راههای نفوذ او در انسان، ویژگیهای عذاب جهنم اشاره شده و در مقابل بخشش و رحمت الهی، پناه بردن به خدا و شفاعت خدا را راه رهایی از شیطان و عذاب معرفی کرده است.
دعای سی و دوم، از دعاهای صحیفه سجادیه است که امام سجاد(ع) پس از فراغت از نماز شب میخواند و در آن به گناهان اعتراف کرده و از خدا بخشش آنها را طلب کرده است. این دعا به دلیل دربرداشتن صفات خدا و پوزشطلبیهایی که در جلب رحمت خدا مؤثر است، دارای اهمیت دانسته شده است.[۱] آموزههای این دعا به شرح ذیل است:
و ای مالک عزّت ماندنی و ثابت که با رفتن روزگاران و سپری شدن سالها و گذشت زمانها و ایام، خللی در آن وارد نمیشود؛ بلکه ازلاً و ابداً ماندنی و ثابت است.
با بیانی که اوّل دعا تو را ستودم، اکنون باید نتیجهگیری کنم که تو در اوّلیتت اوّلی؛ اوّلیتی که ازلی است و آن را حدّ و مرزی نیست و همچنین دائم و جاویدی.
از نظر عمل، بندهای ناتوانم؛ عملم در کمّیت اندک و در کیفیت دارای عیب و نقص و از جهت آرزو، دارای آرزوی بزرگ و فراوانم؛ وسایل پیوند که عبارت از طاعات و عبادات و کار خیر است، از کفم بیرون رفته، مگر آنچه را رحمتت پیوند داده. رشتههای امیدم از من گسسته، مگر آنچه از عفو و گذشتِ تو به آن چنگ زدهام.
از اطاعت و بندگیات، آنچه را که باید به حساب آورم، در پروندهام اندک است؛ و از معصیت و نافرمانیات، آنچه را که باید از آن به سوی تو بازگردم، بسیار و فراوان است. گذشت از بندهات، گرچه مرتکب گناه شده باشد، هرگز برای تو دشوار و سخت نیست؛ بنابراین از من بگذر.
به یقین دشمنت ابلیس بر من چیره شده، دشمنی که برای گمراه کردن من از تو فرصت خواست و تو بنا بر مصالحی به او فرصت دادی؛ و برای منحرف کردن من تا روز قیامت از تو مهلت خواست و تو مهلتش دادی.
این دشمن غدّار مرا در عرصهٔ هلاکت انداخت و حال آنکه از گناهان کوچک نابودکننده و معصیتهای بزرگ تباهکننده، به سوی تو میگریختم. در عین حال با وسوسه و تشویق او، مرتکب معصیت تو شدم؛ و به بدی کردارم، سزاوار خشم تو گشتم؛ در چنین وضعیتی ابلیس ملعون، عنان حیله و تزویرش را از من گرداند؛ چرا که در دام حیلهاش گرفتار شده بودم و نیازی به عنانگیری من نداشت؛ و با بیزاری از من، با من روبهرو شد؛ چرا که کارش در حقّ من انجام گرفته بود؛ و با برائت جستن از من، به من پشت کرد؛ و از من رویگردان شد و مرا یکّه و تنها در صحرای خشمت وارد کرد.
شفیعی نیست که از من، برای خلاصیام از گناه، به درگاهت شفاعت کند؛ و پناه دهندهای نیست که مرا از تو امان دهد؛ و دژ استواری نیست که مرا از کیفرت مانع گردد؛ و پناهگاهی نیست که از حضرتت به آن پناه برم.
این جایگاه، جایگاه پناه آورندهٔ به تو؛ و این محل، محلّ اعتراف کنندهٔ به گناه در پیشگاه توست؛ پس باید احسانت از من تنگی نکند که شامل حالم نشود؛ و گذشتت از من کوتاه نیاید که مرا فرا نگیرد؛ و زیانکارترین بندگانت و ناامیدترین آرزومندانی که به درگاهت آمدهاند نباشم. مرا بیامرز؛ همانا تو بهترین آمرزندگانی.
خدایا! فرمانم دادی و من با فرمانت مخالفت ورزیدم و از گناه بازم داشتی و من مرتکب گناه شدم؛ اندیشۀ بد و نابجا، خطا را در نظرم آراست؛ و من به آلوده شدن به خطا، گردن نهادم.
نمیگویم روزی را روزه گرفتم تا آن روز را به نفع خود گواه گیرم؛ و شبی را به شبزندهداری برخاستم تا به آن شبزندهداری پناه جویم؛ و نه عمل مستحبّی را انجام دادهام که به خاطر آن سزاوار مدح و ثنا شوم. کاری انجام ندادهام، جز واجباتت که هر کس آنها را ضایع کند، تباه میشود.
و با شرافت و برتری کار مستحبّی، به حضرتت متوسّل نمیشوم؛ در صورتی که از به جا آوردن بسیاری از تکالیف واجبت غفلت کردهام؛ و از جایگاههای انجام حدودت تجاوز کرده، گرفتار محرّمات شدم؛ و پردۀ حرمتها را دریدم؛ و گناهان بزرگی را مرتکب شدهام که توانمندی تو در برابر رسواییهای آنها برای من پرده و پوشش است.
و این جایگاه کسی است که به خاطر ارتکاب گناه، از تو شرمسار و بر خود خشمگین و از تو خشنود است؛ پس با دلی شکسته و گردنی افتاده و پشتی گرانبار از خطاها، به سوی تو آمده؛ و در میان امید و بیم نسبت به تو قرار گرفته.
و تو شایستهترین کسی هستی که به او امید ورزد و سزاوارترین کسی که از او بترسد و پروا کند؛ پس آنچه را امید دارم به من ببخش و از آنچه بیم دارم امانم ده و به رحمتت که به وسیلۀ آن به بندگانت باز میگردی به من بازگرد؛ تو بزرگوارترین کسی هستی که از او درخواست مینمایند.
خدایا! اکنون که مرا به پردهٔ گذشت و عفوت پوشاندی؛ و در این جهان فانی، احسانت را در برابر مردم، شامل حال من فرمودی؛ پس مرا از رسواییهای جهان ابدی، در برابر اهل محشر که عبارتند از فرشتگان مقرّب و پیامبران بزرگوار و شهدا و شایستگان، پناه ده؛ آن شهدا و شایستگانی که در دنیا همسایهام بودند و من زشتیهایم را از آنان میپوشاندم و خویشاوندانی بودند که در کارهای بد و اعمال خلافم، از آنها شرم داشتم.
به پردهپوشی آنها اعتماد نداشتم؛ و به تو ای پروردگارم در آمرزشت نسبت به خود اطمینان کردم و تو سزاوارترین کسی هستی که به او اطمینان شود و بخشندهتر کسی هستی که به او رغبت شود و مهربانترین کسی هستی که مهربانیاش را بخواهند؛ پس به من رحم کن.
خدایا! تو مرا به صورت آبی کمارزش، از پشتی که استخوانهایش در هم فشرده و راههایش تنگ است، به تنگنای رحم مادر که آن را به پردهها پوشاندهای فرود آوردی؛ و مرا از مرحلهای به مرحلۀ دیگر تغییر دادی تا وقتی که صورت انسانیام را کامل کردی و اندام را در من پابرجا فرمودی؛ همانگونه که در کتابت وصف کردی: نطفه، سپس علقه، آنگاه پارۀ گوشت و بعد از آن استخوان؛ سپس استخوان را گوشت پوشاندی، آنگاه آنگونه که خواستی، مرا به مرحلهای دیگر از آفرینش درآوردی.
تا زمانی که به رزق و روزی تو نیازمند شدم و از فریادرسی احسانت بینیاز نگشتم، از باقیماندۀ خوردنی و آشامیدنی کنیزت که مرا در اندرونش جای دادی و در قرارگاه رحمش به ودیعت سپردی، برایم خوراک و آشامیدنی قرار دادی.
ای پروردگارم! اگر در آن حالات مرا به نیروی خودم وا میگذاشتی، یا ناچارم میکردی که از نیروی خود برای رشد و کمالم بهره گیرم، هر آینه نیرو از من کناره میگرفت و قوّت از من دور میشد؛
پس به فضل و احسانت مرا تغذیه کردی؛ تغذیه کردن نیکوکار مهربان. این تغذیه کردن را از باب عطا و فضلت تا به این پایه که رسیدهام، هم چنان دربارهام انجام میدهی؛ در هیچ حالی از نیکوکاریات محروم نمیشوم و نیکی احسانت دربارهام کندی نمیورزد؛ با این همه لطفی که دربارهام کردی و میکنی، اعتمادم به تو محکم نمیشود تا کوششم را در عبادات و طاعاتی که نزد تو برایم بهره دهندهتر است به کار گیرم.
شیطان، مهارم را در بدگمانی و کاهش یقین به دست گرفته؛ به این سبب از بد همسایگیاش نسبت به خویش و پیرویم از او به درگاهت شکایت میکنم؛ و از تسلّطش بر وجودم، از تو درخواست حفاظت دارم؛ و برای برگرداندن مکر و حیلهاش از خود، به درگاه تو زاری میکنم.
و از تو میخواهم که راه به دست آوردن روزی را برایم آسان کنی؛ ستایش ویژۀ توست، بر نعمتهای بزرگی که نسبت به من آغاز کردی و دست قدرت کسی در فراهم آوردن و رساندنش به من در کار نبوده؛ و سپاس مخصوص توست که شکر به احسان و بخششت را به من الهام فرمودی؛ پس بر محمّد و آلش درود فرست و رسیدن به روزیام را بر من آسان کن و به مقداری که برایم مقرّر کردهای خشنود ساز و به سهمم در آنچه نصیبم فرمودهای راضی کن و آنچه از بدنم و عمرم هزینه میشود، در راه طاعت و بندگیات قرار ده؛ همانا تو بهترین روزی دهندگانی.
خدایا! به تو پناه میبرم از آتشی که به سبب آن بر هر که از تو سرپیچی کرده، سخت گرفتهای؛ و هر که را از خشنودیات روی گردانده، تهدید به عذاب کردهای؛ و از آتشی که نورش تاریکی و ملایمش دردناک و دورش نزدیک است؛ و از آتشی که برخی از آن، برخی دیگر را میخورد؛ و بخشی از آن، به بخشی دیگر حمله میکند.
و از آتشی که استخوانها را میپوساند و اهل خود را از آب جوشان سیراب میکند؛ و از آتشی که به هر کس در نزدش زاری کند، تخفیف نمیدهد؛ و به هر کس از او مهر جوید، مهر نمیورزد؛ و قدرت بر سبک کردن نسبت به کسی که برایش فروتنی کند و مقابلش تسلیم شود، ندارد؛ آتشی که با ساکنانش با عذاب دردناک و فرجامی سخت، برخورد میکند.
و به تو پناه میبرم از عقربهای دهان گشودهاش و مارهای نیش زنندهٔ به وسیله دندانهایش و از آشامیدنیاش که احشاء و دلهای ساکنانش را پارهپاره میکند و قلوبشان را از جا میکند؛ و برای آن اموری که انسان را از آتش دور میکند؛ و آدمی را از آن به عقب میاندازد، از تو راهنمایی و توفیق میخواهم.
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا به فضل و رحمتت از آن آتش پناه ده و به خوبی چشمپوشیات، از لغزشهایم چشم بپوش؛ و مرا ای بهترین پناه دهندگان، خوار مساز.
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست، هرگاه یاد نیکان شود؛ و بر محمّد و آلش درود فرست تا زمانی که شب و روز دررفت و آمد است؛ درودی که دنبالهاش قطع نشود و عددش شماره نگردد؛ درودی که فضا را فرا گیرد و زمین و آسمان را پر کند.