تابعین
کتابشناسی یا ارجاعات این مقاله ناقص است. میتوانید با اصلاح نحوهٔ ارجاع به منابع بر طبق شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیشیعه کمک کنید. |
تابعین مسلمانانی هستند که با یک یا چند تن از صحابه پیامبر اکرم(ص) ملاقات یا مصاحبت داشتهاند یا آنها را درک کردهاند؛ ولی خود پیامبر(ص) را ندیدهاند. این واژه برگرفته از آیات و برخی روایات رسول خدا(ص) است.
تعداد دقیقی برای تابعین بیان نشده است. این گروه در شکلگیری جریانهای متعدد سیاسی، فکری و ادبی و پیدایی و تحول علوم حدیث، تفسیر، فقه، سیرهنویسی، مغازی و تاریخ نقش داشتند.
اختلاف در اطلاق عنوان تابعین
واژه عربی تابعین جمع تابع یا تابعی است.[۱] به نظر بیشتر عالمان مسلمان، صِرف ملاقات با یک یا چند تن از صحابه برای اطلاق تابعی بر فرد کافی است.[۲] اما به عقیده خطیب بغدادی مصاحبت و مجالست با صحابه نیز ضرورت دارد، برخلاف صحابه که برای آنها صرف دیدار با رسول اکرم(ص) در کسب عنوان صحابی کفایت میکند.[۳] ابن حِبّان معتقد بود که تابعی باید در سِنّی باشد که قادر به حفظ کردن حدیث از صحابه باشد؛ ازاینرو، خَلَف بن خلیفه از اتباع تابعین (طبقه پس از تابعین) شمرده شده، اگرچه در کودکی عَمرو بن حُرَیث را دیده بود.[۴]
برخی از علماء، علاوه بر شنیدن حدیث، طول ملازمت با صحابه و برخورداری از قوه تمیز را هم شرط کردهاند، اما بدون شک مهمترین شرط در مورد تابعی همان دیدار او با صحابی است.[۵] ابن صلاح شرط دیدار را کافی دانسته و ابن حَجَر همین رأی را اختیار کرده است.[۶] برخی چند تن از تابعین را که شنیدن حدیث آنها از صحابه به اثبات نرسیده، معرفی کردهاند[۷] به عقیده اینان شرط دیدار، از روایتی از رسول اکرم(ص) به دست میآید که فرمود: «طوبی ' لِمَن رَآنی و آمن بی، و طوبی ' لمن رأی مَن رآنی؛ خوشا بهحال کسی(صحابی) که مرا دیده و به من ایمان آورده است و خوشا به حال آنکس(تابعی) که کسی را که مرا دیده، دیده باشد».[۸]
منشأ اصطلاح تابعی
اصطلاح تابعین از آیه ۱۰۰ سوره توبه گرفته شده که در آن از تعبیر «الّذین اتَّبَعوهُم» به کاررفته است.که منظور پیروان از اصحاب پیشگام اولیه پیامبر است و البته در معنای اصطلاحی تابعین به کار نرفته است، زیرا در بین پیروانِ پیشگامانِ اولیه (السابقون الاوّلون)، گروهی از صحابه هم قرار داشتهاند.[۹] همچنین در تفسیر آیه ۱۰ سوره حشر که تعبیر «التابعون باحسان» و «التابعین» به کار رفته است، [۱۰] معنای اصطلاحی تابعین موردنظر نبوده است.
ممکن است که این اصطلاح از کلام رسول اکرم(ص) گرفته شده باشد که درباره اویس قَرَنی فرمود: «اِنَّ خیرَ التابعینَ رَجلٌ یقالُ لَهُ اویس؛ بهترینِ تابعین مردی به نام اویس است»؛[۱۱] بهتدریج تابعین به همه کسانی گفته شد که رسول اکرم(ص) را ندیده بودند و در نتیجه احکام و مسائل شرعی را از صحابه فراگرفته و راوی روایاتِ آنان شده بودند.
تعداد تابعین
تعداد تابعین بسیار و شمارشناپذیر است؛ زیرا در زمان رحلت پیامبر(ص) در حدود یکصدوچهارده هزار صحابی وجود داشت[۱۲] و چون شرط تابعی بودن دیدار با یکی از صحابه است و صحابه نیز در بلاد مختلف پراکنده بودهاند، تعداد تابعین خارج از محاسبه میگردد، [۱۳] بهویژه آنکه برخی از صحابه تا پایان قرن نخست هجری قمری زنده بودهاند[۱۴] و آخرین فرد تابعین نیز در ۱۸۰ هجری قمری از دنیا رفته است.[۱۵] نخستین کسی که از تابعین درگذشت، ابوزید مُعَمّربن زید بود که در سال ۳۰ قمری ( در خراسان یا در آذربایجان)کشته شد و آخرین کس، خَلَف بن خلیفه (درگذشت: ۱۸۰ق) بود.[۱۶]
صدق عنوان تابعی یا صحابی
برخی از تابعین با صفت «مُخَضْرمون» ذکر شدهاند، از آنرو که آنان دوره جاهلیت و اسلام را درک کرده و در زمان رسول خدا(ص) اسلام آورده بودند، اما دیدار پیامبر(ص) نصیب آنان نگردیده بود، از جمله ابوعمرو شیبانی، سُوَیدبن غَفلَة کندی، عمرو بن میمون اَوْدی، عبدخیر بن خیوانی، ابوعثمان نهدی و ربیعة بن زرارة.[۱۷] برخی، اینان را از صحابه و برخی، از بزرگان تابعین دانستهاند و تعداد آنان را به اختلاف ۲۰ یا ۴۲ تن ذکر کردهاند.[۱۸]
طبقات تابعین
تابعین طبقاتی دارند، برخی مانند ابن حبّان (محمدبن احمد بستی . در گذشت ۳۵۴ق.) همه تابعین را به اعتبار آنکه در ملاقات با صحابه مشترکاند، یک طبقه دانستهاند.[۱۹] مسلم تابعین را در سه طبقه و محمدبن سعد آنها را در چهار طبقه گروهبندی کرده است.[۲۰] البته ابن سعد طبقهبندی دیگری نیز ارائه کرده است که در آن، ملاک هر طبقه را شهر و موطن قرار داده است، مانند تابعین بصری و تابعین مدنی و تابعین کوفی.[۲۱]
دیدگاه حاکم نیشابوری
حاکم نیشابوری تابعین را پانزده طبقه و نخستین طبقه را کسانی دانسته که (برخی از )صحابه را ــ که رسول خدا(ص) در مورد آنان بشارت بهشت داده است ــ ملاقات کردهاند، از جمله این تابعین میتوان به سعید بن مُسَیب، قَیس بن ابی حازم، ابوعثمان نَهدی، قَیس بن عُباد و حُصَین بن مُنذر و تعدادی دیگر اشاره کرد.[۲۲]
اکثر علمای حدیث سخن حاکم نیشابوری را رد کردهاند، به این دلیل که در بین نامبردگان کسی جز قیس بن ابی حازم از همه اصحاب ده گانه روایت نکرده است؛[۲۳] چنانکه سعید بن مسیب که در زمان خلافت عمر به دنیا آمد، ظاهراً فقط از سعد بن ابی وقاص روایت کرده است.[۲۴]
حاکم نیشابوری از طبقات دوم و سوم تابعین نیز عدهای را معرفی کرده است، اما بدون ذکر طبقات دیگر میگوید که آخرین طبقه تابعین کسانی هستند که امثال اَنَس بن مالک، عبداللّه بن أبی أوفی، سائب بن یزید، عبداللّه بن حارث بن جَزء و ابوامامه باهلی را ملاقات کردهاند، [۲۵] و این عده کهنسالترین اصحاب رسول خدا(ص) بودهاند.
دیدگاه دیگر
به عقیده برخی از محققان، تابعین را به «کِبار و متوسطین و صِغار» نیز میتوان طبقه بندی کرد. طبقه کبار از بزرگان صحابه روایت نقل کردهاند، متوسطین علاوه بر درک صحابه، راوی برخی از بزرگان تابعین نیز بودهاند و صغار راویان صحابه خردسال بودهاند که معمولاً تاریخ وفاتشان متأخر از دیگر اصحاب است.[۲۶]
در بحث از تابعین، گاه طبقهای از راویان در ردیف تابعین قلمداد شدهاند بیآنکه شنیدن حدیث آنان از صحابه ثابت شده باشد، مانند ابراهیم بن سُوَید نَخَعی.گاه نیز طبقهای که در شمار تابعیناند، به اشتباه در طبقه اتباعِ تابعین ذکر شدهاند، مانند ابوالزَّناد عبدالله بن ذکوان.[۲۷]
فضیلت تابعین نزد اهل سنّت
تابعین حامل علوم صحابه و مبلّغ دین پس از ایشان و به عقیده اهل سنت، افضل امت به شمار میروند.[۲۸] استناد ایشان به آیه ۱۰۰ سوره توبه(وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ...) و به این حدیث رسول خدا(ص) است: «خَیرُالناسِ قَرْنی ثُمَّ الذینَ یلُونَهُم ثُمَّ الذینَ یلُونَهُم؛ بهترین مردم معاصران مناند، سپس کسانی که پس از آنان میآیند و سپس مردمان پس از آنان».[۲۹]
افضل تابعین
در مورد افضل تابعین، بین علمای اهل سنّت اختلاف نظر وجود دارد: قول مشهور آن است که سعید بن مسیب افضل تابعین و مُرسَلاتِ او صحیحترین است [۳۰] برخی همچون احمد بن حنبل، علی بن مدینی و ابوحاتم رازی بر این عقیده بودهاند.[۳۱] برخی، مانند بُلْقینی، افضل تابعین را از جهت زهد و وَرَع اویس قرنی و از جهت حفظِ اثر و حدیث، سعیدبن مسیب دانستهاند.[۳۲] بنا به گزارش ابوعبداللّه محمدبن خفیف شیرازی، اهل مدینه، سعید بن مسیب، اهل بصره، حسن بصری، و اهل کوفه، اویس قرنی را افضل دانستهاند.[۳۳] البته برخی از کوفیان افضلِ تابعین را عَلقَمَة بن قیس و اَسودبن یزید نخعی دانسته و اهل مکه نیز معتقد به افضلیت عطاءبن ابی رَباح بودهاند.[۳۴] ظاهراً اهل هر منطقه، بزرگ خود را افضل تابعین میدانستهاند.[۳۵] به نظر ابوبکربن ابی داوود، حَفْصه دختر سیرین و عَمرَه دختر عبدالرحمان، افضلِ تابعات بودهاند و پس از آنان اُمِّ دَرداء قرار دارد.[۳۶] عدهای دیگر افضل تابعین را اویس قَرَنی میدانند و به حدیث رسول خدا(ص) استناد میکنند.[۳۷][یادداشت ۱]
فقهای سبعه
هفت تن از تابعین که منزلت بیشتری دارند به فقهای سبعه شهرت یافتهاند. در بین تابعین از نظر کثرت فتوا کسی به حد حسن بصری و عطاءبن ابی رباح نرسیده است. [۳۹]
نقش سیاسی، علمی و فرهنگی
از دیدگاه تاریخی نیز نقش تابعین را در شکل گیری جریان های متفاوت و متعدد فکری و ادبی نمیتوان نادیده گرفت. اینان گذشته از سهم برجستهای که در پیدایی علوم حدیثی داشتهاند، در تفسیر، فقه، سیره نویسی، مغازی و تاریخ هم مؤسس به شمار میآیند. این امر مورد توجه خاورشناسان بوده و آنان در باب نقش تابعین و صحابه و شکل گیری ساختار اِسنادها که تمامی روایات را به پیامبر اکرم(ص) میرساند آرای گوناگونی ابراز کردهاند.[۴۰]
پانویس
- ↑ ابن صلاح،مقدمة ابن الصّلاح فی علوم الحدیث،۱۴۰۴ق، ص۱۷۹؛ نووی، ارشاد طلاب الحقایق الی معرفة سنن خیر الخلائق، ۱۴۱۱ق، ص۲۰۰
- ↑ سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۲۳؛ خطیب، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، ۱۴۱۷ق، ص۴۱۰.
- ↑ خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایة،۱۴۰۶ق، ص۳۸.
- ↑ سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث،۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۲۴.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، ۱۴۱۱ق، .ج۳، ص۳۱۱؛ شهید ثانی، الرعایة فی علم الدرایة، ۱۴۰۸ق، ص۳۴۶.
- ↑ ابن صلاح، مقدمة ابن الصّلاح فی علوم الحدیث، ۱۴۰۴ق، ص۱۷۹؛ عسقلانی، نزهة النظر: شرح نخبة الفکر، ۱۴۰۹ق، ص۹۰.
- ↑ سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث،۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۲۳-۱۲۴؛ خطیب، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، ۱۴۱۷ق، ص۴۱۰.
- ↑ سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث،۱۴۱۷ق،ج۳، ص۱۲۵؛ سیوطی، تدریب الراوی، ج۲، ص۲۰۷.
- ↑ رشیدرضا، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار، ج۱۱، ص۱۵.
- ↑ زمخشری؛ طبرسی؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره؛ ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ذیل آیه
- ↑ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۱۹۶۸.
- ↑ ابن کثیر، اختصار علوم الحدیث، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۸ به نقل از ابوزُرْعه رازی.
- ↑ خطیب، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، ۱۴۱۷ق، ص۴۱۱.
- ↑ ابن کثیر، اختصار علوم الحدیث، ۱۴۰۹ق، ص۱۲۸-۱۳۱.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۳۱۳.
- ↑ سیوطی، تدریب الراوی، ج۲، ۱۴۱۴ق، ص۲۱۴؛ ترمسی، منهج ذوی النظر، ۱۴۰۶ق، ص۲۸۴.
- ↑ حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، ۱۳۵۶ق، ص۵۵؛ ابن صلاح، مقدمة ابن الصّلاح فی علوم الحدیث، ۱۴۰۴ق، ص۱۸۰؛ ابن کثیر، اختصار علوم الحدیث، ۱۴۰۹ق، ص۱۳۴؛ نزهة النظر: شرح نخبة الفکر، ۱۴۰۹ق، ص۹۰.
- ↑ سیوطی، تدریب الراوی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۱۰ـ۲۱۱؛ ترمسی، منهج ذوی النظر، ۱۴۰۶ق، ص۲۸۲؛ عسقلانی، نزهة النظر: شرح نخبة الفکر، ۱۴۰۹ق، ص۹۰؛ سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۳۴؛ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۳۱۵ـ۳۱۶؛ فصیح هروی، جواهرالاصول فی علم احادیث الرسول، ۱۳۷۳ق، ص۱۰۸.
- ↑ ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث،۱۴۰۳ق، ص۵۴۲.
- ↑ ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث،۱۴۰۳ق، ص۵۴۲.
- ↑ ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث،۱۴۰۳ق، ص۵۴۷.
- ↑ حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، ۱۳۵۶ق، ص۵۲.
- ↑ نووی، ارشاد طلاب الحقایق الی معرفة سنن خیر الخلائق، ۱۴۱۱ق ،ص۲۰۰؛ طیبی، الخلاصة فی اصول الحدیث، ۱۳۹۱ق، ص۱۲۷؛ ابن کثیر، اختصار علوم الحدیث، ۱۴۰۹ق،ص۱۳۲ـ۱۳۳؛ سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۲۵ـ۱۲۶.
- ↑ ابن صلاح، مقدمة ابن الصّلاح فی علوم الحدیث، ۱۴۰۴ق، ص۱۸۰؛ ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث ۱۴۰۳ق، ص۵۴۳.
- ↑ حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، ۱۳۵۶ق، ص۵۳؛ ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث ۱۴۰۳ق، ص۵۴۷.
- ↑ عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، ۱۴۱۲ق، ص۱۴۸.
- ↑ حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، ۱۳۵۶ق، ص۵۷؛ ابن صلاح، مقدمة ابن الصّلاح فی علوم الحدیث، ۱۴۰۴ق، ص۱۸۲؛ نووی، ارشاد طلاب الحقایق الی معرفة سنن خیر الخلائق، ۱۴۱۱ق ، ص۲۰۱؛ فصیح هروی، جواهرالاصول فی علم احادیث الرسول، ۱۳۷۳ق، ص۱۰۷.
- ↑ حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، ۱۳۵۶ق، ص۵۲.
- ↑ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۱۹۶۲ـ۱۹۶۳.
- ↑ حاکم نیشابوری، معرفة علوم الحدیث، ۱۳۵۶ق، ص۳۲؛ ابن کثیر، اختصار علوم الحدیث، ۱۴۰۹ق، ص۱۳۵؛ ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، ۱۴۰۳ق، ص۵۴۵؛ هاشم، قواعد اصول الحدیث، ۱۴۰۴ق، ص۲۷۴؛ خطیب، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، ۱۴۱۷ق، ص۴۴۳؛ عثمانی تهانوی، قواعد فی علوم الحدیث، ۱۴۱۷ق، ص۱۵۰.
- ↑ سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۲۶.
- ↑ سیوطی، تدریب الراوی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۱۳؛ سیوطی، الفیة، دارالمعرفة، ص۲۳۵؛ ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، ۱۴۰۳ق، ص۵۴۵؛ هاشم، قواعد اصول الحدیث، ۱۴۰۴ق، ص۲۷۵.
- ↑ نووی، ارشاد طلاب الحقایق الی معرفة سنن خیر الخلائق، ۱۴۱۱ق ،ص۲۰۱؛ طیبی، الخلاصة فی اصول الحدیث، ۱۳۹۱ق، ص۱۲۸؛ سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۲۷.
- ↑ خطیب، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، ۱۴۱۷ق، ص۴۱۲.
- ↑ عتر، منهج النقد فی علوم الحدیث، ۱۴۱۲ق، ص۱۴۹.
- ↑ ابن صلاح، مقدمة ابن الصّلاح فی علوم الحدیث، ۱۴۰۴ق، ص۱۸۲، طیبی، الخلاصة فی اصول الحدیث، ۱۳۹۱ق، ص۱۲۸؛ سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ۱۴۱۷ق، ج۳، ۱۲۸. ↑ ابن صلاح، ص۱۸۲؛ طیبی، ص۱۲۸؛ سخاوی، ج۳، ص۱۲۸.
- ↑ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۱۹۶۹؛ سخاوی، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۱۲۷؛ سیوطی، الفیة، دارالمعرفة، ص۲۳۴؛ ابوشهبه، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث،۱۴۰۳ق، ص۵۴۵.
- ↑ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ۱۴۰۱ق، ج۲، ص۱۹۶۸.
- ↑ سیوطی، تدریب الراوی، ۱۴۱۴ق، ج۲، ص۲۱۳.
- ↑ برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به د.اسلام، چاپ دوم، ذیل «تابعون»
یادداشت
منابع
- قرآن.
- ابن صلاح، مقدمة ابن الصّلاح فی علوم الحدیث، چاپ مصطفی دیب البغا، دمشق، ۱۴۰۴ق.
- ابن کثیر، اختصار علوم الحدیث، بتعلیق و شرح صلاح محمد محمد عویضه، بیروت، ۱۴۰۹ق.
- ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، چاپ علی شیری، بیروت: داراحیاء التراث العربی، بیتا.
- ابوشهبه، محمد، الوسیط فی علوم و مصطلح الحدیث، قاهره، ۱۴۰۳/ ۱۹۸۲.
- احمدعمر هاشم، قواعد اصول الحدیث، بیروت، ۱۴۰۴ق.
- ترمسی، محمد محفوظ بن عبدالله، منهجذوی النظر، مصر، ۱۴۰۶ق.
- حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، معرفة علوم الحدیث، مصر، ۱۳۵۶ق.
- خطیب بغدادی، احمدبن علی، الکفایة فی علم الروایة، چاپ احمد عمرهاشم، بیروت، ۱۴۰۶ق.
- خطیب، محمد عجاج، اصول الحدیث، علومه و مصطلحه، بیروت۱۴۱۷ق.
- رشیدرضا، محمد ، تفسیر القرآن الحکیم الشهیر بتفسیرالمنار، ج۱۱، مصر، ۱۳۷۲ق.
- زمخشری.
- سخاوی، محمد بن عبدالرحمان، فتح المغیث شرح الفیة الحدیث، چاپ صلاح محمد محمد عویضه، بیروت، ۱۴۱۷ق.
- سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، تدریب الراوی بشرح تقریب النواوی، بیروت، ۱۴۱۴ق.
- سیوطی، عبدالرحمان بن ابی بکر، الفیة السیوطی فی علم الحدیث، بتصحیح و شرح احمد محمد شاکر، بیروت: دارالمعرفه، بیتا.
- شهیدثانی، زین الدین بن علی، الرعایة فی علم الدرایة، چاپ عبدالحسین محمدعلی بقّال، قم، ۱۴۰۸ق.
- طبرسی.
- طیبی، حسین بن عبدالله، الخلاصة فی اصول الحدیث، عراق، ۱۳۹۱ق.
- عتر، نورالدین ، منهج النقد فی علوم الحدیث، دمشق، ۱۴۱۲ق.
- عثمانی تهانوی، ظفر احمد، قواعد فی علوم الحدیث، بیروت، ۱۴۱۷ق.
- عسقلانی، ابن حجر، نزهة النظر: شرح نخبة الفکر، چاپ صلاح محمد محمد عویضه، بیروت، ۱۴۰۹ق.
- فخررازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، قاهره، بیتا، چاپ افست تهران، بیتا.
- فصیح هروی، محمد بن محمد، جواهرالاصول فی علم احادیث الرسول، چاپ اطهر مبارکفوری، مدینه، ۱۳۷۳ق.
- مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، چاپ محمدرضا مامقانی، قم، ۱۴۱۴ق.
- مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، استانبول، ۱۴۰۱ق.
- نووی، یحیی بن شرف، ارشاد طلاب الحقایق الی معرفة سنن خیر الخلائق، بیروت، ۱۴۱۱ق.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی