مصقلة بن هبیره
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | مُصقَلَة بن هُبَیره شیبانی |
محل زندگی | کوفه، اردشیرخره، شام |
نسب/قبیله | بنیشیبان |
خویشاوندان | نعیم (برادر)، بسطام (فرزند) |
مدفن | طبرستان، منطقهٔ رویان |
مشخصات دینی | |
حضور در جنگها | فتح طبرستان |
دلیل شهرت | خطبهٔ ۴۴ و نامهٔ ۴۳ نهج البلاغه |
دیگر فعالیتها | همکاری با معاویه، حمله به طبرستان |
مُصقَلَة بن هُبَیره شیبانی کارگزار امام علی(ع) در منطقهای در جنوب غربی ایران بود که بهدلیل برخی مسائل مالی به معاویه پیوست. او در قتل حُجر بن عَدی نقش مهمی داشت. طبق مفاد نامه ۴۳ نهج البلاغه، او متهم به بخشیدن فَیء به خویشاوندانش شد؛ ازاینرو نامهای به امام علی(ع) نوشت و خود را تبرئه کرد. طبق اسناد تاریخی، پس از شکست شورش قبیلهٔ بنیناجیه در سال ۳۸ق، مصقله، پانصد نفر از اسیرانشان را خرید و آزاد کرد؛ اما نتوانست تمام آن مبلغ را به بیتالمال بازگرداند. پس از این، از ترس برخوردِ امام علی(ع) با او، به شام و دربار معاویه گریخت. امام علی این کار او را در خطبهٔ ۴۴ نهج البلاغه شماتت کرده است. او به دستور معاویه به طبرستان لشکرکشی کرد و حوالی سال ۶۰ق در همانجا کشته شد.
برادر او نُعیم بن هبیره از یاران امام علی(ع) و بسطام فرزند مصقله از کارگزاران امویان بود.
معرفی
مُصقَلة بن هُبَیرة بن شبل شیبانی را از چهرههای سرشناس عراق و یاران امام علی(ع) میدانند که کارگزار امام در منطقهٔ اردشیرخُرّه منطقهای در جنوب غربی ایران بود؛ اما بهدلیل مسائل مالی به معاویه پیوست.[۱] در کتابهای تاریخی و رجالی اطلاعاتی دربارهٔ دوران پیش از کارگزاری او وجود ندارد.[۲]
ابنابیالحدید شارح نهج البلاغه نسب او را به «نزار بن عدنان» از اجداد پیامبر(ص) برمیگرداند.[۳] پدرش هُبیرة بن شبل را از کسانی میدانند که در فتح مکه همراه پیامبر(ص) بود.[۴] بسطام، پسر مصقله، کارگزار مصعب بن زبیر، عبدالملک بن مروان و حجاج بن یوسف ثقفی بود و در سال ۸۳ق علیه حجاج قیام کرد و کشته شد.[۵] برادر مصقله، نُعیم بن هیبره نیز از یاران امام علی(ع) بود. نعیم برای خونخواهیِ امام حسین(ع) به قیام مختار پیوست و در سال ۶۶ق به دست شَبَث بن رِبعی از سپاهیان اموی کشته شد.[۶]
کارگزار امام علی(ع) در اردشیر خُرّه
ابنعباس والی حکومت امام علی(ع) در بصره، مصقلة بن هبیره را کارگزار منطقهٔ اردشیرخُرّه کرد.[۷] «اردشیرخُرّه» منطقهای در جنوب غربیِ ایران و شامل شهرهایی چون کازرون، فیروزآباد و بندر سیراف بوده است.[۸]
مخاطب نامه امام علی به اتهام فساد اقتصادی
طبق نقل تاریخ یعقوبی، به امام علی(ع) گزارش رسید که مصقله فیء (اموالی که بدون جنگ به دست مسلمانان میافتد.) را به نزدیکان خودش میبخشد. امام در نامهای به او نوشت که اگر این گزارش درست باشد، بایستی رویّهاش را تغییر دهد.[۹] این نوشته از امام، در نامهٔ ۴۳ نهج البلاغه نیز آمده است.[۱۰] به گفتهٔ یعقوبی مصقله در پاسخ نوشت که چنین گزارشی درست نیست؛ اما اگر امام چنین فکر میکند بهتر است او را از سمت خود برکنار کند؛ زیرا عزل برایش از تهمت آسانتر است. امام علی(ع) نیز حرف او را پذیرفت و در سمتش ابقاء شد.[۱۱]
آزادکردن اسیران بنیناجیه
خدا مصقله را روسیاه گرداند! کردهاش چون بزرگان بود؛ اما چون بردگان گریخت و چون تبهکاران خیانت کرد. پس هنوز مدحکنندهاش به سخن نیامده بود که خاموشش گردانید و وصفکنندهاش تصدیقش ننموده بود که مجبور به سرزنشش نمود. اگر مانده بود، آنچه در توان داشت از او میگرفتیم، و نسبت به بقیه تا هنگام توانائیش به او مهلت میدادیم.[۱۲]
مصقله در سال ۳۸ق، ۵۰۰ تن از مسیحیان بنیناجیه که در شورش خوارج علیه حکومت امام علی(ع) اسیر شده بودند را خرید و آزاد کرد. طبق نقل تاریخنگاران، خِرّیت بن راشد از سرکردگان خوارج، علیه امام علی(ع) شورش کرد و قبیله بنیناجیه به او پیوستند و برخی از آنها مرتد شدند. معقل بن قیس شورش را سرکوب و تعدادی از شورشیان را اسیر کرد. به دستور امام،[۱۳] اسیران مسلمان آزاد شدند؛ و به مسیحیان بنیناجیه نیز پیشنهاد شد اگر مسلمان شوند آزاد میگردند؛ اما ۵۰۰ تن از آنها مسلمان نشدند. اسیران، در مسیر انتقال به کوفه از اردشیرخره گذشتند. مصقله به درخواست اسیران، آنها را به پانصدهزار درهم خرید و آزاد کرد. امام علی(ع) این عمل او را ستود؛ اما مصقله در پرداختن فدیهٔ اسیران به بیتالمال مسلمانان تعلّل میکرد. امام علی(ع) نامهای برایش فرستاد و مصقله به بصره رفت، دویست هزار درهم به عبدالله بن عباس داد و اظهار کرد که توان پرداخت بقیه را ندارد.[۱۴][یادداشت ۱]
پیوستن مُصقَلة به معاویه
طبق سخنی که در دانشنامه امیرالمؤمنین از مصقله نقل شده، معاویه یا عثمان سالانه صدهزار درهم از خراج شهرها را به کارگزارنشان میبخشیدند و او توقع داشت که امام علی(ع) نیز چنین کند.[۱۵] امام این را نپذیرفت.[۱۶] نقل شده که مصقله اموال را در خانهاش زیر خاک پنهان کرد[۱۷] و همان شب به شام گریخت. به دستور امام خانهاش را ویران کردند[۱۸] تا اموالش را بیابند.[۱۹] خطبهٔ ۴۴ نهج البلاغه در مذمت رفتار مصقله است.[۲۰][یادداشت ۲]
به گزارش دانشنامهٔ امیرالمؤمنین(ع) مصقلة بن هبیره، پس از فرار به شام، در امور حکومتی معاویه شرکت کرد.[۲۱] طبق نقل تاریخ طبری (تألیف ۳۰۳ق)، مصقلة از شام به برادرش نُعیم بن هُبَیره که شیعه و از مشاوران امام علی(ع) بود، نامه نوشت و به او وعدهٔ منصبی حکومتی داد؛ اما او نپذیرفت.[۲۲]
شهادت علیه حجر بن عدی
مصقله همچنین در قتل حُجر بن عدی از صحابه پیامبر و یاران امام علی(ع)، با امویان همکاری کرد. زیاد بن ابیه حجر بن عدی را دستگیر و شهادتنامهای علیه او جمعآوری کرد. مصقله را از افرادی میدانند که علیه او شهادت داد. در پی این شهادتنامه، معاویه دستور قتل حُجر را صادر کرد.[۲۳]
لشکرکشی به طبرستان و مرگ
دربارهٔ زمان و نحوهٔ مرگ مصقله اختلافنظر وجود دارد. طبق برخی نقلها، ضحّاک بن قیس که حاکم امویان در کوفه بود در سال ۵۴ق مُصقلة را به جنگ طبرستان فرستاد؛ اما او با گرفتن پانصدهزار درهم از حُکام طبرستان با آنها مصالحه کرد.[۲۴] طبق نقلهای دیگر، معاویه او را برای حکومت به طبرستان فرستاد؛ اما در هنگام لشکرکشی به طبرستان کشته شد،[۲۵] یا اینکه در حال لشکرکشی به خراسان بود که در رویان از شهرهای طبرستان کشته شد.[۲۶] طبری، مرگ مصقله را ذیل وقایع سال ۸۹ق ذکر کرده است؛ اما برخی دیگر با استناد به اینکه حملهٔ او در زمان حیات معاویه (متوفای ۶۰ق) و گیلگاوباره حاکم طبرستان (متوفای ۶۲ق) بوده، مرگ او را پیش از این تاریخ دانستهاند.[۲۷]
به نوشته ابناسفندیار در تاریخ طبرستان، مردم از روی ناآگاهی، مصقله را صحابی پیامبر(ص) میدانستند و به زیارت قبر او میرفتند.[۲۸] همچنین زرکلی در الاعلام، از لشکرکشی مصقله به طبرستان و بازنگشتن آن، به عنوان ضربالمثل در زبان عربی یاد کرده و مینویسد کسی که قصد داشت کاری را انجام ندهد، میگفت «لا یکون هذا حتی یرجع مصقلة من طبرستان» (صبر کن تا مصقله از طبرستان برگردد).[۲۹]
پانویس
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۸، ص۲۶۹.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۱۱۳–۱۲۹؛ خویی، معجم الرجال الحدیث، ۱۳۷۲ش، ج۱۹، ص۱۹۳–۱۹۴.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ ق، ج۳، ص۱۲۷.
- ↑ ابنماکولا، الإکمال فی الإرتیاب، ۱۹۹۳م، ج۵، ص۲۵.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۶، ص۳۷۵–۳۸۳.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۶، ص۲۵.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۸، ص۲۶۹.
- ↑ نیستانی، جواد، اردشیر خره، ص۴۹۴؛ ابنخردادبه، مسالک و ممالک، ۱۳۷۱ش، ص۶۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۲۰۱–۲۰۲
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، نامه ۴۳، ص۴۱۵.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، دار صادر، ج۲، ص۲۰۱–۲۰۲.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۴۴، ص۸۵.
- ↑ ثقفی، الغارات، ۱۳۹۵ش، ص۳۵۸.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۱۱۳–۱۲۹.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۱۳۰؛ مکارم شیرازی، پیام امیرالمومنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۲، ص۴۹۴–۴۹۷.
- ↑ محمدی ریشهری، دانشنامه امیرالمؤمنین(ع)، ۱۳۸۹ش، ج۶، ص۵۸۷.
- ↑ محمدی ریشهری، دانشنامه امیرالمؤمنین(ع)، ۱۳۸۹ش، ج۶، ص۵۸۷.
- ↑ نوری، مستدرک الوسائل، بیروت، ج۱۷، ص۴۰۴؛ مجلسی، بحارالأنوار، بیروت، ج۳۳، ص۴۰۵.
- ↑ محمدی ریشهری، دانشنامه امیرالمؤمنین(ع)، ۱۳۸۹ش، ج۶، ص۵۸۷.
- ↑ نهج البلاغه، تصحیح صبحی صالح، خطبه ۴۴، ص۸۵.
- ↑ محمدی ریشهری، دانشنامه امیرالمؤمنین(ع)، ۱۳۸۹ش، ج۱۳، ص۵۶۱.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۱۳۰–۱۳۱.
- ↑ طبری، تاریخ الطبری، بیروت، ج۵، ص۲۵۳–۲۵۶.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۸، ص۲۷۵؛ ابنتغری بردی، النجوم الزاهرة، ۱۳۹۲ق، ج۱، ص۱۴۵.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۸، ص۲۷۳ و ۲۷۶.
- ↑ ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۸، ص۲۷۷.
- ↑ اعظمی سنگسری، «گیل، فرشواذگرشاه…»، ص۵۱–۵۲.
- ↑ ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ۱۳۶۶ش، ص۱۵۷.
- ↑ زرکلی، اعلام، ۱۹۸۰م، ج۷، ص۲۴۹.
یادداشت
- ↑ به گزارش برخی منابع، مصقله اسیران را به صدهزار درهم خرید و آزاد کرد و پنجاه هزار درهم نزد آن حضرت فرستاد. (ابنعساکر، تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۵۸، ص۲۷۰.)
- ↑ این خطبه در شرح ابن میثم با شمارۀ ۴۳ و در نسخۀ ملافتح الله با شمارۀ ۴۶ آمده است (ابن میثم، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۱۵؛ نهج البلاغه، تصحیح فتحالله کاشانی، خطبۀ ۴۳، ج۱، ص۲۳۶.)
منابع
- ابناثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵–۱۳۸۶ق.
- ابناسفندیار، محمد بن حسن، تاریخ طبرستان، گردآوری: عباس اقبال آشتیانی، تهران، پديده خاور، ۱۳۶۶ش.
- ابنتغری بردی، یوسف، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، قاهره، وزارة الثقافة و الإرشاد القومی، ۱۳۹۲ق/۱۹۷۲م.
- ابنخردادبه، عبید الله، مسالک و ممالک، بیجا، مؤسسه مطالعات و انتشارات تاریخی، ۱۳۷۱ش.
- ابنعساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
- ابنماکولا، امیرالحافظ، الإکمال فی رفع الإرتیاب عن المؤتلف و المختلف فی الأسماء، ج۵، قاهره، دارالکتب الاسلامی، ۱۹۹۳م.
- ابنمیثم، میثم بن علی، شرح نهج البلاغة، تهران، دفتر نشر الکتاب، ۱۴۰۴ق.
- اعظمی سنگسری، چراغعلی، «گیل، فرشواذگرشاه و گاوبارگان دابویهی (اسپهبدان بزرگ طبرستان)»، بررسیهای تاریخی، شماره ۷۱، ۱۳۵۶ش.
- ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تهران، انجمن آثار ملی، ۱۳۹۵ش.
- خوئی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، بینا، بیجا، ۱۳۷۲ش.
- زرکلی، خیرالدین، الأعلام: قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربين و المستشرقين، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۸۰م.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، بیروت، بینا، بیتا.
- مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالأنوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳–۱۴۱۳قمری/۱۹۸۳–۱۹۹۲م.
- محمدی ریشهری، محمد، دانش نامه امیر المومنین علیه السلام بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، قم، دارالحدیث، ۱۳۸۹ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، پیام امیرالمومنین(ع)، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.
- نوری، حسین بن محمدتقی، مستدرک الوسایل، بیروت، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، ۱۴۰۸–۱۴۲۹ق/۱۹۸۷–۲۰۰۸م.
- نهج البلاغة، تصحیح صبحی صالح، قم، مؤسسة دارالهجرة، ۱۴۱۴ق.
- نهج البلاغه، تصحیح فتح الله کاشانی (تنبیه الغافیلن و تذکرة العارفین)، تهران، پيام حق، ۱۳۷۸ش.
- نیستانی، جواد، «اردشیر خره»، در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد۷، ۱۳۷۷ش.
- یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.