واقعه حَرّه، نام واقعه برخورد خشونت‌آمیز لشکر شام به فرماندهی مسلم بن عقبه با قیام مردم مدینه. در سال ۶۳ قمری مردم مدینه به رهبری عبدالله بن حَنظَلة بن ابی‌ عامر علیه حکومت یزید بن معاویه قیام کردند. در این واقعه، بسیاری از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه پیامبر(ص) و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن کشته شدند و اموال و نوامیس مردم به غارت رفت.

واقعه حره
زمانروز دوم ذیحجه یا دو سه روز مانده به آخر ذیحجه سال ۶۳ هجری
مکانمدینه
نتیجهشکست قیام
علت جنگنارضایتی از حکومت یزید و بیعت با عبدالله بن زبیر
جنگندگان
طرفین جنگمردم مدینه
لشکر شام
فرماندهان
فرماندهان جنگعبدالله بن حنظلة بن ابی عامر
مسلم بن عقبه
تلفات
خساراتکشته شدن بسیاری از مردم مدینه، از جمله ۸۰ تن از صحابه پیامبر(ص) و ۷۰۰ تن از حافظان قرآن
غارت اموال و تعرض به نوامیس


امام سجاد(ع) در این قیام با مردم مدینه همراه نشد؛ ولی در خانه‌ خود، به بسیاری از زنان و کودکان و حتی اهل و عیال و اطرافیان مروان ‌بن حکم پناه داد.

معنای حره و زمان وقوع

به سنگستان سیاه‌رنگ، حرّه می‌گویند[۱] و چون این قیام از سنگستانی در شرق مدینه به نام «حرّه واقم» (واقم نام فرد یا نام قبیله ای است)یا «حرّه زُهره» (منسوب به بنی‌زهره از اقوام یهود[۲] شروع شد، به این نام معروف گردید. غالب منابع تاریخی، واقعه حرّه را روز دوم ذیحجه یا دو سه روز مانده به آخر ذیحجه ۶۳ق ذکر کرده‌اند.[۳] برخی منابع نیز آن را در سال ۶۲ دانسته‌اند.[۴]

زمینه‌های قیام

از روایات چنین برمی‌آید که عبدالله بن حنظلة بن ابی‌عامر نقش مهمی در شکل‌گیری این جنبش داشته و حتی مردم با او به عنوان رهبر قیام، بیعت کرده بودند.[۵] درباره اسباب و علل واقعه حره، روایت‌های گوناگونی رسیده است. بنابر بسیاری از گزارش‌ها، منشأ اعتراض و قیام مردم مدینه فساد یزید بود. طبق این روایات، والی مدینه، هیئتی از بزرگان شهر از جمله عبدالله بن حنظله را برای ملاقات با یزید به شام فرستاد. هیئت مزبور به محض بازگشت از شام، در برابر مردم به فسق و فجور آشکار خلیفه گواهی دادند و مردم را به اقدام برای خلع یزید از خلافت دعوت کردند.[۶]

دسته‌ای دیگر از گزارش‌ها، قیام مردم مدینه را در ارتباط با قیام عبدالله بن زبیر در مکه دانسته و حتی گفته‌اند عبدالله بن حنظله از عاملان ابن زبیر بوده است.[۷]

پاره‌ای از گزارش‌ها نیز، نارضایتی از سیاست اقتصادی معاویه را که به تنگدستی و بروز گرسنگی منجر شده بود، جزو دلایل قیام برشمرده‌اند.[۸] امویان و از جمله معاویه بدان دلیل که آنان را شریک در قتل عثمان می‌پنداشتند[۹] و همچنین در جنگ صفین یار امیرمومنان(ع) بودند،[۱۰] آنان را از مواهب اقتصادی محروم کرده بود تا بدان پایه که حتی از یک درهم هم دریغ می‌کرد، آنان نیز در مقابل، قافله تجاری خلیفه را توقیف و چپاول کردند و همین امر منتهی به واقعه حره شد.[۱۱]

عزل والی مدینه

مردم مدینه به فرمان عبدالله بن‌زبیر، عثمان‌ بن محمد را از امارت مدینه عزل کردند و بر امویان شوریدند و آنان را، که حدود هزار نفر بودند و در منزل مروان‌ بن حکم گرد آمده بودند، محاصره کردند.[۱۲]

ابن‌زبیر، عبدالله بن حنظله را به عنوان والی مدینه برگزید.[۱۳] این روایت و برخی روایات پیش‌گفته نشان می‌دهند که تا چه اندازه افکار و گرایش‌های زُبیری بر این قیام و رهبر یا رهبران آن حاکم بوده است.

تجهیز سپاه شام

تلاش‌های مأمور حکومت شام، برای اطاعت مردم از یزید، نتیجه‌ای نداشت. نامه تهدیدآمیز یزید و نیز وساطت نعمان‌ بن بشیر در فرونشاندن این قیام مؤثر نیفتاد[۱۴] یزید تصمیم گرفت برای سرکوب مردم مدینه لشکری تجهیز کند. بعد از امتناع عبیدالله بن زیاد از پذیرش فرماندهی لشکر، وی مسلم‌ بن عُقبه مُرّی را مأمور این کار کرد.[۱۵] شمار لشکریان او را بین ۵۰۰۰ تا ۲۷۰۰۰ نفر نوشته‌اند.[۱۶] در این هجوم حصین بن نمیر نیز او را همراهی می‌کرد. حصین فرماندهی اهل حمص را بر عهده داشت.[۱۷]

حمله به مدینه

وقتی خبر حرکت سپاه یزید به مردم مدینه رسید، آنان گرداگرد مدینه خندق کندند و پناه گرفتند. مردم اجازه دادند که وابستگان به حکومت شام، از مدینه خارج شوند به شرط آنکه در مورد مدینه هیچ اطلاعاتی را به سپاه شام ندهند و در جنگ هم شرکت نکنند. بنی امیه با خروج از مدینه، سوگند خود را شکستند و عبدالملک بن مروان با توصیه پدرش به همراهی مسلم‌ بن عقبه نقشه حمله به شهر را طراحی کردند.

مسلم با عبور از حرّه، در مشرق مدینه پیاده شد و به مردم مدینه سه روز مهلت داد[۱۸] آنگاه، پس از دور زدن خندق، از پشت سر و با کمک طایفه بنی حارثه، که با وعده‌های مالی فریفته شدند، وارد شهر شد[۱۹] و چندان جنایت کرد که به مُجرم و مُسرف معروف شد.[۲۰]

رفتار شامیان با مردم

مسلم‌ بن عقبه، به دستور یزید، سه روز جان و مال مردم را بر سپاهیانش حلال کرد. ابن‌ کثیر[۲۱] و سیوطی[۲۲][۲۳] غارت و جنایات سپاهیان او را مصیبتی سهمگین و وصف‌‌ناپذیر خوانده‌اند. و مسعودی[۲۴] آن را فجیع‌ترین حادثه، پس از شهادت امام حسین(ع)، دانسته است. سپاهیان مسلم‌بن عقبه در آن سه روز، از ارتکاب هیچ عمل زشتی، همچون تجاوز به نوامیس، [یادداشت ۱]بیرون کشیدن جنین از شکم زنان و کشتن نوزادان[۲۵] و توهین به صحابه بزرگ پیامبر(ص)، از جمله جابر بن عبدالله انصاری نابینا و ابوسعید خُدری،[۲۶] فروگذار نکردند.

شمار کشتگان واقعه حرّه را بیش از ۴۰۰۰[۲۷] و به قولی۱۱۷۰۰ یا ۱۰۷۰۰ نفر[۲۸] برآورد کرده‌اند. از این میان، ۷۰۰نفر از حاملان قرآن[۲۹] و ۸۰ صحابی رسول خدا به قتل رسیدند، به‌نحوی که کسی از اهل بدر باقی نماند[۳۰] عبدالله بن حنظله و فرزندانش نیز کشته شدند.[۳۱]

بیعت گرفتن از مردم

مسلم پس از این جنایات، مردم شهر را جمع کرد و از آنان برای یزید بیعت گرفت، مبنی بر اینکه آنان و پدرانشان بنده یزید بوده‌اند[۳۲] و به تعبیر دیگر، فَیء (غنیمت جنگی) یزید هستند[۳۳] و هرکسی را که از این فرمان سر باز می‌زد، گردن می‌زدند.[۳۴]

فقط علی‌ بن عبدالله بن عباس (با وساطت خویشانش که در سپاه یزید بودند) و امام سجاد(ع)، از آن بیعت معاف شدند.[۳۵]

موضع امام سجاد در این قیام

  • عدم همراهی امام با شورشیان:امام سجاد(ع) در این قیام با مردم مدینه همراه نشد.[۳۶] برای بی‌طرفی امام(ع) در این واقعه دلایلی مطرح شده است، مانند اینکه این قیام با اذن و حمایت عبدالله بن زبیر صورت گرفت؛ آگاهی امام(ع) به ضعف و عده کم اهالی مدینه در مقابله با سپاهیان بسیار شام که از خشونت و قساوت دریغ نداشتند؛ تصمیم آن حضرت به دور ماندن از اتهامات دولت اموی -که به قولی، تنها هدف حمله مسلم‌ بن عقبه به مدینه بود؛ حفظ آن عده اندک از پیروان خویش و حفظ کرامت حرم پیامبر. [۳۷]
  • منزل امام، پناهگاه امن: به جهت عدم همراهی امام سجاد(ع) با شورشیان، خاندانش از این جنایت آسیبی ندیدند و خانه‌اش نیز پناهگاه امنی برای بسیاری از زنان و کودکان، حتی خانواده مروان‌ بن حکم، گردید و آن حضرت وابستگان به مروان را با زن و فرزند خود به ینْبُع فرستاد.[۳۸]
  • رفتار مسلم با امام سجاد(ع): پس از پایان ماجرا، امام سجاد(ع) با همراهی مروان و فرزندش، عبدالملک، نزد مسلم رفت. گویا یزید از قبل مسلم را به رعایت حال امام سفارش کرده بود؛ از این‌رو، مسلم ایشان را گرامی داشت، چهارپایی زین کرد و به ایشان داد که حضرت آن را بازگرداند.[۳۹] برخی علت خوش‌رفتاری غیرمنتظره مسلم را با امام سجاد، ناشی از دعایی می‌دانند که حضرت می‌خواند و ناخواسته هیبت و ترس در دل مسلم می‌انداخت.[۴۰]
  • عدم همراهی برخی از صحابه با شورشیان: برخی صحابه از جمله عبدالله بن عمر، ابو سعید خدری و جابر بن عبدالله انصاری، شورشیان را همراهی نکردند.[۴۱]

علت شکست

ابن‌قتیبه پس از مقایسه شکست زودهنگام و شگفت‌انگیز مردم مدینه در واقعه حرّه با مقاومت عبدالله بن زبیر و یاران اندکش در برابر همین سپاه، علت اصلی آن شکست را انتخاب دو امیر ذکر کرده است،[۴۲] اما در منابع درباره اختلاف سران قیام مدینه سخنی نیست.[نیازمند منبع]آیت الله خامنه‌ای پژوهشگر حوزه تاریخ در باره علت شکست قیام مردم مدینه براین باور است که آنان مانند توابین وقتی قیام کردند که زمانش گذشته بود و تأثیر لازم را نداشت و هر چند با رهبری عبد الله بن حنظلة بن ابی‌عامر در مقابل یزید ایستادند، قیام کردند، حاکم مدینه را بیرون کردند، امّا دیر؛ آنان وقتی که شنیدند که حسین‌ بن‌ علی (علیهماالسّلام) از مدینه خارج شد، آن‌وقت باید به این فکر می‌افتادند... دیر به فکر افتادند، یک سال بعد [به فکر افتادند]؛ نتیجه هم همانی شد که تاریخ ثبت کرده است؛ قتل‌عام شدند، تارومار شدند، نابود شدند، هیچ کاری هم نتوانستند بکنند. [۴۳]

از قول مسلم‌ بن عقبه آورده‌اند که پس از اقرار به توحید، بهترین عمل خود را کشتن اهل حرّه می‌دانست[۴۴] برخی تاریخ نگاران مسلمان معتقدند که سرکوب وحشیانه مردم مدینه در واقعه حرّه، با انگیزه انتقام خون امویان و کشته‌های بدر و گرفتن انتقامِ قتل عثمان از مردم مدینه، به‌ویژه انصار، صورت گرفته است.[۴۵]

جستارهای وابسته

پانویس

  1. خلیل‌بن احمد؛ یاقوت حموی، ذیل «حرّة»
  2. سهیلی، الروض الانف، قاهره، ج۶، ص۲۵۵.
  3. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۸۵؛ بلاذری، ج ۴، قسم ۲، ص۴۱؛ طبری، ج ۵، ص۴۹۴
  4. بلاذری،انساب الاشراف، ج ۴، قسم ۲، ص۴۲؛ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۱.
  5. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۸۰-۴۸۲
  6. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۷۹-۴۸۰
  7. الفتوح، ج۵، ص۲۹۱
  8. ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۰۶
  9. بلاذری، انساب‏ الاشراف، ج۵، ۱۴۰۰ق، ص۳۳۰؛ ثقفی کوفی، الغارات، ۱۳۵۳ش، ج۲، ص۶۰۷.
  10. بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۰۰ق، ج۵، ص۵۵؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۷؛ ابن عبدربه، العقد الفرید،‌ ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۲۰-۱۲۱.
  11. ابن قتیبه، الامامه و السیاسه،‌ ج۱، ص۲۲۸.
  12. طبری، ج ۵، ص۴۸۲؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۶۷
  13. ابن‌اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۵۶ـ۱۵۷، ۲۹۲ـ۲۹۳
  14. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۷۷ـ۱۷۸؛ طبری، ج۵، ص۴۸۱
  15. ابن‌اثیر، ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲، ج ۴، ص۱۱۱ـ۱۱۲
  16. یعقوبی، ج ۲، ص۲۵۰ـ۲۵۱؛ طبری، ج ۵، ص۴۸۳؛ ذهبی، حوادث و وفیات ۶۱ـ۸۰ه، ص۲۵
  17. طبری، ج۵، ص ۴۹۰.
  18. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۷۸ـ۱۸۰؛ طبری، ج ۵، ص۴۸۵ـ۴۸۷
  19. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۷۹، ۱۸۱، ۲۶۵.
  20. ابن‌حبیب، المُنَمَّق فی اخبار قریش، ص۳۹۰؛ مسعودی، مروج، ج ۳، ص۲۶۷؛ ابن‌اثیر،الکامل، ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳
  21. البدایة و النهایة، ج ۴، جزء۸، ص۲۲۰
  22. ص ۲۰۹
  23. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۷۹؛ بلاذری، ج ۴، قسم ۲، ص۳۷؛ طبری، ج ۵، ص۴۸۴
  24. تنبیه، ص۳۰۶
  25. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۸۴؛ ابن‌جوزی، ج ۶، ص۱۵؛ مقدسی، ج ۶، ص۱۴
  26. سهیلی، الروض الانف، قاهره، ج۶، ص۲۵۳ـ۲۵۴
  27. مقدسی، ج ۶، ص۱۴
  28. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۸۴ـ۱۸۵؛ مسعودی، تنبیه، ص۳۰۵؛ سمهودی، ج ۱، ص۱۲۶؛ بلاذری، ج ۴، قسم ۲، ص۴۲
  29. ذهبی، حوادث و وفیات ۶۱ـ۸۰ه، ص۳۰؛ سمهودی، ج ۱، ص۱۲۶
  30. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۸۵
  31. خلیفة بن خیاط، قسم ۱، ص۲۹۱؛ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۸۱ـ۱۸۲
  32. ابن‌حبیب، ص۳۹۱؛ بلاذری، ج ۴، قسم ۲، ص۳۸ـ۳۹؛ یعقوبی، ج ۲، ص۲۵۰ـ۲۵۱؛ مسعودی، مروج، ج ۳، ص۲۶۷
  33. دینوری، همانجا
  34. طبری، ج ۵، ص۴۹۱ـ۴۹۳؛ سمهودی، ج ۱، ص۱۲۶
  35. ابن‌حبیب، ص۳۹۱؛ مسعودی، مروج، ج ۳، ص۲۶۸؛
  36. دینوری، ص۲۶۶؛ طبری، ج ۵، ص۴۸۴ـ۴۸۵؛ مسعودی، تنبیه، ص۳۰۵
  37. حسینی‌جلالی، ص۶۱ـ۶۲، ۶۸ـ۷۰
  38. حسینی‌جلالی، ص۶۱ـ۶۲، ۶۸ـ۷۰
  39. طبری، ج ۵، ص۴۸۴ـ۴۸۵، ۴۹۳؛ مفید، ج ۲، ص۱۵۱ـ۱۵۳
  40. مسعودی، مروج، ج ۳، ص۲۶۹؛ مفید، ج ۲، ص۱۵۱ ـ۱۵۳
  41. سهیلی، الروض الانف، قاهره، ج۶، ص۲۵۳ـ۲۵۴
  42. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۸۵.
  43. https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=35367
  44. بلاذری، ج ۴، قسم ۲، ص۴۰؛ طبری، ج ۵، ص۴۹۷؛ ابن‌اعثم کوفی، ج ۵، ص۱۶۳
  45. ابن‌قتیبه دینوری، الامامة والسیاسة، ۱۳۸۷ق، ج۱، ص۱۷۹؛ بلاذری، ج ۴، قسم ۲، ص۴۰ـ ۴۲؛ ابوالفرج اصفهانی، ج ۱، ص۲۶؛ جعفریان، ص۱۶۰ـ ۱۶۱، ۵۰۵

یادداشت

  1. سیوطی در تاریخ الخلفا فقط تعداد دخترانی که توسط سپاه یزید مورد تجاوز قرارگرفتند را ۱۰۰۰ نفر گزارش کرده است وبه دنبال این گزراش آیه استرجاع را که نشانه عمق مصیبت است ذکر کرده است.(ونُهبت المدينة، وافتض فيها ألف عذراء، فإنا لله وإنا إليه راجعون ) السيوطي، جلال الدين، تاريخ الخلفاء، ج۱، ص۱۵۸

منابع

  • ابن عبدربه، احمد بن محمد، العقد الفرید، بیروت، دارالكتب العلمیۀ، ۱۴۰۳ق.
  • ابن‌اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، چاپ محمد ابراهیم بنا و محمد احمد عاشور، قاهره ۱۹۷۰ـ۱۹۷۳؛
  • ابن‌اثیر، الکامل فی‌التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/ ۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ ۱۹۸۲
  • ابن‌اعثم کوفی، کتاب‌الفتوح، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱
  • ابن‌جوزی، المنتظم فی تاریخ‌الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲
  • ابن‌حبیب، کتاب المُنَمَّق فی اخبار قریش، چاپ خورشید احمد فارق، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۴/۱۹۶۴ق
  • ابن‌سعد، کتاب عیون الاخبار، بیروت: دارالکتاب‌العربی،بی‌تا
  • ابن‌قتیبه دینوری، عبدالله بن مسلم، الامامة و السیاسة المعروف بتاریخ‌الخلفاء، چاپ طه محمد زینی، [قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷]، چاپ افست بیروت،بی‌تا.
  • ابن‌کثیر، البدایة و النهایة، ج ۴، چاپ احمد ابوملحم و دیگران، بیروت،۱۴۰۵/ ۱۹۸۵م
  • احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، قاهره ۱۹۶۰، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش؛
  • احمدبن یحیی بلاذری، انساب‌الاشراف، ج ۴، قسم ۲، چاپ ماکس شلوسینگر، اورشلیم ۱۹۳۸، چاپ افست بغداد، بی‌تا
  • بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر، انساب الأشراف، تحقیق احسان عباس، ج5، بیروت، جمعیة المستشرقین الألمانیة، 1400ق/1979م.
  • ثقفی كوفی، ابواسحاق ابراهیم بن¬محمد (م 283)؛ الغارات؛ به تحقیق جلال الدین حسینی ارموی؛ تهران: انجمن آثار ملی، 1353ش‏.
  • جعفر شهیدی، زندگانی علی‌بن الحسین(ع)، تهران ۱۳۶۵ش؛
  • خلیفةبن خیاط، تاریخ خلیفةبن خیاط، روایة بقی‌بن خالد [مَخلَد]، چاپ سهیل زکار، دمشق ۱۹۶۷ـ۱۹۶۸؛
  • خلیل‌بن احمد، کتاب‌العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵؛
  • رسول جعفریان، تاریخ خلفا: از رحلت پیامبر(ص) تا زوال امویان (۱۱ـ۱۳۲ه)، تهران ۱۳۷۴ش؛
  • سهیلی، عبدالرحمن‌ بن عبدالله، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن‌هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره ۱۳۸۷ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۰.
  • عبدالرحمان‌بن ابی‌بکر سیوطی، تاریخ‌الخلفاء، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، قم ۱۳۷۰ش؛
  • علی‌بن عبدالله سمهودی، وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفی، چاپ محمد محیی‌الدین عبدالحمید، بیروت ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴؛
  • على‌بن حسين مسعودى، کتاب التنبيه والاشراف، چاپ دخويه، ليدن ۱۸۹۴، چاپ افست ۱۹۶۷؛
  • على‌بن حسين مسعودى، مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر، چاپ شارل پلّا، بيروت ۱۹۶۵ـ۱۹۷۹؛
  • محمدبن احمد ذهبی، تاریخ‌الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، حوادث و وفیات ۶۱ـ۸۰ه، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰؛
  • محمدبن جرير طبرى، تاريخ‌الطبرى: تاريخ‌الامم والملوک، چاپ محمد ابوالفضل ابراهيم، بيروت ۱۳۸۲ـ ۱۳۸۷/ ۱۹۶۲ـ ۱۹۶۷؛
  • محمدبن محمدمفید، الارشاد فی معرفة حجج‌اللّه علی‌العباد، قم ۱۴۱۳؛
  • محمدرضا حسینی‌جلالی، جهادالامام السجاد،قم، ۱۴۱۸ق
  • مسعودی، أبوالحسن علی بن الحسین بن علی (م 346)، مروج الذهب و معادن الجوهر؛ به تحقیق اسعد داغر؛ چ2، قم: دارالهجرة، 1409ق.
  • مطهربن طاهر مقدسی، کتاب‌البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ـ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.

پیوند به بیرون