حکمای اربعه تهران
حکمای اربعه تهران عنوانی برای چهار تن از حکمای برجسته مکتب فلسفی تهران: آقاعلی مدرس طهرانی، آقا محمدرضا قمشهای، میرزا ابوالحسن جلوه و آقا میرزا حسین سبزواری. حکمای اربعه را تثبیتکننده مکتب فلسفی تهران بهشمار بردهاند. دوران فعالیت علمی این چهار حکیم دوران اوج مکتب فلسفی تهران قلمداد شده است.
آقا علی مدرس، معروف به زنوزی، از بزرگترین شارحان ملاصدرا و ادامه دهنده حکمت متعالیه در عصر قاجار بود. او همچنین در مباحث معاد جسمانی، اعتبارات ماهیت، معقولات ثانیه فلسفی، حرکت جوهری و مطالب مهم دیگرِ حکمت متعالیه، نظریات بدیعی از خود به جا گذاشته است.
حکیم و عارف معاصرِ آقاعلی، آقامحمدرضا فرزند شیخ ابوالقاسم قمشهای، متخلص به صهبا، در واقع مکمل آقاعلی در حوزه تهران بود و میتوان او و آقاعلی و حاجی سبزواری را بزرگترین فلاسفه اسلامی قرن سیزدهم دانست.
سومین حکیم حوزه تهران، میرزا ابوالحسن جلوه، در ۱۲۳۸ق. در احمدآباد گجرات هند به دنیا آمد. در اصفهان به تحصیل پرداخت و از شاگردان میرزاحسن نوری و آقامیرزاحسن چینی بود. سپس به تهران مهاجرت کرد و از ۱۲۷۳ق. تا ۱۳۱۴ق. که سال رحلت اوست، بیشتر در مدرسه دارالشفاء به تدریس آثار ابن سینا، مخصوصاً شفا و الاشارات و التنبیهات، اشتغال و در این امر شهرت داشت و آثار ملاصدرا را هم تدریس میکرد.
چهارمین حکیم پایهگذار حوزه تهران، آقا میرزاحسین سبزواری، از شاگردان ملا هادی سبزواری است. میرزاحسین از سبزوار راهی تهران شد و در مدرسه عبدالله خان در بازار بزازها، مدرّس رسمی علوم عقلی و نقلی بود و شاگردان بسیاری داشت، ولی تخصص او در ریاضیات بود.
حوزه فلسفی تهران
پیدایش مکتب فلسفی تهران را مقارن با ساخت مدرسه مروی (۱۲۳۲ق) در تهران دانستهاند.[۱] در سال ۱۲۳۷ق، فتحعلی شاه قاجار (حکومت: ۱۲۱۲ - ۱۲۵۰) ملا علی نوری را به تهران دعوت کرد تا در این مدرسه به تربیت طلاب در علوم عقلی بپردازد، اما او به علت کهولت سن و داشتن تعداد زیادی شاگرد در اصفهان، دعوت شاه را رد کرد و در عوض شاگرد برجسته خود، ملا عبدالله زنوزی، را در ۱۲۳۷ برای تدریس فلسفه به تهران فرستاد.[۲]
ملاعبدالله زنوزی، که میتوان او را مؤسس حوزه علمیه تهران دانست، در زنوز، از توابع مرند، به دنیا آمد. پس از اتمام تحصیلاتِ مقدماتی دینی در خوی، به کربلا رفت و به فراگرفتن اصول فقه پرداخت. مدتی نیز در قم به تحصیل فقه اشتغال داشت. سپس راهی اصفهان شد و در آنجا به فلسفه و حکمت علاقهمند گردید و مدتها نزد ملاعلی نوری به فراگرفتن فلسفه، مخصوصاً حکمت متعالیه ملاصدرا، پرداخت. سپس به عنوان استادی توانا در حکمت متعالیه صدرایی به تهران آمد و بیست سال، یعنی تا وفاتش در ۱۲۵۷، در مدرسه مروی به تدریس فلسفه پرداخت.[۳]
پس از ملاعبدالله زنوزی، دوره حکمای اربعه مکتب فلسفی تهران قلمداد شده است.حکمای اربعه عنوانی است که برای چهار تن از حکمای برجسته مکتب فلسفی تهران، آقاعلی مدرس، آقا محمدرضا قمشهای، میرزا ابوالحسن جلوه و آقا میرزا حسین سبزواری، استفاده شده است.[۴] حکمای اربعه را تثبیتکننده مکتب فلسفی تهران بهشمار بردهاند.[۵] دوران فعالیت علمی این چهار حکیم دوران اوج مکتب فلسفی تهران قلمداد شده است.[۶]
آقا علی مدرس
اولین حکیم از حکمای اربعه، علیبن عبدالله زنوزی مشهور به آقا علیمدرّس طهرانی و ملقب به حکیم مؤسس، فرزند و شاگرد ملاعبدالله زنوزی، در ۱۲۳۴ق. در اصفهان تولد یافت. در سه سالگی با پدرش به تهران مهاجرت کرد. در آنجا تحصیلات مقدماتی را به پایان رساند و در محضر پدر سطوح فلسفه و کلام شیعی را فرا گرفت. سپس به عتبات عالیات سفر کرد و به فراگرفتن علوم منقول پرداخت. پس از آن به ایران بازگشت و در اصفهان به تکمیل علوم معقول، مخصوصاً در محضر میرزا حسن نوری (متوفی بعد از ۱۲۶۷) و سید رضی لاریجانی، پرداخت. چندی نیز در قزوین محضر ملاآقا قزوینی (متوفی ۱۲۸۲) را درک کرد. در ۱۲۷۰، پس از اتمام تحصیلاتش در علوم عقلی، به تدریس در تهران پرداخت و هفت سال در مدرسه قاسمخان، مدتی در منزل خویش و متجاوز از بیست سال در مدرسه سپهسالار، مدرّس رسمی علوم معقول و منقول بود،[۷] اگر چه تخصص و شهرتش در فلسفه بود.[۸] او نه تنها کتب ملاصدرا، از قبیل اسفار، شرح الهدایة الاثیریة، المبدأ و المعاد و الشواهد الربوبیه را تدریس میکرد، بلکه شواهدی در دست است که متن شفا و حکمة الاشراق را نیز تعلیم میداده است.[۹] آقاعلی پس از عمری بسیار پربار، چه از لحاظ تألیف و چه از لحاظ تربیت شاگردان برجسته، در ۱۳۰۷ق. در تهران درگذشت.[۱۰]
آثار
آثار باقیمانده از او عبارتاند از:
- بدایع الحکم؛
- تعلیقات بسیار مهمی بر اسفار و الشواهدالربوبیه و شرح الهدایه الاثیریه؛
- مقدمه بر مفاتیح الغیب ملاصدرا؛
- تعلیقات بر شوارق الالهام لاهیجی و لمعات الهیه ملاعبدالله زنوزی و تعدادی رساله مستقل در مسائل گوناگون حکمت[۱۱].
مهمترین اثر او، بدایع الحکم به زبان فارسی است. بدایع الحکم در واقع سرآغاز بحث درباره فلسفه تطبیقی در دوران جدید در تاریخ فلسفه اسلامی است و از اهمیت تاریخی برخوردار است.
توجه به فلسفه غرب
کنت دو گوبینو، (متوفی ۱۲۹۹م.۱۸۸۲ق.) سفیر فرانسه در ایران که ضمناً فیلسوف نیز بود، با آقاعلی رفت و آمد داشت و گویا او را برای تدریس فلسفه اسلامی به فرانسه دعوت کرد ولی آقاعلی نپذیرفت. آقاعلی به مطالب فلسفی مطرح در غرب نیز توجه داشت.[۱۲] علاقه او به کسب اطلاعات درباره فلسفه در غرب علاوه بر گزارش گوبینو، از طریق میرزاحسنخان اعتمادالسلطنه (متوفی ۱۳۳۱ق.) که با او رفت و آمد نزدیک داشت، و بدیعالملک میرزا عمادالدوله(متوفی بعد از ۱۳۱۶ق.) که سؤالات مطروح در بدایع الحکم را به او عرضه داشت، نیز قابل پیگیری است.[۱۳]
علامه طباطبایی، آقاعلی را سرآغاز گفت و شنود فلسفی بین شرق و غرب در دوران جدید میدانست.
نظرات فلسفی
آقاعلی گرچه از بزرگترین شارحان ملاصدرا و ادامه دهنده حکمت متعالیه در عصر قاجار بود، در مباحث معاد جسمانی، اعتبارات ماهیت، معقولات ثانیه فلسفی، حرکت جوهری و مطالب مهم دیگرِ حکمت متعالیه، نظریات بدیعی از خود به جا گذاشته است.[۱۴] وی بهاندازه حاج ملاهادی سبزواری شهرت نداشت، ولی خلاقیت فلسفی او از سبزواری بیشتر بود.[۱۵]
آقا محمدرضا قمشهای
حکیم و عارف معاصرِ آقاعلی، آقامحمدرضا فرزند شیخ ابوالقاسم قمشهای، متخلص به صهبا، در واقع مکمل آقاعلی در حوزه تهران بود و میتوان او و آقاعلی و حاجی سبزواری را بزرگترین فلاسفه اسلامی قرن سیزدهم دانست.
وی در ۱۲۴۱ق در قمشه اصفهان متولد شد و در همان شهر مقدّمات علوم دینی را فرا گرفت. سپس به اصفهان رفت و در محضر استادانی همچون ملامحمدجعفر لاهیجی (متوفی بعد از ۱۲۵۵) شارح مشاعر ملاصدرا، میرزاحسن نوری فرزند ملاعلی نوری، و آقا سیدرضی مازندرانی که استاد اصلی او در عرفان بود، به تحصیل پرداخت[۱۶]. وی در اصفهان زندگی سادهای داشت و بیشتر اموال خود را صرف فقرا میکرد و از اصحاب قدرت گلهمند بود. بعد از ۱۲۸۸، اصفهان را ترک کرد و در تهران اقامت گزید.[۱۷] آقامحمدرضا تا پایان عمر در تهران به تدریس عرفان و متونی مانند فصوص الحکم، فتوحات مکیه و مصباح الانس پرداخت، گرچه حکمت متعالیه را نیز تدریس میکرد و به حکمت اشراق هم علاقه داشت. در عرفان آنچنان بود که برخی او را ابنعربی دوران جدید نامیدهاند. گویا به عرفان عملی نیز توجه داشت و مرید یکی از پیران طریقه ذهبیه بود. خود نیز درویشانه میزیست و گاهی با طالبان درک محضرش، در خرابههای اطراف شهر ملاقات میکرد. به حسن اخلاق و تخلق به صفات نیک اشتهار داشت.[۱۸]
با کسی مبارزه و عناد نداشت. میرزا ابوالحسن جلوه که به تسلط بر فلسفه مشائی معروف بود خواست با او در فلسفه معارضه کند. آقا محمدرضا بخوبی از عهده تدریس فلسفه مشاء بر آمد، ولی جلوه نتوانست فصوصالحکم و مفاتیحالغیب را تدریس کند. با اینهمه، آقا محمدرضا نخواست هیچگونه استفاده شخصی از این امر کند و خود را معارض با هیچکس نمیدانست.[۱۹]
این عارف بزرگ در ۱ صفر ۱۳۰۶ق[۲۰] در تهران درگذشت و در قبرستان ابنبابویه دفن شد.[۲۱]
آثار
بسیاری از آثار قمشهای، از جمله اکثر غزلیاتی که با تخلص صهبا به سبک عراقی سروده بود، در دست نیست. چند رسالهای که از او باقیمانده، تقریباً همگی مضامین عرفانی دارند، از جمله رساله ولایت که ذیل شرح او بر فصّ شیثی از فصوصالحکم ابنعربی است، الخلافهالکبری، رساله فی وحده الوجود بلالموجود، رساله فی موضوع العلم و رساله فی تحقیقالاسفار الاربعه و همه آثار عرفانی او از شاهکارهای ادبیات عرفانیاند.[۲۲]
میرزا ابوالحسن جلوه
سومین حکیم حوزه تهران، میرزا ابوالحسن جلوه، در ۱۲۳۸ در احمدآباد گجرات هند به دنیا آمد. در اصفهان به تحصیل پرداخت و از شاگردان میرزاحسن نوری و آقامیرزاحسن چینی بود.[۲۳] سپس به تهران مهاجرت کرد و از ۱۲۷۳ تا ۱۳۱۴، که سال رحلت اوست، بیشتر در مدرسه دارالشفاء به تدریس آثار ابن سینا، مخصوصاً شفا و الاشارات و التنبیهات، اشتغال و در این امر شهرت داشت و آثار ملاصدرا را هم تدریس میکرد.[۲۴] جلوه با اعیان و فضلای دیوانی وقت رفت و آمد داشت و هم بین طلاب و هم بین دیوانیان محترم بود.[۲۵] او در واقع فیلسوفی مشائی و احیاکننده نحله ابنسینا بود و به حکمت متعالیه چندان عنایتی نداشت،[۲۶] حتی به ملاصدرا تعرض میکرد که چرا آنقدر در اسفار و سایر آثارش بدون ذکر منبع از گذشتگان نقل قول کرده است.[۲۷]
آثارش عبارتاند از: حواشی بر شفای ابنسینا که سالها آن را تدریس میکرد،[۲۸] حواشی بر شرحالهدایه الاثیریه و مشاعر و المبدأ و المعاد و اسفار ملاصدرا.[۲۹] او تعلیقاتی نیز بر شرح فصوصالحکم قیصری[۳۰] و چند رساله مستقل در موضوعاتی همچون حرکت جوهری و ربط حادث به قدیم دارد.[۳۱]
جلوه در بررسی متون فلسفی دقتنظر فراوان داشت و آنچه را که تدریس میکرد بدقت تصحیح مینمود. بیشتر کتابهای فلسفی که در دوران قاجار به صورت سنگی چاپ شدهاند، از نسخ چاپ سربی بعدی در ایران و سایر کشورهای اسلامی صحیحترند، چنانکه از مقابله چاپ سنگی و سربی شفا برمیآید. دقت و توجه جلوه به متن فلسفی در تصحیح آن، میراث مهم آن عصر برای دوران بعدی است.
آقا میرزاحسین سبزواری
چهارمین حکیم پایهگذار حوزه تهران، آقا میرزاحسین سبزواری، از شاگردان حاج ملاهادی سبزواری است.[۳۲] میرزاحسین از سبزوار راهی تهران شد و در مدرسه عبدالله خان در بازار بزازها، مدرّس رسمی علوم عقلی و نقلی بود و شاگردان بسیاری داشت، ولی تخصص او در ریاضیات بود و در این رشته آثار مهمی همچون حواشی بر شرح چغمینی و مفتاحالحساب دارد. در طب نیز چیرگی کامل داشت.[۳۳] حضور وی در تهران، در کنار آقاعلی و آقامحمدرضا و جلوه، نشانه گستردگی حوزه فکری آن زمان است.
شاگردان حکمای اربعه
حکمای اربعه شاگردان بسیاری تربیت کردند، از جمله:
- آخوند ملامحمد هیدَجی (متوفی ۱۳۰۶ق.)؛
- میرزاهاشم اشکوری(متوفی ۱۳۳۲ق.)؛
- حیدر قلیخان قاجار(متوفی ۱۳۱۸ق.)؛
- میرزاطاهر تنکابنی(متوفی ۱۳۲۰ ش)؛
- محمدحسن آشتیانی(متوفی ۱۳۱۱ش)؛
- محمدمعصوم شیرازی معروف به نایبالصدر(متوفی ۱۳۰۴ ش)؛
- میرزا شهابالدین نیریزی(متوفی ۱۳۲۰ق.)؛
- میرزاحسن کرمانشاهی(متوفی ۱۳۳۶ق.).
و نیز طبقهای دیگر از حکمای بزرگ دوران بعدی به حکمای اربعه انتساب پیدا میکنند. حکمایی همچون میرزا مهدی آشتیانی(متوفی ۱۳۳۱ ش)، محمد تقی آملی(متوفی ۱۳۴۹ش)، میرزا احمد آشتیانی(متوفی ۱۳۵۳ ش)، سید ابوالحسن رفیعی قزوینی(متوفی ۱۳۵۳ش)، ابوالحسن شعرانی(متوفی ۱۳۵۲ ش) و سیدکاظم عصّار(متوفی ۱۳۵۳ش)، که شاید بتوان گفت وی آخرین نماینده تمام عیار حوزه فلسفی و عرفانی تهران بود. البته هنوز این حوزه فلسفی در تهران فعال است، گرچه دیگر نمایندگانی شاخص مانند عصار و آشتیانی دیده نمیشوند.
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ علی زنوزی، ج۳، ص۱۴۶ و پانویس۴؛ بامداد، ج۳، ص۳۹۷
- ↑ علی زنوزی، ج۳، ص۱۴۶.
- ↑ علی زنوزی، ج۳، ص۱۴۵ - ۱۴۶
- ↑ طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۲۵.
- ↑ طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۲۵.
- ↑ طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۲۵.
- ↑ علی زنوزی، ج۱، مقدمه کدیور، ص۳۱ - ۳۲؛ ج۳، ص۱۴۷ - ۱۴۸
- ↑ علی زنوزی، ج۱، مقدمه کدیور، ص ۳۳
- ↑ علی زنوزی، ج۱، مقدمه کدیور، ص۳۵
- ↑ علی زنوزی، ج۱، مقدمه کدیور، ص۵۲
- ↑ علی زنوزی، ج ۳، مقدمه کدیور، ص۱۴ - ۱۵
- ↑ علی زنوزی، ج۱، مقدمه کدیور، ص۴۸ - ۵۰
- ↑ علی زنوزی، ج۱، مقدمه کدیور، ص ۴۷۵۱
- ↑ علی زنوزی، ج۱، مقدمه کدیور، ص۵۷ - ۵۸
- ↑ علی زنوزی، ج۱، مقدمه کدیور، ص۵۶ - ۵۸
- ↑ عبرت نائینی، ج۲، ص۶۷۵؛ صدوقیسها، ص۴۵ - ۴۶
- ↑ صدرالدین شیرازی، مقدمه آشتیانی، ص صد و بیست و هفت؛ صدوقیسها، ص ۴۹
- ↑ معصومعلیشاه، ج ۳، ص ۵۰۸؛ صدوقیسها، ص۵۸
- ↑ رجوع کنید به لاهیجی، مقدمه آشتیانی، ص ۷۲؛ صدوقیسها، ص ۵۸ ۵۹
- ↑ حائری، علی، روزشمار شمسی، ۱۳۸۶ش، ص۴۸۶.
- ↑ معصومعلیشاه، ج ۳، ص ۵۰۸ ۵۰۹؛ صدوقیسها، ص ۱۰۷
- ↑ صدوقیسها، ص۱۰۵ - ۱۰۷
- ↑ صدوقیسها، ص۷۳
- ↑ مدرّس تبریزی، ج۱، ص۴۲۰؛ امین، ج۲، ص۳۳۷
- ↑ بامداد، ج۱، ص۴۱
- ↑ مطهری، ص۶۰۹
- ↑ امین، ج۲، ص۳۳۷
- ↑ آقابزرگ طهرانی، ج۱۴، ص۲۰۱
- ↑ امین، ج ۲، ص۳۳۷ - ۳۳۸؛ آقابزرگ طهرانی، ج۶، ص۱۹
- ↑ آقابزرگ طهرانی، ج ۶، ص ۱۲۶
- ↑ ر.ک: آقابزرگ طهرانی، ج۱، ص۸۹؛ ج۱۰، ص۷۵
- ↑ صدوقی سها، ص ۴۰
- ↑ همان، ص۱۲۱؛ صدرالدین شیرازی، مقدمه آشتیانی، ص صدوبیستو هشت
منابع
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام
- محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علینقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
- محسن امین، اعیانالشیعة، چاپ حسن امین، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
- ناهید باقری خرمدشتی، کتابشناسی جامع ملاصدرا، تهران ۱۳۷۸ ش؛
- مهدی بامداد، شرح حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ ش؛
- عباس طارمی، شهر هزار حکیم، تهران، انتشارات روزنه، ۱۳۸۲ش.
- عبدالله بن بیرمقلی زنوزی، انوار جلیه، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۴ ش؛
- عبدالله بن بیرمقلی زنوزی، لمعات الهیه، چاپ جلالالدین آشتیانی، تهران ۱۳۵۵ ش؛
- علیبن عبدالله زنوزی، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقاعلی مدرس طهرانی، چاپ محسن کدیور، ج ۳: «رساله سرگذشت»، تهران ۱۳۷۸ ش؛
- محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، با حواشی ملاهادی سبزواری، چاپ جلالالدین آشتیانی، مشهد ۱۳۴۶ ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ ش؛
- منوچهر صدوقیسها، تاریخ حکماء و عرفاء متأخر بر صدرالمتألهین، تهران ۱۳۵۹ ش؛
- محمدعلی عبرت نائینی، تذکره مدینهالادب، چاپ عکسی تهران ۱۳۷۶ ش؛
- هانری کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبائی، تهران ۱۳۷۷ ش؛
- محمدجعفر لاهیجی، شرح رساله المشاعر ملاصدرا، چاپ جلالالدین آشتیانی، [مشهد ? ۱۳۴۳ ش]؛
- مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران ۱۳۷۰ ش؛
- محمدمعصومبن زینالعابدین معصوم علیشاه، طرائقالحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹۱۳۴۵ ش.