مکتب فلسفی تهران

از ویکی شیعه
مکتب فلسفی تهران
اطلاعات کلی
مؤسسملا عبدالله زنوزی
زمان پیدایشقرن سیزدهم و چهاردهم قمری
خاستگاهتهران
اطلاعات علمی
شاخه علمیفلسفه
رویکردترکیبی از فلسفه، به‌خصوص حکمت متعالیه با عرفان نظری
ویژگی‌هاآخرین فصل تاریخ فلسفه اسلامی پیش از عصر جدید، مواجه با فلسفه جدید غربی و تأسیس مباحث تطبیقی در فلسفه اسلامی.
اندیشمندانآقاعلی مدرس طهرانیمحمدرضا قمشه‌ایسید ابوالحسن جلوهسید محمدکاظم عصارمیرزا مهدی آشتیانیابوالحسن شعرانی
کتاب‌های مهمانوار جلیهلمعات الهیهبدایع الحکمسبیل الرشاد فی اثبات المعاد
مکاتب معروف
مکتب کلامی قممکتب کلامی بغدادحکمت متعالیهفلسفه اشراقسایر مکاتب


مکتب فلسفی تهران از حوزه‌های مهم فلسفه اسلامی و آخرین مرحله از تاریخ فلسفه اسلامی پیش از ورود اندیشه‌های فلسفی غربی در ایران. این مکتب فلسفی را ناشی از تلفیق فلسفه، به‌خصوص فلسفه صدرایی، با عرفان نظری قلمداد کرده‌اند.

تأسیس مکتب فلسفی تهران را مقارن با پایه‌گذاری مدرسه مروی (۱۲۳۲ق) و ملا عبدالله زنوزی را بنیانگذار این مکتب فلسفی دانسته‌اند. گفته شده که با درگذشت ملا هادی سبزواری، تهران به‌ مهم‌ترین کانون فلسفی در ایران تبدیل شد. دوره تثبیت مکتب فلسفی تهران را دوران فعالیت حکمای اربعه تهران به‌شمار آورده‌اند. حکمای اربعه شاگردان بسیاری تربیت کردند که آنان را موجب انتشار فلسفه و عرفان در ایران قلمداد کرده‌اند.

مکتب فلسفی تهران را اولین محل برخورد فلسفه اسلامی با اندیشه‌های فلسفی جدید غربی و سرآغاز پرداختن به مباحث تطبیقی در فلسفه اسلامی دانسته‌اند. تلاش برای احیاء و تصحیح منابع فلسفی اسلامی و ارتباط با مستشرقان از دیگر خصوصیات این مکتب فلسفی قلمداد شده است. برخی محققان معتقدند که مکتب فلسفی تهران باعث‌ شد كه مباحث‌ فلسفی‌ در ایران‌ بیش‌ از سایر سرزمین‌های‌ اسلامی‌، جدی‌ تلقی‌ شود.

محققان معتقدند که در حوزه فلسفی تهران، گرایش به مکاتب سه‌گانه فلسفه اسلامی، حکمت مشاء، حکمت اشراق و حکمت متعالیه، وجود داشته است. گفته شده که حکمای مکتب فلسفی تهران، علاوه بر نگارش شروح انتقادی بر آثار مهم فلسفی تمدن اسلامی، به طرح نظریه‌های تازه نیز می‌پرداختند.

جایگاه

مکتب فلسفی تهران یکی از حوزه‌های مهم در فلسفه اسلامی در قرن سیزدهم و چهاردهم قمری[۱] و آخرین مرحله از تاریخ فلسفه اسلامی پیش از ورود اندیشه‌های فلسفی غربی در ایران قلمداد شده است.[۲] گفته شده که در مکتب فلسفی تهران، فلسفه، به‌خصوص فلسفه صدرایی، و عرفان نظری با یکدیگر آمیخته شده‌اند؛[۳] به طوری که برخی، از جمله سید حسین نصر فیلسوف سنت‌گرای ایرانی، از مکتب فلسفی تهران با عنوان «حوزه فلسفی و عرفانی تهران» یاد کرده‌اند.[۴]

مکتب فلسفی تهران را در ادامه سیر فلسفه اسلامی در ایران، پس از مکتب فلسفی شیراز و مکتب فلسفی اصفهان، به‌شمار برده‌اند.[۵] به گزارش منابع، پس از افول مکتب فلسفی اصفهان، تدریس حکمت الهی، طبیعی و ریاضی در دیگر نقاط ایران تقریباً منسوخ شد و فقط آموزش این علوم در حوزه فلسفی تهران دایر بود[۶] که این خود موجب دوام حیات فلسفی در ایران شد.[۷] سید حسین نصر معتقد است که سنت‌ قوی‌ فلسفی‌ در مکتب تهران‌ باعث‌ شده كه‌ بسیاری‌ از نظریات‌ سطحی مطرح‌شده در الهیات فلسفی اسلامی، که در سایر كشورهای‌ اسلامی‌ پرطرفدار هستند، در ایران‌ با اقبال مواجه نشود.[۸] از نظر او این مکتب فلسفی موجب شده که مباحث‌ فلسفی‌ در ایران‌، بیش‌ از سایر سرزمین‌های‌ جهان اسلام جدی‌ تلقی‌ شود.[۹]

نظر کنت دو گوبینو (۱۸۱۶-۱۸۸۲م)، فیلسوف و سفیر فرانسه در ایران، درباره مکتب فلسفی تهران:
اکنون در اینجا فعالیتی وجود دارد که ما اروپاییان آن را جریان فلسفی می‌نامیم. این جریان هم خیلی مشخص است و هم واقعاً منحصربه‌فرد. من تابه‌حال چندین نسخه از نوشته‌های متفکران زنده این جریان را جمع‌آوری کرده‌ام و باز نسخ دیگری را به‌دست خواهم آورد.[۱۰]

گفته شده که در حوزه فلسفی تهران، گرایش به مکاتب سه‌گانه فلسفه اسلامی، حکمت مشاء، حکمت اشراق و حکمت متعالیه، وجود داشته است.[۱۱] برخی محققان معتقدند که حکمای مکتب فلسفی تهران، علاوه بر نگارش شروح انتقادی مؤثر بر آثاری چون شفا، اشارات، حکمة الاشراق و اسفار، به طرح استدلال‌ها و نظریه‌های تازه نیز می‌پرداختند، به طوری که برخی از آثار و شروح آنان در شمار منابع مهم میراث فلسفی اسلامی و ایرانی آمده است.[۱۲]

درباره مکتب فلسفی تهران تک‌نگاری‌ای با عنوان شهر هزار حکیم به‌همت انتشارات روزنه در سال ۱۳۸۲ش به چاپ رسیده است.[۱۳] مؤلف کتاب در پنج فصل به مرور تاریخ پیدایش مکتب فلسفی تهران، ترسیم ادوار مختلف تاریخی آن و ارائه تصویری از حیات علمی مشاهیر آن پرداخته است.[۱۴]

ویژگی‌ها

مکتب فلسفی تهران دارای خصوصیاتی دانسته شده است:[۱۵]

  • آخرین فصل تاریخ فلسفه اسلامی پیش از عصر جدید و ورود مدرنیته؛[۱۶] سید حسین نصر معتقد است که با شناخت مکتب فلسفی تهران ریشه‌های تاریخی وضع فعلی اندیشه فلسفی در ایران روشن می‌شود.[۱۷]
  • مواجه با اندیشه‌های فلسفی جدید غربی و نقد و بررسی آن؛[۱۸] نمونه‌ای از این برخوردها را پرسش‌های بدیع‌الملک میرزا عمادالدوله، شاهزاده دانشمند قاجاری، درباره فلسفه و فیلسوفان غربی از آقا علی مدرس[۱۹] و میرزا علی‌اکبر حکمی یزدی[۲۰] و پاسخ آنان قلمداد کرده‌اند. همچنین، ترجمه اولین متن فلسفی جدید غربی[یادداشت ۱]، در سال ۱۲۷۹ق، برای آشنایی حکمای مکتب فلسفی تهران انجام شده است.[۲۱]
  • سعی در ارائه فلسفه صدرایی به شیوه‌ای نو و پایه‌گذاری برخی از براهین فلسفی و مباحث جدید در فلسفه؛[۲۲] برای نمونه به نظرات جدید آقاعلی مدرس در مباحثی در حکمت صدرایی، چون معاد جسمانی[۲۳]، اعتباری‌بودن ماهیت، معقولات ثانیه فلسفی و حرکت جوهری، اشاره شده است.[۲۴]
  • تأسیس مباحث تطبیقی در فلسفه اسلامی؛[۲۵] برای نمونه، کتاب بدایع الحکم آقاعلی مدرس، که در پاسخ به سؤالات بدیع‌الملک میرزا نگاشته شده، را سرآغاز بحث‌ درباره فلسفه‌ تطبیقی‌ در دوران‌ جدید در تاریخ‌ فلسفه‌ اسلامی‌ دانسته‌اند.[۲۶]
  • تلاش برای احیاء و تصحیح منابع فلسفی اسلامی؛[۲۷] برای نمونه، گفته شده که میرزای جلوه‌ متون فلسفی را كه‌ تدریس‌ می‌كرد به‌دقت‌ تصحیح‌ می‌کرد.[۲۸] از نظر سید حسین نصر، بیشتر كتاب‌های‌ فلسفی‌ كه‌ در دوران‌ قاجار با تصحیح حکمای تهران به‌‌صورت‌ سنگی‌ چاپ‌ شده‌اند از نسخ‌ چاپ‌ سربی‌ بعدی‌ در ایران‌ و سایر كشورهای‌ اسلامی‌ صحیح‌تر هستند.[۲۹]
  • ارتباط و همکاری با مستشرقان؛[۳۰] نمونه‌ای از این ارتباط را گفت‌وگوهای کنت دو گوبینو (۱۸۱۶-۱۸۸۲م)، فیلسوف فرانسوی و سفیر فرانسه در ایران، با آقاعلی مدرس قلمداد کرده‌اند که گفته شده به دعوت گوبینو از آقاعلی برای حضور در فرانسه برای تدریس فلسفه اسلامی منجر شده است.[۳۱]

پیشینه و تاریخچه

مدرسه مروی خاستگاه مکتب فلسفی تهران

تأسیس مدرسه مروی (۱۲۳۲ق) و حضور ملاعبدالله مدرس زُنوزی در تهران (۱۲۳۷ق)، به‌عنوان اولین مدرس این مدرسه، را سرآغاز مکتب فلسفی تهران دانسته‌اند.[۳۲] به نقل از منابع، پس از تأسیس مدرسه مروی توسط محمدحسن خان مروی، خان مروی از فتحعلی‌شاه درخواست کرد تا از ملاعلی نوری، مشهورترین فیلسوف مکتب فلسفی اصفهان در آن دوره، بخواهد که در تهران حاضر شود و در مدرسه او به تدریس علوم عقلی بپردازد.[۳۳] نوری، به‌علت كهولت سن و داشتن شاگردان بسیار در اصفهان، دعوت شاه را رد كرد، [۳۴] ولی شاگرد ممتاز خود، ملاعبدالله زنوزی، را برای تدریس علوم معقول به این شهر فرستاد.[۳۵]

گفته شده که با درگذشت حاج ملاهادی سبزواری (درگذشت ۱۲۸۹ق) و افول حوزه فلسفی او در سبزوار و پراکنده‌شدن شاگردانش، تهران به مهم‌ترین کانون فلسفی در ایران تبدیل شد.[۳۶] برخی محققان معتقدند که این اهمیت با افول مکتب فلسفی اصفهان در سال‌های پایانی حکومت قاجار به اوج خود رسید؛[۳۷] به طوری که برخی منابع مدعی حضور هزار فیلسوف در تهران در دوران ناصرالدین‌ شاه شده‌اند.[۳۸]

سید حسین نصر دامنه تاریخی این مکتب را تا دوران حیات برخی از فیلسوفان زنده یا تازه درگذشته معاصر ادامه داده‌ و قائل به حیات این مکتب فلسفی است؛[۳۹] اما برخی دیگر معتقدند که این مکتب به کلی از میان رفته و جز تعدادی گزارشگر فلسفه و عرفان در تهران فیلسوف و عارفی باقی نمانده است.[۴۰]

بنیانگذار

ملاعبدالله مدرس زنوزی را بنیانگذار مکتب فلسفی تهران دانسته‌اند.[۴۱] او با حضور در اصفهان به فلسفه علاقمند شد و سال‌ها نزد ملاعلی‌ نوری‌ به‌ فراگرفتن‌ فلسفه‌، مخصوصاً حکمت متعالیه، پرداخت‌.[۴۲] ملا عبدالله سپس به‌‌عنوان‌ استاد حکمت صدرایی به‌ تهران‌ دعوت شد و به مدت بیست‌ سال‌، یعنی‌ تا سال وفاتش‌ در ۱۲۵۷ق، در مدرسه‌ مروی‌ به‌ تدریس‌ فلسفه‌ پرداخت‌.[۴۳]

ملاعبدالله بر برخی‌ آثار ابن‌سینا و ملاصدرا، از جمله‌ شفا، اسفار و الشواهد الربوبیه‌، حاشیه‌ نوشته‌ است‌.[۴۴] مهم‌ترین‌ آثار مستقل‌ او انوار جلیّه‌ (پایان نگارش ۱۲۴۷ق)، در شرح‌ حدیث‌ حقیقت‌، و لمعات‌ الهیه‌ (پایان نگارش ۱۲۴۰ق)، درباره اثبات واجب الوجوب و صفات او به‌ روش‌ حكمت‌ متعالیه‌ دانسته شده كه‌ به‌ درخواست‌ فتحعلی‌‌شاه‌ قاجار نگاشته شده‌اند.[۴۵] آثار ملاعبدالله از مهم‌ترین کتاب‌های حکمت متعالیه و آثار فلسفی به زبان فارسی قلمداد شده است.[۴۶]

حکمای مؤثر

حضور دو شخصیت فلسفی در تهران را عامل مؤثری در رشد مکتب فلسفی تهران دانسته‌اند:[۴۷] اول، حاج ملاهادی سبزواری، که خود حوزه پر رونق فلسفی در سبزوار داشت و با سفر به تهران و دیدار از حوزه آنجا موجب تأیید مکتب فلسفی تهران و تشویق شاگردانش برای حضور در تهران شد.[۴۸] دوم، سید رضی لاریجانی (درگذشت ۱۲۷۹ق)، از بزرگان عرفان نظری، [۴۹] که در اواخر عمر به تهران آمد و به تدریس متون عرفان نظری ابن‌عربی پرداخت.[۵۰] تربیت محمدرضا قمشه‌ای را بزرگ‌ترین خدمت سید رضی لاریجانی به حوزه فلسفی تهران به‌شمار برده‌اند.[۵۱]

حکمای اربعه

کتاب بدایع الحکم آقاعلی مدرس که سرآغاز بحث‌ درباره فلسفه‌ تطبیقی‌ در دوران‌ جدید در تاریخ‌ فلسفه‌ اسلامی‌ به شمار رفته است.

حکمای اربعه عنوانی است که برای چهار تن از حکمای برجسته مکتب فلسفی تهران، آقاعلی مدرس، محمدرضا قمشه‌ای، سید ابوالحسن جلوه و میرزا حسین سبزواری، استفاده شده است.[۵۲] حکمای اربعه را تثبیت‌کننده مکتب فلسفی تهران به‌شمار برده‌اند.[۵۳] دوران فعالیت علمی این چهار حکیم دوران اوج مکتب فلسفی تهران قلمداد شده است.[۵۴]

آقاعلی مدرس طهرانی

اولین حکیم از حکمای اربعه تهران به‌شمار رفته است.[۵۵] آقاعلی در تهران به مدت چهل سال به تدریس علوم فلسفی پرداخت.[۵۶] او، علاوه بر آثار ملاصدرا، شفا و حکمة الاشراق را نیز تدریس می‌کرد.[۵۷] از جمله آثار او، تعلیقات بر آثار ملاصدرا، تعلیقات بر شوارق‌ الالهام‌، تعلیقات بر لمعات‌ الهیه‌ و رسالاتی مستقل‌ در مباحث گوناگون‌ فلسفه اسلامی است كه‌ مهم‌ترین‌ آنها بدایع‌ الحكم‌ به‌ فارسی‌ برشمرده شده است.[۵۸]

آقا محمدرضا قمشه‌ای

محمدرضا بن ابوالقاسم قمشه‌ای (۱۲۳۴-۱۳۰۶ق)، مشهور به حکیم صَهْبا، که مكمل‌ آقاعلی‌ مدرس در مکتب فلسفی تهران‌ و در کنار او و حاج ملاهادی سبزواری‌ بزرگترین‌ فیلسوفان اسلامی‌ قرن‌ سیزدهم‌ قمری به‌شمار رفته است.[۵۹] قمشه‌ای تحصیلات فلسفه و عرفان خود را در مکتب فلسفی اصفهان طی کرد.[۶۰] حدود سال ۱۲۸۸ق، از اصفهان‌ به تهران رفت و تا پایان‌ عمر در آنجا به‌ تدریس‌ حکمت متعالیه، حکمت اشراق و عرفان‌ نظری پرداخت.[۶۱] سید جلال‌الدین آشتیانی معتقد است که قمشه‌ای در مکتب فلسفی تهران مشرب فلسفی خاص خود را، که تلفیقی از عرفان نظری ابن‌عربی و حکمت صدرایی بود، وارد کرد.[۶۲] بسیاری‌ از آثار قمشه‌ای‌ در دست‌ نیست‌؛ محققان معتقدند که رسالات معدودی كه‌ از او باقی‌مانده‌ تقریباً همگی‌ درون‌مایه‌ای عرفانی‌ دارند.[۶۳]

میرزا ابوالحسن جلوه

سومین حکیم از حکمای اربعه تهران تلقی شده که به مدت چهل و یک سال در حوزه فلسفی تهران به تدریس فلسفه پرداخت.[۶۴] میرزای جلوه در تهران بیشتر در مدرسه‌ دارالشفاء به‌ تدریس‌ آثار ابن‌سینا، مخصوصاً شفا و اشارات‌، اشتغال‌ داشت و آثار ملاصدرا را هم‌ تدریس‌ می‌كرد.[۶۵] مرتضی مطهری معتقد است که جلوه بیشتر طرفدار ابن‌سینا و احیاء‌کننده فلسفه مشاء بوده و به‌ حکمت متعالیه اعتقاد چندانی نداشته است.[۶۶]

آقا میرزا حسین سبزواری

مشهور به حکیم ریاضی، از شاگردان خاص ملا هادی سبزواری بود که پس از استفاده از درس او به تهران مهاجرت کرد.[۶۷] او را جامع علوم ریاضی، طبیعی و نجوم خوانده‌اند، [۶۸] ولی‌ تخصص‌ و مایه اصلی شهرت او را در ریاضیات‌ دانسته‌اند.[۶۹] آثار او در این رشته، چون‌ حواشی‌ بر شرح‌ چَغْمینی‌ و مفتاح‌ الحساب‌، را آثاری مهم تلقی کرده‌اند.[۷۰] او را در طب‌ نیز دارای چیرگی‌ كامل‌ دانسته‌اند.[۷۱] به نقل از محمدمعصوم شیرازی، از شاگردان سبزواری، او سال‌ها در مدرسه‌ عبداللّه‌ خان‌ بازار بزازهای تهران از صبح تا عصر به تدریس طب، ریاضی و حکمت الهی و طبیعی مشغول بود و شاگردان فراوانی در درس او حاضر می‌شدند.[۷۲]

سایر چهره‌ها

کتاب شهر هزار حکیم تک‌نگاریی درباره مکتب فلسفی تهران

سایر مشاهیر حکمای مکتب فلسفی تهران عموماً شاگردان بی‌ واسطه یا با واسطه حکمای اربعه تهران قلمداد شده‌اند:[۷۳]

طبقه اول: شاگردان حکمای اربعه

حکمای اربعه شاگردان بسیاری تربیت کردند[۷۴] که آنان را موجب انتشار حکمت و عرفان در ایران قلمداد کرده‌اند؛[۷۵] از جمله:

از سایر مشاهیر این طبقه می‌توان به علی‌اکبر حکمی یزدی (۱۲۶۰-۱۳۴۴ق)، ابوالفضل تهرانی (۱۲۷۳-۱۳۱۶ق) و سید حسین بادکوبه‌ای (۱۲۹۳-۱۳۵۸ق) محمدطاهر تنکابنی (۱۲۴۲-۱۳۲۰ش) اشاره کرد.[۸۴]

طبقه دوم: شاگردان شاگردان

شاگردانِ شاگردان حکمای اربعه تهران جامع معقول و منقول تلقی شده‌اند.[۸۵] محل فعالیت علمی آنان عموماً مدارسی چون مدرسه سپهسالار و مدرسه علمیه مروی و دانشگاه تهران بوده است.[۸۶] از جمله این حکما می‌توان به افراد زیر اشاره کرد:

پانویس

  1. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۴۹.
  2. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۳.
  3. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۷.
  4. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۴۹.
  5. محقق داماد، «مکتب فلسفی تهران، آغاز گفتگوی فلسفی شرق و غرب»، ص۳۰۲.
  6. دولت‌آبادی، حیات یحیی، ۱۳۶۲ش، ص۵۸.
  7. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۳.
  8. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۳.
  9. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۳.
  10. مجتهدی، آشنایی ایرانیان با فسفه‌های جدید غرب، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۳.
  11. رضوی، «ارزش‌ها و تمایزات مکتب تهران»، ص۶۴-۶۵.
  12. رضوی، «ارزش‌ها و تمایزات مکتب تهران»، ص۶۴-۶۵.
  13. «شهر هزار حکیم»، شبکه جامع کتاب گیسوم.
  14. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۵-۶.
  15. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۹.
  16. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۲.
  17. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۲.
  18. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۲؛ طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۹.
  19. مجتهدی، آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب، ۱۳۷۹ش، ص۲۳۷-۲۴۴؛ مجتهدی، آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب، ۱۳۷۹ش، ص۲۵۳-۲۶۴.
  20. مجتهدی، آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب، ۱۳۷۹ش، ص۲۵۳-۲۸۷.
  21. مجتهدی، آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۱-۱۵۳.
  22. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۹.
  23. ابراهیمی دینانی، معاد از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی، ۱۳۸۲، ص۷-۱۶.
  24. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۱.
  25. مجتهدی، آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب، ۱۳۷۹ش، ص۲۸۷.
  26. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۱.
  27. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۹.
  28. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۲.
  29. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۲.
  30. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۹؛ نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۳.
  31. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۱.
  32. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۳.
  33. مدرس طهرانی، «رساله سرگذشت»، ص۱۴۶.
  34. مدرس طهرانی، «رساله سرگذشت»، ص۱۴۶.
  35. مدرس طهرانی، «رساله سرگذشت»، ص۱۴۶.
  36. امین‌رضوی، «فلسفه اسلامی در جهان اسلامی جدید (ایران)»، ص۷۲.
  37. امین‌رضوی، «فلسفه اسلامی در جهان اسلامی جدید (ایران)»، ص۷۲.
  38. افضل الملک، افضل التواریخ، ۱۳۶۱ش، ص۱۰۶.
  39. نصر، «حکمت در تهران»، ص۳۲؛ نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۲.
  40. ملکی، «در امتداد فلسفه و عرفان»، ص۱۷.
  41. مدرس طهرانی، «رساله سرگذشت»، ص۱۴۶؛ نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۰؛ طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۵.
  42. مدرس طهرانی، «رساله سرگذشت»، ص۱۴۶؛ نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۰.
  43. مدرس طهرانی، «رساله سرگذشت»، ص۱۴۶؛ نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۰.
  44. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۰؛ طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۶.
  45. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۰؛ طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۶.
  46. مدرس طهرانی، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس، ۱۳۷۸ش، مقدمه مصحح، ج۱، ص۲۲.
  47. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۰.
  48. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۰.
  49. مدرس طهرانی، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس، ۱۳۷۸ش، مقدمه مصحح، ج۱، ص۲۴.
  50. مدرس طهرانی، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس، ۱۳۷۸ش، مقدمه مصحح، ج۱، ص۲۴؛ نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۰.
  51. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۰.
  52. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۰؛ طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۲۵.
  53. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۲۵.
  54. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۲۵.
  55. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۰.
  56. مدرس طهرانی، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس، ۱۳۷۸ش، مقدمه مصحح، ج۱، ص۳۳.
  57. مدرس طهرانی، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس، ۱۳۷۸ش، مقدمه مصحح، ج۱، ص۳۳.
  58. مدرس طهرانی، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس، ۱۳۷۸ش، مقدمه مصحح، ج۳، ص۱۴-۱۵؛ طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۴۸-۵۱.
  59. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۱.
  60. صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ۱۳۸۱ش، ص۲۶۱.
  61. صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ۱۳۸۱ش، ص۲۶۵؛ نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۱.
  62. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۳۷۵ش، مقدمه مصحح، ص۱۱.
  63. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۱.
  64. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۲۹.
  65. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۲.
  66. مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ۱۳۸۵ش، ص۵۲۵.
  67. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۸۶.
  68. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۸۶.
  69. صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ۱۳۸۱ش، ص۱۸۱.
  70. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۲.
  71. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۲.
  72. شیرازی، طرائق الحقائق، کتابخانه سنایی، ج۳، ص۵۰۹.
  73. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۳.
  74. نصر، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران»، ص۷۵۲.
  75. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۰۱.
  76. صدوقی سها، تاریخ حکماء و عرفای متأخر، ۱۳۸۱ش، ص۳۴۹.
  77. آقابزرگ تهرانی، طبقات اعلام الشیعه، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۵۶۲.
  78. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۰۳.
  79. ملاصدرا، رسائل فلسفی، ۱۳۷۸ش، مقدمه مصحح، ص۹.
  80. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۰۸.
  81. آشتیانی، «به یاد استاد سید کاظم عصار»، ص۱۵۹.
  82. ترکه اصفهانی، تمهید القواعد، ۱۳۶۰ش، مقدمه محقق، ص۸.
  83. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۱.
  84. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۱۲-۱۵۵.
  85. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۸.
  86. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۸.
  87. طارمی، شهر هزار حکیم، ۱۳۸۲ش، ص۱۵۸.

یادداشت

  1. ترجمه کتاب گفتار در روش رنه دکارت (۱۵۹۶-۱۶۵۰م)، فیلسوف عقل‌گرای فرانسوی، که به دستور گوبینو و با عنوان حکمة ناصریه منتشر شد. (مجتهدی، آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب، ۱۳۷۹ش، ص۱۳۴-۱۳۷)

منابع

  • آشتیانی، سید جلال‌الدین، «به یاد استاد سید کاظم عصار»، در مجله کلک، شماره ۸۹ و ۹۳، مرداد و آذر ۱۳۷۶ش.
  • آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن بن علی، طبقات أعلام الشيعة و هو نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، تحقیق عبد العزیز طباطبایی و محمد طباطبایی بهبهانی، مشهد، دار المرتضی للنشر، ۱۴۰۴ق.
  • ابراهیمی دینانی، غلامحسین، معاد از دیدگاه حکیم مدرس زنوزی، تهران، انتشارات حکمت، ۱۳۸۲ش.
  • افضل الملک، غلامحسین، افضل التواریخ، به‌کوشش منصوره اتحادیه (نظام‌مافی) و سیروس سعدوندیان، تهران، نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۱ش.
  • امین‌رضوی، مهدی، «فلسفه اسلامی در جهان اسلامی جدید (ایران)»، ترجمه حسین مافی‌مقدم، در تاریخ فلسفه اسلامی، ج۵، زیرنظر حسین نصر و الیور لیمن، تهران، انتشارات حکمت، ۱۳۸۹ش.
  • دولت‌آبادی، یحیی، حیات یحیی، تهران، انتشارات عطار و انتشارات فردوسی، ۱۳۶۲ش.
  • رضوی، سید مسعود، «ارزش‌ها و تمایزات مکتب تهران»، در اطلاعات حکمت و معرفت، شماره ۶، شهریور ۱۳۹۲ش.
  • «شهر هزار حکیم»، شبکه جامع کتاب گیسوم، تاریخ بازدید: ۲۸ مرداد ۱۴۰۲ش.
  • شیرازی، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، تحقیق محمدجعفر محجوب، تهران، کتابخانه سنایی، بی‌تا.
  • صدوقی‌سها، منوچهر، تحریر ثانی تاریخ حکماء و عرفای متأخر، تهران، انتشارات حکمت، ۱۳۸۱ش.
  • طارمی، عباس، «آشنایی با حوزه فلسفی/عرفانی تهران»، در خردنامه صدرا، شماره ۱۳، پاییز ۱۳۷۷ش.
  • طارمی، عباس، شهر هزار حکیم، تهران، انتشارات روزنه، ۱۳۸۲ش.
  • قیصری، داود بن محمود، شرح فصوص الحکم، تحقیق سید جلال‌الدین آشتیانی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
  • مجتهدی، کریم، آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب، تهران، مرکز نشر آثار پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، ۱۳۷۹.
  • محقق داماد، سید مصطفی، «مکتب فلسفی تهران، آغاز گفت‌وگوی فلسفی شرق و غرب»، در هادی‌نامه (ارج‌نامه مقام علمی و فرهنگی استاد سید هادی خسروشاهی)، به‌کوشش رسول جعفریان، قم، نشر مورخ، ۱۳۹۹ش.
  • مدرس طهرانی، آقاعلی بن عبدالله، «رساله سرگذشت»، در مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقاعلی مدرس طهرانی، ج۳، تحقیق محسن کدیور، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۸ش.
  • مدرس طهرانی، آقاعلی بن عبدالله، مجموعه مصنفات حکیم مؤسس آقاعلی مدرس طهرانی، تحقیق محسن کدیور، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۸ش.
  • مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۸۵ش.
  • ملاصدرا، محمد بن ابراهیم، رسائل فلسفی، تحقیق سید جلال‌الدین آشتیانی، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم، ۱۳۷۸ش.
  • ملکی، «در امتداد فلسفه و عرفان (بررسی توصیفی و تطبیقی آثار علمی علامه سید جلال‌الدین آشتیانی)»، در فصلنامه کتاب‌های اسلامی، شماره ۱۹، زمستان ۱۳۸۳ش.
  • نصر، سید حسین، «تهران- حوزه فلسفی و عرفانی تهران» در دانشنامه جهان اسلام، ج۸، تهران، بنیاد دایرة‌المعارف اسلامی، ۱۳۸۳ش.
  • نصر، سید حسین، «حکمت در تهران (گذری بر دیدگاه‌های مکتب فلسفی تهران)»، ترجمه منوچهر دین‌پرست، در خردنامه همشهری، شماره ۳، خرداد ۱۳۸۵ش.