سوره قَصَصْ بیست و هشتمین سوره و از سورههای مکی قرآن است که در جزء ۲۰ قرآن جای دارد. دلیل نامگذاری این سوره به نام «قصص»، پرداختن به داستانهای مربوط به برخی از پیامبران است. داستان تولد حضرت موسی، ازدواج او با دختر شعیب، مبارزه موسی با فرعون، داستان قارون و بهانههای مشرکان مکه برای ایمان نیاوردن به پیامبر(ص) از مطالب سوره قصص است.
آیه ۵ سوره قصص درباره پیروزی و به ارث بردن زمین توسط مستضعفان، از آیات مشهور این سوره است که در مباحث مهدویت مورد استناد واقع شده است. در فضیلت تلاوت سوره قصص آمده است کسی که سه سوره نمل، شعرا و قصص را در شب جمعه بخواند، از دوستان خدا و در جوار رحمت او و تحت حمایتش خواهد بود و هیچ گاه دچار سختی نخواهد شد و در آخرت بهاندازه رضایت و حتی بیشتر از آن، از بهشت به او خواهند داد.
دلیل نامگذاری این سوره به نام قَصَص (به معنای داستانها) پرداختن به داستان بعضی از پیامبران به ویژه داستان حضرت موسی(ع) است.[۱] در آیه ۲۵ سوره قصص واژه «القصص» درباره بیان داستان زندگی موسی نزد شعیب به کار برده شده است.[۲] این سوره را سوره موسی و فرعون نیز نامیدهاند که داستان آنها طی آیات ۳ تا ۴۳ آمده است.[۳]
سوره قصص ۸۸ آیه، ۱۴۴۳ کلمه و ۵۹۳۳ حرف دارد. این سوره از نظر حجمی جزو سورههای متوسط قرآن است و نزدیک به نیم جزء قرآن را شامل میشود.[۵] سوره قصص چهاردهمین سورهای است که با حروف مقطعه آغاز شده[۶] و به این دلیل که با «طسم» (خوانده میشود: طا سین میم) شروع میشود، جزو سورههای طَواسین دانسته شده است.[۷]
محتوا
علامه طباطبایی هدف اصلی سوره قصص را بیان وعده پیروزی مؤمنانی دانسته که قبل از هجرت به مدینه در مکه گروه کوچکی بودند و در سختترین شرایط به سر میبردند و اینکه خداوند بر آنان منت نهاده با پیروزی بر فراعنه زمان، در زمین مُکنت و قدرتشان میدهد؛ به همین منظور به نقل داستان موسی از ولادت تا پیروزی بر فرعون میپردازد.[۸]
در بخش دیگری از سوره قصص به داستان قارون پرداخته که با تکیه بر علم و ثروت خود دچار غرور گشت و سرنوشتی مانند فرعون پیدا کرد. تفسیر نمونه بیان داستان نابودی فرعون و قارون در برابر موسی را روشن کننده این نکته برای مسلمانان مکه میداند که ثروتمندان مکه و قدرتمندان مشرک هیچیک توانایی مقابله با اراده خدا مبنی بر پیروزی مستضعفان را ندارند.[۹]
در بخشهایی از این سوره نیز به درسهایی از توحید و معاد، اهمیت قرآن، وضع مشرکان در قیامت، مسئله هدایت و ضلالت و پاسخ به بهانهجوییهای افراد ضعیف برای ایمان نیاوردن به پیامبر(ص) پرداخته است.[۱۰]
رشد موسی در خانه فرعون: سربرافراشتن فرعون و ستم به مردمان، تولد موسی و به آب انداختن او توسط مادرش، از آب گرفتن موسی توسط خاندان فرعون، درخواست همسر فرعون برای نگاهداری موسی، بازگشت موسی به دامان مادر. (آیههای ۴-۱۴)
کمک کردن به فردی از بنی اسرائیل: مداخله موسی در نزاع و کشتن دشمنش، رسیدن خبر به موسی دربارهٔ طرح قتلش از سوی سران قوم، خروج موسی از شهر. (آیههای ۱۵-۲۱)
فرار موسی به مدین: کمک به دختران شعیب، گفتگوی موسی و شعیب، درخواست یکی از دختران برای استخدام موسی، قرار شعیب با موسی دربارهٔ ازدواج با یکی از دختران و هشت سال کار کردن موسی برای شعیب، پایان مدت و بازگشت موسی. (آیههای ۲۲-۲۹)
گفتگوی موسی با خدا در طور: مشاهده آتش در کوه طور، گفتگوی خدا با موسی در طور، مشاهده اعجاز تبدیل عصا به اژدها[یادداشت ۱] و ید بیضا، درخواست موسی برای همراهی هارون، وعده خدا درباره پیروزی موسی و پیروانش. (آیههای ۲۹-۳۵)
دعوت موسی از فرعون: افتراء سِحر به موسی، ادعای خدایی فرعون، دستور فرعون به هامان برای ساخت برجی به امید دستیابی به خدای موسی، استکبار فرعون، غرق شدن فرعون در دریا. (آیههای ۳۶-۴۲)
نزول کتاب بر موسی، بعد از هلاک فرعونیان. (آیه ۴۳)
داستان قارون: ستم قارون بر قوم موسی، ثروت بسیار قارون، نصیحت قوم به قارون، پاسخ قارون به قوم، زینتنمایی قارون در میان قوم، آرزوی برخی برای همانندی با ثروت قارون و هشدار دیگران به آنها مبنی بر برتری پاداشِ آخرت، عذاب قارون و فرورفتن او و خانهاش در زمین، تنبّه آرزومندانِ ثروتِ قارون. (آیههای ۷۶-۸۲)
شأن نزول برخی آیات
هدایت فقط در دست خداست
برخی از اهل سنت نزول آیه ۵۶ سوره قصص «إِنَّک لَا تَهْدِی مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَٰکنَّ اللَه یهْدِی مَن یشَاءُ...؛در حقیقت، تو هر که را دوست داری نمیتوانی راهنمایی کنی، لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی میکند...» را در هنگام مرگ ابوطالب دانستهاند؛ هنگامی که پیامبر اسلام(ص) از او خواست لا اله الا الله بگوید تا او را شفاعت کند ولی ابوطالب به خاطر اصرار ابوجهل و عبدالله بن ابیامیه بر ماندن بر آیین عبدالمطلب، گفت بر آیین عبدالمطلب میمانم.[۱۲] در مقابل تفسیر مجمع البیان این روایت اهل سنت را صحیح نمیداند؛ چراکه اگر بنا بر نظر اهل سنت خداوند کفر ابوطالب را خواسته و پیامبر ایمان او را، میان اراده خدا با اراده رسول خدا مخالفت وجود خواهد داشت و این برای پیامبر اسلام شایسته نیست؛ افزون بر این به اجماع اهل بیت(ع) ابوطالب مؤمن از دنیا رفت و عدم اظهار علنی ایمانش را به این دلیل دانستهاند که بتواند از نیرنگها و دشمنیها علیه پیامبر جلوگیری کند و واسطه برای اصلاح مشرکان شود.[۱۳]
در دیگر کتابهای تفسیری نیز نزول این آیه را ناظر بر اصرار پیامبر(ص) بر ایمان آوردن قومش و به ویژه خویشان نزدیک دانستهاند و نزول آن را درباره ابوطالب به دلیل وجود روایاتی مبنی بر ایمان او مردود میدانند.[۱۴]
ترس از آواره شدن مانع از ایمان آوردن
درباره نزول آیه ۵۷ سوره قصص «وَقَالُوا إِن نَّتَّبِعِ الْهُدَیٰ مَعَک نُتَخَطَّفْ مِنْ أَرْضِنَا...و گفتند: «اگر با تو از [نورِ] هدایت پیروی کنیم، از سرزمین خود ربوده خواهیم شد...» آوردهاند که حرث بن نوفل[یادداشت ۲] به پیامبر(ص) گفت: ما به راستگویی تو یقین داریم؛ ولی اگر از تو پیروی کنیم ممکن است تمام عرب علیه تو متحد شوند و ما را از مکه بیرون کنند که این آیه نازل شد و از امنیت و نعمتهایی که خدا به آنان داده بود، سخن گفت و گفته آنان را رد کرد.[۱۵]برخی از مفسران براین باورند که به این بهانه مشرکان برای ایمان نیاوردن خداوند سه پاسخ (برمحور بشارت وانذار) داده است: ۱-خداوندی که مکه را شهری امن قرار داده میتواند در هر شرایطی این امنیت و رفاه را استمرار بخشد. (آیه۵۷) ۲- رفاهی که همراه با غفلت از خدا باشد تداوم ندارد و قهر خدا قطعی است.(آیات ۵۸و ۵۹) ۳- پاداش الهی بهتر وماندگارتر است و نباید برای رفاه موقت دنیا از ایمان چشم پوشید.(آیه۶۰). [۱۶]
ملاقات با وعده نیکوی خدا
آیه ۶۱ سوره قصص «أَفَمَن وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِیهِ کمَن مَّتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَیاةِ الدُّنْیا...؛آیا کسی که وعده نیکو به او دادهایم و او به آن خواهد رسید، مانند کسی است که از کالای زندگی دنیا بهرهمندش گردانیدهایم...» را برخی از مفسران درباره علی(ع) و حمزه در برابر ابوجهل[۱۷] یا درباره عمار در مقابل ولید بن مغیره دانستهاند امین الاسلام طبرسی اعتقاد دارد که بهتر است آیه را مختص به فرد یا افراد معینی ندانیم و بر هر کس که این صفات را داراست منطبق باشد. وی همچنین وعده نیکو را در این آیه پاداش بهشت و نعمتهایش میداند. [۱۸]
آیات مشهور
آیه پنجم درباره وارثان زمین، آیه ۸۳ درباره فرجام خوش پرهیزکاران و آیه ۸۸ درباره هلاکت هر چیزی جز ذات خداوند از آیات مشهور سوره قصص است.
﴿وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ ٥﴾ [قصص:5] ﴿و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دستشده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم ٥﴾
در مباحث مهدویت از این آیه گفتگو شده است. گفتهاند: هرچند آیه درباره پیروزی بنیاسرائیل بر فرعونیان سخن میگوید؛ ولی بیانگر سنتی الهی است که در طول تاریخ جاری بوده است؛ بنابراین شامل قیام امام زمان هم میشود.[۱۹]
به نوشته تفسیر نمونه، این آیه به همه جوامع، بشارت داده است که حق بر باطل پیروز خواهد شد و مستضعفان به حکومت خواهند رسید.[۲۰] بر طبق روایتی از امام علی(ع)، بشارت آیه، شامل اهل بیت(ع) نیز میشود.[۲۱]
آیه۸۳ فرجام نیک پرهیزگاران
{{قرآن جدید|قصص|۸۳} ﴿آن سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که در زمین خواستار برتری و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است ٨٣﴾
این آیه و آیه بعد به منزله نتیجهگیری داستان قارون و هم چنین عُلوّ در زمین را از مصادیق فساد دانسته شده که به دلیل اهمیتش جداگانه ذکر شده است.[۲۲] فرجام نیک پرهیزکاران، کسانی که نسبت به دیگران برتریجویی نکرده و آنان را به فساد (پرستش غیر خدا) نکشاندند، مضمون این آیه است که این فرجام نیک را شامل قدرتمندان متواضع نیز میدانند.[۲۳]فرجام نیک(العاقبة) می تواندهم در دنیا و هم در آخرت باشد هرچند نظم آیات اختصاص به آخرت و بهشت را تأیید می کند. [۲۴]
آیه ۸۸ بقاء ذات الهی
﴿وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ٨٨﴾ [قصص:88] ﴿و با خدا معبودی دیگر مخوان خدایی جز او نیست جز ذات او همه چیز نابودشونده است فرمان از آن اوست و به سوی او بازگردانیده میشوید ٨٨﴾
این آیه را برخی به معنای نابودی همه چیز جز ذات الهی دانسته و برخی ناظر بر این معنا دانستهاند که هر چیزی در این دنیا فانی میشود مگر آن چیزی که برای خدا انجام گیرد که ثواب آن از بین نمیرود.[۲۵]علامه طباطبایی معنای آیه را چنین میداند که غیر از خدا هر موجودی ممکن است و اگرچه به دست خدا آفریده شده در ذات خود معدوم است و تنها موجودی که در حریم ذاتش راهی برای بطلان و هلاکت در او نیست ذات خداوند است که واجب بالذات است.[۲۶]
آیات الاحکام
آیه ۲۷ سوره قصص «قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَيَّ هَاتَيْنِ عَلَىٰ أَن تَأْجُرَنِي ثَمَانِيَ حِجَجٍ...؛ شعیب به موسی گفت: «من میخواهم یکی از این دو دختر خود را [که مشاهده میکنی] به نکاح تو در آورم، به این [شرط] که هشت سال برای من کار کنی...» را از آیات الاحکام شمردهاند. طبق مفاد این آیه بر مشروعیت اجاره استدلال شده و برخی آن را دلیلی بر جواز قرار دادن کار زوج به عنوان مهریه زن دانستهاند.[۲۷]نویسنده تفسیر مجمع البیان بر این باور است که شعیب دخترش را بر اساس مهریهای به ازدواج موسی در آورد و جداگانه نیز او را برای چوپانی اجیر کرد. [۲۸]
نکته تفسیری
در آیه ۳۰ سوره فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِيَ مِنْ شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَنْ يَا مُوسَىٰ إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ میان مفسران اختلاف است که منظور از شَاطِئِ الْوَادِ الْأَيْمَنِ چیست؟ جوادی آملی نویسنده تفسیر تسنیم معتقد است که منظور جانب راست کوه طور است و وادیای به نام وادی أیمن نداریم و أیمن وصف شاطیء است «شاطیء»؛ یعنی جانب. جانب راست کوه، نه وادی أیمن و کلیم الله بخشی از وحیها را در جانب راست کوه طور شنید.[۲۹]سید عبدالحسین طیب در تفسیر اطیب البیان از حضرت صادق (ع) روایتی نقل کرده که فرمود شاطئ، شطِّ فرات است و وادی ایمن يعنی طرف راست و بعضی گفتند طرف راست شط که طرف چپ موسی میشود و بعضی گفتهاند طرف راست موسی که طرف چپ شط باشد و وادی بیابانی است که آب از بالا سراشیب میشود. [۳۰]
سجادی در فرهنگ اصطلاحات عرفانی برای وادی ایمن سه کاربرد از سوی عارفان نقل کرده است.۱- طریق تصفیه دل که پذیرای تجلی الهی باشد.۲- عالم علوی ۳- کنایه از وحدت مطلق [۳۱]
در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده: کسی که سه سوره نمل، شعرا و قصص را در شب جمعه بخواند، از دوستان خدا و در جوار رحمت او و تحت حمایتش خواهد بود و هیچ گاه دچار سختی نخواهد شد و در آخرت بهاندازه رضایت و حتی بیشتر از آن، از بهشت به او خواهند داد.[۳۳] در مجمع البیان، به نقل از پیامبر(ص) آمده است: هر کس سوره قصص را بخواند، به تعداد کسانی که حضرت موسی(ع) را تصدیق و کسانی که تکذیب کردند، به او ده پاداش داده میشود.[۳۴]
﴿فرعون در سرزمین [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت طبقهای از آنان را زبون میداشت پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را [برای بهرهکشی] زنده بر جای میگذاشت که وی از فسادکاران بود ٤﴾
﴿و به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدی او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمیگردانیم و از [زمره] پیمبرانش قرار میدهیم ٧﴾
﴿و دل مادر موسی [از هر چیز جز از فکر فرزند] تهی گشت اگر قلبش را استوار نساخته بودیم تا از ایمانآورندگان باشد چیزی نمانده بود که آن [راز] را افشا کند ١٠﴾
﴿و از پیش شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بودیم پس [خواهرش آمد و] گفت آیا شما را بر خانوادهای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کنند و خیرخواه او باشند ١٢﴾
﴿و داخل شهر شد بیآنکه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافتیکی از پیروان او و دیگری از دشمنانش [بود] آن کس که از پیروانش بود بر ضد کسی که دشمن وی بود از او یاری خواست پس موسی مشتی بدو زد و او را کشت گفت این کار شیطان است چرا که او دشمنی گمراهکننده [و] آشکار است ١٥﴾
﴿صبحگاهان در شهر بیمناک و در انتظار [حادثهای] بود ناگاه همان کسی که دیروز از وی یاری خواسته بود [باز] با فریاد از او یاری خواست موسی به او گفت به راستی که تو آشکارا گمراهی ١٨﴾
﴿و چون خواست به سوی آنکه دشمن هر دوشان بود حمله آورد گفت ای موسی آیا میخواهی مرا بکشی چنانکه دیروز شخصی را کشتی تو میخواهی در این سرزمین فقط زورگو باشی و نمیخواهی از اصلاحگران باشی ١٩﴾
﴿و از دورافتادهترین [نقطه] شهر مردی دوان دوان آمد [و] گفت ای موسی سران قوم در باره تو مشورت میکنند تا تو را بکشند پس [از شهر] خارج شو من جدا از خیرخواهان توام ٢٠﴾
﴿و چون به آب مدین رسید گروهی از مردم را بر آن یافت که [دامهای خود را] آب میدادند و پشتسرشان دو زن را یافت که [گوسفندان خود را] دور میکردند [موسی] گفت منظورتان [از این کار] چیست گفتند [ما به گوسفندان خود] آب نمیدهیم تا شبانان [همگی گوسفندانشان را] برگردانند و پدر ما پیری سالخورده است ٢٣﴾
﴿پس یکی از آن دو زن در حالی که به آزرم گام برمیداشت نزد وی آمد [و] گفت پدرم تو را میطلبد تا تو را به پاداش آبدادن [گوسفندان] برای ما مزد دهد و چون [موسی] نزد او آمد و سرگذشت [خود] را بر او حکایت کرد [وی] گفت مترس که از گروه ستمگران نجات یافتی ٢٥﴾
﴿[شعیب] گفت من میخواهم یکی از این دو دختر خود را [که مشاهده میکنی] به نکاح تو درآورم به این [شرط] که هشتسال برای من کار کنی و اگر ده سال را تمام گردانی اختیار با تو است و نمیخواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاء الله از درستکاران خواهی یافت ٢٧﴾
﴿و چون موسی آن مدت را به پایان رسانید و همسرش را [همراه] برد آتشی را از دور در کنار طور مشاهده کرد به خانواده خود گفت [اینجا] بمانید که من آتشی از دور دیدم شاید خبری از آن یا شعلهای آتش برایتان بیاورم باشد که خود را گرم کنید ٢٩﴾
﴿دستخود را به گریبانت ببر تا سپید بیگزند بیرون بیاید و [برای رهایی] از این هراس بازویت را به خویشتن بچسبان این دو [نشانه] دو برهان از جانب پروردگار تو است [که باید] به سوی فرعون و سران [کشور] او [ببری] زیرا آنان همواره قومی نافرمانند ٣٢﴾
﴿فرمود به زودی بازویت را به [وسیله] برادرت نیرومند خواهیم کرد و برای شما هر دو تسلطی قرار خواهیم داد که با [وجود] آیات ما به شما دست نخواهند یافتشما و هر که شما را پیروی کند چیره خواهید بود ٣٥﴾
﴿و موسی گفت پروردگارم به [حال] کسی که از جانب او رهنمودی آورده و [نیز] کسی که فرجام [نیکوی] آن سرا برای اوست داناتر است در حقیقت ظالمان رستگار نمیشوند ٣٧﴾
﴿و فرعون گفت ای بزرگان قوم من جز خویشتن برای شما خدایی نمیشناسم پس ایهامان برایم بر گل آتش بیفروز و برجی [بلند] برای من بساز شاید به [حال] خدای موسی اطلاع یابم و من جدا او را از دروغگویان میپندارم ٣٨﴾
﴿و به راستی پس از آنکه نسلهای نخستین را هلاک کردیم به موسی کتاب دادیم که [دربردارنده] روشنگریها و رهنمود و رحمتی برای مردم بود امید که آنان پند گیرند ٤٣﴾
﴿لیکن ما نسلهایی پدیدآوردیم و عمرشان طولانی شد و تو در میان ساکنان [شهر] م دین مقیم نبودی تا آیات ما را بر ایشان بخوانی لیکن ما بودیم که فرستنده [پیامبران] بودیم ٤٥﴾
﴿و آندم که [موسی را] ندا دردادیم تو در جانب طور نبودی ولی [این اطلاع تو] رحمتی است از پروردگار تو تا قومی را که هیچ هشداردهندهای پیش از تو برایشان نیامده است بیم دهی باشد که آنان پندپذیرند ٤٦﴾
﴿و اگر نبود که وقتی به [سزای] پیشفرست دستهایشان مصیبتی به ایشان برسد بگویند پروردگارا چرا فرستادهای به سوی ما نفرستادی تا از احکام تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم [قطعا در کیفر آنان شتاب میکردیم ٤٧﴾
﴿پس چون حق از جانب ما برایشان آمد گفتند چرا نظیر آنچه به موسی داده شد به او داده نشده است آیا به آنچه قبلا به موسی داده شد کفر نورزیدند گفتند دو ساحر با هم ساختهاند و گفتند ما همه را منکریم ٤٨﴾
﴿پس اگر تو را اجابت نکردند بدان که فقط هوسهای خود را پیروی میکنند و کیست گمراهتر از آنکه بیراهنمایی خدا از هوسش پیروی کند بیتردید خدا مردم ستمگر را راهنمایی نمیکند ٥٠﴾
﴿و گفتند اگر با تو از [نور] هدایت پیروی کنیم از سرزمین خود ربوده خواهیم شد آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست به سوی آن سرازیر میشود ولی بیشترشان نمیدانند ٥٧﴾
﴿و چه بسیار شهرها که هلاکش کردیم [زیرا] زندگی خوش آنها را سرمست کرده بود این ستسراهایشان که پس از آنان جز برای عده کمی مورد سکونت قرار نگرفته و ماییم که وارث آنان بودیم ٥٨﴾
﴿و پروردگار تو [هرگز] ویرانگر شهرها نبوده است تا [پیشتر] در مرکز آنها پیامبری برانگیزد که آیات ما را بر ایشان بخواند و ما شهرها را تا مردمشان ستمگر نباشند ویرانکننده نبودهایم ٥٩﴾
﴿آیا کسی که وعده نیکو به او دادهایم و او به آن خواهد رسید مانند کسی است که از کالای زندگی دنیا بهرهمندش گردانیدهایم [ولی] او روز قیامت از [جمله] احضارشدگان [در آتش] است ٦١﴾
﴿آنان که حکم [عذاب] بر ایشان واجب آمده میگویند پروردگارا اینانند کسانی که گمراه کردیم گمراهشان کردیم همچنانکه خود گمراه شدیم [از آنان] به سوی تو بیزاری میجوییم ما را نمیپرستیدند [بلکه پندار خود را دنبال میکردند ٦٣﴾
﴿و [به آنان] گفته میشود شریکان خود را فرا خوانید [پس آنها را میخوانند] ولی پاسخشان نمیدهند و عذاب را میبینند [و آرزو میکنند که] ای کاش هدایتیافته بودند ٦٤﴾
﴿بگو هان چه میپندارید اگر خدا تا روز قیامت روز را بر شما جاوید بدارد جز خداوند کدامین معبود برای شما شبی میآورد که در آن آرام گیرید آیا نمیبینید ٧٢﴾
﴿قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینهها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهای آنها بر گروه نیرومندی سنگین میآمد آنگاه که قوم وی بدو گفتند شادی مکن که خدا شادیکنندگان را دوست نمیدارد ٧٦﴾
﴿و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنانکه خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فسادگران را دوست نمیدارد ٧٧﴾
﴿[قارون] گفت من اینها را در نتیجه دانش خود یافتهام آیا وی ندانست که خدا نسلهایی را پیش از او نابود کرد که از او نیرومندتر و مالاندوزتر بودند و[لی این گونه] مجرمان را [نیازی] به پرسیده شدن از گناهانشان نیست ٧٨﴾
﴿پس [قارون] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد کسانی که خواستار زندگی دنیا بودند گفتند ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده میشد واقعا او بهره بزرگی [از ثروت] دارد ٧٩﴾
﴿و همان کسانی که دیروز آرزو داشتند به جای او باشند صبح میگفتند وای مثل اینکه خدا روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ میگرداند و اگر خدا بر ما منت ننهاده بود ما را [هم] به زمین فرو برده بود وای گویی که کافران رستگار نمیگردند ٨٢﴾
﴿هر کس نیکی به میان آورد برای او [پاداشی] بهتر از آن خواهد بود و هر کس بدی به میان آورد کسانی که کارهای بد کردهاند جز سزای آنچه کردهاند نخواهند یافت ٨٤﴾
﴿در حقیقت همان کسی که این قرآن را بر تو فرض کرد یقینا تو را به سوی وعدهگاه بازمیگرداند بگو پروردگارم بهتر میداند چه کس هدایت آورده و چه کس در گمراهی آشکاری است ٨٥﴾
﴿و با خدا معبودی دیگر مخوان خدایی جز او نیست جز ذات او همه چیز نابودشونده است فرمان از آن اوست و به سوی او بازگردانیده میشوید ٨٨﴾
﴿به نام خداوند رحمتگر مهربان. طا سین میم ١ این است آیات کتاب روشنگر ٢ [بخشی] از گزارش [حال] موسی و فرعون را برای [آگاهی] مردمی که ایمان میآورند به درستی بر تو میخوانیم ٣ فرعون در سرزمین [مصر] سر برافراشت و مردم آن را طبقه طبقه ساخت طبقهای از آنان را زبون میداشت پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را [برای بهرهکشی] زنده بر جای میگذاشت که وی از فسادکاران بود ٤ و خواستیم بر کسانی که در آن سرزمین فرو دستشده بودند منت نهیم و آنان را پیشوایان [مردم] گردانیم و ایشان را وارث [زمین] کنیم ٥ و در زمین قدرتشان دهیم و [از طرفی] به فرعون وهامان و لشکریانشان آنچه را که از جانب آنان بیمناک بودند بنمایانیم ٦ و به مادر موسی وحی کردیم که او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدی او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو بازمیگردانیم و از [زمره] پیمبرانش قرار میدهیم ٧ پس خاندان فرعون او را [از آب] برگرفتند تا سرانجام دشمن [جان] آنان و مایه اندوهشان باشد آری فرعون وهامان و لشکریان آنها خطاکار بودند ٨ و همسر فرعون گفت [این کودک] نور چشم من و تو خواهد بود او را مکشید شاید برای ما سودمند باشد یا او را به فرزندی بگیریم ولی آنها خبر نداشتند ٩ و دل مادر موسی [از هر چیز جز از فکر فرزند] تهی گشت اگر قلبش را استوار نساخته بودیم تا از ایمانآورندگان باشد چیزی نمانده بود که آن [راز] را افشا کند ١٠ و به خواهر [موسی] گفت از پی او برو پس او را از دور دید در حالی که آنان متوجه نبودند ١١ و از پیش شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بودیم پس [خواهرش آمد و] گفت آیا شما را بر خانوادهای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کنند و خیرخواه او باشند ١٢ پس او را به مادرش بازگردانیدیم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند که وعده خدا درست است ولی بیشترشان نمیدانند ١٣ و چون به رشد و کمال خویش رسید به او حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم ١٤ و داخل شهر شد بیآنکه مردمش متوجه باشند پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافتیکی از پیروان او و دیگری از دشمنانش [بود] آن کس که از پیروانش بود بر ضد کسی که دشمن وی بود از او یاری خواست پس موسی مشتی بدو زد و او را کشت گفت این کار شیطان است چرا که او دشمنی گمراهکننده [و] آشکار است ١٥ گفت پروردگارا من بر خویشتن ستم کردم مرا ببخش پس خدا از او درگذشت که وی آمرزنده مهربان است ١٦ [موسی] گفت پروردگارا به پاس نعمتی که بر من ارزانی داشتی هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود ١٧ صبحگاهان در شهر بیمناک و در انتظار [حادثهای] بود ناگاه همان کسی که دیروز از وی یاری خواسته بود [باز] با فریاد از او یاری خواست موسی به او گفت به راستی که تو آشکارا گمراهی ١٨ و چون خواست به سوی آنکه دشمن هر دوشان بود حمله آورد گفت ای موسی آیا میخواهی مرا بکشی چنانکه دیروز شخصی را کشتی تو میخواهی در این سرزمین فقط زورگو باشی و نمیخواهی از اصلاحگران باشی ١٩ و از دورافتادهترین [نقطه] شهر مردی دوان دوان آمد [و] گفت ای موسی سران قوم در باره تو مشورت میکنند تا تو را بکشند پس [از شهر] خارج شو من جدا از خیرخواهان توام ٢٠ موسی ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت [در حالی که می]گفت پروردگارا مرا از گروه ستمکاران نجات بخش ٢١ و چون به سوی [شهر] مدین رو نهاد [با خود] گفت امید است پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند ٢٢ و چون به آب مدین رسید گروهی از مردم را بر آن یافت که [دامهای خود را] آب میدادند و پشتسرشان دو زن را یافت که [گوسفندان خود را] دور میکردند [موسی] گفت منظورتان [از این کار] چیست گفتند [ما به گوسفندان خود] آب نمیدهیم تا شبانان [همگی گوسفندانشان را] برگردانند و پدر ما پیری سالخورده است ٢٣ پس برای آن دو [گوسفندان را] آب داد آنگاه به سوی سایه برگشت و گفت پروردگارا من به هر خیری که سویم بفرستی سخت نیازمندم ٢٤ پس یکی از آن دو زن در حالی که به آزرم گام برمیداشت نزد وی آمد [و] گفت پدرم تو را میطلبد تا تو را به پاداش آبدادن [گوسفندان] برای ما مزد دهد و چون [موسی] نزد او آمد و سرگذشت [خود] را بر او حکایت کرد [وی] گفت مترس که از گروه ستمگران نجات یافتی ٢٥ یکی از آن دو [دختر] گفت ای پدر او را استخدام کن چرا که بهترین کسی است که استخدام میکنی هم نیرومند [و هم] در خور اعتماد است ٢٦ [شعیب] گفت من میخواهم یکی از این دو دختر خود را [که مشاهده میکنی] به نکاح تو درآورم به این [شرط] که هشتسال برای من کار کنی و اگر ده سال را تمام گردانی اختیار با تو است و نمیخواهم بر تو سخت گیرم و مرا ان شاء الله از درستکاران خواهی یافت ٢٧ [موسی] گفت این [قرار داد] میان من و تو باشد که هر یک از دو مدت را به انجام رسانیدم بر من تعدی [روا] نباشد و خدا بر آنچه میگوییم وکیل است ٢٨ و چون موسی آن مدت را به پایان رسانید و همسرش را [همراه] برد آتشی را از دور در کنار طور مشاهده کرد به خانواده خود گفت [اینجا] بمانید که من آتشی از دور دیدم شاید خبری از آن یا شعلهای آتش برایتان بیاورم باشد که خود را گرم کنید ٢٩ پس چون به آن [آتش] رسید از جانب راست وادی در آن جایگاه مبارک از آن درخت ندا آمد که ای موسی منم من خداوند پروردگار جهانیان ٣٠ و [فرمود] عصای خود را بیفکن پس چون دید آن مثل ماری میجنبد پشت کرد و برنگشت ای موسی پیش آی و مترس که تو در امانی ٣١ دستخود را به گریبانت ببر تا سپید بیگزند بیرون بیاید و [برای رهایی] از این هراس بازویت را به خویشتن بچسبان این دو [نشانه] دو برهان از جانب پروردگار تو است [که باید] به سوی فرعون و سران [کشور] او [ببری] زیرا آنان همواره قومی نافرمانند ٣٢ گفت پروردگارا من کسی از ایشان را کشتهام میترسم مرا بکشند ٣٣ و برادرم هارون از من زبانآورتر است پس او را با من به دستیاری گسیل دار تا مرا تصدیق کند زیرا میترسم مرا تکذیب کنند ٣٤ فرمود به زودی بازویت را به [وسیله] برادرت نیرومند خواهیم کرد و برای شما هر دو تسلطی قرار خواهیم داد که با [وجود] آیات ما به شما دست نخواهند یافتشما و هر که شما را پیروی کند چیره خواهید بود ٣٥ پس چون موسی آیات روشن ما را برای آنان آورد گفتند این جز سحری ساختگی نیست و از پدران پیشین خود چنین [چیزی] نشنیدهایم ٣٦ و موسی گفت پروردگارم به [حال] کسی که از جانب او رهنمودی آورده و [نیز] کسی که فرجام [نیکوی] آن سرا برای اوست داناتر است در حقیقت ظالمان رستگار نمیشوند ٣٧ و فرعون گفت ای بزرگان قوم من جز خویشتن برای شما خدایی نمیشناسم پس ایهامان برایم بر گل آتش بیفروز و برجی [بلند] برای من بساز شاید به [حال] خدای موسی اطلاع یابم و من جدا او را از دروغگویان میپندارم ٣٨ و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناحق سرکشی کردند و پنداشتند که به سوی ما بازگردانیده نمیشوند ٣٩ تا او و سپاهیانش را فرو گرفتیم و آنان را در دریا افکندیم بنگر که فرجام کار ستمکاران چگونه بود ٤٠ و آنان را پیشوایانی که به سوی آتش میخوانند گردانیدیم و روز رستاخیز یاری نخواهند شد ٤١ و در این دنیا لعنتی بدرقه [نام] آنان کردیم و روز قیامت [نیز] ایشان از [جمله] زشترویانند ٤٢ و به راستی پس از آنکه نسلهای نخستین را هلاک کردیم به موسی کتاب دادیم که [دربردارنده] روشنگریها و رهنمود و رحمتی برای مردم بود امید که آنان پند گیرند ٤٣ و چون امر [پیامبری] را به موسی واگذاشتیم تو در جانب غربی [طور] نبودی و از گواهان [نیز] نبودی ٤٤ لیکن ما نسلهایی پدیدآوردیم و عمرشان طولانی شد و تو در میان ساکنان [شهر] م دین مقیم نبودی تا آیات ما را بر ایشان بخوانی لیکن ما بودیم که فرستنده [پیامبران] بودیم ٤٥ و آندم که [موسی را] ندا دردادیم تو در جانب طور نبودی ولی [این اطلاع تو] رحمتی است از پروردگار تو تا قومی را که هیچ هشداردهندهای پیش از تو برایشان نیامده است بیم دهی باشد که آنان پندپذیرند ٤٦ و اگر نبود که وقتی به [سزای] پیشفرست دستهایشان مصیبتی به ایشان برسد بگویند پروردگارا چرا فرستادهای به سوی ما نفرستادی تا از احکام تو پیروی کنیم و از مؤمنان باشیم [قطعا در کیفر آنان شتاب میکردیم ٤٧ پس چون حق از جانب ما برایشان آمد گفتند چرا نظیر آنچه به موسی داده شد به او داده نشده است آیا به آنچه قبلا به موسی داده شد کفر نورزیدند گفتند دو ساحر با هم ساختهاند و گفتند ما همه را منکریم ٤٨ بگو پس اگر راست میگویید کتابی از جانب خدا بیاورید که از این دو هدایت کنندهتر باشد تا پیرویش کنم ٤٩ پس اگر تو را اجابت نکردند بدان که فقط هوسهای خود را پیروی میکنند و کیست گمراهتر از آنکه بیراهنمایی خدا از هوسش پیروی کند بیتردید خدا مردم ستمگر را راهنمایی نمیکند ٥٠ و به راستی این گفتار را برای آنان پی در پی و به هم پیوسته نازل ساختیم امید که آنان پند پذیرند ٥١ کسانی که قبل از آن کتاب [آسمانی] به ایشان دادهایم آنان به [قرآن] میگروند ٥٢ و چون بر ایشان فرو خوانده میشود میگویند بدان ایمان آوردیم که آن درست است [و] از طرف پروردگار ماست ما پیش از آن [هم] از تسلیمشوندگان بودیم ٥٣ آنانند که به [پاس] آنکه صبر کردند و [برای آنکه] بدی را با نیکی دفع مینمایند و از آنچه روزیشان دادهایم انفاق میکنند دو بار پاداش خواهند یافت ٥٤ و چون لغوی بشنوند از آن روی برمیتابند و میگویند کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شماستسلام بر شما جویای [مصاحبت] نادانان نیستیم ٥٥ در حقیقت تو هر که را دوست داری نمیتوانی راهنمایی کنی لیکن خداست که هر که را بخواهد راهنمایی میکند و او به راهیافتگان داناتر است ٥٦ و گفتند اگر با تو از [نور] هدایت پیروی کنیم از سرزمین خود ربوده خواهیم شد آیا آنان را در حرمی امن جای ندادیم که محصولات هر چیزی که رزقی از جانب ماست به سوی آن سرازیر میشود ولی بیشترشان نمیدانند ٥٧ و چه بسیار شهرها که هلاکش کردیم [زیرا] زندگی خوش آنها را سرمست کرده بود این ستسراهایشان که پس از آنان جز برای عده کمی مورد سکونت قرار نگرفته و ماییم که وارث آنان بودیم ٥٨ و پروردگار تو [هرگز] ویرانگر شهرها نبوده است تا [پیشتر] در مرکز آنها پیامبری برانگیزد که آیات ما را بر ایشان بخواند و ما شهرها را تا مردمشان ستمگر نباشند ویرانکننده نبودهایم ٥٩ و هر آنچه به شما داده شده است کالای زندگی دنیا و زیور آن است و[لی] آنچه پیش خداست بهتر و پایدارتر است مگر نمیاندیشید ٦٠ آیا کسی که وعده نیکو به او دادهایم و او به آن خواهد رسید مانند کسی است که از کالای زندگی دنیا بهرهمندش گردانیدهایم [ولی] او روز قیامت از [جمله] احضارشدگان [در آتش] است ٦١ و [به یاد آور] روزی را که آنان را ندا میدهد و میفرماید آن شریکان من که میپنداشتید کجایند ٦٢ آنان که حکم [عذاب] بر ایشان واجب آمده میگویند پروردگارا اینانند کسانی که گمراه کردیم گمراهشان کردیم همچنانکه خود گمراه شدیم [از آنان] به سوی تو بیزاری میجوییم ما را نمیپرستیدند [بلکه پندار خود را دنبال میکردند ٦٣ و [به آنان] گفته میشود شریکان خود را فرا خوانید [پس آنها را میخوانند] ولی پاسخشان نمیدهند و عذاب را میبینند [و آرزو میکنند که] ای کاش هدایتیافته بودند ٦٤ و روزی را که [خدا] آنان را ندا درمیدهد و میفرماید فرستادگان [ما] را چه پاسخ دادید ٦٥ پس در آن روز اخبار بر ایشان پوشیده گردد و از یکدیگر نمیتوانند بپرسند ٦٦ و اما کسی که توبه کند و ایمان آورد و به کار شایسته پردازد امید که از رستگاران باشد ٦٧ و پروردگار تو هر چه را بخواهد میآفریند و برمیگزیند و آنان اختیاری ندارند منزه استخدا و از آنچه [با او] شریک میگردانند برتر است ٦٨ و آنچه را سینههایشان پوشیده یا آشکار میدارد پروردگارت میداند ٦٩ و اوستخدا[یی که] جز او معبودی نیست در این [سرای] نخستین و در آخرت ستایش از آن اوست و فرمان او راست و به سوی او بازگردانیده میشوید ٧٠ بگو هان چه میپندارید اگر خدا تا روز رستاخیز شب را بر شما جاوید بدارد جز خداوند کدامین معبود برای شما روشنی میآورد آیا نمیشنوید ٧١ بگو هان چه میپندارید اگر خدا تا روز قیامت روز را بر شما جاوید بدارد جز خداوند کدامین معبود برای شما شبی میآورد که در آن آرام گیرید آیا نمیبینید ٧٢ و از رحمتش برایتان شب و روز را قرار داد تا در این [یک] بیارامید و [در آن یک] از فزونبخشی او [روزی خود] بجویید باشد که سپاس بدارید ٧٣ و [یاد کن] روزی را که ندایشان میکند و میفرماید آن شریکان که میپنداشتید کجایند ٧٤ و از میان هر امتی گواهی بیرون میکشیم و میگوییم برهان خود را بیاورید پس بدانند که حق از آن خداست و آنچه برمیبافتند از دستشان میرود ٧٥ قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم کرد و از گنجینهها آن قدر به او داده بودیم که کلیدهای آنها بر گروه نیرومندی سنگین میآمد آنگاه که قوم وی بدو گفتند شادی مکن که خدا شادیکنندگان را دوست نمیدارد ٧٦ و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنانکه خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فسادگران را دوست نمیدارد ٧٧ [قارون] گفت من اینها را در نتیجه دانش خود یافتهام آیا وی ندانست که خدا نسلهایی را پیش از او نابود کرد که از او نیرومندتر و مالاندوزتر بودند و[لی این گونه] مجرمان را [نیازی] به پرسیده شدن از گناهانشان نیست ٧٨ پس [قارون] با کوکبه خود بر قومش نمایان شد کسانی که خواستار زندگی دنیا بودند گفتند ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده به ما [هم] داده میشد واقعا او بهره بزرگی [از ثروت] دارد ٧٩ و کسانی که دانش [واقعی] یافته بودند گفتند وای بر شما برای کسی که گرویده و کار شایسته کرده پاداش خدا بهتر است و جز شکیبایان آن را نیابند ٨٠ آنگاه [قارون] را با خانهاش در زمین فرو بردیم و گروهی نداشت که در برابر [عذاب] خدا او را یاری کنند و [خود نیز] نتوانست از خود دفاع کند ٨١ و همان کسانی که دیروز آرزو داشتند به جای او باشند صبح میگفتند وای مثل اینکه خدا روزی را برای هر کس از بندگانش که بخواهد گشاده یا تنگ میگرداند و اگر خدا بر ما منت ننهاده بود ما را [هم] به زمین فرو برده بود وای گویی که کافران رستگار نمیگردند ٨٢ آن سرای آخرت را برای کسانی قرار میدهیم که در زمین خواستار برتری و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است ٨٣ هر کس نیکی به میان آورد برای او [پاداشی] بهتر از آن خواهد بود و هر کس بدی به میان آورد کسانی که کارهای بد کردهاند جز سزای آنچه کردهاند نخواهند یافت ٨٤ در حقیقت همان کسی که این قرآن را بر تو فرض کرد یقینا تو را به سوی وعدهگاه بازمیگرداند بگو پروردگارم بهتر میداند چه کس هدایت آورده و چه کس در گمراهی آشکاری است ٨٥ و تو امیدوار نبودی که بر تو کتاب القا شود بلکه این رحمتی از پروردگار تو بود پس تو هرگز پشتیبان کافران مباش ٨٦ و البته نباید تو را از آیات خدا بعد از آنکه بر تو نازل شده است بازدارند و به سوی پروردگارت دعوت کن و زنهار از مشرکان مباش ٨٧ و با خدا معبودی دیگر مخوان خدایی جز او نیست جز ذات او همه چیز نابودشونده است فرمان از آن اوست و به سوی او بازگردانیده میشوید ٨٨﴾
↑ ازتبدیل شدن عصا و چوب دستی موسی با اعجازبه مار در قرآن تعبیر به حیّه (حیّة تسعی)و جانّ شده است وجانّ را به معنای ماری کوچک و باریک و تیزرو معنا کرده اند وترجمه به ماری بزرگ و نیز اژدها (که ماری بس بزرگ وافسانه ای است )و یا اژدهایی مهیب و سبک خیز نیازبه توجیه دارد.
↑ دقیقا معلوم نیست او کیست. در تفسیر مجمع البیان، ۱۴۱۵ق،ج۷، ص ۴۴۹ حارث بن نوفل بن عبدمناف و در اسباب نزول القرآن واحدی، ۱۴۱۲ق، ص۳۳۹ حارث بن عثمان بن نوفل بن عبدمناف و در کتاب تفسیر بسیط واحدی، ۱۴۳۰ق، حارث بن عامر بن نوفل بن عبد مناف است که از سران قریش بوده و اسلام را درک کرده ولی مسلمان نشده و بنابر نقل سیره ابن هشام، الناشر : دار المعرفة ج۱، ص۷۰۹در جنگ بدر در حال کفر کشته شده است. البته احتمال دارد که مشابهت اسمی باشد و این چند اسم یک نفر باشند.