پرش به محتوا

اصحاب عقبه: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Hasaninasab
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Rezapour (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح و اضافه کردن مطالب.
خط ۹: خط ۹:
{{ببینید|بیعت عقبه}}
{{ببینید|بیعت عقبه}}
== ترور نافرجام پیامبر==
== ترور نافرجام پیامبر==
در رمضان [[سال نهم قمری]]، هنگامی که پیامبر از [[غزوه تبوک]] باز می‌گشت؛ گروهی از صحابه بر سر راه آن حضرت در گردنه کوهی کمین کرده و تصمیم داشتند حضرت را ترور کنند، آنان می‌خواستند شتر پیامبر را رم دهند تا پیامبر از کوه پرتاب و کشته شود. پیش از اقدام آنان پیامبر [[حذیفه بن یمان]] را از نقشه آنان آگاه کرد و از او خواست تا آنان را دور سازد و به آن‌ها بگوید اگر کنار نروند، پیامبر آنان را با نام‌های پدران و قبیله‌هایشان صدا خواهد زد.<ref>یعقوبی، تاریخ، بیروت، ج۲، ص۶۸.</ref> آنان در حالی که صورت‌های خود را پوشانده بودند وارد سپاه اسلام شدند تا شناخته نشوند.<ref>البدایة و النهایة، ج۵، ص۱۹</ref> [[اسید بن حضیر|اُسَید بن حُضَیر]] از رسول خدا اجازه خواست تا آنان را به قتل برساند اما حضرت نپذیرفت.<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۳.</ref>
در رمضان [[سال نهم قمری]]، هنگامی که پیامبر از [[غزوه تبوک]] باز می‌گشت؛ گروهی از صحابه بر سر راه آن حضرت در گردنه کوهی کمین کرده و تصمیم داشتند حضرت را ترور کنند، آنان می‌خواستند شتر پیامبر را رم دهند تا پیامبر از کوه پرتاب و کشته شود.  
خداوند، پیامبر را از قصد آنان خبر داد و ایشان نیز تمهیدات لازم را اندیشید. پیامبر به [[حذیفه بن یمان]] و [[عمار]] دستور داد؛ یکی در جلوی ایشان و دیگری در پشت سر، راه بیفتند و از پیامبر مراقبت کنند<ref>ابن کثیر، البداية و النهاية، ۱۴۰۷، ج۵، ص ۱۹.</ref> و همچنین دستور داد بقیه سپاه از پایین کوه بروند.<ref>طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲، ج ۵، ص ۷۹.</ref> سپاهیان از پایین کوه حرکت کردند اما منافقانی که قصد ترور داشتند به دامنه کوه رفتند. پیامبر صدای آنان را شنید و عصبانی شد. به حذیفه دستور داد آنان را پراکنده کند و در نتیجه آنان پراکنده شده و به صورت مخفیانه به سپاه پیوستند.<ref>بیهقی،‌ دلائل النبوة، ۱۴۰۵، ج ۵، ص۲۵۶.</ref>
 
[[اسید بن حضیر|اُسَید بن حُضَیر]] از رسول خدا اجازه خواست تا آنان را به قتل برساند<ref>واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۳.</ref> اما پیامبر با این امر مخالفت کرده و دلیل خود را چنین ذکر می‌کند: دوست ندارم عرب در مورد من بگوید: پس از آن‌که با کمک اصحابش به پیروزی‌هایی دست یافت؛ شروع به کشتن اصحابش کرد.<ref>ثعلبی نیشابوری،  الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ۱۴۲۲، ج ۵، ص ۶۴؛ طبرسی، جوامع الجامع، ۱۳۷۷ش، ج ۲، ص ۷۱.</ref>


== تعداد و اسامی==
== تعداد و اسامی==

نسخهٔ ‏۱۷ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۲۷

اصحاب عَقَبه، گروهی از صحابه که در مسیر بازگشت از غزوه تبوک به سمت مدینه قصد جان پیامبر(ص) را داشتند. تاریخ‌نویسان درباره تعداد، افراد و همچنین آگاهی صحابه از نام آن‌ها اختلاف دارند. برخی مفسران نزول آیه ۷۴ سوره توبه را درباره آنان می‌دانند.

نامگذاری

عقبه در لغت به معنای راه دشوار در کوه است[۱] در فارسی به گردنه گفته می‌شود.[۲] در مسیر بازگشت پیامبر از جنگ تبوک به سوی مدینه گردنه‌ای قرار داشت که برخی از صحابه در آنجا قصد جان پیامبر را کردند. در برخی منابع از این افراد به اصحاب عقبه یاد شده است.[۳]

همچنین به گروهی از صحابه که در سال‌های دوازدهم و سیزدهم بعثت در راه منا به مکه با پیامبر بیعت کردند و پیمان آن‌ها به بیعت عقبه مشهور است، اصحاب عقبه گفته می‌شود.[۴]

برای اطلاعات بیشتر، اینها را هم ببینید: بیعت عقبه

ترور نافرجام پیامبر

در رمضان سال نهم قمری، هنگامی که پیامبر از غزوه تبوک باز می‌گشت؛ گروهی از صحابه بر سر راه آن حضرت در گردنه کوهی کمین کرده و تصمیم داشتند حضرت را ترور کنند، آنان می‌خواستند شتر پیامبر را رم دهند تا پیامبر از کوه پرتاب و کشته شود. خداوند، پیامبر را از قصد آنان خبر داد و ایشان نیز تمهیدات لازم را اندیشید. پیامبر به حذیفه بن یمان و عمار دستور داد؛ یکی در جلوی ایشان و دیگری در پشت سر، راه بیفتند و از پیامبر مراقبت کنند[۵] و همچنین دستور داد بقیه سپاه از پایین کوه بروند.[۶] سپاهیان از پایین کوه حرکت کردند اما منافقانی که قصد ترور داشتند به دامنه کوه رفتند. پیامبر صدای آنان را شنید و عصبانی شد. به حذیفه دستور داد آنان را پراکنده کند و در نتیجه آنان پراکنده شده و به صورت مخفیانه به سپاه پیوستند.[۷]

اُسَید بن حُضَیر از رسول خدا اجازه خواست تا آنان را به قتل برساند[۸] اما پیامبر با این امر مخالفت کرده و دلیل خود را چنین ذکر می‌کند: دوست ندارم عرب در مورد من بگوید: پس از آن‌که با کمک اصحابش به پیروزی‌هایی دست یافت؛ شروع به کشتن اصحابش کرد.[۹]

تعداد و اسامی

مورخان و سیره‌نویسان تعداد اصحاب عقبه را بین ۱۲ تا ۱۵ تن ذکر کرده‌اند.[۱۰] منابع در تعیین هویت این افراد اختلاف نظر دارند. گروهی شماری از آنان را از قریش و از بنی‌امیه دانسته‌اند. بر اساس روایتی از امام باقر شمار آنان ۱۲ تن دانسته شده که ۸ تن از قریش بوده است.[۱۱] شیخ صدوق بر اساس روایتی ۱۲ تن از آنان را از بنی‌امیه و ۵ تن را از سایر قبایل دانسته است.[۱۲]

اسامی

همچنین منابع تاریخی درباره آگاهی اصحاب پیامبر از نام آنان اختلاف دارند. برخی بر این باروند که پیامبر تنها اسامی این افراد را به حذیفه گفته[۱۳] اما پیامبر وی را از افشای اسامی آنان بازداشته است.[۱۴] بنا بر گزارش واقدی، پیامبر عمار ياسر را نیز از نام آنان آگاه ساخت.[۱۵]

برخی احتمال داده‌اند که رخدادهای سیاسی پس از پیامبر اکرم سبب شده تا برخی از این افراد حذف و افراد دیگری جایگزین آنان شوند[۱۶]؛ مثلا در برخی منابع از عبدالله بن ابی و ابوعامر راهب در شمار اصحاب عقبه نام برده، در حالی‌که گفته شده عبدالله بن ابی در جنگ تبوک حضور نداشته و ابوعامر راهب نیز پیش از این به روم رفته بود.[۱۷]

در برخی منابع سعد بن ابی‌سَرح، ابوحاضر اعرابی، جُلاس بن سُوَید، مجمع بن جاریه، مُلَیح تَیمی، حُصَین بن نُمَیر، طُعَیمَة بن اُبَیرِق و مُرَّة بن رَبیع از اصحاب عقبه دانسته شده‌اند.[۱۸]

آیات مرتبط

برخی مفسران نزول آیه ۷۴ سوره توبه «و هَمّوا بِما لَم یَنالوا»

را در شأن اصحاب عقبه می‌دانند.[۱۹] البته برخی روایات نزول این آیه را مربوط به ماجرای ترور پیامبر در سال دهم قمری و پس از حجة الوداع در گردنه هرشا می‌دانند؛ که ۱۴ تن از صحابه تصمیم گرفتند پیامبر را ترور کنند.[۲۰] طبرسی ماجرای اصحاب عقبه را در ذیل آیات ۶۴-۶۵ سوره توبه نیز آورده است.

[۲۱]

در روایتی از امام صادق مراد از ...اِنَّمَا استَزَلَّهُمُ الشَّیطـنُ بِبَعضِ ما کسَبوا... اصحاب عقبه معرفی شده است.[۲۲]

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منابع

  • ابن کثیر، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، ۱۳۹۸ق.
  • ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، تحقیق: مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، دارالمعرفة، بیروت، بی‌تا.
  • آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، تجدید نظر؛ ابوالقاسم گرجی، دانشگاه تهران، تهران، ۱۳۷۸ش.
  • بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، تحقیق: عبدالمعطی قعلجی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۹۸۵م-۱۴۰۵ق.
  • راغب اصفهانی، المفردات.
  • شیخ صدوق، محمد بن علی، الخصال، تصحیح: علی اکبر غفاری، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۲ش.
  • طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: محمدجواد بلاغی، ناصرخسرو، تهران، ۱۳۷۲ش.
  • عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، تصحیح: سیدهاشم رسولی محلاتی، المطبعة العلمیه، تهران، ۱۳۸۰ق.
  • قرشی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۴۱۲ق.
  • قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح: طیب موسوی جزایری، قم، دارالکتب، قم، ۱۴۰۴ق.
  • مسعودی، علی بن حسین، التنبیه و الاشراف، تصحیح: عبدالله اسماعیل الصاوی، دارالصاوی، القاهره، بی‌تا(افست: قم، مؤسسة نشر المنابع الثقافة الاسلامیة).
  • واقدی، محمد بن عمر، المغازی، تحقیق: مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق-۱۹۸۹م.
  • یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، دارصادر، بیروت، بی‌تا.
  1. راغب، مفردات، ج۱، ص۳۴۱.
  2. قرشی، قاموس، ۱۴۱۲ق، ج۵، ص۲۳.
  3. مسعودی، التنبیه و الاشراف، قاهره، ص۲۳۶؛ یعقوبی، تاریخ، بیروت، ج۲، ص۶۸؛ واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۴.
  4. ابن هشام، السیرة النبویه، بیروت، ج۱، ص۴۶۸؛ یعقوبی، بیروت، ج۲، ص۳۸.
  5. ابن کثیر، البداية و النهاية، ۱۴۰۷، ج۵، ص ۱۹.
  6. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲، ج ۵، ص ۷۹.
  7. بیهقی،‌ دلائل النبوة، ۱۴۰۵، ج ۵، ص۲۵۶.
  8. واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۳.
  9. ثعلبی نیشابوری، الكشف و البيان عن تفسير القرآن، ۱۴۲۲، ج ۵، ص ۶۴؛ طبرسی، جوامع الجامع، ۱۳۷۷ش، ج ۲، ص ۷۱.
  10. واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۵-۱۰۴۴؛ البدایه و النهایه، ج۵، ص۲۰.
  11. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۷۹.
  12. شیخ صدوق، الخصال، ۱۳۶۲ش، ج۲، ص۳۹۸.
  13. یعقوبی، تاریخ، بیروت، ج۲، ص۶۸.
  14. واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۵.
  15. واقدی، المغازی، ۱۴۰۹ق، ج۳، ص۱۰۴۴.
  16. تاریخ پیامبر اسلام، ص۵۲۳.
  17. بیهقی، ج۵، ص۲۵۸.
  18. بیهقی، ج۵، ص۲۵۸.
  19. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۷۹.
  20. قمی، تفسیر، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۷۴.
  21. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۵، ص۷۰.
  22. عیاشی، تفسیر، ۱۳۸۰ق، ج۱، ص۲۰۱.