پرش به محتوا

برهان‌های اثبات خدا: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
تلخیص و تمیزکاری
جز (تلخیص و تمیزکاری)
خط ۲۹: خط ۲۹:
==برهان حرکت==
==برهان حرکت==
{{نوشتار اصلی|برهان حرکت}}
{{نوشتار اصلی|برهان حرکت}}
گفته شده برهان حرکت یا برهان مُحَرِّک اول (Proof of the prime mover) که قدیمی‌ترین [[برهان‌های جهان‌شناختی|برهان جهان‌شناختی]]{{یادداشت|براهین جهان‌شناختی (Cosmological Arguments)،‌ برهان‌هایی هستند که از راه واقعیت‌های مربوط به جهان مانند امکان، حدوث و حرکت به اثبات خدا می‌پردازند.(ادواردز، خدا در فلسفه، ۱۳۸۴ش، ص۵۷.)}} اثبات وجود [[خدا]] است،<ref>انواری، «براهین اثبات باری»، ص۶۵۰.</ref> اولین‌بار توسط [[ارسطو]] به صورت برهان ارائه شد؛ هرچند بن‌مایه‌های آن در آثار [[افلاطون]] نیز مطرح بود.<ref>ربانی گلپایگانی و امامی میبدی، «بررسی و نقد تقریرهای برهان حرکت»، ص۱۰.</ref>
برهان حرکت یا برهان مُحَرِّک اول (Proof of the prime mover) قدیمی‌ترین [[برهان‌های جهان‌شناختی|برهان جهان‌شناختی]]{{یادداشت|براهین جهان‌شناختی (Cosmological Arguments)،‌ برهان‌هایی هستند که از راه واقعیت‌های مربوط به جهان مانند امکان، حدوث و حرکت به اثبات خدا می‌پردازند.(ادواردز، خدا در فلسفه، ۱۳۸۴ش، ص۵۷.)}} اثبات وجود [[خدا]] است،<ref>انواری، «براهین اثبات باری»، ص۶۵۰.</ref> که اولین‌بار توسط [[ارسطو]] به صورت برهان ارائه شد.<ref>ربانی گلپایگانی و امامی میبدی، «بررسی و نقد تقریرهای برهان حرکت»، ص۱۰.</ref> در [[فلسفه اسلامی]] برهان حرکت در [[فلسفه مشاء| فلسفه مَشّاء]]، براساس حرکت در اعراض{{یادداشت|حرکت یا تغییر تدریج به یک لحاظ به دو قسم تقسیم می‌شود: حرکت در اعراض مانند حرکت مکانی، حرکت در کیف‌یت،‌ حرکت در کَمّیت و حرکت در وضعیت و حرکت در جوهر.(مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۲۷۱) براساس حرکت جوهری، جوهر اشیاء نیز در حرکتند؛(به عنوان نمونه نگاه کنید:‌ صدرالدین شیرازی، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۳، صص۶۹، ۷۷، ۱۰۱؛ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۰ش، ج۲، صص۲۸۱-۲۹۱)}} تقریر می‌شد؛ زیرا آنها حرکت در جوهر را قبول نداشتند؛ اما [[ملاصدرا]] با طرح حرکت در جوهر، آن را براساس [[حرکت جوهری]] تقریر کرد.<ref>سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۵۸.</ref>  


در [[فلسفه اسلامی]] برهان حرکت در [[فلسفه مشاء| فلسفه مَشّاء]]، براساس حرکت در اعراض{{یادداشت|حرکت یا تغییر تدریجی(مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۳۳۳) به یک لحاظ به دو قسم تقسیم می‌شود: حرکت در اعراض مانند حرکت مکانی (انتقال و جابجایی از مکانی به مکان دیگر)، حرکت در کیف‌ (تغییر تدریجی رنگ سبز سیب به رنگ سرخ)،‌ حرکت در کَمّ (تغییر و زیاد شدن قد انسان) و حرکت وضعی‌(حرکت کره زمین به دور خود)، (مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۰ش، ج۲، ص۲۷۱) و حرکت در جوهر. براساس حرکت حرکت جوهری، جوهر اشیاء نیز در حرکتند؛(به عنوان نمونه نگاه کنید:‌ صدرالدین شیرازی، اسفار، ۱۹۸۱م، ج۳، صص۶۹، ۷۷، ۱۰۱؛ مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ۱۳۹۰ش، ج۲، صص۲۸۱-۲۹۱)}} تقریر می‌شد؛ زیرا آنها حرکت در جوهر را قبول نداشتند؛ اما [[ملاصدرا]] با طرح حرکت در جوهر، آن را براساس [[حرکت جوهری]] تقریر کرد.<ref>سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۵۸.</ref>
تقریرهای مختلفی از برهان حرکت ارائه شده است. برخی از این تقریرات، براساس مطلق حرکت (بدون در نظر گرفتن حرکت خاص) و بعضی براساس حرکت‌های خاص مانند حرکت نفوس، حرکت افلاک و [[حرکت جوهری]] صورت‌بندی شده است.<ref>ربانی گلپایگانی و امامی میبدی، «بررسی و نقد تقریرهای برهان حرکت»، ص۱۲و۱۳.</ref> محتوای کلی این برهان چنین است: جهان دارای حرکت است. هر مُتحرِّکی نیازمند مُحرِّکی(حرکت‌دهنده) است (اصل علیت). تسلسل در علت‌ها محال است. پس سلسله حرکات باید منتهی شوند به حرکت‌دهنده‌ای که خود ثابت بوده و دارای حرکت نیست (مُحرِّک نامُتحرِّک اول).<ref>مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۱۱، ص۱۰۶، ۱۰۷ و ۱۶۸.</ref> از نظر برخی برهان حرکت، توانایی اثبات خدا و صفات او را ندارد و با آن تنها می‌توان ماوراء طبیعت (مُحَرِّک نامُتَحَرِّک مجرد) را اثبات کرد.<ref>طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۷۲ش، ج۵،‌ ص۹۷؛ ٰجوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۷۸ش، ص۱۷۱-۱۷۴؛ سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۵۷.</ref>
 
تقریرهای مختلفی از برهان حرکت ارائه شده است. برخی از این تقریرات، براساس مطلق حرکت (بدون در نظر گرفتن حرکت خاص) و بعضی براساس حرکت‌های خاص مانند حرکت نفوس، حرکت افلاک و [[حرکت جوهری]] صورت‌بندی شده است.<ref>ربانی گلپایگانی و امامی میبدی، «بررسی و نقد تقریرهای برهان حرکت»، ص۱۲و۱۳.</ref> توجه به فاعل یا غایت حرکت نیز موجب ظهور تقریرهای متفاوت شده است.<ref>ربانی گلپایگانی و امامی میبدی، «بررسی و نقد تقریرهای برهان حرکت»، ص۱۳.</ref>
 
محتوای کلی این برهان چنین است:
* جهان دارای حرکت است.
* هر مُتحرِّکی نیازمند مُحرِّکی(حرکت‌دهنده) است (اصل علیت).
* تسلسل در علت‌ها محال است.
* پس سلسله حرکات باید منتهی شوند به حرکت‌دهنده‌ای که خود ثابت بوده و دارای حرکت نیست (مُحرِّک نامُتحرِّک اول).<ref>مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۱۱، ص۱۰۶، ۱۰۷ و ۱۶۸.</ref>
 
از نظر برخی برهان حرکت، توانایی اثبات خدا و صفات او را ندارد و با آن تنها می‌توان ماوراء طبیعت (مُحَرِّک نامُتَحَرِّک مجرد) را اثبات کرد.<ref>طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ۱۳۷۲ش، ج۵،‌ ص۹۷؛ ٰجوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۷۸ش، ص۱۷۱-۱۷۴؛ سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۵۷.</ref> برای اثبات [[واجب الوجود]] و صفات او نیازمند استفاده از براهین دیگر مانند [[برهان امکان و وجوب]] هستیم.<ref>جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۷۸ش، ص۱۷۱و۱۷۴؛ سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۱۵۷.</ref>
از دیدگاه [[عبدالله جوادی آملی|آیت الله جوادی آملی]]، به دلیل کاستی‌های این برهان، حکمای مسلمان به این برهان اکتفا نکرده و به برهان امکان و وجوب روی آورده‌اند.<ref>جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۷۸ش، ص۱۷۶.</ref>


==برهان حدوث==
==برهان حدوث==
خط ۴۸: خط ۳۷:
[[برهان حدوث]] یا [[برهان حدوث|دلیل حدوث]] که در میان [[متکلمان]] طرفداران بیشتری دارد، بر این ویژگی مشترک موجودهای عالم تکیه دارد که تمامی آنها به غیر از یک موجود، زمانی نبوده‌اند و بعد بوجود آمده‌اند و حادث هستند. در این استدلال، [[حادث]]، موجودی است که زمانی نبوده‌اند و هر کدام در یک زمانی مختص به خود بودجود آمده‌اند. <ref>مانکدیم، ص۹۴؛ ابن فورک، ص۲۸</ref>
[[برهان حدوث]] یا [[برهان حدوث|دلیل حدوث]] که در میان [[متکلمان]] طرفداران بیشتری دارد، بر این ویژگی مشترک موجودهای عالم تکیه دارد که تمامی آنها به غیر از یک موجود، زمانی نبوده‌اند و بعد بوجود آمده‌اند و حادث هستند. در این استدلال، [[حادث]]، موجودی است که زمانی نبوده‌اند و هر کدام در یک زمانی مختص به خود بودجود آمده‌اند. <ref>مانکدیم، ص۹۴؛ ابن فورک، ص۲۸</ref>


این استدلال بیان می‌کند:
این استدلال از این قرار است: تمام موجودهایی که در عالم مشاهده می‌شود، حادث هستند.<ref> نگاه کنید: ابن فورک، ص۳۸، ۲۵۳-۲۵۴؛ بغدادی، ص۷۰-۷۱</ref> بر اساس اصل علیت و باطل بودن دور و تسلسل، هر موجودی که زمانی نبوده و بعد به وجود آمده است، نیاز به [[خدا|خالقی]] دارد که خودش حادث نیست.<ref>باقلانی، ص۲۳و ۴۳؛ فخرالدین، الاربعین، ص۲۷- ۲۸، ۸۲ -۸۴</ref> بنابراین، خدا به عنوان موجودی که همیشه بوده است و بقیه موجودها را در زمان بوجود آورده است، ثابت می‌شود.
 
مقدمه ۱: تمام موجودهایی که در عالم مشاهده می‌شود، حادث هستند.<ref> نگاه کنید: ابن فورک، ص۳۸، ۲۵۳-۲۵۴؛ بغدادی، ص۷۰-۷۱</ref>
 
مقدمه ۲: بر اساس اصل علیت و باطل بودن دور و تسلسل، هر موجودی که زمانی نبوده و بعد بوجود آمده است، نیاز به [[خدا|خالقی]] دارد که خودش حادث نیست. <ref>باقلانی، ص۲۳و ۴۳؛ فخرالدین، الاربعین، ص۲۷- ۲۸، ۸۲ -۸۴</ref>
 
بنابراین، خدا به عنوان موجودی که همیشه بوده است و بقیه موجودها را در زمان بوجود آورده است، ثابت می‌شود.


==برهان وجوب و امکان==
==برهان وجوب و امکان==
{{اصلی|برهان امکان و وجوب}}
{{اصلی|برهان امکان و وجوب}}
برهان امکان و وجوب، از ابتکارات<ref>جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۸۸ش، ص۱۹۵.</ref> و افتخارات [[فلسفه اسلامی]]<ref>حسین‌زاده، «برهان امکان در الهیات اسلامی»، ص۳۴.</ref> و از روشن‌ترین و استوارترین براهین عقلی شمرده شده است.<ref>سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام،‌ ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۱.</ref> [[ابن سینا]] این برهان را بهترین و مطمئن‌ترین برهان دانسته<ref>طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۶۶و ۶۷.</ref> و فخر رازی آن را مورد اعتماد حکما خوانده است.<ref>فخر رازی، المباحث المشرقیة، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۴۴۸.</ref>
برهان امکان و وجوب، از ابتکارات<ref>جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۸۸ش، ص۱۹۵.</ref> و افتخارات [[فلسفه اسلامی]]<ref>حسین‌زاده، «برهان امکان در الهیات اسلامی»، ص۳۴.</ref> و از استوارترین براهین عقلی شمرده شده است.<ref>طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۶۶و ۶۷؛ سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام،‌ ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۱.</ref> برخی مبدع این برهان را ابن سینا<ref>نگاه کنید به: مطهری، توحید، انتشارات صدرا، ص۱۸۱؛ جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۸۸ش، ص۱۵۸؛ سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام،‌ ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۱.</ref> و بعضی [[فارابی]] دانسته‌اند.<ref>بدوی، موسوعة الفلسفة، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۰۲؛ حسین‌زاده، «برهان امکان در الهیات اسلامی»، ص۳۴.</ref>
مبدع این برهان را ابن سینا دانسته‌اند؛<ref>نگاه کنید به: مطهری، توحید، انتشارات صدرا، ص۱۸۱؛ جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۸۸ش، ص۱۵۸؛ سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام،‌ ۱۳۸۲ش، ج۱، ص۳۱.</ref> اما عبدالرحمن بَدَوی، فیلسوف [[مصر|مصری]] قرن بیستم میلادی، و برخی از محققان معاصر، این برهان را از ابتکارات [[فارابی]] دانسته و برآنند ابن سینا در فلسفه اسلامی و توماس آکوئیناس در فلسفه غرب آن را از او وام گرفته‌اند.<ref>بدوی، موسوعة الفلسفة، ۱۴۲۹ق، ج۲، ص۱۰۲؛ حسین‌زاده، «برهان امکان در الهیات اسلامی»، ص۳۴.</ref>


تقریرهای متعددی از این برهان ارائه شده است.<ref>نگاه کنید به: ربانی گلپایگانی، «برهان امکان در اندیشه فیلسوفان و متکلمان»، ص۱۱-۲۵؛ حسین‌زاده، «برهان امکان در الهیات اسلامی»، ص۳۴-۳۸.</ref> ابن سینا این برهان را به صورت مختصر این‌گونه بیان کرده است: شکی نیست که چیزی وجود دارد. موجود یا [[واجب الوجود]] است یا [[ممکن الوجود]]. اگر واجب باشد مطلوب ثابت است و اگر ممکن باشد، باید در نهایت به واجب الوجود منتهی شود.<ref>ابن سینا، مبدأ و معاد، ۱۳۶۳ش، ص ۲۲؛ ابن سینا، النجاة، دانشگاه تهران، ص۵۶۶ و ۵۶۷.</ref>
تقریرهای متعددی از این برهان ارائه شده است.<ref>نگاه کنید به: ربانی گلپایگانی، «برهان امکان در اندیشه فیلسوفان و متکلمان»، ص۱۱-۲۵؛ حسین‌زاده، «برهان امکان در الهیات اسلامی»، ص۳۴-۳۸.</ref> ابن سینا این برهان را به صورت مختصر این‌گونه بیان کرده است: شکی نیست که چیزی وجود دارد. موجود یا [[واجب الوجود]] است یا [[ممکن الوجود]]. اگر واجب باشد مطلوب ثابت است و اگر ممکن باشد، باید در نهایت به واجب الوجود منتهی شود.<ref>ابن سینا، مبدأ و معاد، ۱۳۶۳ش، ص ۲۲؛ ابن سینا، النجاة، دانشگاه تهران، ص۵۶۶ و ۵۶۷.</ref>
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] با توضیحات خود آن را چنین تقریر کرده است:
[[خواجه نصیرالدین طوسی]] با توضیحات خود آن را چنین تقریر کرده است:
* هر موجودی که در نظر گرفته شود، به لحاظ ذاتش یا ممکن الوجود است یا واجب الوجود.
* هر موجودی که فرض شود، یا ممکن الوجود است یا واجب الوجود.
* وجود هر ممکن الوجودی از غیرش است؛ زیرا در ممکن الوجود با توجه به ذاتش، هیچ یک از هستی و نیستی بر دیگری ترجیح ندارد. به عبارت دیگر ممکن الوجود برای وجود یافتن، نیازمند علتی غیر از خودش است.
* وجود هر ممکن الوجودی از غیرش است؛ زیرا ممکن الوجود برای وجود یافتن، نیازمند علتی غیر از خودش است.
* آن علت یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود. اگر آن علت، واجب الوجود باشد، مطلوب (اثبات واجب الوجود) ثابت است؛ اما اگر ممکن الوجود باشد، آن علت، خود برای موجود شدن نیازمند به علتی غیر از خود است. درباره علت دوم مجدداً دو گزینه واجب الوجود و ممکن الوجود بودن تکرار می‌شود.
* آن علت یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود. اگر آن علت، واجب الوجود باشد، مطلوب (اثبات واجب الوجود) ثابت است؛ اگر ممکن الوجود باشد، برای موجود شدن نیازمند به علتی غیر از خود است. درباره علت دوم نیز دو گزینه واجب الوجود و ممکن الوجود بودن تکرار می‌شود.
* بنابراین سلسله ممکن الوجودها یا باید به واجب الوجود منتهی شود یا به دور یا تسلسل منتهی می‌شود.
* بنابراین سلسله ممکن الوجودها باید به واجب الوجود منتهی شود یا به دور یا تسلسل منتهی می‌شود.
* [[دور]] و [[تسلسل]] هر دو محالند.
* [[دور]] و [[تسلسل]] هر دو محالند.
* بنابراین سلسله ممکن الوجودها باید به واجب الوجود منتهی شود.<ref>طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۱۸-۲۰.</ref>
* بنابراین سلسله ممکن الوجودها باید به واجب الوجود منتهی شود.<ref>طوسی، شرح الاشارات و التنبیهات، ۱۳۷۵ش، ج۳، ص۱۸-۲۰.</ref>
Automoderated users، confirmed، protected، templateeditor
۵٬۰۴۷

ویرایش