پرش به محتوا

سعد بن عباده: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
جز اصلاح جعبه اطلاعات
Mkhaghanif (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
| آثار            =
| آثار            =
}}
}}
'''ابوثابت''' یا '''ابوقیس'''، '''سَعد بن عُبادة بن دُلَیم بن حارثه خَزرَجی'''(درگذشته [[سال ۱۵ هجری قمری|۱۵ق]])  از اشراف و بزرگان [[مدینه]] و رئیس قبیلۀ [[خزرج]]. وی پیش از اسلام، به سعد کامل معروف بوده است. سعد در [[پیمان عقبه|عقبه]] با [[پیامبر(ص)]]، پیمان بست و یکی از نقباء دوازده‌گانه بود.
'''سَعد بن عُبادة بن دُلَیم بن حارثه خَزرَجی'''(درگذشته [[سال ۱۵ هجری قمری|۱۵ق]])  از اشراف و بزرگان [[مدینه]] و رئیس قبیلۀ [[خزرج]]. وی پیش از اسلام، به سعد کامل معروف بود. سعد در [[پیمان عقبه|عقبه]] با [[پیامبر(ص)]]، پیمان بست و از نقباء دوازده‌گانه به شمار می‌رود. او در [[غزوه|جنگ‌های]] متعددی در کنار پیامبر حضور داشت و پرچمدار [[انصار]] بود. پیامبر در [[جنگ احزاب]] با او مشورت کرد.


پس از درگذشت پیامبر اسلام (ص)، برخی از بزرگان [[انصار]] در [[واقعه سقیفه|سقیفه]] جمع شدند و سعد بن عباده گزینه خلافت ایشان بود. اما با ورود [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[ابوعبیده جراح]]، اجتماع سقیفه به خلافت ابوبکر متمایل شد و با وی بیعت کردند. سعد هیچگاه با خلیفه اول و دوم [[بیعت]] نکرد. وی در عصر خلافت عمر بن خطاب به قتل رسید که برخی آن را منتسب به [[جنیان]] کردند.
پس از درگذشت پیامبر اسلام (ص)، برخی از بزرگان [[انصار]] در [[واقعه سقیفه|سقیفه]] جمع شدند و سعد بن عباده گزینه خلافت ایشان بود. اما با ورود [[ابوبکر]] و [[عمر بن خطاب|عمر]] و [[ابوعبیده جراح]]، اجتماع سقیفه به خلافت ابوبکر متمایل شد و با وی بیعت کردند. سعد هیچگاه با خلیفه اول و دوم [[بیعت]] نکرد. وی در عصر خلافت عمر بن خطاب به قتل رسید که برخی آن را منتسب به [[جنیان]] کردند.


==خاندان==
==خاندان==
نام کامل او سعد، سَعد بن عُبادة بن دُلَیم بن حارثه خَزرَجی است که با کنیه ابوثابت یا ابوقیس شناخته می‌شده است.
خاندان سعد از اشراف [[قبیله خزرج]] بودند و پدرش عباده از بزرگان قبیله خزرج در [[یثرب]] بود و مادرش عمره بنت مسعود بن قیس از بانوانی بود که با [[پیامبر اسلام]](ص) بیعت کرد و در [[سال پنجم هجری قمری|سال پنجم هجرت]] وفات نمود.<ref>رکـ: مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.</ref>
خاندان سعد از اشراف [[قبیله خزرج]] بودند و پدرش عباده از بزرگان قبیله خزرج در [[یثرب]] بود و مادرش عمره بنت مسعود بن قیس از بانوانی بود که با [[پیامبر اسلام]](ص) بیعت کرد و در [[سال پنجم هجری قمری|سال پنجم هجرت]] وفات نمود.<ref>رکـ: مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.</ref>



نسخهٔ ‏۲۵ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۳۴

سعد بن عباده
مشخصات فردی
نام کاملسَعد بن عُبادة بن دُلَیم بن حارثه خزرجی
کنیهابوثابت یا ابوقیس
لقبسعد کامل
محل زندگیمدینه
مهاجر/انصارانصار
نسب/قبیلهقبیله خزرج
مشخصات دینی
زمان اسلام آوردندر عقبه
حضور در جنگ‌هاتمام غزوات؛ غزوه بدر اختلافی}
نقش‌های برجستهمخالفت با خلفاء در سقیفه بنی ساعده


سَعد بن عُبادة بن دُلَیم بن حارثه خَزرَجی(درگذشته ۱۵ق) از اشراف و بزرگان مدینه و رئیس قبیلۀ خزرج. وی پیش از اسلام، به سعد کامل معروف بود. سعد در عقبه با پیامبر(ص)، پیمان بست و از نقباء دوازده‌گانه به شمار می‌رود. او در جنگ‌های متعددی در کنار پیامبر حضور داشت و پرچمدار انصار بود. پیامبر در جنگ احزاب با او مشورت کرد.

پس از درگذشت پیامبر اسلام (ص)، برخی از بزرگان انصار در سقیفه جمع شدند و سعد بن عباده گزینه خلافت ایشان بود. اما با ورود ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح، اجتماع سقیفه به خلافت ابوبکر متمایل شد و با وی بیعت کردند. سعد هیچگاه با خلیفه اول و دوم بیعت نکرد. وی در عصر خلافت عمر بن خطاب به قتل رسید که برخی آن را منتسب به جنیان کردند.

خاندان

نام کامل او سعد، سَعد بن عُبادة بن دُلَیم بن حارثه خَزرَجی است که با کنیه ابوثابت یا ابوقیس شناخته می‌شده است. خاندان سعد از اشراف قبیله خزرج بودند و پدرش عباده از بزرگان قبیله خزرج در یثرب بود و مادرش عمره بنت مسعود بن قیس از بانوانی بود که با پیامبر اسلام(ص) بیعت کرد و در سال پنجم هجرت وفات نمود.[۱]

سعد از صحابۀ پیامبر اسلام(ص)، اهل مدینه، بزرگ قبیله خزرج در جاهلیت و اسلام بوده است.[۲] ابن حزم نوشته که وی ۲۱ حدیث از پیامبر(ص) نقل کرده است.[۳] وی در زمان پیش از اسلام به جهت آشنایی با «خواندن و نوشتن، تیراندازی و شنا»، به سعد کامل معروف بوده است.[۴]

سعد و پدرانش در زمان جاهلیت به سیادت و سخاوتمندی معروف بودند، [۵] و این شرافت و سیادت در زمان اسلام هم ادامه پیدا کرد و ایشان از اصحاب اطعام در مدینه بودند.[۶] گفته شده که در هیچ خاندانی از عرب سابقه نداشته است که میهمانداری در چهار نسل به این صورت ادامه یابد و قیس پسر سعد نیکوکاریش از همه بیشتر بوده است.[۷]

در سخاوت سعد حکایات فراوانی ذکر شده است؛ نقل شده که دلیم، جد وی، منزلی داشته که به «‌أطم دلیم‌» معروف بوده و هر روز کسی ندا می‌داده که «‌هر کس گوشت و دنبه می‌خواهد، به خانه دلیم بیاید.‌» پس از مرگ دلیم، این اطعام را سعد و بعدها پسرش قیس هم ادامه دادند.[۸]

همچنین ابن سیرین نقل کرده که پیامبر(ص)، هر شب اهل صفه را برای اطعام، میان اصحاب تقسیم می‌کرد. بعضی یک نفر، برخی دو نفر و برخی بیشتر، اما سعد هر شب هشتاد نفر را برای اطعام به منزل می‌برد.[۹]

پیامبر(ص) روزی پس از افطار در منزل سعد چنین دعا فرمود:

غذایتان را [همواره] نیکان خوردند، و فرشتگان بر شما درود فرستند و روزه داران نزدتان افطار نمایند. [۱۰]

سعد و فرزندانش، در فراهم کردن اسباب مراسم عروسی علی(ع) و فاطمه (س)، بسیار کمک کردند.[۱۱]

اسلام آوردن

سعد بن عباده در بیعت عقبه، با هفتاد تن از انصار (اهل یثرب)، با رسول خدا(ص) بیعت کرد و زمانی که ایمان آورد به همراه منذر بن عمرو و ابودُجانه، بت‌های بنی ساعده را شکست.[۱۲] او یکی از نقباء دوازده‌گانه بود که پیامبر به اشاره جبرئیل ایشان را تعیین کرد.[۱۳]

حضور در غزوات

سعد در بیشتر غزوات رسول خدا(ص) حضور داشت، اما در مورد حضور وی در غزوه بدر، اختلاف وجود دارد.[۱۴] او از افراد مورد اعتماد و مشورت پیامبر(ص) بود. در جنگ احزاب پیامبر(ص) پس از مشورت با سعد بن عباده و سعد بن معاذ، و سرسختی آنان در دفاع از حیثیت اسلام و پیامبر(ص)، ادامه مذاکره با سران مشرکین را رد کرد.[۱۵]

وی از پرچمداران سپاه اسلام بود چنانکه نوشته شده، در تمام غزوات پیامبر(ص)، پرچم مهاجرین به دست امام علی(ع) و پرچم انصار در دست سعد بوده است.[۱۶] هرچند در فتح مکه نیز پرچم به دست سعد بن عباده بود، [۱۷] اما پس از آنکه سعد شعار خونریزی و انتقام‌جویی سرداد و گفتارش به گوش پیامبر(ص) رسید، حضرت فرمود: «علی(ع) خود را به او برساند و پرچم را از دستش گرفته و شعار مرحمت و عفو را اعلام نماید.» البته نقلی هم هست که قیس پسر سعد، مأمور به این امر شد.[۱۸]

خلافت ابوبکر

بعد از درگذشت پیامبر(ص)، سعد بن عباده به همراه برخی از بزرگان مسلمان شهر مدینه در سقیفۀ بنی ساعده به عنوان گزینه خلافت مطرح شد.[۱۹] اما با ورود ابوبکر، عمر و ابوعبیده جراح به سقیفه، مسلمانان حاضر در این مکان به سمت ابوبکر متمایل شدند و باوجود مخالفت فراوان سعد، با ابوبکر به عنوان خلیفه بیعت کردند. البته برخی می‌گویند سعد خودش ادعای خلافت نداشت، بلکه این خزرجیان بودند که تمایل به او داشتند.[۲۰] سعد هیچ‌گاه با خلفاء بیعت نکرد و قبیله‌اش نیز به تبعیت از او، با ابوبکر بیعت نکردند.[۲۱] در مقابل برخی نوشته‌اند که سعد آهنگ خلافت کرد و چون به نوایی نرسید، با خلیفه بیعت نکرد.[۲۲]

پس از کناره‌گیری سعد، دستگاه خلافت تلاش کرد از سعد بیعت بگیرد اما سعد از بیعت استنکاف کرده و گفت:

این دروغ را به خود نخواستم، به دیگری هم نخواهم و از برای خاطر دیگران به دوزخ نروم.[۲۳]

خلافت عمر

داستان عدم بیعت سعد با خلیفه اول، در زمان عمر هم تکرار شد. هرچه خلیفه دوم در بیعت گرفتن از سعد اصرار کرد، راه به جایی نبرد. نقل شده که کثرت و قوت قبیله سعد، دستگاه حاکمه را از تعرض به سعد باز می‌داشت.[۲۴]

پسر سعد روزی عمر را نصیحت می‌کند که «‌سعد سوگند یاد کرده که با شما بیعت نکند و شما هم نمی‌توانید به اجبار از او بیعت بگیرید مگر آنکه او را بکشید! قتل او هم منوط به قتل همه قبیلۀ خزرج و قتل خزرج منوط به قتل اوس است و قتل اوس منوط به قتل جملۀ بطون یمن است و این مقدور شما و اعوانتان نخواهد بود، پس با او بسازید.[۲۵]

قیس بن سعد

قیس پسر سعد از اولین کسانی بود که در مسائل پس از وفات پیامبر(ص) و در قضایای سقیفه و انتخاب خلیفه، با ابوبکر بیعت نکرد و به امیرالمؤمنین(ع) مراجعه کرد و از یاران و کارگزاران امام علی(ع) بود.[۲۶]

وفات

این کدورت میان دستگاه حاکمه و سعد همچنان باقی بود، نقل شده که عمر در روزگار خلافت، روزی به سعد گفت یا بیعت کن یا از مدینه برو! سعد هم از مدینه به سوی حوران شام مهاجرت کرد.[۲۷] در مورد نحوه وفاتش، میان منابع شیعه و سنی اختلاف فراوانی وجود دارد. سال وفاتش ۱۱ق، ۱۴ق و همچنین ۱۵ق[۲۸] ذکر شده که تاریخ ۱۵ق به نظر صحیح‌تر است.

در مورد نحوه مرگ او نیز اختلاف وجود دارد. عده‌ای معتقدند که در زمان خلافت عمر، خلیفه او را دعوت به بیعت کرد اما سعد از این کار استنکاف کرد و قصد مهاجرت به حوران شام نمود و در میانۀ راه درگذشت. [۲۹] برخی نیز معتقدند که سعد به قتل رسید و جنیان این قتل را انجام داده‌اند و نقل می‌کنند که جنیان در حالی که دف می‌زدند این شعر را می‌خواندند:[۳۰]

قد قَتِلنا سیدِ الخزرجِ سَعدَ بن عُبادة
ورَمَیناهُ بسهمین فلم یخِطِ فُؤادَه

در برخی منابع علت قتل سعد توسط جنیان را «ایستاده بول کردن سعد» گفته‌اند.[۳۱]

برخی نیز معتقدند خالد بن ولید و محمد بن سلمه انصاری، به دستور عمر مأمور شدند که از او در شام بیعت بگیرند، زمانی که با مخالفت او روبرو شدند، هر یک تیری بر او بیانداختند و او را به قتل رساندند.[۳۲]

ابن ابی الحدید نیز در این باره به داستانی اشاره کرده که به این ادعا طعنه می‌زند. نقل شده که مردی عامی از شیعه‌ای سؤال کرد که اگر خلافت حق علی(ع) بود و ابابکر آن را غصب کرد، چرا او درصدد بر نیامد تا خلافت را پس بگیرد؟ شیعه پاسخ می‌دهد: علی(ع) می‌ترسید که جنیان او را بکشند![۳۳]

شعری هم در رد این ادعا بدین مضمون سروده شده:


نستعلیق

الگو:ب الگو:بالگو:پایان شعر

شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منابع

  • ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
  • ابن حجر، تقریب التهذیب، تحقیق خلیل مأمون شیحا، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
  • همو، تهذیب التهذیب، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
  • ابن حزم، اسماء الصحابة الرواة و مالکل واحد من العدد، تحقیق سید کسروی حسن، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
  • ابن داوود حلی، تقی الدین حسین بن علی، کتاب الرجال، منشورات رضی، قم.
  • ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
  • ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
  • ابوحاتم تمیمی، کتاب الثقات، وزارة المعارف و الشؤون للحکومة العالیة الهندیة، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت.
  • ابوعلی حائری، منتهی المقال فی احوال الرجال، مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراثف قم، ۱۴۱۶ق.
  • بخاری، محمد بن ابراهیم، التاریخ الکبیر، زیر نظر محمد عبدالمعبد خان، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت.
  • همو، صحیح البخاری باختلاف الروایات، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.
  • همو، صحیح البخاری، شرح و تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، دارالقلم، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
  • بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق و تقدیم سهیل زکار، ریاض زرکلی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
  • تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، موسسه نشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۴ق.
  • زرکلی، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المسشترقین، دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۹۹۲م.
  • سیوطی،
  • شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، کتابفروشی اسلامیه، تهران، ۱۳۷۷ش.
  • طبرانی، العجم الکبیر، تحقیق حمدی بن عبدالمجید السلفی، مکتبة ابن التیمیه، قاهره‍.
  • طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، تحقیق سید محمدصادق بحرالعلوم، مکتبة الحیدریه، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
  • علامه حلی، خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، تحقیق جواد قیومی، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ق.
  • مزی، یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق بشار عواد معروف، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۹۸م.

پیوند به بیرون

  1. رکـ: مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.
  2. تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸؛ رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱.
  3. ابن حزم، اسماء الصحابة الرواة، ص۱۱۹.
  4. ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.
  5. رکـ: حائری، منتهی المقال، ج۳، صص۳۲۲-۳۲۳؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۰؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۲۹۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.
  6. تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸.
  7. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، صص۳۵۰-۳۵۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۰.
  8. رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۵۴؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.
  9. تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۵۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰.
  10. تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۵۳-۵۴.
  11. شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۲۳۳.
  12. رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸، ص۲۷۹؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۴.
  13. رکـ: مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۰؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۳.
  14. رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۴؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، صص۲۸۰-۲۸۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۲۹۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸.
  15. رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۶۲-۱۶۳؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۰.
  16. مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ طبرانی، العجم الکبیر، ج۶، ص۱۵، ح۵۳۵۶؛ سیوطی، جامع الاحادیث، جزء۳۶، ص۱۷۳، باب مسند عبدالله بن عباس، ح۳۹۰۳۲؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۰، ص۲۴۹.
  17. رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۲.
  18. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۶۳-۱۶۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، صص۳۰۰-۳۰۱.
  19. ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۱؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۶.
  20. رکـ: شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، صص۲۳۳-۲۳۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۴۹-۵۲.
  21. شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.
  22. رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۱؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.
  23. شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.
  24. شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.
  25. رکـ: شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، صص۲۳۳-۲۳۴؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۵۱-۵۲؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.
  26. رکـ: حائری، منتهی المقال، ج۵، ص۲۴۳؛ ابن داوود، رجال، ص۱۵۵؛ طوسی، رجال، ص۵۴؛ علامه حلی، خلاصه الاقوال، ص۲۳۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۳۵۰.
  27. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.
  28. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۱.
  29. ابوحاتم، کتاب الثقات، ج۳، ص۱۴۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.
  30. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۷.
  31. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۷؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.
  32. شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.
  33. تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۹.