پرش به محتوا

اوس و خزرج: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Hasaninasab
Sarsm (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۵۶: خط ۵۶:
اوس‌ و خزرج‌ علاوه‌ بر آنكه‌ به‌ جنگاوری‌ و دلیری‌ شهره‌ بودند<ref>ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج۲، صص۱۹۲-۱۹۳؛ بلاذری‌، فتوح‌ البلدان‌، ص۱۷.</ref> هر یك‌ شاعرانی‌ داشتند. از میان‌ اوسیان‌، قیس‌ بن‌ خَطیم‌ كه‌ به‌ «زبان‌ اوس‌» شهره‌ بود، و ابوقیس‌ ابن‌ اسلت‌، مشهورند؛<ref>علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۱، ص۴۷۵؛ ابوالفرج‌، الاغانی‌، ج۲، صص۱۵۹ بب، ج۱۵، صص۱۶۰ بب.</ref> و از خزرجیان‌ نیز باید به‌ [[حسان بن ثابت|حسان‌ بن‌ ثابت]]‌ - كه‌ مدایح‌ او در حق‌ حضرت‌ رسول‌ (ص‌) شهره‌ است‌ - و كعب‌ بن‌ مالك‌ اشاره‌ كرد.<ref>ذهبی‌، سیراعلام‌ النبلاء، ج۲، ص۵۱۲ بب، ج۲، صص۵۲۳ بب؛ نیز نك: علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۹، ص۶۵۴.</ref> برخی‌ از وجوه‌ اصحاب‌ پیامبر (ص‌) نیز به‌ دو تیره اوس‌ و خزرج‌ تعلق‌ داشتند و بعدها اعضای‌ دو تیره‌، هر یك‌ به‌ سببی‌ به‌ ایشان‌ افتخار می‌كردند. در اوس‌ كسانی‌ مانند [[غسیل الملائکه|حنظله غسیل‌ الملائكه]] ‌، [[عاصم بن ثابت]]، [[سعد بن معاذ]]، و در خزرج‌، [[سعد بن عباده]] ،[[زید بن ثابت]]، [[معاذ بن جبل]]، [[ابی بن کعب|اُبَی‌ّ بن‌ كعب]]‌<ref>ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۱؛ نیز نك: علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص۱۳۷.</ref> را باید نام‌ برد.
اوس‌ و خزرج‌ علاوه‌ بر آنكه‌ به‌ جنگاوری‌ و دلیری‌ شهره‌ بودند<ref>ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج۲، صص۱۹۲-۱۹۳؛ بلاذری‌، فتوح‌ البلدان‌، ص۱۷.</ref> هر یك‌ شاعرانی‌ داشتند. از میان‌ اوسیان‌، قیس‌ بن‌ خَطیم‌ كه‌ به‌ «زبان‌ اوس‌» شهره‌ بود، و ابوقیس‌ ابن‌ اسلت‌، مشهورند؛<ref>علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۱، ص۴۷۵؛ ابوالفرج‌، الاغانی‌، ج۲، صص۱۵۹ بب، ج۱۵، صص۱۶۰ بب.</ref> و از خزرجیان‌ نیز باید به‌ [[حسان بن ثابت|حسان‌ بن‌ ثابت]]‌ - كه‌ مدایح‌ او در حق‌ حضرت‌ رسول‌ (ص‌) شهره‌ است‌ - و كعب‌ بن‌ مالك‌ اشاره‌ كرد.<ref>ذهبی‌، سیراعلام‌ النبلاء، ج۲، ص۵۱۲ بب، ج۲، صص۵۲۳ بب؛ نیز نك: علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۹، ص۶۵۴.</ref> برخی‌ از وجوه‌ اصحاب‌ پیامبر (ص‌) نیز به‌ دو تیره اوس‌ و خزرج‌ تعلق‌ داشتند و بعدها اعضای‌ دو تیره‌، هر یك‌ به‌ سببی‌ به‌ ایشان‌ افتخار می‌كردند. در اوس‌ كسانی‌ مانند [[غسیل الملائکه|حنظله غسیل‌ الملائكه]] ‌، [[عاصم بن ثابت]]، [[سعد بن معاذ]]، و در خزرج‌، [[سعد بن عباده]] ،[[زید بن ثابت]]، [[معاذ بن جبل]]، [[ابی بن کعب|اُبَی‌ّ بن‌ كعب]]‌<ref>ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۱؛ نیز نك: علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص۱۳۷.</ref> را باید نام‌ برد.


گفته‌اند برخی‌ از آیات‌ قرآن‌ كریم‌، به‌ ویژه‌ آیه ۱۰۳ از سوره آل‌ عمران‌ كه‌ مؤمنان‌ را به‌ وحدت‌ و پرهیز از تفرقه‌ دعوت‌ می‌كند، در شأن‌ اوس‌ و خزرج‌ نازل‌ شده‌ است‌.<ref>شیخ‌ طوسی‌، التبیان‌، ج۲، صص۵۴۵ -۵۴۶؛ قرطبی‌، الجامع‌ لاحكام‌ القرآن‌، ج۴، ص۱۵۵؛ نیز نك: طبری‌، تفسیر، ج۴، ص۱۷.</ref>
گفته‌اند برخی‌ از آیات‌ [[قرآن]]، به‌ ویژه‌ آیه ۱۰۳ از [[سوره آل عمران]] كه‌ مؤمنان‌ را به‌ وحدت‌ و پرهیز از تفرقه‌ دعوت‌ می‌كند، در شأن‌ اوس‌ و خزرج‌ نازل‌ شده‌ است‌.<ref>شیخ‌ طوسی‌، التبیان‌، ج۲، صص۵۴۵ -۵۴۶؛ قرطبی‌، الجامع‌ لاحكام‌ القرآن‌، ج۴، ص۱۵۵؛ نیز نك: طبری‌، تفسیر، ج۴، ص۱۷.</ref>


از میان‌ مؤلفان‌ و مورخان‌ قدیم‌، كسانی‌ چون‌ ابوعبیده‌ معمر بن‌ مثنی‌، واقدی‌ (د ۲۰۷ق‌) و علاّن‌ شعوبی‌ (د اواخر قرن‌ ۲ق‌) ، آثاری‌ درباره اوس‌ و خزرج‌ و انساب‌ و جنگ‌ها و مثالب‌ ایشان‌ داشته‌اند.<ref>نک: ابن‌ ندیم‌،الفهرست‌، صص۶۰، ۱۱۱، ۱۱۸.</ref>
از میان‌ مؤلفان‌ و مورخان‌ قدیم‌، كسانی‌ چون‌ ابوعبیده‌ معمر بن‌ مثنی‌، واقدی‌ (د ۲۰۷ق‌) و علاّن‌ شعوبی‌ (د اواخر قرن‌ ۲ق‌) ، آثاری‌ درباره اوس‌ و خزرج‌ و انساب‌ و جنگ‌ها و مثالب‌ ایشان‌ داشته‌اند.<ref>نک: ابن‌ ندیم‌،الفهرست‌، صص۶۰، ۱۱۱، ۱۱۸.</ref>

نسخهٔ ‏۱۳ فوریهٔ ۲۰۱۷، ساعت ۰۸:۲۲

اوس‌ْ وَ خَزْرَج‌، دو تیره مهم‌ از اعراب‌ یمانی كه‌ از مدتها پیش‌ از ظهور اسلام، در شهر یثرب (مدینه‌) ساكن‌ شدند و پس‌ از هجرت، آنها را «انصار» خواندند. نقش این دو قبیله در تاریخ اسلام مخصوصا در جریان هجرت پیامبر(ص) وجنگ‌های مختلف برجسته است. عده ای از مورخین گفته‌اند بعضی آیات قرآن در شأن انصار نازل شده است.

شبه جزیره حجاز

نسب

نسب‌ اوس‌ و خزرج‌ به‌ قبیله بزرگ‌ یمانی‌ ازد می‌رسید و بیشتر نسب‌ نگاران‌ و مورخان‌ سده‌های‌ نخستین‌ هجری‌ به‌ سلسله‌ نسب‌ این‌ دو تیره‌ از طریق‌ بنومازن‌ بن‌ ازد اشاره‌ كرده‌اند.[۱]

نیای‌ بزرگ‌ دو تیره‌، عمروبن‌ عامر مشهور به‌ مُزَیقی است‌ و اوس‌ و خزرج‌ دو پسر حارثه بن‌ ثعلبه بن‌ عمروبن‌ عامر بوده‌اند. نسب‌ این‌ دو، از طریق‌ مادر كه‌ قیله‌ بنت‌ كاهل‌ نام‌ داشت‌، به‌ قبیله بنی‌ قضاعه‌ می‌رسید.[۲] و بدین‌ سبب‌، اوس‌ و خزرج‌ خود را بنی‌ قیله‌ نیز می‌خوانده‌اند [۳]

عنوان‌ اوس‌ مختصر شده «اوس‌ مناه» است‌ كه‌ وابستگی‌ و نسبت‌ ایشان‌ را به‌ یكی‌ از بُتان‌ مشهور دوره جاهلی نشان‌ می‌دهد.[۴] خزرج‌ را به‌ معنای‌ باد تند یا نسیم‌ جنوب‌ آورده‌اند.[۵]

تاریخ‌ اقامت‌ اوس‌ و خزرج‌ در شهر یثرب‌

تاریخ‌ اقامت‌ اوس‌ و خزرج‌ در شهر یثرب‌، با پراكندگی‌ قوم‌ ازد - كه‌ در نواحی‌ یمن‌ سكنی‌ داشتند - در مناطق‌ گوناگون‌ شبه‌ جزیره‌ و پاره‌ای‌ سرزمین‌های‌ اطراف‌ آن‌ پیوندی‌ نزدیك‌ دارد.

شایع‌ترین‌ روایات‌ در مآخذ كهن‌ حاكی‌ از آن‌ است‌ كه‌ مهاجرت‌ گروهی‌ِ «ازدیان» از یمن‌، به‌ سبب‌ ویرانی‌ سدّ مأرب‌ بر اثر سیل‌ بوده‌ است‌،[۶] اما درباره سبب‌ اصلی‌ مهاجرت‌ ایشان‌ و تاریخ‌ وقوع‌ آن‌ میان‌ محققان‌ معاصر، اتفاق‌ نظری‌ وجود ندارد.[۷] از بعضی‌ روایت های‌ دیگر چنین‌ برمی‌آید كه‌ اوس‌ و خزرج‌، پیش‌ از ویرانی‌ سد به‌ یثرب‌ مهاجرت‌ كردند.[۸]

مأرب

محققان‌ گفته‌اند، هجرت‌ِ ازدیان‌ از یمن‌ یكباره‌ اتفاق‌ نیفتاد.[۹] بعدها، دسته‌هایی‌ از این‌ مهاجران‌ در شمال‌ جزیره العرب‌ و در جوار سرزمین‌ شام‌ دولت‌ كوچك‌ غسانی‌، و دسته‌هایی‌ دیگر در بخش هایی‌ از عراق فعلی‌ (حیره‌) دولت‌ آل‌ منذر یا لخمیان‌ را تشكیل‌ دادند و هر یك‌، دست‌ نشانده یكی‌ از دو دولت‌ بزرگ‌ وقت‌، یعنی‌ایران‌ و روم‌ بودند.

به‌ احتمال‌ بسیار، پس‌ از برپایی‌ این‌ دولت‌ها، هجرت‌ اقوام‌ ازد، از آن‌ جمله‌ اوس‌ و خزرج‌ یا اجداد ایشان‌، به‌ جاهایی‌ از جزیرهالعرب‌ فزونی‌ گرفت‌. به‌ گفته برخی‌ محققان‌، شاید هجرت‌ اوس‌ و خزرج‌ دیرتر از دیگر اقوام‌ ازدی‌ و احتمالاً در اواخر سده ۴م‌ انجام‌ شده‌ باشد.[۱۰] این‌ قوم‌، یثرب‌ را برای‌ اقامت‌ برگزید كه‌ از حیث‌ شرایط اقلیمی‌ برای‌ كشاورزی‌ مناسب‌ به‌ نظر می‌رسید.

چون‌ این‌ دسته‌ از ازدیان‌ به‌ یثرب‌ رسیدند و در آنجا سكنی‌ گزیدند، گروهی‌ از یهودیان در شهر به‌ سر می‌بردند و اداره آنجا از حیث‌ سیاسی‌ و اقتصادی‌ یكسره‌ به‌ دست‌ ایشان‌ بود.[۱۱]

روابط میان‌ یهودیان‌ و اوس‌ و خزرج‌

روابط میان‌ یهودیان‌ و اوس‌ و خزرج‌، نخست‌ بر مبنای‌ همكاری‌، به‌ ویژه‌ در كشاورزی‌ شكل‌ گرفت‌، اما اندك‌ اندك‌ با فزونی‌ یافتن‌ شمار مهاجران‌، تسلط یهودیان‌ رو به‌ كاهش‌ نهاد. بعید نیست‌ از همین‌ دوران‌، با تشكیل‌ بطون‌ و شاخه‌های‌ گوناگون‌، روند جدایی‌ دو تیره‌ از یكدیگر آغاز شده‌ باشد.

تسلط اوس‌ و خزرج‌ بر یثرب‌، موجب پدیده دیگری‌ شد كه‌ در تعلق‌ این‌ شهر به‌ حوزه دو حكومت‌ دست‌ نشانده غسانی‌ و لخمی‌ ارتباط دارد. طبق‌ یك‌ روایت‌، یهودیان‌ به‌ عامل‌ دولت‌ ساسانی خراج و مالیات‌ می‌ پرداختند و از سوی‌ ایشان‌، حكمرانی‌ یثرب‌ به‌ یهودیان‌ سپرده‌ شده‌ بود.[۱۲]

بنابر روایت‌ دیگری‌، اوس‌ و خزرج‌ پس‌ از آنكه‌ از ستم‌ فرماندار یهودی‌ شهر به‌ ستوه‌ آمدند، از غسانیان‌ یاری‌ طلبیدند. مالك‌ بن‌ عجلان‌ از بنی‌ غسان‌ به‌ یاری‌ ایشان‌ آمد و از آن‌ پس‌ دوره سیادت‌ اوس‌ و خزرج‌ بر یثرب‌ آغاز شد.[۱۳]

به‌ هر حال‌، براساس‌ پاره‌ای‌ نشانه‌ها، اوس‌ و خزرج‌ خود را به‌ غسانیان‌ - كه‌ مانند آنها به‌ ازد نسب‌ می‌بردند - نزدیك‌تر احساس‌ می‌كردند.[۱۴] و اگر هم‌ تا اواسط سده ۶م‌ - چنانكه‌ برخی‌ محققان‌ حدس‌ زده‌اند[۱۵] - كارگزاران‌ دولت‌ ساسانی‌ توسط یهودیان‌ بر یثرب‌ تسلط داشتند، از همین‌ زمان‌، با ورود اوس‌ و خزرج‌ به‌ یثرب‌، اوضاع‌ به‌ نفع‌ غسانیان‌ می‌بایست‌ دگرگون‌ شده‌ باشد و در این‌ زمینه‌ روایتهایی‌ نیز در دست‌ است‌.[۱۶]

روابط اوس با خزرج

در مدتی‌ كه‌ اوس‌ و خزرج‌ بر یثرب‌ تسلط داشتند، از چگونگی‌ اداره شهر اطلاع‌ دقیقی‌ در دست‌ نیست‌، به‌ ویژه‌ آنكه‌ میان‌ دو تیره‌ چنان‌ رقابتی‌ درگرفت‌ كه‌ به‌ جنگها و نزاعهای‌ خونین‌ و دراز مدت‌ منتهی‌ شد و یهودیان‌ بی‌گمان‌ در افروختن‌ آتش‌ فتنه‌ میان‌ دو تیره‌ نقش‌ فعال‌ داشتند.[۱۷]

از آنجا كه‌ قدرت‌ دو تیره‌ تقریباً برابر بود، هر یك‌ می‌كوشیدند با انعقاد پیمان‌ با گروهی‌ از قبایل‌ مشهور یهودی‌ در یثرب‌، بر دیگری‌ تفوق‌ یابند، چنانكه‌ اوسیان‌ با بنی‌ قریظه هم‌ پیمان‌ شدند و خزرجیان‌ با بنی‌ نضیر[۱۸]

حاصل‌ این‌ رقابتها، بروز جنگهای‌ خونین‌ میان‌ طوایف‌ این‌ دو تیره‌ بود كه‌ در «ایام‌ العرب‌» دوره جاهلی‌، برای‌ هر یك‌ نامی‌ خاص‌ هست‌، ولی‌ روایات‌ مربوط به‌ آن‌، آمیخته‌ با افسانه‌ است‌.[۱۹]

در نخستین‌ جنگ‌ به‌ نام‌ «حرب‌ سُمیر» ، پیروزی‌ از آن‌ اوس‌ شد، اما در بیشتر جنگهای‌ بعدی‌، خزرجیان‌ تسلط یافتند.[۲۰]

در واپسین‌ جنگ‌ این‌ هر دو تیره‌ به‌ نام‌ «حرب‌ بُعاث‌» كه‌ اندكی‌ پیش‌ از هجرت‌ حضرت‌ رسول‌ (ص‌) به‌ یثرب‌ اتفاق‌ افتاد، اوسیان‌ برای‌ كسب‌ پیروزی‌ بر رقیب‌، به‌ مكه‌ آمدند و خواهان‌ انعقاد پیمان‌ با قریش‌ شدند، اما اعتنایی‌ ندیدند. در همین‌ اوقات‌ بود كه‌ میان‌ برخی‌ از ایشان‌ و پیامبر (ص‌) ارتباط حاصل‌ شد.[۲۱]

ظاهراً خزرجیان‌ برآن‌ بودند تا عبدالله‌ بن‌ اُبَی‌ ابن‌ سلول‌ را - كه‌ بعدها از منافقان‌ مشهور شد[۲۲] - تاج‌ بر سر نهند و فرمانروایی‌ شهر بدو بسپرند.[۲۳]

پس از قبول اسلام

با هجرت‌ پیامبر (ص‌) به‌ یثرب‌، اوس‌ و خزرج‌ اسلام‌ آوردند و «انصار» عنوان‌ یافتند و خود بدان‌ افتخار می‌كردند[۲۴] با این همه‌، در برخی‌ مواقع‌، رقابتهای‌ دیرین‌ میان‌ دو تیره‌ سر بر می‌آورد، چنانكه‌ بر سر اینكه‌ كدام‌ یك‌ در پیمان عقبه زودتر با آن‌ حضرت‌ دست‌ بیعت‌ دادند، اختلاف‌ و تفاخر داشتند.

این‌ اختلاف‌ درباره حضور ایشان‌ در دیگر مواقع‌ دوره اسلامی‌ نیز وجود داشت‌.[۲۵] البته‌ به‌ نظر می‌رسد كه‌ در دوره اسلامی‌ نیز اكثریت‌ با خزرجیان‌ بود، چنانكه‌ در میان‌ نقیبان‌ ۱۲ گانه‌ - در آغاز ارتباط با پیامبر (ص‌) - ۳ تن‌ از اوسیان‌ بودند و بقیه‌ از خزرج‌ [۲۶] و در جنگ‌ بدر نیز شمار افراد خزرج‌ بیشتر از اوس‌ بود.[۲۷]

در جنگهای‌ مریسیع‌ و بنی‌ قریظه و قضیه افك نیز اختلاف‌ میان‌ اوس‌ و خزرج‌ ظاهر شد، ولی‌ پیامبر (ص‌) آتش‌ فتنه‌ را خاموش‌ كرد.[۲۸] پس‌ از وفات‌ آن‌ حضرت‌ نیز، در ماجرای‌ سقیفه ‌، ابوبکر و یارانش‌ از رقابت‌ اوس‌ و خزرج‌ بر سر جانشینی‌ پیامبر (ص‌) سود بردند.[۲۹]

اوس‌ و خزرج‌ هر یك‌ دارای‌ ۵ بطن‌ بودند.[۳۰] این‌ بطون‌ خود به‌ عشایر و شاخه‌های‌ دیگری‌ كه‌ شمار آنها بالغ‌ بر ۴۰ شاخه‌ می‌شد، به‌ جز عشایر دیگری‌ از اعراب‌ كه‌ با دو تیره‌ رابطه ولاء داشتند، تقسیم‌ می‌شدند.[۳۱]

افتخارات

اوس‌ و خزرج‌ علاوه‌ بر آنكه‌ به‌ جنگاوری‌ و دلیری‌ شهره‌ بودند[۳۲] هر یك‌ شاعرانی‌ داشتند. از میان‌ اوسیان‌، قیس‌ بن‌ خَطیم‌ كه‌ به‌ «زبان‌ اوس‌» شهره‌ بود، و ابوقیس‌ ابن‌ اسلت‌، مشهورند؛[۳۳] و از خزرجیان‌ نیز باید به‌ حسان‌ بن‌ ثابت‌ - كه‌ مدایح‌ او در حق‌ حضرت‌ رسول‌ (ص‌) شهره‌ است‌ - و كعب‌ بن‌ مالك‌ اشاره‌ كرد.[۳۴] برخی‌ از وجوه‌ اصحاب‌ پیامبر (ص‌) نیز به‌ دو تیره اوس‌ و خزرج‌ تعلق‌ داشتند و بعدها اعضای‌ دو تیره‌، هر یك‌ به‌ سببی‌ به‌ ایشان‌ افتخار می‌كردند. در اوس‌ كسانی‌ مانند حنظله غسیل‌ الملائكه ‌، عاصم بن ثابت، سعد بن معاذ، و در خزرج‌، سعد بن عباده ،زید بن ثابت، معاذ بن جبل، اُبَی‌ّ بن‌ كعب‌[۳۵] را باید نام‌ برد.

گفته‌اند برخی‌ از آیات‌ قرآن، به‌ ویژه‌ آیه ۱۰۳ از سوره آل عمران كه‌ مؤمنان‌ را به‌ وحدت‌ و پرهیز از تفرقه‌ دعوت‌ می‌كند، در شأن‌ اوس‌ و خزرج‌ نازل‌ شده‌ است‌.[۳۶]

از میان‌ مؤلفان‌ و مورخان‌ قدیم‌، كسانی‌ چون‌ ابوعبیده‌ معمر بن‌ مثنی‌، واقدی‌ (د ۲۰۷ق‌) و علاّن‌ شعوبی‌ (د اواخر قرن‌ ۲ق‌) ، آثاری‌ درباره اوس‌ و خزرج‌ و انساب‌ و جنگ‌ها و مثالب‌ ایشان‌ داشته‌اند.[۳۷]

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منابع

  • ابن‌ اثیر، الكامل‌.
  • ابن‌ اسحاق‌، محمد، سیره، به‌ كوشش‌ محمد حمیدالله‌، قونیه‌، ۱۴۰۱ق‌/۱۹۸۱م‌.
  • ابن‌ حبیب‌، محمد، «اسماء المغتالین‌» ، ضمن‌ نوادر المخطوطات‌، به‌ كوشش‌ محمد عبدالسلام‌ هارون‌، قاهره‌، ۱۳۷۳ق‌/۱۹۵۴م‌.
  • همو، المنمق‌، به‌ كوشش‌ خورشید احمد فارق‌، بیروت‌، ۱۴۰۵ق‌/۱۹۸۵م‌.
  • ابن‌ حزم‌، علی‌، جمهره انساب‌ العرب‌، بیروت‌، ۱۴۰۳ق‌/۱۹۸۳م‌.
  • ابن‌ درید، محمد، الاشتقاق‌، به‌ كوشش‌ عبدالسلام‌ محمد هارون‌، قاهره‌، ۱۳۷۸ق‌/۱۹۵۸م‌.
  • ابن‌ رسته‌، احمد، الاعلاق‌ النفیسه، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۸۹۱م‌.
  • ابن‌ سعد، محمد، الطبقات‌ الكبری‌، لیدن‌، ۱۳۲۲ق‌.
  • ابن‌ سعید مغربی‌، علی‌، نشوه الطرب‌، به‌ كوشش‌ نصرت‌ عبدالرحمان‌، عمان‌، ۱۹۸۲م‌.
  • ابن‌ عبدربه‌، احمد، العقد الفرید، به‌ كوشش‌ احمد امین‌ و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۲ق‌/۱۹۸۳م‌.
  • ابن‌ قتیبه‌، عبدالله‌، المعارف‌، به‌ كوشش‌ ثروت‌ عكاشه‌، قاهره‌، ۱۹۶۰م‌.
  • ابن‌ قدامه‌، عبدالله‌، التبیین‌ فی‌ انساب‌ القرشیین‌، به‌ كوشش‌ محمد نایف‌ دلیمی‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۸م‌.
  • ابن‌ منظور، لسان‌.
  • ابن‌ ندیم‌، الفهرست‌.
  • ابن‌ هشام‌، عبدالملك‌، التیجان‌ فی‌ ملوك‌ حمیر، حیدرآباد دكن‌، ۱۳۴۷ق‌.
  • ابوالفرج‌ اصفهانی‌، الاغانی‌، بیروت‌، ۱۳۹۰ق‌/۱۹۷۰م‌؛ احمد بن‌ حنبل‌، مسند، قاهره‌، ۱۳۱۳ق‌.
  • بلاذری‌، احمد، انساب‌ الاشراف‌، به‌ كوشش‌ محمد حمیدالله‌، قاهره‌، ۱۹۵۹م‌.
  • همو، فتوح‌ البلدان‌، به‌ كوشش‌ دخویه‌، لیدن‌، ۱۸۶۵م‌.
  • خلیفه بن‌ خیاط، الطبقات‌، به‌ كوشش‌ سهیل‌ زكار، دمشق‌، ۱۹۶۶م‌.
  • ذهبی‌، محمد، سیراعلام‌ النبلاء، به‌ كوشش‌ شعیب‌ ارنؤوط و دیگران‌، بیروت‌، ۱۴۰۶ق‌/۱۹۸۶م‌.
  • سمهودی‌، علی‌، وفاء الوفاء، به‌ كوشش‌ محمد محیی‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌، ۱۳۷۴ق‌/ ۱۹۵۵م‌.
  • شریف‌، احمد ابراهیم‌، مكه و المدینه فی‌ الجاهلیه و عهد الرسول‌، قاهره‌، دارالفكر العربی‌.
  • شیخ‌ طوسی‌، حسن‌، التبیان‌، به‌ كوشش‌ احمد حبیب‌ قصیر عاملی‌، بیروت‌، دارالتراث‌ العربی‌.
  • طبری‌، تاریخ‌.
  • همو، تفسیر.
  • علی‌، جواد، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، بیروت‌، ۱۹۷۶م‌.
  • قرطبی‌، محمد، الجامع‌ لاحكام‌ القرآن‌، قاهره‌، دارالكتب‌ المصریه‌.
  • كستر، م‌. ج‌.، الحیره و مكه، ترجمه یحیی‌ جبوری‌، بغداد، ۱۹۷۶م‌.
  • كلبی‌، محمد، الاصنام‌، به‌ كوشش‌ احمد زكی‌ پاشا، قاهره‌، ۱۹۲۴م‌.
  • كلبی‌، محمد، جمهره النسب‌، به‌ كوشش‌ ناجی‌ حسن‌، بیروت‌، ۱۴۰۷ق‌/۱۹۸۷م‌.
  • همو، نسب‌ معدوالیمن‌ الكبیر، به‌ كوشش‌ ناجی‌ حسن‌، بیروت‌، ۱۴۰۸ق‌/۱۹۸۸م‌.
  • مسعودی‌، علی‌، مروج‌ الذهب‌، به‌ كوشش‌ یوسف‌ اسعد داغر، بیروت‌، ۱۳۸۵ق‌/۱۹۶۵م‌.
  • مهران‌، محمد بیومی‌، تاریخ‌ العرب‌ القدیم‌، اسكندریه‌، ۱۹۸۹م‌.
  • واقدی‌، محمد، المغازی‌، به‌ كوشش‌ مارسدن‌ جونز، لندن‌، ۱۹۶۶م‌.
  • وكیل‌، محمد سید، یثرب‌ قبل‌الاسلام‌، حجاز، ۱۴۰۹ق‌/۱۹۸۹م‌.
  • ولفنسون‌، اسرائیل‌، تاریخ‌ الیهود فی‌ بلاد العرب‌، قاهره‌، ۱۳۴۵ق‌/ ۱۹۲۷م‌.
  • یعقوبی‌، تاریخ‌، بیروت‌، دارصادر. ‌

پیوند به بیرون

  1. مثلاً نك: كلبی‌، جمهره...، ص۶۲۱؛ خلیفه‌، الطبقات‌، ج۱، ص۱۷۵؛ یعقوبی‌، تاریخ‌، ج۱، ص۲۰۲.
  2. نك: كلبی‌، همانجا، نسب‌...، ج۱، صص۳۶۳-۳۶۴؛ ابن‌ قتیبه‌، المعارف‌، ص۱۰۹؛ ابن‌ حزم‌، جمهره انساب‌ العرب‌، ص۳۳۱
  3. علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص۱۳۳.
  4. علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص۱۳۵؛ درباره اعتقاد خاص‌ اوس‌ و خزرج‌ به‌ این‌ بُت‌، نك: كلبی‌، الاصنام‌، صص۱۳-۱۴، ۲۷
  5. ابن‌ منظور،لسان‌، ذیل‌ خزرج‌
  6. ابن‌ رسته‌، الاعلاق‌ النفیسه، ج۷، صص۶۲ -۶۳؛ یعقوبی‌، تاریخ‌، ج۱، ص۲۰۳.
  7. مثلاً نك: مهران‌، تاریخ‌ العرب‌ القدیم‌، صص۴۵۵- ۴۵۸؛ شریف‌، مكه و المدینه فی‌ الجاهلیه و عهد الرسول‌، صص۳۱۳-۳۱۶؛ ولفنسون‌، تاریخ‌ الیهود فی‌ بلاد العرب‌، ص۶۳
  8. ولفنسون‌، تاریخ‌ الیهود فی‌ بلاد العرب‌، ص۵۲
  9. شریف‌، مكه و المدینه فی‌ الجاهلیه و عهد الرسول‌، ص۳۱۵
  10. شریف‌، مكه و المدینه فی‌ الجاهلیه و عهد الرسول‌، ص۳۱۴-۳۱۶
  11. ابن‌ رسته‌، الاعلاق‌ النفیسه، ج۷، ص۶۲؛ نیز نك: بلاذری‌، فتوح‌ البلدان‌، ص۱۷
  12. ابن‌ رسته‌، الاعلاق‌ النفیسه، ج۷، ص۶۴.
  13. نك: سمهودی‌، وفاء الوفاء، ج۱، صص۱۷۸ بب؛ قس‌: مهران‌، تاریخ‌ العرب‌ القدیم‌، صص۴۶۲-۴۶۴
  14. برای‌ تفصیل‌، نك: علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۳، ص۳۹۱.
  15. نك: كستر، ۱۱-۱۴؛ علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، صص۱۲۹-۱۳۰.
  16. نك: ابن‌ حبیب‌، «اسماء المغتالین‌»، صص۱۳۶- ۱۳۷؛ نیز نك: علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۲، ص۵۷۸، ج۴، ص۱۳۴؛ ولفنسون‌، تاریخ‌ الیهود فی‌ بلاد العرب‌، صص۵۹ -۶۱
  17. مهران‌، تاریخ‌ العرب‌ القدیم‌، ص۴۸۱؛ وكیل‌، ص۷۵
  18. مهران‌، تاریخ‌ العرب‌ القدیم‌، ص۴۸۱؛ وكیل‌، ص۷۵
  19. نک: ه د، ایام‌العرب‌؛ نیز مهران‌، تاریخ‌ العرب‌ القدیم‌، ص۴۸۰
  20. ابن‌ اثیر، ج۱، صص۶۵۸ - ۶۵۹، نیز برای‌ جنگهای‌ دیگر، نك: ج۱، صص۶۶۰ بب.
  21. ابن‌ حبیب‌، المنمق‌، ۲۶۸؛ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌، ج۱، ص۲۳۸؛ ابن‌ اثیر، ج۱، صص۶۸۰ -۶۸۱؛ نیز نک: ولفنسون‌، تاریخ‌ الیهود فی‌ بلاد العرب‌، ص۶۸.
  22. بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌، ج۱، ص۲۷۴.
  23. ابن‌ سعید، نشوه الطرب‌، ج۱، ص۱۹۰؛ نیز نك: ولفنسون‌، تاریخ‌ الیهود فی‌ بلاد العرب‌، ص۷۰
  24. علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، صص۱۴۰-۱۴۱؛ برای‌ تفصیل‌، نك: ه د، انصار
  25. نك: ابن‌ سعد، الطبقات‌ الكبری‌، ۴ (۱) /۴؛ ابن‌ قدامه‌، التبیین‌ فی‌ انساب‌ القرشیین‌، ص ۴۹۹.
  26. بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌، ج۱، ص۲۵۲؛ طبری‌، تاریخ‌، ج۲، ص۳۶۳.
  27. ابن‌ اسحاق‌، سیره، ص۲۸۸؛ بلاذری‌، انساب‌ الاشراف‌، ج۱، ص۲۹۰.
  28. واقدی‌، المغازی‌، ج۲، صص۴۱۵، ۴۳۱، ۵۱۵؛ نیز نك: ابن‌ سعد، الطبقات‌ الكبری‌، ۱ (۲) /۴۶؛ طبری‌، همان‌، ج۲، ص۶۱۴؛ احمد بن‌ حنبل‌، ج۶، صص۵۹، ۱۹۶
  29. طبری‌، همان‌، ج۳، صص۲۲۱-۲۲۲؛ مسعودی‌، مروج‌ الذهب‌، ج۲، ص۳۰۴.
  30. نك: شریف‌، مكه و المدینه فی‌ الجاهلیه و عهد الرسول‌، صص۳۱۰- ۳۱۱ ببعد.
  31. شریف‌، مكه و المدینه فی‌ الجاهلیه و عهد الرسول‌، ص ۳۰۹.
  32. ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج۲، صص۱۹۲-۱۹۳؛ بلاذری‌، فتوح‌ البلدان‌، ص۱۷.
  33. علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۱، ص۴۷۵؛ ابوالفرج‌، الاغانی‌، ج۲، صص۱۵۹ بب، ج۱۵، صص۱۶۰ بب.
  34. ذهبی‌، سیراعلام‌ النبلاء، ج۲، ص۵۱۲ بب، ج۲، صص۵۲۳ بب؛ نیز نك: علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۹، ص۶۵۴.
  35. ابن‌ عبدربه‌، العقد الفرید، ج۳، ص۳۳۱؛ نیز نك: علی‌، المفصل‌ فی‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، ج۴، ص۱۳۷.
  36. شیخ‌ طوسی‌، التبیان‌، ج۲، صص۵۴۵ -۵۴۶؛ قرطبی‌، الجامع‌ لاحكام‌ القرآن‌، ج۴، ص۱۵۵؛ نیز نك: طبری‌، تفسیر، ج۴، ص۱۷.
  37. نک: ابن‌ ندیم‌،الفهرست‌، صص۶۰، ۱۱۱، ۱۱۸.