دعای شانزدهم صحیفه سجادیه از دعاهای مأثور از امام سجاد(ع) که هنگام درخواست عفو و مغفرت الهی آن را میخواند. حضرت سجاد (ع) در این دعا، خدا و اوصافش را معرفی میکند و کاستیهای خودش در برابر پروردگار را میشمارد. همچنین به سبقت گرفتن رحمت الهی بر غضبش و بردباری خدا در مؤاخذه بندگان اشاره کرده است. در این دعا جهل ریشه گناه معرفی شده و با توسل به اسمای الهی برای رفع گرفتاری و آمرزش گناهان از خدا درخواست یاری میشود.
موضوع اصلی دعای شانزدهم صحیفه سجادیه، دعا برای طلب عفو و آمرزش گناهان است. امام سجاد (ع) در این دعا برای جلب رحمت الهی، بیشتر از فقر ذاتی بنده و بینیازی مطلق و فضل و کرم خداوند سخن میگوید.[۱] آموزههای دعای شانزدهم در ۳۴ فراز[۲] به شرح ذیل است:
امیدواری گناهکاران به رحمت الهی
توسل به اسم و صفت متناسب از اسمای الهی برای رفع گرفتاری
منم که خطاها پشتم را سنگین کرده؛ و منم که گناهان عمرم را نابود ساخته؛ و منم که به نادانیم، تو را نافرمانی کردم؛ و تو شایستۀ این نبودی که من اینگونه با تو معامله کنم.
ای خدای من! آیا حضرتت به کسی که تو را بخواند، رحم میکند تا در خواندن تو اصرار ورزم، یا کسی که به درگاهت گریه و زاری کند، میآمرزی تا در گریه شتاب کنم، یا گذشت میکنی از کسی که از باب فروتنی، صورت به خاک درگاهت ساید؟ یا کسی که از باب توکّل و اعتماد، از تهیدستی خودش به تو شکایت کند، بینیاز میسازی؟
خدای من! پس بر محمّد و آلش درود فرست و در حالی که به تو روی آوردهام، از من روی مگردان؛ و اکنون که به تو رغبت کردهام، مرا از لطف و رحمتت محروم مکن؛ و اینک که در برابرت قرار گرفتهام، دست ردّ به سینهام مزن و با من برخورد تلخ و بد نداشته باش.
ای خدای من! جریان اشکم را به خاطر ترسی که از تو دارم و لرزیدن دلم را برای نگرانی و بیمی که در برابر بزرگداشت و احترامی که به تو دارم و حرکت و لرزش اعضایم را در برابر بیمی که از تو دارم، مشاهده میکنی.
همۀ اینها محصول شرمساری من از حضرت توست، آنهم به خاطر اعمال زشتی که از من سرزده؛ به همین سبب صدایم از این که به درگاهت به زاری بلند شود، خاموش شده؛ و زبانم از راز و نیاز با تو بازمانده.
ای خدای من! تو را سپاس، چه بسیار عیوبی که بر من پوشاندی و مرا رسوا نکردی و چه بسیار گناهی که پنهان داشتی و به آنم مشهور نساختی و چه بسیار خیانت و نیرنگ و امور هوسناکی که مرتکب شدم، ولی پردۀ آنها را به خاطر حفظ آبرویم ندریدی و حلقۀ عار و ننگ آنها را به گردنم نیاویختی و زشتیهایم را نزد همسایگانی که به دنبال عیوب من هستند و حسودانی که نعمتهایت را نزد من میبینند، آشکار نکردی.
ای خدای من! نادانتر از من به صلاح کار خود کیست؟ و غافلتر از من به نصیب و بهرهاش کدام انسان است؟ و چه کسی از اصلاح وجودش، دورافتادهتر از من است، آنگاه که تمام نعمتهایی که به من میدهی، در گناهانی که مرا از آن نهی فرمودی هزینه میکنم؟! و چه کسی بیش از من در غرقاب باطل فرو رفته؟ و سختتر از من اقدام به زشتی کرده، زمانی که میان دعوت تو و دعوت شیطان میایستم، ولی از دعوت او پیروی میکنم با این که او را به صورتی که باید میشناسم و نسبت به وضع او فراموشی ندارم.
و شگفتتر از آن بردباریات نسبت به من و درنگت از مؤاخذۀ سریع این بنده گنهکار است؛ سببش این نیست که من در آستان حضرتت انسانی گران قدرم؛ بلکه علّتش، مدارایت با من و لطف کردن وجود مقدّست بر من است، برای اینکه از نافرمانیات که سبب خشم توست باز ایستم و وجودم را از عرصه گاه گناهانی که فرسوده کنندۀ هویت و شخصیت من است درآورم؛ به خاطر این که گذشتت نسبت به من نزد تو، از مجازات کردن من محبوبتر است.
وگرنه ای خدای من! گناهانم فراوانتر و آثارم زشتتر و کردام ناپسندتر و گستاخیام در باطل شدیدتر و بیداریام نزد فرمانبرداریات سستتر و هشیاری و مراقبتم در برابر تهدیدت، ناچیزتر از آن است که بتوانم عیوبم را برایت شماره کنم، یا توان ذکر کردن گناهانم را داشته باشم.
جز این است که خود را به این صورت نکوهش میکنم، در حالی که به مهربانی بیش از اندازهات که صلاح کار گنهکاران به آن است، چشم طمع دارم؛ و به رحمتت که آزادی خطاکاران در گروی آن است، امیدوارم.
خدایا! این وجود من است که گناهان او را به بند بردگی کشیده؛ پس بر محمّد و آلش درود فرست و وجودم را به سبب گذشت و بخششت از بند بردگی گناهان آزاد کن و این پشت من است که خطاها آن را گران و سنگین کرده؛ پس بر محمّد و آلش درود فرست و به احسانت آن را سبک کن.
ای خدای من! اگر به درگاهت گریه کنم تا جایی که پلکهای دو چشمم روی هم افتد و چنان به شدّت ناله زنم تا صدایم قطع شود و چندان به پیشگاهت بایستم که پایم ورم کند و آن مقدار برایت رکوع کنم که استخوانهای پشتم از جا کندهشده و زدوده گردد و به اندازهای سجده کنم که چشمهایم از کاسه درآید و در طول عمرم خاک زمین را بخورم و تا پایان حیاتم آب آلوده به خاکستر بنوشم و در اثنای این اوضاع و احوال، چندان ذکر تو گویم که زبانم از کار بماند، آنگاه از روی شرمساری از تو، چشم به آفاق آسمان باز نکنم، با این همه سزاوار محو یک گناه از تمام گناهانم نیستم.
و اگر زمانی که سزاوار گذشت و بخششت گردم، مرا ببخشی؛ و هنگامیکه مستحق آمرزش و بخششت گردم، مرا عفو کنی؛ همانا این آمرزش و عفو، به خاطر استحقاق من نسبت به من واجب نیست و من مستحقّ وجوب آمرزش و عفو نیستم؛ زیرا پاداش من از سوی تو، در اولین باری که مرتکب معصیتت شدم آتش بود؛ بنابراین اگر مرا عذاب کنی، ستمکار بر من نیستی.
خدای من! اکنون که مرا به پردهپوشیات در پوشیدهای و رسوایم نکردی و به کرمت با من مدارا کرده و به کیفرم شتاب نورزیدی و به احسانت از من گذشتی و نعمتت را نسبت به من تغییر ندادی و نزد من نیکی و خوبیات را تیره و تار نکردی، پس بر طول زاریام و سختی بیچارگیام و بدی جایگاهم رحمت آر.
خدایا! بر محمّد و آلش درود فرست و مرا از گناهان حفظ کن و به طاعت و فرمانبرداری از خود به کار گیر و نیکو بازگشت را روزیام ساز و به توبه پاکم کن و به دوری از گناه یاریام ده و به سلامت همه جانبه، زندگیام را اصلاح کن و شیرینی آمرزش را به من بچشان و مرا رهاشدۀ بخششت و آزادشدۀ رحمتت قرار ده و از خشم خود سند امانم بده و هماکنون نه در آینده، به مژدۀ آن خوشحالم کن، مژدهای که آن را بشناسم و به نشانهای که آن را آشکارا بینم.
آگاهم کن که این کار در گسترۀ سعۀ رحمتت، بر تو دشوار نیست و تو را در میدان قدرتت به مشقّت نمیاندازد و در حوزۀ بردباریات، تو را دچار سختی نمیکند و در فضای بخششهای فراوانت که آیاتت بر آنها گواه است، تو را در فشار و تنگنا قرار نمیدهد؛ همانا هر چه بخواهی انجام میدهی و هر چه را اراده فرمایی حکم میکنی، مسلماً بر هر کاری توانایی[۱۶].