حقیقت شرعیه
حقیقت شرعی عبارت است از این که شارع لفظی را در معنایی خاص، غیر از معنای لغوی آن، به کار ببرد.[۱]
برای نمونه گفته شده است واژههایی چون نماز، روزه و حج که پیش از ظهور اسلام به ترتیب در معنای دعا و امساک و قصد به کار میرفت، پس از ظهور اسلام، مفاهیم دینی مشخصی یافتند.[۲]
به گفتهٔ برخی عالمان اصولی این انتقال الفاظ از معنای لغوی خود به معنای جدید، به دو روش «وضع تعیینی» یا «وضع تعیّنی» در طول مدت رسالت پیامبر اسلام(ص)، صورت پذیرفته است.[۳] برخی نیز بر این باورند که این نقل بعد از پیامبر(ص) و به مرور توسط مردم صورت گرفته است که «حقیقت متشرعه» نامیده میشود.[۴]
جعفر سبحانی از اصولیان شیعه، بر این باور است که در بحث «حقیقت شرعیّه» چهار دیدگاه مطرح شده است. دیدگاه اول میگوید این واژهها همچنان بر همان معانی لغوی خود دلالت دارند.[۵]
دیدگاه دوم میگوید که پیامبر اکرم(ص) این الفاظ را بهسبب وضع مستقیم یا کثرت استعمال در دوران رسالت، از معنای لغوی به معنای شرعی منتقل کرد. این واژهها در همان زمان به «حقیقت شرعی» تبدیل شدند.[۶]
دیدگاه سوم میگوید استعمال این الفاظ در معنای شرعی در زمان پیامبر(ص) مجازی بوده و تنها پس از ایشان، در میان متشرعه، معنای حقیقی پیدا کرده است.[۷]
دیدگاه چهارم ـ که به اعتقاد سبحانی، قویترین دیدگاه دانسته شده ـ برایناساس است که این اعمال عبادی در ادیان پیشین نیز وجود داشته و عرب، پیش از اسلام آنها را میشناخته و با همین الفاظ به کار میبرده؛ بنابراین این واژهها پیشاپیش، هم حقیقت لغوی و هم حقیقت شرعی داشتهاند.[۸]
به گفته برخی از فقهاء، نزاع بر سر حقیقت شرعی و حقیقت متشرعی هیچگونه ثمری در پی ندارد.[۹]
فقهاء و عالمان، «حقیقت شرعیه» را در مقدمات ورود به مباحث علم اصول فقه به طور مفصل مورد بحث و بررسی قرار دادهاند.[۱۰]
گفته شده است برخی از فقهاء مانند وحید بهبهانی و اسداللّه کاظمی دزفولی نیز رسالههای مستقلی با عنوان «الحقیقة الشرعیة» تألیف کردهاند.[۱۱]
پانویس
- ↑ مشکینی، اصطلاحات الأصول، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۱۷؛ اراکی، اصول الفقه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۴۰؛ مظفر، اصول الفقه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۳۶.
- ↑ مشکینی، اصطلاحات الأصول، ۱۳۷۱ش، ج۱، ص۱۱۷؛ اراکی، اصول الفقه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۴۰؛ مظفر، اصول الفقه، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۳۶؛ سبحانی، الموجز فی أصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۲۳-۲۴.
- ↑ محقق حلّی، معارجالاصول، ۱۴۰۳ق، ص۵۲؛ روزدری، تقریرات آیةاللّه المجدّد الشیرازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۳۴-۲۴۹.
- ↑ سبحانی، الموجز فی أصول الفقه، ۱۳۸۷ش، ص۳۴.
- ↑ سبحانی، الوسیط فی أصول الفقه، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۴.
- ↑ سبحانی، الوسیط فی أصول الفقه، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۴-۶۵.
- ↑ سبحانی، الوسیط فی أصول الفقه، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۵.
- ↑ سبحانی، الوسیط فی أصول الفقه، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۶۶.
- ↑ رازیاصفهانی، هدایةالمسترشدین، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۴۱۶؛ خویی، اجودالتقریرات، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۳۳.
- ↑ علامه حلّی، نهایةالوصول، ۱۴۲۵ش، ج۱، ص۲۴۵-۲۵۹؛ فخررازی، المحصول فی علم اصول الفقه، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۲۹۸-۳۱۹؛ رازیاصفهانی، هدایةالمسترشدین، ۱۴۲۹ق، ج۱، ص۴۰۵-۴۳۳؛ روزدری، تقریرات آیةاللّه المجدّد الشیرازی، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۳۴-۲۴۹.
- ↑ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ۱۴۰۸ق، ج۷، ص۴۸-۴۹.
منابع
- آقا بزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، قم، نشر اسماعيليان، ۱۴۰۸ق.
- اراکی، محمدعلی، أصول الفقه؛ مباحث الفاظ- امارات و حجج- اصول عمليه- قواعد- تعارض ادله و امارات، قم، موسسه در راه حق، ۱۳۷۵ش.
- خویی، سید ابوالقاسم، أجود التقريرات، قم، کتابفروشی مصطفوی، ۱۳۶۸ش.
- رازى اصفهانى، محمدتقیبن عبدالرحیم، هدایة المسترشدین فى شرح اصول معالمالدین، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۹ق.
- روزدرى، علی، تقریرات آیةاللّه المجدّد الشیرازى، قم، موسسة آل البيت عليهم السلام لاحياء التراث، ۱۴۰۹ق.
- سبحانى، جعفر، الموجز في أصول الفقه، قم، موسسه الامام الصادق(ع)، ۱۳۸۷ش.
- سبحانى، جعفر، الوسيط في اُصول الفقه، قم، موسسه امام صادق(ع)، ۱۳۸۸ش.
- علامه حلّى، حسنبن یوسف، نهایةالوصول الى علم الاصول، قم، موسسه الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۵ق.
- فخررازى، محمدبن عمر، المحصول فى علم اصول الفقه، بیروت، چاپ طه جابر فیاض علوانى، ۱۴۱۸ق.
- محقق حلّى، جعفربن حسن، معارجالاصول، قم، چاپ محمدحسین رضوى، ۱۴۰۳ق.
- مشکینی، علی، اصطلاحات الأصول، قم، نشر الهادی، ۱۳۷۱ش.
- مظفر، محمد رضا، أصول الفقه؛ مباحث الفاظ- امارات و حجج- ملازمات عقليه- قياس- استحسان- مصالح مرسله- سد ذرايع- اصول عمليه( استصحاب)- تعارض ادله و امارات، قم، اسماعيليان، ۱۳۷۵ش.