سعد بن عباده: تفاوت میان نسخهها
imported>Eahmadian |
imported>Eahmadian |
||
خط ۱۱۸: | خط ۱۱۸: | ||
بزرگان شیعه در بطلان ادعای قتل او به دست اجنه، نوشتهاند: این سخن ظاهرالبطلان است، چراکه دشمنان پیامبر(ص) و ابوبکر، از قریش و غیرقریش بسیار بودند، چرا [[جنیان]] کفار را به خاطر رسول خدا و ابوبکر نکشتند، چطور دست به قتل مسلمانی آن هم سید انصار و اکابر ابرار زدهاند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.</ref> | بزرگان شیعه در بطلان ادعای قتل او به دست اجنه، نوشتهاند: این سخن ظاهرالبطلان است، چراکه دشمنان پیامبر(ص) و ابوبکر، از قریش و غیرقریش بسیار بودند، چرا [[جنیان]] کفار را به خاطر رسول خدا و ابوبکر نکشتند، چطور دست به قتل مسلمانی آن هم سید انصار و اکابر ابرار زدهاند.<ref>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.</ref> | ||
[[ابن ابی الحدید]] نیز در این باره به داستانی اشاره کرده که به | [[ابن ابی الحدید]] نیز در این باره به داستانی اشاره کرده که به این ادعا طعنه میزند. نقل شده که مردی [[سنی|عامی]] از شیعهای سؤال کرد که اگر خلافت حق علی(ع) بود و ابابکر آن را غصب کرد، چرا او درصدد بر نیامد تا خلافت را پس بگیرد؟ شیعه پاسخ میدهد: علی(ع) میترسید که جنیان او را بکشند!<ref>تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۹.</ref> | ||
شعری هم در | شعری هم در رد این ادعا بدین مضمون سروده شده: | ||
{{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول =:{{سخ}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب|یقولون سعد شقت الجن بطنه|الا ربما حققت فعلک بالغدر}} {{ب|و ماذنب سعد انه بال قائماً|و لکن سعداً لم یبایع ابابکر}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی | منبع = <small>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.</small> | تراز =وسط| عرض = 440px| اندازه خط = 15px|رنگ پس زمینه=| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | {{جعبه نقل قول | عنوان = | نقلقول =:{{سخ}}{{شعر|نستعلیق}}{{ب|یقولون سعد شقت الجن بطنه|الا ربما حققت فعلک بالغدر}} {{ب|و ماذنب سعد انه بال قائماً|و لکن سعداً لم یبایع ابابکر}}{{پایان شعر}}|تاریخ بایگانی | منبع = <small>شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.</small> | تراز =وسط| عرض = 440px| اندازه خط = 15px|رنگ پس زمینه=| گیومه نقلقول = | تراز منبع = چپ}} | ||
نسخهٔ ۲۹ نوامبر ۲۰۱۵، ساعت ۱۳:۰۱
اطلاعات فردی | |
---|---|
نام کامل | سَعد بن عُبادة بن دُلَیم بن حارثه خزرجی |
کنیه | ابوثابت یا ابوقیس |
لقب | سعد کامل |
محل زندگی | مدینه |
نسب | خزرج |
خویشاوندان سرشناس | قیس بن سعد بن عباده |
درگذشت/شهادت | ۱۵ق، حران (شام) |
نحوه درگذشت/شهادت | منابع شیعی: قتل به دستور عمر؛ منابع اهل سنت: کشته شدن به دست جنیان |
اطلاعات دینی | |
زمان اسلام آوردن | در عقبه |
حضور در جنگها | تمام غزوات؛ غزوه بدر اختلافی |
دیگر فعالیتها | مخالفت با خلفاء در سقیفه بنی ساعده |
ابوثابت یا ابوقیس، سَعد بن عُبادة بن دُلَیم بن حارثه خَزرَجی از اکابر، اشراف و امرای مدینه و رئیس قبیلۀ خزرج. وی پیش از اسلام، به سعد کامل معروف بوده است. سعد در عقبه با پیامبر(ص)، پیمان بست و یکی از نقباء دوازدهگانه بود. سخاوت خاندان او چه در عصر جاهلیت و چه در زمان اسلام، زبانزد عرب بوده است.
پس از درگذشت پیامبر اسلام (ص)، سعد هیچگاه با خلفاء بیعت نکرد. از منابع اهل سنت نقل شده که وی، درصدد بود خلافت را برای خود به دست آورد و چون به نوایی نرسید، عَلَم مخالفت برافراشت، اما بزرگانی از شیعه از اعتقاد صریح سعد به امیرالمؤمنین علی (ع) سخن رانده و نوشتهاند که دستگاه خلافت وقت، بنابر مصالح خود، سعد را به قتل رسانده و آن را منتسب به جنیان کرده است.
خاندان
سعد در خاندانی شریف و بزرگوار پرورش یافت، پدرش عباده از کریمان و بزرگان یثرب بود و مادرش عمره بنت مسعود بن قیس از بانوانی بود که با پیامبر اسلام(ص) بیعت کرد و در سال پنجم هجرت وفات نمود.[۱] وی از صحابۀ پیامبر اسلام(ص)، اهل مدینه، بزرگ قبیلۀ خزرج و از از امراء و اشراف در جاهلیت و اسلام بوده است.[۲] ابن حزم نوشته که وی ۲۱ حدیث از پیامبر(ص) نقل کرده است.[۳] وی در زمان پیش از اسلام به جهت آشنایی با «خواندن و نوشتن، تیراندازی و شنا»، به سعد کامل معروف بوده است.[۴]
در بیعت عقبه، با هفتاد تن از انصار (اهل یثرب)، با رسول خدا(ص) بیعت کرد و زمانی که ایمان آورد به همراه منذر بن عمرو و ابودُجانه، بتهای بنی ساعده را شکست.[۵] او یکی از نقباء دوازدهگانه بود که پیامبر به اشاره جبرئیل ایشان را تعیین کرد.[۶]
حضور در غزوات
سعد در تمامی غزوات رسول خدا(ص) حضور داشت، اما در مورد حضور در غزوه بدر، اختلاف وجود دارد.[۷] او از افراد مورد اعتماد و مشورت پیامبر(ص) بود. در جنگ احزاب پیامبر(ص) پس از مشورت با سعد بن عباده و سعد بن معاذ، و سرسختی آنان در دفاع از حیثیت اسلام و پیامبر(ص)، ادامه مذاکره با سران مشرکین را رد کرد.[۸]
وی از پرچمداران سپاه اسلام بود چنانکه نوشته شده، در تمام غزوات پیامبر(ص)، پرچم مهاجرین به دست امام علی(ع) و پرچم انصار در دست سعد بوده است.[۹] هرچند در فتح مکه نیز پرچم به دست سعد بن عباده بود، [۱۰] اما پس از آنکه سعد شعار خون ریزی و انتقام جویی سرداد و گفتارش به گوش پیامبر(ص) رسید، حضرت فرمود: «علی(ع) خود را به او برساند و پرچم را از دستش گرفته و شعار مرحمت و عفو را اعلام نماید.» البته نقلی هم هست که قیس پسر سعد، مأمور به این امر شد.[۱۱]
سخاوت
سعد و پدرانش در زمان جاهلیت به سیادت و سخاوتمندی معروف بودند، [۱۲] و این شرافت و سیادت در زمان اسلام هم ادامه پیدا کرد و ایشان از اصحاب اطعام در مدینه بودند.[۱۳] گفته شده که در هیچ خاندانی از عرب سابقه نداشته است که میهمانداری در چهار نسل به این صورت ادامه یابد و قیس پسر سعد نیکوکاریش از همه بیشتر بوده است.[۱۴]
در سخاوت سعد حکایات فراوانی ذکر شده است؛ نقل شده که دلیم، جد وی، منزلی داشته که به «أطم دلیم» معروف بوده و هر روز کسی ندا میداده که «هر کس گوشت و دنبه میخواهد، به خانه دلیم بیاید.» پس از مرگ دلیم، این اطعام را سعد و بعدها پسرش قیس هم ادامه دادند.[۱۵]
همچنین ابن سیرین نقل کرده که پیامبر(ص)، هر شب اهل صفه را برای اطعام، میان اصحاب تقسیم میکرد. بعضی یک نفر، برخی دو نفر و برخی بیشتر، اما سعد هر شب هشتاد نفر را برای اطعام به منزل میبرد.[۱۶]
پیامبر(ص) روزی پس از افطار در منزل سعد چنین دعا فرمود:
- غذایتان را [همواره] نیکان خوردند، و فرشتگان بر شما درود فرستند و روزه داران نزدتان افطار نمایند. [۱۷]
سعد و فرزندانش، در فراهم کردن اسباب مراسم عروسی علی(ع) و فاطمه (س)، بسیار کمک کردند.[۱۸]
جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله
بعد از درگذشت پیامبر(ص)، سعد در دو راهی سختی گرفتار شد. با اینکه خود و بعضی از پسرانش حدیث غدیر و سایر احادیث فضیلت و برتری علی(ع) را نقل کردهاند، در سقیفۀ بنی ساعده حضور یافت و در امر خلافت با ابوبکر، عمر و سایر حضار گفتگو کرد و در این میان خزرجیان درصدد بودند او را به عنوان جانشین پیامبر(ص) انتخاب و برای او از مردم بیعت بگیرند.[۱۹] البته جمعی از علما برآنند که سعد خودش ادعای خلافت نداشت، بلکه این خزرجیان بودند که تمایل به او داشتند.[۲۰] سعد هیچگاه با خلفاء بیعت نکرد و قبیلهاش نیز به تبعیت از او، با ابوبکر بیعت نکردند.[۲۱]
خلافت ابوبکر
برخی از منابع اهل سنت این گونه نوشتهاند که سعد آهنگ خلافت کرد و چون به نوایی نرسید، با خلیفه بیعت نکرد.[۲۲]
در مقابل برخی از علمای شیعه معتقدند که پس از وفات پیامبر اسلام(ص)، و در جریان اختلافات در جانشینی در سقیفۀ بنی ساعده، انصار با این استدلال که مهاجرین ترک نص خدا و رسول او را کردهاند و درصددند ابوبکر را به خلافت برسانند، تمایل داشتند سعد بن عباده، خلیفه و جانشین پیامبر(ص) شود، اما تا سعد این سخن را شنید، گفت:
- من دین را به دینا نفروشم و خدا و رسول را خصم خود نکنم و این کار قبول نکنم تا میان ما و دیگران پیش خدای تعالی فرقی باشد.[۲۳]
پس از کناره گیری سعد، کار ابوبکر قوت گرفت و مردم با او بیعت کردند. دستگاه خلافت تلاش کرد از سعد بیعت بگیرد اما سعد از بیعت استنکاف کرده و گفت:
ابی علقمه میگوید به سعد بن عباده گفتم که مردم تمایل به بیعت با ابوبکر دارند، آیا تو همراه مسلمانان نمیشوی؟ سعد گفت:
گفتم: آیا این خبر را غیر از تو فرد دیگری نیز از رسول خدا شنیده است؟ گفت: قلوب مردم از حقد و کینه پر شده است![۲۵]
خلافت عمر
داستان عدم بیعت سعد با خلیفه اول، در زمان عمر هم تکرار شد. هرچه خلیفه دوم در بیعت گرفتن از سعد اصرار کرد کار به جایی نبرد. نقل شده که کثرت و قوت قبیله سعد، دستگاه حاکمه را از تعرض به سعد باز میداشت.[۲۶]
پسر سعد روزی عمر را نصیحت میکند که «سعد سوگند یاد کرده که با شما بیعت نکند و شما هم نمیتوانید به اجبار از او بیعت بگیرید مگر آنکه او را بکشید! قتل او هم منوط به قتل همه قبیلۀ خزرج و قتل خزرج منوط به قتل اوس است و قتل اوس منوط به قتل جملۀ بطون یمن است و این مقدور شما و اعوانتان نخواهد بود، پس با او بسازید.[۲۷]
قیس بن سعد
همچنین پسرش قیس، از اولین کسانی بود که در مسائل پس از وفات پیامبر(ص) و در قضایای سقیفه و انتخاب خلیفه، با ابوبکر بیعت نکرد و به امیرالمؤمنین(ع) مراجعه کرد و از یاران و کارگزاران امام علی(ع) بود.[۲۸]
وفات
این کدورت میان دستگاه حاکمه و سعد همچنان باقی بود، نقل شده که عمر در روزگار خلافت، روزی به سعد گفت یا بیعت کن یا از مدینه برو! سعد هم از مدینه به سوی حوران شام مهاجرت کرد.[۲۹] در مورد نحوه وفاتش، میان منابع شیعه و سنی اختلاف فراوانی وجود دارد. سال وفاتش ۱۱ق، ۱۴ق و همچنین ۱۵ق[۳۰] ذکر شده که تاریخ ۱۵ق به نظر صحیحتر است.
منابع اهل سنت
در مورد نحوه مرگ او در میان اهل سنت نیز اختلاف وجود دارد. عدهای معتقدند که در زمان خلافت عمر، خلیفه او را دعوت به بیعت کرد اما سعد از این کار استنکاف کرد و قصد مهاجرت به حوران شام نمود و در میانۀ راه درگذشت. [۳۱]
اما در مقابل برخی قضیه قتل او را پذیرفتهاند اما معتقدند که جنیان این قتل را انجام دادهاند و نقل میکنند که جنیان در حالی که دف میزدند این شعر را میخواندند:[۳۲]
- قد قَتِلنا سیدِ الخزرجِ سَعدَ بن عُبادة
- ورَمَیناهُ بسهمین فلم یخِطِ فُؤادَه
در برخی منابع اهل سنت نیز تهمتی مضحک برای این قتل ذکر شده و آن هم ایستاده بول کردن سعد بوده است.[۳۳]
نظر شیعه
قاضی نورالله شوشتری معتقد است که خالد بن ولید و محمد بن سلمه انصاری، به دستور عمر مأمور شدند که از او در شام بیعت بگیرند، زمانی که با مخالفت او روبرو شدند، هر یک تیری بر او بیانداختند و او را به قتل رساندند.[۳۴]
بزرگان شیعه در بطلان ادعای قتل او به دست اجنه، نوشتهاند: این سخن ظاهرالبطلان است، چراکه دشمنان پیامبر(ص) و ابوبکر، از قریش و غیرقریش بسیار بودند، چرا جنیان کفار را به خاطر رسول خدا و ابوبکر نکشتند، چطور دست به قتل مسلمانی آن هم سید انصار و اکابر ابرار زدهاند.[۳۵]
ابن ابی الحدید نیز در این باره به داستانی اشاره کرده که به این ادعا طعنه میزند. نقل شده که مردی عامی از شیعهای سؤال کرد که اگر خلافت حق علی(ع) بود و ابابکر آن را غصب کرد، چرا او درصدد بر نیامد تا خلافت را پس بگیرد؟ شیعه پاسخ میدهد: علی(ع) میترسید که جنیان او را بکشند![۳۶]
شعری هم در رد این ادعا بدین مضمون سروده شده:
نستعلیق
شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.
شوشتری میگوید:
پانویس
- ↑ رکـ: مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.
- ↑ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸؛ رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱.
- ↑ ابن حزم، اسماء الصحابة الرواة، ص۱۱۹.
- ↑ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.
- ↑ رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸، ص۲۷۹؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۴.
- ↑ رکـ: مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۰؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۹۳.
- ↑ رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ بخاری، التاریخ الکبیر، ج۴، ص۴۴؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، صص۲۸۰-۲۸۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۲۹۹؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸.
- ↑ رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۶۲-۱۶۳؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۰.
- ↑ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ طبرانی، العجم الکبیر، ج۶، ص۱۵، ح۵۳۵۶؛ سیوطی، جامع الاحادیث، جزء۳۶، ص۱۷۳، باب مسند عبدالله بن عباس، ح۳۹۰۳۲؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، ج۲۰، ص۲۴۹.
- ↑ رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۲.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، صص۱۶۳-۱۶۴؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، صص۳۰۰-۳۰۱.
- ↑ رکـ: حائری، منتهی المقال، ج۳، صص۳۲۲-۳۲۳؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۰؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۲۹۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.
- ↑ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، صص۳۵۰-۳۵۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۰.
- ↑ رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۱؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۵۴؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۷۸؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.
- ↑ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۵۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰.
- ↑ تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۵۳-۵۴.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ص۲۳۳.
- ↑ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۱؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۶.
- ↑ رکـ: شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، صص۲۳۳-۲۳۵؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۴۹-۵۲.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.
- ↑ رکـ: ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۱؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.
- ↑ تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۴۷-۴۸؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۴؛ حائری، منتهی المقال، ج۳، صص۳۲۲-۳۲۳.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۳.
- ↑ رکـ: شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، صص۲۳۳-۲۳۴؛ تستری، قاموس الرجال، ج۵، صص۵۱-۵۲؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.
- ↑ رکـ: حائری، منتهی المقال، ج۵، ص۲۴۳؛ ابن داوود، رجال، ص۱۵۵؛ طوسی، رجال، ص۵۴؛ علامه حلی، خلاصه الاقوال، ص۲۳۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۳، ص۳۵۰.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۳.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ ابن حجر، تقریب التهذیب، ص۲۸۱؛ ابن اثیر، اسدالغابه، ج۲، ص۳۰۱.
- ↑ ابوحاتم، کتاب الثقات، ج۳، ص۱۴۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۸۵.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص۱۶۴؛ ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۳، ص۴۱۲؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵؛ مزی، تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۲۸۰؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۷.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۳، ص۶۱۷؛ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵.
- ↑ تستری، قاموس الرجال، ج۵، ص۴۹.
- ↑ شوشتری، مجالس المؤمنین، ج۲، ص۲۳۵؛ رک: بخاری، صحیح البخاری، ج۱، صص۱۶۶-۱۶۷، باب الوضوء، ابواب ۱۶۰-۱۶۱؛ همو، صحیح البخاری باختلاف الروایات، ج۱، ص۱۲۹، باب الوضوء، ابواب ۶۳-۶۵.
منابع
- ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، دارالمعرفه، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
- ابن حجر، تقریب التهذیب، تحقیق خلیل مأمون شیحا، دارالمعرفة، بیروت، ۱۴۲۲ق/۲۰۰۱م.
- همو، تهذیب التهذیب، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
- ابن حزم، اسماء الصحابة الرواة و مالکل واحد من العدد، تحقیق سید کسروی حسن، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۲ق/۱۹۹۲م.
- ابن داوود حلی، تقی الدین حسین بن علی، کتاب الرجال، منشورات رضی، قم.
- ابن سعد، الطبقات الکبری، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
- ابن عبدالبر قرطبی، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق علی محمد معوض و عادل احمد عبدالموجود، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.
- ابوحاتم تمیمی، کتاب الثقات، وزارة المعارف و الشؤون للحکومة العالیة الهندیة، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت.
- ابوعلی حائری، منتهی المقال فی احوال الرجال، مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراثف قم، ۱۴۱۶ق.
- بخاری، محمد بن ابراهیم، التاریخ الکبیر، زیر نظر محمد عبدالمعبد خان، دارالفکر للطباعه و النشر و التوزیع، بیروت.
- همو، صحیح البخاری باختلاف الروایات، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۷م.
- همو، صحیح البخاری، شرح و تحقیق قاسم الشماعی الرفاعی، دارالقلم، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
- بلاذری، کتاب جمل من انساب الاشراف، تحقیق و تقدیم سهیل زکار، ریاض زرکلی، دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
- تستری، محمدتقی، قاموس الرجال، موسسه نشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۴ق.
- زرکلی، خیرالدین، الاعلام قاموس تراجم لاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المسشترقین، دارالعلم للملایین، بیروت، ۱۹۹۲م.
- سیوطی،
- شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، کتابفروشی اسلامیه، تهران، ۱۳۷۷ش.
- طبرانی، العجم الکبیر، تحقیق حمدی بن عبدالمجید السلفی، مکتبة ابن التیمیه، قاهره.
- طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، تحقیق سید محمدصادق بحرالعلوم، مکتبة الحیدریه، نجف، ۱۳۸۱ق/۱۹۶۱م.
- علامه حلی، خلاصه الاقوال فی معرفه الرجال، تحقیق جواد قیومی، نشر اسلامی، ۱۴۱۷ق.
- مزی، یوسف، تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، تحقیق بشار عواد معروف، مؤسسة الرسالة، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۹۸م.