پرش به محتوا

انصار: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Fouladi
بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Eahmadian
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳: خط ۳:
انصار جمع‌ نصیر و ناصر از ماده «نَصَرَ» به‌ معنای‌ یاری‌ و یاری‌ مظلوم‌ در برابر دشمن‌ است‌. این‌ نام‌ نخست‌ به‌ معنای‌ لغوی‌ آن‌، در توصیف مسلمانان‌ مدینه‌ از اوس‌ و خزرج‌ استعمال‌ شد، اما سپس‌ همچون‌ اصطلاحى‌ برای ایشان‌ به کار رفت.
انصار جمع‌ نصیر و ناصر از ماده «نَصَرَ» به‌ معنای‌ یاری‌ و یاری‌ مظلوم‌ در برابر دشمن‌ است‌. این‌ نام‌ نخست‌ به‌ معنای‌ لغوی‌ آن‌، در توصیف مسلمانان‌ مدینه‌ از اوس‌ و خزرج‌ استعمال‌ شد، اما سپس‌ همچون‌ اصطلاحى‌ برای ایشان‌ به کار رفت.


تاریخ‌ اطلاق‌ این‌ لقب‌ بر مسلمانان‌ هم‌ پیمان‌ پیامبر در مدینه‌ به‌ درستى‌ روشن‌ نیست‌، اما طبق‌ روایتى‌ از [[انس بن مالک|اَنَس‌]]، اصطلاح‌ [[مهاجران‌]] و انصار نخستین‌ بار در [[قرآن کریم]] به‌ كار رفته‌ است‌. <ref>بخاری‌، ج4، ص221</ref> البته بر اساس‌ روایت‌ [[ابن‌ اثیر]]، این نام را خود پیامبر(ص) در مورد مسلمانان‌ [[مدینه|یثرب‌]] به کار برد.<ref>ج1، ص655</ref>
تاریخ‌ اطلاق‌ این‌ لقب‌ بر مسلمانان‌ هم‌ پیمان‌ پیامبر در مدینه‌ به‌ درستى‌ روشن‌ نیست‌، اما طبق‌ روایتى‌ از [[انس بن مالک|اَنَس‌]]، اصطلاح‌ [[مهاجران‌]] و انصار نخستین‌ بار در [[قرآن کریم]] به‌ كار رفته‌ است‌. <ref>بخاری‌، ج4، ص221</ref> البته بر اساس‌ روایت‌ [[ابن‌ اثیر]]، این نام را خود پیامبر(ص) برای مسلمانان‌ [[مدینه|یثرب‌]] به کار برد.<ref>ج1، ص655</ref>


=== کاربرد در قرآن ===
=== کاربرد در قرآن ===

نسخهٔ ‏۴ اکتبر ۲۰۱۴، ساعت ۰۳:۰۲

اَنْصار، یا انصار النبى‌(ص‌) لقب‌ مسلمانان‌ مدینه از تیره‌های‌ اوس و خزرج كه‌ پیش‌ از هجرت، با پیامبر اکرم(ص) هم‌ پیمان‌ شدند و پس‌ از هجرت‌ در حمایت‌ و یاری‌ آن‌ حضرت‌ و مهاجران‌، پایداری‌ كردند. در دوره خلافت امیرالمؤمنین (ع) جایگاه خاصی نزد حضرت داشتند و آنان نیز همواره از ایشان حمایت می کردند.

واژه شناسی

انصار جمع‌ نصیر و ناصر از ماده «نَصَرَ» به‌ معنای‌ یاری‌ و یاری‌ مظلوم‌ در برابر دشمن‌ است‌. این‌ نام‌ نخست‌ به‌ معنای‌ لغوی‌ آن‌، در توصیف مسلمانان‌ مدینه‌ از اوس‌ و خزرج‌ استعمال‌ شد، اما سپس‌ همچون‌ اصطلاحى‌ برای ایشان‌ به کار رفت.

تاریخ‌ اطلاق‌ این‌ لقب‌ بر مسلمانان‌ هم‌ پیمان‌ پیامبر در مدینه‌ به‌ درستى‌ روشن‌ نیست‌، اما طبق‌ روایتى‌ از اَنَس‌، اصطلاح‌ مهاجران‌ و انصار نخستین‌ بار در قرآن کریم به‌ كار رفته‌ است‌. [۱] البته بر اساس‌ روایت‌ ابن‌ اثیر، این نام را خود پیامبر(ص) برای مسلمانان‌ یثرب‌ به کار برد.[۲]

کاربرد در قرآن

در دو آیه‌ از قرآن‌ مجید این‌ دو عنوان‌ در كنار هم‌ آمده‌ است‌:

«وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِ‌ينَ وَالْأَنصَارِ‌ ...»[۳]

«لَّقَد تَّابَ اللَّـهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِ‌ينَ وَالْأَنصَارِ‌ ...»[۴]

به غیراز این دو مورد، عنوان‌ «انصار» در آیه 14 سوره صف (61) نیز بر یاران‌ حضرت‌ عیسى‌ بن‌ مریم اطلاق‌ شده‌ است‌.

پیشینه اسلام در انصار

نخستین‌ شخصی که از دو قبیله اوس و خزرج اسلام آورد، سوید بن‌ صامت‌ از قبیله اوس‌ بود كه‌ پس‌ از بازگشت‌ به‌ یثرب‌ در جنگ‌ بُعاث‌خطای یادکرد: برچسب تمام‌کنندهٔ </ref> برای برچسب <ref> پیدا نشد

سال‌ بعد 12 تن‌ برای‌ حج‌ از یثرب‌ به‌ مكه‌ رفتند و با پیامبر(ص‌) دیدار كردند و با او پیمانى‌ بستند كه‌ به‌ پیمان‌ عقبه اول‌ مشهور شد. مطابق‌ این‌ پیمان‌، مسلمانان‌ یثرب‌ متعهد شدند كه‌ شرك‌ نورزند، دزدی‌ و زنا نكنند، فرزندانشان‌ را نكشند، تهمت نزنند و کار خلافی نكنند. پس‌ از انعقاد این‌ پیمان‌، پیامبر(ص)، مصعب‌ بن‌ عمیر را برای‌ تبلیغ‌ اسلام‌ به‌ یثرب‌ فرستاد. [۵]

از آن‌ پس‌، شمار مسلمانان‌ در آنجا روی‌ به‌ افزایش‌ نهاد و از جمله‌ سعد بن‌ معاذ، رئیس‌ اوس‌ اسلام‌ آورد.

سال‌ بعد، 73 تن‌ دیگر از اوس‌ و خزرج‌ به‌ مكه‌ رفتند و با پیامبر(ص‌) دیدار كردند و پیمان‌ عقبه دوم‌ را بستند و متعهد شدند كه‌ از پیامبر(ص‌) حمایت‌ كنند. [۶]

هجرت پیامبر به مدینه

در سال 13 پس از بعثت و به دنبال استقبال اهل مدینه از آئین پیامبر(ص)، ایشان، زمان‌ را برای‌ هجرت‌ مناسب‌ دید و مردم یثرب‌ به‌ گرمى‌ و شكوه‌ از او استقبال‌ كردند و در میان‌ خود جای‌ دادند. [۷]

با ورود پیامبر(ص‌) به‌ یثرب‌، بیشتر قبایل‌ و مردم‌ شهر اسلام‌ آوردند و با پیامبر(ص‌) بیعت‌ كردند و یثرب‌ به نام مدینه النبى‌ مشهور شد. به دنبال این مسئله و شکل گیری جامعه اسلامى در مدینه‌، اختلافات‌ دیرین‌ میان اوس‌ و خزرج‌ نیز فروكش‌ كرد.

مسلمانان‌ مدینه‌ از همین‌ ایام‌ به‌ دو گروه‌ تقسیم‌ و شناخته‌ شدند. مهاجران‌ یا مسلمانانى‌ كه‌ از مكه‌ به‌ مدینه‌ مهاجرت‌ كردند، و انصار یا مسلمانان‌ مدینه‌ كه‌ پذیرای‌ پیامبر(ص) و یارانش‌ بودند.

پیامبر(ص‌) چندی‌ بعد، میان‌ مهاجران‌ و انصار پیمان‌ برادری‌ بست‌ و انصار متعهد شدند كه‌ میان‌ خود و مهاجران‌ بر اساس عدالت، برادری‌ و برابری‌ رفتار كنند و در همه‌ حال‌ به‌ یاری‌ و کمک یکدیگر برخیزند. [۸]

موقعیت انصار

در دوره پیامبر

در حوادث‌ 10 ساله پس‌ از هجرت‌، انصار مسئولیت‌ بیشتری‌ برعهده‌ داشتند و از آنجا كه‌ تعداد آنان بیشتر از مهاجران‌ بود، تقریباً در همه پیكارها حضور ایشان‌ چشمگیرتر بود. [۹] از این‌ رو، پیامبر(ص‌) بارها خشنودی‌ خود را از انصار ابراز كرد و روایات‌ مربوط به‌ آن‌، در منابع و مجامع‌ حدیثی به‌ عنوان‌ مناقب‌ انصار آمده‌ است.‌ [۱۰]

بهترین‌ دلیل‌ نزدیکی و اهمیت‌ انصار نزد پیامبر اسلام‌(ص‌)، در سال 9 قمری در غزوه حنین مشخص شد. در این جنگ، پس‌ از پیروزی‌ مسلمانان‌، پیامبر(ص‌) همه غنایم‌ را به‌ قریش‌ و دیگران‌ بخشید و انصار سهمى‌ نیافتند. در این هنگام برخی از انصار از این کار پیامبر اظهار شگفتی کردند و حضرت در جواب آنها فرمود که وجود خود ایشان در میان انصار بهتر و با ارزش تر از این اموال است. انصار نیز خشنود شدند و پیامبر(ص‌) آنان‌ را دعا کرد. [۱۱]

پیمان برادری و اخوتی که پیامبر(ص) میان بنی هاشم و انصار برقرار کرد،[۱۲] نشان دهنده دوستى‌ عمیق‌ آن‌ حضرت‌ با انصار است‌.

سخنانى‌ نیز از پیامبر(ص‌) نقل‌ شده‌، که بر اساس آن، آنان را به صبر و شکیبایی در برابر حوادث دوران پس از خود فراخوانده است. [۱۳]

پس از پیامبر و دوره خلیفه اول

در روزگار پیامبر(ص‌) و پس‌ از آن‌، هریك‌ از دو گروه‌ انصار و مهاجران‌ به‌ رغم‌ برادری‌ و برابری‌، تمایزات‌ قبیله‌ای‌ خود را حفظ كرده‌، گاه‌ به‌ تفاخر مى‌پرداختند. [۱۴] آنها به‌ ویژه‌ پس‌ از پیامبر(ص‌)، به‌ صورت‌ دو جریان‌ تاریخى‌ و سیاسى‌ درآمدند و به‌ رقابت‌ پرداختند.

این‌ رقابت‌ در داستان‌ سقیفه آشكار شد. در آن موقعیت، انصار پیش‌ از همه‌ در سقیفه‌ گرد آمدند و سعد بن‌ عباده انصاری‌ را كه‌ از یاران‌ خوش نام‌ و بزرگ‌ پیامبر(ص‌) و رئیس‌ قبیله خزرج‌ بود، نامزد خلافت‌ كردند. اما برخى‌ از مهاجران‌ به‌ مخالفت‌ برخاستند و خلافت‌ و ریاست‌ را حق‌ خود دانستند. هر یك‌ از این‌ دو گروه‌ مناقب‌ و خدمات‌ و نزدیکی خود را به‌ پیامبر(ص‌) یاد می کردند و خود را برای‌ حکومت و زمامداری سزاوارتر می نامیدند.

زمانی که انصار در به دست گرفتن کامل قدرت، ناکام ماندند، پیشنهاد كردند كه‌ با مهاجران‌ به‌ صورت مشاركتی حکومت را به دست بگیرند. اما این راه حل آنان نیز راه‌ به‌ جایى‌ نبرد و چون‌ مهاجران‌ غلبه‌ یافتند، سعدبن‌ عباده‌ که برای خلافت نامزد شده بود، تسلیم‌ مهاجران نشد و حتى‌ تهدید به‌ جنگ‌ كرد.

به هر صورت انصار با ابوبکر بیعت كردند [۱۵] و برای‌ جلوگیری‌ از پراكندگى‌ و تفرقه میان مسلمانان به‌ همكاری‌ با خلیفه‌ پرداختند. [۱۶] در 12ق‌ نیز زمانی که ابوبكر به‌ حج‌ رفت‌، قتاده بن‌ نعمان‌ انصاری‌ را به‌ جای‌ خود برای سرپرستی مدینه‌ قرار داد. [۱۷]

در دوران خلیفه دوم

در زمان خلافت عمر بن‌ خطاب، وضعیت انصار همانند خلافت خلیفه اول بود و آنان در بعضى‌ از جنگهای‌ فتوح‌ شركت‌ می نمودند. [۱۸] عمر نیز كم‌ و بیش‌ جانب‌ انصار را نگه‌ مى‌داشت‌ و در كارها با آنان‌ مشورت‌ مى‌كرد؛ چنانكه‌ درباره تعیین‌ مبدأ تاریخ‌ اسلامى‌ با انصار رایزنى‌ كرد [۱۹] و با اینكه‌ هیچ‌ یك‌ از اعضای‌ شورایى‌ كه‌ عمر برای‌ تعیین‌ خلیفه پس‌ از خود برگزید، از انصار نبودند، اما خلیفه‌ دستور داد انصار نیز در كار انتخاب‌ خلیفه پس‌ از او نظارت‌ كنند. [۲۰]

با این حال عمر وقتى‌ برای‌ مسلمانان‌ از بیت‌المال‌ مقرّری‌ تعیین‌ مى‌كرد، امتیازات‌ خانوادگى‌ و سبقت‌ در مسلمان شدن را اساس‌ قرار داد و بر همین اساس، مهاجران‌ را بر انصار مقدم‌ داشت‌ [۲۱] و در میان‌ خود انصار هم‌، برای‌ قبیله اوس‌ كه‌ در بیعت‌ با ابوبكر بر قبیله خزرج‌ پیشى‌ گرفته‌ بودند، سهم‌ بیشتری‌ قرار داد. [۲۲]

قرائت خاص خلیفه از آیه 100 سوره توبه(9) كه‌ مبنایی برای برتری دادن مهاجران بر انصار توسط وی شده بود، اعتراض شدید اُبیّ بن کعب انصاری، قاری نامدار قرآن‌ را بر انگیخت‌. ابى‌ بن‌ كعب‌ نیز در مقابل،‌ برای‌ اثبات‌ برابری‌ انصار با مهاجران‌ و ذكر فضایل‌ بسیارشان‌، به‌ آیات‌ دیگری‌ از قرآن‌ مجید از جمله آیات 3 سوره جمعه(62)، 10 سوره حشر(59) و 75 انفال(8) استناد کرده است. [۲۳]

برخی نیز معتقدند قاریان‌ معتبر قرآن‌ كه‌ عموماً از انصار بودند، به‌ عمر پیشنهاد كردند كه‌ قرآن‌ را جمع آوری کند، اما عمر نپذیرفت‌. [۲۴]

در دوران خلافت امام علی(ع)

در دوران‌ خلافت‌ امام على(ع)، انصار از حامیان‌ جدی‌ و پرشور آن‌ حضرت‌ بودند و در بیشتر حوادث‌ سیاسى‌ و نظامى‌ این‌ عصر نقش‌ داشتند؛ چنانكه‌ امام‌ على‌(ع‌) در نامه‌ای‌ به‌ معاویه‌ نوشت‌ كه‌ مهاجران‌ و انصار در بیعت‌ با او یكدل‌ بوده‌اند و اتفاق نظر داشته اند. [۲۵]

در پیكار صفین‌ نیز چهره‌های‌ برجسته انصار همچون‌ براء بن‌ عازب‌، عبدالرحمان بن ابی لیلی، خزیمه بن ثابت و زید بن‌ ارقم‌ شركت‌ داشتند و معاویه‌ چنان‌ خشمناك‌ شد كه‌ به‌ ملامت‌ انصار پرداخت‌.[۲۶]

على‌(ع‌) به‌ پیروی‌ از پیامبر(ص‌) همواره‌ از انصار پشتیبانى‌ مى‌كرد [۲۷] و گروهى‌ از آنان نیز به‌ صحّت‌ حدیث‌ ولایت‌ و واقعه غدیر شهادت‌ دادند. [۲۸]

ارتباط با مهاجرین

اما میان‌ انصار که آنان را یثربی می خواندند،[۲۹] و مهاجران‌ كه‌ مكى‌ نامیده می شدند، رقابت شدیدى‌ جریان‌ داشت‌. مهاجران،‌ خود را خویشاوند پیامبر(ص‌) و نخستین‌ مسلمانان‌ مى‌شماردند و بر انصار افتخار می کردند. انصار نیز گذشته‌ از افتخارات‌ دوره اسلامى‌، به‌ یمانى‌ و قحطانى‌ بودن‌ خود نیز افتخار مى‌كردند. [۳۰]

شاعران‌ انصار این‌ افتخارات‌ را به‌ نظم‌ مى‌كشیدند و تبلیغ‌ مى‌كردند؛ از جمله‌ حسان‌ بن‌ ثابت‌ انصاری‌ شاعر پرآوازه‌، اشعار بسیاری‌ سرود و به‌ ذكر مناقب‌ انصار پرداخت‌ و مكّیان‌ را مورد نکوهش و دشنام قرار داد. [۳۱]

در مقابل‌، مكیان‌ به‌ سبب‌ برتری و غلبه سیاسى‌ و اقتدار اجتماعى‌ به‌ انصار برتری یافتند. این امر در مقرری که عمر برای مسلمانان قرار داد، مشخص شد.[۳۲]

در دوره معاویه

در روزگار معاویه‌، انصار بیشتر مورد سرزنش قرار گرفتند. زمانی كه‌ بُسربن‌ ابى‌ ارطاه عامری‌ فرمانده‌ لشكر معاویه‌ به‌ حجاز حمله‌ كرد و وارد مدینه‌ شد، انصار را با تعابیری‌ چون‌ «ابناء العبید» [۳۳] و «معشر الیهود» [۳۴] خطاب‌ كرد و آنان را تحقیر نمود. [۳۵] دشمنى‌ معاویه‌ با انصار تا حدی بود كه‌ همراه‌ با عمرو بن‌ عاص‌ تلاش کرد تا عنوان‌ انصار را رسماً براندازند، اما كاری‌ از پیش‌ نبردند. [۳۶]

در دوره یزید بن معاویه

یزید نیز به سرکوبی و تحقیر انصار ادامه داد و به كعب‌ بن‌ جعیل‌ شاعر دستور داد تا انصار را هجو کند.[۳۷] در واقعه‌ حرّه‌ نیز كه‌ در سال‌ 63ق‌ روی داد، تعداد زیادی از مردم‌ مدینه‌ و از جمله‌ 173 تن‌ از انصار كشته‌ شدند [۳۸] و پس‌ از رسیدن خبر پیروزی‌ شامیان‌، یزید ابیاتى‌ از اشعار ابن‌ زبعری‌ را كه‌ در روزگار مشرک بودنش در جنگ احد سروده بود را زمزمه می کرد، گویى‌ انتقام‌ بدر را از خزرجیان‌ می گرفت.[۳۹]

این‌ وقایع‌ و نیز سركوب‌ قیام‌ ابن‌ زبیر، نیروی‌ انصار را در هم‌ شكست‌ و بسیاری‌ از ایشان‌ به‌ جنگجویان‌ شمال‌ افریقا و اندلس و دیگر میدانهای‌ جنگ پیوستند.[۴۰]

پانویس

  1. بخاری‌، ج4، ص221
  2. ج1، ص655
  3. توبه(9):100
  4. توبه(9): 117
  5. بلاذری‌، انساب‌...، ج1، ص239؛ ابن‌ اثیر، ج2، ص96- 98
  6. ابن‌ هشام‌، ج2، ص302-303؛ ابن‌ عبدالبر، ص76-79
  7. ابن‌ هشام‌، ج2، ص343-344؛ طبری‌، تاریخ‌، ج2، ص368-383
  8. ابن‌ هشام‌، ج2، ص351-353؛ نیز نگاه كنید: بخاری‌، ج4، ص222- 223
  9. نگاه كنید: ابن‌ هشام‌، ج3، ص635 -639؛ خلیفه‌، ج1، ص32- 38، 52، 63
  10. بخاری‌، ج4، ص221؛ مسلم‌، ج1، ص85 -86، ج2، ص1948-1952؛ ابن‌ ماجه‌، ص57 - 58؛ ترمذی‌، ج5، ص712-717
  11. ابن‌ هشام‌، ج4، ص933- 935؛ بخاری‌، ج4، ص221؛ مسلم‌، ج1، ص733-734
  12. ابوالفرج‌، ج4، ص76
  13. احمد بن‌ حنبل‌، ج4، ص292
  14. جاحظ، ج2، ص219
  15. ابن‌ سعد، ج3، بخش1، ص136، 151؛ احمد بن‌ حنبل‌، ج1، ص55 -56؛ نیز نك: مسعودی‌، ج3، ص223-224
  16. مقدسى‌، ج5، ص156-157
  17. خلیفه‌، ج1، ص108
  18. مقدسى‌، ج5، ص169
  19. خلیفه‌، ج1، ص8؛ نیز نگاه كنید: مقدسى‌، ج5، ص180
  20. همو، ج5، ص190-191
  21. ابن‌ سعد، ج3، بخش 1، ص213، 226
  22. بلاذری‌، فتوح‌...، ص437
  23. ابن‌ شبه‌، ج1، ص707؛ طبری‌، تفسیر، ج11، ص7؛ ابوالفتوح‌، ج6، ص94- 95
  24. ابن‌ شبه‌، ج1، ص706
  25. نگاه كنید: طبری‌، تاریخ‌، ج4، ص561
  26. ابن‌ سعد، ج6، ص33؛ نیز نگاه كنید: امینى‌، ج2، ص79-82
  27. قلقشندی‌، ج1، ص202
  28. امینى‌، ج1، ص184- 185
  29. على‌، ج1، ص484
  30. همو، ج1، ص503- 505
  31. ابن‌ هشام‌، ج4، ص63؛ ابن‌ كثیر، ج2، ص454؛ على‌، ج1، ص384، 483
  32. ابن‌ سعد، ج3، بخش1، ص213، 226
  33. فرزندان بردگان
  34. گروه یهود
  35. ابن‌ ابى‌ الحدید، ج2، ص9-10
  36. ابوالفرج‌، ج14، ص125، 127- 128
  37. ابن‌ قتیبه‌، ص152
  38. خلیفه‌، ج1، ص313-314
  39. بلاذری‌، انساب‌، ج4، بخش2، ص42؛ دینوری‌، ص267
  40. نگاه كنید: حتى‌، ص251

منابع

  • ابن‌ ابى‌ الحدید، عبدالحمید، شرح‌ نهج‌ البلاغه، به‌ كوشش‌ محمد ابوالفضل‌ ابراهیم‌، قاهره‌، 1378ق‌/1959م‌.
  • ابن‌ اثیر، الكامل‌.
  • ابن‌ سعد، محمد، كتاب‌ الطبقات‌ الكبیر، به‌ كوشش‌ زاخاو و دیگران‌، لیدن‌، 1330ق‌.
  • ابن‌ شبه‌، عمر، تاریخ‌ المدینه المنوره، به‌ كوشش‌ فهیم‌ محمد شلتوت‌، قم‌، دارالفكر.
  • ابن‌ عبدالبر، یوسف‌، الدرر فى‌ اختصار المغازی‌ و السیر، به‌كوشش‌ شوقى‌ ضیف‌، قاهره‌، 1386ق‌/1966م‌.
  • ابن‌ قتیبه‌، عبدالله‌، الشعر و الشعراء، بیروت‌، 1404ق‌/1984م‌.
  • ابن‌ كثیر، اسماعیل‌، السیره النبویه، به‌كوشش‌ مصطفى‌ عبدالواحد، بیروت‌، 1386ق‌/1964م‌.
  • ابن‌ ماجه‌، محمد، سنن‌، به‌ كوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقى‌، قاهره‌، 1954م‌.
  • ابن‌ هشام‌، عبدالملك‌، السیره النبویه، به‌كوشش‌ محمد محیى‌الدین‌ عبدالحمید، قاهره‌، 1391ق‌/1971م‌.
  • ابوالفتوح‌ رازی‌، روح‌ الجنان‌، به‌كوشش‌ ابوالحسن‌ شعرانى‌، تهران‌، 1384ق‌.
  • ابوالفرج‌ اصفهانى‌، الاغانى‌، بولاق‌، 1970م‌.
  • احمد بن‌ حنبل‌، مسند، قاهره‌، 1313ق‌.
  • امینى‌، عبدالحسین‌، الغدیر، بیروت‌، 1403ق‌/1983م‌.
  • بخاری‌، محمد، صحیح‌، استانبول‌، 1402ق‌/ 1982م‌.
  • بلاذری‌، احمد، انساب‌ الاشراف‌، ج‌ 1، به‌كوشش‌ محمد حمیدالله‌، قاهره‌، 1959م‌؛ ج‌ 4(2)، به‌ كوشش‌ ماكس‌ شلوسینگر، بیت‌المقدس‌، 1938م‌.
  • همو، فتوح‌ البلدان‌، به‌كوشش‌ دخویه‌، 1865م‌.
  • ترمذی‌، محمد، سنن‌، به‌ كوشش‌ ابراهیم‌ عطوه‌ عوض‌، استانبول‌، 1401ق‌/1981م‌.
  • جاحظ، عمرو، البیان‌ و التبیین‌، به‌كوشش‌ حسن‌ سندوبى‌، قاهره‌، 1351ق‌/1932م‌.
  • حتى‌، فیلیپ‌، تاریخ‌ عرب‌، ترجمه ابوالقاسم‌ پاینده‌، تهران‌، 1366ش‌.
  • خلیفه بن‌ خیاط، تاریخ‌، به‌كوشش‌ سهیل‌ زكار، دمشق‌، 1967م‌.
  • دینوری‌، احمد، الاخبار الطوال‌، به‌كوشش‌ عبدالمنعم‌ عامر، قاهره‌، 1960م‌.
  • طبری‌، تاریخ‌.
  • همو، تفسیر.
  • على‌، جواد، المفصل‌ فى‌ تاریخ‌ العرب‌ قبل‌ الاسلام‌، بیروت‌/بغداد، 1976م‌.
  • قرآن‌ كریم‌.
  • قلشقندی‌، احمد، صبح‌ الاعشى‌، قاهره‌، 1383ق‌/1963م‌.
  • مسعودی‌، على‌، مروج‌ الذهب‌، بیروت‌، 1385ق‌/1966م‌.
  • مسلم‌ بن‌ حجاج‌، صحیح‌، به‌ كوشش‌ محمد فؤاد عبدالباقى‌، استانبول‌، 1401ق‌/1981م‌.
  • مقدسى‌، مطهر، البدء و التاریخ‌، به‌كوشش‌ كلمان‌ هوار، پاریس‌، 1899م‌.

پیوند به بیرون