سمیع و بصیر
سَمیع و بَصیر از صفات خدا در قرآن، که در معنای آنها اختلاف وجود دارد. برخی از عالمان شیعه این دو صفت را به معنای «شنوا» و «بینا» دانستهاند و به باور برخی از متکلمان امامیه، سمع و بصر خدا در حقیقت همان علم و ادراک او است؛ اما به باور سهروردی، چون علم خدا از سنخ علوم حضوری و شهودی و رؤیت بیواسطه است، در حقیقت به دیدن بیواسطه باز میگردد.
بسیاری از متفکران امامیه، اتصاف خداوند به این اوصاف را به سبب استعمال آنها در متون دینی جایز میدانند و به همین جهت، از اتصاف خدا به اوصاف مُشابه (مثلا چشنده و بوینده و...) پرهیز کرده و بر توقیفی بودن اوصاف مذکور تأکید میکنند.
معنای سمع و بصر
- سَمْع
سمع در لغت، گاهی به معنای قوه شنوایی است که صداها را درک میکند و گاهی به معنای شنیدن است.[۱] اما در قرآن، واژه سمع، در معانی دیگری نیز به کار رفته است: گوش،[۲] فهم[۳].[۴] زمانی که خداوند کافران را فاقد «سمع» میداند،[۵] به این مطلب اشاره دارد که آنها اهل تفکر نیستند.[۶] همچنین، وقتی خداوند به صفت «سمیع» خوانده میشود،[۷] منظور، علم خدا به مسموعات و شنیدنیها است.[۸]
- بَصَر
واژه بصر به معنای چشم یا قوه بینایی است.[۹] در قرآن، بصر در چند معنا به کار رفته است: چشم و قوه بینایی[۱۰] بصیرت و درک قلبی،[۱۱] علم و دانایی.[۱۲] وقتی خداوند «بصیر» خوانده میشود،[۱۳] منظور، بینایی[۱۴] و علم خدا به دیدنیها است.[۱۵]
سمیع و بصیر در قرآن
- سمیع
اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ[۱۶]
خداوند شنوا و داناست.
صفت «سمیع» ۴۴ بار در قرآن به عنوان وصفی برای خدا به کار رفته است[۱۷] و چندین بار در مورد انسان نیز استفاده شده است[۱۸]. کلمه «سمع»(شنیدن) نیز چندین بار به صورت فعلی برای خداوند استفاده شده است.[۱۹] در اکثر آیات، صفت «سمیع» یا با صفت «علیم»[۲۰] و یا با صفت «بصیر»[۲۱] برای خدوند به کار رفته است. صفت «سمیع» عمدتا برای خداوند به صورت مطلق و بدون قید استفاده شده است.[۲۲]
- بصیر
إِنَّ اللَّهَ سَمیعٌ بَصیرٌ[۲۳]
خداوند شنوا و بیناست.
صفت «بصیر» ۴۳ بار در قرآن به عنوان وصفی برای خدا به کار رفته است[۲۴]. این صفت در بعضی از آیات قرآن در مورد انسان نیز استفاده شده است[۲۵]. در بسیاری از آیات، صفت «بصیر» یا با صفت «خبیر»[۲۶] و یا با صفت «سمیع» ذکر شده است[۲۷]. این صفت در آیات متعددی به صورت مطلق ذکر شده[۲۸] اما در اکثر آیات قرآن، متعلقش افعال و اعمال و احوال انسانها است[۲۹].
ارجاع سمع و بصر به علم یا بالعکس
بسیاری از متکلمان امامیه، سمع و بصر خدا را به علم و ادراک باز میگردانند.[۳۰] به باور آنها سمع و بصر در معنای لغوی و متعارف، به معنای ادراک از طریق اندام حسی است؛ اما چون از سویی خداوند خودش را با چنین اوصافی معرفی کرده و از سوی دیگر، میدانیم محال است خداوند دارای اندام حسی باشد، پس این اوصاف در مورد خداوند، فقط به معنای علم و ادراک و احاطه به شنیدنیها و دیدنیها است.[۳۱] از این رو، اگرچه مفهوم سمع و بصر خدا از مفهوم علم خدا متفاوت است؛ اما حقیقت و مصداق سمع و بصر، همان حقیقت و مصداق علم خدا است.[۳۲]
اما سهروردی و گروهی از فلاسفه دیگر معتقدند که علم خداوند و سایر موجودات مجرد و نورانی، از سنخ حضور و شهود و رؤیت بیواسطه است و به همین جهت، علم آنها به بصر(دیدن بیواسطه) باز میگردد نه بالعکس.[۳۳] قطبالدین شیرازی از شارحان حکمت اشراق، در توضیح این نظریه مینویسد علم انسانی دو دسته است: یا از طریق برهان است که علم الیقین میباشد و بصر به علم باز میگردد؛ و یا از طریق شهود و رؤیت بیواسطه است که عین الیقین است و علم به بصر(دیدن بیواسطه) باز میگردد. اما علم خدا و سایر موجودات مجرد، همگی از سنخِ حضور و شهود و رؤیت بیواسطه و عین الیقین است و به همین جهت، همیشه علم در آنها به بَصَر(دیدن بیواسطه) باز میگردد.[۳۴]
پیشینیبودن علم در اوصاف سمیع و بصیر
خداوند «سمیع» و «بصیر» است به این معنا که به اشیاء عالم است حتی قبل از آن که تحقق یابند؛[۳۵] چرا که در اتصاف به صفات «سمیع» و «بصیر» لازم نیست حتما شنیدنی و دیدنی بالفعل وجود داشته باشند چرا که سمیع و بصیر بدین معناست که اگر شنیدنی یا دیدنی وجود یابد، سمیع و بصیر آن را درک میکند.[۳۶]شیخ صدوق در الاعتقادات تصریح کرده که خداوند همیشه وهمواره( از ازل تا ابد) سمیع و بصیر و...بوده است.(لم يزل و لا يزال، سميع، بصير، عليم، حكيم، حي، قيّوم، عزيز، قدوس، قادر، غني.) [۳۷]
فرق سمیع و بصیر با سامع و مبصر
خداوند همیشه سمیع و بصیر بوده و خواهد ماند، حتی زمانی که مخلوقی نباشد.[۳۸] برخلاف سامع و مُبصِر که تنها در صورتی تحقق مییابند که شنیدنی و دیدنی تحقق داشته باشند و مورد ادراک قرار گرفته باشند؛ از این رو، خداوند فقط زمانی که شنیدنی و دیدنی خاصی را درک میکند، سامع و مُبصِر است؛ و اینطور نیست که همیشه سامع و مُبصِر بوده و خواهد ماند.[۳۹]
توقیفی بودن اوصاف سمیع و بصیر
برخی از متکلمان از توقیفی بودن اسماء الهی دفاع کرده و معتقدند اگرچه خداوند به همه چیز (شنیدنیها و دیدنیها و بوییدنیها و چشیدنیها و غیره) آگاهی دارد؛ اما با این حال، در توصیف خدا نباید از آنچه در شریعت آمده تجاوز کرد و افزون بر اتصاف خدا به اوصاف سمیع و بصیر -که در شریعت آمده- خدا را با اوصافی مثل شامّ(بوینده) و ذائق(چشنده) و لامس(لمس کننده) -که در شریعت نیامده- نیز توصیف کرد.[۴۰] این اوصاف در اذهان عمومی، بیانگر ادراک از طریق اندام بدنی و قوای جسمانی هستند و چون خدا فاقد جسم و بدن است، به این اوصاف متّصف نمیشود.[۴۱] اما چون در سمیع و بصیر اصلا قید نشده که شنیدنی و دیدنی حتما از طریق اندام حسی ادراک شود، اتصاف خدا به این دو صفت خالی از اشکال است.[۴۲]
هدف خدا از اتصاف به سمیع و بصیر
هدف خداوند از این که خودش را سمیع و بصیر توصیف کرده، این است که به مردم اطلاع دهد که گفتارشان را میشنود و رفتارشان را میبیند و نهایتا در قیامت آنها را حسابرسی میکند.[۴۳] تفاوت سمیع و بصیر بودن خداوند با غیر خودش از نظر امیرالمؤمنین(ع) در این است که هر سمیع و شنوایی جز او از شنیدن صداهای بسیار آرام ومخفی ناتوان است و صداهای بسیار بلند او را ناشنوا میکند و از شنیدن صداهای دوردست عاجز است و هر بصیر و بینایی جز او از دیدن رنگهای لطیف، پوشیده و پنهان و دیدن اجسام لطیف و ناپیدا عاجز است. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغهاش آن را سخن حقی برشمرده به این دلیل که هر شنونده و بینندهای جز خداوند با ابزار جسمانی میشنود و می بیند و ابزار جسمانی محدود و متناهی است. [۴۴]
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۴۲۵.
- ↑ سوره بقره، آیه۷.
- ↑ سوره نساء، آیه۴۶.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۴۲۵.
- ↑ سوره بقره، آیه۱۸؛ سوره فصلت، آیه۴۴.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۴۲۶.
- ↑ سوره مجادله، آیه۱؛ سوره آل عمران، آیه۱۸۱.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۴۲۶.
- ↑ راغب اصفهانی، المفردات، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۲۷.
- ↑ سوره نحل، آیه۷۷؛ سوره اسراء، آیه۳۶.
- ↑ سوره یوسف، آیه۱۰۸.
- ↑ سوره طه، آیه۹۶.
- ↑ سوره بقره، آیه۹۶.
- ↑ قرشی، قاموس قرآن، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۱۹۶.
- ↑ مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱۳۶۸ش، ج۱، ص۲۸۱.
- ↑ سوره نور، آیه۲۱.
- ↑ مثلا سوره بقره، آیه۱۳۷؛ سوره انعام، آیات۱۳و۱۱۵؛ سوره انفال، آیه۶۱؛ سوره یونس، آیه۶۵.
- ↑ مثلا سوره هود، آیه۲۴.
- ↑ سوره آل عمران، آیه۱۸۱؛ سوره طه، آیه۴۶؛ سوره زخرف، آیه۸۰.
- ↑ مثلا سوره نور، آیه۲۱؛ سوره حجرات، آیه۱.
- ↑ مثلا سوره لقمان، آیه۲۱؛ سوره مجادله، آیه۱.
- ↑ مثلا سوره نساء، آیات۱۳۴و۱۴۸.
- ↑ سوره حج، آیه۷۵.
- ↑ مثلا سوره بقره، آیات۹۶و۱۱۰؛ سوره آل عمران، آیات۱۵و۲۰.
- ↑ مثلا سوره رعد، آیه۱۶؛ سوره فاطر، آیه۱۹.
- ↑ مثلا سوره اسراء، آیات۱۷، ۳۰ و۹۶
- ↑ مثلا سوره نساء، آیات۵۸و۱۳۴.
- ↑ مثلا سوره نساء، آیه۱۳۴؛ سوره فرقان، آیه۲۰.
- ↑ مثلا سوره بقره؛ آیات۲۳۳و۲۳۷
- ↑ شیخ مفید، أوائل المقالات، ۱۴۱۳ق، ص۵۴؛ خواجه نصیر الدین طوسی، قواعد العقائد، موسسه امام صادق(ع)، ص۵۸.
- ↑ شیخ مفید، أوائل المقالات، ۱۴۱۳ق، ص۵۴؛ خواجه نصیر الدین طوسی، قواعد العقائد، موسسه امام صادق(ع)، ص۵۴.
- ↑ سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ۱۴۲۸ق، ص۱۰۳.
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق(حکمةالاشراق)، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۲۱۳-۲۱۵.
- ↑ شیرازی، شرح حکمةالاشراق، ۱۳۸۳ش، ص۴۵۱-۴۵۳.
- ↑ قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۱۰۹؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲-۱۹۶۵م، ج۵، ص۲۴۱.
- ↑ قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۱۱۳؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲-۱۹۶۵م، ج۵، ص۲۴۱-۲۴۲.
- ↑ شیخ صدوق،الاعتقادات، ۱۴۱۴ق، ص۲۱.
- ↑ قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۱۱۳؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲-۱۹۶۵م، ج۵، ص۲۴۱-۲۴۲.
- ↑ قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۱۱۳؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲-۱۹۶۵م، ج۵، ص۲۴۱-۲۴۲.
- ↑ حمصی رازی، المنقذ من التقلید، ۱۴۱۲ق، ج۱، ص۵۹-۶۰.
- ↑ قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۱۱۲؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲-۱۹۶۵م، ج۵۵، ص۲۴۲-۲۴۳؛ سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ۱۴۲۸ق، ص۱۰۳.
- ↑ قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، ۱۴۲۲ق، ص۱۱۲؛ قاضی عبدالجبار، المغنی، ۱۹۶۲-۱۹۶۵م، ج۵، ص۲۴۲-۲۴۳.
- ↑ سبحانی، محاضرات فی الالهیات، ۱۴۲۸ق، ص۱۰۳-۱۰۴.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ناشر: مکتبة آیة الله العظمی المرعشي النجفي (ره)، ج۵، ص۱۵۶.
منابع
- قرآن
- حمصی رازی، سدید الدین، المنقذ من التقلید، موسسۀ النشر الاسلامی، ۱۴۱۲ق.
- خواجه نصیر الدین طوسی، قواعد العقائد(مع تعلیقات السبحانی)، موسسه امام صادق(ع)، [بیتا].
- راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، الدار الشامیة، ۱۴۱۲ق.
- سبحانی، جعفر، محاضرات فی الالهیات، موسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۸ق.
- شیخ صدوق، الاعتقادات، ناشر: كنگره شيخ مفيد، قم، چاپ دوم، ۱۴۱۱۱ق.
- شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق(حکمةالاشراق)، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۷۵ش.
- شیخ مفید، أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.
- شیرازی، قطب الدین، شرح حکمةالاشراق، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
- قاضی عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، الدار المصریة، ۱۹۶۲-۱۹۶۵م.
- قاضی عبدالجبار، شرح الأصول الخمسة، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۸ش.