توقیفی بودن اسماء الهی اصطلاحی کلامی در بحث اسما و صفات الهی، و به این معنا است که بشر مجاز نیست غیر از اسما و صفاتی که در قرآن و روایات برای خدای متعال ذکر شده، نام یا صفتی را از پیش خود به او نسبت دهد.

این بحث از آنجا ناشی شده که برخی معتقدند بشر با شناخت محدود خود نسبت به خداوند چگونه می‌تواند از پیش خود نامی بر او نهاده یا او را به وصفی متصف کند، به گونه‌ای که‌ شان و منزلت خدا را رعایت کرده و او را در حد مخلوقات تنزل ندهد، و گرفتار تشبیه و تجسیم نگردد.

در اینجا سه قول عمده وجود دارد: منع، جواز و تفصیل.

قول به منع

بیشتر متکلّمان اهل سنت،(اشاعره و معتزلهٔ بغداد) و برخی از متکلمان امامیه، بر این اعتقادند که در نامیدن و وصف کردن خداوند نباید از نام‌ها و وصف‌های منصوص در قرآن و حدیث تجاوز کرد.

دلایل قول به منع

مهم‌ترین دلایلی که قائلان به توقیفی بودن اسماء الهی به آن استناد می‌کنند، عبارتند از:

  • «وَ لِلّٰهِ الْاَسْماءُ الْحُسنی فَادْعوهُ بِها وَ ذَروا الَّذینَ یُلْحِدُونَ فی اَسْمائِهِ سَیجْزونَ ما کانوا یعْمَلوُنَ»[۱]
  • «أَتُجَادِلُونَنی فی أَسْمَاءٍ سَمَّیتُمُوهَا أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُکم مَّا نَزَّلَ اللهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُواْ إِنی‏ِ مَعَکم مِّنَ الْمُنتَظِرِینَ».[۲]
  • «مَا تَعْبُدُونَ مِن دُونِهِ إِلَّا أَسْمَاءً سَمَّیتُمُوهَا أَنتُمْ وَ ءَابَاؤُکم مَّا أَنزَلَ اللهُ بهِا مِن سُلْطَانٍ».[۳]
  • روایاتی همچون حدیث مشهور نبوی «ان للّٰه عز و جل تسعاً و تسعین اسماً مَن اَحصاها دَخل الجنة»خداوند تبارک‌وتعالی نودونه نام دارد. هرکس آن‌ها را شمارش کند(به منظور رسیدن به توحید و تعظیم خداوند)، وارد بهشت می‌شود. که مطابق آنها هیچ‌کس مجاز نیست از پیش خود خدا را به اسمی توصیف کند. [۴]

قول به جواز

برخی همچون معتزلیان بصره و گروهی از امامیه، تسمیه و وصف خداوند به غیر منصوص را پذیرا بوده‌اند. [۵] البته ایشان قائلند تنها می‌توان اسمایی را که دربردارنده نقصی برای خدا نیست و نشانه عظمت و جلال خداست درباره او به کار برد؛ [۶] مثلاً گرچه خداوند با جملات اَللّهُ یستَهزِئُ بِهِم (بقره/۱۵)، یضِلُّ مَن یشاء (رعد/۲۷)، نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ اَحسَنَ القَصَص سوره یوسف آیه۳ و قُلِ اللّهُ یفتیکُمسوره نساء آیه ۱۲۷ استهزا، اضلال، قصه‌گفتن و فتوادادن را به خود نسبت می‌دهد، امّا چون انتزاع اسم‌هایی مانند:(مُستهزئ) استهزاگر، (مُضلّ)گمراه کننده، (قاصّ)قصه‌گو و(مُفتی) فتوادهنده از جملات یادشده، و به کارگیری آنها درباره خداوند عرفاً نوعی نقص و وهن است، نمی‌توان خداوند را با این اسامی یاد کرد. [۷]

دلایل قول به جواز

اینان با ناتمام دانستن استدلال‌های قرآنی و روایی قائلین به منع، قول به توقیفیت را فاقد دلیل دانسته، به عدم توقیفیت اسما و صفات معتقد شده‌اند. از نظر آنان آیات ۷۱ اعراف و ۴۰ یوسف تنها به نفی کفر و بت‌پرستی و نیز تقبیح نام‌گذاری بتها به نام خداوند نظر دارد، و اشاره‌ای به توقیفی بودن اسما ندارد. آیه ۱۸۰ سوره اعراف هم با توجّه به اینکه الف و لام در (الاسماء الحسنی) برای استغراق و عموم است (نه عهد)، گرچه همه اسمای حسنا را تنها برای خدا می‌داند؛ ولی هرگز اشاره‌ای ندارد که همه این اسما در قرآن آمده است. به‌علاوه روایات نیز بر توقیفیت دلالت ندارند، و گذشته از اینکه خود این روایات در گزارش تعداد و نوع اسما با یکدیگر اختلاف دارند، در تعارض با روایاتی است که خداوند را با اسامی دیگری یاد کرده و آن اسامی را درباره او به کار برده‌اند. [۸]

قول به تفصیل و توقف

گروهی نیز مانند ابوحامد غزالی بین اسم و صفت قائل به تفصیل گردیده، در صفت توقیفیت را قبول ندارند و لکن در اسم پذیرفته‌اند، [۹] این اسم است که به کار بردن آن درباره خداوند وابسته و محدود به اذن شارع و وجود آن در متون وحی و سنت است؛ امّا در مقام معرفت و شناخت خداوند وصف کردن او به صفتی که هیچ گونه کمالی را از او نفی نکند و نقصی را به او نسبت ندهد مانعی ندارد.[۱۰] گفته شده این فرق به این جهت است که نامگذاری از نوعی ولایت نامگذار بر نامیده حکایت می‌کند، چنان که در عرف، این ولیِّ فرزند است که برای او نامی برمی گزیند.[۱۱][یادداشت ۱]

برخی نیز مانند امام الحرمین جوینی به توقف قائل‌اند. [۱۲]

معنای خاص توقیفی بودن در عرفان

عرفا که قائل به توقیفیت اسما و صفات هستند مرادشان از اسم همان ذات به همراه تعینات و از صفت همان تعینات است. [۱۳] منظور آنان از توقیفیت آن است که هر اسمی از اسمای الهی به سبب تجلی خاص خود در جایگاه مخصوص خود قرار داشته، از کمالی خاص حکایت می‌کند؛ امّا لفظی که از معنا حکایت کند عارفان آن را «‌اسم الاسم »، [۱۴][یادداشت ۲]یا «‌اسم اسم الاسم‌» [۱۵] می‌دانند. توقیفیت به این معنا اصطلاح خاص اهل معرفت و در میان آنان پذیرفته شده و شایع است. امام ‌خمینی توقیفیت اسماء را در مباحث عرفانی به این معنا می‌داند که هر یک از اسما، منشا ظهور عالمی از عوالم یا حقیقتی از حقایق‌اند و علم به این امر جز از طریق وحی حاصل نمی‌شود به همین جهت نمی‌توان از پیش خود برای خداوند متعال نامی برگزید و به او اطلاق کرد. [۱۶]

پانویس

  1. سوره اعراف، آیه ۱۸۰.
  2. سوره اعراف، آیه ۷۱.
  3. سوره اعراف، آیه ۴۰.
  4. شیخ صدوق، التّوحيد، الناشر: جماعة المدرّسين في الحوزة العلمية، ص۲۱۹.
  5. بغدادی، ص۲۰۳؛ مفید، ص۵۸-۵۹؛ نیز کلینی، ج۱، ص۱۰۰ به بعد
  6. کلمه علیا، ص۲۲ ـ ۲۳
  7. مجمع البیان، ج۴، ص۷۷۳؛ ج۵، ص۳۱۷؛ کلمه علیا، ص۲۰ ـ ۲۱
  8. المیزان، ج۸، ص۳۴۳ـ۳۴۴، ۳۵۹؛ الرسائل التوحیدیه، ص۵۷ ـ۵۸
  9. المقصد الأسني في شرح أسماء الله الحسنی، ص۳۶
  10. تحریر تمهید القواعد، ص۱۵۱، ۴۱۸؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۴۵
  11. کلمه علیا، ص۲۱؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۴۵
  12. شرح المقاصد، ج۴، ص۳۴۴ ـ ۳۴۵
  13. تحریر تمهید القواعد، ص۱۴۹ ـ ۱۵۰، ۴۰۵؛ شرح فصوص الحکم، ص۴۴؛ شرح دعای سحر، ص۸۱
  14. تفسیر صدرالمتالهین، ج۴، ص۴۲
  15. کلمه علیا، ص۴، ۳۹؛ تسنیم، ج۱، ص۳۰۶
  16. خمینی، روح‌الله، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۲۰، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۴۰۰ ش.

یادداشت

  1. بخلاف التسمية فإنه تصرف في المُسمّى لا ولاية عليه إلا للأب و المالك، و من يجري مجرى ذلك.
  2. اسم الاسم یعنی ذات حق همراه با صفتی معین و اعتبار تجلی‌ای از تجلیات او، «اسم» نامیده می‌شود؛ مثلاً اسم رحمان، در واقع همان ذات حق‌تعالی است که به همراه صفت و اعتبار رحمت لحاظ شود، و اسم قهار همانا ذات حق‌تعالی است که با صفت قهر اعتبار شود، و این اسم‌های لفظیِ رحمن و قهار و غفار و امثال آنها، اسامی آن اسمای حقیقی هستند. کاشانی، شرح فصوص الحکم،۱۳۷۰ش، ص۳۰۸.

منابع

  • قرآن کریم
  • امام خمینی، شرح دعای سحر، انتشارات موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، زمستان ۱۳۷۴ش.
  • ابن عربی، محی الدین، شرح فصوص الحکم، به کوشش محمود محمود غراب، دمشق، ۱۴۰۵ق /۱۹۸۵م.
  • بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمدزاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق /۱۹۴۸م.
  • جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، به کوشش جلال الدین آشتیانی و غلامحسین ابراهیمی دینانی، مشهد، ۱۳۶۱ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، تحریر تمهید القواعد، الزهرا، ۱۳۷۲، چاپ اول.
  • جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، انتشارات اسراء.
  • حسن زاده آملی، حسن، کلمه علیا در توقیفیت اسماء، بوستان کتاب، ۱۳۸۰ش.
  • سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء، به کوشش نجفقلی حبیبی، تهران، ۱۳۷۲ش.
  • طباطبایی، محمد حسین، المیزان، بیروت، ۱۳۹۰ق /۱۹۷۱م.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق /۱۹۸۳م.
  • مفید، محمد، اوائل المقالات، به کوشش زنجانی و واعظ چرندابی، تبریز، ۱۳۷۱ق.
  • ابن بابویه، محمد، التوحید، به کوشش هاشم حسینی تهرانی، تهران، ۱۳۸۷ق /۱۹۶۷م.
  • بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق / ۱۹۴۸م.
  • کلینی، محمد، الکافی، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۱ق.
  • مفید، محمد بن محمد بن نعمان، مصنفات الشیخ المفید المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، ۱۴۱۳ق.

پیوند به بیرون