راوی
راوی یا راوی حدیث به کسی گفته میشود که از امام معصوم(ع)، روایتی با ذکر سند نقل میکند. برخی فقاهت و درایت در حدیث را علاوه بر نقل حدیث، از شرایط راوی عنوان کردهاند. اسلام، عقل، بلوغ، ایمان، عدالت و ضابط بودن از شرایط پذیرش روایت راوی است. منظور از ایمان، شیعه دوازدهامامی بودن و مراد از ضابط بودن داشتن قدرت حافظه در حفظ حدیث دانسته شده است. بنابر اعتقاد رجالیان، برای اعتماد و یا عدم اعتماد به یک روایت، احاطه کامل به خصوصیات راوی لازم است.
گفته شده جایگاه راوی پایینتر از محدث است. احادیث نیز طبق حالات راوی به چهار قسم اصلی حدیث صحیح، حدیث حسن، حدیث موثق و حدیث ضعیف تقسیم میشود؛ چنانکه هرکدام از آنها نیز به چندین قسم فرعی منشعب میشوند.
نظرات پیرامون یک راوی یا مرتبط با مدح یا ذَمّ و یا هردوی آنهاست که در اصطلاح به آن جرح و تعدیل گفته می شود. عدل، ثقه، حجت و صالح، الفاظ دلالتکننده بر تعدیل و الفاظی چون ضعیف، کَذّاب، غالی و مضطرب نشان از جرح راوی قلمداد شده است.
عالمان علم رجال در کتابهای خود به راویان اشاره کرده و به بررسی حال آنها پرداختهاند. عبدالله بن عباس، اصبغ بن نباته، عامر بن واثله، ابوخالد کابلی، زرارة بن اعین، هشام بن حکم، ابان بن عثمان، حسن بن محبوب، حسین بن سعید اهوازی، علی بن مهزیار اهوازی و محمد بن حسن صفار قمی از جمله راویان شناخته شده در دورههای مختلف حضور ائمه(ع) هستند. گفته شده منظور از رجوع به راویان حدیث در روایت امام مهدی(عج)، فقیهان هستند.
معناشناسی
راوی یا راوی الحدیث کسی است که حدیث را با سلسله سند از معصوم نقل میکند.[۱] این تعریف نزد محدثین از شهرت برخوردار است.[۲] راوی اصطلاحی در علم درایه[۳] و علم رجال است[۴] و زمینه و اساس شگلگیری بابهای مختلفی در این علوم شده است.
برای تعریف و شرح وظایف راوی دو دیدگاه مطرح شده است.
- راوی حدیث تنها متن حدیث را از معصومان نقل کند[۵] و مسئول جنبههای دیگری که باید در کنار حدیث مورد بررسی قرار بگیرد، نیست؛ بنابراین راوی مسئول فهم عمق معنای حدیث و یا اطلاق و تقیید و یا معارضۀ آن با حدیث و یا قواعد کلیه دیگر و همچنین همه مقدماتی که در استنباط حکم شرعی از آن دخالت دارد، نیست.[۶]
- راوی حدیث فقط ناقل روایت به دیگران نیست. این تعریف ناظر به معنای لغوی است، در صورتی که طبق معنای اصطلاحی راوی کسی است که روایتی را با فهم و درک به مضمون آن که همان فقه و درایت در آن است، نقل میکند و این شخص همان فقیه مصطلح امروزی است.[۷]
مامقانی از عالمان علم رجال شیعه با اشاره به پایینتر بودن مقام راوی از محدث، راوی را شخصی دانسته که صرفاً روایت نقل میکند؛ بنابراین کسی که فقط حدیث را شنیده، محدث نامیده نمیشود.[۸] برخی راویان، احادیث امامان معصوم(ع) را که بدون واسطه و مستقیم شنیده و یا از کسانی که بدون واسطه از امام نقل کردهاند به رشته تحریر درآوردهاند که در میان محدثان و عالمان به کتب اصل یا کتب اصول شهرت دارد.[۹] در روایتی فراگیری یک حدیث از راوی صادق، بهتر از دنیا و همۀ طلا و نقرۀ آن قلمداد شده است.[۱۰]
کاربرد
فقهای امامیه برای استنباط حکم شرعی از خبر واحد به بررسی حال راوی و چگونگی سند روایات (اصل صدور) میپردازند.[۱۱] وثاقت راوی از معیارهای داخلی[۱۲] حجیت خبر واحد دانسته شده است.[۱۳] به عنوان مثال اگر راوی ثقه و امامی باشد، خبرش قابل اطمینان و حجت خواهد بود.[۱۴] احاطه دقیق بر امور مربوط به زندگی و صفات راوی زمینهای برای اعتماد یا عدم اعتماد به یک روایت دانسته شده است؛[۱۵] بنابراین دستیابی به این مسئله از طریق علم رجال بوده[۱۶] و برای شناخت راویان حدیث و میزان وثاقت آنها به کتابهای رجالی رجوع میشود.[۱۷] عالمان علم رجال کاوشهای قابلتوجهی را در این زمینه انجام دادهاند.[۱۸] نظرات ارائه شده در ارتباط با یک راوی یا مرتبط با مدح یا ذم و یا هردوی آنهاست.[۱۹]
توسعه مسائل رجالی و ظهور نظریات جدید در کشف وثاقت راوی و سند راویات، سبب به وجود آمدن قواعد کلی علم رجال شد که در گذشته شناخته نشده بود؛ چنانکه پژوهشهای استقرایی مُتقَن و گستردهای برای جستجوی قرائن و شواهد تاریخی یا رجالی صورت گرفت که در تألیفات رجالی پیشین مطرح نشده بود. در این زمینه معجمهای رجالی جدیدی تألیف شد که به باور عدهای از محققان، حجم معلومات و دقت آنها بسیار بیشتر از تألیفات رجالی پیشین است.[۲۰] گفته شده گسترش مسئله شرایط و حالات راوی از زمان علامه حلی آغاز شد.[۲۱]
شرایط پذیرش روایت راوی
پذیرش یک روایت از راههای مختلف حاصل میشود که یکی از آنها از طریق به دست آوردن وثاقت راوی دانسته شده است.[۲۲] محققان شرایطی را برای پذیرش روایت راوی ذکر کردهاند:[۲۳] که اسلام، عقل، بلوغ، ایمان، عدالت و ضابط بودن از جمله آنهاست.[۲۴]
- ایمان: منظور از ایمان شیعه دوازده امامی بودن دانسته شده است؛ بنابراین حدیثی را که اهلسنت یا افراد فرقههای دیگر شیعه روایت کرده، مورد پذیرش نخواهد بود.[۲۵] برخی از فقها در صورتی که اخبار آنها بر خلاف راویان شیعه نباشد و سایر شرایط را نیز داشته باشند، قابل پذیرش دانستهاند.[۲۶]
- عدالت: طبق این شرط روایت فاسق مورد اعتماد نخواهد بود.[۲۷] برای این مورد ادعای اجماع شده است؛[۲۸] اما گروهی مورد اعتماد بودن را برای وثاقت راوی، کافی میدانند. گفته شده بیشتر فقیهان متأخر این قول را برگزیدهاند.[۲۹]
- ضابط بودن: راوی باید علاوه بر هوشیاری و عدم غفلت، قدرت حفظ حدیث را دارا باشد تا در نقل حدیث دچار اشتباه و یا کم و زیاد کردن حدیث نشود.[۳۰] بنابراین، حدیث راویای که غالباً دچار اشتباه میشود، پذیرفته نیست.[۳۱] البته اگر راوی گاهی اشتباه کند روایتش پذیرفته شده و دلیلی بر مذمت راوی نیست.[۳۲] ادعا شده این شرط از شروط اساسی است[۳۳] و در آن اختلافنظری وجود ندارد.[۳۴]
گفته شده شناخت طبقات و مراتب راویان از لحاظ تقوا، دانش و توانایی حفظ حدیث، برای ترجیح روایتی بر روایت دیگر هنگام تعارض بر فقیه واجب است.[۳۵] در مواردی پیش آمده که فقها علیرغم اتفاق در ضوابط و شرایط توثیق راویان، در وجود آن شرایط در تعدادی از راویان یک حدیث اختلافنظر دارند. بر این اساس یک فقیه آن حدیث را صحیح و حجت دانسته و بر اساس آن فتوا داده و فقیه دیگر آن را صحیح ندیده و به آن استناد نکرده است.[۳۶]
جرح و تعدیل راوی
اصطلاح جرح راوی در جایی به کار میرود که در کتاب رجالی از راوی مذمت شده باشد؛ مانند اشاره به اینکه فلان راوی انحراف عقیدتی داشته و یا اهل غلو است. در مقابل درباره راویای که از او ستایش شده از اصطلاح تعدیل استفاده میشود.[۳۷] در علم درایه به صفتی که سبب سَلبِ وثاقت راوی حدیث است، جَرْح گفته شده[۳۸] و به کسی که به این صفات برای راوی اشاره میکند، جارِح گفته میشود.[۳۹] اگر عالم علم رجال، راویای را تعدیل و رجالی دیگر او را جرح کرده باشد، در تقدیم جرح بر تعدیل یا عکس آن و یا رجوع به مرجّحات، اختلافنظر وجود دارد.[۴۰]
الفاظ جرح و تعدیل راوی
در کتابهای رجالی به الفاظ دلالتکننده بر تعدیل راوی اشاره شده که شماری از آنها عبارتند از: عدل، ثقه، حجّت، صحیح الحدیث، متقن، حافظ، ثبت، صدوق، شیخ، صالح، معتقد، وجه و عالم.[۴۱] تعدادی الفاظ دلالتکننده بر جرح نیز عبارتند از: ضعیف، کذّاب، غالی، وَضّاع للحدیث، مُضْطَرِب، ساقِط، مَتروک الحدیث و مُخَلِّط.[۴۲]
احادیث طبق حالات راوی
علمای شیعه از قرن ششم هجری قمری به بعد، احادیث را به لحاظ حالات راوی به چهار قسم حدیث صحیح، حدیث حسن، حدیث موثق و حدیث ضعیف تقسیم کردهاند.[۴۳] این چهار قسم از اصول اقسام حدیث به شمار رفتهاند.[۴۴] عالمان علم رجال برای تفکیک حدیث صحیح از ضعیف، شناخت راویان حدیث را از جهات مختلف بر فقیه لازم میدانند.[۴۵] عدهای گفتهاند، علت تقسیم احادیث به چهار قسم یاد شده نزد متأخران، شاید این باشد که قراین اطمینانبخش به صحت احادیث بر اثر گذشت زمان، کمیاب شد. متأخران با از بین رفتن بسیاری از اصول حدیثی پیشین که توسط مؤلفان مورد اطمینان نگاشته شده بود، برای تشخیص احادیث معتبر از غیرمعتبر، چارهای جز تقسیم آنها بر مبنای ملاحظۀ سند و احوال راوی نداشتند.[۴۶]
علاوه بر چهار مورد اصلی، ۲۶ قسم فرعی دیگر نیز ذکر شده است.[۴۷] از این تعداد، ۸ قسم آن در قلمرو حدیث ضعیف و ۱۸ قسم دیگر به صورت مشترک در قلمرو هر چهار قسم اصلی حدیث قرار میگیرند.[۴۸] گفته شده برخی، این موارد را تا ۴۵ قسم نیز ذکر کردهاند.[۴۹] حدیث مسند،[۵۰] حدیث مرسل،[۵۱] حدیث مجهول،[۵۲] حدیث معضل[۵۳] حدیث مضطرب،[۵۴] حدیث موضوع،[۵۵] حدیث متروک،[۵۶] حدیث موقوف، حدیث مدرج، حدیث عالی و حدیث نازل از جمله اقسام فرعی حدیث به لحاظ حالات راوی است.[۵۷]
تعداد راویان
مجموع راویان ذکر شده در کتاب رجال شیخ طوسی از امام علی(ع) تا امام حسن عسکری(ع) ۵۴۳۶ نفر است که ۳۲۱۷ نفر از آنان راویان امام صادق(ع) و بقیه راویان سایر ائمه(ع) بودند.[۵۸] امام علی(ع) ۴۴۲ راوی، امام حسن(ع) ۴۱ راوی، امام حسین(ع) ۱۰۹ راوی، امام سجاد(ع) ۱۷۳ راوی، امام باقر(ع) ۴۶۶ راوی، امام کاظم(ع) ۲۷۲ راوی، امام رضا(ع) ۳۱۷ راوی، امام هادی(ع) ۱۸۳ راوی، امام عسکری(ع) ۱۰۳ راوی و امام مهدی(عج) ۵۲ راوی.[۵۹]
در میان اصحاب امامان از راویان زن نیز سخن به میان آمده است. تعداد بالای راویان زن سبب شد تا ابنسعد در کتاب الطبقات الکبری فصلی را به زنان راوی حدیث از پیامبر(ص) یا صحابه اختصاص دهد.[۶۰]
راویان مشهور
عالمان علم رجال در کتابهای خود با اشاره به اصحاب و راویان زمان حضور ائمه(ع) به نقد و بررسی آنها پرداختهاند که برخی از راویان شناختهشده به تفکیک زمان هرکدام از امامان عبارتند از:
- راویان زمان پیامبر(ص): عبدالله بن عباس،[۶۱] عبدالله بن مسعود[۶۲] و عثمان بن حنیف.[۶۳]
- راویان زمان امام علی(ع): اصبغ بن نباته،[۶۴] جابر بن عبدالله انصاری[۶۵] و کمیل بن زیاد نخعی.[۶۶]
- راویان زمان امام حسن(ع): ابوبرزه اسلمی،[۶۷] عامر بن واثله[۶۸] و فاطمه دختر امام علی(ع).[۶۹]
- راویان زمان امام حسین(ع): بشر بن غالب اسدی[۷۰] و فاطمه دختر امام حسین(ع).[۷۱]
- راویان زمان امام سجاد(ع): ابوحمزه ثمالی،[۷۲] ابوخالد کابلی[۷۳] و سعید بن مسیب.[۷۴]
- راویان زمان امام باقر(ع): زرارة بن اعین،[۷۵] ذریح محاربی[۷۶] و سدیر صیرفی.[۷۷]
- راویان زمان امام صادق(ع): هشام بن حکم،[۷۸] ابان بن تغلب،[۷۹] و صفوان بن مهران جمال.[۸۰]
- راویان زمان امام کاظم(ع): ابان بن عثمان احمری،[۸۱] جمیل بن دراج،[۸۲] و حماد بن عثمان.[۸۳]
- راویان زمان امام رضا(ع): صفوان بن یحیی،[۸۴] حسن بن محبوب،[۸۵] حسن بن علی بن فضال،[۸۶] اباصلت هروی[۸۷] و محمد بن ابیعمیر.[۸۸]
- راویان زمان امام جواد(ع): سهل بن زیاد آدمی،[۸۹] حسین بن سعید اهوازی[۹۰] و محمد بن سنان.[۹۱]
- راویان زمان امام هادی(ع): علی بن جعفر همانی،[۹۲] فضل بن شاذان[۹۳] و عبدالعظیم حسنی[۹۴] علی بن مهزیار اهوازی.[۹۵]
- راویان زمان امام عسکری(ع): ایوب بن نوح بن دراج[۹۶] محمد بن حسن صفار قمی[۹۷] احمد بن هلال کرخی.[۹۸]
گروهی از راویان که در مرتبه بالایی از وثاقت هستند، توسط عالمان علم رجال در یک دستهای به نام اصحاب اجماع قرار گرفتهاند.[۹۹] رجالیان برای شناخت بهتر اسناد راویات و برطرف کردن مشکلات سندی و رجالی با شیوههای مختلف به دستهبندی راویان بر حسب زمان پرداختهاند که به این موضوع در اصطلاح طبقات روات گفته میشود.[۱۰۰]
رجوع به راویان در عصر غیبت
در توقیعی از امام مهدی(عج) رجوع به راویان حدیث در مواجهه با رخدادهای زمانه سفارش شده است. منظور امام از راویان حدیث، فقیهان دانسته شده[۱۰۱] که قدرت فهم حدیث و استفاده از حکم خدا را دارند؛[۱۰۲] هرچند برخی، فقها را یکی از مصادیق راویان دانستهاند.[۱۰۳] گفته شده بدیهی است که امام(عج)، شیعیان خود را به راویان الفاظ احادیث، آن هم بدون دقت و درک عمیق در مفاد آنها، ارجاع نداده است؛ چرا که راویان فقط حافظ الفاظ احادیث بوده و این فقها هستند که در روایات، تفقه داشته و حکم الهی و نظر ائمه اطهار(ع) را به دست میآورند.[۱۰۴]
آداب نقل روایت توسط راوی
به گفته برخی محققان چنانچه راوی، حدیث را با شرایط آن فراگرفته باشد، میتواند آن را از کتاب خود روایت کند و مستحب است، ابتدا سند حدیث و سپس حدیث را نقل نماید.[۱۰۵] راوی میتواند به نقل مفاد حدیث اکتفا کند و لازم به بیان عین الفاظی که فراگرفته، نیست؛ به شرط آنکه نقلِبهمعنا موجب اخلال در مراد و تغییر معنای حدیث نشود. بنابراین راوی باید از بعد ادبی به خواص الفاظ و کیفیت ترکیب صحیح آنها در ایفای معانی آشنا باشد.[۱۰۶]
پانویس
- ↑ التهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، ج۱، ص۳۷.
- ↑ التهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، ج۱، ص۸۷۵.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۴، ص۳۵.
- ↑ جناتی شاهرودی، منابع اجتهاد، ۱۳۷۰ش، ص۱۶۰.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۴، ص۳۵.
- ↑ موسوی خلخالی، الحاکمیة فی الاسلام، ۱۴۲۵ق، ص۴۲۶.
- ↑ شقیر، «پژوهشی درباره توقیع شریف امام زمان(عج) به اسحاق بن یعقوب»، ص۲۰۵.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۴۱۱ق، ج۳، ص۴۹.
- ↑ آقابزرگ تهرانی، الذریعه، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۱۲۶؛ فضلی، اصول الحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۴۷.
- ↑ برقی، المحاسن، ۱۳۷۱ق، ج۱، ص۲۲۹؛ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ص۷.
- ↑ جناتی شاهرودی، منابع اجتهاد، ۱۳۷۰ش، ص۱۶۰.
- ↑ مکارم شیرازی، دائرة المعارف فقه مقارن، ۱۴۲۷ق، ص۱۷۵.
- ↑ فضلی، اصولالحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۸۹-۹۰.
- ↑ جناتی شاهرودی، منابع اجتهاد، ۱۳۷۰ش، ص۱۱۳.
- ↑ موسوی گرگانی، «تأملی در شیوههای شناخت تکلیف»، ص۵۲.
- ↑ جناتی شاهرودی، منابع اجتهاد، ۱۳۷۰ش، ص۱۶۰.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۷۲.
- ↑ جناتی شاهرودی، منابع اجتهاد، ۱۳۷۰ش، ص۱۶۱.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۴، ص۳۵.
- ↑ هاشمی شاهرودی، «مکتب فقهی اهلبیت(ع)»، ص۶۸.
- ↑ حبالله، «علامه حلی و ریشههای شکلگیری مکتب سند در تفکر امامی»، ص۱۳۹.
- ↑ مکارم شیرازی، دائرة المعارف فقه مقارن، ۱۴۲۷ق، ص۳۱۳.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۴، ص۳۵.
- ↑ جناتی شاهرودی، منابع اجتهاد، ۱۳۷۰ش، ص۱۱۴؛ حبالله، «علامه حلی و ریشههای شکلگیری مکتب سند در تفکر امامی»، ص۱۵۴.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۴، ص۳۵.
- ↑ شهید ثانی، الرعایه فی علم الدرایه، ۱۴۰۸ق، ص۹۰.
- ↑ جناتی شاهرودی، منابع اجتهاد، ۱۳۷۰ش، ص۱۱۴.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۴، ص۳۵ به نقل از دیگران.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۴، ص۳۵.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۴، ص۳۵؛ جناتی شاهرودی، منابع اجتهاد، ۱۳۷۰ش، ص۱۱۴.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۴، ص۳۵.
- ↑ عاملی، معالم الدین، قم، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ جناتی شاهرودی، منابع اجتهاد، ۱۳۷۰ش، ص۱۱۴.
- ↑ عاملی، معالم الدین، قم، ج۱، ص۲۰۳.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۵۹۳.
- ↑ مکارم شیرازی، دائرة المعارف فقه مقارن، ۱۴۲۷ق، ص۳۵۷.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۷۲.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۷۱.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۳۵.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۷۲.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۵۹۳-۵۹۴.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۵۹۴.
- ↑ مکارم شیرازی، دائرة المعارف فقه مقارن، ۱۴۲۷ق، ص۱۷۵.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۴۳۰.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۵۹۳.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۴۳۰.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۴۳۰.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۴۳۰.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۴۳۰.
- ↑ نراقی، انیس المجتهدین، ۱۳۸۸ش، ج۱، ص۲۶۶؛ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۷۱.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایه، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۳۳۸.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۶۹؛ جناتی شاهرودی، منابع اجتهاد، ۱۳۷۰ش، ص۱۶۸.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۷۳.
- ↑ صدر، نهایة الدرایة، نشر مشعر، ص۲۲۴؛ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۳۸۶.
- ↑ مامقانی، مقباسالهدایة، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۳۹۸
- ↑ سبحانی، اصول الحدیث، ۱۴۲۶ق، ص۹۵.
- ↑ برای اطلاع بیشتر رجوع کنید به: شهید ثانی، البدایه فی علم الدرایه، ۱۴۲۱ق، ص۲۶تا۳۹؛ جناتی شاهرودی، منابع اجتهاد، ۱۳۷۰ش، ص۱۶۹-۱۷۰.
- ↑ هاشمی شاهرودی، «مکتب فقهی اهلبیت(ع)»، ص۳۴-۳۵.
- ↑ هاشمی شاهرودی، «مکتب فقهی اهلبیت(ع)»، ص۳۴-۳۵.
- ↑ برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: ابنسعد، الطبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۸، ص۱۱.
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ تقیالدین حلی، الرجال، ۱۳۴۲ش، ص۲۱۳؛ تفرشی، نقد الرجال، ۱۳۷۷ش، ج۳، ص۱۴۲.
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۸۴-۱۸۵.
- ↑ استرآبادی، منهج المقال، ۱۴۲۲ق، ج۲، ص۳۷۷-۳۸۱.
- ↑ حسینی حلی، زبدة الاقوال، ۱۴۲۸ق، ص۸۳.
- ↑ تفرشی، نقد الرجال، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۷۲؛ مامقانی، تنقیح المقال، بیتا، ج۲، القسمالثانی، ص۴۲.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ق، ج۲۲، ص۴۷.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، بیتا، ج۲، القسمالثانی، ص۱۱۷
- ↑ برقی، الرجال، ۱۳۴۲ش، ص۶۱.
- ↑ طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۹۹.
- ↑ شوشتری، قاموس الرجال، ۱۴۱۰ق، ج۱۲، الألقاب المنسوبة، ص۳۱۳.
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۴۵۵-۴۵۸.
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۳۶.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ق، ج۹، ص۱۳۸.
- ↑ طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۳۳۷.
- ↑ نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ۱۴۱۴ق، ج۳، ص۳۷۷.
- ↑ طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۱۳۷.
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۵۲۶.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ۱۳۶۵ش، ص۱۰؛ سند بحرانی، بحوث فی مبانی علم الرجال، ۱۴۲۹ش، ص۵۸.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ۱۳۶۵ش، ص۱۹۸.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ۱۳۶۵ش، ص۱۳.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ق، ج۵، ص۱۲۲.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ق، ج۷، ص۲۲۳.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ۱۳۶۵ش، ص۱۹۷.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ق، ج۶، ص۹۶.
- ↑ شیخ طوسی، الفهرست، نجف، ص۱۲۳.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، بیتا، ج۲، القسمالثانی، ص۱۵۱.
- ↑ نجاشی، رجال النجاشی، ۱۳۶۵ش، ص۳۲۶.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، بیتا، ج۲، القسمالثانی، ص۱۷۸.
- ↑ علامه حلی، الرجال، ۱۴۰۲ق، ص۴۹.
- ↑ تفرشی، نقد الرجال، ۱۳۷۷ش، ج۴، ص۲۲۳-۲۲۶.
- ↑ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۳۸۸.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، بیتا، ج۲، القسمالثانی، ص۹.
- ↑ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۳۸۷
- ↑ شیخ طوسی، رجال الطوسی، ۱۳۷۳ش، ص۳۸۸.
- ↑ علامه حلی، الرجال، ۱۴۰۲ق، ص۱۲.
- ↑ شیخ طوسی، الفهرست، نجف، ص۴۰۸.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۳ق، ج۳، ص۱۴۹.
- ↑ مرعی، منتهى المقال، ۱۴۱۷ق، ص۱۹۱.
- ↑ برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: هاشم، طبقات الرواة، بیتا، ص۱۲۵.
- ↑ قمی، منتهی الآمال، ۱۳۷۹ش، ج۳، ص۲۱۴۷-۲۱۴۸؛ موسوی خلخالی، الحاکمیة فی الاسلام، ۱۴۲۵ق، ص۳۹۰؛ حامدنیا، دولت یار، ۱۳۸۴ش، ص۹۹.
- ↑ موسوی خلخالی، الحاکمیة فی الاسلام، ۱۴۲۵ق، ص۳۹۰.
- ↑ رفیعی، زندگی ائمه، تهران، ص۳۲۳.
- ↑ موسوی خلخالی، الحاکمیة فی الاسلام، ۱۴۲۵ق، ص۳۹۰؛ حامدنیا، دولت یار، ۱۳۸۴ش، ص۹۹.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۵۹۳.
- ↑ مؤسسه دائرة المعارف فقه الاسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۵۹۳.
منابع
- آقابزرگ تهرانی، محمدمحسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- ابنسعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق.
- استرآبادی، محمد بن علی، منهج المقال فی تحقیق أحوال الرجال، قم، موسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، ۱۴۲۲ق.
- برقی، احمد بن محمد، المحاسن، قم، دارالکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- برقی، احمد بن محمد، کتاب الرجال، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ش.
- تفرشی، مصطفی بن حسین، نقد الرجال، قم، موسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، ۱۳۷۷ش.
- تقیالدین حلی، حسن بن علی، الرجال، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۴۲ش.
- التهانوی، محمدعلی، کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، بیروت، مکتبة لبنان ناشرون، بیتا.
- جناتی شاهرودی، محمدابراهیم، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، تهران، کیهان، ۱۳۷۰ش.
- حامدنیا، رسول، دولت یار: نقد و بررسی کتاب(آخرت و خدا، هدف بعثت انبیاء)، قم، دفتر نشر معارف، ۱۳۸۴ش.
- حبالله، حیدر، «علامه حلی و ریشههای شکلگیری مکتب سند در تفکر امامی»، مجله فقه اهلبیت(ع)، شماره ۴۹.
- حسینی حلی، حسین بن کمال الدین ابرز، زبدة الأقوال فی خلاصة الرجال، قم، موسسه دارالحدیث، ۱۴۲۸ق.
- خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، بیجا، بینا، ۱۴۱۳ق.
- رفیعی، علی، زندگی ائمه(ع)، تهران، مرکز پژوهشکده تحقیقات سپاه، بیتا.
- سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایة، قم، موسسه النشر الاسلامی، ۱۴۲۶ق.
- سند بحرانی، محمد، بحوث فی مبانی علم الرجال، قم، مدین، چاپ دوم، ۱۴۲۹ق.
- شقیر، محمد، «پژوهشی درباره توقیع شریف امام زمان(عج) به اسحاق بن یعقوب»، مجله فقه اهلبیت(ع)، شماره ۴۶.
- شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- شهید ثانی، زین الدین بن علی، الرعایه فی علم الدرایه، قم، مکتبة آیتالله المرعشی العامه، ۱۴۰۸ق.
- شهید ثانی، زین الدین بن علی، شرح البدایه فی علم الدرایة، تحقیق سید محمدرضا حسینی جلالی، قم، انتشارات محلاتی، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
- شیخ طوسی، محمد بن حسن، فهرست کتب الشیعة و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول، نجف، مکتبة المرتضویة، بیتا.
- صدر، حسن، نهایة الدرایة فی شرح الرسالة الموسومة بالوجیزة للبهایی، تهران، مشعر، بیتا.
- عاملی، حسن بن زین الدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، قم، جامعه مدرسین قم، بیتا.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، رجال العلامة الحلی، قم، الشریف الرضی، چاپ دوم، ۱۴۰۲ق.
- فضلی، عبدالهادی، اصول الحدیث، بیروت، مؤسسه امالقری، چاپ دوم، ۱۴۲۰ق.
- فیض کاشانی، محمدمحسن، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی علیهالسلام، ۱۴۰۶ق.
- قمی، عباس، منتهی الآمال، قم، نشر دلیل ما، ۱۳۷۹ش.
- کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال مع تعلیقات میرداماد الأسترآبادی، قم، موسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، ۱۴۰۴ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، رحلی، بیجا، بینا، بیتا.
- مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة فی علم الدرایة، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، ۱۴۱۱ش.
- مرعی، حسین عبدالله، منتهی المقال فی الدرایه و الرجال، بیروت، مؤسسة العروة الوثقی، ۱۴۱۷ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، دائرة المعارف فقه مقارن، قم، انتشارات مدرسه امام علی بن ابیطالب(ع)، ۱۴۲۷ق.
- موسسه دائرة المعارف الفقه الاسلامی، زیر نظر هاشمی شاهرودی، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهلبیت(ع)، فارسی، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهلبیت(ع)، ۱۳۸۷ش.
- موسوی خلخالی، سید محمدمهدی، الحاکمیة فی الإسلام، قم، مجمع اندیشه اسلامی، ۱۴۲۵ق.
- موسوی گرگانی، سید محسن، «تأملی در شیوههای شناخت تکلیف، مجله فقه اهلبیت(ع)»، شماره ۳۱.
- نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، جماعة المدرسین فی الحوزة العلمیة بقم، چاپ ششم، ۱۳۶۵ش.
- نراقی، محمدمهدی بن ابیذر، انیس المجتهدین فی علم الأصول، قم، مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول ۱۳۸۸ش.
- نمازی شاهرودی، علی، مستدرکات علم رجال الحدیث، تهران، فرزند مؤلف، ۱۴۱۴ق.
- هاشم، طبقات الرواة دراسة و تحلیل، بیجا، بینا، بیتا.
- هاشمی شاهرودی، سید محمود، «مکتب فقهی اهلبیت(ع)»، مجله فقه اهلبیت(ع)»، شماره ۳۲.