حله (شهر): تفاوت میان نسخهها
imported>Salvand جزبدون خلاصۀ ویرایش |
imported>Salvand جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
|پانویس= | |پانویس= | ||
}} | }} | ||
'''حِلّه'''، شهری در حدود نود کیلومتری جنوب [[بغداد]]، در مسیر مستقیم شهرهای [[کوفه]] و [[نجف]] به بغداد، و در حدود پنجاه کیلومتری شرق شهر [[کربلا]]. گفته شده این شهر را سیفالدوله، چهارمین امیر مَزیدیان، در ۴۹۳ یا ۴۹۵ق بنا کرده است. در [[قرن پنجم]] [[هجری قمری]] تبدیل به دارالعلم [[شیعه]] شد و علما و [[فقیه|فقهای]] برجسته شیعه در آن ظهور کردند. در قرن هفتم به جای نجف، پررونقترین [[حوزه علمیه]] و مقرّ بزرگترین علمای شیعه و محل تدریس آنها بود و خاندان علمی زیادی چون آل بطریق، آل نَما، آل طاووس، و آل مطهر در این شهر ظهور کردند. علمایی مانند [[ابن ادریس حلی]]، [[علامه حلّى|علامه حلی]]، [[محقق حلی]]، [[سید بن طاووس|رضیالدین علی بن موسی]] از این شهر بودهاند. | '''حِلّه'''، شهری در حدود نود کیلومتری جنوب [[بغداد]]، در مسیر مستقیم شهرهای [[کوفه]] و [[نجف]] به بغداد، و در حدود پنجاه کیلومتری شرق شهر [[کربلا]]. گفته شده این شهر را سیفالدوله، چهارمین امیر مَزیدیان، در ۴۹۳ یا ۴۹۵ق بنا کرده است. در [[قرن پنجم]] [[هجری قمری]] تبدیل به دارالعلم [[شیعه]] شد و علما و [[فقیه|فقهای]] برجسته شیعه در آن ظهور کردند. در قرن هفتم به جای نجف، پررونقترین [[حوزه علمیه]] و مقرّ بزرگترین علمای شیعه و محل تدریس آنها بود و خاندان علمی زیادی چون آل بطریق، آل نَما، آل طاووس، و آل مطهر در این شهر ظهور کردند. علمایی مانند [[ابن ادریس حلی]]، [[علامه حلّى|علامه حلی]]، [[محقق حلی]]، [[سید بن طاووس|رضیالدین علی بن موسی]] از این شهر بودهاند. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
==جغرافیا== | ==جغرافیا== | ||
[[پرونده:نقشه حله.jpg|250px|بندانگشتی|موقعیت جغرافیایی حله در کشور عراق]] | |||
{{عراق}} | |||
حِلّه، شهری در قسمت مرکزی [[عراق]] که گفته میشود [[سیفالدوله مزیدی|سیفالدوله مَزْیدی]] در اواخر قرن پنجم آن را بنا کرد. این شهر نزدیک ویرانههای شهر قدیم [[بابل]]، در حدود نود کیلومتری جنوب [[بغداد]]، در مسیر مستقیم شهرهای [[کوفه]] و [[نجف]] به [[بغداد]]، و در حدود پنجاه کیلومتری مشرق شهر [[کربلا]] قرار دارد و امروزه مرکز استان بابل است.<ref>نقشه عمومی خاورمیانه؛ فاطمه محمد محجوب، ذیل مادّه</ref> حِلّه در حدود َ۲۸ ْ۳۲ عرض شمالی، َ۲۵ ْ۴۴ طول شرقی و در ارتفاع حدود سی متری از سطح دریا واقع شده است. میانگین دمای سالیانه آن ْ۵ر۲۲ و میزان بارش سالیانه آن ۱۰۵ میلیمتر است. رود [[فرات]] از مغرب حلّه میگذرد.<ref>اطلس جامع جهان تایمز، نقشه ۳۵؛ الموسوعة العربیة المیسرة، ذیل مادّه؛ صباح محمود محمد، ص۱۶، ۲۶-۲۷</ref> | حِلّه، شهری در قسمت مرکزی [[عراق]] که گفته میشود [[سیفالدوله مزیدی|سیفالدوله مَزْیدی]] در اواخر قرن پنجم آن را بنا کرد. این شهر نزدیک ویرانههای شهر قدیم [[بابل]]، در حدود نود کیلومتری جنوب [[بغداد]]، در مسیر مستقیم شهرهای [[کوفه]] و [[نجف]] به [[بغداد]]، و در حدود پنجاه کیلومتری مشرق شهر [[کربلا]] قرار دارد و امروزه مرکز استان بابل است.<ref>نقشه عمومی خاورمیانه؛ فاطمه محمد محجوب، ذیل مادّه</ref> حِلّه در حدود َ۲۸ ْ۳۲ عرض شمالی، َ۲۵ ْ۴۴ طول شرقی و در ارتفاع حدود سی متری از سطح دریا واقع شده است. میانگین دمای سالیانه آن ْ۵ر۲۲ و میزان بارش سالیانه آن ۱۰۵ میلیمتر است. رود [[فرات]] از مغرب حلّه میگذرد.<ref>اطلس جامع جهان تایمز، نقشه ۳۵؛ الموسوعة العربیة المیسرة، ذیل مادّه؛ صباح محمود محمد، ص۱۶، ۲۶-۲۷</ref> | ||
نسخهٔ ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۳:۰۸
حِلّه، شهری در حدود نود کیلومتری جنوب بغداد، در مسیر مستقیم شهرهای کوفه و نجف به بغداد، و در حدود پنجاه کیلومتری شرق شهر کربلا. گفته شده این شهر را سیفالدوله، چهارمین امیر مَزیدیان، در ۴۹۳ یا ۴۹۵ق بنا کرده است. در قرن پنجم هجری قمری تبدیل به دارالعلم شیعه شد و علما و فقهای برجسته شیعه در آن ظهور کردند. در قرن هفتم به جای نجف، پررونقترین حوزه علمیه و مقرّ بزرگترین علمای شیعه و محل تدریس آنها بود و خاندان علمی زیادی چون آل بطریق، آل نَما، آل طاووس، و آل مطهر در این شهر ظهور کردند. علمایی مانند ابن ادریس حلی، علامه حلی، محقق حلی، رضیالدین علی بن موسی از این شهر بودهاند.
آثار باستانی بسیاری مثل محل تولد حضرت ابراهیم علیه السلام، مقام جمجمه، مسجد شمس و... در این شهر واقع شده است.
جغرافیا
حِلّه، شهری در قسمت مرکزی عراق که گفته میشود سیفالدوله مَزْیدی در اواخر قرن پنجم آن را بنا کرد. این شهر نزدیک ویرانههای شهر قدیم بابل، در حدود نود کیلومتری جنوب بغداد، در مسیر مستقیم شهرهای کوفه و نجف به بغداد، و در حدود پنجاه کیلومتری مشرق شهر کربلا قرار دارد و امروزه مرکز استان بابل است.[۱] حِلّه در حدود َ۲۸ ْ۳۲ عرض شمالی، َ۲۵ ْ۴۴ طول شرقی و در ارتفاع حدود سی متری از سطح دریا واقع شده است. میانگین دمای سالیانه آن ْ۵ر۲۲ و میزان بارش سالیانه آن ۱۰۵ میلیمتر است. رود فرات از مغرب حلّه میگذرد.[۲]
در لغت
حِلّه در لغت به سه معناست: منزلگاه، گروه بسیاری که در جایی فرود میآیند، گونهای درخت خاردار کوتاه.[۳]
غیر از حلّه معروف، چند مکان دیگر در عراق نیز حلّه نام داشته است، از جمله حلّه بنیقَیلَه میان شهرهای واسط و بصره، حلّه بنیدُبَیسبن عفیف اسدی میان واسط و بصره و اهواز، و حلّه بنیمَراق نزدیک موصل.[۴]
نامهای دیگر
شهر حلّه به سبب موقعیتش در کنار فرات و باغهای زیادی که دارد به حلّه فَیحاء (خوشبو و مطبوع) نیز مشهور بوده است.[۵] نامهای دیگر این شهر عبارتاند از: حلّه سیفیه/ حلّه مَزْیدیه منسوب به مؤسس آن سیفالدوله صدقةبن منصور مَزْیدی (حک : ۴۷۹-۵۰۱)[۶] و جامِعَین/ جامعان (دارای دو مسجدجامع)، به نام شهر کهنی که در محل شهر حلّه قرار داشت.[۷] جامعین در منابع اولیه اسلامی میان دو شهر کوثی ربّا و بابل ذکر شده که تابع بغداد و حاصلخیز بوده است.[۸] مقدسی که در اواخر قرن چهارم اطلاع دقیقتری از تقسیمات سرزمینهای اسلامی داده، جامعین را جزو کوفه ذکر کرده است.[۹] کرامرس، مصحح صورةالارض، در توضیحات بابل کهن گفته که حلّه روبهروی آن ساخته شده است.[۱۰] حلّه با توجه به کثرت شیعیان آن، کوفه کوچک نیز نامیده میشد.[۱۱] همچنین در نیمه دوم قرن دوازدهم نیز، به سبب اهمیت تجاری، به آن بغداد کوچک میگفتند.[۱۲]
جمعیت
جمعیت حلّه در ۱۲۹۹ بالغ بر پانزده هزار نفر بود،[۱۳] چهل سال بعد (۱۳۳۹) به سی هزار تن رسید و حدود پنجاه سال بعد از آن (۱۳۰۵/۱۳۴۴ش) بالغ بر ۸۴۰۰۰ تن شد که حدود ۱۸٪ جمعیت استان بابل را تشکیل میداد.[۱۴] پس از آن، جمعیت شهر رشد بسیار یافت و در ۱۳۶۶ش با جمعیت حومه به حدود ۲۶۹۰۰۰ تن و در ۱۳۷۰ش به ۲۷۹۰۰۰ تن (هشتمین شهر پرجمعیت عراق) رسید.[۱۵]
تاریخ بنا
مورخان درباره تاریخ بنای حلّه اختلافنظر دارند.[۱۶] گفتهاند این شهر را سیفالدوله، چهارمین امیر مَزیدیان، در ۴۹۳ یا ۴۹۵ بنا کرد. او به امید استقلال یافتن از خلافت عباسی، از درگیریها و کشمکش میان آنان و سلجوقیان بهره جست و تمام خاندان و سپاهیان و پیروانش را از محل اقامتشان در آبادی نیل، در کنار رود کوچک نیل، به جامعین در کرانه راست رود حلّه (شاخهای از رود فرات) منتقل کرد. آنگاه آنجا را آباد کرد و شهر حلّه به وجود آمد.[۱۷] قرار گرفتن حلّه در نزدیکی رود فرات و در میانه راه تجاری بغداد ـ بصره، مجاورت آن با شهر باستانی بابل، مبدل شدنش به مرکز حکومت مَزیدیان، و قرار گرفتن آن در مسیر کاروانهای حج، به پیشرفت سریع بازرگانی آن منجر شد و بهویژه پس از زوال قصر ابنهبیره در قرن ششم اهمیت بیشتری یافت.[۱۸]
تاریخچه
قرن ششم
در ۵۰۱، سیفالدوله به ابودُلَف سرخاببن کیخسرو دیلمی (حاکم ساوه)، که مورد خشم سلطانمحمد بن ملکشاه سلجوقی قرار گرفته بود، پناه داد و حاضر نشد وی را تسلیم کند. سلطان سلجوقی به حلّه لشکر کشید و سیفالدوله در مصاف با سپاه سلجوقی کشته شد.[۱۹] در ۵۰۲، سلطان سلجوقی حکومت بخشی از شهر حلّه را به سعیدبن حُمَید عمری خفاجی، سپهسالار لشکر سیفالدوله، سپرد و بخشهای دیگر آن را به صورت تیول به قبایل کرد واگذار کرد [۲۰]. در ۵۱۲، دبیسبن صدقه به فرمان سلطان محمود سلجوقی، حاکم حلّه شد.[۲۱]
در ۵۱۷، مسترشد باللّه، خلیفه عباسی، به جنگ دبیس رفت و او را شکست داد و حلّه را تصرف کرد.[۲۲] دبیس متواری شد و در ۵۲۹ در آذربایجان، به دستور سلطان مسعودبن محمد سلجوقی کشته شد.[۲۳] وقتی خبر قتل دبیس به حلّه رسید، سپاهیان و هواداران مزیدیان، صدقه پسر چهارده ساله او را به حکومت برگزیدند و مزیدیان تا ۵۴۷ یا ۵۵۸ در حلّه حکومت کردند.[۲۴]
پس از مزیدیان، حلّه بهتناوب تحت نفوذ حکام عباسی و سلجوقی درآمد.[۲۵] در دوره حکومت عباسیان، حلّه شهری آباد بود و شهرهای اطراف آن تقریبآ به هم پیوسته بودند.[۲۶] در ۵۷۰، قطبالدین قیماز، که بر خلفای عباسی شورش کرده بود، برای مدتی کوتاه بر حلّه حکومت کرد. در ۵۷۱، امیر ابوالمکارم مجدالدین ابوسعید طاشتکین مستنجدی به مدت سیزده سال بر این شهر حکومت راند.[۲۷] در قرن ششم به نوشته ابنجبیر،[۲۸] رود حلّه شهر را به دو قسمت تقسیم میکرد. بخش شرقی و غربی شهر با پل شناور عظیمی متشکل از مجموعهای از قایقهای متصل بههم که با زنجیرهای محکمی به خشکی متصل بودند، بهیکدیگر مرتبط میشدند. او شهر را آباد و بزرگ، با آب و هوای خوش و دارای بازارهای پررونق و باغهای میوه و خرمای فراوان و برج و باروی خاکی وصف میکند.
در اواخر خلافت عباسیان، حلّه مدتی تحت نفوذ ایوبیان بود. در همین دوره، عمادالدین زکریای قزوینی (متوفی ۶۸۲)، مؤلف آثار البلاد و اخبار العباد، و عجائب المخلوقات، مدتی قاضی حلّه شد.[۲۹]
قرن هفتم
شهر حلّه در ۶۵۳ و ۶۵۴ از طغیان رود فرات آسیب فراوان دید.[۳۰] در دوره مغولان، اداره امور حلّه با کوفه ادغام شد و هر دو شهر زیرنظر یک کارگزار عالیمقام، با عنوان «صدرالاعمال الحلّیة و الکوفیة» اداره میشد، که او نیز تابع ولایت بغداد بود.[۳۱]
در ۶۸۵، بار دیگر فرات طغیان کرد و آسیب فراوانی به شهر وارد شد.[۳۲] در ۶۹۸، سلطان ایلخانان محمود غازان از حلّه دیدن کرد و اموال زیادی میان مردم شهر پخش کرد و دستور داد آبراههای منشعب از فرات در شمال حلّه تا مرقد امام حسین(ع) در کربلا حفر شود که به نهر غازانی معروف شد.[۳۳]
قرن هشتم
در ۷۱۲، در دوران فرمانروایی سلطان محمد خدابنده، که به تشیع گرویده بود، حکومت حلّه به صورت تیول به امیر مُهَنّا بنعیسی از آلفضل واگذار شد. او نیز پسرش سلیمان را به نیابت خود برگزید و این خاندان تا ۷۳۶ در حلّه حکومت کردند.[۳۴]
در ۷۳۹، شیخحسن بزرگ جلایری پس از تصرف عراق، با سپاه انبوهی به حلّه لشکر کشید و آنجا را نیز فتح کرد.[۳۵] در دوران فرمانروایی شیخحسن جلایری، حلّه آرامش یافت و علما به این شهر رفتوآمد کردند.[۳۶] ابنبطوطه که در همین دوران (سال ۷۲۵) از حلّه دیدن کرده، آن را شهری با خانههای آباد و آکنده از نخل و دارای پلی قایقی و تأسیسات رفاهی و کارگاهها و بازارهای پررونق وصف کرده است. به نوشته وی همه اهالی شیعه دوازده امامی بودند و در آنجا مسجدی بوده به نام «مشهد صاحبالزمان» که مردم اعتقاد داشتند امام زمان(عج) وارد این مسجد شده و در آنجا غایب گردیده است و سپس ظهور خواهد کرد. به گزارش او، مردم هر روز با تشریفاتی خاص در آستانه این مکان از امام منتظر درخواست ظهور میکنند. وی بار دیگر، در بازگشت از هند وارد حلّه شده و یادآوری کرده که این همان شهری است که مشهد صاحبالزمان در آن قرار دارد.
آنگاه اشاره کرده که در همان سالها والی غیرشیعی آنجا مردم را از انجام مراسم خاص خود بازداشته و در اندک زمانی پس از این ممانعت درگذشته است. این حادثه موجب شده است که شیعیان قوت گیرند و آن مراسم همچنان ادامه یابد.[۳۷] گفتنی است که این مکان با نام مقام صاحبالزمان نیز ذکر شده و هر چند اطلاعی از زمان بنای آن در دست نیست، اما گزارشهای متعددی از رونق آن به عنوان مرکز عبادت و نیز وجود مدرسهای دینی در کنار آن در اختیار است. بنابر قدیمترین گزارش، ابننمای حلّی در سال ۶۳۶ مراکز درسی را که در کنار این مکان بود نوسازی کرد و شماری از فقها را در آنجا اسکان داد.[۳۸] با این حال، گزارش ابنبطوطه از مراسم روزانه مردم در منابع دیگر نیامده است و به نظر میرسد از رفتارهای عوام بوده باشد.[۳۹] با وجود حمله مغول، حلّه همچنان در قرن هشتم پا برجا بود.[۴۰]
وقتی سپاه تیمور در ۷۹۵ نزدیک بغداد رسید، سلطان احمدبن اویسبن شیخحسن جلایری به حلّه گریخت. سپاهیان تیمور به سرکردگی فرزندش، میرانشاه، به تعقیب او پرداختند و حلّه را تصرف کردند.[۴۱] در دهه نخست قرن نهم، حکومت حلّه چند بار میان کارگزاران خاندان تیموری و جلایری دست به دست شد.[۴۲]
قرن نهم
در قرن نهم نیز حلّه صحنه درگیری میان حاکمان خاندانهای قراقویونلو و آققوینلو و مشعشعیان بود.[۴۳]
قرن دهم
در نیمه نخست قرن دهم، حلّه بهدست صفویان افتاد. در ۹۱۴ شاهاسماعیل صفوی در راه سفر به عتبات مقدسه از شهر دیدن کرد.[۴۴] حلّه تا ۹۴۱ جزو قلمروِ صفویان بود و در این زمان همراه دیگر شهرهای عراق به تصرف سلطان عثمانی، سلیمان قانونی، درآمد.[۴۵]
قرن یازدهم
حلّه حدود یک قرن تحت سلطه دولت عثمانی بود تا اینکه در ۱۰۳۲، شاه عباس اول صفوی بر عراق چیره شد و بر حلّه همانند دیگر شهرها کارگزاری گماشت.[۴۶] در این دوره، حلّه بارها در معرض حملات عثمانیها قرار گرفت.[۴۷] در شعبان ۱۰۴۵ طاعون در حلّه فراگیر شد و قربانیهای زیادی برجای گذاشت. در ۱۰۴۸، سلطان مراد عثمانی بار دیگر به عراق حمله کرد و پس از فتح بغداد، راهی حلّه شد و چند تن از تجار آنجا را به بهانههای مختلف کشت.[۴۸]
قرن دوازدهم
در ۱۱۴۶، سپاه نادرشاه حلّه را تصرف کرد و پس از برقراری صلح، سپاهیان عثمانی به حلّه بازگشتند.[۴۹] هنگامی که در ۱۱۵۶ عثمانیها صلح را زیرپا گذاشتند، نادرشاه بار دیگر حلّه را تصرف کرد و مجالس مناظره میان علمای اهل تسنن و تشیع برگزار کرد و پس از اجرای مُفاد قرارداد صلح، شهر را ترک گفت.[۵۰]
در قرن سیزدهم
در ۱۲۱۶، طرفداران و پیروان محمد بن عبدالوهاب، مؤسس جریان وهابیت، تحت رهبری یکی از والیان منطقه ریاض (درعیه)، بهنام محمد بن سعود با عنوان بر چیدن بدعتها و رفتارهای شرکآمیز به شهرهای شیعهنشین حمله کردند و پس از ناکامی از تصرف نجف به حلّه یورش بردند ولی چون با مقاومت شدید مردم روبهرو شدند، عقبنشینی کردند و در کربلا مردم را قتلعام نمودند.[۵۱] پس از آن، دولت عثمانی به کمک مردم برج و باروی شهر حلّه را بازسازی و تقویت کرد که تا اواخر جنگ جهانی اول پابرجا بود.[۵۲] شیروانی که در نیمه اول قرن سیزدهم به حلّه سفر کرده، شهر را دارای پنجهزار خانه و مردمی نیکوسرشت وصف کرده است.[۵۳]
در ۱۲۹۷، حلّه یکی از هفت شهرستان (ولایت) استان (لواء) بغداد گردید[۵۴] و بهتدریج توسعه و اهمیت یافت و نواحی مختلفی چون شوشه، مهاجرین، بَرمَلاحه و غامریه به آن پیوستند.[۵۵]
در قرن چهاردهم
در دوران پادشاهی عراق (۱۳۰۰-۱۳۳۷ش/۱۹۲۱ـ ۱۹۵۸) که بهدنبال شکست امپراتوری عثمانی در جنگ جهانی اول تشکیل شد، حلّه به سطح استان ارتقا یافت.[۵۶]
حلّه شهری شیعه نشین
شهر حلّه از گذشته تاکنون مورد توجه سیاحان مسلمان و اروپایی بوده است.[۵۷] امروزه این شهر که بیش از دو قرن مهمترین حوزه علمی و شیعی بوده، آرامگاه بسیاری از فقها و دانشمندان شیعی است و جایگاه ویژهای نزد شیعیان دارد.
این شهر که در قرن پنجم دارالعلم شیعه گردید و بزرگترین علما و فقهای شیعه در آن ظهور کردند،[۵۸] در قرن هفتم به جای نجف، پررونقترین حوزه علمیه و مقرّ بزرگترین علمای شیعه و محل تدریس آنها بود [۵۹] و خاندانهای علمی زیادی چون آلبطریق، آلنَما، آل طاووس، آلمطهر در این شهر ظهور کردند که در منابع قدیم و جدید بسیاری به آنها اشاره شده است.[۶۰]
فقها، ادبا، شعرا و علمای حلّه
از فقها، ادبا، شعرا و علمای حلّه میتوان از اینها نام برد:
- ابن ادریس حلی، فقیه قرن ششم.
- نجمالدین جعفربن حسن، فقیه بزرگ شیعه در قرن هفتم، معروف به محقق حلی.
- رضیالدین علیبن موسی معروف به سید بن طاووس، از علمای شیعه در قرن هفتم.
- جمالالدین احمد علوی حسنی، از مشاهیر فقهای شیعه در قرن هفتم.
- حسنبن یوسفبن مطهر حلّی، فقیه بزرگ شیعه در قرنهای هفتم و هشتم، معروف به علامه حلّی.
- حسن بن سلیمان حلی، عالم و محدّث قرن نهم.
- تاجالدین حسنبن راشد حلّی، شاعر و دانشمند قرن نهم.
- حسون حلّی، شاعر قرن سیزدهم.
- جعفر حلّی و عبدالحسینبن قاسم حلّی، هر دو از ادبا و شعرای قرن چهاردهم [۶۱] .
آثار باستانی، تاریخی و مذهبی حله
در حلّه و اطرافش آثار باستانی، تاریخی و مذهبی زیادی بهچشم میخورد، از جمله شهر باستانی و مشهور بابل، عبادتکده کهن بورسیپّا مشهور به بِرْس یا برس نمرود، آبادی بَرمَلاحه (کفِل فعلی) که در آنجا قبر ذیالکفل یا حزقیل نبی و قبر باروخ استاد حزقیل و چند تن از مشاهیر بنیاسرائیل وجود دارد،[۶۲] و آبادی بُرْص که گویند محل تولد حضرت ابراهیم خلیل(ع) بوده است.[۶۳] همچنین مواضع و تپههای باستانی دیگری در اطراف شهر دیده میشود.[۶۴]
در گذشته، در کنار آثار باستانی، مشاهد و مراقد و مقامهای تاریخی و اسلامی نیز در حلّه و اطراف آن دیده میشد، مانند مقام جُمْجُمه که بنابر روایتهای مختلف با حضرت علی(ع) یا حضرت عیسیبن مریم(ع) سخن گفته است [۶۵]، مقام و مسجد مشهور شمس که گویند در آنجا خورشید به امر الهی برای حضرت علی(ع) و به روایتی برای حزقیلنبی یا یوشعبن نون برای مدتی کوتاه غروب نکرده است، مقام امیرالمؤمنین و امام صادق(ع)، مقام صاحبالزمان، مقام حضرت عقیل، مقام حمزةبن کاظم و مقام قاسمبن موسیالکاظم(ع) (در روستای شوشه) و مراقد دهها دانشمند و فقیه نامور شیعی.[۶۶]
پانویس
منابع
- آقااحمد کرمانشاهی، مرآت الاحوال جهاننما: سفرنامه، قم ۱۳۷۳ش.
- محمود شکری آلوسی، «مدینة الحلة فی اخبار بغداد و ما جاورها من البلاد»، چاپ صباح محمود حلی، المورد، ج ۴، ش ۱ (ربیع ۱۳۹۵).
- ابناثیر، الكامل فىالتاريخ، بيروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
- ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ابنجبیر، رحلة ابنجبیر، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
- ابنحجر عسقلانی، إنباء الغمر بأبناء العمر، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۷-۱۳۹۶/ ۱۹۶۷-۱۹۷۶.
- ابنحوقل، كتاب صورةالارض، چاپ كرامرس، ليدن ۱۹۳۸ـ۱۹۳۹، ۲ج، چاپ افست ۱۹۶۷.
- ابنصیرفی، نزهةالنفوس و الأبدان فی تواریخ الزمان، چاپ حسن حبشی، ج ۱، (قاهره) ۱۹۷۰.
- ابنعنبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابیطالب، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۳۸۳ش.
- ابنمنظور، لسانالعرب، چاپ على شيرى، بيروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
- اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس ۱۸۴۰.
- محمدمهدیبن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّه انوار، تهران ۱۳۴۱ش.
- اسکندرمنشی، تاريخ عالمآراى عباسى، تهران ۱۳۳۵ش، ۳ج در ۲ مجلد، ۱۳۴۳ش.
- عبدالرزاق محمد اسود، موسوعةالعراق السیاسیة، بیروت ۱۹۸۶.
- اصطخری، ابراهيمبن محمد، كتاب مسالكالممالك، چاپ دخويه، ليدن ۱۸۷۰، چاپ افست ۱۹۲۷، ۱۹۶۷.
- حسن امین، دائرةالمعارف الاسلامیة الشیعیة، بیروت ۱۴۲۲-۱۴۲۳/ ۲۰۰۱-۲۰۰۲.
- یوسفبن احمد بحرانی، لؤلؤةالبحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم، بیتا.
- میرزابیگبن حسن جنابدی، روضةالصفویه، چاپ غلامرضا طباطباییمجد، تهران ۱۳۷۸ش.
- حدودالعالم منالمشرق الىالمغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۰ش، ۱۳۶۲ش.
- محمد بن حسن حرّعاملی، املالآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?( ۱۳۸۵)، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش.
- احمدعلی مجید حلّی، تاریخ مقام صاحبالعصر و الزمان علیهالسلام فی الملة، قم ۱۴۲۶.
- هبةاللّهبن ناصر حلّی، کتاب المناقب المزیدیة فی اخبارالملوک الأسدیة، چاپ صالح موسی درادکه و محمدعبدالقادر خریسات، عَمّان، ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
- یوسف حلّی، تاریخ الحلة، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۳۷۲ش.
- مستوفی، حمدالله، كتاب نزهةالقلوب، چاپ گىلسترنج، ليدن ۱۹۱۵، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
- خواندمیر، غياثالدينبن همامالدين، تاريخ حبيبالسير فى اخبار افراد البشر، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران ۱۳۳۳ش، ۴ج، چاپ افست ۱۳۵۳ش، ۱۳۶۲ش.
- خوانساری، محمدباقربن زينالعابدين، روضاتالجنات فى احوالالعلماء والسادات، چاپ اسدالله اسماعيليان، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲.
- پیترو دلاواله، سفرنامهٔ پیترو دلاواله، ترجمه محمود بهفروزی، تهران ۱۳۸۰ش.
- محمد بن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبةالدهر فی عجائب البَرّ و البحر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
- خضر دوری، «نظرات حول ملاحظات الدکتور جورج مقدسی عن الحلة و بنیمزید»، آداب الرافدین، ش ۵ (جمادیالاولی ۱۳۹۴).
- ژان پل راشل دیولافوا، سفرنامه مادام دیولافوا: ایران و کلده، ترجمه و نگارش علیمحمد فرهوشی، تهران ۱۳۶۱ش.
- خضربن محمد رازی حبلرودی، التوضیح الانور بالحجج الواردة لدفع شبه الاعور، چاپ شمسالدینبن خالد سامی، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶۱۳۱۶/ ۱۸۸۹-۱۸۹۸.
- سبط ابنجوزی، مرآةالزمان فی تاریخ الاعیان، ج ۸، حیدرآباد، دکن ۱۹۵۱-۱۹۵۲.
- شرفالدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصل ایران در دوره تیموریان، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ش؛
- نوراللّهبن شریفالدین شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ش.
- زینالعابدینبن اسکندر شیروانی، حدائقالسیاحة، تهران ۱۳۴۸ش.
- صالح احمدعلی، معالم العراق العمرانیة: دراسة فی المعالم الجغرافیة و السکانیة مستندة علی المصادر الادبیة، بغداد ۱۹۸۹.
- صباح محمود محمد، مدینة الحلة الکبری: وظائفها و علاقاتها الاقلیمیة، بغداد ۱۹۷۴.
- صفدی، خليلبن ايبك، كتابالوافى بالوفيات، ويسبادن ۱۹۶۲ـ۲۰۰۹.
- عبدالجبار ناجی، دراسات فی تاریخ المدن العربیة الاسلامیة، بیروت ۲۰۰۱.
- عباس عزّاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، بغداد ۱۳۵۳۱۳۷۶/ ۱۹۳۵۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.
- محمد بن محمد عمادالدین کاتب، خریدة القصر و جریدة العصر، ج ۱، قسم شعراء العراق، جزء۴، چاپ محمد بهجة اثری، (بغداد )۱۹۷۳.
- عماد عبدالسلام رئوف، الاسر الحاکمة و رجال الادارة و القضاء فی العراق فی العهود المتأخرة: ۶۵۶-۱۳۳۷ه / ۱۲۵۸ـ ۱۹۱۸، (بغداد ۱۹۹۲).
- عبداللّهبن فتحاللّه غیاثی، التاریخ الغیاثی: الفصل الخامس من سنة ۶۵۶-۸۹۱ه / ۱۲۵۸۱۴۸۶م، چاپ طارق نافع حمدانی، بغداد ۱۹۷۵.
- فاطمه محمد محجوب، الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة، ج ۱۴، قاهره : دارالغد العربی، بیتا.
- فریال مصطفی و رضیه عبدالامیر، «التراث العماری لمدینة الحلة»، سومر، ج ۴۵، ش ۱ و ۲ (۱۹۸۷-۱۹۸۸).
- کتاب الحوادث، و هو الکتاب المسمّی وهمآ بالحوادث الجامعة و التجارب النافعة، منسوب به ابنفُوَطی، چاپ بشار عواد معروف و عماد عبدالسلام رؤوف، بیروت: دارالغرب الاسلامی، ۱۹۹۷.
- رسول کرکوکلی، دوحة الوزراء فی تاریخ وقائع بغداد الزوراء، نقله عن الترکیة موسی کاظم نورس، قم ۱۳۷۲ش؛
- مجلسی، محمدباقربن محمدتقى، بحارالانوار، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- محمدامینبن فضلاللّه محبی، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، بیروت: دارصادر، بیتا.
- محمدکاظم مروی، عالمآرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ش.
- مقدسی، محمدبن احمد، كتاب احسنالتقاسيم فى معرفةالاقاليم، چاپ دخويه، ليدن ۱۸۷۷، چاپ افست ۱۹۶۷.
- الموسوعة العربیة المیسرة، بیروت: دارالجیل، ۲۰۰۱.
- نقشه عمومی خاورمیانه، مقیاس ۰، ۷۵۰،۱:۳، تهران: گیتاشناسی، ۱۳۸۲ش.
- هارون وهومن، عراق از دید سیاحان و جهانگردان، تهران ۱۳۸۳ش.
- علیبن ابیبکر هروی، کتاب الاشارات الی معرفة الزیارات، چاپ ژانین سوردل ـ تومین، دمشق ۱۹۵۳.
- یاقوت حموی، کتاب المشترک وضعا و المفترق صقعا، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۶، چاپ افست بغداد، بیتا.
- یاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶-۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
- محمدعلی یعقوبی نجفی، البابلیات، (نجف ۱۳۷۰ )ـ۱۳۷۴، چاپ افست قم، بیتا.
- Guy LeStrange, The lands of the Eastern Caliphate, Cambridge 1930;
- The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2005.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام
- ↑ نقشه عمومی خاورمیانه؛ فاطمه محمد محجوب، ذیل مادّه
- ↑ اطلس جامع جهان تایمز، نقشه ۳۵؛ الموسوعة العربیة المیسرة، ذیل مادّه؛ صباح محمود محمد، ص۱۶، ۲۶-۲۷
- ↑ یاقوت حموی، ۱۹۶۵، ذیل مادّه؛ ابنمنظور، ج۳، ص۲۹۶-۲۹۷، ۳۰۳؛ شیروانی، ص۱۹۹
- ↑ یاقوت حموی، المشترک وضعا و المفترق صقعا، ص۱۴۳
- ↑ امین، ج ۱۱، ص ۱۵۶؛ فریال مصطفی و رضیه عبدالامیر، ص ۱۶۶
- ↑ عمادالدین کاتب، ج ۱، قسم شعراءالعراق، جزء۴، ص ۱۵۳
- ↑ حدودالعالم، ص ۱۵۴؛ یاقوت حموی، معجم البلدان؛ ابوالفداء، ص ۲۹۹
- ↑ اصطخری، ص ۸۵ـ ۸۶؛ابنحوقل، ص ۲۴۴-۲۴۵
- ↑ ص ۵۳، ۱۱۴
- ↑ ابنحوقل، ص ۲۴۵
- ↑ دمشقی، ص۲۵۰
- ↑ صباح محمود محمد، ص ۳۵
- ↑ دیولافوا، ص ۶۴۱
- ↑ صباح محمود محمد، ص ۳۶، ۴۶
- ↑ امین، ج ۱۱، ص ۱۵۸؛ وهومن، ج ۱، ص ۸۱۱
- ↑ دوُری، ص ۱۷۷
- ↑ یاقوت حموی،المشترک وضعا و المفترق صقعا،؛لسترنج، ص ۷۱-۷۲
- ↑ لسترنج، ص ۷۱؛عبدالجبار ناجی، ص ۲۰۴-۲۰۵
- ↑ هبةاللّهبن ناصر حلّی، ج ۱، ص ۲۲؛عمادالدین کاتب، ج ۱، ابناثیر، ج۱۰، ص۴۴۰-۴۴۹
- ↑ ابناثیر، ج۱۰، ص ۴۷۱؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۳۱-۳۲
- ↑ ابناثیر، ج۱۰، ص ۵۳۳
- ↑ ابناثیر، ج ۱۰، ص ۵۶۵-۵۶۶، ۵۹۸-۶۰۰، ۶۰۷-۶۱۰؛سبط ابنجوزی، ج ۸، قسم ۱، ص ۸۹-۹۱، ۱۰۹-۱۱۰
- ↑ ابناثیر، ج۱۰، ص ۶۷۹، ج ۱۱، ص۳۰؛سبط ابنجوزی، ج ۸، قسم ۱، ص ۱۵۲
- ↑ صفدی، ج ۲۱، ص ۱۰۲؛دوری، ص ۱۷۷؛یعقوبی نجفی، ج ۱، جزء۱، ص ۶
- ↑ ابناثیر، ج ۱۱، ص ۱۶۲، ۲۱۳، ۲۷۶-۲۷۷
- ↑ سامی، ذیل مادّه
- ↑ ابناثیر، ج ۱۱، ص۴۲۴ـ ۴۲۵؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص۵۱-۵۲
- ↑ ص۱۸۹
- ↑ الحوادث، ص ۱۰۶، ۳۱۹، ۴۶۹
- ↑ الحوادث، ص۳۲۰، ۳۳۵
- ↑ عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۱
- ↑ الحوادث، ص ۴۸۵
- ↑ الحوادث، ص ۵۳۸؛امین، ج ۱۱، ص ۱۹۱
- ↑ عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۲
- ↑ ابنبطوطه، ج ۱، ص۲۳-۰؛ابنعنبه، ص۱۸۰-۱۸۱
- ↑ امین، ج ۱۱، ص ۲۰۳
- ↑ ج ۲، ص ۶۶۲
- ↑ احمدعلی مجید حلّی، ص ۲۶
- ↑ رازی حبلرودی، ص ۵۱۶-۵۱۷
- ↑ حمداللّه مستوفی، ص ۴۰
- ↑ ابنحجر عسقلانی، ج ۳، ص ۱۵۷؛شرفالدین علی یزدی، ج ۲، ص ۲۷-۷؛ابنصیرفی، ج ۱، ص ۳۶۶
- ↑ غیاثی، ص ۲۰۴؛عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۶
- ↑ عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۶۲۸۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۰۰۱۱۲
- ↑ خواندمیر، ج ۳، ص ۴۹۴-۴۹۵؛اسکندر منشی، ج ۱، ص ۵۸؛عزّاوی، ج ۳، ص ۳۴۱-۳۴۲
- ↑ عزّاوی، ج ۴، ص ۱۴، ۲۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۱۴
- ↑ اسکندر منشی، ج ۳، ص ۹۹۸-۱۰۰۰، ۱۰۳۳-۱۰۳۴؛جنابدی، ص ۸۸۷، ۸۹۸
- ↑ عزّاوی، ج ۴، ص ۱۸۸۱۹۵، ۲۰۲
- ↑ محبی، ج ۴، ص ۳۳۸؛ یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۱۸-۱۱۹
- ↑ استرآبادی، ص ۲۰۶، ۲۱۹-۲۲۲؛عزّاوی، ج ۵، ص ۲۴۴
- ↑ استرآبادی، ص ۳۸۳؛مروی، ج ۱، ص ۳۳۴-۳۳۵، ج ۳، ص ۹۸۳، ۹۸۶
- ↑ کرکوکلی، ص ۲۱۳-۲۱۴؛عزّاوی، ج ۶، ص ۱۳۸؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۳۱
- ↑ کرکوکلی، ص ۲۱۷-۲۱۸؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۳۱ـ ۱۳۲
- ↑ ص ۱۹۹
- ↑ سامی، قاموس الاعلام؛اسود، ج ۱، ص ۱۳۶
- ↑ عبدالجبار ناجی، ص ۲۰۵
- ↑ یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۸۰-۱۸۲
- ↑ وهومن، ج ۱، ص ۸۱۲-۸۲۸
- ↑ احمد کرمانشاهی، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲؛امین، ج۱۱، ص۱۵۶
- ↑ امین، ج ۱۱، ص ۱۵۷
- ↑ بحرانی، ص ۲۳۵۲۳۷؛خوانساری، ج ۴، ص ۳۲۵-۳۳۹، ج ۶، ص۳۳۰ـ ۳۳۹، امین، ج ۱۱، ص ۱۵۷، ۱۷۷-۱۷۸
- ↑ بحرانی، ص ۲۲۷-۲۳۵، ۲۷۶-۲۸۰؛خوانساری، ج ۲، ص ۱۸۲-۱۹۱، ج ۶، ص ۲۷۴-۲۹۰؛امین، ج ۱۱، ص ۱۷۸-۱۸۵
- ↑ هروی، ص ۷۶؛صالح احمدعلی، ص ۴۷
- ↑ ابنبطوطه، ج ۱، ص ۱۱۷
- ↑ هومن، ج ۱، ص ۸۱۲
- ↑ دلاواله، ج ۱، ص ۴۰۴
- ↑ هروی؛وهومن؛صالح احمدعلی،