تیمور گورکانی
اطلاعات شخصی | |
---|---|
نام | تیمور |
لقب | صاحبقِران، گورکانی، لنگ |
پدر | ترغای/طراغاینابعه |
مادر | تکینه |
فرزندان | پسران ارشد: جهانگیر، عمر شیخ، میرانشاه، شاهرخ؛ دختر: طغیشاه (آکه بیگ) |
همسر/همسران | مشهور: اُلجای ترکان، سرای ملک، تومان، دلشاد |
دین | اسلام |
محل دفن | سمرقند |
حکومت | |
سمت | سلطان |
سلسله | تیموریان |
گستره حکمرانی | ماوراءالنهر، سند، کابل، سیستان، تفلیس، دمشق، بغداد |
آغاز حکومت | ۷۷۱ق |
پایان حکومت | ۸۰۷ق |
همزمان با | بایزید (عثمانی)، علی مؤید (سربداران)، احمد (جلایری)، منصور (آلمظفر)، قرهیوسف قرهقویونلو، ممالیک مصر، شهید اول، سید نعمتالله ولی، ابنخلدون |
اقدامات مهم | فتح سرزمینهای بسیار، نابودی حکومتهای خرد و کلان |
آثار برجا مانده | بناهای معماری در سمرقند، ماوراءالنهر و خراسان |
پیش از | شاهرخ میرزا |
تیمور گورکانی (۷۳۶-۸۰۷ق) ملقب به صاحبقران، امیر و مؤسس سلسله تیموریان بود. وی که متولد ماوراءالنهر بود، از سال ۷۷۱ق حکومت خود را با فتح سرزمینهای همسایگان خود شروع کرد و تا مسکو، دهلی، بغداد و آنکارا پیش رفت. افراد زیادی در جنگهای او کشته شدند و سکونتگاههای زیادی خراب شد.
به تیمور عناوینی چون خونریز، شرابخوار، مالدوست و نابغه نظامی داده شد. او به هنرمندان و عالمان اهمیت میداد و علاقمند به شنیدن اخبار و تاریخ بود. او هم به برخی رسم و رسوم مغولی پایبند بود و هم رفتارهای اسلامی از خود بروز میداد. او همانطور که با رقیبان مسلمان جنگید، با غیرمسلمانان نیز مبارزه کرد که به آن غزا یا جهاد میگفت.
در زمان او فرقههای صوفی که برخی عقاید شیعی داشتند، رواج یافته بود. او سادات و صوفیان را احترام میکرد. حکومتهای شیعه مانند سربداران در سبزوار و مرعشیان در مازندران، در برخورد با او، همانند دیگر حکومتها، استقلال و سپس قدرت خود را از دست دادند. تیمور در هنگام تصرف دمشق و حلب، عالمان آنجا را به خاطر رضایت و همراهی با معاویه و یزید در ظلم به اهلبیت (ع) سرزنش کرد.
جایگاه تیمور در جهان اسلام
تیمور، تغییرات بزرگ در جامعه، سیاست و تاریخ مناطق تحت تسلطش ایجاد کرد. او برآمده از آسیای میانه، آخرین فاتحی بود که در مقیاس امپراتوری حکومت کرد و موفقیتهای نظامی بزرگی بهدست آورد. تیمور به دلیل بیرحمی بسیار، فتح سرزمینها از هند و روسیه تا دریای مدیترانه و نیز به دلیل دستاوردهای فرهنگی خود و جانشینانش (تیموریان) در تاریخ ماندگار شده است.[۱]
زندگی
تاریخ و مکان تولد تیمور را شعبان ۷۳۶ق/۷۱۴ش/۱۳۳۶م در شهر کَش، از شهرهای ماوراءالنهر و در جنوب سمرقند نوشتهاند.[۲][یادداشت ۱] این شهر در آن زمان، جزء اولوس (قلمرو) خانات (جانشیان) جغتای، فرزند چنگیزخان قرار داشت. پدر تیمور، ترغای/طراغای و مادرش، تکینه خاتون از قبیله برلاس یا برولاس بودند.[۳] نام تیمور در زبان ترکی جُغَتایی به معنای آهن است.[۴] علی، قرا، ایدکو، و حاجی برلاس، نام چهار برادر او بودند که آخری، حاکم کَش(شهر سبز) و نواحی اطراف بود.[۵] قُتلُغ تَرکان نام خواهر بزرگ تیمور بود.[۶] تیمور تا اخر عمر، چند همسر داشت. اُلجای ترکان،[۷] دلشاد آغا،[۸] تومان آغا،[۹] چولپان ملک آغا،[۱۰] و سرای ملک خانم و دُر سلطان آغا و نگار آغا نام چند همسر وی بود.[۱۱]او پس از ازدواج با یکی از دختران امیر قزاغان/غَزقَن، خان جغتای، به لقب گورکان/کورگه (ترکی: داماد) مشهور شد.[۱۲] همچنین به دلیل زخمی که پیش از حکومت، باعث معلولیت پای راست او شد،[۱۳] لقب تیمور لنگ به او دادند.[۱۴][یادداشت ۲] تیمور چندین پسر داشت که چهار پسر ارشد و معروف او بنامهای عمر شیخ، جهانگیر، میرانشاه و شاهرخ بود.[۱۵]. دو پسر اولی در زمان حیات وی مردند و شاهرخ در هرات، جانشین پدر شد.[۱۶] تیمور در شعبان ۸۰۷ق/۷۸۳ش در شهر اُترار، در جنوب قزاقستان فعلی، درگذشت و در سمرقند، دفن شد.[۱۷] بر مقبره او آرامگاهی ساخته شده و به مقبره گور امیر شناخته میشود.
شخصیت
واسیلی بارتولد، تاریخنگار و شرقشناس روسی (۱۹۳۰ـ۱۸۶۹م/۱۳۰۹ـ۱۲۴۸ش)، تیمور را «ویرانگری بیامان و سازندهای با عزم و اراده» معرفی کرده است.[۱۸] کلاویخو، فرستاده شاه اسپانیا به دربار تیمور، او را طرفدار تجارت و علاقمند به هنرمندان دانسته.[۱۹] تاریخنگاران مسلمان او را عناوین سنگدل، نیرنگباز، خونریز، شرابخوار، مالدوست، تیزهوش، نابغه نظامی و علاقمند به تاریخ و اخبار دادهاند.[۲۰] عبارت مُهر تیمور "راستی رَستی" و نماد پرچم او سه دایره کوچک سرخ رنگ بود.[۲۱]
این شاه تیمور، یکی از بزرگترین و تواناترین شاهان ایشان (تاتار) است. برخی او را عارف مشرب، و برخی دیگر او را رافضی میدانند، زیرا دیدهاند او برای افراد خاندان علی برتری قائل است. برخی دیگر او را معتقد به جادو و طلسم دانستهاند، ولی سندی برای هیچیک از اینها نیست. تنها او بسیار هوشمند و روشنبین بوده است. به استدلال و گفتگو، درباره آنچه میدانسته و نمیدانسته، پایبند است.
— ابنخلدون، کتاب ابنخلدون و تیمور، ص۷۳.
اقدامات برجسته
چند ماه پیش از تولد تیمور (۷۳۶ق)، آخرین امیر ایلخانی، ابوسعید درگذشت و از ماوراءالنهر و خراسان، تا دمشق و بغداد، حکومتهای خرد و کلان سر برآورد.[۲۲] تیمور در ۷۷۱ق در بلخ حکومت خود را اعلام کرد و به صاحبقران ملقب شد. او سپس سمرقند را تصرف کرد و آنجا را پایتخت قرار داد.[۲۳]
- لشکرکشی چند باره و تصرفات گسترده: تیمور برای گسترش قلمروی خود، لشکرکشیهای چندی کرد که پس از ۷۸۷ق، آنها را به سه یورش بزرگ سه ساله، پنج ساله و هفت ساله تقسیم کردهاند.[۲۴] مرز تصرفات او به مسکو، تفلیس، انقره (آنکارا)، دمشق، بغداد، کابل و دهلی رسید.[۲۵]
- نابودی اداره یا استقلال حکومتها: سیاست تیمور درباره امیران و حاکمان خرد و کلان این بود که در صورت تسلیم و اطاعت، آنان را در قدرت ابقاء میکرد.[۲۶] در کشورگشایی تیمور، چند حکومت کوچک و بزرگ از بین رفته یا استقلال خود را از دست دادند:[۲۷] آلکرت در هرات و غور، سربداران در بیهق، مرعشیان در آمل و ساری، جانیقربانی در سرخس، آل مظفر در شیراز، جلایریان در تبریز و بغداد، عثمانی در انقره و اردوی زرین (آلتین اردو) در شمال و دو طرف دریای خزر.[۲۸] همچنین تیمور چند بار قرهیوسف، مؤسس قراقویونلوها را در آذربایجان شکست داد.[۲۹]
- کشتار مردم و خرابی شهرها: تیمور در صورت مقاومت یا درگیری ساکنین روستا یا شهر، دستور به کشتار مردم و خرابی آنجا میداد.[۳۰] اسفزار، سیستان، اصفهان، تکریت، بغداد، دمشق و دهلی از این جمله بودند.[۳۱]
- فتح مناطق غیر مسلمانان: تیمور حمله و جنگ خود را با افراد غیر مسلمان، غزو و جهاد مینامید.[۳۲] او با ارمنیها و گرجیها در غرب و شمال قرهباغ،[۳۳] رومیها و یونانیان در شمال و غرب ترکیه فعلی[۳۴] و هندوان و گبرها در هند[۳۵] جنگید و در برخی موارد پس از خراب کردن عبادتگاه آنان، حاکمان و اربابان آنجا را به اسلام دعوت کرد.[۳۶] تیمور پس از رسیدن به قلمرو بایزید، سلطان عثمانی، در نامه به او، جهاد او را با فرنگیان کافر ستود و آن را علت عدم شروع نبرد با او دانست.[۳۷] البته تیمور، آگاهانه یا ناآگاهانه، در دو حمله خود، مسیحیان را نجات داد. یکی با شکست دادن حکومت اردوی زرین مغولان (آلتین اردو) که حاکمان مسکو را زیر تسلط داشتند و دیگری اسارت بایزید عثمانی که حاکم قسطنطنیه و دولتهای مسیحی بالکان را بشدت تحت فشار گذاشته بود.[۳۸]
- توجه به صاحبان علم و هنر و رواج هنرهای ظریف: تیمور عالمان را احترام میکرد و همیشه با آنان گفتگو و مشاوره میکرد.[۳۹] افرادی مانند سعدالدین تفتازانی، سید شریف جرجانی و ابوطاهر بن یعقوب شیرازی از حمایت او برخوردار بودند.[۴۰] او در هنگام دستور اسارت یا کشتار سربازان و غیر نظامیان، افراد دارای علم و هنر را مستثنا میکرد.[۴۱] او بیشتر این افراد را برای فعالیت به سمرقند میفرستاد یا همراه خود در لشکرکشیهایش میبرد. تیمور در ۸۰۳ق، فردی را بنام نظامالدین شامی از بغداد، بنام تاریخنگار خود مقرر کرد.[۴۲] تیمور در زمان محاصره دمشق در ۸۰۳ق، پس از اطلاع از حضور ابنخلدون در آنجا، وی را به دیدار خود دعوت کرد[۴۳] و از او خواست برایش کتاب کوچکی درباره تاریخ و جغرافیای مناطق شمال آفریقا بخصوص مصر و تونس بنویسد.[۴۴].[یادداشت ۳] تیمور اضافه بر زبان ترکی، زبان فارسی را نیز میدانست و نامههای خود را به آن مینوشت. همچنین او به طب و نجوم علاقه داشت.[۴۵]
- شکوفایی سمرقند: سمرقند، مرکز ولایت ماوراءالنهر که در نزدیکی زادگاه تیمور، شهر سبز یا کش قرار داشت، پایتخت تیمور شد و او تا آخر عمر، تلاش خود را صرف ساختن این شهر و پیشرفت آن گذاشت.[۴۶] او ثروت غنیمت گرفته و معماران، پیشهوران و هنرمندان را از میان مردم شهرهای تصرف شده به سمرقند منتقل کرد.[۴۷]
- ارتباط با حکومتهای مسیحی اروپایی: اسارت بایزید عثمانی توسط تیمور، باعث شد حکومتهای مسیحی دور و نزدیک قسطنطنیه، با تیمور ارتباط بگیرند. برخی از روی ترس و برخی با انگیزههای تجاری.[۴۸] تیمور نیز با انگیزه ارتباط تجاری با آنان، نمایندگانی برای انان فرستاد و از آنان خواست نمایندگانی بفرستند.[۴۹]
سیاست مذهبی
درباره اعتقادات دینی و مذهبی و نیز سیاست تیمور درباره مذهب شیعه و شیعیان، گزارشهای تاریخی متفاوت در دست است. فضای زادگاه تیمور یعنی ماوراءالنهر، محل تلاقی شهرنشینان مسلمان پارسی بود با چادرنشینان ترک و مغول که اعتنای جدی به رسم و رسوم اسلام نداشتند.[۵۰] این فضا همچنین محل فعالیت و شهرت دراویش و سادات بود.[۵۱] در منابع مختلف دیده شده که تیمور گاهی قوانین یاسای مغولی و گاهی شریعت اسلام را اجراء میکرده.[۵۲] گاهی نیز از تمایلات صوفیانه او و ملاقات با عارفان گوشهگیر خبر داده شده است.[۵۳] در کنار این اخبار، حملات سپاهیان او به شهرهای مختلف مانند دمشق و بغداد و اصفهان و کشتار مردم مسلمان، حتی بردهگرفتن آنان و ساختن مناره های کله نیز، وجود دارد.[۵۴] بارتولد معتقد است تیمور از مذهب، برای پیشبرد سیاستش استفاده میکرد.[۵۵]
عدم تندروی با شیعیان
شیعیان پیش از تیمور، در حکومت ایلخانان توانسته بودند دارای قدرت و نفوذ شوند و در فاصله بین ایلخانان و تیمور، بدنبال تشکیل حکومت بودند.[۵۶]. تیمور در برخورد با علی مؤید، امیر شیعی سربداران، فقط به دعوت او به مذهب سنت و جماعت بسنده کرد و حکومت سبزوار را به او بازگرداند.[۵۷] همچنین او در صحبت با امیران سادات مرعشی، آنان را بخاطر نکوهش برخی از صحابه پیامبر، فقط مورد شماتت قرار داد.[۵۸] تیمور چند سال بعد، در هنگام محاصره دمشق، مردم آنجا را بخاطر رضایت و پیروی از معاویه و یزید بن معاویه در ظلم به خاندان پیامبر خدا بخصوص فرزندان امام علی (ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) سرزنش و توبیخ کرده و شایسته مجازات دانست.[۵۹] همچنین تیمور پس از فتح حلب، در گفتگو با عالمان سنی آنجا، آنان را بخاطر نادیده گرفتن حقانیت علی ابن ابیطالب، ملامت نمود.[۶۰]
احترام به صوفیان
سیاست تیمور درباره صوفیان و عارفان، نشان از اهمیت یا احترام او به این قشر دارد. در زمان او، چهار سلسله صوفیه در ماوراءالنهر و خراسان بزرگ رواج داشت: نَقشبَندیه، قادریه، یَسَویه و کُبرویه.[۶۱] همچنین دو فرقه دیگر در زمان او پایهگذاری شد: نعمتاللهیه و حروفیه.[۶۲] در متون تاریخی مربوط به زندگی تیمور، نام سه عالم یا شخصیت معنوی دیده میشود که بر تیمور تاثیرگذار بودند و دو تن آنها، صوفی بودند: زینالعابدین ابوبکر تایبادی، درویش مقیم خراسان و شمسالدین کلال یا فاخوری که در دوران کودکی تیمور در شهر سبز/کش حضور داشته است.[۶۳] نفر سوم، سید برکت بود.[۶۴] تیمور آرامگاه خواجه احمد یسوی، از صوفیان معروف و موسس فرقه یسویه را تعمیر کرد و به زیارتش رفت.[۶۵] او چندین خانقاه و مدرسه و رُباط ساخت و برخی مکانهای صوفیه را تعمیر کرد و املاکی برای وقف به آنان داد.[۶۶]
توجه به سادات
در منابع تاریخی مربوط به تیمور، گزارشهایی از احترام یا توجه او به سادات آمده است. در روز اعلام حکومت تیمور در بلخ، چهار علوی او را همراهی میکردند.[۶۷]. یکی از افرادی که بیشتر جنگها با تیمور همراه بود، سید برکت/برکه نام داشت که از زمان شروع حکومت تیمور در بلخ، مشاور دینی وی به حساب میآمد.[۶۸] سید برکه پس از مرگ، در مرقد جهانگیر، پسر تیمور دفن شد و تیمور و خانوادهاش نیز در کنار قبر سید برکت دفن شدند.[۶۹] از تیمور نقل شده: «سادات و علما و مشایخ و عقلا و محدثین اخبار را برگزیده داشتم و تعظیم و احترام ایشان نمودم و بر دلهای اصحاب قلوب رفتم و از ایشان، دریوزه همت نمودم و از انفاس متبرکه ایشان التماس فاتحه کردم»[۷۰]
حکومتها و فرقهها با اعتقادات و تمایلات شیعی
پس از انقراض بنیعباس توسط هلاکوخان ـ که فشار بر شیعیان را کاهش داد ـ و حمایت ایلخانان، جانشینان هلاکو از صوفیان، زمینه ارتباط شیعیان و صوفیان بوجود آمد. این ارتباط باعث ظهور افراد و فرقهها با عقاید ترکیبی از تصوف و تشیع، پیش از حمله تیمور به ایران شده بود:[۷۱] سربداران در غرب خراسان به مرکزیت سبزوار، سادات مرعشیان در آمل و ساری و سادات کیا در گیلان.
- ۱.سربداران (۷۸۸-۷۳۶ قمری):
حکومت سربداران که همزمان با تولد تیمور، سرکار آمد، در زمان اولین حضور او در خراسان، دچار آشفتگی و اختلاف درونی بود.[۷۲] سربداران و شیخیان (درویشان طرفدار شیخ حسن جوری) دو طرف این درگیری بودند.[۷۳] در سال ۷۸۲ق تیمور پس از فتح هرات و تسلیم شدن غیاثالدین کرت، سپاهی را به فرماندهی فرزندش، جهانشاه به سبزوار، محل حکومت سربداران فرستاد و خود به سمت نسا و کلات برای سرکوب علی بیک، حاکم ترکمن جان قربانی حرکت کرد.[۷۴] امیر سربداران، خواجه علی مؤید، در بین راه و در مرقد ابومسلم خراسانی، به دیدار تیمور رفت و اظهار اطاعت کرد.[۷۵] تیمور او را با هدایایی به حکومت سبزوار بازگرداند.[۷۶] در ۷۸۴ق، تیمور پس از شنیدن خبر محاصره سبزوار و سربداران توسط حاکم علیبیک جانقربانی و امیر ولی، حاکم استرآباد، به آن دو یورش برد.[۷۷] مؤید، در ۷۸۸ق، زمانی که همراه تیمور، با افراد اتابک لُر کوچک، در خرمآباد میجنگید، زخمی شده و اندکی بعد درگذشت و حکومت سربداران پایان یافت.[۷۸]
پس از تسلیم شدن علی مؤید به تیمور، گروهی از سادات بیهق، به دهلی هند و دربار تغلق شاهیان رفتند. این گروه، پیش از حمله تیمور به هند در ۸۰۱ق، به کشمیر رفتند و در سیاست و حکومت آن سرزمین، در قرن ۹ و ۱۰ قمری ایفای نقش کردند.[۷۹]
- ۲.سادات مرعشی (۷۹۵-۷۶۰ق):
سید قوامالدین مرعشی، درویش ناراضی از سربداران، در نیمه دوم قرن هشتم به مازندران رفت.[۸۰] او در ۷۶۰ق، پس از غلبه بر امیر چلاویان آمل، حکومت را به فرزندش سید کمالالدین سپرد. تیمور در ۷۸۶ق، پس از فتح استرآباد، به سمت ساری و آمل رفت. سید کمالالدین و برادرش، سید رضیالدین به دیدار تیمور آمدند و همراهی و عدم دشمنی و جنگ خود را اعلام کردند.[۸۱] دو سال بعد، ۷۸۸ق، وقتی تیمور به فیروزکوه آمد، کمالالدین، فرزندش، غیاثالدین را به همراه تعدادی سرباز برای او روان کرد تا در جنگ با عزالدین، امیر لر کوچک شرکت کنند.[۸۲] در ۷۹۴ق، تیمور به قلمروی مرعشیان حمله کرد و پس از کشتن سربازان و وفاداران سید کمالالدین، او و برادران و خانوادهاش را به سمرقند و خوارزم تبعید کرد.[۸۳]
- ۳.آل کیا
سیدعلی کیا، در ۷۷۸ق، با حمایت مرعشیان، منطقه بیهپیش گیلان را شامل رودسر و لاهیجان فعلی تصرف کرد و حکومت محلی با مذهب زیدیه تشکیل داد. در ۷۸۸ق سربازان کیا، به قزوین حمله کردند و تیمور در هنگام رسیدن به قزوین، دو بار به سیدعلی برای اظهار اطاعت و ارسال خراج نامه نوشت[۸۴] سیدعلی پاسخ تندی داد و از فرستادن خراج امتناع کرد.[۸۵] در ۷۹۶ق، یکی از سرداران تیمور، دست به غارت گیلان زد و سیدعلی فرار کرد.[۸۶] در ۷۹۹ق سیدعلی کشته شد و فرزندش رضا/رضی حاکم گیلان شد. او پس از فتح قرهباغ توسط تیمور، برای او خراج فرستاد.[۸۷]
- ۴.فرقه نعمتالهی
سید نورالدین نعمتالله بن محمد، معروف به شاه نعمتالله ولی(۸۳۴-۷۳۱ق)، موسس فرقه صوفیه نعمتالهی بود که پس از شاگردی در مکه نزد عبدالله یافعی، صوفی معروف[۸۸] از طریق خراسان به شهر کش،زادگاه تیمور رفته و آنجا فعالیت را شروع کرد.[۸۹] تیمور پس از چندی او را بخاطر نگرانی از افزایش نفوذش، توصیه به خروج از این شهر کرد[۹۰] نعمتالله ولی سپس به مرو و هرات رفت.[۹۱] و نهایتا در ماهان کرمان، ماندگار شد.[۹۲]
- ۵.حروفیه
سید فضلالله نعیمی یا استرآبادی (۷۹۶-۷۴۰ق)، پایهگذار فرقه حروفیه، چندی پس از تیمور در ۷۴۰ق بدنیا آمد. او از استرآباد، چند بار به اصفهان، مکه و تبریز رفت و با سلطان اویس جلایری ارتباط گرفت.[۹۳] استرآبادی در تبریز دعوت خود را شروع کرد.[۹۴] فضلالله ادعا کرد ۲۸ حرف عربی و ۳۲ حرف فارسی، پایه شناخت خداوند است. پیامبری در حضرت محمد(ص) و امامت در امام علی(ع) به کمال رسیده[۹۵] و خودش هم مهدی موعود، پیامبر و خلیفه خدا است.[۹۶] استرآبادی در ۷۸۸ق در دامغان، تیمور را به آیین خود دعوت کرد ولی تیمور نپذیرفت و برخی از علمای همراهش، او را به کشتن استرآبادی تشویق کردند.[۹۷][یادداشت ۴] او پس از ارتباط با میرانشاه، فرزند تیمور و حاکم سلطانیه، به باکو رفت و تبلیغ خود را ادامه داد. پس از چندی فضلالله در آنجا با فتوای علمای سمرقند و گیلان، توسط شیخ ابراهیم، حاکم شروان دستگیر شد و در نخجوان سال ۷۹۶ق توسط میرانشاه کشته شد و جسدش نیز در ۸۰۴ق بدستور تیمور سوزانده شد.[۹۸]
عالمان شیعه معاصر
حکمرانی تیمور، با تمام یا بخشی از زندگی چند عالم و عارف مشهور شیعه همزمان بود.[یادداشت ۵] اخباری از ارتباط یا برخورد تیمور و برخی از این افراد در دست نیست.
- شهید اول (۷۸۶ـ۷۳۴ق): نامآورترین عالم شیعه در زمان تیمور، شمسالدین محمدبنجمالالدین مکی عاملی مشهور به شهید اول یا شیخ شهید بود. او در ۷۸۲ق، کتاب فقهی اللمعة الدمشقیة را در دمشق به درخواست یکی از همراهان علی مؤید، امیر سربداران نوشت و ارسال کرد.[۹۹] شهید اول در ۷۸۶ق، هفت سال پیش از فتح دمشق توسط تیمور(۸۰۳ق)، در این شهر بدستور برقوق، حاکم سنی مصر کشته شد.[۱۰۰]
- سید حیدر آملی (۷۸۷-۷۲۰ق): میر حیدر، عارف و صوفی شیعه قرن ۸ق که معتقد بود شیعه و صوفی دو اسم جدا از هم هستند که به یک حقیقت اشاره دارند و آن شریعت محمدیه است.[۱۰۱]
- احمد بن علی بن حسین حسینی (حدود۷۴۸ق- ۸۲۸ق)، معروف به ابنعنبه، نسبشناس شیعه: او پس از درگذشت استادش، ابنمُعَيَّه، در (۷۷۶ق) به کش و سمرقند، پایتخت تیمور رفت و در آنجا عبدالله علمالدين، فرزند استاد دیگرش، سیدمجدالدین را دید. ابنعنبه در ۸۰۴ق اولین نسخه عمدةالطالب را در نسب آل ابوطالب، بطور مفصل و با نظم کمتر نوشت و به تیمور هدیه کرد که به نسخه عمدةالطالب تيموری کبری مشهور شد.[۱۰۲]
از دیگر عالمان شیعه معاصر با تیمور میتوان از حسن بن محمد معروف به دیلمی (درگذشته ۸۴۱ق)، حسن بن سلیمان حلی(درگذشته ۸۰۲ق)، سید علی بن عبدالکریم نیلی (قرن هشتم)، مقداد بن عبدالله حلی (درگذشت ۸۲۶ق) و احمد بن فهد حلی (۷۵۷-۸۴۱ق) نام برد.
پانویس
- ↑ ترجمه از مدخل تیمور در دانشنامه بریتانیکا، بازدید:۲۰آبان ۱۳۹۹.
- ↑ یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۸.
- ↑ یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۱۸۷و۲۳۴.
- ↑ میرجعفری، تاریخ تحولات ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۸۸ش، ص۱۰.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۱۶، ۳۶، ۷۷و۸۸.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۲۱.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۲۰.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۷۰.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۹۵.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۱۱۷.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۱۲۹.
- ↑ بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای میانه، ۱۳۷۶ش، ص۲۲.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳، ص۲۲-۲۱.
- ↑ یزدی، ظفرنامه، ج۱، ص۵۷-۵۶.
- ↑ آژند و هریسچیان، «تیمور گورکان»، ص۸۲۶-۸۲۲.
- ↑ ناصری داوودی، «تشیع در خراسان عهد تیموریان»، ص۱۲۸.
- ↑ دیانت، «تیمور گورکانی»، ص۶۷۰-۶۶۳.
- ↑ بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای میانه، ص۳۵.
- ↑ کلاویخو، سفرنامه، ۱۳۴۴ش، ص۲۸۵.
- ↑ دیانت، «تیمور گورکانی»، ص۶۷۰-۶۶۳؛ آژند و هریسچیان، «تیمور گورکان»، ص۸۲۶-۸۲۲؛ میرجعفری، تاریخ تحولات ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۸۸ش، ص۵۶-۵۰.
- ↑ میرجعفری، تاریخ تحولات ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۸۸ش، ص۵۵.
- ↑ دیانت، «تیمور گورکانی»، ص۶۷۰-۶۶۳.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۶۱.
- ↑ یزدی، ظفرنامه، ۱۳۳۶ش، ص.
- ↑ دیانت، «تیمور گورکانی»، ص۶۷۰-۶۶۳.
- ↑ آژند و هریسچیان، «تیمور گورکان»، ص۸۲۶-۸۲۲.
- ↑ آژند و هریسچیان، «تیمور گورکان»، ص۸۲۶-۸۲۲.
- ↑ دیانت، «تیمور گورکانی»، ص۶۷۰-۶۶۳.
- ↑ دیانت، «تیمور گورکانی»، ص۶۷۰-۶۶۳.
- ↑ میرجعفری، تاریخ تحولات ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۸۸ش، ص۵۵.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۹۱،۱۴۲،۱۹۱،۲۳۶.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۰۷،۱۹۷،۱۹۶.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۰، ۲۱۵-۲۱۳، ۲۸۸-۲۸۰.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۰۳-۱۷۰.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۰۳-۱۷۰.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۱.
- ↑ نوایی، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، ۱۳۷۰ش، ص۹۶.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۱۰۰.
- ↑ ابنعربشاه، عجایب المقدور فی اخبار تیمور، ۲۰۰۸م، ص۴۴۳.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۱۰۵.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۳۷.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۱-۱۰.
- ↑ ابنعربشاه، عجایب المقدور فی اخبار تیمور، ۲۰۰۸م، ص۴۴۴-۴۳۹.
- ↑ فیشل، والتر.ج، ابنخلدون و تیمور لنگ، ۱۳۴۳ش، ص۵۶.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۶.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۳و۹۷.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۳و۹۷.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۸۸، .
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۸۸، .
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۹-۹۸.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۹.
- ↑ دیانت، «تیمور گورکانی»، ص۶۷۰-۶۶۳.
- ↑ آژند و هریسچیان، «تیمور گورکان»، ص۸۲۶-۸۲۲.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۸.
- ↑ دیانت، «تیمور گورکانی»، ص۶۷۰-۶۶۳.
- ↑ شیبی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازده قمری، ۱۳۸۷ش، ص۱۵۹
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۸۵.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۲۸.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۲۳۵.
- ↑ ناصری داوودی، «تشیع در خراسان عهد تیموریان»، ص۱۳۱.
- ↑ منفرد، دانشنامه جهان اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۷، ص۴۰۵-۳۹۸.
- ↑ پازوکی، دانشنامه جهان اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۷، ص۳۹۸-۳۸۷.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۴۹-۲۶.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۴۹-۲۶.
- ↑ دیانت، «تیمور گورکانی»، ص۶۷۰-۶۶۳.
- ↑ میرجعفری، تاریخ تحولات ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۸۸ش، ص۶۶.
- ↑ شیبی، تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازده قمری، ۱۳۸۷ش، ص۱۶۲.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۴۹-۲۶.
- ↑ پاک آیین، چهار سال در سرزمین تیمور، ۱۳۸۹ش، ص۵۶.
- ↑ میرجعفری، تاریخ تحولات ایران در دوره تیموریان و ترکمانان، ۱۳۸۸ش، ص۶۶.
- ↑ پازوکی، دانشنامه جهان اسلام، ۱۳۸۲ش، ج۷، ص۳۹۸-۳۸۷.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۴۹-۲۶.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۴۹-۲۶.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۸۵.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۸۵.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۸۵.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۸۶و۸۷.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۹۹.
- ↑ نوروزی و ربیعی، نقش سادات بیهقی در تاریخ سیاسی کشمیر، ۱۳۹۴ش، ص۱۷۹-۱۶۶.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۴۹-۲۶.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۹۷.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۹۸.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۲۸.
- ↑ نوایی، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، ۱۳۷۰ش، ص۶۳-۵۱.
- ↑ نوایی، اسناد و مکاتبات تاریخی ایران، ۱۳۷۰ش، ص۶۳-۵۱.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۵۷.
- ↑ شامی، ظفرنامه، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۱.
- ↑ نوربخش، «زندگی و آثار شاه نعمتالله ولی»، ۱۳۳۷ش، ص۱۲.
- ↑ نوربخش، «زندگی و آثار شاه نعمتالله ولی»، ۱۳۳۷ش، ص۱۲.
- ↑ کمبریج، تاریخ ایران دوره تیموریان، ۱۳۷۸ش، ص۹۹.
- ↑ نوربخش، «زندگی و آثار شاه نعمتالله ولی»، ۱۳۳۷ش، ص۳۱.
- ↑ نوربخش، «زندگی و آثار شاه نعمتالله ولی»، ۱۳۳۷ش، ص۳۶.
- ↑ آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۱۱.
- ↑ آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۱۹و۲۰.
- ↑ آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۵۶.
- ↑ آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۵۶.
- ↑ آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۲۱.
- ↑ آژند، حروفیه در تاریخ، ۱۳۶۹ش، ص۳۴.
- ↑ شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة، ج ۱، ص۲۳۸.
- ↑ حر عاملی، امل الآمل، مکتبة الأندلس، ج۱، ص۱۸۲.
- ↑ آملی، جامع الاسرار، ۱۳۶۸ش، ص۴۱.
- ↑ تهرانی، الذیعة، ج۱۵، ص۳۳۷ - ۳۳۹. حسینی، عمدة الطالب، ص۱۳ و ۱۴.
یادداشت
- ↑ کش اکنون با نام شهر سبز، در تقسیمات کشور ازبکستان قرار دارد.
- ↑ لقب تیمور لنگ، بیشتر از سوی مخالفان تیمور استفاده می شود.
- ↑ ابنخلدون در آن زمان، مشهور به تاریخنویسی نبوده و بیشتر به عنوان قاضی مالکی مغربی شناخته میشده است. ابنخلدون، سپس دیدار خود را با تیمور به حاکم مغرب نوشت و این نوشته او، باعث اولین شهرت او در اروپا شد که بدنبال شناختن تیمور بودند.
- ↑ فضلالله در شعر معروف قدسیان آسمان، بیتی را درباره نپذیرفتن دعوتش توسط تیمور سروده:خاقان اردودار اگر از جان نگردد ایل من*صاحبقران عالمم، بر ایل و بر اردو زنم
- ↑ فخر المحققین، فرزند علامه حلی، در ۷۷۱ق درگذشت که برابر با شروع حکومت تیمور بود. بنابر این از ذکر نام وی خودداری شد.
منابع
- آژند، یعقوب و محبوبه هریسچیان، «تیمور کورگان»، در دانشنامه جهان اسلام، ج ۸، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۸۳ش.
- آژند، یعقوب، «حروفیه در تاریخ»، تهران، نشر نی، ۱۳۶۹ش.
- آملی، سید حیدر، «جامع الاسرار و منبع الانوار»، انتشارات وزارت فرهنگ و آموزش عالی، ۱۳۶۸ش.
- ابنعربشاه، شهابالدین احمد بن محمد، «عجائب المقدور فی اخبار تیمور»، دمشق، نشر التکوین، ۲۰۰۸م.
- بارتولد، واسیلی ولادیمیروویچ، «تاریخ ترکهای آسیای میانه»، ترجمه: غفار حسینی، تهران، نشر توس، ۱۳۷۶ش.
- پازوکی، شهرام، «تصوف در ایران بعد از قرن ششم»، دانشنامه جهان اسلام، ج۷، ص۳۹۸-۳۸۷، ۱۳۸۲ش.
- دیانت، علی اکبر، «تیمور گورکانی»، در دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۶، ص۶۶۳تا۶۷۰، تهران، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۷ش.
- دانشگاه کمبریج، «تاریخ ایران: دوره تیموریان»، ترجمه: یعقوب آژند، تهران، نشر جامی، ۱۳۷۸ش.
- خواندمیر، غیاثالدین، «حبیب السیر»، تهران، خیام، ۱۳۳۳ش.
- حر عاملی، محمد بن حسن، «امل الآمل»، بغداد، مکتبة الأندلس.
- شامی، نظام الدین، «ظفرنامه»، تهران، چاپخانه آشنا، ۱۳۶۳ش.
- شیبی، کامل مصطفی، «تشیع و تصوف تا آغاز سده دوازده قمری»، ترجمه: علیرضا ذکاوتی قراگوزلو، تهران، نشر امیرکبیر، ۱۳۸۷ش.
- فیشل، والتر.ج، «ابنخلدون و تیمور لنگ»، ترجمه:سعید نفیسی و نوشین دخت نفیسی، تهران، انتشارات فرانکلین، چاپ هنر، ۱۳۴۳ش.
- کلاویخو، «سفرنامه»، ترجمه: مسعود رجب نیا، تهران، بنگاه نشر و ترجمه کتاب، ۱۳۴۴ش.
- منفرد، افسانه، «تصوف در آسیای مرکزی و قفقاز»، دانشنامه جهان اسلام، ج۷، تهران، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، ۱۳۸۲ش.
- میرجعفری، حسین، «تاریخ تحولات سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره تیموریان و ترکمانان»، تهران، انتشارات سمت، ۱۳۸۸ش.
- ناصری داوودی، عبدالمجید، «تشیع در خراسان عهد تیموریان»، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی رضوی، ۱۳۹۳ش.
- نوایی، عبدالحسین، «اسناد و مکاتبات تاریخی ایران: از تیمور تا شاه اسماعیل»، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۷۰ش.
- نوربخش کرمانی، جواد، «زندگی و آثار قطب الموحدین،جناب شاه نعمتالله ولی کرمانی»، تهران، انتشارات خانقاه نعمتالهی، ۱۳۳۷ش.
- نوروزی، جمشید و منیژه ربیعی، «نقش سادات بیهقی در تاریخ سیاسی کشمیر»، دانشگاه پیام نور، نشریه تاریخهای محلی ایران، ش ۶، بهار و تابستان ۱۳۸۴ش.
- یزدی، شرفالدین علی، «ظفرنامه»، تهران، چاپ محمد عباسی، ۱۳۳۶ش.