تناسخ: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
در منابع، از دیگر معتقدان به تناسخ به افراد و گروههای دیگری نیز اشاره شده است؛ از جمله [[ابن ابیالعوجاء|ابن ابیالعوجاء]]،<ref>اسفراینی، التبصیر فی الدین، قاهره، ص۱۱۵.</ref> برخی عالمان معتزلی،<ref>بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۴۰۸ق، ص۲۶۱-۲۶۲؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۶۰-۶۲</ref> [[علویان (سوریه)|نُصَیریه]]<ref>اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۰ش، ص۲۴۶-۲۴۷.</ref>، [[دروزیه]]،<ref>نویسنده ناشناس، کتاب النقط و الدوایر، ۱۹۰۲ق، ص۳۰-۳۲.</ref> [[اهل حق]]،<ref>خواجهالدین، سرسپردگان، ۱۳۴۹ش، ص۱۴.</ref>، راوندیه،<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۸۱.</ref> سپیدجامگان،<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۱۵۴-۱۵۵.</ref> خرمدینیّه،<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۲۷۰.</ref> و برخی فرقههای التقاطی مانند، یزیدیان، آذر کیوانیان، نقطویان و پسیخانیان.<ref>ذکاوتی قراگوزلو، «تناسخ و نحلههای شعوبی متأخر»، ص۶۲-۷۳.</ref> | در منابع، از دیگر معتقدان به تناسخ به افراد و گروههای دیگری نیز اشاره شده است؛ از جمله [[ابن ابیالعوجاء|ابن ابیالعوجاء]]،<ref>اسفراینی، التبصیر فی الدین، قاهره، ص۱۱۵.</ref> برخی عالمان معتزلی،<ref>بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۴۰۸ق، ص۲۶۱-۲۶۲؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۶۰-۶۲</ref> [[علویان (سوریه)|نُصَیریه]]<ref>اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۰ش، ص۲۴۶-۲۴۷.</ref>، [[دروزیه]]،<ref>نویسنده ناشناس، کتاب النقط و الدوایر، ۱۹۰۲ق، ص۳۰-۳۲.</ref> [[اهل حق]]،<ref>خواجهالدین، سرسپردگان، ۱۳۴۹ش، ص۱۴.</ref>، راوندیه،<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۸۱.</ref> سپیدجامگان،<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۱۵۴-۱۵۵.</ref> خرمدینیّه،<ref>ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۲۷۰.</ref> و برخی فرقههای التقاطی مانند، یزیدیان، آذر کیوانیان، نقطویان و پسیخانیان.<ref>ذکاوتی قراگوزلو، «تناسخ و نحلههای شعوبی متأخر»، ص۶۲-۷۳.</ref> | ||
==تناسخ در فلسفه اسلامی== | ==تناسخ در فلسفه اسلامی== | ||
{{اصلی|تناسخ در فلسفه و عرفان}} | {{اصلی|تناسخ در فلسفه و عرفان}}برخی محققان معتقدند که در تاریخ فلسفه اسلامی وجود فیلسوفان معتقد یا متمایل به تناسخ موجب عمیقتر شدن ادله موافقان تناسخ و به تبع آن ادله مخالفان آن شده است.<ref>مینایی، «تناسخ»، ص</ref> محمد بن زکریای رازی را نخستین فیلسوف اسلامی معتقد به تناسخ دانسته اند. در میان دیگر فیلسوفان اسلامی، اخوان الصفاء و فارابی را نیز دارای گرایش به تناسخ با تفسیری خاص بهشمار بردهاند.<ref>مینایی، «تناسخ»، ص</ref> | ||
ابنسینا نخستین فیلسوف اسلامی دانسته شده که به تفصیل به تناسخ پرداخته است.<ref>ذهبی، «تناسخ در جهان اسلام»، ص</ref> گفته شده که در میان فیلسوفان اسلامی، ابنسینا و پیروان او، با فرض اینکه اساس تناسخ اعتقاد به قدیمبودن نفس انسانی است، برای رد تناسخ تلاش کردند؛ تلاشی که معطوف به نفى قدیمبودن و اثبات حادثبودن نفس انسانی بوده است.<ref>مینایی، «تناسخ»، ص۹۳.</ref> ابنسینا طی استدلالی تلاش میکند تا نشان دهد که لازمه تناسخ تعلق دو نفس به یک بدن خواهد بود و از محالبودن این نتیجه بطلان تناسخ را اثبات کند.<ref>ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۸-۱۰۹.</ref> به گزارش برخی محققان، این استدلال ابنسینا از سوی سایر فیلسوفان مشائی مورد استقبال قرار گرفت و در آثارشان تکرار شد.<ref>مینایی، «تناسخ»، ص۹۳.</ref> | |||
===دلیل اول: تعلق دو نفس به یک بدن=== | ===دلیل اول: تعلق دو نفس به یک بدن=== | ||
* مقدمه۱. اجسام نباتی، حیوانی و انسانی، دارای نفس است. | * مقدمه۱. اجسام نباتی، حیوانی و انسانی، دارای نفس است. | ||
خط ۹۱: | خط ۹۴: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
*ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق. | *ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق. | ||
*ابنحزم اندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، تحقیق احمد شمسالدین، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۱۶ق. | *ابنحزم اندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، تحقیق احمد شمسالدین، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۱۶ق. | ||
* | *ابنسینا، المبدأ و المعاد، تحقیق عبداللّه نورانی، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران-دانشگاه مکگیل، ۱۳۶۳ ش. | ||
*ابنعربی، محمد بن علی، الـفتوحات المکیة، تحقیق عثمان یحیی و ابراهیم مدکور، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۴۰۷ق. | *ابنعربی، محمد بن علی، الـفتوحات المکیة، تحقیق عثمان یحیی و ابراهیم مدکور، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۴۰۷ق. | ||
* ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. | * ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳. |
نسخهٔ ۱۳ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۲۱:۲۷
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ۱۵ آذر ۱۴۰۲ توسط کاربر:H.shamloo برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
مرگ | |
---|---|
احتضار • عزرائیل • غسل میت • کفن • نماز میت • تدفین • شهادت | |
برزخ | |
شب اول قبر • سؤال قبر • نکیر و منکر • حیات برزخی • بدن برزخی | |
قیامت | |
اسرافیل • معاد جسمانی • نفخ صور • نامه اعمال • صراط • صحرای محشر • اصحاب یمین • اصحاب شمال | |
بهشت | |
درهای بهشت • حور العین • غلمان • رضوان • نعمتهای بهشت | |
جهنم | |
درهای جهنم • درکات جهنم • زقوم • اسفل سافلین • هاویه • جحیم • غساق | |
مفاهیم وابسته | |
شفاعت • تجسم اعمال • رقیب و عتید • تناسخ • رجعت • روح • باقیات صالحات | |
تناسخ اصطلاحی کلامی، فلسفی و عرفانی به معنای انتقال روح از جسمی به جسم دیگر پس از مرگ و بازگشت دوباره آن به دنیا است. تنها وجه اشتراک میان معتقدان به تناسخ، عقیده به انتقال روح از جسمی به جسم دیگر است، اما درباره علت و نوع و سرانجامِ تناسخ عقیدۀ واحدی وجود ندارد.
به ظاهر، ریشه اعتقاد به تناسخ شبه قاره هند است و از آنجا به سایر فرهنگها نیز سرایت کرده است. این باور با آموزههای ادیان آسمانی سازش ندارد و دلایل فراوانی بر نادرستی آن ارائه شده است.
تعریف و جایگاه
تناسخ یا بازپیدایی را بهمعنای انتقال روح انسان از جسمی به جسم دیگر دانستهاند.[۱] گفته شده که در فرایند تناسخ زندگی گذشتۀ فرد چگونگی جسم جدید او را تعیین میکند.[۲] هسته اصلی مفهوم تناسخ را حضور روح پس از مرگ در جهان جسمانی برشمردهاند؛ حضوری که دلایل آن در نظامهای مختلف دینی و فلسفی بسیار متنوع قلمداد شده است.[۳] عقیده تناسخ را یکی از معتقدات عام اکثر ادیان تاریخ بشر، از ادیان ابتدایی تا ادیان جدید، برشمردهاند.[۴]
تناسخ با برخی اعتقادات ادیان ابراهیمی، بهخصوص با اعتقاد به معاد، ناسازگار قلمداد شده است.[۵] در میان مسلمانان، بطلان تناسخ و کفرآمیز بودن آن مورد اجماع تلقی شده است.[۶] در میان شیعیان، باور به تناسخ باطل و اعتقاد به آن، بهدلیل انکار معاد، کفر دانسته شده است.[۷] برخی از عالمان اهلسنت، تناسخ را با عقیده رجعت در باور شیعه یکی دانستهاند و به همین دلیل آنان را از معتقدان به تناسخ دانستهاند.[۸]
برخی محققان اعتقاد به ازلیبودن ارواح، ناتوانی در توجیه رنجها، تلاش برای ایجاد سازگاری میان شرور و عدل الهی و توجیه اعمال انتقامجویانه را از دلایل رشد باور به تناسخ در برخی از افراد دانستهاند.[۹]
مفهومشناسی و انواع تناسخ
تنها وجه اشتراک میان تعاریف و انواع تناسخ عقیده انتقال روح از جسمی به جسم دیگر دانسته شده است.[۱۰] تناسخ را به دو قسم تناسخ نزولی و صعودی تقسیم کردهاند:[۱۱]
- تناسخ نزولی: تناسخ ملکی به انتقال روح غیرکامل به مرتبهٔ پایینتر انسانی، حیوانی، گیاهی و جمادی گفته شده است.[۱۲]
- تناسخ صعودی: به انتقال روح از یک مرتبه انسانی، حیوانی، گیاهی و جمادی پایینتر به مرحله بالاتر گفته شده است.[۱۳]
تناسخ با مسخ متفاوت قلمداد شده است:[۱۴] در تناسخ، روح پس از جدایی از بدن به بدن دیگر تعلق میگیرد، ولی در مسخ، روح از بدن جدا نمیشود، بلکه تنها شکل بدن تغییر میکند تا انسان گناهکار خود را بهصورت حیوان ببیند و از آن رنج ببرد.[۱۵]
تناسخ در میان مسلمانان
امام رضا(ع):
مَنْ قَالَ بِالتَّنَاسُخِ فَهُوَ کافِرٌ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ مُکذِّبٌ بِالْجَنَّةِ وَ النَّارِ
هر کس معتقد به تناسخ باشد به خدای بزرگ کافر شده و بهشت و جهنم را تکذیب کرده است.[۱۶]
آشنایی با عقیده تناسخ در میان مسلمانان را از طریق برخورد آنان با عقاید برخی ملل، چون هندیان و یونانیان، دانستهاند.[۱۷] اعتقاد به وجود مسخ در ادیان ابراهیمی را نیز یکی دیگر از راههای آشنایی مسلمانان با عقیده تناسخ به شمار بردهاند.[۱۸] نشانههایی از وجود عقیدهٔ تناسخ در میان عربهای پیش از اسلام در برخی منابع آمده است.[۱۹]
مخالفان با تناسخ
از نظر محققان، باور به تناسخ در عقاید اکثریت مسلمانان، از جمله شیعیان، جایی نداشته است.[۲۰] روایاتی از امامان شیعه(ع) در رد بر تناسخ وارد شده است.[۲۱] در یکی از توقیعات امام زمان(ع)، از برخی از غالیان شیعه، که معتقد به تناسخ بودهاند، تبری جسته شده است.[۲۲] در احادیث شیعه، انکار بهشت و دوزخ اخروی بهعنوان عامل اصلی تکفیر معتقدان تناسخ قلمداد شده است.[۲۳] برخی عالمان رجال شیعه نیز به تضعیف راویان معتقد یا متهم به تناسخ پرداختهاند.[۲۴]
مفسران شیعه با تکیه بر آیات معاد در قرآن به رد نظریه تناسخ پرداختهاند.[۲۵] آنان استدلالهای ارائهشده از سوی برخی معتقدان تناسخ با استفاده از آیات قرآن را نقد کردهاند.[۲۶] متکلمان شیعه برای رد تناسخ دلایلی ارائه کردهاند.[۲۷] همچنین، آنان دلایل طرحشده برای پذیرش تناسخ از سوی معتقدان به تناسخ را نقد و رد کردهاند؛[۲۸] برای نمونه، شیخ طوسی حکمت رنج انسان در دنیا را منحصر در عقاب ندانسته و به این طریق استدلال معتقدان به تناسخ مبنی بر اینکه رنج انسانهای بیگناه در این دنیا بهدلیل گناه در زندگی قبلی آنان است را رد کرده است.[۲۹]
معتقدان به تناسخ
مواجهه مسلمانان با تمدنها و ادیان دیگر، از جمله بوداییان، مانویان، یونانیان و مزدکیان، را از عوامل گرایش برخی مسلمان به تناسخ دانستهاند.[۳۰] قدیمیترین معتقد به تناسخ از میان مسلمانان را برخی عبدالله بن حارث[۳۱] و برخی عبدالله بن سبأ بهقلم آوردهاند.[۳۲] در میان فرق اسلامی، غلات را از اولین معتقدان به تناسخ دانستهاند.[۳۳] برخی فرقهشناسان اسلامی، عقیده برخی فرقههای غالی شیعه، مانند کیسانیه، در حلول روح الهی در روح امامان شیعه(ع) را با عقیده تناسخ یکسان دانستهاند؛[۳۴] امری که از سوی محققان ناشی از وجود شباهتهایی در حلول و تناسخ و تسامح فرقهشناسان در این مورد قلمداد شده است.[۳۵] همچنین، اسماعیلیه را، به دلیل داشتن عقایدی شبیه به عقاید معتقدان به تناسخ، معتقد به تناسخ قلمداد کردهاند.[۳۶]
در منابع، از دیگر معتقدان به تناسخ به افراد و گروههای دیگری نیز اشاره شده است؛ از جمله ابن ابیالعوجاء،[۳۷] برخی عالمان معتزلی،[۳۸] نُصَیریه[۳۹]، دروزیه،[۴۰] اهل حق،[۴۱]، راوندیه،[۴۲] سپیدجامگان،[۴۳] خرمدینیّه،[۴۴] و برخی فرقههای التقاطی مانند، یزیدیان، آذر کیوانیان، نقطویان و پسیخانیان.[۴۵]
تناسخ در فلسفه اسلامی
برخی محققان معتقدند که در تاریخ فلسفه اسلامی وجود فیلسوفان معتقد یا متمایل به تناسخ موجب عمیقتر شدن ادله موافقان تناسخ و به تبع آن ادله مخالفان آن شده است.[۴۶] محمد بن زکریای رازی را نخستین فیلسوف اسلامی معتقد به تناسخ دانسته اند. در میان دیگر فیلسوفان اسلامی، اخوان الصفاء و فارابی را نیز دارای گرایش به تناسخ با تفسیری خاص بهشمار بردهاند.[۴۷]
ابنسینا نخستین فیلسوف اسلامی دانسته شده که به تفصیل به تناسخ پرداخته است.[۴۸] گفته شده که در میان فیلسوفان اسلامی، ابنسینا و پیروان او، با فرض اینکه اساس تناسخ اعتقاد به قدیمبودن نفس انسانی است، برای رد تناسخ تلاش کردند؛ تلاشی که معطوف به نفى قدیمبودن و اثبات حادثبودن نفس انسانی بوده است.[۴۹] ابنسینا طی استدلالی تلاش میکند تا نشان دهد که لازمه تناسخ تعلق دو نفس به یک بدن خواهد بود و از محالبودن این نتیجه بطلان تناسخ را اثبات کند.[۵۰] به گزارش برخی محققان، این استدلال ابنسینا از سوی سایر فیلسوفان مشائی مورد استقبال قرار گرفت و در آثارشان تکرار شد.[۵۱]
دلیل اول: تعلق دو نفس به یک بدن
- مقدمه۱. اجسام نباتی، حیوانی و انسانی، دارای نفس است.
- مقدمه۲. جسمی که نفس دارد، موقعی که آمادگی برای پذیرش روح و نفس را داشت، آن روح از جانب خدا به او داده میشود.
- مقدمه۳. هر بدن و جسمی، نفسی مختص به خود دارد و نمیتواند بدون نفس باشد؛
- مقدمه۴. در فرایند تناسخ، بدنی که نفس میخواهد به آن بپیوندد، بر اساس مقدمات قبلی، خودش یک نفس دارد و حالا نیز یک روح و نفس جدید به او تعلق میگیرد؛
- مقدمه۵. خاصیت و ویژگی نفس، تدبیر کارهای بدن و برطرف کردن نیازهای آن و دستور دادن به آن است؛
- در نتیجه، اگر تناسخ درست باشد و اتفاق بیفتد، لازمهاش این است که یک بدن، دارای دو روح و دو نفس بشود و چون هر نفس، تدبیر و کارکرد خاص خود را دارد، دو نفس در یک بدن ممکن نیست، زیرا هر یک میخواهد به صورتی دستور دهد و لازمه آن، بینظمی و از بین رفتن انسان است.
علاوه بر اینکه، وجود دو نفس در یک بدن، خلاف چیزی است که هر کسی در درون خود مییابد که یک نفس بیشتر ندارد.[۵۲][۵۳]
دلیل دوم: عدم هماهنگی میان نفس و بدن
- مقدمه۱. ترکیب بدن و نفس یک ترکیب واقعی و حقیقی است نه یک ترکیب ساختگی و از قبیل ترکیبهای صنعتی یا ترکیبهای شیمیایی؛
- مقدمه۲. در جایی که ترکیب میان اجزا، ترکیب حقیقی باشد، یک نحوه وحدت و اتصالی میان اجزاء ایجاد میشود؛
- مقدمه۳. نتیجه این وحدت میان اجزا این است که نفس انسانی، هماهنگ با تکامل بدن پیش میرود؛
- مقدم۴.نفس در نتیجه وحدت و هماهنگیای که با تکامل بدن پیدا کرده است، به مرور از حالت جنینی به انسان کامل تبدیل و یکسره در حال تکامل است؛
- حال، در فرض تناسخ، بدنی که تکامل یافته است همراه با یک نفسی میشود که کمالاتی را به دست آورده است و در این صورت، هماهنگی و اتحادی میان آنها ایجاد نمیشود و هر یک دیگری را کنار میزند و در نتیجه در این صورت، هماهنگیای بین نفس و بدن ایجاد نمیشود و نفس نمیتواند در بدنی که خودش کامل شده، کاری را انجام دهد.[۵۴]
دلیل سوم: لزوم تساوی
اگر تناسخ درست باشد، باید تعداد موجودات زنده همیشه یکسان باشد تا روح با فوت یک بدن بلافاصله وارد بدن دیگری شود، چرا که روح بدون بدن حتی در دیدگاه اهل تناسخ ناممکن است، در این صورت لازم است تعداد موجودات زنده همواره یکسان باشد و روشن است که تعداد موجودات زنده یکسان نیست. علاوه بر اینکه سؤال میشود ارواح اولیه چگونه پدید آمدند و در میان ایشان تفاوتها و سختیها و راحتیها چگونه قابل توجیه است؟
دلیل چهارم: عدم امکام جریان حکمت تناسخ در برخی افراد
اگر وضع فعلی هرکس حاصل کارهای گذشتۀ اوست و افراد برحسب اعمال خود به درجات پایینتر یا بالاتر میروند، در مورد عالیترین درجه خیر و پایینترین درجه شر این مشکل پیش میآید که امکان فرا رفتن یا فرود آمدن سلب میشود. یعنی اگر پیامبر یا فرشته که در عالیترین مرتبه خیر قرار دارند ثوابی کنند، درجه بالاتری وجود ندارد که به پاداش عملشان به آن برسند، و اگر پایینترین مرتبۀ شر مرتکب گناهی شود مرتبه فروتری وجود ندارد که کیفر گناهش شود.[۵۵]
دلیل پنجم: نادرست بودن حکمت تناسخ
یکی از دلایل تناسخیان، توجیه رنجهایی بود که علت آن را متوجه نشده و برای توجیه آن گناهان زندگی قبلی را مطرح میکردند. ولی با توجه به فلسفه زندگی در دنیا و امتحانهای الهی و اینکه برخی رنجها مقدمهای برای رسیدن به کمالات نفسانی و ثوابهای آینده است، دلیل آنها پایه و اساس خود را از دست میدهد.
بنابراین اگر همه رنجها و مصیبتها نتیجه کردارهای زشت گذشتۀ فرد باشد باید هر مصیبت دیدهای را بتوانیم سرزنش و تحقیر کنیم در حالی که اهانت و تحقیر کودکان و حیوانات کاری غیرمعقول است و رنجهای بسیاری افراد از جمله پیامبران معصوم الهی در جهت رشد و کمال ایشان است نه پیامد گناهان زندگی سابق.[۵۶]
دلیل ششم: ناکافی بودن حکمت تناسخ
اگر رنج، کیفر گناه است، بنابراین باید با توبه شخص گناهکار یا راضی شدن صاحب حق، این رنجها نیز پایان بیابد و مثلاً بیمار با توبه بهبود یابد. در حالیکه چنین نیست و این سختیها با توبه از بین نمیرود.[۵۷]
علاوه براینکه رنجی هم که انسان برای به واسطه خطای خود یا به جهت دفع کردن ضرری از خود متحمل میشود، هرگز نمیتواند کیفر محسوب شود، مثلاً انسان خود را در طلب علم و ادب یا در تجارت یا درمان به زحمت میافکند اما این کار را برای سود میکند.[۵۸]
دلیل هفتم: فراگیر نبودن حکمت تناسخ
بسیاری از کافران و فاسقان در راحت و نعمت به سر میبرند، پس اگر مطابق سخن تناسخیان این افراد پاداش نیکیهای گذشتۀ خود را میبینند و باید آنان را تکریم کنیم و به آنان احترام بگذاریم نه اینکه آنان را به واسطه طمع کاری و بدکاری سرزنش کنیم.[۵۹]
بنابراین، اینکه رنجها به واسطه گناهان سابق ماست و لذتها به واسطه نیکیهای سابق، عمومیت ندارد.
دلیل هشتم: به یاد نیاوردن بدن سابق
در صورت قبول تناسخ باید حداقل بخشی از گذشته خود را در بدن سابق به یاد آوریم، در حالی که اصلا هیچ کسی چنین چیزهایی را به یاد نمیآورد.
البته ممکن است گفته شود که چون این انتقال طول کشیده است یا اینکه به واسطه انتقال، یک زمانی بین کارهای عقل و پردازشهای آن وقفه افتاده است، به همین جهت، بدن سابق خود را به یاد نمیآوریم.
جوابی که در برابر این احتمال داده شده این است که امور مهم در زندگی هر فردی، امری نیست که به واسطه گذر زمان از یادها بروند. حال این چه زندگی سابقی در همین دنیاست که به یاد هیچ کسی نمیآید.[۶۰]
تناسخ در عرفان اسلامی
برخی محققان معتقدند که مبانی عرفان اسلامی، از جمله شوق عارفان به ترک کامل دنیا و اندیشه فنای فی الله، نمیتواند با تناسخ سازگار باشد.[۶۱] این عدم سازگاری از نظر آنان به دلیل آن است که تناسخ خود نوعی بازگشت روح به بدنِ دنیوی است.[۶۲] حضور بنیادهای عقیدتی اسلامی، مانند عقیده معاد، در اندیشه عارفان و صوفیان اسلامی را نیز از جمله دلایل رد تناسخ توسط آنان دانستهاند؛[۶۳] آنچنان که صوفیان برجستهای چون ابونصر سراج[۶۴] (درگذشت: ۳۷۸ق)، ابنعربی[۶۵] (۵۶۰-۶۳۸ق)، شیخ محمود شبستری[۶۶] و علاءالدوله سمنانی (۶۵۹-۷۳۶ق)[۶۷] به نقد و رد تناسخ پرداختهاند. برای نمونه، محمود شبستری تناسخ را حاصل نگاه «تنگچشمانه» به آفرینش میداند؛[۶۸] نگاهی که شارحان گلشن راز آن را بهمعنای نادیدهگرفتن بدن برزخی و منحصر دانستن محل تجلی روح پس از مرگ در بدن مادی دانستهاند.[۶۹]
وجه دیگر توجه عارفان و صوفان اسلامی به تناسخ، اعتقاد به حلول در میان برخی صوفیان دانسته شده است؛ اعتقادی که، با یکی گرفته شدن تناسخ و حلول در میان اندیشمندان مسلمان، موجب متهمشدن همه صوفیان و عارفان اسلامی به اعتقاد به تناسخ میشده است.[۷۰] همچنین، اعتقاد به مفهوم تجلی (ظهور الهی در موجودات) در عرفان و تصوف اسلامی را عامل دیگری برای متهمشدن عارفان و صوفیان مسلمان به اعتقاد به تناسخ دانستهاند.[۷۱] این اتهام موجب پاسخگویی برخی عارفان اهلِ تحقیق شده و آنان با نقد و رد تناسخ مفاهیمی مانند تجلی را غیر از تناسخ دانستهاند.[۷۲]
پانویس
- ↑ مینایی، «تناسخ»، ص۸۶.
- ↑ ویتمن، تاریخ و خاستگاه آیین هندو، ۱۳۸۲ش، ص۲۹.
- ↑ مینایی، «تناسخ»، ص۸۸.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۱۳۵۴ش، ص۱۰۵.
- ↑ مینایی، «تناسخ»، ۲۲۸.
- ↑ ابنحزم اندلسی، الفصل، ۱۴۱۶ق، ج۱، ص۱۱۰.
- ↑ شیخ صدوق، الإعتقادات، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۶۳.
- ↑ امین، احمد، فجر الاسلام، ۱۹۶۹م، ص۲۷۷.
- ↑ مکارم شیرزای، «تناسخ یا بازگشت ارواح»، ص۴۷-۵۰؛ مینایی، «تناسخ»، ص۹۰-۹۳.
- ↑ مینایی، «تناسخ»، ۲۲۷.
- ↑ عضدالدین ایجی، المواقف، بیروت، ص۳۷۴.
- ↑ عضدالدین ایجی، المواقف، بیروت، ص۳۷۴.
- ↑ عضدالدین ایجی، الواقف، بیروت، ص۳۷۴.
- ↑ مازندرانی، شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۳۱۵؛ جوادی آملی، تسنیم، ۱۳۸۸ش، ج۵، ص۱۳۲؛ سبحانی، منشور عقاید امامیه، ۱۳۷۶ش، ص۱۹۵.
- ↑ سبحانی، منشور عقاید امامیه، ۱۳۷۶ش، ص۱۹۵.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۰۰.
- ↑ مینایی، «تناسخ»، ۲۲۸.
- ↑ ؟
- ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۱۱۹.
- ↑ ذهبی، «تناسخ در جهان اسلام»، ص۱۸۰.
- ↑ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۲۰۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۳۲۰-۳۲۱.
- ↑ احمد طبرسی، ج ۲، ص۴۷۴ ۴۷۵
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۳۲۰.
- ↑ علامه حلی، خلاصة الاقوال، ۱۳۸۱ش، ص۷۷.
- ↑ ذهبی، «تناسخ در جهان اسلام»، ص۱۸۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ۱۳۹۳ق، ص۳۱۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱، ص۱۶۴-۱۶۵.
- ↑ شیخ صدوق، الإعتقادات، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۶۳؛ مفید، تصحیح اعتقادات الامامیه، ۱۴۱۳ق، ص۸۷-۹۰؛ سبحانی، الالهیات، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۳۰۵-۳۱۲.
- ↑ سید مرتضی، الذخیرة، ۱۴۱۱ق، ص۲۳۴-۲۳۸؛ مفید، مسائل السرویه، ص۴۷-۴۹.
- ↑ طوسی، الاقتصاد، ۱۴۰۰ق، ص۸۷-۸۸.
- ↑ ذهبی، «تناسخ در جهان اسلام»، ص۱۸۰.
- ↑ نوبختی، فرق الشیعه، ۱۴۰۴، ص۳۴-۳۵.
- ↑ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۴۰۸ق، ص۲۵۴-۲۵۵.
- ↑ ذهبی، «تناسخ در جهان اسلام»، ص۱۸۰.
- ↑ ملطی، التنبیه و الرد، ۱۴۱۳ق، ص۲۹؛ اسفراینی، التبصیر فی الدین، قاهره، ص۲۷؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۴۰۸ق، ص۲۲۷.
- ↑ ذهبی، «تناسخ در جهان اسلام»، ص۱۸۰.
- ↑ اسیوطی، جواهرالعقود، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۲۷۴.
- ↑ اسفراینی، التبصیر فی الدین، قاهره، ص۱۱۵.
- ↑ بغدادی، الفرق بین الفرق، ۱۴۰۸ق، ص۲۶۱-۲۶۲؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص۶۰-۶۲
- ↑ اشعری، المقالات و الفرق، ۱۳۶۰ش، ص۲۴۶-۲۴۷.
- ↑ نویسنده ناشناس، کتاب النقط و الدوایر، ۱۹۰۲ق، ص۳۰-۳۲.
- ↑ خواجهالدین، سرسپردگان، ۱۳۴۹ش، ص۱۴.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۸۱.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۱۵۴-۱۵۵.
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایة، ۱۴۱۰ق، ج۱۰، ص۲۷۰.
- ↑ ذکاوتی قراگوزلو، «تناسخ و نحلههای شعوبی متأخر»، ص۶۲-۷۳.
- ↑ مینایی، «تناسخ»، ص
- ↑ مینایی، «تناسخ»، ص
- ↑ ذهبی، «تناسخ در جهان اسلام»، ص
- ↑ مینایی، «تناسخ»، ص۹۳.
- ↑ ابنسینا، المبدأ و المعاد، ۱۳۶۳ش، ص۱۰۸-۱۰۹.
- ↑ مینایی، «تناسخ»، ص۹۳.
- ↑ حلی، کشف المراد، ص۱۱۳
- ↑ ملاصدرا، اسفار، ج ۹، ص۱۰۹.
- ↑ ملاصدرا، اسفار، ج ۹، ص۳۲.
- ↑ شهرستانی، نهایة الاقدام، ص۳۹۵.
- ↑ قاضی عبدالجبار، المغنی، ج ۱۳، ص۴۰۵-۴۰۸؛ قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص۴۸۷؛ طوسی، الاقتصاد، ص۸۸-۸۹.
- ↑ قاضی عبدالجبار، المغنی، ج ۱۳، ص۴۱۰
- ↑ قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۳، ص۴۱۴-۴۱۵
- ↑ قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۳، ص۴۰۹.
- ↑ قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۳، ص۴۱۱-۴۱۲؛ قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ص۴۸۷-۴۸۸؛ نیز نک: طوسی، الاقتصاد، ص۸۸-۸۹؛ محقق حلّی، ص۱۰۹؛ هفتادوسه ملت، ص۳۱.
- ↑ ذهبی، «تناسخ در جهان اسلام»، ص
- ↑ ذهبی، «تناسخ در جهان اسلام»، ص
- ↑ ذهبی، «تناسخ در جهان اسلام»، ص
- ↑ ابونصر سراج، اللمع، ۱۳۸۰ق، ص۵۴۱-۵۴۲.
- ↑ ابنعربی، الـفتوحات المکیة، ۱۴۰۷ق، ص۱۹۹-۲۰۰.
- ↑ شبستری، گلشن راز، ۱۳۶۸ش، ص۷۱.
- ↑ علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، ۱۳۶۹ش، ص۲۲۲-۲۲۵.
- ↑ شبستری، گلشن راز، ۱۳۶۸ش، ص۷۱.
- ↑ لاهیجی، مفاتیح الاعجاز، ۱۳۱۳ق، ص۳۳.
- ↑ مینایی، «تناسخ»، ص
- ↑ مینایی، «تناسخ»، ص
- ↑ شبستری، گلشن راز، ۱۳۶۸ش، ص۸۱.
منابع
- ابن ابیالحدید، عبدالحمید بن هبةالله، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبة آیةالله العظمی المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ق.
- ابنحزم اندلسی، الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، تحقیق احمد شمسالدین، بیروت، دار الکتب العلمية، ۱۴۱۶ق.
- ابنسینا، المبدأ و المعاد، تحقیق عبداللّه نورانی، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران-دانشگاه مکگیل، ۱۳۶۳ ش.
- ابنعربی، محمد بن علی، الـفتوحات المکیة، تحقیق عثمان یحیی و ابراهیم مدکور، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، ۱۴۰۷ق.
- ابن قدامه مقدسی، الشرح الکبیر، در ابن قدامه، المغنی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، تحقیق علی شیری، بیروت، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
- ابوحاتم رازی، کتاب الاصلاح، چاپ حسن مینوچهر و مهدی محقق، تهران ۱۳۷۷ش.
- ابوحاتم رازی، اعلام النبوة، چاپ صلاح صاوی و غلامرضا اعوانی، تهران ۱۳۵۶ش.
- ابوریحان بیرونی، کتاب البیرونی فی تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن ۱۳۷۷/۱۹۵۸.
- ابونصر سراج، عبدالله بن علی، اللمع، تحقیق طه عبدالباقی سرور و عبدالحلیم محمود، مصر، دار الکتب الحدیثة، ۱۳۸۰ق.
- احمدبن علی طبرسی، الاحتجاج، چاپ محمدباقر موسوی خرسان، بیروت ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
- احمدبن یحیی مهدی لدین اللّه، کتاب المنیة و الامل فی شرح الملل و النحل، چاپ محمدجواد مشکور، بیجا، ۱۹۸۸.
- اسفراینی، شهفور بن طاهر، التبصیر فی الدین و تمییز الفرقة الناجیة عن الفرق الهالكین، تحقیق محمد زاهد بن الحسن الکوثری، قاهره، المکتبة الأزهرية للتراث، بیتا.
- اشعری، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق محمدجواد مشکور، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۰ش.
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۵/۱۳۸۷/ ۱۹۶۵/۱۹۶۷، چاپ افست بیروت، بیتا.
- امین، احمد، فجر الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۹۶۹م.
- بغدادی، عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق و بیان فرقة الناجیة منهم، بیروت، دار الجيل، ۱۴۰۸ق.
- تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، منسوب به سیدمرتضی بن داعی حسنی رازی، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۶۴ش.
- جعفربن حسن محقق حلّی، المسلک فی اصول الدین، چاپ رضا استادی، مشهد ۱۳۷۳ش.
- جوادی آملی، عبدالله، تسنیم (تفسیر قرآن کریم)، تحقیق احمد قدسی، قم، مرکز نشر اسراء، ۱۳۸۷ش.
- حسن بن موسی نوبختی، فرق الشیعة، چاپ محمدصادق آل بحرالعلوم، نجف ۱۳۵۵/ ۱۹۳۶.
- علاءالدوله سمنانی، مصنفات فارسی، تحقیق نجیب مایل هروی، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۹ش.
- علامه حلی، حسن بن یوسف، ترتیب خلاصة الاقوال فی معرفة الرجال، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی استان قدس رضوی، ۱۳۸۱ش.
- حسن بن یوسف علامه حلّی، الاسرار الخفیة فی العلوم العقلیة، قم ۱۳۷۹ش.
- خلیل بن اسحاق جندی، مختصر خلیل، ج ۱، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۵.
- خواجهالدین، سید محمدعلی، سرسپردگان (تاریخ و شرح عقاید دینی اهل حق)، تبریز، چاپخانه خورشید، ۱۳۴۹ش،
- ذهبی، عباس، «تناسخ»، در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج۱۶، تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۸۷ش.
- سعدبن عبداللّه اشعری، کتاب المقالات و الفرق، چاپ محمدجواد مشکور، تهران ۱۳۶۱ش.
- سبحانی، جعفر، الالهیات علی هدی الکتاب و السنة و العقل، قم، مؤسسة الامام الصادق(ع)، ۱۴۱۳ق.
- سبحانی، جعفر، منشور عقايد اماميه، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، ۱۳۷۶ش.
- سید مرتضی، علی بن حسین، الذخيرة فی علم الکلام، تحقیق، سید احمد حسینی اشکوری، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۱ق.
- شبستری، محمود بن عبدالکریم، گلشن راز، تحقیق صمد موحد، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۶۸ش.
- شهرستانی، محمدبن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق علی حسن فاعور و امیر علی مهنا، بیروت، دار المعرفة، ۱۴۱۵ق.
- صدوق، محمد بن علی، عيون أخبار الرضا(ع)، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۴ق.
- صدوق، محمد بن علی، الإعتقادات، قم، المؤتمر العالمی لألفية الشيخ المفيد، ۱۴۱۳ق.
- صدرالمتالهین، صدرالدین محمد، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، تصحیح و تعلیق: سید جلال الدین آشتیانی، مشهد، المرکز الجامعی للنشر، ۱۳۶۰ش، چاپ دوم.
- صلبیا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، تهران، انتشارات حکمت، ۱۳۶۶ش.
- طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۳۹۳ق.
- طوسی، محمد بن حسن، الاقتصاد الهادی الی طریق الرشاد، اصفهان، مکتبة چهل ستون العامة و مدرستها، ۱۴۰۰ق.
- طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار إحياء التراث العربی، بیتا.
- عبدالحسین امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج ۲، بیروت ۱۳۹۷/۱۹۷۷.
- عضدالدین ایجی، عبدالرحمان بن احمد، المواقف فی علم الکلام، بیروت، عالم الکتب، بیتا.
- عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب اصول الدین، استانبول ۱۳۴۶/ ۱۹۲۸، چاپ افست بیروت ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
- عبدالقاهربن طاهر بغدادی، کتاب الملل و النحل، چاپ البیرنصری نادر، بیروت ۱۹۷۰.
- عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت: دارالمعرفه،] بیتا.
- عبدالملک بن عبداللّه امام الحرمین، کتاب الارشاد، چاپ محمدیوسف موسی و علی عبدالمنعم عبدالحمید، مصر ۱۳۶۹/۱۹۵۰.
- عزیزالدین بن محمد نسفی، کشف الحقایق، چاپ احمد مهدوی دامغانی، تهران ۱۳۵۹ش.
- علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلّین، چاپ هلموت ریتر، ویسبادن ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
- ذکاوتی قراگزلو، علیرضا، «تناسخ و نحلههای شعوبی متأخر»، در معارف، شماره ۵۰، مرداد-آبان ۱۳۷۹ش.
- فخرالدین بن محمد طریحی، مجمع البحرین، چاپ احمد حسینی، تهران ۱۳۶۲ش.
- فلوطین، دورة آثار فلوطین، ترجمة محمدحسن لطفی، تهران ۱۳۶۶ ش.
- قاضی عبدالجبار بن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج ۱۳، چاپ ابوالعلاء مصنفی، قاهره ۱۳۸۲/۱۹۶۲.
- قاضی عبدالجبار بن احمد، شرح الاصول الخمسة، چاپ عبدالکریم عثمان، قاهره ۱۴۱۶/۱۹۹۶.
- کیخسرو اسفندیار، دبستان مذاهب، چاپ رحیم رضازاده ملک، تهران ۱۳۶۲ ش.
- لاهیجی، محمد بن یحیی، مفاتیح الاعجاز (شرح گلشن راز)، نشر میرزا محمد شیرازی ملکالکتاب، بمبئی، ۱۳۱۳ق.
- مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت، مؤسسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
- محمد عبدالرحمان مبارکفوری، تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
- محمد علی بن علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
- محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیة، با حواشی ملاهادی سبزواری، چاپ جلال الدین آشتیانی، مشهد ۱۳۴۶ ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۰ش.
- مکارم شیرازی، «تناسخ یا بازگشت ارواح»، در مجموعه مقالات کنگره شیخ مفید، قم، کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۳۷۲ش.
- ملاصدرا، محمدبن ابراهیم، المبدأ و المعاد، تهران، بینا، بیتا.
- ملاصدرا، محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، تهران ۱۳۳۷ش.
- محمدبن احمد دسوقی، حاشیة الدسوقی علی الشرح الکبیر، بیروت، داراحیاء الکتب العربیه، بیتا.
- محمدبن احمد ملطی، التنبیه و الرّد علی اهل الاهواء و البدع، چاپ محمدزاهدبن حسن کوثری، قاهره،۱۳۶۹ق.
- محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
- محمدبن عبدالکریم شهرستانی، کتاب نهایة الاقدام فی علم الکلام، چاپ آلفرد گیوم، قاهره، بیتا.
- محمدبن عمر فخررازی، المطالب العالیة من العلم الالهی، چاپ احمد حجازی سقا، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷
- محمدبن عمر فخررازی، البراهین در علم کلام، چاپ محمدباقر سبزواری، تهران ۱۳۴۱۱۳۴۲ش.
- محمدبن مبارکشاه میرک بخاری، شرح حکمة العین، چاپ جعفر زاهدی، مشهد ۱۳۵۳ش.
- محمدصالح بن احمد مازندرانی، بشرح اصول الکافی، با تعلیقات ابوالحسن شعرانی، چاپ علی عاشور، بیروت ۱۴۲۱/ ۲۰۰۰.
- مطهر بن طاهر مقدسی، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
- مفضل بن عمر، کتاب الهفت الشریف من فضائل.
- مفید، محمد بن محمد، تصحیح اعتقادات الامامیة، تحقیق حسین درگاهی، قم، المؤتمر العالمی لألفية الشيخ المفيد، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمد بن محمد، المسائل السرویه، قم، المؤتمر العالمی لألفية الشيخ المفيد، ۱۴۱۳ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۷۴ش.
- ملطی، محمد بن احمد، التنبیه و الرد علی اهل الاهواء و البدع، تحقیق محمد زینهم محمد عزب، قاهره، مکتبة مدبولی، ۱۴۱۳ق.
- منهاجی اسیوطی، محمد بن احمد، جواهر العقود و معین القضاة و المُوَقِعین و الشهود، تحقیق مسعد عبدالحمید محمد سعدنی، بیروت، دار الکتب العلیمه، ۱۴۱۷ق.
- مینایی، فاطمه، «تناسخ»، در دانشنامه جهان اسلام، ج۸، تهران، بنیاد دایرةالمعارف اسلامی، ۱۳۸۳ش.
- مینایی، فاطمه، «تناسخ»، در نقد و نظر، شماره ۴۳-۴۴، پاییز و زمستان ۱۳۸۵ش.
- ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، انتشارات پیروز، ۱۳۵۴ش.
- نجلا. ابوعزالدین، الدروز فی التاریخ، بیروت، ۱۹۹۰.
- نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، تحقیق محمدصادق آل بحرالعلوم، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۴ق.
- نویسنده ناشناس، کتاب النقط و الدوایر (و هو من کتب الدروز الدینیة)، تحقیق کریستیان فریدریش زیبولد، کیرشهایم( آلمان)، چاپخانه شمرسو، ۱۹۰۲م.
- هادی بن مهدی سبزواری، شرح المنظومة، چاپ حسن حسن زاده آملی، تهران ۱۴۱۶/۱۴۲۲.
- هفتادوسه ملت، یا، اعتقادات مذاهب: رسالهای در فرق اسلام از آثار قرن هشتم هجری، چاپ محمدجواد مشکور، تهران: عطائی، ?] ۱۳۴۱ش.
- EI 2 , s.vv. "Nus ¤ayriyya" (by H. Halm), "Tana ¦sukh" (by D. Gimaret)
- Encyclopaedia of religion and ethics , ed. James Hastings, Edinburgh: T. and T. Clark, 1980-1981, s.v. "transmigration"
- The Encyclopedia of philosophy ed. Paul Edwards, New York: MacMillan, 1972, s.v. "reincarnation" (by Ninian Smart)
- The Encyclopedia of religion , ed. Mircea Eliade, New York: Mac Millan, 1987, s.vv. "reincarnation" (by J. Bruce Long), "transmigration" (by R. J. Zwi Werblowsky)
- R. Strothmann , "Seelenwanderung bei den Nus ¤air ¦â", Oriens , 12(1959)
پیوند به بیرون
- منبع مقاله : دانشنامه جهان اسلام
- پرتال جامع علوم انسانی، تناسخ از دیدگاه شیخ اشراق
- پایگاه راسخون، مقاله تناسخ از دیدگاه شیخ اشراق
- پایگاه اطلاعات علمی، تفاوت روش شیخ اشراق و ملاصدرا در ابطال تناسخ
- پرتال جامع علوم انسانی، تناسخ ملکوتی در فلسفه صدرالمتالهین