«خَیرُ الْاُمُورِ اَوْسَطُها» یا «خَیرُ الْاُمُورِ اَوْساطُها«روایتی به این معناست که «بهترین امور، میانه آن است».
این روایت از طریق رسول اکرم(ص)، امام علی(ع)، امام کاظم(ع) و به عنوان حدیث قدسی نیز در منابع روایی آمده است که برخی آن را ضعیف دانستهاند.
برخی معنای اوسط در این روایت را به معنای عاقلترین دانسته و برای این معنا به آیات قرآن استشهاد کردهاند.
از نظر محققان، رعایت حد میانه در همه امور مطلوب نبوده و برای برخی از امور نظیر تقرب به خدا و کسب علم، هیچگونه میانهروی وجود ندارد. برخی سیره معصومان(ع) در انفاق تمام اموال خود به فقرا را مخالف این روایت دانسته و برخی نیز بیان داشتهاند که برای معصومان که خود ترازوی اعمال هستند، خیر الامور، حد اعلای آن عمل است.
این روایت در شعر و ادب پارسی شهرت داشته و از گذشته تا کنون اشعار بسیاری با اقتباس از آن سروده شده است.
مباحث حدیثشناسی
هنگامی که هارون عباسی در سفر حج به نزدیکی مدینه رسید، بزرگان شهر به استقبال وی آمدند که در پیشاپیش آنها امام کاظم(ع) سوار بر قاطر بود. ربیع به امام گفت: این چه مرکبی است که سوار شدهای و به استقبال هارون آمدهای؟! با این مرکب اگر بخواهی به فردی برسی، به او نخواهی رسید و اگر بخواهی از فردی بگریزی، قدرت آن را نخواهی داشت! امام فرمود: این مرکب از تکبر اسبهای تیزرو پایینتر، و از خواری الاغهای کندرو بالاتر است، و «خیر الامور اوسطها»
خَیرُ الْاُمُورِ اَوْسَطُها حدیثی است که در منابع روایی شیعه و سنی موجود بوده[۱] و بهمعنای آن است که «بهترین امور، حدّ میانه در آن است.»
در برخی از روایات، بجای واژه اوسط، جمع آن، یعنی واژه «اوساط» بهکار رفته است.[۲]
در منابع روایی، این حدیث هم از رسول اکرم(ص)،[۳] هم از امام علی(ع)،[۴] و هم از امام کاظم(ع) روایت شده است.[۵] و در کتاب بحارالانوار به عنوان حدیث قدسی معرفی شده است.[۶]
از سوی دیگر، روایاتی مشابه این روایت وجود دارد که مصداق «خیر الامور» را موارد دیگری چون «رضایت الهی»، «حُسن عاقبت»، «روشنگری حق»، «خالی بودن از طمع» و «موجب اصلاح انسان شدن» معرفی کردهاند.[۷]
عدهای این روایت را به جهاتی ضعیف دانسته[۸] و برخی بر این باورند که این روایت تنها در مواردی کارایی دارد که در آن تردید یا تعارض وجود دارد و اگرنه استناد به این حدیث درست نیست.[۹]
اختلاف در معنای واژه «اوسط»
برخی از محققین بر این باورند که معنای واژه «اوسط» در این روایت، حد میانه نیست، بلکه به معنای «عاقلترین» است. در نتیجه منظور این است که بهترین امور آن است که از روی عقل انجام گرفته باشد، نه اینکه در وسط امور باشد.[۱۰] به دلیل آنکه در آیه ۲۸ سوره قلم و نیز آیه ۱۴۳ سوره بقره نیز این واژه بهمعنای عاقل تفسیر شده است.[۱۱]
ابنابیالحدید ادیب و شارح نهجالبلاغه، نیز معتقد است وسط در لغت بهمعنای بهترین از هر چیز است و امت وسط که در قرآن آمده، یعنی افضل امتها.[۱۲]
حد میانه در چه اموری معتبر است؟
ناصر مکارم شیرازی، مفسر و فقیه شیعه، معتقد است که اصرار بر آنکه همیشه فضایل اخلاقی حد وسط در میان افراط و تفریط باشد، درست نیست، چرا که گاهی زیادهروی، در برخی از امور (نظیر تقرب به خدا و تقویت قوای عقلانی) پسندیده است.[۱۳]
محمدتقی مصباح یزدی، فیلسوف و مفسر شیعه نیز بر این باور است که مسائلی نظیر معرفت خدا، محبت خدا، تقرب به خدا و علم، حد میانه ندارد. به عنوان نمونه وی معتقد است، مسئله علم دو طرف دارد که یک طرف آن، جهل مطلق و طرف دیگرش علم نامتناهی است؛ بنابراین نمیتوان حد میانه آن را مشخص کرد و آن را به عنوان فضیلت مطرح کرد.[۱۴]
همچنانکه مولوی، شاعر و عارف قرن هفتم، این معنا را اینگونه به شعر آورده است:[۱۵]
مخالفت روایت با سیره و سخن معصومین(ع)
برخی بر این باورند که سیره امامان شیعه در پارهای از موارد، بر خلاف روایت خیر الامور اوسطها است. چه اینکه طبق شأن نزول آیه اطعام، امام علی(ع)، حضرت زهرا(س) و حسنین(ع) با آنکه روزه بودند، تمام طعام خود را در سه روز به مسکین، یتیم و اسیر انفاق کردند یا امام حسن مجتبی(ع) تمام دارای خود را به فقرا میداد یا اینکه امام علی(ع) درهمی از پول نخلستان برای خود نگه نمیداشت و موارد بسیاری از این دست.[۱۶]
از سوی دیگر عبدالله جوادی آملی، مفسر، فیلسوف و فقیه شیعه معتقد است خیر الامور اوسطها اشاره به این مطلب دارد که افراط و تفریط در همه اوصاف علمی و عملی انسان، ناپسند است اما دربارهٔ امامان شیعه که خود ترازوی عمل است، خیر الامور، حد اعلی خواهد بود، از این رو امام حسن(ع) کل اموالش را میبخشد.[۱۷]
بازتاب روایت در شعر و ادب پارسی
در میان ضربالمثلهای زبان فارسی، عبارت «اندازه نگهدار که اندازه نکوست» را معادل روایت خیرالامور اوسطها دانستهاند[۱۸] و شاعران فارسیزبان در آثار خود اشارات متعددی به این روایت داشتهاند. نظیر آنکه عبدالرحمن جامی، شاعر، موسیقیدان و عارف قرن نهم، اینگونه میسراید:[۱۹]
و یا محمّدتقی بهار ملقب به ملکالشعراء، میگوید:[۲۰]
پانویس
- ↑ عجلونی، کشف الخفاء، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ شیخ مفید، الإرشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۳۴.
- ↑ صافی، الجدول فی اعراب القرآن، ۱۴۱۸ق، ج ۱۵، ص۴۹، ابن عطیه اندلسی، المحرر الوجیز، ۱۴۲۲ق، ج ۱، ص۲۱۹.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۷۵، ص۱۱.
- ↑ اربلی، کشف الغمة، ۱۳۸۱ق، ج ۲، ص۲۲۹؛ کلینی، الکافی، ۱۳۶۳ش، ج۶، ص۵۴۱.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۱۰ق، ج ۷۴، ص۱۶۶.
- ↑ لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ۱۳۷۶ش، ص۲۳۷.
- ↑ برای نمونه نگاه کنید به عجلونی، کشف الخفاء، ۱۴۰۸ق، ج۱، ص۳۹۱.
- ↑ سرخسی، المبسوط، بیتا، ج۳، ص۱۶۵؛ کاشانی، بدائع الصنائع، ۱۴۰۹ق، ج۱، ص۲۳.
- ↑ زارعیان، «ادله نقلی به نفع یا علیه نظریه حد وسط ارسطوئی»، ص۶۶.
- ↑ قمی، تفسیر قمی، ۱۳۶۷ش، ج۲، ص۳۸۱.
- ↑ ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۳۷۷ش، ج۱۷، ص۲۹.
- ↑ مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ مصباح، اخلاق در قرآن، ۱۳۸۴ش، ص۳۱۹.
- ↑ مولوی، مثنوی معنوی، ۱۳۷۳ش، دفتر دوم، بخش ۱۰۳.
- ↑ زارعیان، «ادله نقلی به نفع یا علیه نظریه حد وسط ارسطوئی»، ص۷۲.
- ↑ جوادی آملی، «باید در همه اوصاف علمی و عملی از افراط و تفریط پرهیز کرد».
- ↑ امیر پاشائی، «تطبیق ضربالمثلهای عربی با ادب فارسی«، ص۷۲.
- ↑ جامی، دیوان جامی، ۱۳۸۳ش، فاتحة الشباب، قصیده سوم.
- ↑ ملکالشعرا بهار، «صفت عدالت»، سایت گنجور.
منابع
- ابنابیالحدید، عزالدین ابوحامد، شرح نهج البلاغه، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی، ۱۳۷۷ش.
- ابنعطیهاندلسی، عبدالحق بن غالب، المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، تحقیق: عبد السلام عبدالشافی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تحقیق و تصحیح هاشم رسولی محلاتی، تبریز، نشر بنیهاشمی، چاپ اول، ۱۳۸۱ق.
- امیر پاشائی، پانتهآ، «تطبیق ضربالمثلهای عربی با ادب فارسی»، در مجله رشد آموزش قرآن و معارف اسلامی، شماره ۹۸، پاییز ۱۳۹۴ش.
- جامی، نورالدین عبدالرحمن بن احمد، دیوان جامی، تهران، دفتر نشر مکتوب، ۱۳۸۳ش.
- جوادی آملی، عبدالله، «باید در همه اوصاف علمی و عملی از افراط و تفریط پرهیز کرد»، سایت اسراء، تاریخ درج مطلب: ۱ تیر ۱۴۰۲ش، تاریخ بازدید: ۱۶ مرداد ۱۴۰۳ش.
- زارعیان، شمسعلی، «ادله نقلی به نفع یا علیه نظریه حد وسط ارسطوئی»، در مجله پژوهشهای اخلاقی، شماره ۱۹، بهار ۱۳۹۴ش.
- سرخسی، شمسالدین، المبسوط، بیروت، دار المعرفه للطباعه والنشر والتوزیع، بیتا.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
- صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، دمشق، بیروت، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، ۱۴۱۸ق.
- عجلونی، اسماعیل، کشف الخفاء، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ق.
- کاشانی، أبیبکر، بدائع الصنائع، پاکستان، المکتبه الحبیبیه، ۱۴۰۹ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.
- لیثی واسطی، علی، عیون الحکم و المواعظ، قم، دار الحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، تحقیق: سید طیب موسوی جزایری، قم، دار الکتاب، ۱۳۶۷ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الطبع و النشر، ۱۴۱۰ق.
- مصباح، محمدتقی، اخلاق در قرآن، با کوشش محمدحسین اسکندری، قم، مؤسسه امام خمینی، ۱۳۸۴ش.
- ملکالشعرا بهار، محمدتقی، «صفت عدالت»، سایت گنجور، تاریخ بازدید: ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ش.
- مکارم شیرازی، ناصر و دیگران، اخلاق در قرآن، قم، مدرسه امام علی(ع)، ۱۳۸۵ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، ۱۴۰۳ق.
- مولوی، جلال الدین محمد بلخی، مثنوی معنوی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، ۱۳۷۳ش.