پرش به محتوا

الناس مسلطون علی اموالهم

از ویکی شیعه
الناس مسلطون علی اموالهم
اطلاعات روایت
نام‌های دیگرحدیث سلطنت و حدیث تسلّط
موضوعفقهی: اختیار و تسلط انسان بر اموال خویش
صادره ازپیامبر اکرم(ص)
اعتبار سندحدیث مرسل
منابع شیعهعَوالی اللِئالی
منابع سنیالجامع الصحیح للسُنن و المَسانید
مؤید رواییاحادیثی از امام صادق(ع) در کتاب کافی، استبصار، تهذیب الاحکام و من لا یحضره الفقیه
احادیث مشهور
حدیث سلسلةالذهبحدیث ثقلینحدیث کساءمقبوله عمر بن حنظلةحدیث قرب نوافلحدیث معراجحدیث ولایتحدیث وصایتحدیث جنود عقل و جهلحدیث شجره


النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِمْ (یعنی: مردم بر اموال خویش مسلط هستند) روایتی مشهور از پیامبر اکرم(ص) که بیانگر اختیار انسان بر اموال خود و امکان تصرف مشروع در آن‌ها است. فقیهان این روایت را یکی از مهم‌ترین مستندات قاعده سلطنت دانسته‌اند.

هرچند این روایت را حدیث مرسل دانسته‌اند، اما گفته شده شهرت و استناد گسترده فقیهان به آن، ضعف سندش را جبران می‌کند. همچنین، روایات دیگری نیز نقل شده که محتوای آن‌ها مشابه این حدیث است و بر حق تصرف مشروع انسان در دارایی‌های خود تأکید دارد.

دلیل قاعده سلطنت

«النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِمْ» (مردم بر اموال خویش مسلط هستند.) که به حدیث سلطنت[۱] و حدیث تسلط[۲] نیز شهرت دارد، روایتی مشهور[۳] از پیامبر اکرم (ص) است.[۴] فقیهان از این روایت برای اثبات قاعده سلطنت استفاده کرده‌اند[۵] و آن را مهم‌ترین دلیل روایی این قاعده دانسته‌اند.[۶]

همچنین این روایت در ابواب مختلف فقهی همچون رهن، قرض، عاریه، ودیعه و وقف مورد استناد قرار گرفته است.[۷] این حدیث بیانگر حق تصرف مشروع انسان بر اموال خود است و بر تسلط مالک بر دارایی‌هایش تأکید دارد.[۸]

سند حدیث

«النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِمْ» (مردم بر اموال خویش مسلط هستند.) را حدیث سلطنت[۹] یا حدیث تسلط[۱۰] می‌نامند که از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است.[۱۱] سند این روایت را ضعیف و آن را حدیثی مرسل دانسته‌اند.[۱۲] با این حال، شهرت حدیث و عمل فقیهان بر مبنای آن را عاملی برای جبران ضعف سندش دانسته‌اند.[۱۳] البته برخی مانند سید ابوالقاسم خویی بر این باورند که عمل مشهور جبران‌کننده ضعف سند نیست.[۱۴]

ابوالقاسم علیدوست، استاد فقه در حوزه علمیه قم، معتقد است که این حدیث به اندازه‌ای مشهور شده که متن آن جزو شعارهای مسلمانان درآمده است، و علاوه بر آن، محتوای مشابهی در دیگر روایات وجود دارد.[۱۵] بر این اساس، حدیث سلطنت معتبر محسوب می‌شود، حتی نزد کسانی که شهرت عملی و استناد فقیهان را کافی برای جبران ضعف سند نمی‌دانند.[۱۶]

این حدیث، علاوه بر منابع حدیثی،[۱۷] در آثار فقیهان بزرگی همچون شیخ طوسی (درگذشت: ۴۶۰ق[۱۸] محقق حلّی (درگذشت: ۶۷۶ق[۱۹] و علامه حلّی (درگذشت: ۷۲۶ق)[۲۰] نیز ذکر شده است. همچنین، این حدیث در منابع اهل‌سنت مانند الجامع الصحیح للسُنن و المَسانید نیز نقل شده است.[۲۱]

روایت‌های مشابه با حدیث سلطنت

روایات دیگری از معصومان(ع) نقل شده که محتوای آن‌ها را مشابه حدیث «النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَی أَمْوَالِهِمْ» دانسته‌اند؛[۲۲] از جمله:

  • امام صادق(ع) در پاسخ به سؤالی درباره واگذاری اموال به خویشاوندان، فرمود: «مال تا زمانی که صاحب آن زنده است، متعلق به اوست و می‌تواند هر کاری که بخواهد با آن انجام دهد.»[۲۳]
  • در حدیثی دیگر گزارش شده که صاحب‌مال، تا وقتی زنده است، می‌تواند هر تصمیمی که بخواهد دربارهٔ مالش بگیرد؛ اگر بخواهد آن را هدیه یا صدقه دهد و یا به حال خود رها کند.[۲۴]
  • همچنین در روایتی دیگر آمده است که صاحب‌مال تا زمانی که آثار زندگی در او وجود دارد، از هر شخص دیگری شایسته‌تر است که در مال خود تصرف کند.[۲۵]

پانویس

  1. مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۶۳.
  2. محقق داماد، قواعد فقه، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۱۱۶.
  3. مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۲۱.
  4. ابن‌أبی جمهور، عوالی اللئالی، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۲۲۲ و ج۲، ص۱۳۸؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۲۷۲.
  5. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج۲۳، ص۷۰؛ تبریزی، ارشاد الطالب، ۱۳۹۹ق، ج۱، ص۲۷۶؛ طباطبایی، ریاض المسائل، ۱۴۱۸ق، ج۱۴، ص۱۰۹. و ج۹، ص۳۲۷؛ مکارم شیرازی، بحوث فقهیة هامة، ۱۳۸۰ش، ص۵۵۹؛ حلی، بحوث فقهیة، مؤسسة المنار، ص۱۵۲.
  6. محقق داماد، قواعد فقه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۲۸؛ علیدوست، و ابراهیمی‌راد، «بررسی قاعده تسلط و گستره آن»، ص۱۲؛ غفاری، «بازنگری ادلهٔ قاعده تسلط»، ص۹۶.
  7. برای نمونه رجوع کنید به حلّی، إیضاح ترددات الشرائع، ۱۴۲۸ق، ج۱، ص۲۹۱، ۳۱۲، ۳۱۹ و ۳۲۹.
  8. مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۶۳.
  9. مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه، ۱۳۸۷ش، ج۳، ص۲۶۳.
  10. محقق داماد، قواعد فقه، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۱۱۶.
  11. ابن‌أبی جمهور، عوالی اللئالی، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۲۲۲ و ج۲، ص۱۳۸؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۲۷۲.
  12. محقق داماد، قواعد فقه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۲۸؛ صدر، القواعد الفقهیة، ۱۴۰۸ق، ج۴، ص۶۱۶.
  13. پولادین، «بررسی قاعده سلطنت با رویکرد حضرت امام خمینی (ره)»، ص۸۴.
  14. خوئی، مصباح الفقاهه، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۹۹ و ۱۰۰.
  15. علیدوست، و ابراهیمی‌راد، «بررسی قاعده تسلط و گستره آن»، ص۱۴.
  16. علیدوست، و ابراهیمی‌راد، «بررسی قاعده تسلط و گستره آن»، ص۱۴.
  17. ابن‌أبی جمهور، عوالی اللئالی، ۱۴۰۵ق، ج۱، ص۲۲۲ و ج۲، ص۱۳۸؛ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۲، ص۲۷۲.
  18. شیخ طوسی، الخلاف، ۱۴۰۷ق، ج۳، ص۱۷۶.
  19. محقق حلّی، الرسائل التسع، ۱۴۱۳ق، ص۳۰۷؛ محقق حلّی، نکت النهایة، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۳۵۴.
  20. علامه حلّی، تذکرة الفقهاء، ۱۴۱۴ق، ج۱۰، ص۲۴۷؛ علامه حلّی، نهج الحقّ، ۱۹۸۲م، ص۴۹۴.
  21. صُهَیب، الجامع الصحیح للسُنن و المَسانید، ۲۰۱۴م، ج۳۳، ص۲۱۷.
  22. مکارم شیرازی، القواعد الفقهیة، ۱۳۷۰ش، ج۲، ص۲۱؛ محقق داماد، قواعد فقه، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۲۲۸.
  23. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۸، حدیث ۵؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۲۰۲، حدیث ۵۴۶۶؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۶ق، ج۱۹، ص۲۹۷، حدیث ۱.
  24. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ۱۴۰۷ق، ج۹، ص۱۸۸، حدیث ۸؛ شیخ طوسی، الاستبصار، ۱۳۹۰ش، ج۴، ص۱۲۱-۱۲۲، حدیث ۱۲؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۶ق، ج۱۹، ص۲۹۷، حدیث ۲.
  25. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۷، ص۷، حدیث ۱؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ۱۴۱۳ق، ج۴، ص۲۰۱، حدیث ۵۴۶۵؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۴۱۶ق، ج۱۹، ص۲۹۸، حدیث ۴.

منابع

  • ابن‌أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، محقق و مصحح: عراقی، مجتبی، قم، دار سید الشهداء للنشر، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
  • پولادین، حجت، «بررسی قاعده سلطنت با رویکرد حضرت امام خمینی(ره)»، گفتمان حقوقی، شماره ۳۵، بهار و تابستان ۱۳۹۸ش.
  • تبریزی، میرزا جواد، ارشاد الطالب الی تعلیق المکاسب، قم، مطبعه مهر، ۱۳۹۹ق.
  • حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۴۱۶ق.
  • حلّی، حسین بن علی، بحوث فقهیة، بی‌جا، مؤسسة المنار، بی‌تا.
  • حلّی، نجم الدین جعفر، إیضاح ترددات الشرائع، محقق و مصحح: رجایی، سید مهدی، انتشارات قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۲۸ق.
  • خویی، سید ابوالقاسم، مصباح الفقاهه، قم، انصاریان، ۱۴۱۷ق.
  • شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الاستبصار فیما اختلف من الأخبار، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
  • شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، محقق، موسوی خرسان، حسن، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • شیخ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، الخلاف، محقق و مصحح: خراسانی، علی، شهرستانی، سید جواد، طه نجف، مهدی، عراقی، مجتبی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • صدر ، سید محمدباقر، القواعد الفقهیة (مباحث الأصول)، قم، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • صُهَیب، عبد الجبار، الصحیح للسنن و المسانید، بی‌جا، بی‌نا، ۲۰۱۴م.
  • طباطبایی، سید علی، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، قم، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام) لإحیاء التراث، ۱۴۱۸ق.
  • علامه حلّی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • علامه حلّی، حسن بن یوسف، نهج الحقّ و کشف الصدق، بیروت، دار الکتاب اللبنانی، چاپ اول، ۱۹۸۲م.
  • علیدوست، ابوالقاسم و محمد ابراهیمی‌راد، «بررسی قاعده تسلط و گستره آن»، حقوق اسلامی، شماره ۲۴، بهار ۱۳۸۹ش.
  • عمید زنجانی، عباسعلی. قواعد فقه، تهران، سمت، ۱۳۸۸ش.
  • غفاری، منصور، «بازنگری ادلهٔ قاعده تسلط»، در مجله علمی فقیهان، شمارهٔ ۶، سال سوم، بهار ۱۳۹۷ش.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مؤسسه دایرةالمعارف فقه اسلامی، فرهنگ فقه مطابق با مذهب اهل‌بیت علیهم‌السلام، قم، مؤسسه دایرة المعارف فقه اسلامی بر مذهب اهل‌بیت ۱۳۸۷ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، لبنان، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
  • محقق حلّی، نجم الدین جعفر بن حسن، الرسائل التسع، محقق و مصحح: استادی، رضا، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • محقق حلّی، نجم الدین جعفر بن حسن، نکت النهایة، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • محقق داماد، سید مصطفی، قواعد فقه، تهران، مرکز نشر علوم اسلامی، ۱۴۰۶ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، القواعد الفقهیة، قم، مدرسه الامام علی بن ابی‌طالب(ع)، ۱۳۷۰ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، بحوث فقهیة هامة، قم، مدرسة الإمام علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام، ۱۳۸۰ش.
  • نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۶۲ش.