حمص
حِمْص، استان و شهری در کشور سوریه. مساجد، کلیساها و زیارتگاههایی مانند جامع نوری در این شهر دیده میشود. علاوه بر آن، زیارتگاهی منسوب به امام علی (ع) و مقام جعفر طیار هم در این شهر است. مزار برخی صحابه و عالمان اسلامی که برخی از آنها منسوب به شیعه هستند، در شهر حمص است؛ از جمله اسامة بن زید، ابوذر غفاری، ابوموسی اشعری و قنبر، غلام امیرالمومنین.
حمص در ناآرامیهای سوریه که در سال ۲۰۱۱ میلادی شروع شد، عرصه درگیری میان مخالفان مسلح دولت سوریه با ارتش این کشور بود و ویرانی گستردهای در آن رخ داده است.
اطلاعات کلی
وسیعترین استان سوریه، به مرکزیت شهر حمص، در مرکز سوریه قرار دارد. از شمال به استانهای حماه و رقّه، از شمالشرقی به استان دیرالزور، از جنوبشرقی به کشورهای عراق و اردن، از جنوب به استان دمشق و از مغرب به استان طرطوس و کشور لبنان محدود است.[۱]
آب و هوای استان حمص در زمستان، معتدل و سرد و مرطوب و در تابستان، معتدل و گرم خشک است.[۲] دریاچه قطینه (حمص) ـ که درگذشته قدس نامیده میشد[۳]ـ در بیست کیلومتری جنوبغربی شهر حمص، از ذخیره آب نهرالعاصی تشکیل شده است و به فراوانی ماهی شهرت دارد.[۴]
منابع و معادن مهم استان، نفت، گاز، آهن و اورانیوم است.[۵] ذرت، گندم، پنبه، چغندرقند، میوه و انواع سبزی از محصولات آنجاست و صنایع آن، نساجی، پتروشیمی، سیمان، صنایع شیمیایی، صنایع روغنی، کنسروسازی و پشم است.[۶]
منطقه حمص قبل از اسلام مقصد مهاجرانی از قبایل بنیکلب، کنْده، تَنوخ، طَی، حَجر، کلْب و هَمْدان/ حَمْدان بود.[۷] قبایل بَهراء و حِمْیرْ و غسّان در سدههای سوم و چهارم در استان حمص بهسر میبردند.[۸] ثَعلبیه، سوالمه، آلنعیم، آلفضل، عنزه و موالی (که در قرنهای یازدهم و دوازدهم در آنجا ساکن شدند) از قبایل مهم حمص بهشمار میروند[۹]. همچنین تمرکز اصلی ترکمنها در شام، در اواسط سده چهاردهم/ بیستم در حمص بود.[۱۰]
شهر حمص، در حدود ۱۶۰ کیلومتری شمال دمشق، در دشت حاصلخیز حمص، در ارتفاع ۵۰۸ متری قرار دارد و پس از دمشق و حلب، سومین شهر پراهمیت سوریه است.[۱۱] این شهر در مغرب بادیةالشام و در فاصله مستقیم سی کیلومتری از مرز لبنان واقع است.[۱۲]
نام شهر
نام این شهر را بسیاری از مورخان مانند دینوری،[۱۳] بلاذری[۱۴] و ابناثیر[۱۵] و جغرافیانویسانی مانند اصطخری،[۱۶] مقدسی،[۱۷] بکری[۱۸] و زهری[۱۹] و لغتشناسان قدیمی مانند صاحببن عباد[۲۰] و ابندرید[۲۱] و همچنین بسیاری از مؤلفان سدههای اخیر به صورت حِمْص ضبط کردهاند؛[۲۲] اما ضبط حُمص نیز در منابع دیده میشود.[۲۳]
تاسیس شهر
برخی مؤلفان، بنای حمص را به یونانیان نسبت دادهاند.[۲۴] بنابر قولی دیگر، یکی از اولاد نسل دهم کنعان، بهنام صمار، حمص را بنیان نهاده است.[۲۵] چون این شهر میان نهرالعاصی و فرات قرار دارد، به آن شبه بینالنهرین نیز گفته شده است.[۲۶] حمص مرز شمالی بلاد عرب بوده [۲۷] و به گفته یاقوت حموی[۲۸] که آن را در اقلیم چهارم دانسته، زیتون از این شهر به فلسطین برده شده است.
صدر اسلام
مسلمانان در سال پانزدهم یا شانزدهم هجرت با امضای صلحنامه، که نخستین صلح مسلمانان بود، به فرماندهی ابوعبیده جراح[۲۹] وارد این شهر شدند[۳۰] و عبادة بن صامت انصاری نخستین والی حمص شد؛ مسلمانان، کلیسای قدیس یوحنا را مسجد کردند و در نگهداری آثار و باروی شهر کوشیدند.[۳۱] اندکی پس از ورود مسلمانان به حمص، بیش از پانصد تن از صحابه در این شهر ساکن شدند.[۳۲]
حکومت امویان
در سال ۲۱، خالد بن ولید، که ساکن حمص بود، درگذشت و خارج از دروازه شمالی شهر دفن شد؛ سپس معاویه، که والی عثمان بن عفان در شام بود، حمص را در اختیار گرفت و در سال ۳۳ق عبدالرحمانبن خالدبن ولید را والی حمص کرد.[۳۳] در زمان معاویه، خراج جُندِ حمص ۳۵۰/۰۰۰ دینار بود.[۳۴]
در سال ۳۷ق و در نبرد صفّین، بیشتر اهالی شهر، بهنفع معاویه به جنگ با حضرت علی (ع) پرداختند.[۳۵]
عباسیان
در سال ۱۳۲ق، با روی کار آمدن عباسیان، حمص تابع عراق شد.[۳۶] مخالفتهای بسیار اهالی حمص با حکام عباسی ــ مانند قیام سال ۱۹۰ق در زمان هارون الرشید، شورش برضد امین در سال ۱۹۴ق و برضد نمایندهاش اسحاقبن سلیمان، و مخالفتهای پراکنده در سده سوم با حکام عباسی ــ نشاندهنده مقبول نبودن حکومت آنان در این شهر است.[۳۷]
در سال ۱۳۹ق اهالی حمص در فتوحات مسلمانان در اندلس مشارکت داشتند و افرادی از این شهر در سپاه عبدالرحمانبن معاویه در اشبیلیه مستقر شدند. این امر موجب شد تا اشبیلیه از آن پس به نام حمص معروف شود.[۳۸]
ویرانیها و کشتارها
این شهر چندین بار دستخوش قتل و غارت و ویرانی شده است از جمله:
- در اواخر دوره اموی، مردم این شهر با مروان دوم، آخرین خلیفه اموی، به مخالفت برخاستند ولی سرکوب شدند. مروان در ۱۲۷ق باروی شهر را ویران کرد و با آنکه اهالی امان خواسته بودند، به قتل آنان پرداخت.[۳۹]
- در سال ۲۵۰ق، مستعین عباسی برای سرکوب شورشهایی که به اخراج نمایندهاش، کیدربن عبداللّه اشروسنی، از شهر انجامید، به حمص حمله کرد و بسیاری را کشت.[۴۰]
- حمص، پیش از آنکه در ۲۵۴ق در قلمرو طولونیان قرار گیرد، با چند درگیری دیگر روبهرو بود که مهمترینِ آنها، حمله موسیبن بغای کبیر (سردار ترک دربار عباسی) به شهر و اسارت بزرگان و کشتار بسیاری از اهالی حمص بود.[۴۱] در اواخر دوره طولونیان، وصیفبن صوار تکین (حاکم حمص)، برای دفاع از شهر، دستور حفر خندق داد.[۴۲]
- در ۳۳۳ق، سیفالدوله حمدانی بر حمص مسلط شد و حمدانیان بیش از هفتاد سال در آنجا حکم راندند. در زمان آنان، رومی ها، بهویژه در نیمه دوم سده چهارم، بارها به حمص حمله کردند، اهالی را کشتند، به آثار آنجا آسیب رساندند و شهر را آتش زدند. پس از حمدانیان، حمص چند قسمت شد و هر قسمت در اختیار یک حکومت قرار گرفت: بنیمرداس شرق حمص را در اختیار داشتند و فاطمیان، سلاجقه و اتابکان، هریک، بر قسمتی از حمص مسلط بودند.[۴۳]
اماکن مهم
این شهر مساجد قدیمی بسیاری دارد که از مشهورترین آنهاست:
- جامع خالدبن ولید،[۴۵] که قبر خالدبن ولید، عبدالرحمانبن خالد و عبیداللّهبن عمربن خطّاب در آن قرار دارد.[۴۶]
- کلیساهای این شهر شهرت بسیاری دارد و از اوایل دوره اسلامی، در منابع از آنها یاد شده است.[۴۷]
- در حمص، مشهدی منسوب به امام علی(ع) قرار دارد که روی یکی از ستونهای آن اثر انگشت حضرت علی (ع) دیده میشود و به گفته یاقوت حموی،[۴۸] گویا کسی در خواب دیده که این اثر انگشت علی(ع) است.
- مقام جعفر طیار و قبور اولاد وی.
همچنین قبر حضرت هود(ع)، برخی صحابه پیامبر(ص)، تابعان و علما در این شهر وجود دارد:[۴۹]
- هود نبی
- ابوذر غفاری
- عبدالرحمان بن عوف
- ابوالحسن کلاعی حمصی
- اسامه بن زید
- ثوبان بن بجدد
- مهران (سفینة) غلام رسولاللّه
- قنبر (غلام امیرالمؤمنین)
- مقام کعبالاحبار
- ابوموسی اشعری
- اسدالدین شیرکوه
- میسرةبن مسروق
- عمربن عبدالعزیز
- سقراط حکیم
مهاجرت صحابه
این شهر به دلیل مهاجرت پانصد تن از صحابه، محدّثان و راویان بسیاری در سده اول داشته است.[۵۰] از دوره امویان، نام ۳۴ تن از رجال، قاضیان و محدّثان حمص ذکر شده است.
حمص در این دوره، شاعران متعددی نیز داشته است.[۵۱] سمعانی در سده ششم[۵۲] به چند محدّثی که پیش از وی در حمص بودهاند، مانند محمدبن عوف حمصی، حکمبن نافع حمصی و عبداللّهبن معاویه حمصی، اشاره کرده است.
بزرگان
عبدالصمدبن سعید حمصی، قاضی و محدّث سده چهارم، سعادة اعمی حمصی (شاعر)، کمالالدین طبیب حمصی (صاحب تألیفات بسیار در طب)، ابنخلّال حمصی (منجم) از مشاهیر این شهر در سدههای ششم و هفتم بودهاند.[۵۳] برخی سدیدالدین حمصی رازی، از متکلمان شیعه در قرن ششم قمری، را نیز اهل حمص دانستهاند.[۵۴] در سدههای هشتم و نهم نیز بزرگانی در این شهر پرورش یافتند از جمله ابنحمصی، فقیه شافعی.[۵۵]
در دوره عثمانی، قاضیانی چون عبداللّه افندی، عبدالفتاح سباعی و عمربن کرم جاویش؛ و علما و فقهایی چون ابراهیمبن علیبن حسن اتاسی، عبدالمنعمبن خضر معروف به ابناشرف، علیبن زهره، عمرشماع، و ابنهلال (فقیه و ادیب) در این شهر بهسر میبردند[۵۶] در دوره اخیر و معاصر نیز حمص علما و بزرگانی داشته است، از جمله ابراهیم یازجی، ابراهیم حورانی، عبدالحمید زهراوی، و عیسیبن اسعد خوری، مؤلف معروف تاریخ حمص.[۵۷]
ناآرامیهای پس از بیداری اسلامی
پس از بروز رخدادهای مشهور به بیداری اسلامی در برخی کشورهای عربی از جمله مصر و تونس، سوریه عرصه درگیری بین مخالفان مسلح با ارتش این کشور شده و این ناآرامیها به مرور زمان و با حمایت برخی کشورهای خارجی، از یک اعتراض در مناطق مرزی به آشوب و سپس به جنگی داخلی بدل شد. جنگ باعث ویرانی گسترده در شهرها و مناطق مختلف سوریه شده و زیرساختهای این کشور را تخریب کرده است.
آثار تاریخی نیز از لطمات جنگ در امان نبودهاند به طوری که یونسکو در گزارشی وضعیت آثار تاریخی در سوریه «تاسف برانگیز» دانسته است. شهر حمص نیز از این تخریبها در امان نماند.
پانویس
- ↑ الموسوعة العربیة، ج ۸، ص۵۶۲ـ۵۶۳؛ الموسوعة العربیة العالمیة؛ خوند، ذیل مادّه.
- ↑ الموسوعة العربیة، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، ج ۱۲، ص۶، ۲۷۳.
- ↑ میدودکو و اوسیپوف، ص۲۵۶.
- ↑ رجوع کنید به الموسوعة العربیة، ج ۸، ص۵۶۴ـ ۵۶۵.
- ↑ رجوع کنید به ابوحجر، ص۱۸۵.
- ↑ رجوع کنید به ابنشداد، ج ۲، قسم ۲، ص۳۸، پانویس ۲؛ بهنسی، ص۵۷؛ الموسوعة العربیة العالمیة، همانجا.
- ↑ یعقوبی، البلدان، ص۳۲۴؛ ابنحائک، ص۲۴۵ـ۲۴۶؛ قلقشندی، ص۳۴۸.
- ↑ رجوع کنید به بکری، ۱۴۰۳، ج ۱، ص۳۴۱؛ ابنخانقاه، مقدمه عمر، ص۵۷؛ وصفی زکریا، ج ۲، ص۳۵۳، ۳۶۵، ۳۸۲، ۳۹۶؛ نیز رجوع کنید به جبّور، ص۲۲۰، ۲۲۴، ۲۲۷.
- ↑ بشور، ص۳۴.
- ↑ رجوع کنید به خوند، همانجا؛ دبیات، ص۱۸.
- ↑ رجوع کنید به خوند، همانجا؛ نقشه جمهوری عربی سوریه.
- ↑ دینوری، ص ۱۷۲.
- ↑ بلاذری، ص۱۸۰.
- ↑ ابناثیر، ج ۲، ص۳۱۱.
- ↑ اصطخری، ص ۶۱.
- ↑ مقدسی، ص ۱۵۴.
- ↑ بکری، ۱۴۰۳، ج ۱، ص۲۶۰.
- ↑ زهری، ص۷۰.
- ↑ صاحببن عباد، ج ۷، ص۵۰.
- ↑ ابندرید، ج ۱، ص۵۴۳.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به کحّاله، ص۵۳۳؛ شُرّاب، ص۱۴۲.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به دام، ص۸۰؛ سامی، ذیل مادّه؛ >اطلس تاریخی اسلام<، ص۲۰.
- ↑ رجوع کنید به بکری، ۱۹۹۲، ج ۱، ص۱۸۳ـ۱۸۴؛ یاقوت حموی؛ حافظ ابرو، همانجاها؛ محمدعلیپاشا، ص۱۰۲.
- ↑ رجوع کنید به خوری، قسم ۱، ص۳۷.
- ↑ الموسوعة العربیه، ج ۸، ص۵۶۶.
- ↑ ابنحائک، ص۸۴ـ۸۵.
- ↑ یاقوت حموی، همانجا.
- ↑ بلاذری، فتوح، ج۱، ص۱۵۴، ۱۵۶.
- ↑ رجوع کنید به یعقوبی، البلدان، ص۳۲۴؛ طبری، ج ۳، ص۵۹حـ۶۰۱؛ محمود سعید عمران، ص۷۸.
- ↑ بلاذری، ص۱۷۹؛ الموسوعةالعربیة، ج ۸، ص۵۶۲، ۵۶۷.
- ↑ رجوع کنید به بهنسی، ص۶۷ـ۶۹.
- ↑ طبری، ج ۴، ص۱۴۴، ۳۲۱؛ ابناثیر، ج ۳، ص۲۱؛ ابنعثمان، ص۱۶۱.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص۲۳۳.
- ↑ دینوری، ص۱۶۰، ۱۷۲؛ الموسوعة العربیة العالمیة، همانجا.
- ↑ رجوع کنید به بیطار، ص۶۶.
- ↑ رجوع کنید به یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص۴۲۸، ۴۴۶، ۴۹۰، ۴۹۵، ۵۰۵؛ ابناثیر، ج ۶، ص۲۲۷.
- ↑ ابناثیر، ج ۵، ص۴۹۱؛ نیز رجوع کنید به حتی، ج ۲، ص۱۵۶.
- ↑ بلاذری، ص۱۸۳؛ یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص۳۴۰؛ مسعودی، ص۳۲۵.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج ۲، ص۴۹۵.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، ج ۷، ص۱۳۴ـ۱۳۵؛ ابوخلیل، ص۵۴.
- ↑ خوری، قسم ۲، ص۱۴۴ـ۱۴۵.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، ج ۸، ص۴۱۷، ۵۹۶، ۶۰۴، ۶۸۲، ج ۹، ص۹۰؛ الموسوعة العربیة، ج ۸، ص۵۶۷.
- ↑ الموسوعة العربیة، ج ۸، ص۵۶۲، ۵۶۶؛ بهنسی، ص۶۵.
- ↑ میدودکو و اوسیپوف، ص۲۵۵.
- ↑ یاقوت حموی، همانجا؛ بهنسی، ص۶۷؛ ابنخانقاه، همان مقدمه، ص۱۹ـ۲۱.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص۱۶۲؛ اصطخری، ص۶۱.
- ↑ برای نمونه رجوع کنید به ابنخرداذبه، ص۱۶۲؛ اصطخری، ص۶۱.
- ↑ رجوع کنید به همانجا؛ ابناثیر، ج ۲، ص۳۱۱؛ حافظ ابرو، ج ۱، ص۳۴۴؛ عثمان، ص۸۶ـ۸۷؛ محمدعلی پاشا، ص۱۰۲؛ابنزینالتقاة، ص۹۱.
- ↑ رجوع کنید به ابناثیر، ج ۲، ص۵۶۹، ج ۳، ص۱۸، ۲۰.
- ↑ رجوع کنید به خوری، قسم ۲، ص۹۷ـ۱۰۴، ۱۵۳ـ۱۹۳؛ حتی، ج ۲، ص۱۸۲.
- ↑ سمعانی، ج ۳، ص۲۶۳ـ۲۶۴.
- ↑ رجوع کنید به خوری، قسم ۲، ص۲۳۴ـ۲۳۷.
- ↑ افندی، ریاض العلماء، ۱۴۳۱ق، ج۷، ص۱۲۴.
- ↑ رجوع کنید به همان، قسم ۲، ص۲۷۸ـ۲۸۶.
- ↑ رجوع کنید به همان، قسم ۲، ص۳۱۵ـ۳۲۳، ۳۵۳ـ۳۵۶؛ ابنخانقاه، همان مقدمه، ص۳۵ـ ۴۲.
- ↑ رجوع کنید به فرفور، ص۱۰، ۳۳، ۱۳۸، ۱۷۵، ۱۸۸؛ خوری، قسم ۲، ص۴۸۹ـ۵۰۶.
منابع
- ابناثیر.
- ابنبطوطه، رحلة ابنبطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
- ابنجبیر، رحلة ابنجبیر، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴؛ ابنحائک، صفة جزیرةالعرب، چاپ محمدبن علی أکوع، صنعا ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- ابنحوقل.
- ابنخانقاه، تاریخ حمص: یومیات محمدالمکیبن السیدبن الحاج مکیبن الخانقاه، من سنة ۱۱۰۰/۱۶۸۸ الی سنة ۱۱۳۵/ ۱۷۲۲، چاپ عمر نجیب عمر، دمشق ۱۹۸۷.
- ابنخرداذبه؛ ابندرید، کتاب جمهرة اللغة، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ۱۹۸۸.
- ابنرسته.
- ابنزینالتقاة، المواکب الاسلامیة فی الممالک الشامیة، چاپ ایمن عبدالجابر بحیری، قاهره ۱۴۲۱/۲۰۰۱.
- ابنشداد، الاعلاق الخطیرة فی ذکر امراء الشام و الجزیرة، ج ۲، قسم ۲، چاپ سامی دهان، دمشق ۱۳۸۲/۱۹۶۲.
- ابنعثمان، رحلة المکناسی: احراز المعلّی و الرقیب فی حج بیتاللّه الحرام و زیارة القدس الشریف و الخلیل و التبرک بقبر الحبیب، چاپ محمد بوکبوط، ابوظبی ۲۰۰۳.
- ابنفقیه.
- اسماعیلبن علی ابوالفداء، کتاب تقویمالبلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس ۱۸۴۰.
- افندی، عبدالله بن عیسیبیگ، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق احمد حسینی اشکوری، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، ۱۴۳۱ق.
- آمنه ابوحجر، موسوعة المدن العربیة، عمان ۲۰۰۲.
- شوقی ابوخلیل، اطلس التاریخ العربی الاسلامی، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
- اصطخری.
- امل میخائیل بشور، دراسة فی تاریخ سوریا السیاسی المعاصر، بیجا: جروسبرس، .بیتا..
- عبداللّهبن عبدالعزیز بکری، کتاب المسالک و الممالک، چاپ ادریان فانلیوفن و اندریفری، تونس ۱۹۹۲.
- همو، معجم مااستعجم من اسماء البلاد و المواضع، چاپ مصطفی سقّا، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- بلاذری (بیروت).
- عفیف بهنسی، سوریة، التاریخ والحضارة: المنطقة الوسطی محافظتا حمص و حماة، دمشق. ۲۰۰۱.
- امینه بیطار، الحیاة السیاسیة و اهم مظاهرالحضارة فی بلاد الشام: ۱۳۲ـ۳۵۸ه / ۷۵۰ـ۹۶۷م، دمشق ۱۹۸۰.
- حسینبن محمد ثعالبی مرغنی، تاریخ غررالسیر المعروف بکتاب غرر اخبار ملوک الفرس و سیرهم، چاپ زوتنبرگ، پاریس ۱۹۰۰، چاپ افست تهران ۱۹۶۳.
- جبرائیل سلیمان جبّور، البدو و البادیة: صور من حیاة البدو فی بادیةالشام، بیروت ۱۹۸۸.
- جوادعلی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت ۱۹۷۶ـ ۱۹۷۸.
- ابوالقاسمبن احمد جیهانی، اشکال العالم، ترجمه علیبن عبدالسلام کاتب، چاپ فیروز منصوری، مشهد ۱۳۶۸ش.
- عبدالله بن لطفالله حافظ ابرو، جغرافیای حافظابرو، چاپ صادق سجادی، تهران ۱۳۷۵ـ۱۳۷۸ش.
- فیلیپ خوری حتی، تاریخ سوریة و لبنان و فلسطین، ج ۱، ترجمة جورج حداد و عبدالکریم رافق، ج ۲، ترجمة کمال یازجی، بیروت ۱۹۵۸ـ۱۹۵۹.
- منیر خوری، تاریخ حمص، حمص ۱۹۸۴.
- مسعود خوند، الموسوعة التاریخیة الجغرافیة، بیروت ۱۹۹۴ـ۲۰۰۴.
- محمدبن ابیطالب دمشقی، کتاب نخبةالدهر فی عجائب البَرّ و البحر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
- احمدبن داوود دینوری، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر ]۱۳۷۹/ ۱۹۵۹، چاپ افست بغداد بیتا..
- محمدبن ابیبکر زهری، کتاب الجغرافیة، چاپ محمد حاجصادق، قاهره بیتا.
- شمسالدینبن خالد سامی، قاموسالاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶ـ۱۳۱۶/ ۱۸۸۹ـ۱۸۹۸.
- سمعانی.
- محمد محمدحسن شُرّاب، فرهنگ اعلام جغرافیایی ـ تاریخی در حدیث و سیره نبوی، ترجمه حمیدرضا شیخی، تحقیق محمدرضا نعمتی، تهران ۱۳۸۳ش.
- اسماعیلبن عباد صاحببن عباد، المحیط فیاللغة، چاپ محمدحسن آلیاسین، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
- طبری، تاریخ (بیروت).
- هاشم عثمان، مشاهد و مزارات و مقامات آلالبیت(ع) فی سوریة، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۴.
- محمد عبداللطیف صالح فرفور، اعلام دمشق فی القرن الرابع عشر الهجری، .دمشق [۱۴۰۸/۱۹۸۷.
- احمدبن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انسابالعرب، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
- عمررضا کحّاله، جغرافیة شبهجزیرةالعرب، چاپ احمدعلی، مکه ۱۳۸۴/ ۱۹۶۴.
- محمدعلیپاشا، الرحلة الشامیة ۱۹۱۰، حررها و قدم لها : علیاحمد کنعان، ابوظبی ۲۰۰۲.
- محمود سعید عمران، الامبراطوریة البیزنطیة و حضارتها، بیروت ۱۴۲۲/۲۰۰۲.
- مسعودی، تنبیه.
- ولید معلم، سوریة: ۱۹۱۶ـ۱۹۴۶م، الطریق الی الحرّیة، دمشق ۱۹۸۸.
- مقدسی.
- الموسوعة العربیة، دمشق: هیئة الموسوعة العربیة، ۱۹۸۸ـ، ذیل «حمص» (از عمادالدین موصلی).
- الموسوعة العربیة العالمیة، ریاض: مؤسسة اعمال الموسوعة للنشر و التوزیع، ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
- سرگی میدودکو و دیمیتری اوسیپوف، تاریخ کبیر لبلد عریق، ترجمة عیاد عید، دمشق ۲۰۰۲.
- احمد وصفی زکریا، عشائرالشام، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
- یاقوت حموی.
- یعقوبی، البلدان.
- همو، تاریخ.
پیوند به بیرون
- منبع مقاله : دانشنامه جهان اسلام
- دائرة المعارف بزرگ اسلامی