خمر

مقاله قابل قبول
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
کپی‌کاری از منابع خوب
شناسه ناقص
از ویکی شیعه

خَمْر یا شراب، نوشیدنی مُسکِر (مست‌کننده) است که از تخمیر مواد قندی و نشاسته‌ای برخی میوه‌ها به دست می‌آید. در قرآن بر حرمت نوشیدن آن تصریح گشته و شراب‌خواری از گناهانی است که حد شرعی برای آنها مقرر شده است. حرمت نوشیدن شراب از احکام ضروری دین اسلام است و کسی که شراب را حلال بداند کافر به شمار می‌آید. در احادیث نیز بر حرمت و اجتناب از شراب تأکید شده است و در فقه، احکامی ـ مثل فساد خرید و فروش و نجاست خمر ـ بر آن مترتب است.

واژه شناسی

خمر نوشابه‌ای مُسکِر(مست کننده) است که از تخمیر مواد قندی و نشاسته‌ای موجود در انگور، خرما، برنج و غیره به دست می‌آید و در زبان عربی به نام های متعدد خوانده شده که مشهورترین آنها خمر (از انگور) و نبیذ (از غیر انگور) است. [۱]

در قرآن

در چند آیه قرآن به خمر با تعبیرات متعدّد[۲] و آثار نوشیدن آن اشاره شده است. برخی از این آیات باده بهشت را وصف می‌کند که در نهرها جاری است (أنهارٌ مِنْ خَمْرٍ)[۳] و لذّت بخش است[۴] و از زیان های باده دنیا چون مستی (ولاهم عنها ینْرَفون)،[۵] سردرد (ولا یصَدَّعون)،[۶] به گناه واداشتن (تأثیم)[۷] و زایل کردن عقل (غَوْل)[۸] به دور است.

یک آیه نیز، به مناسبت یادآوری نعمت های خدا بر بندگان، اقسام بهره گیری انسانها را از خرما و انگور با تعبیر «تَتَّخِذُونَ مِنْهُ سَکَراً و رِزْقاً حسناً» (از میوه درختان خرما و انگور، باده و روزی نیکو برمی‌گیرید) بیان می‌کند.[۹] مفسّران در توضیح این آیه، از این نظر که آیا حلّیتِ ساختن باده را قبل از تحریم قطعی آن[۱۰] افاده می‌کرده یا فقط به آنچه عمل می‌شود نظر داشته است، چند قول دارند. همچنانکه نسبت به زمان نزول آن و معنی مراد «سَکَراً» و تقابل آن با «رزقاً حسناً» و نیز نسبت آیه با آیات دالّ بر تحریم خمر بحث هایی کرده‌اند.[۱۱]

بجز دو آیه دیگر، که درباره داستان رؤیای زندانی همراه حضرت یوسف علیه‌السلام است و نکته خاصی از این نظر ندارد، سایر آیات بر نکوهش خمر و بیان پلیدی (رجس)،[۱۲] شیطانی بودن (مِنْ عَمَلِ الشّیطانِ)[۱۳] برانگیختن دشمنی و کینه میان انسانها (العداوَة و البغضاءَ)،[۱۴] بازداشتن از یاد خدا و نماز[۱۵] و پرگناه یا گناه آفرین بودن آن [۱۶] دلالت دارد.

حرمت خمر از احکام ضروری دین

تصریح قرآن بر لزوم اجتناب از باده نوشی[۱۷] سبب شده است که حرمت آن نزد مسلمانان از احکام ضروری دین تلقی شود و کسی که آن را حلال بداند کافر به شمار آید؛[۱۸] امّا نسبت به زمان و مراحل این تحریم و نیز مصداق های خمر حرام میان مفسّران و مورّخان، همچنانکه در میان فقیهان، اختلاف است. آیه ۹۰ مائده، آیه تحریم، قطعاً آخرین آیه درباره خمر است و در مدینه در ربیع الاول سال چهارم[۱۹] یا اواخر سال پنجم بعد از غزوه احزاب[۲۰] یا سال فتح مکّه بنابر استنباط ابن حجر عسقلانی[۲۱] نازل شده است.

تحریم تدریجی خمر

بنابر روایات[۲۲] مسلمانان تا زمان نزول آیه ۹۰ سوره مائده از شراب اجتناب کامل نداشتند و حتّی در روایتی به باده نوشی عده‌ای از یاران رسول اکرم(ص) قبل از جنگ احد اشاره شده است. اما به محض اعلام حرمت، مسلمانان آنچه باده در خانه داشتند دور ریختند. از آیه ۹۳ مائده، نیز که برای رفع نگرانی مسلمانان نسبت به زمان قبل از نزول آیه تحریم نازل شده است، برمی‌آید که آنان از باده نوشی جداً اجتناب نمی‌کرده‌اند. همچنین طبق برخی از نقل ها، در آن زمان، در میان مردم مدینه فقط شرابِ خرما رایج بود؛ ولی در چند حدیث نبوی که به مناسبت تحریم باده صادر شده «خمر» به پنج قسم باده اطلاق شده است.[۲۳]

پیش از این آیه، در یک آیه مدنی دیگر[۲۴] به صراحت از خواندن نماز یا رفتن به مساجد در حال مستی نهی شده بود.[۲۵] صدور این حکم در مدینه و اخباری که در شأن نزول آیه نقل شده است نیز تداول باده نوشی را در آن زمان نشان می‌دهد. آیه ۲۱۹ بقره نیز، که مدنی است، از گناه بزرگ بودن (یا سبب گناه شدنِ) باده نوشی، به سبب زوال عقل، هر چند ممکن است نفعی اندک داشته باشد، سخن می‌گوید.

نظر مشهور مفسّران و نیز برخی روایات بر آن است که آیه اخیر پیش از دو آیه قبلی نازل شده و بدون افاده تحریم، زمینه اعلام حکم قطعی را، همچنانکه آیه ۴۳ نساء، فراهم می‌کرده است.[۲۶] به اعتقاد فخررازی و طباطبایی،[۲۷] آیه مذکور با تعبیر «وَ إِثْمُهُما اکبرُ مِنْ نَفْعِهِما» بر حرمت باده نوشی دلالت داشته است، هر چند عده‌ای از مسلمانان حکم را تا نزول آیه تحریم کاملاً رعایت نمی‌کرده‌اند. دلیل بر این ادّعا آیه ۳۳ اعراف است که در آن «إثم» به صراحت و قاطعانه تحریم شده است. نزول این آیه در مکّه و سپس به کاربردن همین تعبیر «إثم» برای باده نوشی نشانه تحریم آن است.[۲۸] همچنانکه برخی از تعبیرات آیات ۹۰ ـ ۹۳ مائده (مثلاً، فَهَلْ اَنْتُمْ مُنْتَهونَ، لَیسَ... جَناحٌ فیما' طَعِمُوا إذا مَا اتَّقَوا و ا'مَنُوا) و نیز نقل رازی از ابنِ عبّاس حاکی از نزول این آیه در تحریم خمر، قراینی بر همین معناست.

احادیثی که در کتب حدیثی شیعه در توضیح آیات راجع به شراب نقل شده نیز همین نظر را افاده می‌کند و در عین حال از اعلام تدریجی تحریم به دلیل عدم آمادگی مردم خبر می‌دهد.[۲۹] ذکر نام برخی از صحابه، که از همان آغاز ظهور اسلام باده را بر خود حرام کرده بودند، خود قرینه‌ای بر نکوهش و نهی از باده در تعالیم اسلام پیش از اعلام قطعی (یا تأکید) حرمت آن است.

در احادیث

در احادیث به سه نکته نیز توجه داده شده است : تعریف باده گسار (مُدْمِنُ الخَمْر) به کسی که همواره آمادگی نوشیدن باده را دارد، نه فقط دایم الخمر؛[۳۰] پاداش اخروی ترک باده حتّی اگر به نیت حفظ بدن باشد؛ [۳۱] و عدم جواز نوشیدن باده حتی در حالت تقیه.[۳۲] در حدیث گذشته از نکات تفسیری و فقهی، به مطالب تاریخی و اخلاقی اشاره شده است از جمله :

  1. تحریم شراب در دین همه پیامبران؛[۳۳]
  2. نقش و تلاش شیطان در ساختن خمر و ترویج باده گساری؛[۳۴]
  3. همانندی باده گسار با کافر و بت پرست؛ [۳۵]
  4. ناشی شدن همه گناهان از باده نوشی بر اثر زوال عقل و سپس زوال روح ایمان؛[۳۶]
  5. مقبول واقع نشدن نماز باده گسار تا چهل روز؛[۳۷]
  6. بدتر بودن نوشیدن باده از ترک نماز؛[۳۸]
  7. محرومیت باده گسار از شفاعت و بهشت؛[۳۹]
  8. اجتناب از حضور در مجلسی که در آن شراب نوشند؛[۴۰]
  9. اجتناب از همنشینی با باده گسار؛[۴۱]
  10. سلام نکردن به شراب خوار؛
  11. نرفتن به عیادت او؛
  12. حاضر نشدن در تشییع جنازه باده گسار؛
  13. رد کردن خواستگاری او از دختر؛
  14. نپذیرفتن شهادت باده گسار؛
  15. اعتماد نکردن به او در امور مالی.[۴۲]

در فقه

گذشته از تصریح بر حرمت نوشیدن شراب، مباحث دیگری مانند مصادیق و اقسام شراب از نظر احکام شرعی، نوشیدن باده در ضرورت یا در حالت تشنگی شدید و دسترسی نداشتن به آب، استفاده از باده برای درمان بیماریها، خرید و فروش باده یا مواد اولیه آن برای تهیه باده، همکاری در ساختن باده، حد شرعی باده گساری و یا باده نوشی، پاکی و ناپاکی باده و مالیت آن مطرح شده است. هر چند در قرآن فقط بر حرمت خمر (به معنای شراب انگور بنابر مشهور) تصریح شده است، فقها به دلیل چند حدیث [۴۳] و یک قرینه[۴۴] این حکم را به تمام اقسام باده تعمیم داده‌اند. همچنین، براساس حدیث «ما اَسْکَرَ کَثیرُهُ فَقَلیلُهُ حَرامٌ» (هر چیزی که مقدار زیاد آن مست می‌کند اندکش نیز حرام است)،[۴۵] نوشیدن باده را، حتی اگر به مستی نینجامد، همچنانکه به کار بردن آن را به صورت های دیگر (مثلاً برای احتقان و بستن زخم)،[۴۶] حرام دانسته‌اند.

البته ابوحنیفه و شاگردش ابویوسف میان خمر و سایر مسکرات از چند نظر، از جمله جواز نوشیدن برخی از آنها بدون قصد لهو ولعب، فرق گذاشته‌اند، هر چند فتوای مقبول نزد حنفیان نیز همان فتوای مشهور است.[۴۷] ابوحنیفه در تعریف «خمر» نیز، برخلاف دیگران، علاوه بر گیرایی (اشتداد) و تولید مستی (اِسکار)، کف کردن (اِزْباد) را شرط کرده است.[۴۸]

در تعریف «اِسکار» نیز فقها به عوارضی چون زوال عقل و هذیان گویی اشاره کرده‌اند؛[۴۹] اما به اعتقاد صاحب جواهر[۵۰] تشخیص این امر مبتنی بر عرف است، همچنانکه ملاک در تولید مستی مزاج‌های معتدل است نه مزاج‌های سریع الانفعال یا برعکس.[۵۱]

احکام شراب

  • اکثر فقها بر نجاست شراب فتوا داده‌اند و حتی، بنابر ادّعای برخی، میان حرمت و نجاست شراب ملازمه هست. با این‌همه، فقیهانی از امامیه، چون محقّق اردبیلی و فاضل سبزواری و صاحب مدارک[۵۲] و برخی از فقهای عامّه این ملازمه را نپذیرفته‌اند.[۵۳]
  • بر مالیت نداشتن باده و در نتیجه، فساد خرید و فروش و عدم ضَمان نسبت به اتلاف آن (جز درباره اهل ذمّه و نیز نسبت به باده‌ای که به قصد تهیه سرکه فراهم شده باشد)[۵۴] نیز اکثر فقها فتوا داده‌اند.[۵۵]
  • فروش انگور و خرما و غیر آن به قصد تهیه خمر، حرام و معامله باطل است ؛ ولی در حرمت یا مکروه بودن فروش آن به کسی که باده می‌سازد، همچنانکه در صحّت و فساد معامله بر فرض تحریم، نظر فقها یکسان نیست.[۵۶]
  • کاربرد باده برای درمان، چه به صورت نوشیدن و چه به صورت‌های دیگر، مگر در وقت ضرورت، بنابر اکثر مذاهب، جایز نیست (حدیث نبوی :اِنَّ اللّهَ لَمْ یجْعَلْ شِفاءَکُمْ فیما' حَرَّم عَلَیکُم «خدواند در آن چه بر شما حرام کرده شفا قرار نداده است». ؛و مشابهات آن).[۵۷] ابوحنیفه این حکم را بر برخی از اقسام باده، از جمله شراب مثلّث (طلاء) [یادداشت ۱]و شراب جمهوری، [یادداشت ۲] جاری نمی‌داند.[۵۸]
  • نوشیدن باده با چند شرط عام (مثلاً اختیار و بلوغ و عقل) و چند شرط خاص (مثلاً آگاهی از حرمت باده) مستوجب حد می‌شود، اگرچه مستی نیاورد.[۵۹]
  • درباره حدِ نوشیدن باده نیز، بجز شافعی که به چهل ضربه تازیانه فتوا داده، فقها هشتاد ضربه را بعد از بازگشت حالت عادی لازم دانسته‌اند.[۶۰] درباره راه‌های اثبات باده نوشی نیز فقها بحث کرده‌اند، [۶۱] همچنانکه وظایف مُحتَسِب [یادداشت ۳] را در برخورد با باده نوشان و کسانی که آشکارا باده را عرضه می‌کنند تعیین کرده‌اند.[۶۲]

پانویس

  1. ر.ک: دانشنامه جهان اسلام
  2. «خمر» در شش آیه، بقره : ۲۱۹؛ مائده : ۹۱۹۰؛ محمد: ۱۵؛ یوسف : ۳۶، ۴۱؛ «سَکَر» در نحل : ۶۷؛ «رَحیق” در مطفّفین : ۲۵؛«کَأس” در طور: ۲۳، انسان : ۵، ۱۷، نبأ: ۳۴، و «کأسٍ مِنْ معینٍ» در صافّات : ۴۵ و واقعه : ۱۸
  3. محمد: ۱۵
  4. همانجا، صافات : ۴۶
  5. صافات : ۴۷
  6. واقعه : ۱۹
  7. طور: ۲۳
  8. صافات : ۴۷
  9. نحل : ۶۷
  10. مائده : ۹۰ـ۹۱
  11. از جمله رجوع کنید به طبری، طبرسی، بیضاوی، فخر رازی، آلوسی و طباطبایی ذیل نحل : ۶۷؛ بقره : ۲۱۹ و آیه تحریم خمر
  12. مائده : ۹۰
  13. مائده : ۹۰
  14. مائده : ۹۱
  15. مائده : ۹۱
  16. بقره : ۲۱۹
  17. مائده : ۹۰
  18. زُحَیلی، ج ۶، ص ۱۵۷؛ نجفی، ج ۳۶، ص ۳۷۳
  19. آیتی، ص ۳۴۷
  20. طبری، ذیل بقره : ۲۱۹
  21. عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج ۸، ص ۲۲۴ـ۲۲۵
  22. رجوع کنید به تفاسیر، آیه تحریم، و نیز بخاری، ج ۴، باب ۶۶۲، ص ۴۱۶؛ ج ۶، باب ۳۱۳، ص ۳۸۷ـ۳۸۸؛ ج ۷، باب ۳۱۲، ص ۱۹۸ ـ ۱۹۹؛ مسلم بن حجاج، ج ۲، ص ۱۵۶۸ـ۱۵۷۲
  23. بخاری، همانجا؛ مسلم بن حجاج، ج ۲، ص ۱۵۷۰۱۵۷۲؛ کلینی، ج ۶، ص ۳۹۲
  24. نساء: ۴۳
  25. برای قول دیگر در تفسیر این آیه و مراد از کلمه «سُکاری» رجوع کنید به طبری، طبرسی و حویزی، ذیل آیه ؛ و نیز کلینی، کافی، ج ۳، ص ۳۷۱، حدیث ۱۵؛ حرّ عاملی، ج ۴، ص ۱۲۸۳
  26. طبری، ذیل بقره : ۲۱۹
  27. ذیل همین آیه
  28. مشابه مضمون روایت کلینی از امام رضا علیه‌السلام در استدلال بر حرمت باده رجوع کنید به ج ۶، ص ۴۰۶
  29. کلینی، کافی، ج ۶، ص ۳۹۵، ۴۰۶ـ۴۰۷
  30. همان، ج ۶، ص ۴۰۵
  31. همان، ج ۶، ص ۴۳۰
  32. مجلسی، ج ۶۳، ص ۴۹۵
  33. کلینی، ج ۶، ص ۳۹۵؛ در کتب سیره و رجال نام برخی از کسانی که پیش از ظهور اسلام، به دلیل آشنایی با کتاب های آسمانی، باده نمی‌نوشیدند آمده است رجوع کنید به یعقوبی، ج ۲، ص ۱۰، درباره عبدالمطّلب، ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابة، ج ۱، ص ۱۲۹ درباره امیه بن ابی الصّلت و ج ۳، ص ۵۳۸ درباره نابغه جَعْدی
  34. کلینی، ج ۶، ص ۳۹۳ـ۳۹۴
  35. مُدْمِنُ الخَمْرِ کَعابِدِوَثَنٍ رجوع کنید به همان، ج ۶، ص ۴۰۴ـ۴۰۵
  36. رأسُ کلّ إثم ؛ مِفْتاحُ المعصیه رجوع کنید به همان، ج ۶، ص ۴۰۲ـ۴۰۳ و ۴۲۹
  37. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج ۶، ص ۴۰۰۴۰۱؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۶۳، ص ۴۸۸؛ ونسینک، ذیل «خمر»
  38. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج ۶، ص ۴۰۲
  39. کلینی،کافی، ۱۴۰۷ق، ج ۶، ص ۴۰۰، رجوع کنید به حدیث مشهور نبوی : اِدَّخَرْتُ شَفاعَتی لاِ هْلِ الکبائرِ مِن اُمّتی ؛ ابن بابویه، ص ۲۷۰ رجوع کنید به شفاعت
  40. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۶۳، ص ۴۹۰
  41. مجلسی،بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج ۶۳، ص ۴۹۱
  42. کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج ۶، ص ۳۹۶ -۳۹۸
  43. مثلاً حدیثی که در آن، علاوه بر شراب انگور، شراب خرما و گندم و جو و عسل نیز خمر نامیده شده است ؛ یا حدیثی که خمر را نه به دلیل نام به جهت اثر آن حرام می‌داند رجوع کنید به بخاری، ج ۷، ص ۱۹۸ و ۲۰۱؛ کلینی، ج ۶، ص ۴۱۲
  44. ابن حجر، عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، ج ۸، ص ۲۲۳
  45. رجوع کنید به کلینی، ج ۶، ص ۴۰۸۴۱۱؛ زحیلی، ج ۶، ص ۱۶۶
  46. رجوع کنید به نجفی، ج ۴۱، ص ۴۵۰
  47. زحیلی،الفقه السلامی وادلته، ۱۴۰۴ق، ج ۶، ص ۱۴۸ـ۱۶۶
  48. زحیلی،الفقه الاسلامی و ادلته، ۱۴۰۴ق، ج ۶، ص ۱۵۲؛ طوسی، ج ۲، ص ۴۸۴
  49. زحیلی، الفقه وادلته، ج ۶ ص ۱۴۹؛ ابن اخوه، ص ۸۸
  50. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج ۶، ص ۱۳، ج ۴۱، ص ۴۴۹
  51. نجفی، جواهر الکلام، ۱۳۶۲ش، ج ۶، ص ۱۲
  52. مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان،الناشر جماعة المدرّسين في الحوزة العلمية، ج ۱، ص ۳۰۸-۳۱۱؛ بحرانی، ج ۵، ص ۱۰۵
  53. نجفی، جواهرالکلام، ۱۳۶۲ش، ج ۶، ص ۳؛ زحیلی، الفقه الاسلامی وادلته، ۱۴۰۴ق، ج ۱، ص ۱۵۱، ج ۶، ص ۱۵۸
  54. رجوع کنید به زحیلی، ج ۵، ص ۷۱۴، ۷۴۵؛ ابن اخوه، ص ۸۴
  55. زحیلی، ج ۳، ص ۲۵۲۲؛ نجفی، جواهرالکلام، ۱۳۶۲ش، ج ۲۲، ص ۳۰
  56. زحیلی، ج ۴، ص ۳۴، ۱۸۶، ۴۷۰۴۷۱، ۵۱۲؛ نجفی، جواهر الکلام۷ ۱۳۶۲ش، ج ۲۲، ص ۳۰۳۳؛ انصاری، ص ۱۶۱۹
  57. رجوع کنید به: کلینی، کافی، ۱۴۰۷ق، ج ۶، ص ۴۱۳-۴۱۵؛ زحیلی،الفقه الاسلامی وادلته،۱۴۰۴ق، ج ۶، ص ۱۵۶، ۱۶۲؛ نجفی، جواهرالکلام، ۱۳۶۲ش، ج ۳۶، ص ۴۴۴ـ۴۴۷
  58. زحیلی، ج ۶، ص ۱۵۴۱۵۵، ۱۶۵
  59. زحیلی، الفقه الاسلامی وادلته، ۱۴۰۴ق، ج ۶، ص ۱۵۰؛ نجفی، جواهرالکلام، ۱۳۶۲ش، ج ۴۱، ص ۴۴۵-۴۴۹؛ ابن اخوه، ص ۸۵
  60. زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته،۱۴۰۴ق، ج ۶، ص ۱۵۹؛ نجفی، جواهرالکلام، ۱۳۶۲ش، ج ۴۱، ص ۲۴۵۶ـ۴۶۴؛ طوسی، الخلاف، الناشر : مؤسسة النشر الإسلامي، ج ۵، ص ۴۹۷.
  61. زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلته، ۱۴۰۴ق، ج ۶، ص ۱۶۷ ۱۶۸؛ نجفی، جواهرالکلام، ۱۳۶۲ش، ج ۴۱، ص ۴۵۵، ۴۶۲ـ۴۶۳؛ طوسی، ج ۲، ص ۴۹۱ـ۴۹۲
  62. ابن اخوه، ص ۸۴۸۸؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴۰۶ق، ج ۲، ص ۳۶۶

یادداشت

  1. شرابى كه طبخ داده باشند تا يك ثُلث آن باقى مانده و دو ثلث رفته باشد (فرهنگ نفیسی , ج۵ , ص۳۱۲۷)
  2. شراب کهنه ٔ انگوری را گویند، و بعضی شرابی را گفته اند که سال بر آن گذشته باشد، و بعضی گفته اند شراب مثلث است یعنی سه من شراب انگوری را بجوشانند تا یک من شود، و بعضی دیگر گویند شراب جمهوری آنست که بعد از جوشانیدن یک من به نیم من آید. دهخدا، لغتنامه، ذیل جمهوری.
  3. مأمور حکومتی شهر که کار او بررسی مقادیر و اندازه ها و نظارت در اجرای احکام دین و بازدارنده از منهیات و اعمال نامشروع و آزمایش صحت و پاکی مأکولات و زرع بود و چون پیر شوند محتسب گردند و ایشان را محتسب معروف‌گر خوانند. دهخدا، لغتنامه، ذیل محتسب.

منابع

  • قرآن کریم
  • اردبیلی، احمد، مجمع الفائدة والبرهان فی شرح الاذهان، المحقق:الشيخ مجتبى العراقي، الناشر

جماعة المدرّسين في الحوزة العلمية

  • الوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، بیروت (بی‌تا.) ؛
  • آیتی، محمدابراهیم، تاریخ پیامبر اسلام، چاپ ابوالقاسم گرجی، تهران ۱۳۶۱ش ؛
  • ابن اخوه، معالم القربه فی احکام الحسبه، مصر ۱۹۷۶؛
  • ابن بابویه، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم ۱۳۶۴ش ؛
  • ابن حجر عسقلانی، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، بیروت ۱۴۰۲؛
  • همو، کتاب الاصابة فی تمییز الصحابة، قاهره ۱۳۲۸؛
  • ابن قتیبه، الشعر و الشعرا، بیروت ۱۴۰۵؛
  • ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقّا ابراهیم ابیاری، عبدالحفیظ شلبی و دیگران، بیروت (بی‌تا.) ؛
  • مرتضی انصاری، المکاسب، تبریز ۱۳۷۵: یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة، قم ۱۳۶۳ ۱۳۶۷ش ؛
  • محمدبن اسماعیل بخاری، الجامع الصحیح، بیروت ۱۴۰۷؛
  • عبدالله بن عمد بیضاوی، “اَنوار التنزیل و اسرار التأویل”، در مجمع التفاسیر، استانبول ۱۴۰۴؛
  • محمدبن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، چاپ عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت ۱۴۰۳؛
  • عبدالله بن جمعة حویزی، نورالثقلین فی تفسیر القرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۳ ۱۳۸۵؛
  • وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۰۴؛
  • عبدالرحمن بن عبدالله سهیلی، الروض الاُنُف، چاپ عبدالرحمن وکیل ؛
  • محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۳۹۰۱۳۹۴؛
  • فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمد عارف زین، صیدا ۱۳۳۱۱۳۵۶/ ۱۹۱۴۱۹۳۷؛
  • طبرسی، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۴۰۳؛
  • محمدبن حسن طوسی، الخلاف فی الفقه، تهران ۱۳۸۲؛
  • محمدبن محمد غزالی، احیاءِ علوم الدین، بیروت ۱۴۰۶؛
  • محمدبن عمر فخر رازی، التفسیر الکبیر، قاهره (بی‌تا.) ؛
  • محمدبن یعقوب کلینی، الکافی، چاپ علی اکبر غفّاری، بیروت ۱۴۰۱؛
  • محمدباقر مجلسی، بِحارالانوار، بیروت ۱۴۰۳؛
  • مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، چاپ محمد فواد عبدالباقی، استانبول ۱۹۷۳؛
  • احمدبن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان، قم ۱۳۶۱ش ؛
  • محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، بیروت ۱۹۸۱؛
  • محیی الدین نَوَوی، شرح صحیح المسلم، بیروت ۱۴۰۷؛
  • ا. ی. ونسینک، المعجم المفهرس لالفاظ الحدیث النبوی، لیدن ۱۹۴۳؛
  • احمدبن اسحاق یعقوبی، تاریخ، بیروت ۱۹۶۰.

پیوند به بیرون