پرش به محتوا

توقیفی‌بودن اسماء الهی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
imported>Shadpoor
imported>Safaei
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{الگو:کتاب‌شناسی ناقص}}
{{الگو:کتاب‌شناسی ناقص}}
'''توقیفی بودن اسماء الهی''' اصطلاحی [[کلام امامیه|کلامی]] در بحث [[اسما و صفات]] الهی و به این معنا است که بشر مجاز نیست غیر از اسما و صفاتی که در [[قرآن]] و روایات برای خدای متعال ذکر شده، نام یا صفتی را از پیش خود به او نسبت دهد.
'''توقیفی بودن اسماء الهی''' اصطلاحی [[کلام امامیه|کلامی]] در بحث [[اسما و صفات]] الهی، و به این معنا است که بشر مجاز نیست غیر از اسما و صفاتی که در [[قرآن]] و روایات برای خدای متعال ذکر شده، نام یا صفتی را از پیش خود به او نسبت دهد.


این بحث از آنجا ناشی شده که برخی معتقدند بشر با شناخت محدود خود نسبت به [[خداوند]] چگونه می‌تواند از پیش خود نامی بر او نهاده یا او را به وصفی متصف کند به گونه‌ای که‌ شان و منزلت خدا را رعایت کرده و او را در حد مخلوقات تنزل ندهد و گرفتار [[تشبیه]] و [[تجسیم]] نگردد.
این بحث از آنجا ناشی شده که برخی معتقدند بشر با شناخت محدود خود نسبت به [[خداوند]] چگونه می‌تواند از پیش خود نامی بر او نهاده یا او را به وصفی متصف کند، به گونه‌ای که‌ شان و منزلت خدا را رعایت کرده و او را در حد مخلوقات تنزل ندهد، و گرفتار [[تشبیه]] و [[تجسیم]] نگردد.


در اینجا سه قول عمده وجود دارد: منع، جواز و تفصیل.
در اینجا سه قول عمده وجود دارد: منع، جواز و تفصیل.
خط ۸: خط ۸:
==قول به منع==
==قول به منع==


بیشتر [[کلام|متکلّمان]] [[اهل سنت]]، پیروان مکتب [[بغداد]] از [[معتزله]] و بخش مهمی از[[کلام امامیه| متکلمان امامیه]] بر این اعتقادند که در نامیدن و وصف کردن خداوند نباید از نامها و وصفهای منصوص در [[قرآن]] و [[حدیث]] تجاوز کرد.
بیشتر [[کلام|متکلّمان]] [[اهل سنت]]، پیروان مکتب [[بغداد]] از [[معتزله]] و بخش مهمی از[[کلام امامیه| متکلمان امامیه]]، بر این اعتقادند که در نامیدن و وصف کردن خداوند نباید از نام‌ها و وصف‌های منصوص در [[قرآن]] و [[حدیث]] تجاوز کرد.


===دلایل قول به منع===
===دلایل قول به منع===
خط ۲۱: خط ۲۱:
==قول به جواز==
==قول به جواز==


برخی همچون معتزلیان [[بصره]] و گروهی از [[امامیه]]، تسمیه و وصف خداوند به غیر منصوص را پذیرا بوده‌اند. <ref>بغدادی، ص۲۰۳؛ مفید، ص۵۸-۵۹؛ نیز کلینی، ج۱، ص۱۰۰ به بعد</ref> البته قائلند تنها می‌توان اسمایی را که دربردارنده نقصی برای خدا نیست و نشانه عظمت و جلال خداست درباره او به کار برد؛ <ref> کلمه علیا، ص۲۲ ـ ۲۳</ref> مثلاً گرچه خداوند با جملات '''اَللّهُ یستَهزِئُ بِهِم''' (بقره/۱۵)، '''یضِلُّ مَن یشاء''' (رعد/۲۷)، '''نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ اَحسَنَ القَصَص''' (یوسف/۳) و '''قُلِ اللّهُ یفتیکُم''' (نساء/۱۲۷) استهزا، اضلال، قصه گفتن و فتوا دادن را به خود نسبت می‌دهد؛ امّا چون انتزاع اسمهایی مانند استهزاگر، گمراه کننده، قصه گو و فتوا دهنده از جملات یاد شده و به کارگیری آنها درباره خداوند عرفاً نوعی نقص و وهن است نمی‌توان خداوند را با این اسامی یاد کرد. <ref> مجمع البیان، ج۴، ص۷۷۳؛ ج۵، ص۳۱۷؛ کلمه علیا، ص۲۰ ـ ۲۱</ref>
برخی همچون معتزلیان [[بصره]] و گروهی از [[امامیه]]، تسمیه و وصف خداوند به غیر منصوص را پذیرا بوده‌اند. <ref>بغدادی، ص۲۰۳؛ مفید، ص۵۸-۵۹؛ نیز کلینی، ج۱، ص۱۰۰ به بعد</ref> البته ایشان قائلند تنها می‌توان اسمایی را که دربردارنده نقصی برای خدا نیست و نشانه عظمت و جلال خداست درباره او به کار برد؛ <ref> کلمه علیا، ص۲۲ ـ ۲۳</ref> مثلاً گرچه خداوند با جملات '''اَللّهُ یستَهزِئُ بِهِم''' (بقره/۱۵)، '''یضِلُّ مَن یشاء''' (رعد/۲۷)، '''نَحنُ نَقُصُّ عَلَیکَ اَحسَنَ القَصَص''' (یوسف/۳) و '''قُلِ اللّهُ یفتیکُم''' (نساء/۱۲۷) استهزا، اضلال، قصه‌گفتن و فتوادادن را به خود نسبت می‌دهد، امّا چون انتزاع اسم‌هایی مانند استهزاگر، گمراه کننده، قصه‌گو و فتوادهنده از جملات یادشده، و به کارگیری آنها درباره خداوند عرفاً نوعی نقص و وهن است، نمی‌توان خداوند را با این اسامی یاد کرد. <ref> مجمع البیان، ج۴، ص۷۷۳؛ ج۵، ص۳۱۷؛ کلمه علیا، ص۲۰ ـ ۲۱</ref>


===دلایل قول به جواز===
===دلایل قول به جواز===


اینان با ناتمام دانستن استدلالهای قرآنی و روایی قائلین به منع، قول به توقیفیت را فاقد دلیل دانسته، به عدم توقیفیت [[اسما و صفات]] معتقد گشته‌اند. از نظر آنان آیات ۷۱ [[سوره اعراف|اعراف]] و ۴۰ [[یوسف]] تنها به نفی کفر و [[بت پرستی]] و نیز تقبیح نامگذاری بتها به نام خداوند نظر دارد و اشاره‌ای به توقیفی بودن اسما ندارد و آیه ۱۸۰ اعراف با توجّه به اینکه الف و لام در آن ([[اسماء الحسنی|الاسماء الحسنی]]) برای استغراق و عموم است (نه عهد) گرچه همه اسمای حسنا را تنها برای خدا می‌داند؛ ولی هرگز اشاره‌ای ندارد که همه این اسما در قرآن آمده است؛ امّا روایات نیز بر توقیفیت دلالت ندارد و گذشته از اینکه خود این روایات در گزارش تعداد و نوع اسما با یکدیگر اختلاف دارد در تعارض با روایاتی است که خداوند را با اسامی دیگری یاد کرده و آن اسامی را درباره او به کار برده است. <ref> المیزان، ج۸، ص۳۴۳ـ۳۴۴، ۳۵۹؛ الرسائل التوحیدیه، ص۵۷ ـ۵۸</ref>
اینان با ناتمام دانستن استدلال‌های قرآنی و روایی قائلین به منع، قول به توقیفیت را فاقد دلیل دانسته، به عدم توقیفیت [[اسما و صفات]] معتقد شده‌اند. از نظر آنان آیات ۷۱ [[سوره اعراف|اعراف]] و ۴۰ [[یوسف]] تنها به نفی کفر و [[بت پرستی]] و نیز تقبیح نام‌گذاری بتها به نام خداوند نظر دارد، و اشاره‌ای به توقیفی بودن اسما ندارد. آیه ۱۸۰ اعراف هم با توجّه به اینکه الف و لام در ([[اسماء الحسنی|الاسماء الحسنی]]) برای استغراق و عموم است (نه عهد)، گرچه همه اسمای حسنا را تنها برای خدا می‌داند؛ ولی هرگز اشاره‌ای ندارد که همه این اسما در قرآن آمده است. به‌علاوه روایات نیز بر توقیفیت دلالت ندارند، و گذشته از اینکه خود این روایات در گزارش تعداد و نوع اسما با یکدیگر اختلاف دارند، در تعارض با روایاتی است که خداوند را با اسامی دیگری یاد کرده و آن اسامی را درباره او به کار برده‌اند. <ref> المیزان، ج۸، ص۳۴۳ـ۳۴۴، ۳۵۹؛ الرسائل التوحیدیه، ص۵۷ ـ۵۸</ref>


==قول به تفصیل و توقف==
==قول به تفصیل و توقف==
کاربر ناشناس