پرش به محتوا

برهان صدیقین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
imported>Safaei
imported>Safaei
خط ۵۰: خط ۵۰:
* ابن سینا، عبدالله، الاشارات والتنبیهات، مع الشرح لِنصیرالدین طوسی و شرح الشرحِ لقطب الدین رازی، تهران، ۱۴۰۳ق.
* ابن سینا، عبدالله، الاشارات والتنبیهات، مع الشرح لِنصیرالدین طوسی و شرح الشرحِ لقطب الدین رازی، تهران، ۱۴۰۳ق.
* جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم، نشر اسراء، ۱۳۹۰ش.
* جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم، نشر اسراء، ۱۳۹۰ش.
* صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، قم، ۱۳۸۷ش.
* صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، قم،المکتبة المصطفویة، ۱۳۸۶ق.
* قمی، عباس، کلیات مفتاح الجنان، با ترجمة فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
* قمی، عباس، کلیات مفتاح الجنان، با ترجمة فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
* محمدرضائی، محمد، الهیات فلسفی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۹۱ش.


==پیوند به بیرون==
==پیوند به بیرون==

نسخهٔ ‏۱۳ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۹:۰۵

بُرهان صدّیقین؛ از براهین اثبات وجود خدا است که در آن تلاش می‌کنند بدون استفاده از مقدمات حسی و تجربی و با بحث از حقیقت هستی،وجود خداوند را اثبات نمایند. گفته شده است در براهین دیگر از غیر حق پی به حق می‌برند، اما در این برهان چیزی جز حق، حدّ وسط برهان نیست.

عنوان صدّیقین را نخستین بار ابن سینا برای این برهان به کار برده است.

تقریرات

تقریرات مختلفی از برهان صدّیقین عرضه شده است؛ میرزا مهدی آشتیانی در تعلیقه بر شرح منظومه حکمت سبزواری[۱] آنها را تا ۱۹ تقریر برشمرده و توضیح داده که اغلب آنها نزدیک به یکدیگر است. در اینجا سه تقریر از این برهان را ذکر می‌کنیم.

تقریر ابن سینا

ابن سینا موجود را، به واجب و غیر واجب تقسیم می‌کند؛ و موجود غیر واجب را ممکن الوجود می‌نامد.

او سپس در تقریر برهان می‌گوید: موجودی که حقیقتش امکان باشد، وجودش نمیتواند از جانب خودش باشد بلکه از ناحیه موجود دیگری موجود شده است.

حال این موجود دیگر، یا خودش ممکن است یا واجب؛ اگر واجب باشد که، همان مطلوب است و اگر ممکن باشد، دوباره همان سؤال پیش می‌آید و باید در نهایت به واجب برسد، و گرنه یا دور اتفاق می‌افتد و یا تسلسل و در نتیجه ممکنات باید تا بی‌نهایت باشد. آنگاه وی با ردّ دور، فرض تسلسل را هم ناگزیر از منتهی شدن به واجب می‌داند.[۲]

تقریر ملاصدرا

برهان صدّیقین با تقریر ملاصدرا جلوه‌ای دیگر یافت. او برهانش را محکمتر و روشن‌تر و شریف‌تر از براهین دیگر می‌داند. وی معتقد است تقریر ابن سینا، مصداق حقیقی برهان صدیقین نیست، چرا که برای اثبات واجب، از مفاهیم ماهیت و امکان استفاده می‏‌کند.[۳]

او معتقد است حقیقتِ هستی، موجود است، بدین معنا که عین موجودیت است و عدم بر آن محال است؛ و از طرفی، حقیقتِ هستی در ذات یعنی در موجودیت و در واقعیت داشتنِ خود مشروط به هیچ شرط و مقید به هیچ قیدی نیست. هستی چون هستی است، موجود است نه به ملاک دیگر و نه به فرض وجودِ دیگر؛ پس هستی در ذات خود مساوی با بی‌نیازی از غیر و نامشروط بودن به چیز دیگر یعنی مساوی با وجوب ذاتی ازلی است. در نتیجه، حقیقت هستی، در ذات خود قطع نظر از هر تعینی که از خارج به آن ملحق شود مساوی با ذات لایزال حق است. از نظر ملاصدرا اصالت وجود، عقل ما را مستقیماً به ذات حقّ رهبری می‌کند نه به چیزی دیگر؛ و غیر حق را که البته جز افعال و آثار و ظهورات و تجلیات او نخواهد بود با دلیل دیگر باید پیدا کرد نه حق را.[۴]

تقریر علامه طباطبائی

گفته شده که علامه طباطبائی در حاشیه اسفار و در جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم برهانی برای اثبات واجب اقامه می‌‏کند که بدون پیش‏‌فرض گرفتن هیچ اصل فلسفی و تنها با نظر به ضرورت ازلی هستی مطلق، مصداق کاملی از برهان صدیقین به حساب می‏‌آید.[۵] در تقریر علامه طباطبائی، به هیچ مقدمه و مبدأ تصدیقی فلسفی (حتی اصالت وجود) نیاز نیست. او می‌گوید: قبل از آنکه بحث شود آیا واقعیت خارجی ماهیت است یا وجود، اصل واقعیت را می‌پذیریم که نقطه مقابل سفسطه است؛ زیرا سفسطه انکار اصل واقعیت است و فلسفه اثبات اصل واقعیت.

سپس با بیانی مبسوط، مستدّل می‌سازد که حتی فرض زوال واقعیت نیز امکان ندارد و می‌گوید: بنابراین، اصل واقعیت زوال پذیر نیست، زیرا از فرض زوالش ثبوتش لازم می‌آید و چیزی که از فرض زوالش ثبوتش لازم آید قهرا زوالش ذاتا محال است؛ و اگر زوالش ذاتاً محال باشد پس ثبوت و تحقق آن ذاتا ضروری خواهد بود و این ضرورت ذاتی در این برهان، همان ضرورت ازلی است.

ضرورت ازلیه در موردی است که ثبوت محمول برای موضوع، به هیچ قید، شرط، وصف و حتی به دوام ذات موضوع مقید نباشد؛ در نتیجه حکم همواره و در همه حال برای موضوع ثابت است.[۶]

نتیجه آنکه در اصلِ واقعیت، یک واجب الوجود بالذّات وجود دارد که به نحو ضرورت ازلی دارای واقعیت است. آنگاه که هر یک از موجودات بررسی شود، مشاهده می‌گردد که هر یک از اینها یا سابقه زوال داشته‌اند یا لاحقه زوال دارند. پس فهمیده می‌شود که هیچیک از اینها واجب بالذّات و واقعیت مطلق نیستند، بلکه بر آن واقعیت مطلق تکیه می‌کنند که همان واجب ازلی خواهد بود.[۷]

ضرورت ازلیه داشتن خداوند نیز به این معناست که واقعیت داشتن برای او، به هیچ شرط و قیدی مشروط نبوده، و ذات او در همه حال واقعیت دارد. در این تصور از خداوند، واقعیت برای او منوط به شرط، قید و یا زمان خاصی نیست. یعنی واقعیت او دارای ضرورت ازلی است. [۸]

بنابراین تقریر، مسئله اثبات واجب، دیگر به هیچ مبدأ تصدیقی فلسفی نیاز ندارد و می‌تواند اولین مسئله فلسفی قرار گیرد. البته شناخت و اعتماد به برخی مبادی تصوری برای این تقریر لازم است. مبادی تصوریه‌ای مانند مفهوم هستی، مفهوم ضرورت ذاتی، ضرورت ازلی و مانند اینها، که از جمله مفاهیم عامه بدیهی هستند.[۹] همچنین طبق این تقریر، اصل وجود واجب بدیهی می‌شود نه نظری.

مبانی قرآنی و حدیثی برهان صدّیقین

برهان صدّیقین، که در قالبی کاملاً فلسفی و عقلی مطرح شده، نمونه‌ای از هماهنگی بحث فلسفی با قرآن و احادیث و مخصوصاً ادعیة مأثوره و عرفان است.

ملاصدرا این نوع برهان عقلی و درک مبانی آن را نه از خود که از الهامات غیبی به خویشتن می‌دانسته است. بیشتر تقریرات و شروح این برهان نیز مزین به آیات و روایات و مؤید به آنهاست، از جمله:

اَوَلَمْ یکْفِ بِرَبِّکَ اَنَّهُ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ (ترجمه:آیا پروردگار تو که بر هر چیز گواه است خودش بس نیست.)[۴۱–۵۳]

بِکَ عَرَفْتُکَ: تو را به تو شناختم؛[۱۰]
یا مَنْ دَلَّ عَلی ذاتهِ بِذاتِهِ:‌ای کسی که خودش، دلیل و نشانه خودش است؛[۱۱]
کَیفَ یسْتَدَلُّ عَلَیکَ بِماهُوَ فی وُجودِهِ مُفْتَقِرٌ اِلَیکَ. اَیکُونُ لِغَیرِکَ مِنَ الظُهورِ ما لَیسَ لَکَ حَتّی یکُونَ هُوَالْمُظْهِرُ لَکَ، مَتی غِبْتَ حَتّی تَحْتاجَ اِلی دَلیلٍ یدُلُّ عَلَیکَ...(یعنی: چگونه می‌توان با چیزی که در هستی‌اش نیازمند به توست، بر تو استدلال کرد؟ آیا چیزی جز تو ظهوری دارد که تو نداشته باشی تا بتواند روشنگر تو باشد؟ کِی ناپدید شده‌ای تا به دلیلی که بر تو گواه باشد نیاز داشته باشی؟)[۱۲]

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منابع

  • آشتیانی، مهدی، تعلیقه بر شرح منظومة حکمت سبزواری، چاپ عبدالجواد فلاطوری و مهدی محقق، تهران، ۱۳۶۷ش.
  • ابن سینا، عبدالله، الاشارات والتنبیهات، مع الشرح لِنصیرالدین طوسی و شرح الشرحِ لقطب الدین رازی، تهران، ۱۴۰۳ق.
  • جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، قم، نشر اسراء، ۱۳۹۰ش.
  • صدرالدین شیرازی، محمدبن ابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، قم،المکتبة المصطفویة، ۱۳۸۶ق.
  • قمی، عباس، کلیات مفتاح الجنان، با ترجمة فارسی، تهران، ۱۳۶۹ش.
  • محمدرضائی، محمد، الهیات فلسفی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۹۱ش.

پیوند به بیرون

  1. تعلیقه بر شرح منظومة حکمت سبزواری، ص۴۸۸۴۹۷
  2. نگاه کنید:الاشارات والتنبیهات، ج ۳، ص۱۸ ۲۸
  3. جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۹۰ش، ص۲۲۱.
  4. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة،ج ۶، ص۱۴۱۶
  5. جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۹۰ش، ص۲۲۴.
  6. جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۹۰ش، ص۲۲۵.
  7. الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، ج ۶، ص۱۴ ۱۵، حاشیة طباطبائی
  8. جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۹۰ش، ص۲۲۵.
  9. جوادی آملی، تبیین براهین اثبات خدا، ۱۳۹۰ش، ص۲۲۴.
  10. کلیات مفتاح الجنان اول دعای ابوحمزة ثمالی، ص۳۱۶
  11. کلیات مفتاح الجنان، دعای صباح علی علیه‌السلام، ص۱۰۴
  12. کلیات مفتاح الجنان، دعای امام حسین علیه‌السلام در روز عرفه، ص۴۶۷؛ البته عبارت مذکور، در بخش پایانی دعای عرفه آمده است که طبق گفته برخی از پژوهشگران از امام حسین(ع) نیست و مربوط به یکی از عرفای قرن هفتم هجری قمری است. رجوع کنید به: دعای عرفه امام حسین(ع)#سند بخش پایانی