صلح امام حسن(ع)
صُلح امام حسن(ع) قرارداد صلحی میان امام حسن(ع) دومین امام شیعیان و معاویه فرزند ابوسفیان، که در سال ۴۱ قمری بسته شد. این توافقنامه بعد از جنگی صورت گرفت که بر اثر زیادهخواهی معاویه و خودداری او از بیعت با امام حسن(ع) به عنوان خلیفه مسلمانان روی داد. گفتهاند که خیانت برخی سرداران سپاه امام حسن(ع)، حفظ مصلحت مسلمانان، حفظ جان شیعیان و خطر خوارج از دلایل تن دادن امام حسن(ع) به این صلح بوده است. بنا بر این صلحنامه، حکومت از امام حسن(ع) به معاویه واگذار میگشت. صلح چند شرط داشت که از مهمترین آنها منع معاویه از تعیین جانشین پس از خود، خودداری از توطئه علیه امام حسن(ع) و حفظ جان مسلمانان بود. با این حال، معاویه به هیچیک از شرطها عمل نکرد.
پیشینه
خلافت امام حسن
بعد از شهادت امام علی(ع) مردم عراق با امام حسن(ع) به عنوان خلیفه بیعت کردند و بزرگان صحابه پیامبر(ص) که در کوفه حضور داشتند و نیز مردم مدینه و حجاز خلافت وی را پذیرفتند در حالی که معاویه بن ابی سفیان همچنان بر شام و مصر فرمان میراند و حاضر به پذیرش خلافت حسن بن علی(ع) نبود. با رسیدن خبر خلافت حسن بن علی به معاویه، او افرادی را برای جاسوسی و تحریک مردم به عراق فرستاد. امام حسن در نامههایی معاویه را به اطاعت از خودش دعوت کرد و در این نامهها او را تهدید به جنگ کرد و در مقابل نیز معاویه خود را شایسته خلافت خواند.[۱]
آیا امام از آغاز در اندیشه صلح بود؟
برخی از گزارشهای تاریخی، از تمایل امام حسن(ع) به صلح از همان آغاز امر خلافت خبر دادهاند و امام حسن(ع) را فردی صلح جو معرفی میکنند که تمایلی به جنگ با معاویه نداشته است. گزارش مذکور در کتاب تاریخ طبری نقل شده و مستند به روایات ابن شهاب زهری تاریخ نگار متمایل به امویان است. بر اساس این گزارش مردم عراق مایل به جنگ با معاویه بودند و امام حسن مجبور شد به خواسته آنان تندهد در حالی که خود تمایلی به جنگ نداشت.[۲] بر اساس گزارشی دیگر امام حسن از همان آغاز با گروهی از یارانش که طرفدار جنگ با معاویه بودند مخالف بود. به نقل از محمد بن جریر طبری نخستین کسی که با حسن بن علی(ع) بیعت کرد، قیس بن سعد بن عباده بود. او دست پیش آورد و گفت با تو بر قرآن و سنت و جنگ با منحرفان بیعت میکنم. امام حسن(ع) به او گفت: بیعت کن بر قرآن و سنت که همه چیز در همین دو است [و تلویحاً شرط بعدی قیس را نپذیرفت]. قیس بیعت کرد و دیگر هیچ نگفت.[۳] بر پایه این گزارش، امام در جهت عملی کردن نیت خود فرماندهی سپاه عراق را به عبیدالله بن عباس سپرد و نه به قیس بن سعد بن عباده که به شدت با معاویه دشمنی داشت و بر جنگ با او راسخ بود.[۴]
در برابر، گزارشهای دیگری که بیشتر مورد تایید شیعیان است، از تصمیم امام برای جنگ با معاویه خبر میدهد و علت پذیرش صلح از سوی آن حضرت را نه تمایل خود آن حضرت بلکه سستیِ مردم عراق در جنگ و توطئه معاویه در تطمیعِ سرانِ سپاه میداند. نقل است که امام در اجتماعی مردم عراق را برای جنگ با سپاه معاویه که به سوی عراق پیشروی میکرد فراخواند، اما کسی پاسخ او را نداد تا اینکه با سخنان برخی از وفاداران به آن حضرت مانند عدیِّ بن حاتم و بزرگان قبیله طَیّ و قیس بن سعد بن عباده دوازده هزار تن از عراقیان برای نبرد آماده شدند.[۵]آیت الله خامنهای تاریخ پژوه و محقق براین باور است که در نظر عموم، «صلح» در جملهى «صلح امام حسن»، به معناى تسلیم و سازش است ولیکن مسئله اینجور نیست؛ صلح امام حسن به معناى متارکهى موقّت جنگ است براى آمادگى جهت ضربت زدن قاطعتر.[۶] وی همچنین معتقد است که هر کس - حتّی خود امیرالمؤمنین(ع) - هم اگر به جای امام حسن مجتبی(ع) بود و در آن شرایط قرار میگرفت، ممکن نبود کاری بکند، غیر از آن کاری که امام حسن کرد. هیچکس نمیتواند بگوید که امام حسن، فلان گوشهی کارش سؤالبرانگیز است. کار آن بزرگوار، صددرصد بر استدلال منطقىِ غیر قابلِ تخلف منطبق بود.[۷]
اعزام سپاه به مسکین
منابع تاریخی درباره شمار سپاه امام حسن (ع) اختلاف دارند. بر اساس روایتی سپاه امام دوازده هزار تن بوده است و فرماندهی آن را عبیدالله بن عباس بر عهده داشته است و قیس بن سعد بن عباده و سعید بن قیس مشاوران او بودند. بر اساس گزارشهای دیگر، سپاه امام چهل هزار تن بودند و مقدمه آن به فرماندهی قیس بن سعد بن عباده به مسکین رهسپار شدند.[۸]
نیروهای سپاه کوفه به مَسکین رفتند؛ در حالی که امام خود به مدائن رفت و قرار بود بعدا به سپاه بپیوندد. علت حرکت امام به مدائن به روشنی دانسته نیست؛ به نظر میرسد امام برای جمع آوری نیرو به این شهر رفته باشد.[۹] بر اساس گزارشی، معاویه بخشی از نیروهای تحت فرمان خود را به سوی مدائن فرستاده بود و امام برای مقابله با آنان به مدائن سفر کرد.[۱۰]
حمله به امام حسن(ع) در مدائن
در حادثهای در مدائن، به امام حمله شد و خیمه وی غارت و خودش مجروح شد. درباره علت این واقعه گزارشهای مختلفی در منابع نقل شده است. بر اساس گزارش برخی منابع تاریخی امام حسن(ع) در جمع مردم در مدائن سخنانی ایراد کرد و تلویحا به تمایل خود به عدم درگیری با معاویه اشاره کرد. این منابع به علت طرح چنین سخنانی از سوی امام حسن اشاره نکردهاند.[۱۱] [یادداشت ۱]سخنان امام حسن عدهای را خشمگین کرد و بعد از سخنان امام گروهی به شیوه خوارج امام را کافر خواندند و یکی از آنان(جَرّاح بن سنان اسدی )[۱۳] به امام حمله و با خنجری او را زخمی کرد. در این گزارش به علت اینکه چرا امام چنین سخنانی را به زبان آورده اشاره نشده است.[۱۴]
برخی از پژوهشگران با طرح این پرسش که اگر امام تصمیم به جنگ نداشت چرا باید سپاه عراق را جمع آوری کرده و به سوی میدان جنگ فرستاده باشد، از این روایت انتقاد کرده و علت طرح صلح از سوی امام را سستی مردم در جنگ با معاویه از یک سو و شایعههای طرح شده از سوی سپاه شام از سوی دیگر دانستهاند که امام را ناچار از پذیرش صلح کرد.[۱۵]
گزارشهای دیگر ماجرای حمله به امام را نتیجه عواملی دیگر دانستهاند. بر اساس گزارشی، پذیرش صلح از سوی امام از زبان امام مطرح نشد بلکه شایعهای بود که عوامل معاویه در مدائن شایعه کردند؛ به این شرح که معاویه مغیرة بن شعبه و عبدالله بن عامر را برای مذاکره با حسن(ع) به مدائن فرستاد و هنگامی که آنان از خیمه امام خارج میشدند شایعه کردند که حسن(ع) صلح با معاویه را پذیرفته است و در پی این واقعه گروهی از مردم خشمگین شدند.[۱۶]
بر اساس گزارش دیگر حمله به امام هنگامی صورت گرفت که برخی در بین سپاه حاضر در مدائن شایعه کردند که قیس بن سعد بن عباده در جنگ با معاویه شکست خورده است. این وضعیت به آشفتگی سپاه انجامید و مردم شروع به فرار کردند و گروهی خیمه امام را غارت کردند. در این گزارش به طرح پیشنهاد صلح از سوی امام اشارهای نشده است.[۱۷]
از هم پاشیدن لشکر عراق و پذیرش صلح از سوی امام
برخی گزارشها عبیدالله بن عباس را فرمانده سپاه دوازده هزار نفری عراقیان در مسکن میدانند. بر اساس این گزارشها در همان روزی که امام در مدائن مورد حمله قرار گرفت، درگیری مختصری بین عراقیان و شامیان در مَسکِن(مَسکین) روی داد. شب هنگام معاویه به عبیدالله بن عباس پیغام داد که حسن بن علی در مدائن صلح را پذیرفته و به اطاعت من درآمده و اگر تو نیز اکنون به من بپیوندی یک میلیون درهم به تو میدهم. عبیدالله این پیشنهاد را پذیرفت و نیمه شب به اردوگاه معاویه پیوست. قیس بن سعد بن عباده رهبری مردم را پس از عبیدالله عهدهدار شد. با رسیدن خبر قطعی پذیرش صلح از سوی امام لشکریان همراه با قیس به سوی کوفه بازگشتند.[۱۸]
منابعی که فرمانده سپاه عراق را نه عبیدالله بن عباس بلکه قیس بن سعد بن عباده دانستهاند، ماجرا را به شکل دیگری گزارش میکنند. بنابر این گزارش، بین سپاه عراق به فرماندهی قیس و سپاه شام درگیریهایی روی داد اما با شنیدن خبر حمله به امام، قیس موقتا جنگ را متوقف کرد تا اخبار درست به دستش برسد اما در این زمان بسیاری از سپاهیان کوفه به سوی لشکر شام فرار کردند. قیس با دیدن این وضع پیغامی به امام فرستاد و حسن(ع) در جمع مردم به سخن ایستاد و از رفتار دوگانه عراقیان با او و پدرش علی(ع) گلایه کرد و در پایان از تصمیم خود برای واگذاری خلافت به معاویه خبر داد.[۱۹]
قرارداد صلح و مفاد آن
درباره مفاد قرارداد صلح که شیخ مفید از آن با تعبیر «هُدْنَة»(آتشبس موقت) یاد کرده است[۲۰] در منابع تاریخی اختلافات فاحش و مهمی وجود دارد. بنابر برخی گزارشها حسن بن علی(ع) با شرایط معینی صلح کرد مانند اینکه امام حسن پنج میلیون درهمی را که در خزانه کوفه است برای خود نگه دارد، درآمد سالانه دارابگرد فارس به او اختصاص یابد، امام علی در حضور امام حسن مورد لعن و شتم قرار نگیرد و مردم عراق و همه دوستان و پیروان علی مورد عفو عمومی قرار گیرند.[۲۱][یادداشت ۲]
در کتاب الفتوح نوشته ابن اعثم کوفی گزارش دیگری از محتوای قرارداد صلح آمده که با شرایط پیش گفته تفاوتهای مهمی دارد و برخی از پژوهشگران شیعه آن را صحیحترین گزارش در این باره دانستهاند.[۲۳]
بر اساس گزارش ابن اعثم، امام حسن در ابتدا عبدالله بن نوفل بن حارث را برای مذاکره صلح نزد معاویه فرستاد و به معاویه پیام داد که به شرطی با او صلح میکند که شیعیان علی در امنیت باشند و آزاری نبینند. عبدالله هنگامی که نزد معاویه رفت علاوه بر شرط امام شروط دیگری را مطرح کرد از جمله پنج میلیون درهم خزانه از آن امام حسن باشد و خراج سالانه داربگرد برای امام حسن باشد و خلافت بعد از معاویه به امام حسن برسد. معاویه نیز با همه شروط موافقت کرد و کاغذ سفیدی را امضا کرد و به عبدالله بن نوفل داد تا امام هر شرطی را خواست در آن بنویسد. اما امام حسن با شرایطی که عبدالله مطرح کرده بود مخالفت کرد و شروط دیگری را در کاغذ صلح نامه نگاشت که هیچ یک مالی نبودند. این شروط چنین بود:
- معاویه باید سَبِّ امیرالمؤمنین و نفرین کردن او را در قنوت نمازها کنار بگذارد.
- معاویه امنیت شیعیان امیرالمؤمنین را تضمین کند و قصد سوئی به هیچکدامشان نداشته باشد.
- معاویه حقوق شیعیان امیرالمؤمنین را تضمین کند.[یادداشت ۳]
- کسی را ولیعهد و جانشین خود نکند و انتخاب خلیفه را به شورای مسلمین واگذارد. از همین شرط امام (ع) برخی از محققان استفاده کردهاند که این معاهده میان امام ومعاویه یک صلح پایدار نبوده بلکه یک آتش بس موقت تا زمان حیات معاویه بوده است. [۲۴] [۲۵]
- همه مردم هر جا هستند در امنیت باشند
- شیعیان و اصحاب علی(ع) بر جان و مال خود و خانواده خود ایمن باشند.
- معاویه علیه حسن و برادرش حسین و سایر اهل بیت هیچ دسیسهای به کار نبرد و به آنان آزاری نرساند.
- معاویه باید به کتاب خداو سنت رسول الله و سیره خلفای راشدین(صالحین) عمل کند.
- معاویه حق ندارد کسی رابه عنوان جانشین پس از خودش معرفی کند و انتخاب خلیفه باید توسط شورایی از مسلمانان باشد. [۲۶]
بدین ترتیب در این صلحنامه امام معاویه را از انتخاب جانشین و ایجاد خلافت موروثی بر حذر داشته بود و امنیت شیعیان علی(ع) و مردم عراق را تضمین میکرد.[۲۷]
مکان و زمان آشتینامه
قرارداد صلح در ناحیه مَسکِن امضا شد و با حضور گروهی عظیم از مردم شام، مقررات صلح اعلام و اجرا شد.[۲۸] باقر شریف قرشی در کتاب حیاة الحسن مینویسد: درباره زمان صلح اختلاف وجود دارد، چنانکه موقع عقد و اجرای صلح را هم ربیع الاول سال ۴۱ هجری قمری، هم ربیع الثانی و هم جمادی الاولی ذکر کردهاند.[۲۹] در تاریخ طبری (تألیف ۳۰۳ق)، زمان آن، ۲۵ ربیعالاول ذکر شده است.[۳۰]
ناخشنودی برخی شیعیان از صلح
بخشی از سپاهیان امام حسن و مردم عراق از تصمیم آن حضرت برای صلح ناخشنود بودند و گروهی به شیوه خوارج، امام را به دلیل پذیرش صلح گناهکار دانستند. مخالفت با صلح تنها از سوی خوارج ابراز نشد بلکه برخی از شیعیان بزرگ نیز ناخشنودی خود را از پذیرش صلح ابراز کردند. از جمله این افراد میتوان به حجر بن عدی، عدی بن حاتم، مُسَیّب بن نَجبه، مالک بن ضمره، سفیان بن ابی لیلی، بشیر همدانی، سلیمان بن صرد، ابو سعید عقیصا و قیس بن سعد از یاران امام حسن(ع)، اشاره کرد.[۳۱] با این حال برخلاف خوارج اعتراض این گروه به نافرمانی آنان از امام حسن منجر نشد.[۳۲]
بنابر برخی از گزارشهای تاریخی امام حسین نیز به دلیل پذیرش صلح به برادرش اعتراض کرد و صلح با معاویه را مخالفت با سیره پدرش امام علی و تایید عملکرد معاویه دانست.[۳۳] نویسندگان شیعه با یادآوری این موضوع که امام حسین حتی بعد از وفات امام حسن نیز به معاهده او که تا زمان مرگ معاویه اعتبار داشت، پایبند بود [یادداشت ۴]و هیچگاه بر خلاف اراده برادرش اقدامی نکرد این گونه گزارشها را نادرست ارزیابی کردهاند.[۳۴] بنابر روایات تاریخی بعد از قرارداد صلح گروهی از شیعیان نزد امام حسین رفته و از او خواستند رهبری آنان را بپذیرد اما امام آنان را به اطاعت از برادرش حسن فراخواند.[۳۵]
دلایل صلح امام حسن(ع) با معاویه
نویسندگان شیعه در تحلیل چرایی صلح امام حسن(ع) و هدف آن حضرت از صلح، دلایل مختلفی را مطرح کردهاند که از آن میان میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- حفظ جان خود و شیعیان
شیعیان خاص امیرالمؤمنین علی(ع) اغلب در جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان به شهادت رسیده، گروهاندکی از آنان باقی مانده بودند و اگر جنگی به وقوع میپیوست، با توجه به ضعف مردم عراق، قطعاً امام حسن(ع) و شیعیان خسارتهای جبرانناپذیری را تحمل میکردند؛ زیرا معاویه در این صورت آنان را بهشدت سرکوب میکرد. در برخی از سخنانی که از امام حسن(ع) باقی مانده به این دلیل اشاره شده است.[۳۶]
- عدم حمایت مردم از امام حسن(ع) و نبود نیروهای جنگی کارآمد.
بسیاری از منابع تاریخی به سستی مردم در جنگ با معاویه به عنوان علت اصلی پذیرش صلح از سوی امام اشاره کردهاند.[۳۷] بر اساس برخی گزارشها آنان از آغاز علاقهای به جنگ نداشتند و در هنگام جنگ نیز بخشی از سپاه عراق با تطمیع معاویه به سپاه شام پیوستند. شرایط اجتماعی عراق و خستگی مردم از جنگهای متوالی از علل عدم رغبت آنان به نبرد بود. امام نیز در برخی از سخنانش به نبودِ یارانی برای جنگ با معاویه اشاره کرده است.[۳۸] حتی در برخی گزارشهای تاریخی آمده که برخی از سران اصحاب امام مخفیانه به معاویه نامه نوشتند و تحویل دادن امام را به او تضمین کردند. [۳۹] همچنین آن حضرت در پاسخ شخصی که به صلح اعتراض کرد، چنین فرمود: «من به این علت حکومت را به معاویه واگذار کردم که یارانی برای جنگ با او نداشتم. اگر یارانی داشتم، شبانه روز با او میجنگیدم تا کار یکسره شود».[۴۰] از سوی دیگر لشکر عراقیان نامتوازن بود و از گروههای مختلف عقیدتی تشکیل شده بود و این از دلایل آسیب پذیری این سپاه بود.[۴۱]
- جلوگیری از خونریزی
پرهیز از خونریزی و حفظ جان مسلمانان از دیگر اهداف امام حسن(ع) بود. به همین دلیل نیز هنگامی که معاویه او را برای جنگ با خوارج دعوت کرد امام فرمود:اگر میخواستم با کسی از اهل قبله جنگ کنم، اول با تو نبرد میکردم؛ ولی من از تو دست برداشتم و برای صلاح امت اسلام و حفظ خون مسلمانان با تو کنار آمدم».[۴۲]
- حفظ دین
به نظر برخی از نویسندگان جامعه اسلامی در شرایطی قرار داشت که ممکن بود جنگ با معاویه، اصل دین را از بین ببرد. به دلیل اختلافات داخلی خطر شکست در برابر لشکر روم بیشتر شده بود. از سوی دیگر خستگی مردم از اختلافات درونی و جنگهای پی در پی ممکن بود به پایبندی آنان به اسلام لطمه بزند.[۴۳]
آیت الله خامنهای:
من معتقدم امام حسن مجتبىٰ شجاعترین چهرهى تاریخ اسلام است. چون شجاعت واقعی این است که انسان برطبق آنچه مصلحت فکر و ایدئولوژى او است اقدام بکند، اگرچه کسى نفهمد. امام حسن حاضر شد خود را و نام خود را در میان دوستان نزدیکش، فداى مصلحت واقعى کند و تن به صلح دهد، براى اینکه بتواند کارش را، یعنى دیدبانى اسلام و حفاظت از قرآن و هدایت نسلهاى آیندهى تاریخ را در موقع خود انجام دهد.
- خطر خوارج
ابوبکر محمد بن عبدالله بن عَرَبی، نویسنده کتاب احکام القرآن میگوید: «یکی از علل صلح امام حسن مجتبی(ع) این بود که وی میدید خوارج اطرافش را احاطه کردهاند و دانست اگر جنگ با معاویه را ادامه دهد و مشغول آن معرکه شود، خوارج بر سرزمینهای اسلامی دست مییازند و بر آنها چیره میشوند و اگر وی به جنگ با خوارج بپردازد و مشغول دفع آنان گردد، معاویه بر سرزمینهای اسلامی و مناطق تحت حکومت وی چیره میشود».[۴۴]
نظر منابع اهل سنت
بسیاری از منابع اهل سنت امام حسن را فردی صلح طلب میدانند که از آغاز تمایل به صلح با معاویه داشت. این منابع امام را به جهت پذیرش صلح و در نتیجه پایان دادن به جنگ داخلی طولانی مدت بین مسلمانان ستودهاند و سال انعقاد صلح را عام الجماعه مینامند..[۴۵] روایتی از پیامبر اکرم در منابع اهل سنت نقل میشود که در آن پیامبر از اتحاد مسلمانان وصلح میان دو گروه از آنان به دست امام حسن خبر داده است. [۴۶]
بیاعتنایی معاویه به پیماننامه صلح
در بسیاری از منابع آمده است که معاویه به مفاد صلحنامه عمل نکرد[۴۷] و بسیاری از شیعیان امام علی(ع) از جمله حجر بن عدی[۴۸] را به قتل رساند و پسرش یزید را به ولایتعهدی خود گماشت.[۴۹] نقل شده است معاویه پس از صلح وارد کوفه شد و برای مردم خطبه خواند و گفت: هر شرطی که کردم، پس میگیرم و هر وعدهای که دادم زیر پا میگذارم.[۵۰] همچنین گفت: من با شما نجنگیدم تا نماز و روزه و حج انجام دهید، بلکه جنگیدم تا بر شما حکمرانی کنم.[۵۱] معاویه حتی شرط پرداخت خراج دارابگرد به امام را که در برخی منابع قید شده، جامه عمل نپوشانید و بنابر روایاتی مردم بصره از واگذاری خراج (مالیات)به امام جلوگیری کردند.[۵۲]
واکنشها و پیامدها
ای مردم! اگر از مشرق تا مغرب را بگردید، جز من و برادرم کسی را نخواهید یافت که جدش رسول خدا باشد. همانا معاویه در چیزی (خلافت) که حق من است، با من به نزاع برخاست و من برای مصلحت امت و حفظ خون مردم، از آن چشم پوشیدم.
ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق،ج۴، ص۳۴.
در گزارشها آمده است پس از صلح امام حسن، گروهی از شیعیان ابراز تأسف و ناخشنودی میکردند[۵۳] و حتی عدهای امام را سرزنش کردند و او را «مُذِلُّ المؤمنین»(خوار کننده مؤمنان) خواندند.[۵۴] امام در پاسخ پرسشها و اعتراضها، بر ضرورت التزام به تصمیم «امام» تاکید کرد و علت صلح خود را همان علت صلح حدیبیه خواند و حکمت این کار را از سنخِ حکمتِ کارهای خضر (ع) در ماجرای همسفر شدن با موسی(ع) دانست.[۵۵]
به گفته برخی محققان، در بخشی از اخباری که از سوی امویان و عباسیان گسترش یافت، چنین وانمود شده که خود امام حسن(ع) هیچ حقی برای خود در خلافت قائل نبود،[۵۶] ولی در روایاتی آمده است که حسن بن علی خلافت را حق خود میدانست و تصریح میکرد که تنها از روی اجبار آن را به معاویه واگذار کرده است.[۵۷]
در قرنهای بعد، صلح امام حسن از بُعد کلامی مورد بحث قرار گرفت. سید مرتضی از علمای امامیه به شبهات مطرح درباره علت صلح امام با معاویه با وجود فاسق بودن او و مسائلی همچون خلع از امامت، بیعت با معاویه، دریافت عطا و هدیه از او پاسخ داده است. [۵۸] سید بن طاوس با توجه به این سخن پیامبر(ص) که خداوند به واسطه امام حسن(ع) بین دو گروه مسلمان صلح برقرار میکند،[۵۹] صلح امام حسن را یکی از تدبیرهای آیندهنگرانه پیامبر(ص) با استناد به علم الهی دانسته که موجب حفظ اسلام و بقای نسل پیامبر گردید.[۶۰] قاضی نعمان[۶۱] و ابویعقوب سجستانی[۶۲] از علمای اسماعیلیه نیز به تبیین ماجرای صلح و دفاع از اقدام امام مجتبی پرداختهاند.
آثار درباره صلح امام حسن(ع)
درباره صلح امام حسن(ع) بسیار سخن گفته شده و کتابهای بسیاری تألیف شده است. از برخی از این کتابها امروزه فقط نامی در فهرستها مانده است:
- صلح الحسن و معاویه، تألیف احمد بن محمد بن سعید بن عبد الرحمن السبیعی الهمدانی متوفی در سال ۳۳۳ق.
- صلح الحسن علیهالسلام، تألیف عبدالرحمن بن کثیر الهاشمی (از موالی بنی هاشم و نه از آن دودمان).
- قیام الحسن علیهالسلام، تألیف ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال بن عاصم بن سعد بن مسعود الثقفی متوفی در سال ۲۸۳ق.
- قیام الحسن علیهالسلام، تألیف هشام بن محمد بن السائب.
- کتاب عبد العزیز بن یحیی الجلودی البصری درباره ماجرای حسن علیهالسلام.
- اخبار الحسن علیهالسلام و وفاته، تألیف هیثم بن عدی الثعلبی متوفی در سال ۲۰۷ق.
- اخبار الحسن بن علی علیهالسلام، تألیف ابی اسحاق ابراهیم بن محمد الاصفهانی الثقفی.[۶۳]
منابعی برای مطالعه بیشتر
- فلسفه صلح امام حسن مجتبی علیهالسلام نوشته علی راجی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ اول۱۳۸۱ش.بررسی علل و عواملی که به انعقاد قرارداد صلح بین امام حسن (ع) و معاویه منجر شد و نیز تحلیل و چگونگی صلح امام حسن (ع). [۶۴]
- صلح امام حسن علیهالسّلام پر شکوهترین نرمش قهرمانانهی تاریخ، ترجمه کتب صلح الحسن نوشته شیخ راضی آل یاسین، ترجمه سید علی خامنهای، ناشر: انتشارات انقلاب اسلامی، کتاب با گفتاری نسبتاً مفصل از علامه عبدالحسن شرفالدین، رهبر شیعیان لبنان در نیمه دوم قرن گذشته هجری قمری و پیشگفتار کوتاه نویسنده درباره تحقیق و کتابش آغاز میشود و پس از پرداختی کوتاه به زندگینامه و سیره و سیمای حضرت امام حسن علیهالسّلام به سراغ محور اصلی بحث یعنی زندگی سیاسی پرفراز و نشیب ایشان میرود.
در بخشهای دوم و سوم که پیکره اصلی تحقیق را شکل میدهند، سخن از موقعیت سیاسی ویژه آن روزگار و چرایی و چگونگی صلح و پیامدهای آن است؛ نویسنده با نگاهی ژرف به تحلیل دادههای تاریخی و مدارک و اسناد معتبر پرداخته و تصویر روشن و منسجمی از موضوع ارائه نموده است.[۶۵]
- امام حسن علیه السلام در مصاف صلح، نوشته محمدعلی صاعد اصفهانی، تهران انتشارات محمل، ۱۳۹۲ش. [۶۶]
پانویس
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دار المعرفه، ص۶۷ به بعد؛ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۶، ص۲۵ به بعد.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۵۸.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۵۸
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۵۸
- ↑ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، دارالمعرفه، ص۷۰؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ۱۳۹۳ش، ۱۴۳۵ق،ص۴۷۴.
- ↑ https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43833
- ↑ https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2291
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۵۹
- ↑ جعفریان، تاریخ خلفا، ص۳۷۹
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۱۶
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۱۶
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال،۱۳۷۳ش، ص۲۱۷.
- ↑ صلح امام حسن، راضی، ترجمه خامنهای، ۱۳۹۸ش، ج۲، ص۲۱۴.
- ↑ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۶۵
- ↑ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۱۳۸۲ش، ص۱۷۴؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ص۳۷۸
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارالصادر، ج۲، ص۲۱۵
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۵۹
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، دارالصادر، ج۲، ص۲۱۴
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۹۰
- ↑ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۶۰؛ دینوری، الاخبار الطوال، ۱۹۶۰م، ص۲۱۸
- ↑ .https://fa.icro.ir/Tourist-attractions-and-places/دارابگرد،-شهر-دایرهایشکل-و-پیشرفته-دنیای-باستان
- ↑ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۱۳۸۲ش، ص۱۸۰؛ جعفریان، تاریخ خلفا، ص۳۹۲-۳۹۴
- ↑ «صلح»در صلحنامه امام حسن به معنی ترک مخاصمه و آتش بس است نه آشتی، خبرگزاری مهر.
- ↑ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱.
- ↑ اربلی، کشف الغمه، الناشر : الرضي، ج۱، ص۵۳۳.
- ↑ ابن اعثم، الفتوح، ۱۴۱۱ق، ج۴، ص۲۹۰-۲۹۱
- ↑ شریف قرشی، حیاة الامام الحسن بن علی، ۱۳۷۶ش، ص۴۷۱.
- ↑ شریف قرشی، حیاة الامام الحسن بن علی، ۱۳۷۶ش، ص۴۷۱.
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، دارالتراث، ج۵، ص۱۶۳.
- ↑ شریف قرشی، الحیاة الحسن، ۱۳۷۶ش، ص۴۹۹-۵۰۷.
- ↑ جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۱۳۸۲ش، ص۶
- ↑ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۶۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۳۸۷ق، ج۱۶، ص۲۳
- ↑ مفید، ارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص ۳۱؛ جعفریان، تاریخ خلفا،
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۱۵۰-۱۵۳
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرائع، ۱۳۸۵ق، ج۱، ص۲۱۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۵، ص۲۸۷.
- ↑ شیخ مفید، الارشاد، ۱۳۸۰ش، ج۲، ص۱۰.
- ↑ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۵۷۶.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۰۲.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۲۹۱.
- ↑ آل یاسین، صلح امام حسن، ۱۳۷۸ش، ص۱۷۷.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۰۹.
- ↑ شریف قرشی، الحیاة الحسن، ۱۳۷۶ش، ص۳۵.
- ↑ ابن عربی، احکام القرآن، ج۳، ص۱۵۲.
- ↑ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص۱۲۳؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار إحياء التراث العربي - بيروت - لبنان :الناشر، ج ۸، ص، ۱۴۱،۱۶؛ مقایسه کنید با: تاریخ خلیفه بن خیاط، ۱۳۸۶ق، ۱۹۶۷م،ج ۱، ص۱۸۷؛ طبری، تاریخ الرسل و الملوک، الناشر : دار التراث، ج ۵، ص۱۶۳؛ ابوالفداء، اسماعیل بن علی عمادالدین صاحب حماة، المختصر فی اخبار البشر، ج۱، ص۱۸۴
- ↑ ابن اثير، أسد الغابة في معرفة الصحابة، بيروت، ناشر انتشارات اسماعيليان، ج۲، ص۱۲.
- ↑ مقریزی، امتاع الاسماع، ۱۴۲۰ق، ج۵، ص۳۶۰؛ امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱، ص۲۷.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، ۱۳۸۷ش، ج۵، ص۲۷۵.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دار الفکر، ج۸، ص۷۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهجالبلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۱۶، ص۱۷.
- ↑ مقدسی، البدء و التاریخ، مکتبة الثقافة الدینیة، ج۵، ص۲۳۷.
- ↑ ابن کثیر، البدایة و النهایة، دارالفکر، ج۸، ص۱۳۱.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۱۳۸۵ق، ج۳، ص۴۰۵.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۴۴، ص۲۹.
- ↑ بلاذری، أنساب الأشراف، ۱۴۱۷ق، ج۳، ص۴۵ و ۴۸.
- ↑ شیخ صدوق، علل الشرایع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۲۱۱.
- ↑ جعفریان، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، ۱۳۸۱ش، ص۱۲۲.
- ↑ ابن شهرآشوب، المناقب، ۱۳۷۹ق،ج۴، ص۳۴.
- ↑ سید مرتضی، تنزیه الأنبیاء، الشریف الرضی، ج۱، ص۱۷۲-۱۷۳.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۳۹۷ق، ج۳، ص۱۹.
- ↑ سید بن طاوس، کشف المحجة لثمرة المهجة، ۱۳۷۰ق، ص۶۳.
- ↑ قاضی نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، موسسة النشر الاسلامی، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳.
- ↑ ابو یعقوب سجستانی، کتاب الافتخار، ۲۰۰۰م، ص۱۷۱.
- ↑ آل یاسین، صلح امام حسن، ۱۳۷۸ش، ص۳۲.
- ↑ https://ketab.ir/book/5f800d1f-2f77-4cb9-9199-f423b42affcb؛خانه کتاب و ادبیات ایران.
- ↑ https://khameneibook.ir/book/صلح-امام-حسن-علیه السّلام: سایت انتشارات انقلاب اسلامی.
- ↑ https://ketab.ir/book/5b502701-3210-48ad-bc29-7c5f582648c6؛ خانه کتاب وادبیات ایران.
یادداشت
- ↑ فرازی از سخنان امام حسن(ع) درساباطِ مدائن این است:(وأرى أكثركم قد نكل عن الحرب ، وفشل عن القتال ، ولست أرى أن أحملكم على ما تكرهون) می بینم که بیشتر شما از جنگ دست کشیده . از قتال خسته و ناتوان شدهاید و من نمیخواهم شما را برآن چه ناخوش دارید مجبورتان سازم. [۱۲]
- ↑ شهر باستانی دارابگرد با چند هزار سال قدمت، در جنوب شرق استان فارس قرار دارد و شهر امروزی داراب، در شش کیلومتری آن واقع شده است.دارابگرد در ایران باستان، شهر مهمی بود. سرزمین پارس که حکومت هخامنشی در ۵۵۰ پیش از میلاد در آن بنا نهاده شد، پنج منطقه بزرگ داشت که دارابگرد، یکی از آنها بود.پس از ورود اسلام به ایران، دارابگرد یکی از شهرهای بزرگ محسوب میشد و به خاطر فعالیتهای اقتصادیاش، مالیات زیادی به حکومت وقت میپرداخت[۲۲]
- ↑ فتوثّقَ لنفسِه من معاويةَ لتأكيدِ الحجّةِ عليه ، والإعذارِ فيما بينَه وبينَه عندَ اللهِ عزّ وجلّ وعند كافَّةِ المسلمينَ ، واشترطَ عليه تركَ سبِّ أميرِ المؤمنينَ والعدولَ عنِ القُنوتِ عليه في الصّلواتِ ، وأنْ يُؤمنَ شيعتَه رضيَ اللهُ عنهم ولايتعرّضَ لأحدٍ منهم بسوءٍ ، ويُوصِلَ إِلى كلِّ ذي حقٍّ منهم حقَّه. فأجابَه معاويةُ إِلى ذلكَ كلِّه ، وعاهدَه عليه وحَلفَ له بالوفاءِ به.
- ↑ فلمّا ماتَ معاويةُ وانقضتْ مُدَّةُ الهُدنةِ الّتي كانتْ تمنعُ الحسينَ ابنَ عليِّ منَ الدّعوةِ إِلى نفسه...ارشاد مفید، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۳۱
منابع
- اربلی، کشف الغمه فی معرفة الائمه، ناشر الرضی، بی تا، بی جا.
- «صلح»در صلحنامه امام حسن به معنی ترک مخاصمه و آتش بس است نه آشتی، خبرگزاری مهر.
- راضی آل یاسین، صلح امام حسن، ترجمه سید علی خامنهای، تهران، انتشارات گلشن، چاپ سیزدهم، ۱۳۷۸ش.
- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دارالاحیا الکتب العربیه، ۱۳۸۷ق.
- ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- ابن اعثم، محمد بن علی، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۱۱ق.
- ابن عربی، محمد بن عبدالله، احکام القرآن،
- ابوالفرج اصفهانی، علی بن حسین، مقاتل الطالبیین، تحقیق سید احمد صقر، بیروت، دار المعرفة، بیتا.
- بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق محمد باقر المحودی، بیروت، بی نا، ۱۳۹۸ق.
- جعفری، حسین محمد، تشیع در مسیر تاریخ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۸۲ش.
- جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انتشارات انصاریان، ۱۳۸۱ش.
- دینوری، احمد بن داوود، اخبار الطوال، قاهره، دار احیاء الکتب العربیه، ۱۹۶۰م.
- دینوری، احمد بن داود، الاخبار الطوال، محقق: عامر، محمد عبدالمنعم، شیال، جمالالدین، اشر: منشورات الشريف الرضي، قم چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- قطب راوندی، سعید بن هبه الله، الخرائج و الجرائح، قم، مؤسسه امام مهدی(عج)، ۱۴۰۹ق.
- شریف قرشی، باقر، الحیاة الحسن، ترجمه فخرالدین حجازی، تهران، انتشارات بعثت، ۱۳۷۶ش.
- شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، به تحقیق سید محمد صادق بحرالعلوم، نجف، منشورات مکتبة الحیدریة، ۱۳۸۵ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۳ق.
- طبری، محمد بن جریر بن یزید، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، بیتا.
- طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی اهل الجاج، قم، انتشارات اسوه، ۱۴۱۳ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی حجج الله علی العباد، ترجمه خراسانی، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۸۰ش.
- یعقوبی، احمد بن یعقوب، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بیتا.
- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=43833 دفتر حفظ ونشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای.
- https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2291دفتر حفظ ونشر آثار حضرت آیت الله العظمی خامنهای.
- https://ketab.ir/book/5f800d1f-2f77-4cb9-9199-f423b42affcb؛ خانه کتاب وادبیات ایران
- https://khameneibook.ir/book/صلح-امام-حسن-علیهالسّلام؛ سایت انتشارات انقلاب اسلامی.
- https://ketab.ir/book/5b502701-3210-48ad-bc29-7c5f582648c6؛ خانه کتاب وادبیات ایران.
پیوند به بیرون