پرش به محتوا

سنت: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
H.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها)
H.ahmadi (بحث | مشارکت‌ها)
برچسب: واگردانی دستی
خط ۸۷: خط ۸۷:


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس|۲}}
{{پانوشت}}


== یادداشت ==
== یادداشت ==

نسخهٔ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۲۲:۴۹

سُنَّت گفتار، کردار و تقریر پیامبر و معصوم و از ادله اربعه است که پس از قرآن، دومین منبع اجتهاد شمرده می‌شود. سنت پیامبر به اجماع مسلمانان حجت است و سنت امامان شیعه، به اعتقاد شیعه معتبر است. اهل سنت، سنت صحابه غیر معصوم را نیز معتبر می‌دانند.

از نظر عالمان مسلمان، پیامبر معصوم از گناه، خطا و غفلت است و لذا هر آنچه از وی صادر شود، معتبر و پیروی از آن لازم است. آنان همچنین برای اثبات حجیت و اعتبار سنت پیامبر به ادله‌ای از قرآن و روایات استناد کرده‌اند.

شاطبی از عالمان اهل سنت و دیگران عدالت صحابه را دلیلی بر حجیت و اعتبار سنت آنان دانسته‌اند و به ادله‌ای از قرآن و روایات استناد کرده‌اند که مورد نقد عالمان شیعه قرار گرفته است. امامیه نیز سنت امامان(ع) را به جهت معصوم‌بودن آنان، حجت و معتبر دانسته و علاوه بر آن به ادله‌ای از قرآن و حدیث ثقلین تمسک کرده‌اند.

عالمان اصولی سنت را از جهت سند به خبر واحد و متواتر و از جهت ارتباط آن با قرآن به سنت تأییدکننده قرآن (مُؤیده)، تبیین‌کننده آن (مُبَینه) و سنت مستقل تقسیم کرده‌اند. سنت به خودی خود و بدون در نظر گرفتن چیز دیگری، به سنت فعلی، قولی و تقریری تقسیم شده است.

مفهوم‌شناسی و جایگاه

سنت از مصادر و منابع مستقل در استنباط حکم شرعی شمرده می‌شود[۱] و منظور از آن نزد فقهای اهل سنت، گفتار، رفتار و تقریر پیامبر(ص)[۲] و نزد امامیه، گفتار، رفتار و تقریر معصوم است.[۳] به‌گفته محمدرضا مظفر منشأ اصطلاح «سنت»، روایاتی است که از پیامبر(ص) نقل شده و در آن پیروانش را به تبعیت از سنت‌ خود، دستور داده است،[۴] به‌دنبال آن و به‌تدریج این اصطلاح برای گفتار، رفتار و تقریر پیامبر به‌کار رفت و برای آن عَلَم شد؛ به‌طوری که هرگاه به نحو مطلق به‌کار رود، بدون استناد به فرد خاصی، منظور از آن، هر چیزی که متضمن بیان حکمی از احکام شرعی است که از سوی پیامبر بیان شده است.[۵] از نظر اصولیان بحث از حجیت سنت به عنوان یکی از منابع حکم شرعی، یک مسئله اصولی به شمار می‌رود.[۶]

اصطلاح «سنت» در ادبیات فقهی نیز کاربرد دارد که با معنای اصولی آن (به عنوان یکی از مصادر حکم شرعی)، اندکی متفاوت است.[۷] محمدصنقور بحرانی در کتاب المعجم الاصولی به چند مورد از این معانی اشاره کرده است:

  1. هر حکم شرعی که از سوی پیامبر(ص) بیان شده، در مقابل حکمی که به‌وسیله قرآن بیان شده است که به آن «فرض» گفته‌اند. براین اساس به وقوف در مشعر الحرام که قرآن متصدی بیان آن است، فرض و به وقوف در عرفات که پیامبر بیان کرده، سنت می‌گویند.[۸]
  2. هر حکم شرعی که از طرف پیامبر جعل شده، به‌طوری که جعل این حکم را خدا به وی تفویض کرده باشد. مانند رکعت‌های سوم و چهارم در نمازهای چهار رکعتی و رکعت سوم نماز مغرب که بنا به گزارش برخی روایات[۹] به‌تفویض خداوند، از سوی پیامبر جعل شده است.[۱۰]
  3. هر فعلی که در شریعت، مستحب دانسته می‌شود، در مقابل افعال واجب، بنابراین به نماز نافله که مستحب است، سنت و به نمازهای واجب، فریضه گفته می‌شود.[۱۱]
  4. به هر حکمِ ثابت‌شده در شریعت اسلام نیز سنت گفته می‌شود، در مقابل بدعت که به معنای اسناد چیزی به شریعت، در حالی که در شریعت نیست.[۱۲]

اهمیت

بسیاری از احکام شرعی و همچنین جزئیات بسیاری از احکامی که در قرآن به صورت مجمل آمده است، به‌واسطه «سنت» شناخته می‌شود.[۱۳] همچنین درباره اهمیت «سنت» در اسلام گفته‌اند از ضروریات دین است؛[۱۴] به‌طوری که انکار حجیت آن برابر با انکار و مناقشه در یکی از ضروریات دین و در نتیجه خروج از اسلام است.[۱۵] برخی نیز «سنت» را کلید فهم قرآن دانسته‌اند و بر این باورند که رجوع به آن برای فهم قرآن ضروری است، به‌گونه‌ای که فهم قرآن و تطبیق آن، بدون سنت امکان‌پذیر نیست.[۱۶]

به‌گفته محمد ابوزهره، فقیه و متکلم اهل مصرِ قرن چهاردهم هجری، شافعی اساساً قرآن و سنت را با هم یک دلیل واحد دانسته و عنوان نص بر آن نهاده است؛ چرا که این دو برای بیان شریعت، مکمل یکدیگرند؛[۱۷] در عین حال بسیاری، سنت را یک دلیل و یا یک منبع مستقل برای بیان احکام شرعی دانسته‌اند.[۱۸]

محدوده سنت نزد فقهای مسلمان

پس از قرآن معتبرترین منبع برای استنباط حکم شرعی نزد همه فقهای مسلمان، سنت است؛[۱۹] منتهی محدوده آن نزد هر فرقه‌ای متفاوت است:[۲۰]

سنت نزد امامیه

امامیه وجود امامان معصوم(ع) را در امتداد وجود پیامبر(ص) می‌دانند[۲۱] و لذا علاوه بر عمل به سنت پیامبر(ص) به سنت امامان معصوم(ع) نیز عمل کرده و گفتار، رفتار و تقریر امامان معصوم را به مثابه گفتار، رفتار و تقریر پیامبر، حجت می‌دانند.[۲۲] محمدرضا مظفر در بیان سرِّ این مطلب گفته است: از نظر امامیه، امامان معصوم صرفاً راویان حدیث پیامبر نیستند که گفتار آ‌ن‌ها از آن جهت که ثقه هستند، دارای حجیت باشد؛ بلکه آن‌ها به‌واسطه پیامبر از سوی خداوند منصوب شده‌اند تا پس از پیامبر احکام الهی را در هر واقعه تبلیغ کنند و از این جهت که خودشان منبع تشریع و بیانگر احکام واقعی الهی‌اند، گفتار، رفتار و تقریرشان حجیت دارد. تنها فرقشان با پیامبر در این است که پیامبر از طرق وحی الهی با واقع مرتبط بود و ائمه(ع) از طریق الهام به قلب آنان یا از طریق القاء از سوی امام معصوم قبلی، با واقع در ارتباط هستند و احکام واقعی الهی را بیان می‌کنند.[۲۳]

سنت نزد اهل سنت

سنت نزد اهل سنت منحصر در گفتار، رفتار و تقریر پیامبر(ص) است.[۲۴] برخی همچون شاطبی، از فقیهان مالکی قرن هشتم هجری، سنت و عمل صحابه را نیز به محدوده سنت اضافه کرده و برای آن قائل به حجیت شده‌اند؛[۲۵] چرا که از نظر آنان عمل صحابه بر طبق سنتی بوده که نزدشان ثابت بوده، ولی به ما نرسیده و یا مطابق اجتهادشان بوده است.[۲۶]

سنت نزد سایر فرقه‌های مسلمان

مذاهب فقهی اباضیه و زیدیه را در مبانی، نزدیک به فقه اهل‌سنت دانسته‌اند که بر سنت نبوی به عنوان یکی از مصادر و منابع استنباط حکم شرعی تکیه کرده‌اند.[۲۷] اباضیه علاوه بر سنت نبوی، سخنان و سیره صحابه را نیز حجت دانسته و به عنوان منبعی برای استنباط حکم شرعی به آن‌ تمسک می‌کنند.[۲۸] زیدیه نیز علاوه بر سنت اهل بیت، به سنت و سیره صحابه، به‌عنوان یکی از مصادر حکم شرعی، عمل می‌کنند.[۲۹]

اقسام

برای سنت اقسامی ذکر کرده‌اند[۳۰] که به شرح زیر است:

سنت فعلی

به عملی که پیامبر یا معصوم آن را به قصد تشریع حکم شرعی انجام داده باشد، مانند وضو گرفتن، نماز خواندن و حج به‌جاآوردن، سنت فعلی گفته می‌شود.[۳۱] اموری مانند اشاره، کتابت و ترک فعل پیامبر یا معصوم را از سنخ سنت فعلی برشمرده‌اند.[۳۲]

درباره چگونگی دلالت فعل پیامبر و معصوم بر حکم شرعی گفته می‌شود دو حالت وجود دارد:

  • فعلی که از پیامبر یا امام معصوم صادر می‌شود، با قرائنی همراه است که به‌واسطه این قرائن معلوم می‌شود پیامبر یا امام معصوم در مقام بیان حکمی از احکام یا عبادتی از عبادات مانند نماز، وضو، حج و امثال آن است. همچنین از طریق این قرائن معلوم می‌گردد که این فعل وجوبی است یا استحبابی یا غیر آن.[۳۳]
  • فعلی که از پیامبر یا امام معصوم صادر شده، قرینه‌ای همراه آن نیست تا به‌واسطه آن معلوم شود که آیا این فعل غیر از اباحه و جواز بر حکم دیگری دلالت می‌کند یا نه؟[۳۴] در اینجا چند دیدگاه وجود دارد:[۳۵]
  1. برخی گفته‌اند این فعل دلالت بر وجوب دارد و انجام آن بر ما واجب است؛ چرا که با توجه به آیه ۲۱ سوره احزاب، اقتدا به پیامبر واجب است و این وجوبِ اقتدا مستلزم واجب بودن انجام هر فعلی است که از پیامبر صادر شده است، حتی اگر برای خود او واجب نبوده باشد.[۳۶]
  2. برخی مانند میرزای قمی بر این نظرند که این فعل دلالت بر استحباب دارد.[۳۷]
  3. برخی نیز مانند محمدرضا مظفر بر این باورند که این فعل نه بر وجوب دلالت می‌کند و نه بر استحباب؛ بلکه نهایت چیزی که از این فعل فهمیده می‌شود این است که انجام آن برای ما مباح و جایز است.[۳۸]

همچنین اصولیان گفته‌اند اگر فعلی که از پیامبر یا امام معصوم صادر می‌شود، با قرینه‌ای همراه باشد که به‌واسطه آن قرینه معلوم می‌شود این فعل اختصاص به پیامبر یا امام معصوم دارد، مانند وجوب تهجد برای پیامبر، این فعل برای سایر مسلمانان حجت نیست؛[۳۹] اما اگر فعلی که از پیامبر یا امام معصوم صادر می‌شود، معلوم نباشد که فقط به آن‌ها اختصاص دارد یا همه مسلمانان نیز می‌توانند انجام دهند، در حجیت این فعل برای بقیه مسلمانان اختلاف نظر وجود دارد.[۴۰] برخی بر این نظرند که چنین فعلی فقط به آن‌ها اختصاص دارد و برخی دیگر گفته‌اند این فعل برای همه مسلمانان حجیت دارد و همه می‌توانند بدان عمل کنند.[۴۱]

سنت قولی

به سخنانی که پیامبر و سایر معصومان در مناسبت‌های مختلف با اغراض و انگیزه‌های گوناگون بیان کرده‌اند، سنت قولی گفته می‌شود.[۴۲] گفته می‌شود بیشترین بخش سنت، همین سنت قولی یا سخنانی است که از پیامبر و امامان معصوم نقل شده است.[۴۳]

سنت تقریری

تقریر پیامبر یا معصوم عبارت است از سکوت آن‌ها در برابر گفتار و رفتاری که در حضورشان مطرح می‌شود.[۴۴] گفته می‌شود تقریر معصوم با شرایطی، دلالت بر جایزبودن یا صحت گفتار یا رفتاری دارد که نزد او بیان یا عمل شده است؛[۴۵] با این دلیل که معصوم موظف است خطاکار را از انجام منکر بازدارد و اگر ناآگاه است، به وی راه درست را نشان دهد.[۴۶]

اقسام سنت از لحاظ سند

گفته می‌شود سنت، یعنی قول، فعل و تقریر پیامبر و معصوم، به‌واسطه حدیث، نقل و حکایت می‌شود؛ در عین حال گاهی مجازاً دو اصطلاح «سنت» و «حدیث» به‌جای هم به کار می‌روند.[۴۷] حدیث‌شناسان و عالمان علم اصول، احادیث یا اخبار را به دو دسته عمده خبر واحد و خبر متواتر تقسیم کرده‌اند.[۴۸]

خبر واحد به حدیثی می‌گویند که تعداد راویانش به‌اندازه‌ای نیست که به صدور آن از سوی معصوم قطع پیدا شود. [۴۹] خبر واحد در مقابل خبر متواتر قرار دارد. متواتر به حدیثی می‌گویند که شمار روایانش به‌حدی است که قطع پیدا می‌کنیم از معصوم نقل شده است.[۵۰]

اقسام سنت از لحاظ ارتباط آن با قرآن

شافعی[۵۱] و به تبع او دیگران،[۵۲] سنت را از جهت ارتباط آن با قرآن به چند نوع تقسیم کرده‌اند:[۵۳]

  1. سنت مؤکده: سنتی که موافق با قرآن و مؤید آن است. مانند وجوب نماز و روزه که هم به‌واسطه قرآن حکم آن ثابت می‌شود و هم از طریق سنت.[۵۴]
  2. سنت مُبَینه یا مُفَسره: سنتی که یا روشن‌کننده (مُبَیِن) احکامی است که در قرآن به صورت مجمل آمده است. مانند تعداد نمازهای واجب و وقت ادای آن‌ها،[۵۵] یا تخصیص‌دهنده (مُخَصِص) عمومات قرآنی است مانند اخباری که ذیل آیه ۶ سوره مائده آمده و محدوده و کیفیت وضو را بیان کرده[۵۶] و یا سنتی که مقید اطلاقات قرآنی است. مانند روایاتی که آیه حد سرقت را قید می‌زنند تا به‌واسطه آن، محدوده قطع کردن انگشتان در حد سرقت معلوم گردد.[۵۷]
  3. سنت استقلالیه: در جایی که قرآن نسبت به حکم مسئله‌ای سکوت کرده و سنت به‌تنهایی و به نحو مستقل حکم آن را بیان می‌کند.[۵۸] مانند حرمت پوشیدن طلا و لباس حریر برای مردان و بسیاری احکام دیگر که در قرآن نصی درباره آن‌ها نیامده است.[۵۹]

اعتبار و حجیت سنت

اصولیان برای اثبات حجیت سنت به ادله‌ای تمسک کرده‌اند که به بیان زیر است:

حجیت سنت پیامبر

برای اثبات حجیت سنت پیامبر به ادله زیر استناد شده است:

  • قرآن: آیاتی که بر حجیت سنت پیامبر دلالت می‌کنند، چند دسته‌اند:
  1. آیاتی که بر وجوب پیروی و اطاعت از پیامبر دلالت می‌کنند.[۶۰] همچنین آیه ۳۱ سوره آل عمران که تبعیت از پیامبر را نشانه دوست داشتن خداوند دانسته است.[۶۱]
  2. آیاتی که دلالت دارند بر این که پیامبر شارح، مفسر و تبیین‌کننده قرآن است.[۶۲]
  3. آیاتی که بر وجوب ایمان داشتن به پیامبر دلالت می‌کنند.[۶۳]
  4. همچنین برای اثبات حجیت سنت پیامبر به آیاتی مانند آیه ۷ سوره حشر و آیات ۳ و ۴ سوره نجم تمسک کرده‌اند.[۶۴]
  • اجماع: گفته می‌شود که همه فرقه‌های مسلمان بر حجیت قول، فعل و تقریر پیامبر و پیروی از آن، اتفاق نظر دارند[۶۵] و مسلمانان همه در هر عصری برای اثبات حکم شرعی به سنت پیامبر استدلال کرده‌اند.[۶۶]
  • دلیل عقلی: اگر پیامبر معصوم نبود و از وی معصیت، خطا و غفلت صادر می‌شد، قول، فعل و تقریرش قابل اعتماد و حجت نبود؛ ولی در علم کلام ثابت شده است که پیامبر، معصوم از گناه، خطا و غفلت است؛ پس قول، فعل و تقریر وی حجت و قابل اعتماد است.[۶۷]

حجیت سنت صحابه

شاطبی برای اثبات حجیت سنت صحابه به روایات و آیاتی از قرآن استدلال کرده که به بیان زیر است:[۶۸]

  • مطابق آیه ۱۱۰ سوره آل عمران، «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ؛ شما بهترین امتی هستید که برای مردم ظاهر شده‌اید.»، امت رسول خدا، بر سایر امت‌ها برتری دارد و صحابه رسول خدا که مباشرین وحی محسوب می‌شوند، مخاطبان خاص و اولین کسانی هستند که مشمول خطاب این آیه‌اند.[۶۹] در نقد این دلیل گفته‌اند که برتری امت پیامبر بر سایر امت‌ها بدین معنا نیست که تک تک افراد این امت در همه حال و در هر موقعیتی، برترین هستند؛ ضمن آن که بنا به آنچه در ادامه آیه آمده «تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ» این افضلیت به جهت تشریع امر به معروف و نهی از منکر و عمل به آن در امت پیامبر، نسبت به سایر امت‌ها است.[۷۰]
  • براساس آیه ۱۴۲ سوره بقره، همه صحابه پیامبر، عادل هستند و لذا سنت آن‌ها معتبر و قابل اعتماد است.[۷۱] در نقد این دلیل گفته‌اند براساس برخی آیات قرآن عدالت برای همه صحابه ثابت نیست؛ چرا که در آیاتی به صراحت برخی صحابه را به سبب آنکه به میدان جنگ پشت کرده‌اند،[۷۲] و گروهی که در تقسیم زکات به پیامبر خرده گرفته‌اند[۷۳] را ملامت کرده و برخی دیگر را به صراحت فاسق شمرده است[یادداشت ۱] و این با عدالت داشتن همه صحابه سازگار نیست.[۷۴]
  • در برخی روایات که در منابع اهل سنت آمده،[۷۵] به پیروی از صحابه و سنت آن‌ها در کنار سنت پیامبر، دستور داده شده است.[۷۶] برخی علاوه بر خدشه وارد کردن به سند این روایات، گفته‌اند بعید به نظر می‌رسد که این روایات از شارع صادر شده باشد؛ چرا که از مسائل واضح تاریخی این است که سیره خلفاء و صحابه گاهی با هم تناقض داشته است و بر شارع محال است که به تبعیت از امور متناقض امر کرده باشد.[۷۷] به عنوان نمونه خلیفه اول سه‌طلاقه را در مجلس واحد، یک طلاق می‌دانست و خلیفه دوم آن را سه طلاق محسوب کرد و یا عمر بن خطاب دو متعه، یعنی متعة الحج و ازدواج موقت را حرام اعلام نمود، در حالی که خلیفه اول این دو را ممنوع نکرده بود. این دو سیره متناقض نمی‌تواند هر دو به عنوان سنتی که حکایت از واقع می‌کند، محسوب شوند.[۷۸]

حجیت سنت امامان معصوم

امامیه برای اثبات حجیت سنت امامان(ع) به ادله زیر استدلال کرده‌اند:[۷۹]

  • قرآن: براساس آیه تطهیر و آیه ۵۹ سوره نساء، ائمه(ع) دارای عصمت هستند و از آنجا که هرگز مرتکب معصیت، خطا و غفلت نمی‌شوند، سنت آنان قابل اعتماد و پیروی از آن لازم است.[۸۰]
  • سنت پیامبر: برپایه حدیث ثقلین که از پیامبر به صورت متواتر نقل شده، برای جلوگیری از گمراهی، به پیروی از قرآن و اهل بیت(ع) در کنار هم، امر شده است.[۸۱]
  • عقل: از نظر امامیه ملاک عقلی حجیت گفتار، رفتار و تقریر پیامبر و لزوم تبعیت از آن، عصمت پیامبر است و با دلایل قطعی در علم کلام ثابت شده است که اهل بیت(ع) نیز مانند پیامبر معصوم هستند، بنابراین گفتار، رفتار و تقریر آن‌ها نیز مانند گفتار، رفتار و تقریر پیامبر حجت است.[۸۲]

پانویس

  1. شوکانی، ارشاد الفحول، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹۶؛ بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۷۸؛ زرقا، المدخل الفقهی العام، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۷۶.
  2. شوکانی، ارشاد الفحول، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹۵.
  3. حکیم، االاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۲۲؛ بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۷۸.
  4. برای نمونه نگاه کنید به مالک بن انس، الموطأ، ۱۴۰۶ق، ج۲، ص۸۹۹.
  5. مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۷.
  6. آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۱۴۳۷ق، ج۱، ص۲۲-۲۴.
  7. بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۷۹.
  8. بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۷۹.
  9. کلینی، الکافی، ۱۳۸۷ش، ج۱، ص۶۶۳.
  10. بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۷۹.
  11. بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۷۹.
  12. بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۸۰.
  13. زرقا، المدخل الفقهی العام، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۷۶؛ بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۷۸.
  14. شوکانی، ارشاد الفحول، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹۷؛ خضری بک، اصول الفقه، ۱۳۸۹ق، ص۲۳۹.
  15. حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۲۶.
  16. زرقا، المدخل الفقهی العام، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۷۵-۷۶.
  17. ابوزهره، اصول الفقه، دار الفکر العربی، ص۱۰۵.
  18. شوکانی، ارشاد الفحول، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹۶؛ زرقا، المدخل الفقهی العام، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۷۶؛ ابوزهره، اصول الفقه، دار الفکر العربی، ص۱۰۶.
  19. بحرانی، المعجم الاصولی، ۱۴۲۶ق، ج۲، ص۱۷۸.
  20. مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۷.
  21. صدر، المعالم الجدیدة للاصول، ۱۴۳۷ق، ص۷۳.
  22. هاشمی گلپایگانی، مباحث الالفاظ: تقریرات درس اصول آیت‌الله سیستانی، ۱۴۴۱ق، ج۱، ص۴۷.
  23. مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۷.
  24. زرقا، المدخل الفقهی العام، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۷۵.
  25. شاطبی، الموافقات، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۲۹۰-۲۹۳؛ حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ص۱۲۲.
  26. شاطبی، الموافقات، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۲۹۰.
  27. زرقا، المدخل الفقهی العام، ۱۴۲۵ق، ج۱، ص۱۹۱.
  28. حارثی، العقود الفضیه فی اصول الاباضیة، عمان، ص۲؛ ضیائی، فقه اباضی، انتشارات بین المللی امین، ص۲۶.
  29. ابوزهره، الامام زید، دار الکتب العربی، ص۲۳۳.
  30. برای نمونه نگاه کنید به جیزانی، معالم اصول الفقه عند اهل السنة و الجماعة، ۱۴۲۹ق، ص۱۱۹؛ زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۴۵۰.
  31. زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۴۵۰.
  32. ابن‌نجار، مختصر التحریر شرح الکواکب المنیر، ۱۴۱۸ق، ج۲، ص۱۶۰-۱۶۶.
  33. مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۹.
  34. مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۹.
  35. میرزای قمی، القوانین، ج۲، ص۵۵۳.
  36. مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۹.
  37. میرزای قمی، القوانین، ج۲، ص۵۵۳.
  38. مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۹.
  39. مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۱.
  40. مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۱.
  41. مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۱.
  42. زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۴۵۰.
  43. ابوزهره، اصول الفقه، دار الفکر العربی، ص۱۰۵.
  44. مظفر، اصول‌الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۱.
  45. مظفر، اصول‌الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۱.
  46. شیروانی، تحریر اصول فقه، ۱۳۸۵ش، ص۲۱۰–۲۱۱؛ مظفر، اصول‌الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۶۱-۶۲.
  47. مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۸.
  48. زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۴۵۱؛ مظفر، اصول الفقه، ۱۴۰۵ق، ج۲، ص۵۸.
  49. فضلی، اصول‌الحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۸۳.
  50. فضلی، اصول‌الحدیث، ۱۴۲۰ق، ص۷۲-۷۳.
  51. برای نمونه نگاه کنید به شافعی، الرساله، ۱۳۵۸ق، ص۶۴ و ص۸۸.
  52. زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۴۶۱.
  53. ابوزهره، اصول الفقه، دار الفکر العربی، ص۱۱۲-۱۱۳؛ جیزانی، معالم الاصول الفقه عند اهل السنة و الجماعة، ۱۴۲۹ق، ص۱۱۹.
  54. جیزانی، معالم الاصول الفقه عند اهل السنة و الجماعة، ۱۴۲۹ق، ص۱۱۹؛ زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۴۶۱.
  55. جیزانی، معالم الاصول الفقه عند اهل السنة و الجماعة، ۱۴۲۹ق، ص۱۱۹.
  56. شافعی، الرسالة، ۱۳۵۸ق، ص۶۶.
  57. زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۴۶۲.
  58. جیزانی، معالم الاصول الفقه عند اهل السنة و الجماعة، ۱۴۲۹ق، ص۱۱۹.
  59. زحیلی، اصول الفقه الاسلامی، ۱۴۰۶ق، ج۱، ص۴۶۳.
  60. برای نمونه نگاه کنید به سوره آل عمران، آیه ۳۲؛ سوره نساء، آیه ۵۹؛ سوره مائده، آیه ۹۲؛ سوره انفال، آیات ۲۰ و ۴۶؛ سوره نور، آیه ۵۴؛ سوره محمد، آیه ۳۲؛ نمله، المهذب فی علم أصول الفقه المقارن، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۶۳۸.
  61. نمله، المهذب فی علم أصول الفقه المقارن، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۶۳۹.
  62. برای نمونه نگاه کنید به سوره نحل، آیات ۴۴ و ۶۴؛ نمله، المهذب فی علم أصول الفقه المقارن، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۶۳۹.
  63. برای نمونه نگاه کنید به سوره نساء، آیه ۱۳۶؛ سوره تغابن، آه ۸؛ نمله، المهذب فی علم أصول الفقه المقارن، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۶۳۹.
  64. شوکانی، ارشاد الفحول، ۱۴۱۹ق، ج۱، ص۹۷؛ حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۲۶.
  65. نمله، المهذب فی علم أصول الفقه المقارن، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۶۳۹.
  66. حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۲۶.
  67. حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۲۸؛ نمله، المهذب فی علم أصول الفقه المقارن، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۶۳۹.
  68. شاطبی، الموافقات، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۴۶.
  69. شاطبی، الموافقات، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۴۷-۴۴۸.
  70. حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۳۵.
  71. شاطبی، الموافقات، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۴۷.
  72. سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.
  73. سوره توبه، آیه ۵۸.
  74. مکارم شیرازی، دایرة المعارف فقه مقارن، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۱۷۲.
  75. ابن‌ماجه، سنن ابن‌ماجه، ۱۴۳۰ق، ج۱، ص۲۸؛ ترمذی، سنن ترمذی، ۱۳۹۵ق، ج۵، ص۴۴.
  76. شاطبی، الموافقات، ۱۴۱۷ق، ج۴، ص۴۴۹.
  77. حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۳۹.
  78. حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۳۹.
  79. حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۴۸.
  80. حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۴۹-۱۵۹.
  81. حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۶۴-۱۶۷.
  82. بحرانی، المعجم الاصولی، ج۲، ص۱۷۹؛ حکیم، الاصول العامه للفقه المقارن، ۱۹۷۹م، ص۱۸۷.

یادداشت

  1. گفته می‌شود بیشتر مفسران شیعه و اهل سنت بر این نظرند که آیه ۶ سوره حجرات «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید اگر فاسقی برای شما خبری آورد، در آن تحقیق کنید.» در وصف ولید بن عقبه که یکی از صحابه بود نازل شده و قرآن به صراحت او را فاسق دانسته است. (ابن‌عاشور، التحریر و التنویر، ۱۹۸۴م، ج۲۶، ص۲۲۸؛ مکارم شیرازی، دایرة المعارف فقه مقارن، ۱۴۲۷ق، ج۱، ص۱۷۲.)

منابع

  • آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ هفتم، ۱۴۳۷ق.
  • ابن‌عاشور، محمدطاهر بن محمد، التحریر و التنویر، تونس، الدار التونسیة للنشر، ۱۹۸۴م.
  • ابوزهره، محمد، اصول الفقه، دمشق، دار الفکر العربی، بی‌تا.
  • ابوزهره، محمد، الامام زید، قاهره، دار الفکر العربی، ۱۴۲۵ق.
  • ابن‌ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن‌ماجه، بی‌جا، دار الرسالة العالمیة، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
  • ابن‌نجار، محمد بن احمد، مختصر التحریر شرح الکواکب المنیر، بی‌جا، نشر عبیکان، چاپ دوم، ۱۴۱۸ق.
  • بحرانی، محمد صنقور، المعجم الاصولی،قم، انتشارات عترت، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
  • ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، مصر، شركة مكتبة ومطبعة مصطفى البابی الحلبی، ۱۳۹۵ق.
  • جیزانی، محمد بن حسین، معالم اصول الفقه عند اهل السنة و الجماعة، ریاض، دار ابن الجوزی، چاپ هفتم، ۱۴۲۹ق.
  • حارثی، سالم، العقود الفضیه فی اصول الاباضیة، عمان، بی‌نا، بی‌تا.
  • حکیم، سید محمدتقی، الاصول العامه للفقه المقارن، قم، مؤسسه آل البیت، ۱۹۷۹م.
  • خضری بک، محمد، اصول الفقه، مصر، المکتبة التجاریة الکبری، ۱۳۸۹ق.
  • زحیلی، وهبه، اصول الفقه الاسلامی، دمشق، دار الفکر، ۱۴۰۶ق.
  • زرقا، مصطفی احمد، المدخل الفقهی العام، دمشق، دار القلم، ۱۴۱۸ق.
  • شاطبی، ابراهیم بن موسی، الموافقات، بی‌جا، انتشارات دار ابن عفان، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • شافعی، محمد بن ادریس، الرسالة، مصر، مکتبة الحلبی، چاپ اول، ۱۳۵۸ق.
  • شوکانی، محمد بن علی، ارشاد الفحول الی تحقیق الحق من علم الاصول، دمشق، دار الکتب العربی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • شیروانی، علی، تحریر اصول فقه، قم، دارالعلم، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • صدر، سید محمدباقر، المعالم الجدیدة للاصول، قم، انتشارات دار الصدر، چاپ چهارم، ۱۴۳۷ق.
  • ضیائی، علی اکبر، فقه اباضی، تهران، انتشارات بین المللی امین، بی‌تا.
  • فضلی، عبدالهادی، اصول‌الحدیث، بیروت، مؤسسه ام‌القری، چاپ دوم، ۱۴۲۰ق.
  • کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، قم، انتشارات دار الحدیث، ۱۳۸۷ش.
  • مالک بن انس، الموطأ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۶ق.
  • مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، نشر دانش اسلامی، ۱۴۰۵ق.
  • مکارم شیرازی، ناصر، دایرة المعارف فقه مقارن، قم، مدرسه علی ابن ابی طالب(ع)، ۱۴۲۷ق.
  • میرزای قمی، سید ابوالقاسم، القوانین المحکمة فی الاصول، قم، احیاء الکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۴۳۰ق.
  • نمله، عبدالکریم بن علی، المهذب فی علم أصول الفقه المقارن، ریاض، دار النشر، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • هاشمی گلپایگانی، سید هاشم، مباحث الالفاظ: تقریرات درس اصول آیت‌الله سیستانی، قم، اسماعیلیان، چاپ اول، ۱۴۴۱ق.