دعای چهل و نهم صحیفه سجادیه
اطلاعات دعا و زیارت | |
---|---|
موضوع | دعا برای در امان ماندن از کید و مکر دشمنان |
مأثور/غیرمأثور | مأثور |
صادره از | امام سجاد(ع) |
راوی | متوکل بن هارون |
منابع شیعی | صحیفه سجادیه |
دعاها و زیارات مشهور | |
دعای توسل • دعای کمیل • دعای ندبه • دعای سمات • دعای فرج • دعای ابوحمزه ثمالی • زیارت عاشورا • زیارت جامعه کبیره • زیارت وارث • زیارت امینالله • زیارت اربعین |
دعای چهل و نهم صحیفه سجادیه از دعاهای مأثور از امام سجاد(ع) که برای دفع کید و مکر دشمنان آن را میخواند. در این دعا خدا پناهگاه واقعی انسان در مقابل دشمنان و شیطان معرفی شده است. همچنین امام سجاد برطرف شدن حوادث ناگوار را بهدست خدا دانسته است.
دعای چهل و نهم در شرحهای صحیفه سجادیه همچون شهود و شناخت اثر حسن ممدوحی کرمانشاهی به زبان فارسی و در کتاب ریاض السالکین اثر سید علیخان مدنی به زبان عربی شرح شده است.
نیایش |
آموزهها
دعای چهل و نهم، از دعاهای صحیفه سجادیه که امام سجاد(ع) برای در امان ماندن از کید و مکر دشمنان آن را میخواند.[۱]
آموزههای این دعا به شرح ذیل است:
- حمد و سپاس خدا به دلیل عیبپوشی خطاها و بخشش کژرویهای بندگان
- گناه دروازه ورود به درههای تباهی و نابودی
- خدا پناهگاه واقعی انسان
- نجات از عذاب الهی به وسیله توحید
- فرار و گریز از کیفر و عذاب خدا به سوی رحمتش
- عنایت ویژه خدا به بندگان صالح
- ریشهکنی یأس و ناامیدی در پرتو آموزههای اسلام
- خدا برطرف کننده حوادث ناگوار
- پناه بر خدا از شرّ دشمنانی با شمشیرهای کشیده
- آگاهی خدا به دشمنیهای دشمنان
- نجات از شر دشمنان ونقشههایشان در سایه رحمت خداوند
- یاری رساندن خدا به مؤمنان پیش از درخواست از او
- پناه بردن بهخدا از ریاکاری و چاپلوسی بعضی از دشمنان
- گرفتار شدن دشمنان در دامهایی که برای مؤمنان پهن میکنند.
- گرفتاری حسودان در اندوه و غصه بهخاطر دشمنی با مؤمنان
- در امان بودن از ترس و ستم دیگران با قرار گرفتن در پناه رحمت خدا
- تحقق گمانهای نیک بهخدا و جبران فقر و نداری توسط خدا
- اعتراف به کوتاهی در وظایف بندگی با فراوانی نعمتهای الهی
- نافرمانی بندگان با وجود فراوانی مواهب و الطاف الهی
- سپاس خدا بهخاطر تعجیل نکردن در عذاب بندگان
- اقرار به خطا از مصادیق ادب در عبودیت خدا
- خودآگاهی عامل نجات از هلاکت
- مأیوس شدن عامل بروز ناهنجاریها
- لزوم دشمنشناسی
- اقرار به فراوانی نعمتها و کوتاهی شکر
- تقرب به خدا و پناه بردن از شر دشمنان در پرتو مقام حضرت محمد(ص) و ولایت حضرت علی(ع)
- درخواست راه رسیدن به خشنودی پروردگار در پرتو رحمت و توفیق[۲]
شرحها
دعای چهل و نهم در شرحهای صحیفه سجادیه از جمله در کتاب شهود و شناخت اثر محمدحسن ممدوحی کرمانشاهی[۳] و شرح و ترجمه صحیفه سجادیه اثر سید احمد فهری[۴] به زبان فارسی شرح شده است.
دعای چهل و نهم صحیفه سجادیه همچنین در کتاب ریاض السالکین اثر سید علیخان مدنی،[۵] فی ظلال الصحیفه السجادیه اثر محمدجواد مغنیه،[۶] ریاض العارفین تألیف محمد بن محمد دارابی[۷] و آفاق الروح نوشته سید محمدحسین فضلالله[۸] به زبان عربی شرح شده است. واژههای این دعا هم در شرحهای لغوی مانند تعلیقات علی الصحیفه السجادیه اثر فیض کاشانی[۹] و شرح الصحیفه السجادیه نوشته عزالدین جزائری[۱۰] توضیح داده شده است.
متن و ترجمه
وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي دِفَاعِ كَيْدِ الْأَعْدَاءِ، وَ رَدِّ بَأْسِهِمْ
إِلَهِي هَدَيْتَنِي فَلَهَوْتُ، وَ وَعَظْتَ فَقَسَوْتُ، وَ أَبْلَيْتَ الْجَمِيلَ فَعَصَيْتُ، ثُمَّ عَرَفْتُ مَا أَصْدَرْتَ إِذْ عَرَّفْتَنِيهِ، فَاسْتَغْفَرْتُ فَأَقَلْتَ، فَعُدْتُ فَسَتَرْتَ، فَلَكَ- إِلَهِي- الْحَمْدُ.
تَقَحَّمْتُ أَوْدِيَةَ الْهَلَاكِ، وَ حَلَلْتُ شِعَابَ تَلَفٍ، تَعَرَّضْتُ فِيهَا لِسَطَوَاتِكَ وَ بِحُلُولِهَا عُقُوبَاتِكَ.
وَ وَسِيلَتِي إِلَيْكَ التَّوْحِيدُ، وَ ذَرِيعَتِي أَنِّي لَمْ أُشْرِكْ بِكَ شَيْئاً، وَ لَمْ أَتَّخِذْ مَعَكَ إِلَهاً، وَ قَدْ فَرَرْتُ إِلَيْكَ بِنَفْسِي، وَ إِلَيْكَ مَفَرُّ الْمُسيءِ، وَ مَفْزَعُ الْمُضَيِّعِ لِحَظِّ نَفْسِهِ الْمُلْتَجِئِ.
فَكَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضَى عَلَيَّ سَيْفَ عَدَاوَتِهِ، وَ شَحَذَ لِي ظُبَةَ مُدْيَتِهِ، وَ أَرْهَفَ لِي شَبَا حَدِّهِ، وَ دَافَ لِي قَوَاتِلَ سُمُومِهِ، وَ سَدَّدَ نَحْوِي صَوَائِبَ سِهَامِهِ، وَ لَمْ تَنَمْ عَنِّي عَيْنُ حِرَاسَتِهِ، وَ أَضْمَرَ أَنْ يَسُومَنِي الْمَكْرُوهَ، وَ يُجَرِّعَنِي زُعَاقَ مَرَارَتِهِ.
فَنَظَرْتَ- يَا إِلَهِي- إِلَى ضَعْفِي عَنِ احْتِمَالِ الْفَوَادِحِ، وَ عَجْزِي عَنِ الِانْتِصَارِ مِمَّنْ قَصَدَنِي بِمُحَارَبَتِهِ، وَ وَحْدَتِي فِي كَثِيرِ عَدَدِ مَنْ نَاوَانِي، وَ أَرْصَدَ لِي بِالْبَلَاءِ فِيمَا لَمْ أُعْمِلْ فِيهِ فِكْرِي.
فَابْتَدَأْتَنِي بِنَصْرِكَ، وَ شَدَدْتَ أَزْرِي بِقُوَّتِكَ، ثُمَّ فَلَلْتَ لِي حَدَّهُ، وَ صَيَّرْتَهُ مِنْ بَعْدِ جَمْعٍ عَدِيدٍ وَحْدَهُ، وَ أَعْلَيْتَ كَعْبِي عَلَيْهِ، وَ جَعَلْتَ مَا سَدَّدَهُ مَرْدُوداً عَلَيْهِ، فَرَدَدْتَهُ لَمْ يَشْفِ غَيْظَهُ، وَ لَمْ يَسْكُنْ غَلِيلُهُ، قَدْ عَضَّ عَلَى شَوَاهُ وَ أَدْبَرَ مُوَلِّياً قَدْ أَخْلَفَتْ سَرَايَاهُ.
وَ كَمْ مِنْ بَاغٍ بَغَانِي بِمَكَايِدِهِ، وَ نَصَبَ لِي شَرَكَ مَصَايِدِهِ، وَ وَكَّلَ بِي تَفَقُّدَ رِعَايَتِهِ، وَ أَضْبَأَ إِلَيَّ إِضْبَاءَ السَّبُعِ لِطَرِيدَتِهِ انْتِظَاراً لِانْتِهَازِ الْفُرْصَةِ لِفَرِيسَتِهِ، وَ هُوَ يُظْهِرُ لِي بَشَاشَةَ الْمَلَقِ، وَ يَنْظُرُنِي عَلَى شِدَّةِ الْحَنَقِ.
فَلَمَّا رَأَيْتَ- يَا إِلَهِي تَبَاركْتَ وَ تَعَالَيْتَ- دَغَلَ سَرِيرَتِهِ، وَ قُبْحَ مَا انْطَوَى عَلَيهِ، أَرْكَسْتَهُ لِأُمِّ رَأْسِهِ فِي زُبْيَتِهِ، وَ رَدَدْتَهُ فِي مَهْوَى حُفْرَتِهِ، فَانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطَالَتِهِ ذَلِيلًا فِي رِبَقِ حِبَالَتِهِ الَّتِي كَانَ يُقَدِّرُ أَنْ يَرَانِي فِيهَا، وَ قَدْ كَادَ أَنْ يَحُلَّ بِي لَوْ لَا رَحْمَتُكَ مَا حَلَّ بِسَاحَتِهِ.
وَ كَمْ مِنْ حَاسِدٍ قَدْ شَرِقَ بِي بِغُصَّتِهِ، وَ شَجِيَ مِنِّي بِغَيْظِهِ، وَ سَلَقَنِي بِحَدِّ لِسَانِهِ، وَ وَحَرَنِي بِقَرْفِ عُيُوبِهِ، وَ جَعَلَ عِرْضِي غَرَضاً لِمَرَامِيهِ، وَ قَلَّدَنِي خِلَالًا لَمْ تَزَلْ فِيهِ، وَ وَحَرَنِي بِكَيْدِهِ، وَ قَصَدَنِي بِمَكِيدَتِهِ.
فَنَادَيْتُكَ- يَا إِلَهِي- مُسْتَغِيثاً بِكَ، وَاثِقاً بِسُرْعَةِ إِجَابَتِكَ، عَالِماً أَنَّهُ لَا يُضْطَهَدُ مَنْ أَوَى إِلَى ظِلِّ كَنَفِكَ، وَ لَا يَفْزَعُ مَنْ لَجَأَ إِلَى مَعْقِلِ انْتِصَارِكَ، فَحَصَّنْتَنِي مِنْ بَأْسِهِ بِقُدْرَتِكَ.
وَ كَمْ مِنْ سَحَائِبِ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَهَا عَنِّي، وَ سَحَائِبِ نِعَمٍ أَمْطَرْتَهَا عَلَيَّ، وَ جَدَاوِلِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا، وَ عَافِيَةٍ أَلْبَسْتَهَا، وَ أَعْيُنِ أَحْدَاثٍ طَمَسْتَهَا، وَ غَوَاشِي كُرُبَاتٍ كَشَفْتَهَا.
وَ كَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَنٍ حَقَّقْتَ، وَ عَدَمٍ جَبَرْتَ، وَ صَرْعَةٍ أَنْعَشْتَ، وَ مَسْكَنَةٍ حَوَّلْتَ.
كُلُّ ذَلِكَ إِنْعَاماً وَ تَطَوُّلًا مِنْكَ، وَ فِي جَمِيعِهِ انْهِمَاكاً مِنِّي عَلَى مَعَاصِيكَ، لَمْ تَمْنَعْكَ إِسَاءَتِي عَنْ إِتْمَامِ إِحْسَانِكَ، وَ لَا حَجَرَنِي ذَلِكَ عَنِ ارْتِكَابِ مَسَاخِطِكَ، لَا تُسْأَلُ عَمَّا تَفْعَلُ.
وَ لَقَدْ سُئِلْتَ فَأَعْطَيْتَ، وَ لَمْ تُسْأَلْ فَابْتَدَأْتَ، وَ اسْتُمِيحَ فَضْلُكَ فَمَا أَكْدَيْتَ، أَبَيْتَ- يَا مَوْلَايَ- إِلَّا إِحْسَاناً وَ امْتِنَاناً وَ تَطَوُّلًا وَ إِنْعَاماً، وَ أَبَيْتُ إِلَّا تَقَحُّماً لِحُرُمَاتِكَ، وَ تَعَدِّياً لِحُدُودِكَ، وَ غَفْلَةً عَنْ وَعِيدِكَ، فَلَكَ الْحَمْدُ- إِلَهِي- مِنْ مُقْتَدِرٍ لَا يُغْلَبُ، وَ ذِي أَنَاةٍ لَا يَعْجَلُ.
هَذَا مَقَامُ مَنِ اعْتَرَفَ بِسُبُوغِ النِّعَمِ، وَ قَابَلَهَا بِالتَّقْصِيرِ، وَ شَهِدَ عَلَى نَفْسِهِ بِالتَّضْيِيعِ.
اللَّهُمَّ فَإِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَيْكَ بِالْمُحَمَّدِيَّةِ الرَّفِيعَةِ، وَ الْعَلَوِيَّةِ الْبَيْضَاءِ، وَ أَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِهِمَا أَنْ تُعِيذَنِي مِنْ شَرِّ كَذَا وَ كَذَا، فَإِنَّ ذَلِكَ لَا يَضِيقُ عَلَيْكَ فِي وُجْدِكَ، وَ لَا يَتَكَأَّدُكَ فِي قُدْرَتِكَ وَ أَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
فَهَبْ لِي- يَا إِلَهِي- مِنْ رَحْمَتِكَ وَ دَوَامِ تَوْفِيقِكَ مَا أَتَّخِذُهُ سُلَّماً أَعْرُجُ بِهِ إِلَى رِضْوَانِكَ، وَ آمَنُ بِهِ مِنْ عِقَابِكَ، يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
دعاى آن حضرت است در دفع نيرنگ دشمنان و برگرداندن اذيت و آزار آنان
خدای من! راهنماییام کردی، ولی به کارهای پوچ و بیهوده پرداختم و پندم دادی، اما سنگدل شدم و نعمت زیبا عطایم کردی، به نافرمانی گراییدم. چون هدایت و نعمت و عطایت را به من شناساندی و من به توفیقت آنها را شناختم و به زشتی گناهانی که در کنار این همه مواهب انجام دادم، آگاه شدم؛ از حضرتت درخواست آمرزش کردم و تو مرا آمرزیدی و عذرم را پذیرفتی؛ باز به گناه برگشتم و تو گناهم را پوشاندی و رسوایم نکردی. خدای من! تو را سپاس.
خود را در وادیهای هلاکت انداختم و در درّههای تباهی و نابودی وارد شدم؛ با ورود به آن درّهها، خود را در معرض سختگیریهایت قرار دادم؛ و با فرود آمدن به آنها، خود را در معرض عذابهایت گذاشتم.
وسیلهام در پیشگاهت، توحید برای نجاتم؛ و دستگیرهام این است که چیزی را شریک تو قرار ندادم و همراه تو معبودی نگرفتم. با همۀ وجودم به سویت فرار کردم؛ گریزگاهِ بدکار؛ و پناهگاه آنکه سود و بهرۀ خود را تباه کرده و اکنون پناهنده شده؛ به درگاه توست.
چه بسیار دشمنی که شمشیر دشمنیاش را علیه من از نیام بیرون کشیده و دم تیغش را بر ضد من تیز کرده و سرِ نیزهاش را به قصد حمله بر من نازک ساخته و زهرهای کشندهاش را به آشامیدنیام در آمیخته و تیرهای اصابت کنندهاش را به سوی من نشانه رفته و دیدۀ نگهبانی و مراقبتش نسبت به من نخفته، تصمیم گرفته که مرا هدف شکنجه و آزار و ناراحتی قرار دهد و جرعۀ تلخ و مرارتش را به کام من ریزد.
ولی ای خدای من! تو ناتوانیام را از تحمّل بارهای گران و عجزم را از پیروزی در برابر کسی که آهنگ جنگ و مبارزۀ با من را دارد، دیدی؛ و تنهاییام را در برابر عدّۀ زیادی که با من به عداوت و دشمنی برخاسته و در حال بیخبری من، در کمین گرفتار کردنم نشستهاند؛ مشاهده فرمودی.
پیش از آنکه از تو یاری بخواهم، بیمقدّمه به یاریام برخاستی؛ و پشتم را به نیرویت محکم کردی؛ سپس سطوت و صولت و تندی و تیزی دشمن را شکستی و پس از آنکه در میان عدّهای انبوه و افرادی فراوان جا داشت، تنهایش گذاشتی؛ و مرا بر او قدرت و برتری دادی؛ و آنچه را به سوی من نشانه رفته بود، به خودش برگرداندی؛ و او را از عرصهگاه جنگِ بر ضد من بازگرداندی؛ در حالی که خشمش بهبودی نیافت و کینهاش آرام نشد و سرانگشتانش را به دندان گزید و رخ برتافت و به میدان جنگ پشت کرد؛ در حالی که سپاهیانش از آنچه وعدهاش داده بودند، تخلّف کردند.
و چه بسیار متجاوزی که با حیلههایش به حقوق من تجاوز کرد و دامهای شکارش را برایم نهاد و مراقبت و نگهبانیاش را بر من گماشت و چون درندهای که به انتظار به دست آوردن فرصت، برای شکار کردن صیدش کمین کند، در کمین من نشست؛ در حالی که خوشرویی چاپلوسانه را برایم آشکار میکند و با شدّت خشم مرا میپاید.
ای خدای من! پربرکت و بلند مرتبهای؛ هنگامیکه فساد باطن و زشتی آنچه را در دل و اندیشه داشت، دیدی؛ او را با مغز در آن گودالی که برای شکار کنده بود، در انداختی؛ و در پرتگاه حفرهاش در افکندی؛ تا پس از سرکشیاش، با خواری و خفت در بند دامی که فکر میکرد مرا در آن ببیند، گرفتار شد؛ و اگر رحمت تو نبود، آنچه بر سر او آمد، نزدیک بود به سر من آید.
و چه بسیار حسودی که به خاطر من اندوه و غصّه گلوگیرش شد و شدّت خشمش نسبت به من در گلویش پیچید و با نیش زبان مرا آزار داد و به عیوب خودش به من طعنه زد و آبرویم را نشانۀ تیرهای حسدش قرار داد و صفات ناپسندی که در وجود خودش بود، به گردن من انداخت؛ و با حیلهاش مرا دچار شدّت خشم کرد و با نیرنگش آهنگ من نمود.
ای خدای من! با فریادخواهی از تو صدایت زدم، در حالی که به سرعت اجابت دعایم اطمینان داشتم و آگاه بودم که هر کس در سایۀ حمایتت پناه گیرد، مورد ستم قرار نگیرد؛ و هر کس به پناهگاه یاری تو روی آورد، گرفتار ترس و وحشت نمیشود؛ و تو مرا به قدرتت از سختی و شرّ او حفظ کردی.
و چه بسیار ابرهای ناپسند و تیره و زشتی که از آسمان زندگیام برطرف فرمودی و ابرهای نعمتی که بر من باریدی، جویبارهای رحمتی که در کشتزار حیاتم روان کردی و چه بسیار جامههای تندرستی و سلامتی که بر من پوشاندی و چشمههای حوادثی که به خاک انباشتی و پردۀ غمهایی که از دلم برطرف کردی.
و چه بسیار گمان نیکی که به تو داشتم و تو آنها را محقّق ساختی؛ و نداری و فقری که جبران فرمودی و افتادنی که دستم را گرفتی و از آن بلند کردی؛ و تهیدستی و مسکنتی که به غنا و ثروت تغییر دادی.
همۀ اینها از روی نعمتدهی و احسان تو بود و من در عین غرق بودن در تمام آن مواهب و الطاف، نسبت به نافرمانیات در تلاش و کوشش بودم؛ ولی بدکاریام و زشتی کردارم، تو را از کامل کردن احسانت در حقّ من، باز نداشت؛ و این احسانت، مرا از ارتکاب علل خشم تو منع نکرد. تو از آنچه انجام میدهی، بازخواست نمیشوی.
از تو خواسته شد، عطا کردی؛ و خواسته نشد، به عطا کردن آغاز فرمودی؛ و احسانت درخواست شد، بخل نورزیدی. ای مولای من! تو نخواستی مگر مهربانی و رحمت و نیکیکردن و رافت و محبّت را؛ و من نخواستم مگر افتادن در محرّماتت و تجاوز از حدودت و غفلت از تهدیدت را. خدای من تو را سپاس؛ سپاس نسبت به نیرومندی که مغلوب نمیشود؛ و مهلت دهندهای که در عذاب کردن شتاب نمیورزد.
این جایگاه کسی است که به فراوانی نعمتها اقرار کرد و با کوتاه آمدن از شکر نعمتها، با نعمتها به مقابله برخاست؛ و برضد خود به تباه کردن امورش گواهی داد.
خدایا! به مقام بلند و رفیع محمّدی و به ولایت روشن علوی به تو تقرّب میجویم؛ و به واسطۀ آن دو بزرگوار به درگاهت رو میکنم که مرا از شرّ فلان و فلان پناه دهی؛ همانا این پناه دهی در کنار تواناییات تو را به تنگنا نمیاندازد و در جنب قدرتت تو را دچار زحمت و رنج نمیکند؛ و تو بر هر کاری توانایی.
ای خدای من! از رحمت و دوام توفیقت به من ببخش که آن را نردبان رسیدن به خشنودیات قرار دهم و به سبب آن از عقوبتت ایمن گردم؛ ای مهربانترین مهربانان!
پانویس
- ↑ ممدوحی کرمانشاهی، شهود و شناخت، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۲۷۵.
- ↑ ممدوحی، شهود و شناخت، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۲۷۵-۲۹۲؛ شرح فرازهای دعای چهل و نهم از سایت عرفان.
- ↑ ممدوحی، کتاب شهود و شناخت، ۱۳۸۸ش، ج۴، ص۲۶۹-۲۹۲.
- ↑ فهری، شرح و تفسیر صحیفه سجادیه، ۱۳۸۸ش، ج۳، ص۵۲۵-۵۲۹.
- ↑ مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ۱۴۳۵ق، ج۷، ص۲۴۳-۲۹۶.
- ↑ مغنیه، فی ظلال الصحیفه، ۱۴۲۸ق، ص۶۲۵-۶۳۵.
- ↑ دارابی، ریاض العارفین، ۱۳۷۹ش، ص۶۸۱-۶۹۸.
- ↑ فضلالله، آفاق الروح، ۱۴۲۰ق، ج۲، ص۵۷۳-۵۹۱.
- ↑ فیض کاشانی، تعلیقات علی الصحیفه السجادیه، ۱۴۰۷ق، ص۹۹-۱۰۱.
- ↑ جزایری، شرح الصحیفه السجادیه، ۱۴۰۲، ص۲۷۸-۲۸۴.
منابع
- انصاریان، حسین، دیار عاشقان: تفسیر جامع صحیفه سجادیه، تهران، پیام آزادی، ۱۳۷۲ش.
- جزایری، عزالدین، شرح الصحیفة السجادیة، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۴۰۲ق.
- دارابی، محمد بن محمد، ریاض العارفین فی شرح الصحیفة السجادیة، تحقیق حسین درگاهی، تهران، نشر اسوه، ۱۳۷۹ش.
- فضلالله، سید محمدحسین، آفاق الروح، بیروت، دارالمالک، ۱۴۲۰ق.
- فهری، سیداحمد، شرح و ترجمه صحیفه سجادیه، تهران، اسوه، ۱۳۸۸ش.
- فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، تعلیقات علی الصحیفة السجادیة، تهران، مؤسسة البحوث و التحقیقات الثقافیه، ۱۴۰۷ق.
- مدنی شیرازی، سید علیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۳۵ق.
- مغنیه، محمدجواد، فی ظلال الصحیفة السجادیة، قم، دار الکتاب الاسلامی، ۱۴۲۸ق.
- ممدوحی کرمانشاهی، حسن، شهود و شناخت، ترجمه و شرح صحیفه سجادیه، مقدمه آیتالله جوادی آملی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۸ش.
پیوند به بیرون