سماع
سَماع یکی از آیینهای تصوف که عبارت است از وَجد(ذوق وشوق) حاصل از شنیدن نغمه الهی که به واسطه آن سالک به جنبش و حرکت در میآید. این آیین عموما در خانقاه برگزار میشود و اکثر صوفیان با بیان شرایطی آن را جایز و حتی برخی لازم میدانند، اما تعداد معدودی از بزرگان صوفیه نیز آن را جایز نمیشمارند. بسیاری از بزرگان صوفیه تلاش کردهاند با استناد به قرآن و روایات جایز بودن سماع را ثابت کنند اما در مقابل آنها بیشتر فقهای شیعه و اهل سنت، سماع را در باب غناء مورد بررسی قرار داده و قائل به عدم جواز آن شدهاند.
از آیینهای تصوف
سماع به فتح سین به معانی شنیدن، شنوایی، آواز و سرود[۱] که البته معانی دیگری نیز برای آن مطرح شده است؛ از جمله صدای خوشی که گوش از شنیدن آن لذت ببرد.[۲]
برخی سماع را یکی از آیینهای مهم تصوف عنوان کردهاند[۳] که در اندیشه بسیاری از اهل تصوف، لطیفهای برای غذای روح اهل معرفت است.[۴] اختلاف تعابیری که از عرفا در تاریخ عرفان اسلامی در مورد سماع وجود دارد نشاندهنده تفاوت نگاهها به این پدیده را دارد تا حدی که جنید بغدادی [یادداشت ۱]در یکی از رسائل خود، بخشی را به اختلاف اقوال در مورد سماع اختصاص داده است.[۵]
عدهای از بزرگان صوفیه بر این باورند که سماع به معنای وجد، سرور، رقصیدن و چرخیدن سالک است که البته با آداب و تشریفات خاصی همراه است.[۶] این در حالی است که برخی دیگر وجد را از آثار سماع و رقص را از آثار وَجد عنوان کردهاند.[۷] تعدادی دیگر از بزرگان صوفیه، تعریف ماهُوی واساسی از سماع ارائه نکردهاند و برای تعریف آن از تمثیلهایی چون غذا، دوا، شمشیر و امثال آن استفاده کردهاند.[۸]
سماع حلال و حرام
شیخ شهابالدین عمر سهروردی (درگذشت:۶۳۲ق)، صوفی و صاحب کتاب عوارف المعارف، نظرات مختلفی در مورد سماع را مطرح میکند. دستهای از صوفیان آن را فسق و دستهای دیگر آن را روشنگر حق و مایه تعالی میدانند.[۹] عارفانی همچون روزبهان بقلی شیرازی [یادداشت ۲] بر وجود و لزوم سماع تاکید دارند،[۱۰] برخی دیگر نیز معتقدند که اگر سماع با دل شنیده شود حلال و اگر از روی شهوت و هوای نفس استماع شود، حرام است[۱۱] عدهای دیگر هم حرمت و حلیت سماع را به نحوی دیگری بیان کردهاند و معتقدند که سماع برای عوام حرام، برای زهاد مباح و برای اهل تصوف مستحب است.[۱۲]
جواز و عدم جواز سماع
بیشتر موافقان سماع با وجود تأکید به جواز سماع، ورود به فضای سماع را در هر شرایطی جایز نمیدانند و آن را مشروط به رعایت قواعد و آدابی کردهاند.[۱۳] غزالی معتقد است سماع در صورتی مباح است که همراه یا منجر به حرام شرعی نباشد.[۱۴] او معتقد است که سماع مباح، به پنج دلیل حرام میشود؛
- سماع از زن یا جوانی که موجب شهوت گردد.
- همراه بودن سماع با برخی آلات لهو همچون رباط، چنگ، رودها و نای عراقی.
- همراه شدن سماع با سخنان زشت، هجو، طعن و سخنان شهوتانگیز.
- جوان بودن شنونده و غلبهٔ شهوت بر او.
- از روی عادت بودن سماع.[۱۵]
این در حالی است که نفراتی همچون مولانا و ابوسعید، سماع را مباح میدانند و نه تنها برای آن هیچ شرطی قائل نیستند، بلکه آن را مختص به هیچ طبقه خاصی نمیدانند.[۱۶]
علاقه به سماع
با وجود تأکید بر سماع برخی از عارفان مانند هجویری و جنید بغدادی معتقدند که سماع توشه درماندگان است و علاقه و توجه سالک به سماع در مراحل بالای سلوک، نوعی ضعف تلقی میشود چنانکه هجویری معتقد است «سماع، توشهٔ درماندگان است پس هر کس که رسید، او را به سماع حاجت نیاید.»[۱۷] همچنین عبدالکریم قشیری از قول شیخ جنید بغدادی عنوان میکند که او معتقد بود وابستگی و دوست داشتن سماع در مریدان، نشانهای است از اینکه هنوز در وجود او بطالت و تاریکی وجود دارد.[۱۸]
حرمت سماع
در مقابل همه کسانی که موافق سماعاند، افراد معدودی همچون شیخ مجدالدین بغدادی و عزالدین کاشانی[۱۹] وجود دارند که مخالف سماع هستند. شیخ مجدالدین بغدادی معتقد است که «مناسب است به سماع و وجد، اشتغال نورزیم و ترک آن را بهتر بدانیم و به جای آن، به اطاعت از حق تعالی و انجام واجبات و ترک محرمات او مشغول گردیم.»[۲۰] حتی به نظر برخی ابن عربی را نیز باید در دسته مخالفان سماع قرار داد. به عقیده ابن عربی، سماع برای مبتدی حرام است و کسی نیز که به مراحل بالای عرفان رسیده است به آن نیازی ندارد.[۲۱] بر همین اساس، مدعی شدند که با توجه به این آراء مخالف و شخصیت پر اهمیت صاحبان آن، نمیتوان مدعی شد که سماع به عنوان یکی از مسلّمات و ضروریات سلوک و طریقت عرفانی در پهنه عرفان اسلامی باشد.[۲۲]
اختلاف در مسأله سماع
وجود اختلاف در مساله سماع نشاندهنده این است که اگر چه برخی تلاش کردهاند سماع را یکی از مهمترین آیینهای تصوف مطرح کنند اما مسلماً سماع، سیره همهٔ عرفا در طول تاریخ عرفان اسلامی نبوده است.[۲۳] بلکه در احوال چندی از عرفای بزرگ تاریخ عرفان اسلامی، مانند شیخ ابوالحسن خرقانی و یا شهابالدین عمر سهروردی آمده است که حتی یک بار نیز در حلقهٔ سماع حاضر نشدهاند و سهروردیه با انواع رقص و سماع مخصوص که در سایر فرق صوفیه متداول بود مخالفت میکردند.[۲۴] خصوصاً فقهای عارف شیعه و عرفای عصر حاضر، که اغلب آنها از مجالس سماع، به دور بودند و بالاخص این که در سیره ائمهٔ معصومین(ع) نیز جایگاهی برای سماع مشاهده نمیشود. از این رو نمیتوان این پدیده را از ضروریات و لوازم حقیقی عرفان اسلامی دانست.[۲۵]
ادله جواز سماع
با توجه به اینکه بسیاری از علمای تصوف تلاش میکردند تصوف را با تشرع و طریقت را با شریعت هماهنگ کنند، علمای متعددی از صوفیه مانند شیخ ابوطالب مکی در قوت القلوب، ابو القاسم قشیری در رساله قشیریه، محمد غزالی در احیاء العلوم، ابو نصر سراج طوسی در کتاب اللّمع، ابو الحسن غزنوی در کشف المحجوب، شهابالدین عمر سهروردی در عوارف المعارف، ابو ابراهیم بخاری در شرح کتاب التعرّف لمذهب التصوّف و بسیاری از دیگر علمای صوفیه ادله متعدد شرعی از قبیل آیات، روایات، سیره صحابه و تابعان برای جواز و اباحه سماع و غناء مطرح کردهاند.[۲۶] این دلایل را در دو دسته کلی ادله قرآنی و ادله روایی میتوان دستهبندی کرد.
ادله قرآنی
علمای تصوف به دو دسته از آیات برای جواز سماع استناد کردهاند: یک دسته آیاتی هستند که به نظر آنها صراحت به مسأله سماع دارند این آیات عبارتند از:
- آیه ۱۸و۱۹ سوره زمر: [یادداشت ۳] برخی از بزرگان صوفیه معتقدند که خداوند در این آیه، مدح افرادی را کرده است که از بهترین قول پیروی میکنند و از آنجا که الف و لام در «القول» عمومیت را میرساند، پس قول مذکور در این آیه، شامل اقوال قَوّالین نیز میشود.[۲۷] برخی استدلال به این آیه را برای جواز سماع نا تمام دانستهاند.[۲۸]
- آیه ۸۳ سوره مائده: [یادداشت ۴]عدهای نیز معقتدند آن سماع و شنیدنیای که در این آیه مطرح شده همان سماع است.[۲۹] برخی عنوان کردهاند که این آیه، اخص از مدعای صوفیان است، چرا که حتی اگر منظور این آیه سماع باشد، این سماع مختص آیات قرآن و چیزهایی که به حضرت رسول(ص) نازل شده (قرآن کریم) خواهد بود.[۳۰]
اما دسته دیگر آیاتی هستند که به صراحت به مسأله سماع نپرداختهاند:
- آیه ۲۱ سوره ذاریات: «وَ فِی أَنْفُسِکُمْ أَفَلاتُبْصِرُونَ؛ و در خود شما؛ پس مگر نمیبینید؟» بر اساس این آیه خداوند به ما نعمت گوش را داده است تا از آن بهرهمند گردیم و صدای خوش را سماع کنیم.[۳۱]
- آیه ۱ سوره فاطر: «...یزِیدُفِی الْخَلْقِ ما یشاء...» وقتی خداوند به ما نعمت صدای خوش داده است، ما نیز باید از طریق سماع از این نعمت الهی سود ببریم.[۳۲]
- آیه ۱۹ سوره لقمان: «إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِیرِ» مذمت صداهای زشت، ستایشکننده آوازهای زیباست و تمییز بین صدای زشت و زیبا تنها از طریق سماع است.[۳۳]
- آیه ۱۵ سوره روم: «فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَهُمْ فِی رَوْضَةٍ یحْبَرُونَ» برخی معتقدند شادی مطرح شده در این آیه سماع بوده و دلیل آنها روایتی از پیامبر است.[۳۴]
همچنین عنوان کردهاند که ظاهر و معنی اولیه هیچکدام از آیات فوق، دلالتی بر جواز سماع ندارند مخصوصا آیاتی که در آنها به طور کلی از واژه سمع یا قول استفاده شده و اهل تصوف از این واژههای کلی تلاش کردهاند جواز سماع را ثابت کنند.[۳۵]
ادله روایی
علمای اهل تصوف برای جواز سماع به روایاتی استدلال کردهاند که به نظر برخی، بسیاری از روایاتی که آنها مطرح کردهاند شبیه به هم هستند و تقریبا مضمون واحدی دارند. مضامینی که با ایرادات محتوایی همراه است به نحوی که امکان استناد به آنها را سلب میکند. چرا که در تعدادی از این روایات، شخصیت پیامبر(ص) تضعیف شده و در مقابل منزلتسازی برای خلیفه اول و دوم قابل مشاهده است.[۳۶]
ادله عدم جواز سماع
جماعتی از علمای اهل تصوف که معتقد به عدم جواز سماعاند، نیز ادلهای برای آن مطرح کردهاند که دلایل آنها را میتوان به دو دسته کلی ادله قرآنی و ادله روایی تقسیم کرد:
ادله قرآنی عدم جواز
برخی از ادله قرآنی که برای عدم جواز سماع مطرح شده، به شرح ذیل است:
- آیه ۶ سوره لقمان: غزالی در احیاء العلوم نقل کرده که ابن مسعود، حسن بصری و نخعی گفتهاند که منظور از لهو الحدیث در این آیه، غِنا است.[۳۷] باخرزی نیز معتقد است که منظور از غنای در این آیه غنای حرام و شیطانی است نه مطلق غناء.[۳۸]
- آیه ۵۹ تا ۶۱ سوره نجم: غزالی با بیان این آیه به عنوان یکی از دلایل عدم جواز سماع عنوان میکند ابن عباس معتقد است که «سمد» در این آیه بر طبق لغت حِمیر بوده و به معنای سرود است.[۳۹]
- آیه ۶۴ سوره اسراء: مجاهد گفته که منظور از این آیه غناء و مزامیر است. در جواب این آیه عنوان شده که منظور از سماع در این آیه سماع مفسدان است.[۴۰]
ادله روایی عدم جواز
- از پیامبر روایت شده است که فرمود: «غناء نفاق را در قلب میرویاند.»[۴۱]
- نقل دیگری از پیامبر(ص) که «ابلیس اولین کسی بود که نوحه کرد و اولین کسی بود که غناء نمود».[۴۲]
- عبدالرحمن بن عوف از پیامبر روایت میکند که فرمود:«من از صدای دو فاجر نهی شدهام یکی صدای کسی که نغمه و آواز میخواند و دیگر هم صدای کسی که به هنگام مصیبت میخواند.[۴۳]
در مورد روایت دوم و سوم نیز گفته شده است چون در متن روایت «ابلیس» و «فاجر» آمده است پس روایت بر سماع مفسدان ناظر است نه سماع صوفیه که به خاطر شوق الیالله است.[۴۴]
نظر فقهای شیعه و سنی
جلالالدین همایی در پانویس کتاب مصباح الهدایه و مفتاح الکرامه عنوان میکند که اکثر فقهای شیعه سماع را بعنوان یکی از موارد غناء، حرام میدانند و بعضی به کراهت و برخی اندک به اباحه و جواز بدون کراهت، فتوا دادهاند. اما مشهور فقهای اهل سنّت فرقه شافعی غناء را حرام نمیدانند.[۴۵]حکم سماع در نظر فقهای اهل سنت مختلف است. عمده آنها حکم به حرمت آن دادهاند و گروهی آن را مباح دانسته و گروهی دیگر نیز با تفصیلی در برخی موارد حکم به حرمت و در مواردی دیگر حکم به مباح بودن آن دادهاند.[۴۶]
جلالالدین همایی همچنین اشاره میکند که منشأ اختلاف فقها، اختلاف روایاتی است که درباره غناء و مغنّی در هر دو مذهب شیعه و سنّی روایت شده است. به نظر او، روایات مطرح شده در مورد سماع دو دستهاند؛ یک دسته اخبار به اباحه و جواز و دسته دیگر به منع سماع اشاره کردهاند که در هر دو جانب منع و جواز، اخبار صحیحی وارد شده است.[۴۷]
پانویس
- ↑ معین، فرهنگ فارسی، ۱۳۸۴ش، ج۱، ص۱۳۳۹؛ زبیدی، تاج العروس، ۱۴۱۴ق، ج۱۱، ص۲۲۲.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ۲۰۰۵م، ج۷، ص۲۵۷.
- ↑ حلبی، شناخت عرفان و عارفان ایرانی، ۱۳۶۵ش، ص۱۷۴.
- ↑ قشیری، الرسالة القشیریه، ۱۳۷۴ش، ص۴۷۳.
- ↑ جنید، رسائل جنید، ۱۴۲۵ق، ص۲۷۴.
- ↑ کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، ۱۳۶۹ش، ص۴۲۸.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۳۵۴.
- ↑ کسنزان حسینی، موسوعة الکسنزان، ۱۴۲۶ق، ج۱۱، ص۳۱۸.
- ↑ سهروردی، عوارف المعارف، ۱۴۲۶ق، ص۹۱.
- ↑ شیرازی، رسالة القدس، ۱۳۵۱ش، ص۵۰.
- ↑ باخرزی، اوراد الاحباب، ۱۳۵۸ش، ص۱۸۴؛ یوسفپور، نقد صوفی، ۱۳۸۰ش، ص۲۸۹.
- ↑ سجادی، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفان، ۱۳۷۹ ش، ص۴۸۰.
- ↑ نک؛ شاذلی، مجموعه رسائل اربعه، ۱۳۱۷ ق، ص۶۱ ۶۴؛ کسنزان حسینی، موسوعه الکسنزان، ۱۴۲۶ق، ج۱۱، ص۳۲۳.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۱۳۶۴ش، ج۱، ص۴۷۵-۴۸۸.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۱۳۶۴ ش، ج ۱، ص۴۷۵ ۴۸۸.
- ↑ مایل هروی، سماع نامههای فارسی، ۱۳۷۲ ش، ص۱۸ ۱۹
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، ۱۳۸۴ش، ص۵۲۸.
- ↑ مایل هروی، سماع نامههای فارسی، ۱۳۷۲ ش، ص۶۸.
- ↑ کاشانی، مصباح الهدایه، ۱۳۷۶ش، ص۱۷۸.
- ↑ بغدادی، تحفة البرره، ۱۳۶۸ش، ص۲۷۸.
- ↑ آقانوری، عارفان مسلمان و شریعت اسلام، ۱۳۸۷ش، ص۲۸۷.
- ↑ شایسته، خسروپناه، «بررسی نقش ابزاری موسیقی در کسب معرفت عرفانی از منظر عرفان اسلامی»، ۱۳۹۳ ش، ص۱۲۷.
- ↑ شایسته، خسروپناه، «بررسی نقش ابزاری موسیقی در کسب معرفت عرفانی از منظر عرفان اسلامی»، ۱۳۹۳ش، ص۱۲۸.
- ↑ مطهری، خدمات متقابل اسلام وایران، ص۳۶۵، لاهوری، خزینه الاصفیاء، ۱۹۱۴م، ج۲، ص۱۳ به نقل از شایسته، خسروپناه، «بررسی نقش ابزاری موسیقی در کسب معرفت عرفانی از منظر عرفان اسلامی»، ۱۳۹۳ ش، ص۱۲۸.
- ↑ شایسته، خسروپناه، «بررسی نقش ابزاری موسیقی در کسب معرفت عرفانی از منظر عرفان اسلامی»، ۱۳۹۳ ش، ص۱۲۸.
- ↑ این جوزی، تلبیس ابلیس، ۱۳۸۶ش، ص۱۸۱.
- ↑ قشیری، الرسالة القشیریه، ۱۳۷۴ش، ص۴۶۶؛ رازی، حدائق الحقائق، ۱۳۸۱ش، ص۲۳۸؛ باخرزی، اوراد الاحباب، ۱۳۵۸ ش، ص۱۸۰.
- ↑ باخرزی، اوراد الاحباب، ۱۳۵۸ش، ص۱۹۲.
- ↑ سهروردی، عوارف المعارف، ۱۴۲۶ق، ص۱۰۴.
- ↑ سعیدیزاده، «بررسی انتقادی جایگاه هنر سماع و رقص در آیات و روایات»، ۱۳۹۶، ۴۶.
- ↑ ابونصرسراج، اللمع، ۱۳۸۰ق، ص۳۴۴.
- ↑ سعیدی زاده، «بررسی انتقادی جایگاه هنر سماع و رقص در آیات و روایات»، ۱۳۹۶ش، ۴۶.
- ↑ ابونصرسراج، اللمع، ۱۳۸۰ق، ص۳۴۴.
- ↑ باخرزی، اوراد الاحباب، ۱۳۵۸ ش، ص۱۸۰-۱۸۱.
- ↑ سعیدیزاده، «بررسی انتقادی جایگاه هنر سماع و رقص در آیات و روایات»، ۱۳۹۶ش.
- ↑ سعیدیزاده، «بررسی انتقادی جایگاه هنر سماع و رقص در آیات و روایات»، ۱۳۹۶ش.
- ↑ غزالی، احیاء العلوم، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۳۷۶.
- ↑ باخَرزی، اوراد الاحباب، ۱۳۵۸ش، ص۱۸۷.
- ↑ غزالی، احیاء العلوم، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۳۷۶.
- ↑ باخرزی، اوراد الاحباب، ۱۳۵۸ش، ص۱۸۸.
- ↑ ژندهپیل، انس التائبین، ۱۳۶۸ش، ص۲۲۳.
- ↑ باخَرزی، اوراد الاحباب، ۱۳۵۸ش، ص۲۲۹.
- ↑ باخرزی، اوراد الاحباب، ۱۳۵۸ش، ص۲۲۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴۱۹ق، ج۲، ص۳۷۷.
- ↑ کاشانی، مصباح الهدایه، ۱۳۷۶ش، ص۱۷۰ پانویس.
- ↑ این جوزی، تلبیس ابلیس، ۱۳۸۶ش، ص۱۸۶-۱۹۱.
- ↑ کاشانی، مصباح الهدایه، ۱۳۷۶ش، ص۱۸۱ پانویس.
یادداشت
- ↑ قبل از ۲۱۵-۲۹۷ یا ۲۹۸ق. مُکنی به ابوالقاسم . از عرفا و صوفیان بنام. اصل او از نهاوند است و مشهور به قواریری . او را پیشوای مذهب صوفیه میدانند زیرا تصوف او با قواعد کتب و سنت منطبق میگردد و از عقاید سخیف مصون و از شبهات غُلات برکنار و از آنچه موجب اعتراض شرع باشد سالم است . از سخنان اوست که روش ما با کتاب و سنت منطبق است و هرکس قرآن حفظ نداشته باشد و حدیث ننویسد قابل اقتدا نیست . او را قطب اعظم و سیدالطایفه و سلطان الطایفه و استادالطریقه و قطب العلوم و تاج العارفین و تاج العرفاء لقب دادند. لغت نامه دهخدا ذیل جنید به نقل از نامه دانشوران وروضات الجنات وریحانة الادب
- ↑ روزبهان بَقْلی فسوی(فسایی) شیرازی(۵۲۲-۶۰۶ق) ، مُکنی به ابومحمد و مشهور به شیخِ شَطّاح . از عارفان و دانشمندان بزرگ قرن هفتم هجری است .بقلی در تقدیس و تکریم امام علی علیهالسلام و استفاده از احوال و اقوال آن حضرت، اهتمام جدی داشته و او را «وصیّ رئیس» شمرده ودر عرائس البیان فی حقایق القرآن تفسیر عرفانیش، پراست از اقوال امامان شیعه خصوصاً امام علی و امام صادق علیهماالسلام و نقل کراماتی از ایشان و حضرت فاطمه علیهاالسلام و حسنین علیهماالسلام .
- ↑ وَالَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى الله لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ۚ* فَبَشِّرْ عِبَادِالَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللهُ ۖ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ (ترجمه: و کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوی خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست؛ پس بندگان مرا بشارت ده!همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.
- ↑ وَإِذَا سَمِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَى الرَّسُولِ تَرَىٰ أَعْيُنَهُمْ تَفِيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ ۖ يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاكْتُبْنَا مَعَ الشَّاهِدِينَ و هر زمان آیاتی را که بر پیامبر (اسلام) نازل شده بشنوند، چشمهای آنها را میبینی که (از شوق،) اشک میریزد، بخاطر حقیقتی که دریافتهاند؛ آنها میگویند: «پروردگارا! ایمان آوردیم؛ پس ما را با گواهان (و شاهدان حق، در زمره یاران محمد) بنویس!
منابع
- آقانوری، علی، عارفان مسلمان و شریعت اسلام، قم، انتشارات دانشگاه ادیان، ۱۳۸۷ش.
- ابونصر سراج، عبدالله بن علی، اللمع، تحقیق و مقدمه و تخریج احادیث عبدالحلیم محمود و طه عبدالباقی سرور، قاهره، دارالکتب الحدیثه، ۱۳۸۰ق.
- ابنجوزی، ابوالفرج، تلبیس ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، مرکز نشردانشگاهی، ۱۳۸۶ش.
- ابنعربی، محی الدین، فتوحات مکیه، بیروت، دار الصادر.
- ابنقیم جوزیه، محمد بن ابیبکر، مدارج السالکین بین منازل ایاک نعبد و ایاک نستعین، بیروت، داراالحیاء التراث العربی و موسسة التاریخ العربی، ۱۴۱۹ق.
- ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دارصادر، ۲۰۰۵م.
- باخرزی، یحیی بن احمد، اوراد الاحباب و فصوص الاداب، به کوشش ایرج افشار، تهران، فرهنگ ایران زمین، ۱۳۵۸ش.
- بغدادی، مجدالدین، تحفة البرره فی مسائل العشره، ترجمه محمدباقر ساعدی خراسانی، به اهتمام حسین حیدرخانی مشتاقعلی، تهران، انتشارات مروی، ۱۳۶۸ش.
- جنید، ابوالقاسم بن محمد النهاوندی البغدادی، رسائل الجنید، مصحح: جمال رجب سیدبی، دمشق، دار اقرأ للطباعة و النشر و التوزیع، ۱۴۲۵ق.
- حلبی، علیاصغر، شناخت عرفان و عارفان ایرانی، تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۶۵.
- https://lms.motahari.ir/book-page/67/خدمات%20متقابل%20اسلام%20و%20ایران?page=365؛ مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، ص۳۶۵.
- روزبهان بقلی شیرازی، ابومحمد بن ابینصربن، رساله القدس تصحیح ج.نوربخش، تهران، انتشارات خانقاه نعمت اللهی، ۱۳۵۱ش.
- زمانی، کریم، شرح جامع مثنوی معنوی، تهران، اطلاعات، ۱۳۸۳ش.
- ژنده پیل، احمدبن ابوالحسن، انس التائبین، تصحیح و توضیح علی فاضلی، تهران، توس، ۱۳۶۸ش.
- سجادی، جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران، طهوری، ۱۳۷۹ش.
- سعیدیزاده، محمدجواد و ابوالقاسم حسینی ژرفا، «بررسی قدسی بودن هنر سماع و رقص از منظر آیات و روایات»، فصلنامه آیین حکمت، شماره ۳۱، بهار ۱۳۹۶ش.
- سهروردی بغدادی، عمر بن محمد، عوارف المعارف، تصحیح محمدعبدالعزیز خالدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۶ق.
- شاذلی، محمد بن احمد، مجموعه رسائل اربعه درباره جواز سماع با مزامیر و سرود، کهنوءـ هند، انتشارات جامع محمد تیغ بهادر معروف به انوار محمدیه، ۱۳۱۷ق.
- شایسته، حسین و عبدالحسین خسروپناه، «بررسی نقش ابزاری موسیقی در کسب معرفت عرفانی از منظر عرفان اسلامی»، مطالعات عرفانی، شماره ۲۰، ۱۳۹۳ش.
- غزالی، محمد بن محمد، احیاء علوم الدین، تحقیق و تنقیح عبدالله خالدی، بیروت، شرکت داراالرقم بن ابی االرقم، ۱۴۱۹ق.
- غزالی، محمد بن محمد، المرشد الامین الی موعظة المومنین من احیاء علوم الدین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ق.
- غزالی، محمد بن محمد، کیمیای سعادت، به کوشش حسین خدیوجم، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، ۱۳۶۴ش.
- قشیری، عبدالکریم بن هوازن، الرسالة القشیریة، تحقیق عبدالحلیم محمودـ محمود بن شریف، قم، بیدار، ۱۳۷۴ش.
- کاشانی، عزالدین محمود، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه، تصحیح جلال الدین همایی، تهران، نشر هما، ۱۳۷۶ش.
- کسنزان حسینی، محمد، موسوعه الکسنزان فیما اصطلح علیه اهل التصوف و العرفان، بیروت، دارالآیه، ۱۴۲۶ق.
- کیانی، محسن، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، کتابخانه طهوری، ۱۳۶۹ش.
- لاهوری، سرور، خزینةالاصفیاء، کانپور، مطبع منشی نولکشور، ۱۹۱۴م.
- مایل هروی، نجیب، اندر غزل خویش نهان خواهم گشتن (سماع نامههای فارسی)، تهران، نشر نی، ۱۳۷۲ش.
- مرتضی زبیدی، محمد بن محمد، تاج العروس من جواهر القاموس، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
- معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۴ش.
- نصر، سید حسین، هنر و معنویت اسلامی، ترجمه رحیم قاسمیان، تهران، دفتر مطالعات دینی هنر، ۱۳۷۵ش.
- هجویری، علی بن عثمان، کشف المحجوب، مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمود عابدی، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۸۴ش.
- یوسفپور، محمدکاظم، نقد صوفی، تهران، نشر روزنه، ۱۳۸۰ش.