معتزله: تفاوت میان نسخهها
imported>Kmhoseini |
imported>Kmhoseini |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
* مکدرموت٬ مارتین٬ اندیشههای کلامی شیخ مفید٬ ترجمه احمد آرام٬ تهران٬ انتشارات دانشگاه تهران٬ 1372 | * مکدرموت٬ مارتین٬ اندیشههای کلامی شیخ مفید٬ ترجمه احمد آرام٬ تهران٬ انتشارات دانشگاه تهران٬ 1372 | ||
* مفتخری٬ حسین و قبادپور٬ علی فتح٬ [http://www.ensani.ir/storage/Files/20100915131400-8.pdf| معتزله و آل بویه]٬ فصلنامه تاریخ٬ شماره پنجم | * مفتخری٬ حسین و قبادپور٬ علی فتح٬ [http://www.ensani.ir/storage/Files/20100915131400-8.pdf| معتزله و آل بویه]٬ فصلنامه تاریخ٬ شماره پنجم | ||
* کاشفی٬ محمدرضا٬ کلام شیعه ماهیت٬ مختصات و منابع٬ تهران٬ سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی٬ 1387 | |||
{{پایان}} | {{پایان}} |
نسخهٔ ۲۷ ژوئیهٔ ۲۰۱۶، ساعت ۱۱:۵۰
این مقاله هماکنون در دست ویرایش است.
این برچسب در تاریخ ۴ مرداد ۱۳۹۵ توسط کاربر:Kmhoseini برای جلوگیری از تعارض ویرایشی اینجا گذاشته شده است. اگر بیش از پنج روز از آخرین ویرایش مقاله میگذرد میتوانید برچسب را بردارید. در غیر این صورت، شکیبایی کرده و تغییری در مقاله ایجاد نکنید. |
مُعتَزِلَه، عنوان گروهی از متکلمان مسلمانِ اهل سنّت است که به اصالت عقل در برابر نقل، شهرت دارند. در میان متکلمان اهل سنت، معتزله به متکلمان امامیه نزدیکترند. معتزله معتقد بودند که عقل نظری باید بر آنچه از طریق وحی به دست ما میرسد، حاکم باشد. این اصل، ثمراتی در کلّیت نظام فکری و عقاید دینی آنان به همراه داشت و برداشتی ویژه از توحید و عدل الهی به آنان بخشید و بدین رو، به تاویل آن دسته از متون دینی که به ظاهر، با عقل ناسازگار بودند، پرداختند. برای مثال، رؤیت الهی را که در برخی متون به آن تصریح شده انکار کردند و آن را به تاویل بردند؛ زیرا به لحاظ عقلی، رؤیت بدون مکان و جهت ممکن نیست و چون خداوند از مکان و جهت منزه است، رؤیت او در این جهان و در آخرت ممکن نیست. برخی عقاید معتزله با آرای مورد اتفاق اهل سنت تضاد آشکار داشتند.
معتزله را از نخستین گروههایی در اسلام دانستهاند که کوشیدند آموزههای دینی را با استدلال و تحلیل عقلی، تبیین و توجیه کنند.
وجه نامگذاری
کلمه معتزله، اسم فاعل از ماده «ع ز ل»(= کناره گرفتن و دوری گزیدن)[۱]، به معنای گروه کنارهگیرنده است. در وجه نامگذاری این گروه به «معتزله» گفتهاند روزی شخصی در جلسه درس حسن بصری در مسجد برخاست و از او پرسید که حکم مسلمانی که گناه کبیره انجام دهد چیست؟ آیا مؤمن است یا کافر؟ پیش از آن که حسن بصری پاسخ دهد، شاگردش واصل بن عطا برخاست و پاسخی خلاف نظر حسن بصری ارائه کرد و سپس برای توضیح نظر خویش به گوشه مسجد رفت. حسن بصری چون رفتن او را دید، گفت: «اعتزل عنّا؛ او از ما کناره گرفت» و بدین ترتیب، این لقب بر واصل بن عطا و مکتب او مصطلح و رایج گشت.[۲]
عموم مسلمانان این گروه را معتزله خطاب میکنند؛ اما آنان خود، عنوان «اهل التوحید و العدل» را بر خود نهادهاند؛ زیرا توحید و عدل، اصول اساسی اعتقادات معتزله است.[۳]
تاریخچه
زمینه ظهور
گروه معتزله اوایل قرن دوم قمری و در اواخر عهد اموی پیدا شدند. پیدایش این گروه نیز مانند دیگر گروههای کلامی مسلمانان، به صورت عمومی، معلول اوضاع فرهنگی، سیاسی و اجتماعی مسلمانان پس از دوره حیات پیامبر اسلام(ص) است.
پیش از ظهور معتزله، بحثهای عقیدتی و کلامی میان مسلمانان درگرفته بود. گروه اهل حدیث مسلمانان را از هر گونه اندیشهگری و تعمق عقلی و فلسفی در معارف دینی نهی میکردند. برخی مسلمانان درباره مسائل ماوراء طبیعی مطرح در قرآن کریم، پرسشهایی داشتند. برای نمونه، ظاهر برخی آیات قرآن مانند «الرحمن علی العرش استوی...» بر جسمانی بودن خدا دلالت داشت و برای مسلمانان درباره این گونه نصوص دینی، مسئلههایی مطرح بود. اهل حدیث تأکید میکردند که سؤال از معنای حقیقی این گونه نصوص و توضیح و تفسیر این گونه موضوعات بدعت است و باید علم به معنای آنها را به خدا واگذار کرد. معتزله در برابر این جریان، معتقد بودند که باید به این گونه موضوعات وارد شد و درباره آنها اجتهاد، تعمق و تحلیل عقلی کرد.[۴]
بنیانگذار
گفتهاند بنیانگذار معتزله، واصل بن عطا از شاگردان حسن بصری شخصیت برجسته اهل حدیث بوده است. ماجرای موجودیت رسمی معتزله را به جدایی واصل بن عطا از استادش حسن بصری در یکی از جلسات درس او نسبت دادهاند.[۵][۶]
دورههای تاریخی
دوره اموی
رابطه شیعه و معتزله
از میان فرقههای کلامی و اعتقادی اهل سنت معتزله بیش از دیگر فرقهها به شیعیان نزدیک بودهاند. در برهههایی از تاریخ٬ ارتباط نزدیکی بین علمای شیعه و معتزلیان ایجاد شد که به تاثیر و تاثر این دو فرقه از یکدیگر انجامید تا جایی که برخی پژوهشگران معاصر و گروهی از نویسندگان قدیم٬ شیعیان را در علم کلام دنباله رو معتزله دانستهاند.[۷] از سوی دیگر معتزلیان نیز از شیعیان متاثر شدند و به اندیشههای شیعی نزدیک شدهاند چنان که گروهی از معتزله به برتری امام علی(ع) بر دیگر صحابه پیامبر(ص) اعتقاد داشتند هر چند خلافت خلفای پیش از او را بنابر حفظ مصالح اجتماعی صحیح میدانستند. حتی برخی از معتزلیان ابن راوندی٬ ابو عیسی الوراق (م247ق.)٬ عبدالرحمن بن احمد جبرویه و ابن قبه رازی٬ شیعه شدند.[۸]
نظریه تاثیر پذیری شیعیان از معتزله با نقد برخی از نویسندگان شیعه مواجه شده است که ریشه عقلگرایی در اندیشه شیعه را به تعالیم امامان باز میگردانند.[۹] و با اشاره به قدمت تاریخی تشیع نسبت به معتزله٬ معتزلیان را پیرو شیعه دانستهاند و انتساب عقاید شیعی به معتزله را اتهامی از سوی مخالفان به شمار آورده اند.[۱۰] برخی دیگر با استناد به گفتار خود معتزله که پارهای از عقایدشان را منتسب به آموزهها و سخنان امام علی(ع) کردهاند٬ بر تاثیر پذیری معتزله از فرهنگ اهل بیت تاکید کردهاند. [۱۱] برخی دیگر از نویسندگان با اشاره به ردیههایی که علمای شیعه مانند شیخ مفید و سید مرتضی بر عقاید معتزلیان نگاشتند و نشان دادن اختلافنظرات آنان با معتزله نظریه تاثیر پذیری شیعه از معتزله را نادرست دانستهاند. [۱۲]
معتزله و شیعه:نخستین ارتباط ها
معتزله سیاسی و کلامی در آغاز نزدیکی چندانی با شیعیان نداشتند اما در دورههای بعدی تمایلات شیعی بین معتزلیان فزونی یافت. معتزله در آغاز درباب داوری درباره شرکت کنندگان در جنگ جمل و مخالفان امام علی(ع) سکوت میکردند اما در دورههای متاخر بیشتر معتزلیان مخالفان امام علی(ع) در جنگهای آن حضرت را گمراه و گناهکار میدانستند و بر حقانیت امام علی(ع) تصریح میکردند.[۱۳]
درباره موضع واصل بن عطا درباره شرکت کنندگان در جنگ جمل از قدیم مباحثی مطرح بوده است. بنابر برخی منابع واصل خود از داوری در این باب خودداری میکرد و بنابر برخی گزارشها او هیچ یک از طرفهای درگیر در جنگ جمل را محق نمیدانست. از سوی دیگر گزارشهایی از شاگردی واصل نزد ابو هاشم فرزند محمد بن حنفیه فرزند امام علی(ع) و نیز گزارشهایی درباره ارتباط او با علویان و نزدیکی او با زیدیان وجود دارد. بنابر این گزارشها در حالی که امام صادق در برخی مبانی با واصل مخالفت میکرد زیدیه جانب او را داشتند. این روابط به طور کلی نشان میدهد که واصل به اندیشه تشیع نزدیکیهایی داشته و با گروههای شیعی و علوی ارتباط داشته است.[۱۴] هر چند عمرو بن عبید رهبر معتزلیان پس از واصل با زیدیه همراهی نکرد٬ معتزله پس از وی به زیدیه نزدیک بودند و در قیامهای زیدی با آنان همراهی کردند چنان که معتزله بصره با قیام ابراهیم بن عبدالله بن حسن همراهی کردند.[۱۵]
بنابر برخی گزارشها واصل بن عطا بنیانگذار اعتزال از شاگردان ابو هاشم فرزند محمد بن حنفیه و از این طریق به شکل غیر مستقیم از اندیشه امام علی(ع) بهره برده بود.[۱۶] از سوی دیگر برخی از بزرگان متعزلی مانند نظام(ح160-231ق)از شاگردان هشام بن حکم بود و پارهای از اندیشههای کلامی خود را از او آموخت.[۱۷]
نزدیکی معتزله و شیعه در بغداد
بشر بن معتمر نخستین معتزلی بود که از بصره به بغداد آمد و با مخالفت با برخی از عقاید معتزلیان بغداد٬ شاخهای جدید از اعتزال را در بغداد ایجاد کرد. او به علویان نزدیک بود و از آن پس معتزله بغداد تمایلات شیعی بیشتری یافتند به این معنا که امام علی را بر عثمان و گاه بر سایر خلفا برتری میدادند.[۱۸] معتزله بغداد با شیعیان ارتباط بیشتری داشتند و این دو گروه در این شهر به یکدیگر نزدیک بودند. در پی همین ارتباط بود که مسئله تفضیل امام علی بر عثمان یا سایر خلفا از مسايل مطرح نزد معتزلیان شد و بسیاری از معتزلیان بغداد بر گونهای از تفضیل امام علی رای دادند و برخی از آنان مانند ابو جعفر اسکافی(م240ق) بر این تفضیل اصرار داشتند و به تعبیر برخی از منابع «علوی الرای» بودند.[۱۹] با این حال باید در نظر داشت که برخی از معتزلیان بخصوص معتزله بصره به شدت عثمانی مذهب بودند چنان که جاحظ عالم معتزلی مشهور٬ کتابی با عنوان العثمانیه نگاشت و در آن به برتری خلفا بر علی(ع) رای داد. ابو جعفر اسکافی بر کتاب جاحظ نقضی نوشت و این نشان میدهد که مسئله فضیلت امام علی که ریشه در اندیشه تشیع داشت چگونه به موضوعی اساسی نزد معتزلیان تبدیل شده بود.
قرار گرفتن شیعه و معتزله در برابر اهل حدیث که اصولا با عقلگرایی و علم کلام به شدت مخالف بودند٬ به اتحاد و نزدیکی شیعه و معتزله٬ مخصوصا در دورههایی که خلفای عباسی از اهل حدیث حمایت میکردند٬ یاری رساند. از همین رو پیوند معتزله و شیعه در دوران دوم خلافت عباسی که با حمایت خلفا از جریان حدیثگرایی همراه بود بیشتر شد و در دوران سلطه حاکمان شیعه مذهب آل بویه به اوج خود رسید.[۲۰]
قرن چهارم٬ حکومت آل بویه: رشد ارتباط معتزله و شیعه
دوران حکومت آل بویه٬ دوران رشد ارتباط و شیعیان و معتزلیان در بغداد بود. در این دوران مکتب علمای شیعه در بغداد در رویکردهای عقلگرایانه بسیار نزدیک به معتزله بودند. هر دو گروه شیعه و معتزله به حکومت آل بویه نزدیک بودند و مورد حمایت بویهیان قرار داشتند. آل بویه از یک سو شیعه مذهب بودند و از سوی دیگر در امور دینی اهل مدارا بودند. با سر کار آمدن آل بویه٬ معتزله که پیشتر تحت فشار جریانهای حدیث گرا با حمایت حنابله بودند٬ آزادی بیشتری یافتند٬ مجالس بزرگ درسی تشکیل دادند و به مناصب بلند مرتبه حکومتی از جمله قضاوت رسیدند.[۲۱] در این دوران علمای شیعه و معتزلی ارتباط استادی و شاگردی گستردهای نیز داشتند. از جمله شیخ مفید و سید مرتضی استادانی معتزلی مذهب داشتند.[۲۲]
بنابر شواهد تاریخی در این دوران گروهی از علمای معتزلی مذهب بودند که گرایشات شیعی داشتند به طوری که در منابع تاریخی و فرقه شناختی از آنان با تعابیری مانند «شیعه معتزلی« یاد شده است. از جمله این افراد در قرن چهارم میتوان به ابوالقاسم تنوخی(447ق.)٬ حسین بن حسن بندار انماطی٬ محمد بن وشاح الزینبی نام برد. [۲۳] یکی از مشهورترین این چهرهها صاحب بن عباد (326-385ق) است که او را نماد اتحاد اعتزال و تشیع توصیف کردهاند.[۲۴] برخی گزارشها او را شیعه یا زیدی مذهب دانسته اند. اشعاری در مدح امامان شیعه به او منسوب است. با این حال شواهدی بر امامی نبودن وی نیز وجود دارد٬ چنان که شیخ مفید کتابی نوشته بود در رد عقاید بن عباد در باب امامت. به هر حال در منابع تاریخی درباره اینکه او شیعه است یا سنی معتزلی اختلاف نظر بسیاری وجود دارد و همین موضوع نشانه این است که عقاید او به هر دو گروه نزدیک بوده است. از دیگر نمونههای مشهور نزدیکی اندیشه شیعی و معتزلی خاندان نوبختیان و اندیشههای منسوب به آنان است. مشهور است نوبختیان از شیعیانی بودند که در پارهای از اندیشهها به معتزله نزدیک بودند به نحوی که بعدا شیخ مفید به این اندیشهها انتقاد کرد.[۲۵] هرچند بر اساس برخی پژوهشها آنچه در اندیشه نوبختیان نزدیک به عقاید معتزله بوده است پیش از آنان نیز نزد شیعیان سابقه داشته است. از سوی دیگر برخی از عقاید شیخ مفید نیز به معتزلیان نزدیک است [۲۶] و درباره تاثیر پذیری شیخ مفید از آنان به رغم وجود اختلاف نظرها بین او و معتزله٬ پژوهشهایی صورت گرفته است.[۲۷]
اشتراک و اختلاف شیعیان و معتزله در اصول عقاید
شیعیان و معتزلیان در برخی از اصول اعتقادی با یکدیگر اشتراک فکری دارند. پارهای از عقاید معتزلیان درباب توحید و نفی صفات از خداوند به یکدیگر نزدیک است. شیعیان و معتزله همچنین در اصل عدل نیز عقاید شیعیان و معتزله بسیار به یکدیگر نزدیک است٬ اما در سایر اصول اعتقادی معتزله٬ شیعیان با آنان اختلافهای جدی دارند. برای نمونه شیعیان اصل منزله بین المنزلتین را نمیپذیرند و آن را از اختصاصات اندیشه معتزله به شمار آوردهاند. همچنین شیعیان بر خلافت معتزلیان امر به معروف و نهی از منکر را از اصول اعتقادات نمیدانند و آن را از فروعات به حساب میآورند. درباره اصل وعد و وعید نیز شیعیان با عقاید معتزله به طور کامل اشتراک ندارند. در نظر شیعیان وفای خداوند به وعده واجب است اما عقاب کردن گناهکاران بر او واجب نیست و او میتواند گناهکار را ببخشد.[۲۸]
مهمترین تفاوت شیعه با معتزله مسئله «امامت» است. به اعتقاد معتزله تعیین امام از سوی خداوند ضرورت ندارد. آنان به نص تاریخی پیامبر(ص) درباره شیعیان اعتقادی ندارند هر چند گروهی از معتزلیان علی بن ابی طالب را بعد از پیامبر(ص) از دیگران برتر میدانستند اما خلافت خلفای پیش از امام علی(ع) را به دلیل مصالح جامعه صحیح میدانند.
پانویس
- ↑ راغب، مفردات القرآن، ص۵۶۴ و ۵۶۵.
- ↑ م.م. شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ م.م. شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج۵، ص۱۷.
- ↑ نک: ذیل عنوان «وجه نامگذاری» در همین مدخل.
- ↑ م.م. شریف، تاریخ فلسفه در اسلام، ج۱، ص۲۸۴.
- ↑ نظرات این گروه از نویسندگان را بنگرید در: کاشفی٬ کلام شیعه٬ ص 172-175
- ↑ جوادی٬ تاثیر اندیشههای شیعه بر معتزله٬ 146-149 ٬ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ 35-39
- ↑ جوادی٬ تاثیر اندیشه های کلامی شیعه بر معتزله٬ ص 126-128
- ↑ عطایی٬ معتزله و عقاید و افکار آنان٬ ص 12-17 ٬ کاشفی٬ کلام شیعه٬ ص 176-180
- ↑ سبحانی٬ تفاوتهای جوهری دو مکتب کلامی شیعه ومعتزله٬ ص 4-5
- ↑ کاشفی٬ کلام شیعه٬185-192
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص 7-8
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص 9-12
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص 14-20
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص 10-11
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص 26-28
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص 29
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص 32-33
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص 50 ٬بارانی٬ بررسی تاریخی تعامل فکری و سیاسی امامیه٬ 145
- ↑ مفتخری و قبادپور٬ معتزله و آل بویه٬ ص 120-121
- ↑ بارانی٬ بررسی تاریخی تعامل فکری و سیاسی امامیه٬ 140-142
- ↑ جعفریان٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ ص50 ٬ گرجی پور٬ چلونگر و ابطحی٬ مناسبات شیعه و معتزله در قرن چهارم٬ ص 128
- ↑ گرجی پور٬ چلونگر و ابطحی٬ مناسبات شیعه و معتزله در قرن چهارم٬ ص 128
- ↑ حسینیان مقدم٬ نقش نوبختیان در پیشبرد افکار شیعه٬ ص 75
- ↑ حسینی زاده٬ مقایسه اندیشه های کلامی نوبختیان و شیخ مفید٬ ص113-114
- ↑ نک: مکدرموت٬ اندیشههای کلامی شیخ مفید
- ↑ بارانی٬ بررسی تاریخی تعامل فکری و سیاسی امامیه٬ ص 105-119
منابع
- بارانی٬ محمد رضا٬ بررسی تاریخی تعامل فکری و سیاسی امامیه با فرقههای معتزله٬ حنابله واشاعره در عصر آل بویه در بغداد٬ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه٬ 1392
- جوادی٬ قاسم٬ تاثیر اندیشههای کلامی شیعه بر معتزله٬ فصلنامه هفت آسمان٬ شماره۱ ٬ بهار ۱۳۷۸
- سبحانی٬ جعفر٬ تفاوتهای جوهری دو مکتب کلامی شیعه و معتزله٬ مجله کلام٬ شماره ۲ ٬ تابستان ۷۱
- جعفریان٬ رسول٬ مناسبات فرهنگی معتزله و شیعه٬ مجموعه مقالات کنگره جهانی هزاره شیخ مفید٬ قم٬ 1413ق.
- حسینیان مقدم٬ حسین٬ نقش نوبختیان در پیشبرد افکار شیعه٬ تاریخ اسلام در آینه پژوهش٬ شماره۵ ٬ بهار 1384
- گرچی پور٬ ضرغام و چلونگر٬ محمد علی و ابطحی٬ علیرضا٬ مناسبات شیعه و متعزله در قرن چهارم٬ مجله ادیان و عرفان٬ بهار و تابستان 1394
- حسینی زاده٬ سید علی٬ |مقایسه اندیشههای کلامی نوبختیان و شیخ مفید در بستر میراث کلامی امامیه و معتزله٬ فصلنامه تحقیقات کلامی٬ سال اول٬ شماره ۲ ٬ پاییز 1392
- مکدرموت٬ مارتین٬ اندیشههای کلامی شیخ مفید٬ ترجمه احمد آرام٬ تهران٬ انتشارات دانشگاه تهران٬ 1372
- مفتخری٬ حسین و قبادپور٬ علی فتح٬ معتزله و آل بویه٬ فصلنامه تاریخ٬ شماره پنجم
- کاشفی٬ محمدرضا٬ کلام شیعه ماهیت٬ مختصات و منابع٬ تهران٬ سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی٬ 1387