مقداد بن عمرو
مشخصات فردی | |
---|---|
نام کامل | مقداد بن عمرو بن ثعلبه |
کنیه | ابومعبد، ابوسعید |
زادروز | ۱۶ عامالفیل (۲۴ سال قبل از بعثت) در حضرموت |
زادگاه | یمن |
محل زندگی | حضرموت، مکه، مدینه |
خویشاوندان | همسرش ضباعة بنت زبیر (دختر عموی پیامبر اسلام(ص)) |
درگذشت | ۳۳ق مدینه |
مدفن | مدینه (قبرستان بقیع) |
مشخصات دینی | |
زمان اسلام آوردن | جزء نخستین گروندگان |
حضور در جنگها | بدر و جنگهای دیگر |
هجرت به | حبشه و مدینه |
دلیل شهرت | یکی از ارکان اربعه شیعه |
نقشهای برجسته | از یاران برجسته امام علی (ع) |
دیگر فعالیتها | مخالفت با خلفاء خصوصاً در واقعه سقیفه |
مِقْداد بن عَمْرو، معروف به مقداد بن اَسْوَد (درگذشت ۳۳ق) از بزرگان صحابه پیامبر (ص) و از نخستین شیعیان امام علی (ع) بود. مقداد در اوایل بعثت مسلمان شد و از نخستین افرادی بود که اسلام خود را آشکار کرد. وی در همه جنگهای صدر اسلام حضور داشت. از مقداد در کنار سلمان فارسی، عمار بن یاسر و ابوذر به عنوان نخستین شیعیان امام علی (ع) یاد کردهاند که در زمان پیامبر (ص) نیز بدین نام شناخته میشدند.
مقداد پس از رحلت پیامبر(ص)، از جانشینی امام علی (ع) حمایت کرد و با ابوبکر بیعت نکرد و از معدود افرادی بود که در تشییع حضرت زهرا (س) حضور داشت. مقداد را از مخالفان سرسخت خلافت عثمان برشمردهاند. در روایات اهلبیت(ع) از مقداد به نیکی یاد شده و از رجعتکنندگان در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) معرفی شده است. نقل روایاتی از پیامبر (ص) به مقداد منسوب شده است.
زندگینامه
ولادت و نسب
مقداد بن عمرو بن ثعلبه معروف به مقداد بن اسود، از تاریخ تولد او اطلاعی در دست نیست اما با توجه به اینکه تاریخنگاران سال درگذشت او را ۳۳ق و در ۷۰ سالگی دانستهاند.[۱] احتمالاً ۲۴ سال قبل از بعثت(۳۷ سال قبل از هجرت) به دنیا آمده باشد. سیره نویسان و مورخان، نسب خانوادگی او را تا جد بیستم نام بردهاند.[۲]
نقل شده است در حَضْرَمَوْت، نزاعی بین مقداد و فردی به نام «ابی شمر بن حجر» رخ داد که به مجروح شدن آن فرد انجامید. پس از این ماجرا مقداد به مکه رفت و با اسود بن عبد بن یغوث زهری همپیمان شد و اسود با مقداد نسبت پدری پیدا کرد؛ از این رو او را مقداد بن اسود و گاه مقداد زهری خواندهاند. ولی پس از نزول آیه «ادْعُوهُمْ لِآبَائِهِمْ: آنان را به[نام] پدرانشان بخوانید»[۳] مقداد بن عمرو خوانده شد.[۴]
کنیهها و القاب
برای مقداد القابی مانند بهرایی یا بهراوی،[۵] کندی و حضرمی و کنیههایی مثل ابومعبد، ابوسعید و ابوالاسود ذکر شده است.[۶]
خانواده
- همسر: همسر مقداد، ضباعة دخترعموی پیامبر (ص) (دختر زبیر بن عبدالمطّلب) بود.[۷] پیامبر ضباعة را با اینکه از نظر حسب و نسب بسیار با شخصیت میدانست همسر مقداد کرد و فرمود: «من دخترعموی خود ضباعة را همسر مقداد نکردم مگر برای آنکه مردم موضوع ازدواج را آسان بگیرند، به هر مؤمنی دختر دهند و حَسَب و نَسَب را در ازدواج به نظر نیاورند».[۸]
- فرزندان: مقداد دو فرزند به نامهای عبدالله و کریمه داشت. عبدالله در جنگ جمل از یاران عایشه بود که در مقابل حضرت علی (ع) قرار گرفت و کشته شد. وقتی امام علی (ع) در پایان جنگ نگاهش بر جنازه عبدالله افتاد، خطاب به عبدالله گفت: «چه بد پسر خواهری بودی».[۹] برخی به جای عبدالله نام پسر مقداد را معبد گفتهاند.[۱۰]
وفات و محل دفن
مقداد در اواخر عمر در «جرف» (منطقهای که در یکفرسخی مدینه به سمت شام قرار دارد) سکونت داشت و در سال ۳۳ق در حالی که هفتاد سال از عمرش میگذشت، وفات کرد. مسلمانان پیکرش را به مدینه آوردند و عثمان بن عفان بر او نماز خواند و او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند.[۱۱] در شهر وان در کشور ترکیه قبری به مقداد منسوب است که برخی از دانشمندان آن را مربوط به فاضل مقداد یا یکی از مشایخ عرب به حساب آوردهاند.[۱۲] طبق نقلی مقداد شخص ثروتمندی بود و وصیت کرد که ۳۶ هزار درهم از داراییاش را به حسنین (ع) بدهند.[۱۳]
در زمان پیامبر (ص)
اسلام آوردن
مقداد در همان اوایل بعثت مسلمان شد و شکنجههای مشرکان قریش را تحمل کرد. مورخان او را از سابقین به اسلام میدانند؛ اما درباره چگونگی مسلمان شدن او بحث مفصلی نشده است. از عبدالله بن مسعود نقل شده است نخستین کسانی که اسلام خود را ظاهر کردند، هفت نفر بودند که مقداد یکی ار آنان است.[۱۴]
هجرت
مقداد دو بار هجرت کرد: یکبار هجرت به حبشه که مقداد در میان سوّمین گروه مسلمانان بود و بار دوم هجرت به مدینه که زمان دقیق هجرتش به مدینه روشن نیست؛ ولی بر اساس وجود قرائن فراوانی، در سال اول هجرت در ماه شوال در سریه ابوعبیده به مسلمانان پیوست و به همراه آنان به مدینه هجرت کرد.[۱۵]
پیامبر(ص):
خداوند مرا به دوست داشتن ۴ تن دستور داد و مرا خبر داد که خودش آنها را دوست دارد: علی، مقداد، ابوذر، سلمان.
ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۹۹۵م/۱۴۱۵ق، ج۶، ص۱۶۱.
حضور در جنگها
مقداد در تمامی جنگهای پیامبر (ص) شرکت کرد و از پهلوانان صحابه پیامبر (ص) بود.[۱۶] وی در غزوه بدر جزء سواره نظام بود. به اسب وی «سَبحَه» به معنای شناوری میگفتند؛ شاید از آنجهت که مقداد با کمال شهامت و دلاوری جنگ میکرد، به اسبش «سبحه» میگفتند.[۱۷]
در جنگ احد نیز مقداد نقش به سزایی داشت، به طوری که در اواخر نبرد که همه پا به فرار گذاشتند، طبق نقل منابع تاریخی، کسی با پیامبر نماند به جز علی (ع)، طلحه، زبیر، ابو دجانه، عبدالله بن مسعود و مقداد.[۱۸] برخی نقلها مقداد را در این جنگ جزو تیراندازان سپاه اسلام نام بردهاند.[۱۹] اما برخی دیگر او را به همراه زبیر فرمانده سواره نظام سپاه اسلام دانستهاند.[۲۰]
مقداد در کنار سلمان، عمار، ابوذر از نخستین شیعیان بودند که در زمان پیامبر (ص) بدین نام شناخته میشدند.[۲۱]
حمایت از جانشینی امام علی (ع)
پس از رحلت پیامبر(ص) و انتخاب شدن ابوبکر به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر، تعداد اندکی از مسلمانان به علی (ع) وفادار ماندند و با ابوبکر بیعت نکردند؛ از جمله آنان سلمان، ابوذر و مقداد بودند. مقداد در ماجرای سقیفه شرکت نداشت و به همراه امیرالمومنین (ع) و چند تن از صحابه مشغول غسل دادن پیامبر اکرم (ص) و نماز خواندن بر او بود.[۲۲] طبق روایات، او از معدود کسانی است که بر پیکر حضرت زهرا (س) نماز گزارد.[۲۳] برخی منابع او را از اعضای شرطة الخمیس دانستهاند.[۲۴][یادداشت ۱]
مقداد در موقعیتهای مختلف، مسئله جانشینی امام علی (ع) را به ابوبکر و همراهانش یادآور میشد و اقداماتی را برای روشن کردن مردم انجام میداد. برای نمونه به چند مورد از اقدامات و فعالیتهای مقداد در دفاع از علی (ع) اشاره میشود:
- پس از آنکه مردم با ابوبکر بیعت کردند، گروهی از مهاجر و انصار از بیعت سر باز زدند و به علی بن ابیطالب پیوستند که از جمله آنان مقداد بود.[۲۵]
- زمانی که چهل نفر از مردان نزد امام علی (ع) آمدند و گفتند «ما آماده دفاع و حمایت از شماییم»، حضرت به آنان گفت «اگر بر سر قول خود هستید، فردا موی سر خود را بتراشید و نزد من بیایید. روز بعد تنها سلمان، مقداد و ابوذر با سرهای تراشیده نزد امام حاضر شدند».[۲۶]
- در جریان شورای شش نفره برای تعیین خلیفه بعدی، وقتی عبدالرحمن بن عوف به علی (ع) گفت «در صورتی با تو بیعت میکنم که از کتاب خدا و سنت پیامبر و روش ابوبکر پیروی کنی» و علی (ع) تنها دو مورد اول را پذیرفت، مقداد برای اعتراض رو به عبدالرحمن کرد و گفت: «به خدا سوگند، علی یعنی کسی را که به حق و عدالت قضاوت میکرد را ترک کردید. سپس ادامه داد: هیچ فرد و خاندانی را ندیدهام که بعد از پیامبر خود، اینطور مظلوم و ستمدیده شوند که اهل بیت مظلوم واقع شدند».[۲۷]
مقداد با خلافت عثمان مخالفت کرد و با سخنرانی در مسجد مدینه، این مخالفت را اعلام داشت.[۲۸]
یعقوبی از برخی نقل کرده، عثمان در همان شبی که بیعتش به انجام رسید، برای نماز عشا بیرون رفت، در حالی که پیشاپیش او شمعی روشن شده بود. مقداد بن عمرو به او برخورد و گفت: این بدعت چیست؟[۲۹] به گزارش یعقوبی مقداد از کسانی بود که زبان به انتقاد از عثمان گشودند و به علی بن ابیطالب گرویدند.[۳۰]
در روایات اهل بیت (ع)
احادیث متعددی از معصومان (ع) درباره مقداد نقل شده است که اغلب آنها در بیان فضیلتها و خصوصیات اخلاقی و ایمان اوست. برخی از این روایات چنین است:
- علاقه پیامبر به مقداد: پیامبر (ص) فرمود: «خداوند مرا به دوستی با چهار نفر مأمور کرده است. شخصی پرسید آنان را معرفی کنید. فرمود: «علی، سلمان، مقداد و ابوذر.»[۳۱]
- بهشتی بودن مقداد: از انس ابن مالک روایت شده روزی رسول خدا (ص) فرمود: «بهشت مشتاق چهار نفر از امّت من است و وقتی که حضرت علی (ع) از حضرت درباره آنان سؤال کرد، پیامبر فرمود: به خدا سوگند تو اولین ایشان هستی و آن سه نفر دیگر، مقداد، سلمان و ابوذر هستند». همچنین امام صادق (ع) در تفسیر آیه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ کانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلًا»[۳۲] فرمود: این آیه درباره ابوذر، مقداد، سلمان و عمار نازل شده است.[۳۳]
- ایمان او: از امام صادق (ع) نقل شده است: ایمان ده درجه دارد، مقداد در درجه هشتم و ابوذر در درجه نهم و سلمان در درجه دهم است.[۳۴]
- عمل به آیه مودت: امام صادق (ع) درباره آیه مودت (قُل لا أَسئَلُکم عَلَیهِ أَجراً إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی)[۳۵] فرمود: «به خدا سوگند به این آیه کسی عمل نکرد، مگر هفت نفر و مقداد یکی از آنان بود».[۳۶]
- مقداد از اهل بیت است: روزی جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر (ص) درباره برخی از اصحاب و نزدیکان وی سؤال کرد. سپس حضرت در مورد هر کدام سخنانی گفتند تا آنکه در مورد مقداد فرمودند: «مقداد از ماست. خداوند دشمن است با کسی که دشمن اوست و دوست است با کسی که دوست اوست. ای جابر! هرگاه خواستی دعایی کنی و مستجاب شود، خدا را به نام ایشان بخوان، زیرا این نامها نزد پروردگار، بهترین هستند».[۳۷]
- وفاداری به حضرت علی (ع): امام باقر (ع) فرمود: مردم بعد از رسول خدا (ص) از مرام و مسیر پیامبر (ص) برگشتند جز سه نفر: سلمان، ابوذر و مقداد.[۳۸] برخی روایات، مقداد را مطیعترین یار امیرالمؤمنین (ع) دانستهاند.[۳۹]
- رجعت مقداد: طبق روایات، مقداد از کسانی است که در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) و قیام ایشان، رجعت کرده و از یاران و فرمانداران حکومت حضرت خواهد بود.[۴۰]
- لزوم دوست داشتن مقداد:امام صادق (ع) فرمود: «دوستی با افرادی که پس از پیامبر (ص) منحرف نشدند بر مسلمانان واجب است. سپس عدهای از آنان را برشمرد که از آنان سلمان، ابوذر و مقداد است.[۴۱]
- همسری ویژه برای او در بهشت :حضرت زهرا(س) به سلمان فرمود: سه خانم بسیار زیبا غروب یک روز پس از وفات پدرم پیامبر خدا بر من وارد شدند و گفتند از زنان بهشتی هستند به نامهای «ذرّه» برای ابوذر و «مقدوده» برای مقداد و «سَلمی» برای سلمان و گفتند خداوند بزرگ آنان را برای ابوذر و مقداد و سلمان آفریده است. [۴۲]
نقل حدیث
مقداد از پیامبر اکرم (ص) احادیثی نقل کرده است. تعدادی از راویان نیز از وی حدیث شنیده و نقل کردهاند مانند: سلیم بن قیس، انس بن مالک، عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، عبدالرحمن بن ابیلیلی، ابوایوب انصاری، ضباعه دختر زبیر بن عبدالمطلب (همسرش) و دخترش کریمه.[۴۳]
تکنگاریها
- کتاب سیمای مقداد به قلم محمد محمدی اشتهاردی که انتشارات پیام اسلام چاپ کرده است.
- کتاب مقداد تألیف محمد کامرانیاقدام که انتشارات حدیث نینوا آن را چاپ کرده است.
- کتاب سالهای سختی بود که شرحی از زندگی مقداد به صورت داستان، همراه با تصاویر است. این کتاب را مرکز آفرینشهای ادبی تدوین و انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.
- کتاب المقداد ابن الأسود الکندی أوّل فارس فی الإسلام نوشته محمدجواد الفقیه که مؤسسه الاعلمی للمطبوعاتِ لبنان چاپ کرده است.
- کتاب سلسلة الارکان الاربعة در چهار جلد که جلد سوم آن به شرح حال مقداد پرداخته است. این کتاب را محمدجواد فقیه به زبان عربی نگاشته و در لبنان به چاپ رسیده است.
- کتاب مع الصحابة و التابعین نوشته کمال سید در چهارده جلد که جلد ششم آن به مقداد اختصاص دارد. این کتاب به زبان عربی است و توسط انتشارات انصاریان قم چاپ شده است.
پانویس
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الاصابه، ۱۹۹۵م/۱۴۱۵ق، ج۶، ص۱۶۱.
- ↑ ابن حزماندلسی، جمهرة انساب العرب، دارالمعارف، ص۴۴۱.
- ↑ سوره احزاب، آیه ۵.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۹۹۵م/۱۴۱۵ق، ج۶، ص۱۶۰؛ مقریزی، امتاع الأسماع، ۱۴۲۰ق، ج۱۲، ص۵۷.
- ↑ ابن حزماندلسی، جمهرة انساب العرب، دارالمعارف، ص۴۴۱.
- ↑ مامقانی، تنقیح المقال، ۱۳۵۲ق، ج۳، ص۲۴۵.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۲، ص۲۶۵.
- ↑ ابن حجر عسقلانی، الإصابة، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م، ج۵، ص۲۲.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۲، ص۲۶۴–۲۶۵.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ۱۴۱۰، ج۳، ص۱۲۱؛ امین، اعیان الشیعة، ۱۴۰۳ق، ج۱۰، ص۱۳۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۲۰۴؛ زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۰م، ج۷، ص۲۸۲.
- ↑ قمی، منتهی الآمال، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۲۸.
- ↑ مزی، تهذیب الکمال، ۱۴۰۰ق، ج۲۸، ص۴۵۲.
- ↑ ابن اثیر، اسدالغابة، ۱۹۷۰م. ج۵، ص۲۴۲.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۲۰۵؛ مامقانی، قاموس الرجال، بیتا، ج۹، ص۱۱۴،
- ↑ زرکلی، الاعلام، ۱۹۸۰م، ج۷، ص۲۸۲.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ۱۴۱۰ق، ج۳، ص۱۲۰.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ۱۴۱۰، ج۳، ص۱۱۴.
- ↑ ابن اثیر، اسد الغابة، ۱۹۷۰م، ج۵، ص۲۴۲.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ج۲، ص۱۵۲.
- ↑ رجوع کنید به: نوبختی، فرق الشیعة، ۱۴۰۴ق، ص۱۸.
- ↑ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۲، ص۳۲۸.
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۳۴
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۱۸۸.
- ↑ آبی، نثر الدر فی المحاضرات، ۱۴۲۴ق، ج۱، ص۲۷۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغة، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۱۳۷–۱۳۸؛ شیخ صدوق، الخصال، ۱۴۰۳ق، ص۴۶۱–۴۶۵.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۱۲۶.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، بیروت، ج۴، ص۲۳۳.
- ↑ طبری، تاریخ طبری، بیروت، ج۴، ص۲۳۳.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۵۴.
- ↑ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ۱۳۷۳ش، ج۲، ص۵۴–۵۵.
- ↑ شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۹.
- ↑ سوره کهف، آیه ۱۰۷.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۴، ص۱۵۱.
- ↑ قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۲۸
- ↑ سوره شوری، آیه ۲۳.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳، ج۲۳، ص۲۳۷.
- ↑ شیخ مفید، الاختصاص، ۱۴۱۳ق، ص۲۲۳.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۱۸۶
- ↑ کشی، اختیار معرفة الرجال، ۱۴۰۴ق، ج۱، ص۴۶.
- ↑ مفید، الارشاد، ۱۳۸۸ش، ص۶۳۶.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۱۸۷.
- ↑ کشی، رجال کشی، ص۳۹؛ مامقانی، تنقیح المقال،ج۱، ص۲۳۶.
- ↑ خویی، معجم رجال الحدیث، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۱۸۵؛ مزّی، تهذیب الکمال، ج۲۸، ص۴۵۳–۴۵۴.
یادداشت
منابع
- آبی، ابوسعد منصور بن الحسین، نثر الدر فی المحاضرات، تحقیق خالد عبد الغنی محفوط، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۲۴ق/۲۰۰۴م.
- ابن ابی الحدید، عز الدین بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، ۱۴۱۸ق/۱۹۹۸م.
- ابن اثیر، علی بن محمد، اسد الغابة، تحقیق محمدابراهیم البنا، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، ۱۹۷۰م.
- ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابن حزماندلسی، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، تحقیق محمد عبدالسلام هارون، قاهره، دارالمعارف.
- این حجر عسقلانی، احمد بن علی، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق عادل احمد عبد الموجود و علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیة، الطبعة الأولی، ۱۴۱۵/۱۹۹۵
- ابن سعد، محمد بن سعد، طبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق، چاپ اول.
- امین، سیدمحسن، اعیان الشیعة، تحقیق و تخریج: حسن الامین، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
- امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، ج۹، بیروت:دار الکتب العربی، ۱۳۹۷ق/۱۹۷۷م.
- بلاذری، احمد بن یحیی بن جابر، انساب الاشراف، تحقیق: محمد حمیدالله، مصر: معهد المخطوطات بجامعة الدول العربیة بالاشتراک مع دارالمعارف، ۱۹۵۹م.
- خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، مرکز نشر آثار شیعه، قم، ۱۴۱۰ق/۱۳۶۹ش.
- زرکلی، خیرالدین، الاعلام، ج۷، بیروت: دارالعلم للملایین، ۱۹۸۰م.
- شیخ صدوق، محمد بن علی بن الحسین، الخصال، تحقیق: علی أکبر غفاری، قم، جمعه درسین حوزه علمیه قم، ۱۴۰۳ق/۱۳۶۲ش.
- شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، تهران، نشر جهان، ۱۳۸۷ق.
- شیخ مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، قم، المؤتمر العالمی لالفیة الشیخ المفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، بیروت، بینا، بیتا.
- قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، قم، انتشارات هجرت، ۱۴۱۳ق.
- کشی، اختیار معرفة الرجال، تحقیق: سید مهدی رجایی، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۰۴ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف اشرف، مرتضویه، ۱۳۵۲ق.
- مامقانی، عبد الله، قاموس الرجال، بیجا، بیتا.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۳ق.
- مزی، یوسف بن عبد الرحمن، تهذیب الکمال فی أسماء الرجال، محقق: بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۰ق.
- مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ترجمه: حسن موسوی مجاب، قم، انتشارات سرور، ۱۳۸۸ش.
- نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعة، بیروت، دارالاضواء، ۱۴۰۴ق/۱۹۸۴م.
- یعقوبی، تاریخ یعقوبی، قم، شریف رضی، ۱۳۷۳ش.