اتمام حجت

از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از اتمام‌حجت)
اعتقادات شیعه
‌خداشناسی
توحیداثبات خداتوحید ذاتیتوحید صفاتیتوحید افعالیتوحید عبادیصفات ذاتصفات فعل
فروعتوسلشفاعتتبرکاستغاثه
عدل الهی
حُسن و قُبحبداءامر بین الامرین
نبوت
عصمت پیامبرانخاتمیتپیامبر اسلاممعجزهاصالت قرآن
امامت
باورهاعصمت امامانولایت تكوینیعلم غیبخلیفة‌اللهغیبتمهدویتانتظار فرجظهوررجعتامامت تنصیصی
امامانامام علیامام حسنامام حسینامام سجادامام باقرامام صادقامام کاظمامام رضاامام جوادامام هادیامام عسکریامام مهدی
معاد
برزخمعاد جسمانیحشرصراطتطایر کتبمیزان
مسائل برجسته
اهل‌بیتچهارده معصومکرامتتقیهمرجعیتولایت فقیهایمان مرتکب کبیره


اتمام حُجِّت به‌معنای آوردن دلیل و قطع هر گونه عذر، از اصطلاحات رایج در متون دینی به ویژه در دانش کلام و اصول فقه است. تعبیر اتمام حجت در قرآن نیامده، ولی عالمان دینی از آیات چندی مثل ۶۵ سوره نساء و ۱۵ سوره اسراء استفاده کرده‌اند. مهم‌ترین مصداق اتمام حجت فرستادن پیامبران و نصب امامان است که با وجود ایشان و پیام‌رسانی آن‌ها دیگر بندگان حجتی علیه خدا برای کوتاهی‌هایشان ندارند؛ چنان‌که اگر پیام پیامبران به ایشان نرسد خداوند حجتی برای عذاب دنیوی و اخروی بندگان ندارد. از اتمام حجت برای اثبات اصل برائت شرعیه، لزوم اجتهاد، عدم تحریف قرآن و نیز آغاز جنگ علیه دشمنان نیز استفاده شده است.

جایگاه و اهمیت

اتمام حجت به معنی آوردن دلایل و شواهدی است که راه را بر هرگونه عذر ببندد،[۱] و فردی که بر او اتمام حجت شده پیامدهای تصمیم خود را بپذیرد.[۲] اتمام حجت هم در دانش کلام و اعتقادات[۳] مورد استفاده است هم در دانش‌های فقه و اصول فقه.[۴] به گفته مُدرّسی، مفسر و فقیه شیعه، اتمام حجت از طریق تبیین راه‌های هدایت انسان‌ها، یکی از نشانه‌ها رحمت خداوند بر مردم است[۵] و بدون اتمام حجت کسی را عذاب نمی‌کند.[۶]

تعبیر اتمام حجت به صراحت در قرآن نیامده است،[۷] ولی به نوشته دائرة المعارف قرآن کریم آیات متعددی از قرآن به آن اشاره دارند.[۸] از جمله آیه ۱۶۵ سوره نساء که هدف بعثت پیامبران را چنین بیان می‌کند: تا مردم علیه خدا حجتی نداشته باشند. علامه طباطبائی مفهوم اتمام حجت را از آیه ۱۹ سوره مائده[یادداشت ۱]نیز استفاده کرده است.[۹] نویسندگان تفسیر نمونه نیز از آیه ۳۰ سوره انعام که درباره قیامت است مفهوم اتمام حجت را استفاده کرده‌اند.[۱۰]

اتمام حجت، فلسفه نبوت و امامت

به باور متکلمان چنان‌که علامه طباطبائی تصریح کرده است، وظیفه اصلی پیامبران چیزی بیش از ابلاغ و اتمام حجت نیست.[۱۱] مفسر دیگری ذیل آیه ۱۱ سوره انعام که بشری بودن انبیاء سخن می‌گوید، تصریح کرده است که هدف فرستادن پیامبران اتمام حجت است.[۱۲] چنان‌که همین نکته را براساس جملاتی از خطبه اول نهج البلاغه نیز تبیین کرده‌اند.[۱۳] سبحانی، متکلم و فقیه شیعه، تصریح کرده است که اگر خداوند پیامبری نفرستد، یا بفرستد ولی او نتواند همه احکام را بیان کند، یا برخی را بیان کند و برخی را بیان نکند، یا بیان کند ولی موانعی باشد که این احکام به مردم نرسد، حجت تمام نخواهد شد.[۱۴] در همین راستا عبدالله جوادی آملی، الاهی‌دان شیعه، یکی از دلایل عدم تحریف قرآن را لزوم اتمام حجت دانسته است.[۱۵]

به باور شیعیان فلسفه اصلی امامت نیز مثل نبوت همان اتمام حجت است.[۱۶] ربانی‌ گلپایگانی، متکلم شیعه، این دلیل را با تکیه بر احادیثی از امام کاظم(ع) و امام صادق(ع) تبیین کرده‌ است و تصریح دارد که چون قرآن تفصیلات و جزئیات شریعت را بیان نکرده و پیامبر اکرم(ص) هم از دنیا رفته است، پس اتمام حجت بدون نصب امامان محقق نمی‌شود.[۱۷] در کتاب حدیثی کافی که یکی از کتاب‌های چهارگانه اصلی حدیث نزد شیعه است، کلینی دو باب را به روایاتی اختصاص داده که درباره اتمام حجت هستند؛ نخست «باب البیان و التعریف و لزوم الحجة»[۱۸] با شش حدیث که مترجمانی مثل کمره‌ای[۱۹] و سید جواد مصطفوی(۱۳۰۱-۱۳۶۸ش)[۲۰] آن را به «باب بیان و تعریف اتمام حجت» ترجمه کرده‌اند؛ دیگری «باب أن الحجة لا تقوم لله علی خلقه الا بالامام»[۲۱] با چهار حدیث که کمره‌ای آن را چنین ترجمه کرده است: «باب در این که اتمام حجت از طرف خدا بر خلقش میسر نباشد جز به وجود امام».[۲۲]

مفهوم حجت

حجت به معنای چیزی است که بتوان در تقابل با دیگری به آن تمسک و احتجاج کرد و رفتار و باورهای خود را قابل دفاع دانست.[۲۳] در باور دینی این حجت می‌تواند هم از طرف خدا باشد هم از طرف بندگان؛[۲۴] به این معنا که هم خداوند در مقام مؤاخذه علیه بندگانش از آن استفاده می‌کند[۲۵] و هم بندگان می‌توانند برای بیان عذر خود به حجت استناد کنند.[۲۶]

حجت ظاهری و باطنی

عالمان شیعه بر اساس احادیثی که از امامان شیعه نقل شده است،[۲۷] حجت را به دو گونه ظاهری و باطنی تقسیم کرده‌اند.[۲۸] در این روایات عقل، حجت باطنی و پیامبران و امامان حجت ظاهری دانسته‌ شده‌اند.[۲۹]

گونه‌های اتمام حجت

علامه مجلسی، محدث شناخته‌شده شیعه در کتاب حق الیقین، اتمام حجت را چند گونه می‌داند و توضیح می‌هد برای کسانی که در محیط اسلامی هستند و والدین مسلمان دارند، همین که بر اساس حسن ظن به والدین و اساتیدشان اعتقادی ظنی به دین پیدا کنند، برای اتمام حجت کافی است.[۳۰] او این مقدار از اتمام حجت را برای اکثریت خلق کافی می‌داند.[۳۱] به گفته مجلسی کسی هم که با مراجعه به دلایل اجمالی به علم یا ظن نزدیک به علم رسیده باشد، همین مقدار برای اتمام حجت بر او کافی است.[۳۲] چنین افرادی اگر دین خود را تغییر دهند، معذور نخواهند بود؛[۳۳] اما کسانی که در محیط اسلامی نیستند و خصومتی هم با حق ندارند، اگر راهی به حقیقت پیدا نکنند، نزد خداوند معذورند و به جهنم نخواهند رفت؛ زیرا خداوند بدون اتمام حجت کسی را مجازات نمی‌کند.[۳۴]

کفایت عقل برای اتمام حجت

شیخ مفید، متکلم نامدار شیعه در قرن چهارم، می‌گوید شیعیان اتفاق نظر دارند که عقل بدون همراهی سمع (دلایل نقلی) هیچ تکلیفی را ثابت نمی‌کند.[۳۵] در نقطه مقابل شیخ طوسی فقیه و مفسر قرن پنجم دلیل عقلی را برای اتمام حجت کافی می‌داند و خداوند حق دارد بر اساس همان فهم عقلی افراد ایشان را عذاب کند.[۳۶] در دوران متأخرتر، شیرازی دیگر فقیه و مفسر شیعه، معتقد است استدلال عقلی برای اتمام حجت کافی نیست و خداوند برای عذاب باید حجت ظاهری بیاورد.[۳۷] هرچند به نوشته تفسیر نمونه، در برخی مباحث، دلایل عقلی برای اتمام حجت کافی است و آیه ۱۵ سوره اسراء که اتمام حجت عقلی را ناکافی می‌داند، ناظر به عذاب دنیوی است.[۳۸] مطهری عذاب اخروی را هم مشروط به اتمام حجت با آمدن پیامبران می‌داند.[۳۹] چنان‌که طباطبائی نیز در کتاب شیعه در اسلام عقل را برای اتمام حجت کافی نمی‌داند و معتقد است بدون آمدن پیامبران حجت تمام نمی‌شود.[۴۰] عبدالاعلی سبزواری فقیه و مفسر شیعه، نیز معتقد است حتی با وجود حکم عقلی بر چیزی، اگر شارع همان حکم را بیان کند اتمام حجت حاصل می‌شود.[۴۱]

اتمام حجت و لزوم اجتهاد

ابوالقاسم خوئی، از مراجع تقلید شیعه، بر این باور است که هدف تبلیغ احکام، رساندن آن به مکلفان و مخاطبان است تا حجت بر ایشان تمام شود. او از همین مقدمه نتیجه می‌گیرد که بر فقیهان شیعه لازم است که فتوای خود را در معرض نظر مقلدان قرار دهند با انتشار رساله عملیه یا راه‌های دیگر.[۴۲] نراقی، فقیه قرن دوازدهم، نیز صرف وجود امام معصوم را که احکام را بیان نکند برای اتمام حجت کافی نمی‌داند و در چنین وضعیتی لازم می‌داند که مجتهدانی باشند که احکام را بیان کنند تا بر مردم اتمام حجت شود.[۴۳]

اتمام حجت با معجزه چنان‌که طباطبائی همه معجزات را برای اتمام حجت می‌داند.[۴۴] مطهری، الاهی‌دان شیعه، تصریح می‌کند وقتی اتمام حجت بشود دیگر پیامبران معجزه نمی‌آورند.[۴۵]

اصل برائت و اتمام حجت

عالمان شیعه در دانش اصول فقه برای اثبات برائت شرعیه به عنوان اصل اوّلی به چند آیه از قرآن تکیه کرده‌اند[۴۶] که مضمون مشترک آن‌ها مشروط بودن عذاب و عِقاب به فرستاده‌شدن پیامبران و تبیین کامل احکام الهی است.[۴۷] ولی اصولیان شیعه معنای گسترده‌تری برداشت کرده و از این آیات اتمام حجت را نتیجه گرفته‌اند[۴۸] که در واقع تأیید کننده حکم عقلی قُبح عِقاب بِلا بیان است.[۴۹] آیات ۲۶ سوره بقره، ۱۱۵ سوره توبه ، ۱۵ سوره اسراء و ۷ سوره طلاق از این آیات هستند.[۵۰]

عذاب دنیوی و اتمام حجت

از آیه ۵۹ سوره قصص «و پروردگار تو هرگز شهرها و آبادیها را هلاک نمی‌کرد تا اینکه در کانون آنها پیامبری مبعوث کند»[۵۱] و نیز آیه ۱۵ سوره اسراء استفاده شده‌ است که عذاب دنیوی (عذاب استیصال) بدون اتمام حجت انجام نمی‌شود.[۵۲]

کاربردهای دیگر اتمام حجت

اتمام حجت در موارد دیگری نیز به کار رفته است. علامه طباطبائی شروع جنگ با کفار را نیز بر اساس آیات قرآن منوط به اتمام حجت بر ایشان می‌داند.[۵۳] بر اساس خطبه شقشقیه، امام علی(ع) پذیرش خلافت بعد از عثمان را به خاطر اتمام حجت بر خودشان و حضور مردم دانسته است.[۵۴] بر همین اساس است که پذیرش دعوت کوفیان از سوی امام حسین(ع) در واقعه کربلا را نیز با تکیه بر اتمام حجت تبیین کرده‌اند.[۵۵]

به گفته جعفر سبحانی متکلم و مفسر شیعه، یکی از مصادیق اتمام حجت،‌ محاسبه اعمال در قیامت است تا کسانی که عذاب می‌شوند، بدانند که چرا عذاب می‌شوند.[۵۶] به گفته مطهری، گاه امتحان الهی برای آن است که بر امتحان‌شونده اتمام حجت بشود و بداند که چرا مجازات می‌شود یا پاداش می‌گیرد.[۵۷]

جستارهای وابسته

جاهل قاصر

پانویس

  1. مظفر، اصول الفقه، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۲.
  2. خرازی، بدایة المعارف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۵۲.
  3. خرازی، بدایة المعارف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۱۵۲.
  4. نگاه کنید به: سبحانی ارشاد العقول، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۳۳۸ و ص۳۴۹؛ سبزواری، تهذیب الاصول، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۵۳-۶۳.
  5. مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۲۴۴.
  6. مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۵، ص۳۷۵.
  7. معموری، «اتمام حجت»، ص۹۲.
  8. معموری، «اتمام حجت»، ص۹۲.
  9. طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۵، ص۲۴۳.
  10. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۵، ص۴۴۲؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۶۰۷.
  11. طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۷، ص۷۴.
  12. مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۳، ص۲۳.
  13. مکارم شیرازی، پیام امام، ۱۳۸۶ش، ج۱، ص۲۱۶.
  14. سبحانی، ارشاد العقول، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۳۳۸.
  15. جوادی آملی، نزاهت قرآن از تحریف، ۱۳۸۲ش، ص۴۲.
  16. جمعی از نویسندگان،‌ امامت‌پژوهی، ۱۳۸۱ش، ص۱۴۶-۱۴۷.
  17. ربانی گلپایگانی، امامت در بینش اسلامی، ۱۳۸۶ش، ص۱۴۴-۱۴۶.
  18. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۶۲.
  19. کمره‌ای، ترجمه اصول کافی، ۱۳۷۵ش، ج۱، ص۴۶۵.
  20. مصطفوی، ترجمه اصول کافی، بی‌تا، ج۱، ص۲۲۸.
  21. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۷۷.
  22. کمره‌ای، ترجمه اصول کافی، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۴۹.
  23. مظفر، اصول الفقه، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۱۲.
  24. اصفهانی، بحوث فی الاصول، ۱۴۱۶ق، ج۳، ص۶۲.
  25. طباطبائی، المیزان، ج۲۰، ص۱۴۷.
  26. اراکی، اصول الفقه، ۱۳۷۵ش، ج۲، ص۳۹.
  27. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۶.
  28. مطهری، مجموعه آثار، ج۲۱، ص۲۹۸.
  29. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۱۶.
  30. مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ص۵۶۳.
  31. مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ص۵۶۳.
  32. مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ص۵۶۳.
  33. مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ص۵۶۳.
  34. مجلسی، حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ص۵۶۴.
  35. شیخ مفید، اوائل المقالات، ۱۴۱۳ق،‌ ص۴۴.
  36. طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۴، ص۱۱۰.
  37. شیرازی، تقریب القرآن الی الاذهان، ۱۴۲۴ق، ج۳، ص۲۹۶.
  38. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۲، ص۵۲.
  39. مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۲۷، ص۷۵۵.
  40. طباطبائی، شیعه در اسلام، ۱۳۷۸ش، ص۱۴۰.
  41. سبزواری، تهذیب الاصول، ۱۴۱۴ق، ج۱، ص۱۰۲.
  42. خوئی، فقه الشیعه، ۱۴۱۱ق، ص۲۵۳.
  43. نراقی، انیس المجتهدین، ۱۳۸۸ش، ج۲، ص۹۶۹.
  44. طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۶، ص۲۲۶.
  45. مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۱۶، ص۸۹.
  46. نگاه کنید به: صدر، دروس فی علم الاصول، ۱۴۱۸ق، ج۱، ص۳۳۷۳-۳۷۶.
  47. معموری، «اتمام حجت»، ص۹۷.
  48. خمینی، تهذیب الاصول، ۱۳۸۲ش، ج۳، ص۷۲.
  49. خمینی، تهذیب الاصول، ۱۳۸۲ش، ج۲، ص۲۰۸.
  50. معموری، «اتمام حجت»، ص۹۷.
  51. طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۶، ص۶۲.
  52. طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۱۳، ص۵۷.
  53. طباطبائی، المیزان، ۱۴۱۷ق، ج۲، ص۶۸.
  54. مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۱۷، ص۱۴۶-۱۴۷.
  55. مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۱۶، ص۶۴۳ و ج۱۷، ص۱۴۳.
  56. سبحانی، مفاهیم القرآن، ۱۴۲۱ق، ج۸، ص۲۴۱.
  57. مطهری، مجموعه آثار، انتشارات صدرا، ج۲۷، ص۳۹۱-۳۹۲.

یادداشت

  1. يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ عَلَىٰ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا مَا جَاءَنَا مِنْ بَشِيرٍ وَلَا نَذِيرٍ...ترجمه:اى اهل كتاب، پيامبر ما به سوى شما آمده كه در دوران فترت رسولان [حقايق را] براى شما بيان مى‌كند، تا مبادا [روز قيامت‌] بگوييد: «براى ما بشارتگر و هشداردهنده‌اى نيامد.»

منابع

  • اراکی، محمدعلی، اصول الفقه، قم، در راه حق، ۱۳۷۵ش.
  • اصفهانی، محمدحسین، بحوث فی الاصول، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۶ق.
  • جمعی از نویسندگان، امامت‌پژوهی: بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره، مشهد، دانشگاه علوم اسلامی رضوی، ۱۳۸۱ش.
  • جوادی آملی، عبدالله، نزاهت قرآن از تحریف، قم، انتشارات اسراء، ۱۳۸۲ش.
  • خرازی، سید محسن، بدایة المعارف الالهیة فی شرح العقائد الامامیة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۷ق.
  • خمینی(امام)، سید روح‌الله، تهذیب الاصول، تقریر: جعفر سبحانی، قم، دار الفکر، ۱۳۸۲ش.
  • خوئی، سید ابوالقاسم، فقه الشیعه (الاجتهاد و التقلید)، تقریرات سید محمدمهدی موسوی خلخالی، قم، چاپخانه نوظهور، ۱۴۱۱ق.
  • ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۶ش.
  • سبحانی، جعفر، ارشاد العقول الی مباحث الاصول، تقریر محمدحسین حاج‌عاملی، قم، موسسه امام صادق(ع)، ۱۴۲۴ق.
  • سبحانی، جعفر، مفاهیم القرآن، قم،‌ مؤسسة الامام الصادق(ع)، ۱۴۲۱ق.
  • سبزواری، سید عبدالاعلی، تهذیب الاصول، قم، المنار، ۱۴۱۴ق.
  • شیخ مفید، اوائل المقالات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
  • صدر، سید محمدباقر، دروس فی علم الاصول، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۸ق.
  • طباطبائی، سید محمدحسین، شیعه در اسلام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۷۸ش.
  • طباطبائی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
  • طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تقسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • کلینی،‌ محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، تهران،دار الکتب الاسلامیه، ۱۴۰۷ق.
  • کمره‌ای، محمدباقر، ترجمه اصول کافی، تهران، انتشارات اسوه، ۱۳۷۵ش.
  • مجلسی، محمدباقر، حق الیقین، تهران، انتشارات اسلامیه، بی‌تا.
  • مدرسی، سید محمدتقی، من هدی القرآن، تهران، انتشارات دار محبی الحسین، ۱۴۱۹ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا.
  • مظفر، محمدرضا، اصول الفقه، قم، انتشارات اسماعیلیان، ۱۳۷۵ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، پیام امام، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ش.
  • نراقی، محمدمهدی، انیس المجتهدین فی علم الاصول، قم، بوستان کتاب، ۱۳۸۸ش.