شریک بن اعور

مقاله قابل قبول
پیوند کم
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
استناد ناقص
شناسه ناقص
از ویکی شیعه
(تغییرمسیر از شریک الاعور)
شریک بن اعور
اطلاعات کلی
شهرتاعور
نسبفرزند حارث از همدان
وفات۶۰ق
محل دفنقبرستان کوفه
اطلاعات دیگر
فعالیت‌هادر جنگ‌های جمل و صفین از یاران امام علی(ع) بود
منصباز شیعیان امام علی(ع) و از اشراف بصره


شریک بن اعور( درگذشت ۶۰ق ) از شیعیان امام علی(ع) و از اشراف بصره در قرن اول هجری قمری است. او با وجود تاکید منابع شیعه و سنی بر شیعه بودنش سمت‌هایی را از سوی امویان در اختیار داشته است. شریک بن اعور در جنگ‌های جمل و صفین از یاران امام علی(ع) بود. او پیش از واقعه عاشورا نیز سعی داشت با ترور عبیدالله بن زیاد زمینه تسلط امام حسین(ع) بر حکومت را فراهم سازد.

نسب

شریک پسر حارث مشهور به اعور فرزند عبد یغوث فرزند خلف پسر سلمه فرزند دَهی از تیره‌های کلان قبیله مذحج بود.[۱]

شناخت نامه

با وجود شهرت شریک در منابع رجالی-تاریخی اطلاعات چندانی از زندگی وی در دست نیست. از نام مادر، محل تولد و بخش‌های عمده‌ای از دوران زندگی وی در منابع نشانی نمی‌توان یافت و بیشتر منابع به شرح چند حادثه مهم تاریخی در زندگی وی پرداخته‌اند. برخی از منابع، نام وی را در زمره شاعران بصره ذکر کرده‌اند.[۲]

نام قبیله وی نیز در گروهی از منابع همدان ذکر شده[۳] که با توجه به آنچه در نسب وی ذکر شد و با در نظر گرفتن این نکته که همدانیان در کوفه ساکن بودند و بر اساس آن چه که شریک هنگام همراهی با عبیدالله بن زیاد در ورود به کوفه میهمان هانی بن عروه شد، نسب همدانی وی صحیح به نظر نمی‌رسد.[نیازمند منبع]

مذهب و فعالیت‌های سیاسی

بیشتر منابع شریک را از شیعیان امام علی(ع) بر شمرده‌اند.[۴] شریک همچنین در برخی از منابع با عبارت‌هایی چون: از خواص امام علی(ع)[۵]، از بزرگان تشیع،[۶] شدید التشیع[۷]، دوست‌دار امام علی(ع)، شیعه وی، عظیم المنزله و جلیل القدر[۸] توصیف شده است.

نکته قابل توجه درباره شریک عدم سازگاری برخی از فعالیت‌های سیاسی وی با توصیفات یاد شده است. رفاقت وی با عبیدالله بن زیاد[۹]، والی بودن وی در دوره عثمان،[۱۰] و ولایت کرمان در دوره معاویه با دستور عبیدالله بن زیاد[۱۱] از جمله این فعالیت‌ها است.

همچنبین برخی از منابع از دیدار شریک با عمر بن خطاب سخن رانده‌اند بدون این که به جزئیات این دیدار اشاره‌ای کنند.[۱۲]

کارگزار امویان

شریک در دوره عثمان و به سال ۳۱ قمری از سوی عبدالله بن عامر برای مدتی والی اصطخر در ایالت فارس شد و مسجدی نیز در آنجا بنا نهاد.[۱۳] گویا شریک با عبیدالله بن زیاد رفاقت داشته است و به همین سبب در سال ۵۹ق از سوی وی به ولایت ناحیه کرمان منصوب شده بود.[۱۴]

شریک در دوران امام علی(ع)

شریک در جنگ‌های جمل و صفین در سپاه علی(ع) می‌جنگید.[۱۵] وی بعد از جنگ جمل و بیعت مردم بصره باامام علی همراه برخی از اشراف بصره حضرت را بدرقه کرد.[۱۶] در ادامه وی در حالی که سرکردگی اشراف بصره را عهده‌دار بود همراه با ابن عباس به نخیله محل تجمع سپاهیان امام علی رفت.[۱۷] شریک در این مکان رابط بین امام و مردم بصره بود و آنها را برای شنیدن سخنان امام گرد آورد.[۱۸] از دیگر اقدامات شریک بعد از جنگ جمل همراهی با جاریه بن قدامه سعدی در سرکوب ابن حضرمی بود که از سوی معاویه به بهانه خونخواهی عثمان بخشی از بصره را به تصرف خویش درآورده بود. در این نبرد ابن حضرمی شکست خورد و کشته شد.[۱۹]

همراهی با معقل بن قیس ریاحی در سرکوب خوارج کوفه نیز از دیگر فعالیت‌های شریک در این دوران بود.[۲۰] شریک در نبرد صفین نیز حضوری فعال داشت و در سخنانی حماسی مردم را به نبرد با معاویه و پرهیز از صلح با او تشویق کرد.[۲۱] از فعالیت‌های شریک در دوران امام حسن(ع) خبری در دست نیست.

دیدار با معاویه

از جمله حوادث زندگی شریک که بازتاب گسترده‌ای در منابع مختلف داشته است دیدار وی با معاویه پسر ابوسفیان است. منابع به زمان این دیدار که گویا در کاخ معاویه روی داده اشاره‌ای نکرده‌اند. ابن جوزی در ذکر حوادث سال ۵۹ق از دیدار ابن زیاد با معاویه در این سال با همراهی جمعی از اشراف بصره خبر داده[۲۲] که ممکن است جریان دیدار شریک با معاویه در همین زمان روی داده باشد.

بر اساس این گزارش‌ها معاویه که به جهت حمایت شریک از امام علی(ع) کینه وی را به دل داشت با سخره گرفتن نام شریک و لقب پدرش سعی کرد او را تحقیر کند. شریک نیز با جسارت خاصی مقابله به مثل کرده و نام معاویه و پدر و مادرش را به استهزاء گرفت و قطعه شعری نیز در مذمت معاویه سرود. جملات رد و بدل شده بین آن دو به گونه‌های مختلفی نقل شده که برخی از آنها بیشتر نشانگر تمایلات سیاسی اعتقادی نویسندگان این کتاب‌ها می‌باشند.[۲۳]

نکته قابل توجه وجود نقل‌های کلیشه‌ای و مشابه در منابع تاریخی باعنوان حلم معاویه است که بر اساس این حکایت‌ها دشمنان معاویه دیدارهایی با وی داشته‌اند و سخنان تندی را در مقام مذمت و انتقاد ایراد کرده‌اند و معاویه با تساهل و تسامح با آنها برخورد کرده است. با توجه به شکل‌گیری منابع در دوره عباسیان گزارش‌های این چنینی باید با دقت بیشتری بررسی شوند.[نیازمند منبع]

نقشه ترور عبیدالله بن زیاد

حادثه مهم دیگر در زندگی شریک که مورد توجه بیشتر منابع قرار گرفته است طرح ترور عبید الله بن زیاد است. رفاقت عبیدالله با شریک باعث شد تا زمانی که عبیدالله ولایت کوفه را عهده‌دار شد شریک با جمعی از اشراف همراه وی عازم آن شهر شود.[۲۴] شریک و همراهانش با این تصور که امام حسین (ع) راهی کوفه است سعی داشتند با ایجاد تأخیر در حرکت ابن زیاد امام زودتر وارد کوفه شود ولی ابن زیاد بی‌توجه به آنها با عجله وارد کوفه شد.[۲۵]

شریک در کوفه مریض شده و وارد خانه هانی بن عروه شد و چون عبیدالله قصد عیادت وی را داشت پیشنهاد داد ترور عبیدالله توسط مسلم بن عقیل دیگر میهمان هانی به انجام رسد، اما این کار صورت نگرفت. علت عدم انجام ترور به گونه‌های متفاوتی نقل شده است: عدم رضایت هانی به کشته شدن ابن زیاد در خانه وی[۲۶]، ممانعت زنی از زن‌های خانه هانی از این امر و تأسف شدید هانی از این اتفاق،[۲۷] استناد مسلم بر حدیثی از پیامبر در نهی از قتل و ترور،[۲۸] پی بردن غلام ابن زیاد به نقشه ترور[۲۹] از دلایل اجرا نشدن این نقشه بیان شده است.

ابن کثیر علت عدم انجام نقشه را ترسو بودن مسلم بیان می‌کند[۳۰] که این امر با شجاعت ذاتی بنی هاشم و وقایع هنگام شهادت مسلم سازگار نیست و به نظر می‌رسد این تحلیل رگه‌هایی از تعصب ضد شیعی نویسنده را به نمایش گذاشته است. ابن اثیر پیش از نقل این حکایت داستانی مشابه مبنی بر مریضی هانی و عیادت ابن زیاد از وی و مخالفت هانی با پیشنهاد ترور عبیدالله در خانه‌اش را نقل می‌کند[۳۱] که با توجه به نبود سابقه دوستی بین ابن زیاد و هانی و فعالیت آشکار هانی در حمایت از امام حسین به نظر این داستان ساختگی می‌آید. ابن سعد و به تقلید از وی ذهبی از مهیا شدن سی نفر برای ترور ابن زیاد به هنگام عیادت وی و عدم موفقیت آنها خبر داده‌اند که پذیرش آن کمی مشکل می‌نماید.[۳۲]

مرگ

شریک در سال ۶۰ هجری قمری و به فاصله چند روز پیش از شهادت مسلم بن عقیل از دنیا رفت.[۳۳] ابن زیاد بر جنازه وی حاضر شد و بر آن نماز گزارد و جنازه وی در قبرستان کوفه دفن شد.[۳۴] گفته شده بعد از شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه، عبیدالله بن زیاد از نقشه شریک برای ترور خود آگاه شد و علت عدم تخریب گورستان کوفه و نبش قبر شریک را دفن پدرش زیاد در آن جا بیان کرد.[۳۵]

فرزندان شریک

منابع اطلاعات چندانی در مورد خانواده شریک ارائه نداده‌اند. تنهابه نام دو فرزند وی به نام‌های حوی[۳۶] و عبدالله[۳۷] اشاره شده است. عبدالله در قیام ابن اشعث شرکت داشت و به دست حجاج بن یوسف ثقفی کارگزار امویان کشته شد.[۳۸]

پانویس

  1. ابن اثیر، ص۵۲۱، ابن ماکولا، ج۳، ص۴۰۰؛ ابن حجر، ج۲، ص۵۷۳
  2. مرزبانی خراسانی، ص۲۲
  3. ابن شهر آشوب، ج۳، ص۲۴۳؛ مامقانی، ج۲، ص۷۹۳
  4. ابن کلبی، ص۲۸۱؛ بلاذری، ج۲، ص۷۹؛ طبری، ج۵، ص۱۹۳؛ ابن مسکویه، ج۲، ص۴۳
  5. مامقانی،ج۲، ص۷۹۳
  6. سید بحرالعلوم، ج۴، ص۳۴
  7. ابومخنف، ص۳۳
  8. ابن نما، ص۲۰؛ امین، ص۴۵
  9. ابوالفرج اصفهانی، ص۶۵
  10. طبری، ج۳، ص۳۴۹
  11. بلاذری، ج۲، ص۴۸۳؛ الطبری، ج۴، ص۲۷۳
  12. ابن منظور، ج۳، ص۴۵۶
  13. طبری، ج۳، ص۳۴۹
  14. بلاذری، ص۳۸۰؛ طبری، ج۴، ص۲۷۳
  15. ابن هشام، ص۲۸۱؛ طبری، ج۴، ص۲۷۳
  16. بلاذری، ج۲، ص۲۷۱
  17. ابومخنف، ص۱۱۷
  18. ابومخنف، ص۱۲۱
  19. ثقفی کوفی، ج۲،ص۴۰۴؛ طبری، ج۴، ص۱۴۸
  20. طبری، ج۴، ص۱۴۸
  21. ابن اعثم کوفی، ج۴، ص۲۰۳
  22. ابن جوزی، ج۵، ص۳۰۵
  23. نک: بلاذری، ج۵، ص۱۱۴؛ محسن امین، ج۷، ص۳۳۴
  24. دینوری، ص۲۳۲
  25. سماوی، ص۸۰.
  26. دینوری، ص۲۳۴؛ بلاذری، ج۲، ص۷۹؛ مجلسی،ج۴۴، ص۳۴۳
  27. ابن نما، ص۲۰
  28. دینوری، ص۲۳۵
  29. ابن حجر، ج۶، ص۴۵۵
  30. ابن کثیر، ج۸، ص۱۵۳
  31. ابن اثیر، ج۳، ص۱۳۸
  32. ابن سعد، خامسه۱،ص۴۶۰؛ ذهبی، ج۳، ص۲۹۹
  33. ابن مسکویه، ج۲، ص۴۵
  34. طبری، ج۴، ص۲۷۱
  35. طبری، ج۴، ص۲۷۱
  36. رازی، ج۳، ص۳۱۷
  37. ابن عساکر، ج۲۱، ص۲۷۱
  38. بلاذری، ج۷، ص۳۹۱

منابع

  • ابن اثیر جزری، اللباب فی تهذیب الانساب، بیروت، دارصادر، بی‌تا.
  • ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، بیروت،‌دار صادر، ۱۳۸۶ق.
  • ابن اعثم کوفی، الفتوح، به تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول،۱۴۱۱ق.
  • ابن جوزی، علی بن محمد، المنتظم فی تاریخ الاممم والملوک، تحقیق: محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۲م.
  • ابن حجر، الاصابه، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود، علی محمد معوض، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
  • همو. تبصیر المنتبه بتحریر المشتبه، تحقیق: محمد علی نجار،بیروت، مکتبه العلمیه، بی‌تا.
  • ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، تحقیق گروهی از اساتید نجف، نجف اشرف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۷۶ق؛
  • ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، به تحقیق: علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
  • ابن کثیر، البدایه و النهایه، تحقیق: علی شیری، بیروت، لبنان، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
  • ابن ماکولا، اکمال الکمال، بیروت،‌دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
  • مسکوبه، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق ابوالقاسم امامی، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
  • ابن منظور، محمد بن مکرم، مختصر تاریخ دمشق، دمشق، دارالفکر،۱۴۰۴-۱۴۰۸ق.
  • ابن کلبی. جمهره انساب العرب،بی تا، بی‌نا، نرم افزار شامله.
  • ابومخنف، لوط بن یحیی، مقتل الحسین، تحقیق: حسین غفاری، قم، مکتبه العلمیه، بی‌تا.
  • اصفهانی، ابوالفرج، تقدیم واشراف کاظم مظفر، نجف اشرف، مکتبه الحیدریه، چاپ دوم، ۱۳۸۵ق.
  • امین، سید محسن، اعیان الشیعه، تحقیق و تخریج: حسن امین، بیروت، دارالتعارف، ۱۴۰۳ق.
  • همو، لواعج الاشجان، صیدا، چاپخانه عرفان، ۱۳۳۱ق.
  • بلاذری، انساب الاشراف، تحقیق: محمد باقر محمودی، بیروت: مؤسسه اعلمی، چاپ اول، ۱۳۹۴ق.
  • بلاذری، فتوح البلدان، تحقیق: صلاح الدین منجد، قاهره، لجنه البیان العربی، ۱۹۵۷م.
  • ثقفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، تحقیق سید جلال الدین محدث ارموی، بی‌تا، بی‌نا؛
  • حلی، ابن نما، مثیر الاحزان، نجف اشرف، مکتبه الحیدریه، ۱۳۶۹ق.
  • دینوری، اخبار الطوال، تحقیق: عبدالمنعم عامر، بیروت،‌دار احیاء الکتب العربی، چاپ اول، ۱۹۶۰م.
  • ذهبی، شمس الدین محمد، سیر اعلام النبلاء، تحقیق: شعیب الارنؤوط، بیروت، مؤسسه رساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق؛
  • رازی، الجرح و التعدیل، حیدرآباد دکن، مجلس دایره المعارف العثمانیه، چاپ اول، ۱۳۷۱ق.
  • سماوی، محمد، ابصار العین فی انصار الحسین، تحقیق: محمد جعفرطبسی، بی‌جا، چاپ اول،۱۴۱۷ق.
  • سید بحرالعلوم، الفوائد الرجالیه، به تحقیق: محمد صادق بحرالعلوم، حسین بحرالعلوم، تهران، مکتبه الصادق، چا پ اول،۱۳۶۳ش.
  • طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، تحقیق: گروهی از علما، بیروت، مؤسسه اعلمی، بی‌تا.
  • علامه امینی، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ چهارم، ۱۳۹۷ق.
  • مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی احوال الرجال، نجف، مطبعه مرتضویه، ۱۳۴۹ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بی‌نا، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مرزبانی خراسانی، مختصراخبار شعراء الشیعه، تحقیق: محمد هادی امینی، بیروت، شرکه الکتبی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.