خُطبۀ اَشْباح یکی از خطبههای نهجالبلاغه در موضوع خداشناسی است. ابنابیالحدید، در بیان ارزش ادبی این خطبه، سخن فصیحان عرب را همچون خاک و این خطبه را همچون طلای ناب دانسته است. سید بن طاووس، با توجه به ارزش متن خطبه، گفته در اعتبار آن هیچ جای تردید نیست.
خطبه اشباح
خطبه اشباح
اطلاعات روایت
موضوع
توصیف خداوند • فرشتگان • آفرینش آسمان، زمین و آدم(ع)
این خطبه علاوه بر منابع شیعی در کتابهای اهلسنت نیز نقل شده است. برخی از مباحث مطرحشده در خطبه اشباح به این شرح است: اوصاف خدا، معیاربودن قرآن برای شناخت اسما و صفات خدا، احاطهنداشتن انسان به ذات و صفات خدا، آفرینش فرشتگان و صفات و ویژگیهای آنها، و آگاهی خداوند از تمام اسرار انسان.
درباره این خطبه، کتابهایی نوشته شده است که از جمله آنها، علی(ع) و سالکین راه شیطان (فوج مُقْتَحَم)»، تألیف عبدالعلی گویاست.
خطبه اشباح یکی از خطبههای نهجالبلاغه است که آن را پرارزش و پرمحتوا دانستهاند.[۱]ابنابیالحدید از شارحان نهج البلاغه، در تبیین فصاحت و بلاغت این خطبه، آن را با سخن فصیحان عرب مقایسه کرده و گفته نسبت سخن فصیحان عرب به این خطبه، مانند نسبت خاک به طلای خالص ناب است.[۲]
مطابق نقل سید رضی جمعآورندۀ نهجالبلاغه، این خطبه به درخواست شخصی بیان شد که از امام علی(ع) خواست خدا را برای او چنان توصیف کند که گویا او را با چشم خود میبیند. بر اساس این نقل، امام علی(ع) با شنیدن این درخواست، خشمگین شد، مردم را جمع کرد و این خطبه را بر منبر مسجد کوفه خواند.[۳] در توضیح اینکه چرا این درخواست خشم امام علی(ع) را در پی داشته، احتمالهایی مطرح شده است؛ از جمله اینکه شخص انتظار داشت صفات خدا، همانند صفات مخلوق باشد تا بتواند او را ببیند[۴] و اینکه چرا مسلمانان پس از گذشت سالهای طولانی از ظهور اسلام، هنوز با صفات خدا آشنا نبودند.[۵]
شماره ترتیب این خطبه در نسخههای مختلف نهج البلاغه، متفاوت است:[۶]
نام نسخه
شماره خطبه
المعجم المفهرس، صبحی صالح
۹۱
فیض الاسلام، شرح خوئی، ملاصالح، ابنابیالحدید
۹۰
ابن میثم
۸۸
عبده
۸۷
ملافتح الله
۹۷
فی ظلال
۸۹
نامگذاری
درباره علت نامگذاری این خطبه به اَشْباح، احتمالهای ذیل ذکر شده است:
«اشباح» کنایه از فرشتگان است و بخشی از این خطبه به همین موضوع اختصاص دارد؛[۷]
کلمه «اشباح» در این خطبه به کار رفته است (مطابق برخی نقلهای دیگر،[۸] غیر از نهجالبلاغه)؛[۹]
اشباح به معنای هر چیزی است که از دور و به صورت غیرواضح دیده شود؛ از آنجا که در این خطبه، از اموری سخن گفته شده که برای شنونده چندان واضح نبوده، این خطبه را اشباح نامیدهاند.[۱۰]
محتوا
برخی مباحثی که در این خطبه بیان شدهاند، عبارتاند از:
به باور سید بن طاووس مؤلف کتاب فَرَجُ المَهموم، در اعتبارسنجی این خطبه به بررسی سند آن نیازی نیست؛ چون متن این خطبه از چنان عظمتی برخوردار است که تنها معصومان میتوانند آن را بیان کنند.[۱۲] خطبه اشباح از خطبههای مشهور امام علی(ع) بوده و قبل از سید رضی نیز شهرت داشته است.[۱۳] این خطبه علاوه بر منابع شیعی (مانند کتاب توحید اثر شیخ صدوق[۱۴] و کتاب تیسیر المطالب تألیف یحیی بن حسین هارونی از علمای زیدیه[۱۵]) در کتابهای اهلسنت (مانند العِقد الفَرید[۱۶] و رَبیعُ الاَبرار[۱۷]) نیز نقل شده است.
درباره خطبه اشباح کتابهایی نوشته شده که از جمله آنها میتوان به آثار ذیل اشاره کرد:
علی(ع) و سالکین راه شیطان (فَوج مُقْتَحَم)، تألیف عبدالعلی گویا: انتشارات دلیل ما چاپ سوم این کتاب را در سال ۱۳۸۶ش، در ۴۲۴ صفحه منتشر کرده است.[۱۹]
طبیعت در خطبه اشباح نهجالبلاغه، اثر محسن سترگی: این اثر در سال ۱۳۹۲ش، به کوشش انتشارات دهسرا در رشت در ۱۶۰ صفحه منتشر شده است.[۲۰]
متن و ترجمه خطبه
رَوی مَسْعدة بن صَدَقة عن الصادق، جعفر بن محمّد(علیهم السلام) أنّه قال: خَطب أمیرالمؤمنین(علیهالسلام) بهذه الخطبة علی منبر الکوفة، و ذلک أنّ رجلا أتاه فقال له: یا أمیرالمؤمنین صِفْ لنا ربّنا مثلما نراه عیاناً لنزداد له حُبّاً و به معرفةً، فغضب و نادی: الصلاة جامعة، فاجتمع النّاس حتّی غصّ المسجد بأهله، فصعد المنبر و هو مُغضب متغیر اللون، فحمدالله و أثنی علیه و صلّی علی النبی(صلی الله علیه وآله) ثمّ قال:...[۲۱]
مسعدة بن صدقه از امام صادق (علیهالسلام) نقل میکند: امیرمؤمنان (علیهالسلام) این خطبه را بر منبر کوفه به این جهت ایراد کرد که شخصی از امام (علیهالسلام) خواست، خدا را آن چنان برایش توصیف کند که گویا او را با چشم میبیند، تا بر معرفتش افزوده گردد! امام (علیهالسلام) از این سخن خشمگین شد و اعلام کرد همه حاضر شوند؛ مسجد پر از جمعیت شد، امام (علیهالسلام) بر منبر قرار گرفت، در حالی که غضبناک بود و رنگ چهرهاش متغیر؛ پس از ستایش خداوند و درود بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) چنین فرمود:...[۲۲]
حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که بازداشتن و امساک چیزی بر داراییاش نمیافزاید، و سخاوت و بخشش او را فقیر نمیسازد؛ چراکه هر بخشندهای غیر از او داراییاش نقصان مییابد، و هرکس جز او، دست از عطا و بخشش بازدارد، مذموم شمرده میشود. اوست بخشنده انواع نعمتها و افزون کننده درآمدها و بهرهها. همه بندگان جیره خوار اویند، و روزی همه آنها را تضمین کرده، و قوت آنها را معین ساخته است و راه را به علاقهمندان خود، و جویندگانِ آنچه نزد اوست، نشان داده است. چنان نیست که سخاوت او در آنجا که از وی چیزی بخواهند، بیشتر از موقعی باشد که از او نخواهند. او آغازی است که قبل ندارد، تا پیش از او چیزی باشد، و پایانی است که بعد ندارد، تا بعد از او وجودی باشد (بلکه از ازل تا ابد بوده و خواهد بود).
مردمک چشمها را، از مشاهده و درک ذاتش بازداشته است (نه چشم ظاهر او را میبیند، و نه چشم باطن به کنه ذاتش میرسد). زمانی بر آن نگذشته تا حالش دگرگون شود، و در مکانی نبوده که جابه جایی برای او تصوّر شود. اگر آنچه از درون سینه معادن کوهها بیرون میریزد، یا از دهان صدفهای دریا خارج میشود: از نقره خالص و طلای ناب و دانههای دُرّ و شاخههای مرجان (و در یک کلمه، تمام ذخایر جهان) را ببخشد، در جود و سخایش کمترین اثری نمیگذارد، و از وسعت نعمتهایش نمیکاهد؛ آن قدر نزد او از ذخایر نعمتها است، که تقاضاهای مردم آن را از میان نمیبرد؛ چرا که او سخاوتمندی است که پاسخ گویی به تقاضای سائلان، چیزی از او نمیکاهد، و اصرارِ اصرارکنندگان، او را به بخل وانمیدارد.
ای کسی که از صفات خدا سؤال کردی! درست بنگر آنچه را قرآن از صفات او بیان کرده است از آن پیروی کن و از نور هدایتش روشنایی بگیر و آنچه را شیطان فرا گرفتنش را به تو تکلیف میکند - از اموری که در کتاب خدا بر تو واجب نشده و اثری از آن در سنّت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و ائمه هُدی نیامده است - علمش را به خداوند واگذار کن؛ که این نهایت حق خدا بر توست. و بدان راسخان و استواران در علم، آنها هستند که خداوند آنان را به خاطر اقرار اجمالی به تمام آنچه از آنها پوشیده است و تفسیر آن را نمیدانند، از فرورفتن در عمق اسرار نهانی بینیاز ساخته و از این جهت که به عجز خویش در برابر آنچه از تفسیرش ناتوانند اعتراف دارند
خداوند آنها را ستوده و ترک بحث و تعمّق در آنچه پروردگار بر عهده آنان نگذاشته است را رسوخ در علم نامیده (و آنان را راسخان و ثابت قدمان در دانش خوانده است) به همین مقدار قناعت کن و عظمت خداوند سبحان را با مقیاس عقل خود، اندازه مگیر که از هالکان خواهی بود.
او خداوند توانایی است که اگر نیروی اوهام و اندیشهها برای درک گستره قدرتش بکار افتد و افکار بلندِ مبرّای از وسوسهها، برای فهم عمیق غیب ملکوتش به جولان درآید و قلبهای مملوّ از عشق به او، برای پی بردن به کیفیات صفاتش به کوشش پردازد و عقلهای پر توان، با دقّت و باریک بینی هر چه بیشتر، برای درک ذات پاکش - در آنجایی که توصیفات بشری به آن نمیرسد - گام بردارد، دست ردّ بر سینه همه آنها میگذارد و همه را به عقب میراند، در حالی که در تاریکیهای غیب، برای خلاصی خویش به خداوند سبحان پناه میبرند (و از گرفتار شدن در دام شرک و تشیبه بیمناکند) سپس بازمیگردند و اعتراف میکنند که هرگز با تلاش و کوشش نمیتوان به کنه ذات و صفات او رسید و با فکر و عقل نارسای بشر نتوان او را درک کرد و اندازه عظمت و عزّتش به فکر اندیشمندان خطور نمیکند.
او خدایی است که موجودات را از کتم عدم بوجود آورده، بیآنکه از نقشه قبلی دیگری اقتباس کند، یا در آفرینش از آفریدگاری پیش از خود، سرمشق بگیرد، و آنقدر از ملکوت قدرت خود و شگفتیهایی که آثار حکمتش از آن سخن میگوید و از نیاز موجودات به قدرتِ برپا دارندهای خبر میدهد، به ما نشان داده که ما را بیاختیار به معرفت و شناخت او دعوت میکند. بدین ترتیب، ابداعاتی را آثار صنع او و نشانههای حکمتش بوجود آورده، که هر یک از مخلوقاتش حجّت و دلیلی بر وجود او هستند؛ هر چند به ظاهر مخلوقی خاموشند، ولی (با زبان بیزبانی، امّا با صراحت و وضوح) از تدبیر او سخن میگویند و همواره گواه بر آفریدگارند.
من گواهی میدهم آن کس که تو را به مخلوقاتت تشبیه کرده و برای تو همانند آنها اعضای مختلف و مفاصل به هم پیوسته - که به حکمتت در لابه لای عضلات پنهان گشتهاند - قائل شود، هرگز در اعماق ضمیر خود تو را نشناخته و یقین به این حقیقت، که برای تو شبیه و نظیری نیست، در درون جانش قرار نگرفته است و گویا سخن تابعان را از رهبران گمراه خود (در قیامت) بیزاری میجویند نشنیده است! آن روز که میگویند: «به خدا سوگند ما در گمراهی آشکار بودیم که شما را با پروردگار جهانیان برابر میشمردیم». دروغ گفتند آنان که برای تو همتایی قائل شدند و تو را به بتهای خود تشبیه نمودند و لباس و زینت مخلوقین را با اوهام و خیالات خود بر تو پوشانیدند و تو را همچون اجسام، با پندارهای خود تجزیه کردند (و اجزایی همچون دست و پا، برای تو قائل شدند) و با سلیقههای منحطّ خود، تو را به مخلوقی که قوای گوناگون دارد، مقایسه نمودند.
و گواهی میدهم آنانکه تو را با چیزی از مخلوقات مساوی شمردند همتایی برای تو قائل شدهاند، و آن کس که برای تو همتایی قائل شود، نسبت به آنچه آیات محکمات تو آورده و شواهد «دلایل آشکار» تو از آن سخن میگوید: کافر شده است! تو همان خدایی هستی که عقلها به تو احاطه نمییابد، تا در مسیر وزش افکار در کیفیت خاصی قرارگیری! و در خاطرهها و اندیشهها جای نمیگیری، تا محدود و قابل تغییر باشی!
آنچه را آفریده به درستی اندازهگیری نموده، و به خوبی تدبیر کرده، و در مسیر خودش قرار داده است؛ لذا هیچ موجودی از حدّ خود تجاوز نکرده، و پیش از رسیدن به هدف، بازنمیایستد، و به هنگامی که به آن فرمان داده شد، که مطابق اراده پروردگار حرکت کن سرپیچی ننمود؛ چگونه ممکن است سرپیچی کند، حال آنکه همه چیز از اراده او سرچشمه گرفته است؟!
او کسی است که موجودات مختلف را بدون نیاز به تفکر و اندیشهای که به دست آورده باشد و بدون غریزهای که در درون نهان کند و بینیاز از تجربه حوادث زمانهای گذشته، و بدون کمک شریک و همتایی که او را در آفرینش موجودات شگفتانگیز یاری دهد، آفرید. و این سان آفرینش موجودات به فرمان او کامل شد، همه سر بر فرمانش نهادند و دعوتش را اجابت کردند، بیآن که در برابرش سستی کنند یا در اطاعت امرش درنگ نمایند؛ بدین گونه، موجودات را بیهیچ کژی برپا داشت و راهی را که باید بپیمایند معین فرمود. با قدرت خویش در میان اشیای متضاد الفت ایجاد کرد و آنها را که با یکدیگر همگون بودند، پیوند داد، و موجودات جهان را به انواع مختلف از نظر حدود و اندازهها، و غرایز و اَشکال و هیئتهای گوناگون تقسیم نمود. اینها مخلوقات شگفتانگیزی است که آفرینش آنها را استوار نمود، و با حکمت قرین ساخت و آن سان که میخواست ایجاد و ابداع فرمود.
(خداوند) فاصلههای وسیع و گشوده (کرات آسمانی) را بیآنکه بر چیزی تکیه داشته باشند، تنظیم نمود و شکافهای میان (هر کدام از آنها) را پیوند داد، آنها و نظائر آنها را به یکدیگر مربوط ساخت، و مشکل فرود آمدن فرشتگان را برای ابلاغ فرمان او، و بالا بردن اعمال مخلوقات را به آسمان، آسان نمود. به آسمانها در حالی که به صورت دود بودند، فرمان داد (فرمانی تکوینی برای پیمودن مراحل خلقت و تکامل). در این هنگام، میان بخشهای مختلفِ آن ارتباط برقرار گشت (و به صورت توده عظیمی درآمدند). سپس آسمانها را از هم جدا ساخت و درهای بسته آنها را بازگشود، و نگهبانانی از شهابهای ثاقب بر هر راهی گماشت (تا مانع نفوذ شیاطین به آسمانها گردد) و آنها را با دست قدرتش بیآن که گرفتار حرکات ناموزون گردند (در فضا) نگاهداشت و به آنها فرمان داد که تسلیم امر او بوده باشند (و از قوانین آفرینش پیروی کنند).
خداوند خورشید را نشانه روشنی بخش روز، و ماه را نوری محو و کم رنگ برای (زدودن شدّت تیرگی) شبها قرار داد و آنها را در مسیرهایشان به حرکت درآورد؛ و مقدار سیر آنها را در مراحلی که باید بپیمایند معین فرمود، تا شب و روز را بدین وسیله از هم جدا سازد و عدد سالها و زمان معلوم گردد. سپس در فضای آسمانها، فلکها (مدارات کواکب) را آفرید، و آنچه زینت بخش آن بود از ستارگان مخفی و کم نور و ستارگان پر نور در آن جایگزین ساخت، و استراق سمع کنندگان را با شهابهای ثاقب تیر باران نمود، و همه آسمانها را به تسخیر خود درآورد، و ستارگان ثوابت و سیار و هبوط کننده و صعود کننده و نحس و سعد آنها را به جریان انداخت.
سپس خداوند سبحان برای سکونت در آسمانها و آباد ساختن آنها (با عبادت و نیایش) در بالاترین صفحه ملکوت خود، مخلوقاتی بدیع از فرشتگان آفرید؛ تمام فواصل آسمان را با آنها پر کرد و فضای میان آن را از وجود فرشتگان، مالامال ساخت. (به گونهای که) صدای تسبیح آنها، فاصلههای آسمانها را پر کرده و در بارگاه قدس و درون حجابها و سراپردههای مجد و عظمت، طنین انداز است، و در ماورای زلزله و غوغای تسبیح آنان - که گوشها از آن کر میشود - شعاعهای خیره کننده نور، چشمها را از دیدن بازمیدارد و در محدوده خود متوقّف میسازد.
آنها را به صورتهای مختلف و اندازههای گوناگون آفرید، «در حالی که دارای بالهای متعددی هستند» (و از نظر قدرت، یکسان نمیباشند). همواره تسبیح جلال و عزّت او میگویند و هرگز اسرار شگفتانگیز آفرینش مخلوقات را به خود نسبت نمیدهند و ادّعا نمیکنند که در آفرینش چیزی با او شرکت دارند، «بلکه آنها بندگان گرامی او هستند که هیچگاه در سخن بر او پیشی نمیگیرند و به فرمان او (بی هیچ کم و کاست) عمل میکنند». گروهی از آنها را امین وحی خود قرار داد، و به آنها برای رساندن ودایع امر و نهیش به پیامبران مأموریت داد، و از تردید و شبهات مصونیت بخشید، به گونهای که هیچکدام از آنان از راه رضای حقّ منحرف نمیشوند. آنان را از یاری خویش بهرهمند ساخت (تا وظیفه ابلاغ وحی را به خوبی انجام دهند) و قلب آنان را با تواضع و خشوع و سکینه و آرامش قرین نمود (تا در انجام این وظیفه خطیر گرفتار خطا نشوند) و درهای سهل و آسانی را برای مدح و تمجید (و نیایش) خویش به روی آنها گشود (تا از این طریق مصونیت بیشتری به آنها ببخشد) و چراغهای روشنی جهت راهیابی به نشانههای توحیدش برای آنان نصب نمود.
سنگینی گناهان هرگز فرشتگان را ناتوان و درمانده نساخته (چرا که آنها هرگز گناه نمیکنند) و رفت و آمد شب و روز آنان را به سوی مرگ کوچ نداده است (تا ضعف و پیری بر آنها چیره شود) تیرهای شک و شبهه، ایمان پر عزم آنان را هدف قرار نداده، و گمان و تردید بر پایگاه یقین آنان راه نیافته (و آنها را متزلزل نساخته است). هیچ چیز آتش کینه و حسد را در میان آنها بر نیافروخته (تا ضعف و فتوری در کار آنها راه یابد) و هرگز حیرت و سرگردانی آنان را از معرفتی که در باطن دارند و آنچه از عظمت و هیبت و جلال الهی در درون سینههایشان نهفته است، جدا نساخته، و (سرانجام) وسوسهها در وجودشان راه نیافته، تا شک و تردید ناشی از آن بر افکارشان چیره شود.
گروهی از آنها در درون ابرهای پرآب و بر فراز کوههای عظیم و مرتفع و در پوشش تاریکیهای شدید قرار دارند و گروهی دیگر از آنها قدمهایشان تا قعر زمین پایین رفته و (قامت آنها) همچون پرچمهای سفیدی دل هوا را شکافته و در زیر آن بادهایی است که با سرعت و نظم حرکت میکند و آنها را در مرزهای معینی نگه میدارد؛ اشتغال به عبادت پروردگار، تمام وجودشان را پر کرده است، و حقیقت ایمان میان آنان و معرفت خدا پیوند داده، و یقین به پروردگار، آنها را تا سر حدّ عشق به او پیش برده است، و به جهت علاقهای که به آنچه نزد خداست دارند به چیزی نزد غیر او نمیاندیشند.
آنها شیرینی معرفت خدا را چشیده و از جام محبتّش سیراب شدهاند، و (در عین حال) خوف او در اعماق جانشان جایگزین شده است؛ قامتشان از کثرت اطاعت خم شده و رغبت فراوان آنها به عبادت پروردگار، هرگز حال تضرّع و نشاط عبادت را در آنها از بین نبرده، و مقام برجسته آنان طوق خشوع را از گردنشان باز نکرده است؛ خودبینی و عُجب آنها را فرا نگرفته، تا اعمال گذشته خود را بسیار بشمرند، خضوع و کوچکی در برابر ذات با عظمتش، جایی برای بزرگ شمردن حسنات برای آنان باقی نگذارده است و با اینکه پیوسته مشغول عبادتند فتور و سستی به آنها دست نمیدهد و ادامه این کار از رغبتشان نمیکاهد، تا از امید به پروردگار خود روی برتابند. مناجاتهای طولانی زبان آنان را خشک و ناتوان نساخته و اشتغال به غیر خداوند، آنها را تحت سلطه خود نیاورده، تا ندای بلند آنان را (در مقام تضرّع و تسبیح) کوتاه سازد، در مقام اطاعت و بندگی همچنان دوش به دوش ایستادهاند؛ و راحت طلبی، آنان را به کوتاهی در انجام فرمانش وانداشته و کودنی غفلتها بر تلاش و عزم راسخ آنها چیره نگردیده، و تیرهای فریبِ شهوات، همّتهای آنها را هدف قرار نداده است!.
آنها (فرشتگان عشق به) خداوندی را که صاحب عرش است ذخیره روز بینوایی خود قرار داده و در آن هنگام که دیگران به مخلوقات میاندیشند آنها تمام توجّه خود را به خالق معطوف ساختهاند. آنها هیچگاه عبادت او را پایان نمیدهند (چرا که) علاقه آنها به لزوم عبادت پروردگار از رجا و خوف او - که هرگز از دل آنها برکنده نمیشود - سرچشمه میگیرد، و هرگز اسباب خوف پروردگار از آنها قطع نشده تا در تلاش و کوشش خود سستی کند و طمعها آنها را اسیر چنگال خود نساخته تا سرعت سعی (در امور دنیا) را بر کوشش خود (در کار آخرت و طاعت پروردگار) مقدّم دارند. آنها اعمال گذشته خود را بزرگ نشمرده که اگر بزرگ میشمردند امیدواری (بیش از حدّ) خوفشان را از بین میبرد، آنها دربارهٔ پروردگارشان هرگز بر اثر وسوسههای شیاطین گرفتار اختلاف نشده، و برخوردهای بد، آنان را از هم جدا نساخته و حسادتهای درونی، آنان را از هم دور ننموده است، عوامل شک و تردید، آنها را پراکنده نکرده، و افکار متفرقه، جمع آنها را از هم جدا نساخته است، آنها همیشه پای بند ایمانی هستند که هرگز طوق آن را به سبب شک و تردید، و عدول از حق، و سستی و خستگی، از گردن خویش برنمیدارند، در تمام آسمانها به قدر جای پوست حیوانی نتوان یافت که فرشتهای در آنجا به سجده نیفتاده باشد، یا ملکی تلاشگر و سریع و چابک مشغول به کار نباشد، فرشتگانی که طاعت فراوان پیوسته، بر یقین و معرفتشان نسبت به پروردگار میافزاید و عزت خداوند را در قلوبشان فزونی میبخشد!
زمین را بر روی امواج پرهیجان و دریاهای مملو از آب قرار داد، امواجی که قسمتهای بالای آن متلاطم بود و پیوسته به هم میخورد، و لایهای از کف - همانند کفهای دهان شتر به هنگام مستی - بر روی آنها پدید آمد. (سپس) قسمتهای سرکش آب پر تلاطم بر اثر سنگینی خضوع نمود، و هیجان آن به سبب تماس با سینه زمین فرو نشست، و کاملاتسلیم و رام شد؛ چرا که زمین بر آن میغلتید و به این ترتیب آبها بعد از آن همه سر و صدا که بر اثر امواج خروشان پیدا شده بود، آرام شد و همچون اسب افسار شدهای اسیر و رام گشت و زمین نیز آرام شد و (خشکیها) از دل امواج تدریجاً ظاهر و گسترده گشت، آب را از کبر و غرور و هیجان بیحدّ بازداشت و از شدّت حرکاتش کاست و بعد از آن همه جوش و خروش (کاملا) آرام شد و پس از آن همه جست و خیز متکبّرانه، به جای خود ایستاد.
هنگامی که هیجان آب در اطراف زمین فرو نشست، و زمین کوههای سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل کرد، چشمههای آب را از بینی کوهها جاری ساخت؛ و آن را در دشتهای گسترده و گودالها (و بستر رودخانهها) پراکنده و جاری نمود و حرکات زمین را با صخرههای عظیم و قلّههای بلند و استوار کوهها تعدیل کرد، و بدین ترتیب، لرزشهای زمین به جهت نفوذ کوهها در سطح آن و فرورفتن ریشههای آن در اعماق زمین و سوار شدن آنها بر گردن دشتها و اعماق آن از لرزش و اضطراب بازایستاد و خداوند میان زمین و جوّ فاصله افکند، نسیم هوا را برای ساکنان زمین آماده ساخت و تمام نیازمندیها و وسایل زندگی را برای اهل آن فراهم نمود.
سپس خداوند هیچیک از بلندیهای زمین را که آب چشمهها به نقاط مرتفع آن نمیرسد و جدولهای نهرها به آن راه ندارد، به حال خود وانگذاشت؛ بلکه (برای آبیاری آنها) ابرهایی آفرید تا قسمتهای مرده زمین را زنده کند و گیاهان آن را برویاند. خداوند قطعات درخشنده و پراکنده و جدای ابرها را به هم پیوست و دریاهایی از آب که در ابرها نهفته بود سخت به حرکت درآمد (و آماده نزول شد) برق، در اطراف آن درخشیدن گرفت و از درخشندگی آن، در ابرهای سفید کوه پیکر و متراکم چیزی کاسته نشد؛ (و همچنان ادامه یافت) این در حالی بود که ابرها (از شدّت سنگینی) به زمین نزدیک شده بودند؛ در این هنگام باد جنوب، باران را همچون شیری از پستان حیوان بدوشید و به شدّت بر زمین فرو ریخت
هنگامی که ابرها سینه بر زمین نهادند و آبهای فراوانِ سنگینی را که بر دوش داشتند، فرو ریختند، خداوند به وسیله آن از زمینهای خشک و بیگیاه، نباتات فراوانی رویانید و از دامنه کوههای کم گیاه، سبزه بسیار خارج ساخت و زمین به زیور باغهایش غرق نشاط و شادی شد و با لباس نازک گلبرگها که بر خود پوشیده بود به ناز آمد، و از زینت و زیوری که از گردنبند گلهای گوناگون یافته بود در وجد و شادی فرورفت! و همه اینها را غذا وتوشه انسانها، و روزی چهارپایان قرار داد، در اطراف زمین (و در میان کوهها) درّهها و راههای وسیعی شکافت و نشانهها - برای آنان که بخواهند از شاهراههای وسیعش بگذرند - قرار داد.
هنگامی که (خداوند) زمین را آماده ساخت و فرمان خویش را (در تمام جهات) نافذ کرد، آدم را از میان تمام مخلوقاتش برگزید، و او را نخستین و برترین آفریده، خویش قرار داد؛ او را در بهشت خود ساکن کرد و غذاهای فراوان و گوارا را در اختیارش نهاد و (در عین حال) قبلاً از آنچه ممنوعش کرده بود وی را بر حذر داشت، و آگاهش ساخت که اقدام بر آن (و تناول از درخت ممنوع) سبب عصیان و نافرمانی او خواهد بود و مقام و منزلتش را به خطر خواهد افکند! ولی آدم اقدام بر آن چیزی که از آن نهی شده بود کرد و علم خداوند دربارهٔ او به وقوع پیوست؛ به همین جهت، او را پس از توبه از بهشت فرو فرستاد تا با کمک نسل خود زمین را آباد سازد و حجّت را بر بندگانش اقامه کند؛ و بعد از از مرگ آدم، بندگان را از حجّت بر ربوبیتش خالی نگذاشت و میان فرزندان آدم و معرفت خویش پیوندی برقرار ساخت و قرن به قرن، حجتها و دلیلها را بر زبان پیامبران برگزیده و حاملان ودایع رسالت خویش برای آنها اقامه نمود، سرانجام به وسیله پیامبر ما محمّد (صلی الله علیه وآله) حجتش تمام شد (و سلسله پیامبران ختم گردید) و بیان احکام و انذار و (بشارت) به آخر رسید.
خداوند روزیها را مقدّر کرد و اندازهگیری فرمود؛ گاه آن را زیاد و گاه کم نمود، گاه با تنگی و گاه با وسعت روزی را تقسیم کرد و (در عین حال) عدالت را در آن رعایت فرمود، و هدف از آن تقسیم، این بود که هر کس را بخواهد با وسعت روزی یا تنگی آن بیازماید و به وسیله آن، شکر و صبر غنی و فقیر را آزمایش کند. سپس روزی وسیع را با فقر و بیچارگی درآمیخت، تندرستی را با حوادث دردناک توأم ساخت، و شادی و سرور را با غصّه و اندوه قرین کرد. سرآمدِ عمر را آفرید؛ آن را گاه طولانی و گاه کوتاه قرار داد و گاه مقدّم و گاه موخّر داشت و سرانجام مرگ را با عوامل پایان عمر پیوند داد و با آن، رشتههای طولانی حیات را درهم پیچید و پیوندهای محکم زندگی (توانمندان) را قطع کرد.
خداوند از اسرار پنهانی رازداران آگاه است، واز نجوای آنان که آهسته سخن میگویند با خبر است، از آنچه به اذهان از طریق ظنّ و گمان، میگذرد، و از تصمیماتی که به یقین میپیوندد، آگاهی دارد.
برق نگاههای خیانت آمیز چشمها را که از لابه لای پلکها خارج میشود، میبیند و از آنچه در نهانگاه دلها قرار دارد و آنچه در پشت پردههای ظلمانی غیب پوشیده و پنهان است و از آنچه که پردههای گوشها مخفیانه میشنود، آگاه است، او از درون لانههای تابستانی مورچه گان و خانههای زمستانی حشرات، و آهنگ اندوه بار زنان غم دیده، و صدای آهسته گامها، آگاهی دارد.
و نیز از جایگاه پرورش میوهها در درون غلاف شکوفهها، و از مخفی گاههای وحوش در درون غارهای کوهها و اعماق درّهها، و از نهانگاه پشهها در میان ساقهها و پوستهای درختان، و از محل پیوستگی برگها و شاخهها و از جای حرکت نطفهها از صلت (پدران) و آمیزش با نطفه (مادران) در درون رحمها مطلع است. او از ابرهای رقیقی که (در آسمان) پیدا میشود، سپس به هم پیوسته، و متراکم میگردد و نیز از ریزش قطرات باران از ابرهای متراکم و آنچه گردبادها با دامن خویش از روی زمین برمیگیرند و بارانها با سیلاب خود آن را فرو مینشانند و محو میکنند و از فرورفتن جانوران زمین، در میان تپههای شن (در همه جا و در هر زمان و در هر حال) به خوبی آگاه است!
خداوند، از جایگاه پرندگان در قلّه بلند کوهها، و از نغمه مرغان خواننده در آشیانههای تاریک، باخبر است. همچنین از لؤلؤهایی که در دل صدفها پنهان شده و امواج دریا آنها را در دامن خویش پرورش داده است، و آنچه تاریکی شب آن را فرا گرفته، یا خورشید به آن نور افشانده، و آنچه ظلمتها و امواج نور یکی بعد از دیگری آن را در برمیگیرد، و اثر هر گام و احساسِ هرگونه حرکت و آهنگ هر سخن، و جنبش هر لب، و جایگاه هر انسان، و وزن هر مورچه، و ناله هر صاحب اندوه، و میوههایی که بر شاخسار درختان قرار گرفته، و برگهایی که روی زمین ریخته، و قرارگاه هر نطفهها، یا جمع شدن خون، و مضغه یا پرورش یافتن انسان و سایر مخلوقات (آری!) از همه اینها به خوبی آگاه است، وهیچ گونه مشقّتی برای او در این علم و آگاهی وجود ندارد. بلکه در حفظ و نگهداری آنچه از مخلوقات ابداع کرده، نیز مشکلی برای او رخ نداده، و در تنفیذ امور و تدبیر موجودات نیز ملالت و فتوری بر او عارض نشده است. بلکه علمش در همه آنها نافذ و احصای او همه را شامل شده، و عدالتش همه را دربرگرفته است و با اینکه آنها در آنچه شایسته مقام اوست تقصیر دارند، فضل و رحمتش شامل حال همه آنهاست!.
خداوندا! تو داری اوصاف جمال و صفات کمال فراوان هستی؛ اگر به تو آرزومندیم به خاطر آن است که تو بهترین آروزی مایی. و اگر به تو امیدواریم تو بهترین امید ما هستی.
بارالها! تو به من توان دادی که به مدحی بپردازم که غیر تو را با آن مدح نمیگویم، و به ثنایی روی آورم که بر غیر تو نمیخوانم؛ و روی سخنم را به کسانی که کانون نومیدی و شک و تردید هستند، متوجّه نمیسازم، تو زبانم را (در پرتو معرفتت) از مدح و ستایش انسانها و ثناخوانی مخلوقات بازداشتی.
خداوندا! هر ثناخوانی؛ از سوی کسی که ثنایش را میگوید، پاداش و عطایی دارد (به همین دلیل) من امیدوارم که مرا به سوی ذخایر رحمت و گنجهای مغفرت رهنمون گردی،
خداوندا! این وضع کسی است که تو را در توحید خاصّ خودت یکتا شمرده، و غیر تو را لایق این ستایشها، و ثناها نمیداند. (خداوندا!) من به تو نیاز دارم. نیازی که جز فضل تو نمیتواند آن را برطرف سازد؛ و پریشانم، پریشانی و فقری که جز بخشش تو نمیتواند آن را برطرف سازد. حال که چنین است، رضای خود را در این موقعیت به ما عطا کن و دست نیاز ما را از دامن غیر خود کوتاه گردان «که تو بر هر چیز توانایی».
پانویس
↑مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمؤمنین(ع)، ۱۳۸۶ش، ج۴، ص۱۶.
↑ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۴۰۴ق، ج۶، ص۴۲۵.