انسان ۲۵۰ ساله (کتاب): تفاوت میان نسخهها
جز درج جعبه اطلاعات کتاب |
Shamsoddin (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲۷۸: | خط ۲۷۸: | ||
[[رده:مقالههای با درجه اهمیت ج]] | [[رده:مقالههای با درجه اهمیت ج]] | ||
[[رده:کتابهای درباره اهلبیت]] | [[رده:کتابهای درباره اهلبیت]] | ||
[[رده:کتابهای شیعه قرن ۱۴ (شمسی)]] |
نسخهٔ ۱۱ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۶:۴۱
![]() | |
اطلاعات کتاب | |
---|---|
نویسنده | سید علی حسینی خامنهای |
تاریخ نگارش | ۱۳۶۵ش |
موضوع | زندگی سیاسی امامان شیعه |
زبان | فارسی |
تعداد جلد | تک جلدی |
ترجمه به دیگر زبانها | عربی، انگلیسی، فرانسه، هوسا اردو و آذری |
اطلاعات نشر | |
ناشر | مرکز صهبا (مؤسسه جهادی) |
محل نشر | تهران |
تاریخ نشر | ۱۳۹۰ش |
ترجمه فارسی | |
نام کتاب | انسان ۲۵۰ ساله |
مترجم | احمد سامی وهبی (عربی) |
انسان ۲۵۰ ساله، کتابی حاوی بخشهایی از سخنان پراکنده و برخی از نوشتههای آیت الله خامنهای درباره زندگی سیاسی امامان شیعه. رویکرد محوری این کتاب، مبتنی بر چند جمله از سخنان رهبر ایران در سال ۱۳۶۵ش بوده که معتقد است زندگی امامان شیعه علیرغم تفاوت ظاهری در مجموع یک حرکت مستمر و طولانی است که ۲۵۰ سال ادامه پیدا میکند. نام کتاب هم از همین فراز گرفته شده است.
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، در ۱۷ فصل به دنبال تبیین یکپارچه و منسجم این گزاره در سخنان پراکنده و برخی نوشتههای آیت الله خامنهای است که امامان شیعه از لحظه وفات پیامبر تا سال ۲۶۰ه.ق، به دنبال تشکیل حکومت اسلامی با اتکا به مبارزه سیاسی و بدون ورود به مبارزه مسلحانه بودند. محتویات کتاب، از میان سخنان رهبر ایران در بازه اردیبهشت ۱۳۵۹ تا اسفند ۱۳۸۹ انتخاب شده است.
نام کتاب
نام «انسان ۲۵۰ ساله»، اشاره به دوران امامت امامان شیعه است که از وفات پیامبر(ص) در سال ۱۱ هجری تا آغاز غیبت صغری در سال ۲۶۰ را به جای آنکه چند دوره متمایز و متفاوت بداند، آن را یک حرکت مستمر و طولانی تلقی میکند و ائمه شیعه را به مثابه انسانی با عمر ۲۵۰ ساله تصویر میکند..[۱]
پشت جلد کتاب، به نقل از آیت الله خامنهای آمده است: زندگی این بزرگواران، علیرغم تفاوت ظاهری، در مجموع یک حرکت مستمر و طولانی است که از سال دهم یازدهم هجرت شروع میشود و ۲۵۰ سال ادامه پیدا میکند و به سال ۲۶۰ که سال شروع غیبت کبری است، در زندگی ائمه علیهمالسلام خاتمه پیدا میکند.
موضوع و رویکرد
بنابر آنچه در مقدمه کتاب به آن تصریح شده، محتویات «انسان ۲۵۰ ساله»، چند رویکرد کلی دارد:
- ائمه معصومین واحدند و شخصیت و رویکرد و هدف و جهت واحد دارند. بر این اساس، اختلاف در تاکتیکها و اختیارهای موضعی، به تناسب مقتضیات و مصالح متغیر زمانه است.[۲]
- زندگی مستمر ائمه، با جهتگیری سیاسی همراه است.[۳]
- ائمه در یک مبارزه حاد سیاسی بودند و فقط مبارزه علمی و اعتقادی و کلامی نداشتند.[۴]
- آنها به دنبال مبارزه مسلحانه نبودند. کسانی که مبارزه مسلحانه میکردند را به طور مطلق تخطئه نمیکردند، اما خود هم وارد آن نمیشدند.[۵]
- ائمه از لحظه وفات رسول خدا تا سال ۲۶۰، درصدد تشکیل حکومت اسلامی در جامعه بودند و همه کارهای ائمه غیر از کارهای معنوی و روحی، در راستای تشکیل حکومت اسلامی بود.[۶]
باببندی و چینش
کتاب «انسان ۲۵۰ ساله»، یک اشاره، یک مقدمه و ۱۷ فصل دارد. در انتهای کتاب، فهرست تفصیلی در بیش از ۲۰ صفحه آمده که با مروری بر آن میتوان به خلاصه و چکیده محتوای کتاب دست یافت. نحوه چینش عناوین فصلها، به ترتیب تاریخی زندگی ائمه از دوران پیامبر(ص) است.[۷]
اشاره
این بخش، اشارهای کوتاه به ویژگیهای کتاب و شیوه جمعآوری و تدوین آن دارد. به علاوه، نکاتی درباره شخصیت و ویژگیهای آیت الله خامنهای بیان شده است.
مقدمه
در مقدمه کتاب، بخشی از سخنان آیت الله خامنهای در ۲۸ تیر ۱۳۶۵، ۲۳ فروردین ۱۳۶۴ و ۲ بهمن ۱۳۶۶ ذکر شده است. برخی از سرفصلها و مطالب مهم مقدمه عبارتند از:
- مبارزه سیاسی حاد ائمه[۸]
- واحد بودن زندگی ائمه به رغم تفاوتهای ظاهری[۹]
- مبارزه در راستای تشکیل حکومت اسلامی[۱۰]
- همه ائمه نمیخواستند در زمان خودشان حکومت اسلامی تشکیل دهند.[۱۱]
- ائمه حداقل از دوران امام حسن(ع) به بعد، یک حرکت زیرزمینی همهجانبه سیاسی و انقلابی را به قصد قبضه کردن حکومت شروع کرده بودند.[۱۲]
- علت اصلی نزاع خلفا با ائمه، داعیه حکومت اسلامی آنها بوده است.[۱۳]
فصل اول: پیامبر اعظم
این فصل، مروری گذرا بر زندگی سیاسی پیامبر اسلام است؛ از بعثت پیامبر که آغاز بیداری خوانده شده، تا شالودهریزی نظام اسلامی، حراست از نظام اسلامی، و تثبیت آن. برخی از سرفصلهای مهم این فصل عبارتند از:
- بعثت خاتم، آغاز بیداری[۱۴]
- شالودهریزی نظام اسلامی[۱۵]
- دین از سیاست جدا نیست[۱۶]
- هدف همه انبیا، تشکیل حکومت اسلامی بوده است.[۱۷]
- دوران مدینه، نمونه و الگویی است از حاکمیت اسلام برای همه زمانها[۱۸]
- ۷ شاخص برجسته نظام حکومتی پیامبر[۱۹]
- بسیاری از مفاهیمی که قرنهای بعد برای بشریت تقدس پیدا کرد؛ مثل مفهوم مساوات، برادری، عدالت و مردمسالاری، همه تحت تأثیر تعلیم او بود.[۲۰]
- ۳ خصوصیت اصلی یهودیهای مدینه[۲۱]
- بعد از ورود به مدینه، ایجاد وحدت و میثاق دستهجمعی عمومی، اولین کار پیغمبر بود.[۲۲]
- حراست از نظام اسلامی در برابر ۵ دشمن[۲۳]
- تثبیت نظام اسلامی: معرفی امیرالمؤمنین به عنوان نمونه کامل انسان طراز اسلام، مسئله غدیر نشانه جامعیت اسلام.[۲۴]
فصل دوم: امامت
این فصل، در پی بیان آمیختگی ۳ مفهوم «رهبری سیاسی»، «آموزش دینی» و «تهذیب روحی» در شخصیت ائمه است. آیت الله خامنهای، امامت را منصبی در برابر خلافت و حکومت نمیداند و این نگاه را سطحینگرانه معرفی میکند و معتقد است امام در فرهنگ تشیع، «رهبر امت» است؛ هم در امور دنیایی و اداره جامعه، و هم در تعلیم و ارشاد معنوی. مهمترین سرفصلهای این بخش عبارتند از:
فصل سوم: امیرالمؤمنین
این فصل، به دنبال بیان تلاش مستمر امام علی(ع) در راه برپا کردن نظام اسلامی و حفظ کردن آن است. آیت الله خامنهای، بزرگترین خصوصیت امام را تقوای او میداند. بخشهای مهم زندگی امیرالمؤمنین پس از پیامبر، در این فصل، اینچنین بیان شده است.
فصل چهارم: حضرت فاطمة الزهرا
در این فصل، بشریت یکجا مرهون فاطمه زهرا(س) معرفی شده. موارد دیگری در این فصل بیان شده:
- فاطمه(س)، تسلیبخش پیامبر پس از دو حادثه درگذشت خدیجه و ابوطالب.[۳۲]
- در تاریخ ولادت آن حضرت، روایات مختلف است.[۳۳]
- فاطمه زهرا(س)، مثل یک مادر، مشاور و پرستار برای پیامبر بوده است.[۳۴]
- وقتی از دنیا رفته، بین ۱۸ سال تا ۲۵ سال سن داشته. ۱۸ سال هم گفتهاند، ۲۵ سال هم گفتهاند.[۳۵]
- بوسه بر دست فاطمه زهرا(س) از طرف پیامبر(ص) را هرگز نباید حمل بر یک معنای عاطفی کرد.... این حاکی است که این دختر جوان،... در اوج ملکوت انسانی قرار داشته.[۳۶]
- بنابر آنچه که در بعضی از روایات است، فرشتگان با او سخن میگویند و حقایق را به او ارائه میدهند.[۳۷]
- الگوی زنی که اسلام میخواهد بسازد، این است.[۳۸]
- جمع سه بُعد: ۱- زندگی یک زن مسلمان در رفتارش با شوهر و فرزندان و انجام وظایف در خانه، ۲- یک انسان مجاهد، غیور، خستگیناپذیر در برخوردش با حوادث سیاسی، ۳- یک عبادتگر و به پادارنده نماز در محراب عبادت.[۳۹]
- فاطمه زهرا، کانونی برای مراجعات مردم و مسلمانان بوده است.[۴۰]
فصل پنجم: امام حسن(ع)
- صلح امام حسن(ع) در کل روند انقلاب اسلامی صدر اول، حادثهای بینظیر بود.[۴۱]
- جریان مخالف حکومت اسلامی در دوران امام حسن(ع) به اوج قدرت خود رسید.[۴۲]
- هر کدام از ائمه به جای امام حسن(ع) بودند، همین تصمیم را میگرفتند.[۴۳]
- پرشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ[۴۴]
- اگر امام حسن(ع) صلح نمیکرد، کشتهشدن او شهادت به حساب نمیآمد.[۴۵]
- نوع تربیت دستگاههای اموی و عباسی، صورتی اسلامی اما محتوایی جاهلی و شیطانی داشت.[۴۶]
- داستان تملقگویی از معاویه، مصداقی از تربیت غلط دستگاه اموی.[۴۷]
- غلبه دستگاه تبلیغات معاویه در حدی بود که اگر امام حسن(ع) صلح نمیکرد، خطر از بین رفتن کل اسلام بود.[۴۸]
- صلح امام حسن(ع) در حقیقت مکری بود در مقابل مکر معاویه، برای بقای شیعه.[۴۹]
- روایتی از امام صادق که موید تلاش امام حسن(ع) و امام حسین(ع) برای بازپسگیری حکومت در آیندهای کوتاهمدت است.[۵۰]
- جریان حق نمیتواند در تبلیغ از هر روشی استفاده کند.[۵۱]
- علت شکست ظاهری امام حسن(ع)، آمیخته شدن ایمان افراد به انگیزههای مادی بود.[۵۲]
- مردمانی که در آن دستگاهها پرورش پیدا میکردند، عادت داده میشدند که هیچ چیزی را برخلاف میل و هوای خلیفه بر زبان نیاورند.[۵۳]
- پس از اینکه امام حسن(ع) صلح کرد، نادانان و ناآگاهان با زبانهای مختلف حضرت را نکوهش کردند.[۵۴]
- در جنگهای اسلامی با ایران، امام حسن(ع) حضور داشته.[۵۵]
فصل ششم: امام حسین
- دو خطر عمده، اسلام را تهدید میکند که یکی خطر دشمنان خارجی و دیگری خطر اضمحلال داخلی است. اسلام، جهاد را راه علاج این دو آفت قرار داده است. نمونه اعلای جهاد با این هر دو آفت، حرکت امام حسین(ع) است.[۵۶]
- زمینه مهمتر قیام امام حسین(ع)، احیای روحیه مبارزه با ظلم و فساد در مردم بود.[۵۷]
- قیام عظیم حسینی برای مبارزه با روحیه راحتطلبی فسادپذیر در جامعه بود.[۵۸]
- برخی هدف قیام امام حسین(ع) را تشکیل حکومت دانسته و برخی دیگر شهادت را هدف قیام معرفی کردهاند، اما هدف قیام، نه شهادت بود و نه حکومت؛ بلکه انجام واجبی بود که نه قبل از امام حسین(ع) پیش آمده بود و نه بعد از ایشان در دوران سایر ائمه. اگر خطر انحراف، اصل اسلام را تهدید کرد، یک حرکت انقلابی از هر واجبی واجبتر است.[۵۹]
- کاری که در زمان امام حسین(ع) انجام گرفت، نسخه کوچکش هم در زمان امام خمینی ما انجام گرفت.[۶۰]
- انجام این تکلیف چه به شهادت منتهی شود چه به حکومت، واجب است و در هر دو صورت هم فایده دارد.[۶۱]
- قیام امام حسین(ع)، یک اصلاح و مصداقی از امر به معروف و نهی از منکر بود.[۶۲]
- امام حسین(ع) برای انجام این واجب از همه شایستهتر بود.[۶۳]
- در واقع قیام امام حسین(ع) برای احیای روحیه مسئولیتپذیری و ظلمستیزی بود.[۶۴]
- امام حسین قیام کرد تا آن واجب بزرگی را که عبارت از تجدید بنای نظام و جامعه اسلامی یا قیام در مقابل انحرافات بزرگ در جامعه اسلامی است انجام دهد.[۶۵]
- چرا میگوییم روحیه مسئولیتپذیری مرده بود؟ به دلیل اینکه امام حسین(ع) از مدینه که مرکز بزرگزادگان اسلام بود، به مکه رفت؛ فرزند عباس، فرزند زبیر، فرزند عمر، فرزند خلفای صدر اسلام، همه اینها در مدینه جمع بودند و هیچ کس حاضر نشد در آن قیام خونین و تاریخی، به امام حسین(ع) کمک کند.[۶۶]
فصل هفتم: حرکت زینب کبری و سفیران کربلا
- حماسه زینب کبری:
- شناخت موقعیت و انتخاب درست، زینب(س) را ساخت.[۶۷]
- یک حسین دوم در پوشش یک زن[۶۸]
- زینب کبری کاری کرد که پیروزی ظاهری دشمن، به یک شکست دائمی تبدیل شد.[۶۹]
- زنی همچون زینب کبری، دیگر ضعیفه نیست، الگوست.[۷۰]
- قبل از حرکت به کربلا، بزرگانی مثل ابن عباس و ابن جعفر و چهرههای نامدار صدر اسلام که ادعای فقاهت و شهامت و ریاست و آقازادگی و امثال اینها را داشتند، گیج شدند و نفهمیدند چهکار باید بکنند، ولی زینب کبری گیج نشد و فهمید که باید این راه را برود و امام خود را تنها نگذارد و رفت.[۷۱]
- او یک زن بود؛ زنی که برای مأموریت، از شوهر و خانوادهاش جدا میشود و به همین دلیل هم بود که بچههای خردسال و نوباوگان خود را هم به همراه برد.[۷۲]
- کربلا بدون زینب کربلا نبود. عاشورا بدون زینب کبری، آن حادثه تاریخی ماندنی نمیشد.[۷۳]
- خواهری که شوهرش را رها کرد، خانوادهاش را رها کرد با امام حسین(ع) آمد؛ تنها هم نیامد، عون و محمد، پسرهایش را هم آورد. من احتمال میدهم که عبدالله بن جعفر حتی راضی هم نبود که پسرهایش بیایند. یقین ندارم که عبدالله راضی بود، اما زینب آنها را آورد.[۷۴]
- اینکه گفته میشود در عاشورا، در حادثه کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد که واقعا پیروز شد، عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ و الا خون در کربلا تمام شد.[۷۵]
- حرکت امام سجاد(ع) در دوران اسارت
- یک جمع مؤمن اما پراکنده، بیتشکیلات، مرعوب و در حقیقت از راه امامت عملا منصرفشده؛ این میراثی بود که از جمع شیعه برای امام سجاد(ع) باقی ماند.[۷۶]
- امام سجاد(ع) این شخصیت عظیمی است که در مقابل عبیدالله بن زیاد، در مقابل انبوه جمعیت فریبخورده شام، در دستگاه اموی، در مقابل مأمورین یزید، نمیترسد، حرف حق را میزند، روشنگری میکند. اینچنین نیست که برای او زندگی، مایه و مقداری داشته باشد.[۷۷]
- در شام، چه در مجلس یزید و چه در مسجد در برابر انبوه جمعیت، حقایق را با روشنترین بیان برملا میکند و این گفتارها و خطبهها متضمن حقانیت اهل بیت برای خلافت و افشای جنایتهای دستگاه حاکم موجود، و هشدار تلخ و زننده به آن مردم غافل و ناآگاه است.[۷۸]
- نقش امام سجاد در این سفر، نقش حضرت زینب بود، یعنی پیامآور انقلاب حسین بن علی(ع).[۷۹]
فصل هشتم: شرایط اجتماعی و سیاسی پس از حادثه کربلا
- پس از حادثه کربلا، رعب و وحشت در میان شیعیان به وجود آمد.[۸۰]
- مردم پس از امام حسین(ع) مرتد شدند، مگر ۳ نفر.[۸۱]
- با اینکه ارعاب شدیدی... پیش آمده بود، اما آنچنان نبود که به کلی نظام کار دوستان اهل بیت را از هم بپاشد و آنها را دچار پراکندگی و ضعف بنماید.[۸۲]
- با وجود اینکه تشکیلات شیعی در اثر حادثه عاشورا دچار ضعف شده بود، اما حرکات شیعی در قبال این ضعف، مشغول فعالیت بود که مجددا آن تشکیلات را به وضع اول درآورد.[۸۳]
- واقعه حره در تاریخ تشیع مقطع بسیار عظیمی است که ضربه بزرگی را وارد آورد.[۸۴]
- آن حادثه (واقعه حره)، بزرگترین وسیله ارعاب دوستان و پیروان اهل بیت شد.[۸۵]
- حادثه بعد که باز موجب سرکوب و ضعف شیعیان شد، حادثه شهادت مختار در کوفه و تسلط عبدالملک بن مروان بر همه جهان اسلام شد.[۸۶]
فصل نهم: امام سجاد(ع)
- در ذهن اغلب سیرهنویسان و تحلیلگران، اینطور وارد شده است که این بزرگوار در گوشهای نشسته و به عبادت مشغول بود و کاری به سیاست نداشت. بعضی از مورخان و سیرهنویسان، این مسئله را با صراحت بیان کردهاند و آنهایی که با صراحت اینچنین نگفتهاند، برداشتشان از زندگی امام سجاد(ع) چیزی جز این نیست.[۸۷]
- پس از صلح امام حسن(ع) که در سال ۴۰ اتفاق افتاد، اهل بیت پیامبر به این قانع نشدند که در خانه نشسته و تنها احکام الهی را آنچنان که میفهمند بیان کنند، بلکه از همان آغاز صلح، برنامه همه امامان این بود که مقدمات را فراهم کنند تا حکومت اسلامی به شیوهای که مورد نظرشان بود بر سر کار آورند.[۸۸]
- امام سجاد(ع) درصدد تحقق همان آرمانی بودند که امام حسن(ع) و امام حسین(ع) آن را دنبال میکردند.[۸۹]
- اگر ائمه از جمله امام سجاد(ع) در آن شرایط میخواستند به چنین حرکات آشکار و قهرآمیزی دست بزنند، یقینا ریشه شیعه کنده میشد و هیچ زمینهای برای رشد مکتب اهل بیت و دستگاه ولایت و امامت در دوران بعد باقی نمیماند.[۹۰]
- امام سجاد(ع) در قضیه مختار اعلام هماهنگی نمیکنند، گرچه در بعضی از روایات آمده است که ارتباطاتی پنهانی با مختار داشتند، ولی هیچ شکی نیست که آشکارا با او هیچ روابطی نداشتهاند.[۹۱]
- وقتی مسلم بن عقبه در ماجرای حرّه به مدینه میآمد، کسی شک نکرد اولین شخصیتی که مورد نقمت او قرار میگیرد، علی بن الحسین است. لکن امام سجاد(ع) با تدبیر و روش حکیمانه طوری رفتار کردند که این بلا از سر ایشان دفع شد و آن حضرت باقی ماندند و طبعا محور اصلی شیعه باقی ماند.[۹۲]
- بدون شک هدف نهایی امام سجاد(ع)، ایجاد حکومت اسلامی است و همانگونه که در آن روایت امام صادق(ع) آمده است، خدای متعال سال ۷۰ را برای حکومت اسلامی در نظر گرفته بود و چون در سال ۶۰ حضرت حسین بن علی به شهادت رسید، تا سال ۱۴۷-۱۴۸ به تأخیر افتاد.[۹۳]
- بزرگترین نقش امام سجاد(ع) این است که تفکر اصیل اسلامی یعنی توحید، نبوت، مقام معنوی انسان، ارتباط انسان با خدا و بقیه چیزها را تدوین کرده است و مهمترین نقش صحیفه سجادیه همین بود.[۹۴]
- یکی از اهداف و حرکت مهم دیگر امام سجاد(ع)، این است که میبایست مردم را نسبت به حقانیت اهل بیت و اینکه مقام ولایت و امامت و حکومت، حق اینهاست و اینان خلیفه واقعی پیامبر هستند، روشن سازند.[۹۵]
- کار دیگر امام سجاد(ع) این است که تشکیلات شیعی را به راه بیندازد.[۹۶]
- در ماجراهای متعددی یاران امام یا خود امام در مجامع، به اظهاراتی دست میزنند که این اظهارات فقط برای این است که آن فضای مختنق را بشکند و یک هوای لطیفی در بین این جو گرفته به وجود بیاید.[۹۷]
- امام در فکر این نبودند که حکومت اسلامی در زمان خودشان تشکیل شود، چون میدانستند که در آینده تشکیل خواهد شد.[۹۸]
- بیانات امام سجاد؛ تجلیگاه مبارزه سیاسی[۹۹]
- اگر آن برخوردهای تندی که ما در برخی از کلمات امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) ملاحظه میکنیم، از امام سجاد(ع) سر میزد، عبدالملک مروان که در اوج قدرت خود بود، به آسانی میتوانست بساط تعلیمات اهل بیت را برچیند.[۱۰۰]
- اگر ۳۵ سال تلاش امام سجاد(ع) را از زندگی ائمه(ع) قطع کنیم، قطعا به آنجایی نخواهیم رسید که امام صادق(ع) رفتاری آنچنان صریح و آشکار با حکومت اموی یا بعدها با حکومت عباسی داشت.[۱۰۱]
- برخورد شدید امام سجاد(ع) با علمای درباری[۱۰۲]
- این وضعیت موجب شده بود که یک ذهنیت و فرهنگی بسیار مخلوط، مجعول و نادرست از اسلام، در جهان اسلام وجود داشته باشد و منشأ این ذهنیت غلط، همان محدثین و علمایی بودند که در خدمت قدرتمندان و صاحبمنصبان آن زمان بودند.[۱۰۳]
فصل دهم: امام باقر: دوران سازندگی فکری و تشکیلاتی
- دوره امام باقر(ع)؛ دوره شکلگیری تشکیلات حزبی شیعه[۱۰۴]
- مبارزه امام باقر(ع) با تحریف در معارف و احکام اسلامی، گستردهتر از گذشته بود.[۱۰۵]
- امام باقر(ع) شروع کننده یک مبارزه فرهنگی بود[۱۰۶]
- گسترش دامنه دعوت امام باقر(ع) به مناطقی از جمله خراسان[۱۰۷]
- عمق گمراهی مردم و جریان وابسته به حکومت، نیازمند تلاش ویژه امام باقر(ع) بود.[۱۰۸]
- موضعگیری امام باقر(ع) و یارانش در مقابل جریان وابسته به حکومت[۱۰۹]
- تحریک عواطف و گرایشهای انقلابی مردم نسبت به فساد قدرتهای مسلط[۱۱۰]
- علت عکسالعملهای تند و خشن دستگاه خلافت اموی نسبت به امام باقر(ع)، عمل تند ایشان بود.[۱۱۱]
- هشام در واکنش به موضعگیری امام باقر(ع)، وی را به زندان میافکند.[۱۱۲]
- روشنگری امام باقر(ع) در راه بازگشت به مدینه، همچون نهیب شعیب پیامبر بر سر گمراهان زمان خود است.[۱۱۳]
- پرهیز امام باقر(ع) از درگیری آشکار و مسلحانه با قدرت حاکم و تکیه بر کار فرهنگی و فکری[۱۱۴]
- شیوههای امیدبخش امام باقر(ع) در برخورد با یاران نزدیک، نمایانگر نزدیکی آینده پیروزمندانه شیعه است.[۱۱۵]
- نقشه جهاد افشاگرانه و تقیهآمیز امام باقر(ع) پس از مرگ، تداوم ۱۹ سال مبارزه آرام و عمیق[۱۱۶]
- گسترش دعوت شیعی از هزارها کانال عظیمترین شبکه تبلیغاتی جهانی آن روزگار[۱۱۷]
فصل یازدهم: اواخر حکومت بنی امیه و امامت امام صادق
- اوضاع و احوال آشفته و گرفتاریها و سرگرمیهای بیشمار حکومت اموی در سراسر کشور پهناور مسلمان، مانع از آن نبود که هشام از توطئه و بدسگالی نسبت به قلب تپنده تشکیلات شیعی -یعنی امام باقر- غافل بماند. به توصیه او، مزدورانش امام را مسموم کردند و طاغیه جبار اموی لذت و سرمستی فتوحاتش در مرزهای غربی و شرقی کشور را با قتل بزرگترین و خطرناکترین دشمن خود در داخل کشور کامل کرد.[۱۱۸]
- رجال روحانی و قضات و محدثان و مفسران که میبایست ملجأ و پناه مردم بینوا و مظلوم باشند، نه فقط به کار گرهگشایی نمیآمدند، غالبا خود نیز به گونهای و گاه خطرناکتر از رجال سیاست، بر مشکلات مردم میافزودند. نامآوران و چهرههای مشهور فقه و کلام و حدیث و تصوف،... در حقیقت مهرههایی در دستگاه عظیم خلافت و یا بازیچههایی در دست امیران و فرمانروایان بودند.[۱۱۹]
- قرآن و حدیث که میبایست نهال معرفت و خصلتهای نیک را زنده و بارور بدارد، به ابزاری در دست قدرتمندان یا اشتغالی برای عمر بیثمر این تبهکاران و تبهروزان تبدیل شده بود.[۱۲۰]
- استراتژی کلی امامت، ایجاد انقلاب توحیدی و علوی است؛ در فضایی که گروه لازمی از مردم، ایدئولوژی امامت را دانسته و پذیرفته و مشتاقانه در انتظار عینیت یافتن آن بوده و گروه لازم دیگری، به جمع مصمم تشکیلات مبارز پیوسته باشند.[۱۲۱]
- شرح زندگی امام، بهویژه در سالیان آغاز امامتش که مصادف با اواخر حکومت بنیامیه بود، در هالهای از ابهام قرار دارد.[۱۲۲]
فصل دوازدهم: امام صادق
- نقشه امام صادق این بود که بعد از رحلت امام باقر کارها را جمع و جور کند، یک قیام علنی به راه بیندازد و حکومت بنیامیه را -که هر روزی یک دولتی عوض میشد و حاکی از نهایت ضعف دستگاه بنیامیه بود- واژگون کند و از خراسان و ری و اصفهان و عراق و حجاز و مصر و مراکش و همه مناطق مسلماننشین که در همه این مناطق شبکه حزبی امام صادق -یعنی شیعه- همه جا گسترده بود، از همه آنها نیرو بیاید مدینه و امام لشکرکشی کند به شام، حکومت شام را ساقط کند و خودش پرچم خلافت را بلند کند و بیاید مدینه و حکومت پیغمبر را به راه بیندازد؛ این نقشه امام صادق بود.[۱۲۳]
- امام صادق(ع) مرد مبارزه بود، مرد علم و دانش بود و مرد تشکیلات بود. اما مرد علم و دانش بودنش را همه بسیار شنیدهاند؛... مرد مبارزه بودنش را کمتر شنیدهاند... اما آن بعد سوم را اصلا بسیاری نشنیدهاند، مرد تشکیلات.[۱۲۴]
- ۱۰ سال با بنیامیه و مدت طولانی دیگری با بنیعباس مبارزه کرد، در هنگامی که پیروزی او بر بنیامیه حتمی بود، بنیعباس به عنوان یک جریان مزاحم و فرصتطلب آمدند میدان را گرفتند و بعد از آن، امام صادق، هم با بنیامیه و هم با بنیعباس مبارزه کرد.[۱۲۵]
- امام صادق دو مرحله در این دوران طی میکنند؛ یکی از سال ۱۱۴ تا خلافت منصور، این یک دوره است، که دوران آسایش و گشایش است. آنی که معروف شده به خاطر اختلاف بنیامیه و بنیعباس ائمه فرصت کردند، مال این دوران است. زمان امام باقر چنین چیزی نبود.[۱۲۶]
- نمودارهای مهم و برجسته در زندگی امام صادق...: ۱- تبیین و تبلیغ مسئله امامت، ۲- تبلیغ و بیان احکام دین به شیوه فقه شیعی و نیز تفسیر قرآن به روال بینش شیعی، ۳- وجود تشکیلات پنهانی ایدئولوژیک- سیاسی.[۱۲۷]
- ممکن است سؤال شود اگر به راستی چنین شبکه تبلیغاتی وسیع و کارآمدی وجود داشته، چرا نامی از آن در تاریخ نیست و صراحتا ماجرایی از آن نقل نشده است؟ پاسخ... به طور خلاصه آن است که دلیل این بینشانی را نخست در پایبندی وسواسآمیز یاران امام به اصل معتبر و مترقی تقیه باید جست که هر بیگانهای را از نفوذ در تشکیلات امام مانع میشد.[۱۲۸]
- امام صادق وسیعترین -یا یکی از وسیعترین- حوزههای علمی و فقهی زمان خود را دارا بوده است. در این میان، چیزی که از نظر بیشترین کاوشگران زندگی امام پوشیده مانده است، مفهوم سیاسی و معترضانه این عمل است.[۱۲۹]
- فقه جعفری در برابر فقه فقیهان رسمی روزگار امام صادق، فقط یک اختلاف عقیده دینی ساده نبود؛ بلکه در عین حال دو مضمون متعرضانه را نیز با خود حمل میکرد. نخست و مهمتر؛ اثبات بینصیبی دستگاه حکومت از آگاهی دینی و ناتوانی آن از اداره امور فکری مردم -یعنی در واقع، عدم صلاحیتش برای تصدی مقام خلافت- و دیگر، مشخص ساختن موارد تحریف در فقه رسمی که ناشی از مصلحتاندیشی فقیهان در بیان احکام فقهی و ملاحظهکاری آنان در برابر تحکم و خواست قدرتهای حاکم است.[۱۳۰]
- نخستین حکمرانان بنیعباس که خود در روزگار پیش از قدرت، سالها در محیط مبارزاتی علوی و در کنار پیروان و یاران آل علی گذرانیده و به بسیاری از اسرار و چم و خمهای کار آنان بصیرت داشتند، نقش متعرضانه این درس و بحث و حدیث و تفسیر را پیش از اسلاف اموی خود درک میکردند. گویا به همین خاطر بود که منصور عباسی در خلال درگیریهای رذالتآمیزش با امام صادق، مدتها آن حضرت را از نشستن با مردم و آموزش دین به آنان، و نیز مردم را از رفت و آمد و سؤال از آن حضرت منع کرد.[۱۳۱]
- عجیب این است که یاران امام صادق همه جا بودند، نه خیال کنید فقط در مدینه، نه؛ در کوفه بیشتر از مدینه بودند، در خود شام حتی کسانی بودند. اینها آن شبکه عظیم تشکیلاتی امام صادق است. حزب علوی، حزب تشیع، اینی که گفتم آن شبکه تشکیلاتی همان تشیع است... یک شبکه تشکیلاتی عظیم، یک حزب کامل به وسیله امام صادق اداره میشد در سراسر عالم اسلام؛ این نقطه قوت بود.[۱۳۲]
- موضوع تشکیلات پنهان در صحنه زندگی سیاسی امام صادق و نیز دیگر ائمه، از جمله مهمترین و شورانگیزترین و در عین حال مجهولترین و ابهامآمیزترین فصول این زندگینامه پرماجراست.[۱۳۳]
- اگر با چنین نگرشی به سراسر دوران دو قرن و نیمی زندگی ائمه نظر شود، وجود یک تشکیلات پنهان در خدمت و تحت فرمان ائمه تقریبا مسلم میگردد.[۱۳۴]
فصل سیزدهم: تشکیلات پنهان
- تشکیلات به معنای جمعیتی از مردم بوده که با هدفی مشترک، کارها و وظایف گوناگونی را در رابطه با یک مرکز و یک قلب تپنده و مغز فرماندهنده انجام میداده و میان خود نوعی روابط و نیز احساسات نزدیک و خویشاوندانه میداشتهاند.[۱۳۵]
- این جمع در زمان علی(ع) -یعنی در فاصله ۲۵ سال میان سقیفه و خلافت- همان خواص صحابهای بودند که علیرغم تظاهرات حق به جانب و عامهپسند دستگاه خلافت، معتقد بودند که حکومت، حق برترین و فداکارترین مسلمان -یعنی علی بن ابیطالب(ع)- است و تصریح پیامبر به جانشینی علی را از یاد نبرده...[۱۳۶]
- شواهد تاریخی تأیید میکند که این جمع، اندیشه شیعی -یعنی اعتقاد به لزوم پیروی از امام به مثابه پیشوای فکری و نیز رهبر سیاسی- را همواره به شیوههای مصلحتآمیز و حکمتآمیز، میان مردم اشاعه میداده و تدریجا بر جمع خود میافزودهاند؛ کاری که برای تشکیل حکومت علوی به منزله مقدمهای واجب محسوب میشده است.[۱۳۷]
- پس از حادثه صلح [امام حسن(ع)]، وقتی جمعی از شیعیان به سرکردگی مسیب بن نجبه و سلیمان بن صرد خزاعی به مدینه... نزد آن حضرت رفتند و پیشنهاد بازسازی قوای نظامی و تصرف کوفه و حمله به سپاه شام را مطرح ساختند، امام آن دو نفر را از میان جمع برگزید و نزد خود به خلوت خواند و با بیاناتی که به هیچ روی از کمّ و کیف آن اطلاعی در دست نیست، آنان را به نادرستی این نقشه قانع ساخت... با توجه به این قرائن است که حسین -مورخ هشیار معاصر عرب- معتقد شده است که نخستین سنگ بنای تشکیلات سیاسی شیعه در همان روز و در همان مجلسی نهاده شد که این دو چهره معروف شیعی با امام حسن دیدار و مذاکره کردند.[۱۳۸]
- تبلیغات حسابشده دستگاه مسلط اموی را که به وسیله صدها قاضی و قاری و خطیب و والی اداره میشد، جز با تبلیغات حسابشده دیگری که از طرف یک جمع پیوسته و یکجهت و البته پنهان اداره شود، نمیتوان پاسخ گفت و حتی در مواردی خنثی کرد.[۱۳۹]
- پس از واقعه کربلا و شهادت امام، فعالیت سازمانیافته شیعیان در عراق، بهمراتب منظمتر و پرتحرکتر شده بود؛ و این تأثیری بود که حالات روانی شیعیان کوفه... آن را ایجاد کرده بود و سوز تأسف و درد ایشان، بدان رنگ و جلا میداد.[۱۴۰]
- مؤلف «جهادالشیعه» به درستی اظهارنظر میکند که: جمعیت شیعه پس از شهادت حسین، همچون یک جمع متشکل و سازمانیافته که پیوندهای سیاسی و عقاید مذهبی به آن یکپارچگی میداد و دارای گردآمدهای رهبران و نیروهای رزمنده بود، ظاهر گشت و گروه توابین، نخستین نمودار وجود چنین جمعی بود.»[۱۴۱]
- نام شیعه در فرهنگ تشیع و نیز در تفاهم و درک غیرشیعیان در قرنهای نخستین اسلام و در زمان ائمه(ع) بر کسی اطلاق نمیشد که فقط محبت خاندان پیامبر را در دل داشته باشد یا صرفا به حقانیت آنان و صدق دعوتشان معتقد باشد... بلکه به جز اینها، شیعه بودن یک شرط اساسی و حتمی داشت و آن عبارت بود از «پیوستگی فکری و عملی با امام و شرکت در فعالیتی که به ابتکار و رهبری امام در جهت بازیافتن حق غصب شده و تشکیل نظام علوی و اسلامی در سطوح مختلف فکری، سیاسی و احیانا نظامی انجام میگرفت».[۱۴۲]
- در واقع، شیعه نامی بود برای حزب امامت؛ حزبی که به رهبری امام به فعالیتهای معینی سرگرم بود و همچون همه حزبها و سازمانهای معترض در دوران اختناق، با استتار و تقیه میزیست.[۱۴۳]
فصل چهاردهم: امام کاظم
آیت الله خامنهای، مقطع ۳۵ ساله امامت امام کاظم(ع) را یکی از مهمترین مقاطع زندگینامه ائمه دانسته که بسیاری از قیامها و شورشها سرکوب، و قدرت و استحکام تخت عباسیان ثبات یافت. علاوه بر آن، اوجگیری یا ظهور جریانهای مختلف فکری و عقیدتی، فضا را بر صاحبان دعوت علوی، تنگ و دشوار ساخته بود.[۱۴۴]
- شعر و هنر، فقه و حدیث و حتی زهد و ورع، در خدمت ارباب قدرت درآمده و مکمل ابزار زر و زور آنان گشته بود.[۱۴۵]
- در این دوران، تنها چیزی که میتوانست مبارزه و حرکت فکری و سیاسی اهل بیت(ع) و یاران صدیق آنان را مجال رشد و استمرار بخشد، تلاش خستگیناپذیر و جهاد خطیر آن بزرگواران بود و توسل به شیوه الهی تقیه.[۱۴۶]
- هیچ دورانی به گمان من بعد از دوران امام سجاد، به سختی دوران موسی بن جعفر نبود.[۱۴۷]
- موسی بن جعفر یقینا یک دورانی را در خفا زندگی میکرده، اصلا زندگی زیرزمینی که معلوم نبوده کجاست. که در آن زمان خلیفه وقت افراد را میخواست، از آنها تحقیق میکرد که موسی بن جعفر را شما ندیدید، نمیدانید کجاست؟[۱۴۸]
- ما امروز نگاه میکنیم، موسی بن جعفر خیال میکنیم یک آقای مظلوم، بیسروصدای سربهزیری در مدینه بود و رفتند مأمورین این را کشیدند، آوردند در بغداد یا در کوفه در فلانجا یا بصره زندانی کردند، بعد هم مسموم کردند و از دنیا رفت، همین و بس. قضیه این نبود. قضیه یک مبارزه طولانی، یک مبارزه تشکیلاتی، یک مبارزهای با داشتن افراد زیاد. در تمام آفاق اسلامی موسی بن جعفر کسانی داشت که به او علاقمند بودند.[۱۴۹]
- مردمی که در اطراف هارون الرشید بودند، آنها هم احساس میکردند که بزرگترین خطر برای دستگاه خلافت، وجود موسی بن جعفر است.[۱۵۰]
- یک چنین شخصیت مبارز، مجاهد، متصل به خدا، متوکل به خدا، دارای دوستانی در سراسر جهان اسلام و دارای نقشهای برای اینکه حکومت و نظام اسلامی را پیاده بکند. این بزرگترین خطر برای حکومت هارونی است. لذا هارون تصمیم گرفت که این خطر را از پیش پای خودش بردارد.[۱۵۱]
- اگر این حرکت مبارزهجویانه سرسخت ائمه(ع) در طول این ۲۵۰ سال نبود، بدانید که قلمبهمزدها و زبانبهمزدهای دوران بنیامیه و بنیعباس، اسلام را تدریجا آنقدر عوض میکردند و میکردند که بعد از گذشت یکی دو قرن از اسلام، هیچ چیز باقی نمیماند.[۱۵۲]
فصل پانزدهم: امام رضا
- تاریخ نتوانسته است ترسیم روشنی از دوران ۱۰ ساله زندگی امام رضا(ع) در زمان هارون الرشید و بعد از او در دوران ۵ ساله جنگهای داخلی میان خراسان و بغداد به ما ارائه کند، اما به تدبر میتوان فهمید که امام رضا(ع) در این دوران همان مبارزه درازمدت اهل بیت را که در همه اعصار بعد از عاشورا استمرار داشته، با همان جهتگیری و همان اهداف ادامه میداده است.[۱۵۳]
- مامون با قبول آن همه زحمت و با وجود سرمایهگذاری عظیمی که در این راه کرد، از این عمل نهتنها طرفی برنبست، بلکه سیاست او به سیاستی بر ضد او بدل شد. تیری که با آن، اعتبار و حیثیت و مدعاهای امام علی بن موسی الرضا را هدف گرفته بود، خود او را آماج قرار داد، به طوری که بعد از گذشت مدتی کوتاه، ناگزیر شد همه تدابیر گذشته خود را کأن لم یکن شمرده، بالاخره همان شیوهای را در برابر امام در پیش بگیرد که همه گذشتگانش در پیش گرفته بودند یعنی «قتل».[۱۵۴]
- هنگامی که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند، آن حضرت فضای مدینه را از کراهت و نارضایی خود پر کرد، به طوری که همه کس در پیرامون امام یقین کردند که مامون با نیت سوء، حضرت را از وطن خود دور میکند... هنگام خروج از مدینه،... با گفتار و رفتار، با زبان دعا و زبان اشک، بر همه ثابت کرد که این سفر، سفر مرگ اوست.[۱۵۵]
- هنگامی که در مرو پیشنهاد ولایتعهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدت استنکاف کردند و تا وقتی مامون صریحا آن حضرت را تهدید به قتل نکرد، آن را نپذیرفتند... خود امام از هر فرصتی، اجباری بودن این منصب را به گوش این و آن میرساند، همواره میگفت من تهدید به قتل شدم تا ولیعهدی را قبول کردم.[۱۵۶]
- پس از آنکه کار ولیعهدی انجام گرفت، [مأمون] بارها در صدد برآمد امام را برخلاف تعهد قبلی با لطائف الحیل به مشاغل خلافتی بکشاند و سیاست مبارزه منفی امام را نقض کند، اما هر دفعه امام هشیارانه نقشه او را خنثی میکرد.[۱۵۷]
- مامون پیش از اقدام قطعی خود برای به شهادت رساندن امام به کارهای دیگری دست زده است که شاید بتواند این آخرین علاج را آسانتر به کار برد، شایعهپراکنی و نقل سخنان دروغ از قول امام از جمله این تدابیر است. به گمان زیاد اینکه ناگهان در مرو شایع شد که علی بن موسی همه مردم را بردگان خود میداند، جز با دستاندرکاری عمال مامون ممکن نبود.... تشکیل مجالس مناظره با هر آن کسی که کمتر امیدی به غلبه او بر امام میرفت نیز از جمله همین تدابیر است. هنگامی که امام، مناظرهکنندگان ادیان و مذاهب مختلف را در بحث عمومی خود منکوب کرد و آوازه دانش و حجت قاطعش در همه جا پیچید، مامون در صدد برآمد که هر متکلم و اهل مجادلهای را به مجلس مناظره با امام بکشاند، شاید یک نفر در این بین بتواند امام را مجاب کند.[۱۵۸]
- [مامون] در آخر چارهای جز آن نیافت که به دست خود و بدون هیچگونه واسطهای امام را مسموم کند و همین کار را کرد و... دست خود را به جنایت بزرگ و فراموشنشدنی قتل امام آلود.[۱۵۹]
فصل شانزدهم: امام جواد، امام هادی و امام عسکری
- در دوران ما و در همه دورانهای تاریخ، قدرتمندان همیشه سعی کردهاند وقتی از مقابله رویاروی با مردم عاجز شدند، دست به حیله ریاکاری و نفاق بزنند... امام علی بن موسی الرضا و امام جواد(ع) همت بر این گماشتند که این ماسک تزویر و ریا را از چهره مامون کنار بزنند و موفق شدند.[۱۶۰]
- بحث آزاد، میراث اسلامی ماست، بحث آزاد در زمان ائمه هدی رایج بوده است و در زمان امام جواد بهوسیله آن امام بزرگوار با آن شکل نظیف انجام گرفته است.[۱۶۱]
- در نبرد بین امام هادی(ع) و خلفایی که در زمان ایشان بودند، آن کس که ظاهرا و باطنا پیروز شد، حضرت هادی(ع) بود. در زمان امامت آن بزرگوار، ۶ خلیفه یکی پس از دیگری آمدند و به درک واصل شدند. آخرین نفر آنها معتزّ بود که حضرت را شهید کرد و خودش هم به فاصله کوتاهی مُرد.[۱۶۲]
- ... این شبکههای شیعه در قم، خراسان، ری، مدینه، یمن و در مناطق دوردست و در همه اقطار دنیا، همین عده توانستند رواج بدهند و روزبهروز تعداد افرادی را که مؤمن به این مکتب هستند، زیادتر کنند. امام هادی همه این کارها را در زیر برق شمشیر تیز و خونریز همان ۶ خلیفه و علیرغم آنها انجام داده است.[۱۶۳]
- حضرت به دربار متوکل رفت و مجلس شراب او را به مجلس معنویت تبدیل کرد. یعنی با گفتن حقایق و خواندن شعرهای شماتتبار، متوکل را مغلوب کرد.[۱۶۴]
- این بزرگواران از امام حسین(ع) که پایه را گذاشت موفقتر بودند؛ چون بعد از شهادت امام حسین «إرتدّ الناس بعد الحسین الا ثلاثة». هیچ کس نماند. اما در زمان امام هادی، شما نگاه کنید، تمام دنیای اسلام را ائمه(ع) زیر قبضه گرفته بودند. حتی بنی عباس هم درماندند. نمیدانستند چه کار کنند؛ رو به شیعه آوردند.[۱۶۵]
- حوزه نفوذ ائمه و وسعت دایره شیعه در زمان این ۳ امام، نسبت به زمان امام صادق و امام باقر شاید ۱۰ برابر است؛ و این چیز عجیبی است.[۱۶۶]
- فقط این نبود که اینها مسائل نماز و روزه یا طهارت و نجاسات را جواب بدهند. در موضع «امام» -با همان معنای اسلامی خودش- قرار میگرفتند و با مردم حرف میزدند.[۱۶۷]
- در هیچ زمانی ارتباط شیعه و گسترش تشکیلاتی شیعه در سرتاسر دنیای اسلام، مثل زمان حضرت جواد و حضرت هادی و حضرت عسکری نبوده است.[۱۶۸]
- ائمه ما در طول این ۲۵۰ سال امامت... خیلی زجر کشیدند، کشته شدند، مظلوم واقع شدند و جا هم دارد برایشان گریه کنیم؛ مظلومیتشان دلها و عواطف را به خود متوجه کرده است؛ اما این مظلومها غلبه کردند؛ هم مقطعی غلبه کردند، هم در مجموع و در طول زمان.[۱۶۹]
فصل هفدهم: غایت حرکت انسان ۲۵۰ ساله
- اصل مهدویت مورد اتفاق همه مسلمانهاست.... شیعه، با خبر مسلم و قطعی خود، منجی را با نام، با نشان، با خصوصیات، با تاریخ تولد میشناسد. خصوصیت اعتقاد ما شیعیان این است که این حقیقت را در مذهب تشیع از شکل یک آرزو، از شکل یک امر ذهنی محض، به صورت یک واقعیت موجود تبدیل کرده است.[۱۷۰]
- وجود مقدس حضرت بقیة الله استمرار حرکت نبوتها و دعوتهای الهی است از اول تاریخ تا امروز.[۱۷۱]
- وقتی به ما میگویند منتظر فرج باشید، فقط این نیست که منتظر فرج نهایی باشید، بلکه معنایش این است که هر بنبستی قابل گشوده شدن است. فرج یعنی این.[۱۷۲]
- امام زمان، جامعهاش را بر این چند پایه بنا میکند؛ اولا بر نابود کردن و قلع و قمع کردن ریشههای ظلم و طغیان. دوم،... بالا رفتن سطح اندیشه انسان است؛ هم اندیشه علمی انسان، هم اندیشه اسلامی انسان.... خصوصیت سومی... این است که در آن روز همه نیروهای طبیعت و همه نیروهای انسان استخراج میشود. چیزی در بطن زمین نمیماند که بشر از آن استفاده نکند.... خصوصیت دیگر این است که محور در دوران امام زمان، محور فضیلت و اخلاق است. هر کس دارای فضیلت اخلاقی بیشتر است، او مقدمتر و جلوتر است.[۱۷۳]
- امروز حکومت ما و جامعه ما و نظام اسلامی ما که یک رشحهای از رشحات حکومت اسلامی است، یک قطرهای از اقیانوس آن عظمت الهی و سلطانی است، آنچنان در دل قدرتمندان عالم و ظالمین رعب انداخته که خود این رعب وسیله پیروزی ماست. امروز مستکبرین عالم از جمهوری اسلامی و از انقلاب ما و از ملت ما و نظام ما میترسند.[۱۷۴]
- جامعهای که در آن نشانی از ظلم و طغیان و عدوان و ستم نیست؛ جامعهای که در آن اندیشه دینی و اندیشه علمی انسانها در سطح بالاست؛ جامعهای که در آن همه برکات و همه نِعَم و همه نیکیها و زیباییهای عالم بروز میکند و در اختیار انسان قرار میگیرد؛ و بالاخره جامعهای که در آن تقوا و فضیلت و گذشت و ایثار و برادری و مهربانی و یکرنگی، اصل و محور است.... این همان جامعهای است که مهدی موعود ما و امام زمان ما و محبوب تاریخی دیرین ما... به وجود خواهد آورد.[۱۷۵]
- انقلاب ما در راه آن هدفی که امام زمان برای تأمین آن هدف مبعوث میشود و ظاهر میشود، یک مقدمه لازم و یک گام بزرگ است.[۱۷۶] مملکت ما، مملکت امام زمان است. انقلاب ما، انقلاب امام زمان است، زیرا انقلاب اسلام است.[۱۷۷]
- تبلیغات غلط در ذهن مردم اینجور فرو کرده بود در طول سالهای متمادی، که قبل از قیام حضرت مهدی، هر اقدامی و حرکت اصلاحی بیفایده است. استدلال میکردند به اینکه دنیا باید پر بشود از ظلم و جور تا بعد حضرت مهدی ظهور کند و تا دنیا پر از ظلم و جور نشده باشد، حضرت مهدی ظهور نخواهد کرد.[۱۷۸]
- حکومتی که امروز در دست شما مردم است، آرزوی ۱۰۰۰ ساله مؤمنان بالله بوده است. امامان همه در این خط حرکت کردهاند که حاکمیت خدا را، حاکمیت قانون الهی را بر جامعهها حکومت بدهند.[۱۷۹]
فهرست تفصیلی
این فصل، در ۲۲ صفحه، برخی از جملههای محوری هر کدام از فصول اصلی کتاب را به تفکیک ذکر کرده و با نگاهی اجمالی به آن میتوان محتوای کتاب را مرور کرد.
ترجمه به زبانهای دیگر
ترجمه عربی کتاب انسان ۲۵۰ ساله، با عنوان «اهل البیت انسان بعمر ۲۵۰ عام»، توسط نشر دارالولاء در بیروت منتشر شد. چاپ اول این کتاب در سال ۱۴۳۶ق (۲۰۱۵م)، ۳۹۸ صفحه و مترجم آن، احمد سامی وهبی است. فهرست تفصیلی که در پایان کتاب اصلی آمده، در نسخه عربی آن دیده نمیشود.[۱۸۰]
همچنین این کتاب به زبانهای انگلیسی، فرانسه، هوسا اردو و آذری ترجمه شده است.[۱۸۱]
پانویسها
منابع
- انسان ۲۵۰ ساله: بیانات مقام معظم رهبری درباره زندگی سیاسی - مبارزاتی ائمه معصومین، تهران، مرکز صهبا (مؤسسه جهادی)، ۱۳۹۰ش.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷ و ۱۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۱.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۱ و ۳۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۵۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۶۱.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۶۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۶۴.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۶۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۷۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۸۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۸۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۴.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۰۷ و ۱۰۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۱۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۴.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۳۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۳۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۲۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۳۴.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۴۱.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۴۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۴۴.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۴۵-۱۴۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۵۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۵۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۵۴.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۵۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۵۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۵۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۵۷ و ۱۵۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۱.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۱ و ۱۶۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۶۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۱.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۷۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۸۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۴.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۱۹۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۲۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۱۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۲۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۱.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۴.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۲۳۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۳۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۴۱.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۴۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۴۴.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۴۴.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۴۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۴۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۴۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۵۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۵۴ و ۲۵۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۵۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۵۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۵۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۶۱ و ۲۶۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۶۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۶۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۶۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۶۶ و ۲۶۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۶۶ و ۲۶۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۷۱.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۷۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۷۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۷۵ و ۲۷۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۷۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۷۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۷۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۷۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۸۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۸۱.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۸۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۸۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۸۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۸۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۸۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۸۹.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۹۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۹۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۹۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۹۶.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۲۹۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۰۱.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۰۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۰۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۰۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۲ و ۳۱۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۱۸.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۲۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۲۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۲۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۲۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۲۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۲۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۲۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۲۹ و ۳۳۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۴.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۳۹ و ۳۴۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۴۰.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۴۲.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۴۳.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۴۷.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۴۵.
- ↑ انسان ۲۵۰ ساله، ۱۳۹۰ش، ص۳۴۷.
- ↑ وهبی، اهل البیت انسان بعمر ۲۵۰ عام، دارالولاء، بیروت.
- ↑ ترجمه كتاب انسان 250 ساله(سخنان رهبر انقلاب )؛ به زبان های انگلیسی، فرانسوی و هوسا منتشر شد؛ [نشانی =https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/10/11/1616791/ترجمه-انسان-250-ساله-به-اردو-و-آذری ترجمه «انسان ۲۵۰ ساله» به اردو و آذری]