وَرَعْ یا پرهیزکاری و پارسایی، حالتی در وجود انسان است که به نگهداری کامل نفس و ترس از لغزش منجر میشود. ورع مقامی بالاتر از مقام تقوا است؛ چراکه در این حالت انسان از شبهات و حتی کارهای حلالی که ممکن است به گناه منجر شود، اجتناب میکند.
علمای شیعه برای ورع مراتبی از جمله ورع توبهکنندگان، ورع صالحین، ورع متقین و ورع سالکان ترسیم کردهاند.
در روایات برای ورع، آثاری مانند تثبیت ایمان، حفظ انسان از محرمات، کمک به اهلبیت(ع) و رسیدن به برترین مقام یقین ذکر شده است.
مفهومشناسی
ورع را به نگهداشتن خود از محرمات، دوری از گناه،[۱] پرهیزکاری و پارسایی،[۲] و اجتناب از شبهات از ترس ارتکاب محرمات[۳] معنا کردهاند. در روایات، ورع را پرهیز از انجام محرمات و اجتناب از شبهات دانستهاند؛[۴] امام خمینی ورع را به نگهداری کامل، حفظ نفس و هراسانبودن از لغزشها، یا سختگیری بر نفس برای بزرگداشت حق، تعریف کرد.[۵]
فرق تقوا و ورع
ورع و تقوا در کتب لغت هممعنا قرار داده شدهاند؛[۶] اما با توجه به مراتب و درجاتی که در روایات برای ورع ذکر شده،[۷] تقوا مرتبه اول ورع که اجتناب از محرمات و انجام واجبات است، دانسته شده است. از اینرو ورع مقامی بالاتر از مقام تقوا معرفی شده که برای رسیدن به آن مقام، نه تنها باید از گناهان اجتناب کرد؛ بلکه باید از شبهات و کارهای حلالی که ممکن است به ایجاد زمینه گناه کمک کند، دوری نمود.[۸]
مراتب ورع
علامه مجلسی چهار مرتبه برای ورع ذکر کرده است که عبارتند از:
- ورع توبهکنندگان:چیزی که انسان را از زیر بار گناه و فسق خارج میکند و باعث قبولی شهادت و گواهی او میشود.
- ورع صالحان: در این مرتبه انسان از انجام شبهات اجتناب میکند تا زمینه بروز گناه برای او فراهم نشود.
- ورع متقین: حالتی در انسان است که از انجام کارهای حلال و مباحی که ممکن است به حرام منجر شود، دوری کند.
- ورع سالکان و صدیقین: رویگردانی از غیر خدا به جهت ترس از صرف کردن لحظهای از عمر در کاری که باعث تقرب به خدا نشود؛ اگر چه یقین دارد که به حرام نمیانجامد.[۹]
امام خمینی نیز اجتناب از کبائر را ورع عامه، اجتناب از شبهات برای ترس از وقوع در محرمات را ورع خاصه، اجتناب از مباحات به دلیل دوری از وزر آن را ورع اهل زهد، ترک نظر به دنیا برای وصول به مقامات را ورع اهل سلوک، ترک مقامات برای وصول به بابالله و شهود جمالالله را ورع مجذوبین و اجتناب از توجه به غایت را ورع اولیاء میداند.[۱۰]
جایگاه و آثار ورع
در روایات آثار متعددی را برای ورع ذکر کردهاند. حفظ دین،[۱۱] تثبیت ایمان،[۱۲] همراهی و کمک به اهل بیت(ع)،[۱۳] حفظ انسان از محرمات و گناهان،[۱۴] دستیابی به والاترین نوع عبادت،[۱۵] حصول به برترین درجه یقین[۱۶] از جمله آثاری است که برای ورع بیان شده است.اهمیت و جایگاه ورع را می توان ازروایاتی فهمید که حتی جهاد وتلاش(اجتهاد) بدون ورع را بی فایده دانسته و ورع را راه حفظ دین و رسیدن به قُرب حق برشمرده است. [۱۷] وآن را سخت ترین عبادت معرفی کرده [۱۸] [یادداشت ۱]پیامبراکرم(ص) در خطبهای که در باره اهمیت و فضیلت ماه رمضان بیان کرده در پاسخ به پرسش امیرالمومنین (ع)، ورع از محرمات الهی را با فضیلت ترین کار در ماه رمضان دانسته است. [۱۹] [یادداشت ۲]
خداوند خطاب به پیامبر(ص) در معراج:
في حَديثِ المِعراجِ : يا أحمدُ،علَيكَ بِالوَرَعِ؛ فإنّ الوَرَعَ رأسُ الدِّينِ و وسَطُ الدِّينِ و آخِرُ الدِّينِ، انَّ الوَرَعَ يُقَرِّبُ العَبدَ إلَى اللهِ تَعالَى، يا أحمدُ إنّ الوَرَعَ كالشُّنوفِ بَينَ الحُلِيِّ و الخُبزِ بَينَ الطَّعامِ ، إنَّ الوَرَعَ رأسُ الإيمانِ و عِمادُ الدِّينِ ، إنّ الوَرَعَ مَثَلُهُ كمَثَلِ السَّفينَةِ ؛ كما أنَّ في البَحرِ لا يَنجو إلاّ مَن كانَ فيها كذلكَ لا يَنجو الزّاهِدونَ إلاّ بِالوَرَعِ .
اى احمد! بر تو باد به رعایت ورع و پارسايى؛ زيرا كه پارسايى، سر دين و وسطِ دين و آخرِ دين است. همانا پارسایی و ورع بنده را به خداوند نزدیک میسازد. پارسايى همچون گوشواره در ميان زيورها و نان در بين ديگر خوراكى هاست؛ پارسايى سرِ ایمان و تكيهگاه دين است. پارسايى، حكايتش حكايت كشتى است: همچنان که در دریا تنها کسى نجات مییابد که در کشتى باشد، زهد پيشگان نيز جز با پارسايى رهايى نمىيابند.
*منبع: مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۷، ص۲۶
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ۱۴۱۴ق، ذیل واژه ورع.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۱۳۷۷ش، ذیل واژه ورع.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱۳۸۱ش، ذیل واژه ورع.
- ↑ برای نمونه کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۵، ص۱۰۸؛ تمیمی آمدی، غرر الحکم، ۱۴۱۰ق، ص۱۲۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۳۷۸ش، ص۲۰۶.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱۴۱۶ق، ذیل واژه وقا؛ راغب اصفهانی، المفردات، ۱۴۱۲ق، ذیل واژه وقایه.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۷، ص۱۰۰.
- ↑ ملاحویش آل غازی، بیان المعانی، ۱۳۸۲ق، ج۳، ص۵۵.
- ↑ مجلسی، مراة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۸، ص۵۲-۵۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۶۷، ص۱۰۰
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۱۳۷۸ش، ص۴۷۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۷۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۳۲۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۷۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۴، ص۲۸۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۷۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۶۲.
- ↑ العلامة المجلسي، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۰، ص ۲۹۷و۳۰۱.
- ↑ العلامة المجلسي، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۷۰، ص ۲۹۸.
- ↑ العلامة المجلسي، بحار الأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۹۶، ص۳۵۸.
یادداشت
منابع
- ابنمنظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع-دار صادر، ۱۴۱۴ق.
- امام خمینی، سید روحالله، چهل حدیث، تهران، مرکز تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۸۱ش.
- تمیمی آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم و درر الکلم، تصحیح سید مهدی رجائی، قم، دار الکتاب اسلامی، ۱۴۱۰ق.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۷۷ش.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، تصحیح صفوان عدنان داودی، لبنان - سوریه، دار العلم- الدار الشامیة، ۱۴۱۲ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمعالبحرین، تهران، کتابفروشی مرتضوی، ۱۴۱۶ق.
- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، تهران، دار الکتب الإسلامیة، ۱۴۰۴ق.
- ملاحویش آل غازی، عبدالقادر، بیان المعانی، دمشق، مطبعة الترقی، ۱۳۸۲ق.