پرش به محتوا

حله (شهر): تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی شیعه
Ahmadnazem (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
Ahmadnazem (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۵۶: خط ۵۶:
غیر از حلّه معروف، چند مکان دیگر نیز در [[عراق]] حلّه نام داشته است، از جمله '''حلّه بنی‌قَیلَه''' میان شهرهای [[واسط]] و [[بصره]]، '''حلّه بنی‌دُبَیس‌بن عفیف''' اسدی میان [[واسط]] و [[بصره]] و [[اهواز]]، و '''حلّه بنی‌مَراق''' نزدیک [[موصل]].<ref>یاقوت حموی، المشترک وضعا و المفترق صقعا، ص۱۴۳</ref>
غیر از حلّه معروف، چند مکان دیگر نیز در [[عراق]] حلّه نام داشته است، از جمله '''حلّه بنی‌قَیلَه''' میان شهرهای [[واسط]] و [[بصره]]، '''حلّه بنی‌دُبَیس‌بن عفیف''' اسدی میان [[واسط]] و [[بصره]] و [[اهواز]]، و '''حلّه بنی‌مَراق''' نزدیک [[موصل]].<ref>یاقوت حموی، المشترک وضعا و المفترق صقعا، ص۱۴۳</ref>


===قرن ششم===
==حکومت‌ها==
در ۵۰۱، [[سیف‌الدوله]] به ابودُلَف [[سرخاب‌بن کیخسرو دیلمی]] (حاکم [[ساوه]])، که مورد خشم سلطان[[محمد بن ملکشاه سلجوقی]] قرار گرفته بود، پناه داد و حاضر نشد وی را تسلیم کند. سلطان سلجوقی به حلّه لشکر کشید و [[سیف‌الدوله]] در مصاف با سپاه سلجوقی کشته شد.<ref>هبة‌اللّه‌بن ناصر حلّی، ج ۱، ص ۲۲؛عمادالدین کاتب، ج ۱، ابن‌اثیر، ج۱۰، ص۴۴۰-۴۴۹</ref> در ۵۰۲، سلطان سلجوقی حکومت بخشی از شهر حلّه را به [[سعیدبن حُمَید عمری خفاجی]]، سپهسالار لشکر سیف‌الدوله، سپرد و بخشهای دیگر آن را به صورت تیول به قبایل [[کرد]] واگذار کرد <ref>ابن‌اثیر، ج۱۰، ص ۴۷۱؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۳۱-۳۲</ref>. در ۵۱۲، دبیس‌بن صدقه به فرمان سلطان محمود سلجوقی، حاکم حلّه شد.<ref>ابن‌اثیر، ج۱۰، ص ۵۳۳</ref>
*مزیدیان تا سال ۵۴۷ یا ۵۵۸ در حلّه حکومت کردند.<ref>صفدی، ج ۲۱، ص ۱۰۲؛دوری، ص ۱۷۷؛یعقوبی نجفی، ج ۱، جزء۱، ص ۶</ref>
 
*پس از مزیدیان، حلّه به‌تناوب تحت نفوذ حکام عباسی و سلجوقی درآمد.
در ۵۱۷، [[مسترشد باللّه]]، خلیفه عباسی، به جنگ [[دبیس]] رفت و او را شکست داد و حلّه را تصرف کرد.<ref>ابن‌اثیر، ج ۱۰، ص ۵۶۵-۵۶۶، ۵۹۸-۶۰۰، ۶۰۷-۶۱۰؛سبط ابن‌جوزی، ج ۸، قسم ۱، ص ۸۹-۹۱، ۱۰۹-۱۱۰</ref> [[دبیس]] متواری شد و در ۵۲۹ در [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]]، به دستور سلطان [[مسعودبن محمد سلجوقی]] کشته شد.<ref>ابن‌اثیر، ج۱۰، ص ۶۷۹، ج ۱۱، ص۳۰؛سبط ابن‌جوزی، ج ۸، قسم ۱، ص ۱۵۲</ref> وقتی خبر قتل دبیس به حلّه رسید، سپاهیان و هواداران [[مزیدیان]]، صدقه پسر چهارده ساله او را به حکومت برگزیدند و مزیدیان تا ۵۴۷ یا ۵۵۸ در حلّه حکومت کردند.<ref>صفدی، ج ۲۱، ص ۱۰۲؛دوری، ص ۱۷۷؛یعقوبی نجفی، ج ۱، جزء۱، ص ۶</ref>
*در اواخر [[خلافت عباسیان]]، حلّه مدتی تحت نفوذ [[ایوبیان]] بود.<ref>الحوادث، ص ۱۰۶، ۳۱۹، ۴۶۹</ref>
 
*در دوره [[مغول|مغولان]]، اداره امور حلّه با [[کوفه]] ادغام شد و هر دو شهر زیرنظر یک کارگزار عالی‌مقام، با عنوان «صدرالاعمال الحلّیة و الکوفیة» اداره می‌شد، که او نیز تابع ولایت [[بغداد]] بود.<ref>عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۱</ref>
پس از مزیدیان، حلّه به‌تناوب تحت نفوذ حکام عباسی و سلجوقی درآمد.<ref>ابن‌اثیر، ج ۱۱، ص ۱۶۲، ۲۱۳، ۲۷۶-۲۷۷</ref> در دوره حکومت [[عباسیان]]، حلّه شهری آباد بود و شهرهای اطراف آن تقریبآ به هم پیوسته بودند.<ref>سامی، ذیل مادّه</ref> در ۵۷۰، [[قطب‌الدین قیماز]]، که بر [[خلفای عباسی]] شورش کرده بود، برای مدتی کوتاه بر حلّه حکومت کرد. در ۵۷۱، امیر ابوالمکارم مجدالدین [[ابوسعید طاشتکین]] مستنجدی به مدت سیزده سال بر این شهر حکومت راند.<ref>ابن‌اثیر، ج ۱۱، ص۴۲۴ـ ۴۲۵؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص۵۱-۵۲</ref> در قرن ششم به نوشته [[ابن‌جبیر]]،<ref>ص۱۸۹</ref> رود حلّه شهر را به دو قسمت تقسیم می‌کرد. بخش شرقی و غربی شهر با پل شناور عظیمی متشکل از مجموعه‌ای از قایق‌های متصل به‌هم که با زنجیرهای محکمی به خشکی متصل بودند، به‌یکدیگر مرتبط می‌شدند. او شهر را آباد و بزرگ، با آب و هوای خوش و دارای بازارهای پررونق و باغ‌های میوه و خرمای فراوان و برج و باروی خاکی وصف می‌کند.
*در قرن نهم حلّه صحنه درگیری میان حاکمان خاندان‌های [[قراقويونلوها|قراقویونلو]] و [[آق‌قوینلو]] و [[مشعشعیان]] بود.<ref>عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۶۲۸۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۰۰۱۱۲</ref>
 
*در نیمه نخست قرن دهم، حلّه به‌دست [[صفویه|صفویان]] افتاد. در ۹۱۴ [[شاه اسماعیل صفوی|شاه‌اسماعیل صفوی]] در راه سفر به [[عتبات عالیات|عتبات مقدسه]] از شهر دیدن کرد.<ref>خواندمیر، ج ۳، ص ۴۹۴-۴۹۵؛اسکندر منشی، ج ۱، ص ۵۸؛عزّاوی، ج ۳، ص ۳۴۱-۳۴۲</ref> حلّه تا ۹۴۱ جزو قلمروِ صفویان بود و در این زمان همراه دیگر شهرهای عراق به تصرف سلطان عثمانی، [[سلیمان قانونی]]، درآمد.<ref>عزّاوی، ج ۴، ص ۱۴، ۲۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۱۴</ref>
در اواخر [[خلافت عباسیان]]، حلّه مدتی تحت نفوذ [[ایوبیان]] بود. در همین دوره، عمادالدین [[زکریای قزوینی]] (متوفی ۶۸۲)، مؤلف [[آثار البلاد و اخبار العباد، و عجائب المخلوقات]]، مدتی [[قاضی]] حلّه شد.<ref>الحوادث، ص ۱۰۶، ۳۱۹، ۴۶۹</ref>
*حلّه حدود یک قرن تحت سلطه دولت عثمانی بود تا اینکه در ۱۰۳۲، [[شاه عباس اول]] صفوی بر [[عراق]] چیره شد و بر حلّه همانند دیگر شهرها کارگزاری گماشت.<ref>اسکندر منشی، ج ۳، ص ۹۹۸-۱۰۰۰، ۱۰۳۳-۱۰۳۴؛جنابدی، ص ۸۸۷، ۸۹۸</ref>
 
*در ۱۲۹۷، حلّه یکی از هفت شهرستان (ولایت) استان (لواء) [[بغداد]] گردید<ref>سامی، قاموس الاعلام؛اسود، ج ۱، ص ۱۳۶</ref> و به‌تدریج توسعه و اهمیت یافت و نواحی مختلفی چون [[شوشه]]، [[مهاجرین]]، [[بَرمَلاحه]] و [[غامریه]] به آن پیوستند.<ref>عبدالجبار ناجی، ص ۲۰۵</ref>
===قرن هفتم===
*در دوران پادشاهی [[عراق]] (۱۳۰۰-۱۳۳۷ش/۱۹۲۱ـ ۱۹۵۸)، حلّه به سطح استان ارتقا یافت.<ref>یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۸۰-۱۸۲</ref>
شهر حلّه در ۶۵۳ و ۶۵۴ از طغیان رود [[فرات]] آسیب فراوان دید.<ref>الحوادث، ص۳۲۰، ۳۳۵</ref> در دوره [[مغول|مغولان]]، اداره امور حلّه با [[کوفه]] ادغام شد و هر دو شهر زیرنظر یک کارگزار عالی‌مقام، با عنوان «صدرالاعمال الحلّیة و الکوفیة» اداره می‌شد، که او نیز تابع ولایت [[بغداد]] بود.<ref>عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۱</ref>
 
در ۶۸۵، بار دیگر [[فرات]] طغیان کرد و آسیب فراوانی به شهر وارد شد.<ref>الحوادث، ص ۴۸۵</ref> در ۶۹۸، سلطان [[ایلخانان]] [[محمود غازان]] از حلّه دیدن کرد و اموال زیادی میان مردم شهر پخش کرد و دستور داد آبراهه‌ای منشعب از [[فرات]] در شمال حلّه تا مرقد [[حسین (ع)|امام حسین(ع)]] در [[کربلا]] حفر شود که به نهر غازانی معروف شد.<ref>الحوادث، ص ۵۳۸؛امین، ج ۱۱، ص ۱۹۱</ref>
 
===قرن هشتم===
در ۷۱۲، در دوران فرمانروایی [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]]، که به [[شیعه|تشیع]] گرویده بود، حکومت حلّه به صورت تیول به [[امیر مُهَنّا بن‌عیسی]] از [[آل‌فضل]] واگذار شد. او نیز پسرش سلیمان را به نیابت خود برگزید و این خاندان تا ۷۳۶ در حلّه حکومت کردند.<ref>عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۲</ref>
 
در ۷۳۹، شیخ‌حسن بزرگ جلایری پس از تصرف [[عراق]]، با سپاه انبوهی به حلّه لشکر کشید و آنجا را نیز فتح کرد.<ref>ابن‌بطوطه، ج ۱، ص۲۳-۰؛ابن‌عنبه، ص۱۸۰-۱۸۱</ref> در دوران فرمانروایی [[شیخ‌حسن جلایری]]، حلّه آرامش یافت و علما به این شهر رفت‌وآمد کردند.<ref>امین، ج ۱۱، ص ۲۰۳</ref>
[[ابن‌بطوطه]] که در همین دوران (سال ۷۲۵) از حلّه دیدن کرده، آن را شهری با خانه‌های آباد و آکنده از نخل و دارای پلی قایقی و تأسیسات رفاهی و کارگاه‌ها و بازارهای پررونق وصف کرده است. به نوشته وی همه اهالی [[شیعه]] دوازده امامی بودند و در آنجا مسجدی بوده به نام «مشهد صاحب‌الزمان» که مردم اعتقاد داشتند [[امام زمان(عج)]] وارد این مسجد شده و در آنجا غایب گردیده است و سپس ظهور خواهد کرد. به گزارش او، مردم هر روز با تشریفاتی خاص در آستانه این مکان از امام منتظر درخواست ظهور می‌کنند. وی بار دیگر، در بازگشت از هند وارد حلّه شده و یادآوری کرده که این همان شهری است که مشهد صاحب‌الزمان در آن قرار دارد.
 
آنگاه اشاره کرده که در همان سال‌ها والی غیرشیعی آنجا مردم را از انجام مراسم خاص خود بازداشته و در اندک زمانی پس از این ممانعت درگذشته است. این حادثه موجب شده است که [[شیعه|شیعیان]] قوت گیرند و آن مراسم همچنان ادامه یابد.<ref>ج ۲، ص ۶۶۲</ref> گفتنی است که این مکان با نام مقام صاحب‌الزمان نیز ذکر شده و هر چند اطلاعی از زمان بنای آن در دست نیست، اما گزارش‌های متعددی از رونق آن به عنوان مرکز عبادت و نیز وجود مدرسه‌ای دینی در کنار آن در اختیار است. بنابر قدیم‌ترین گزارش، [[ابن نما|ابن‌نمای حلّی]] در سال ۶۳۶ مراکز درسی را که در کنار این مکان بود نوسازی کرد و شماری از فقها را در آنجا اسکان داد.<ref>احمدعلی مجید حلّی، ص ۲۶</ref> با این حال، گزارش [[ابن‌بطوطه]] از مراسم روزانه مردم در منابع دیگر نیامده است و به نظر می‌رسد از رفتارهای عوام بوده باشد.<ref>رازی حبلرودی، ص ۵۱۶-۵۱۷</ref> با وجود حمله مغول، حلّه همچنان در قرن هشتم پا برجا بود.<ref>حمداللّه مستوفی، ص ۴۰</ref>
 
وقتی سپاه [[تیمور]] در ۷۹۵ نزدیک [[بغداد]] رسید، سلطان [[احمدبن اویس‌بن شیخ‌حسن جلایری]] به حلّه گریخت. سپاهیان تیمور به سرکردگی فرزندش، [[میرانشاه]]، به تعقیب او پرداختند و حلّه را تصرف کردند.<ref>ابن‌حجر عسقلانی، ج ۳، ص ۱۵۷؛شرف‌الدین علی یزدی، ج ۲، ص ۲۷-۷؛ابن‌صیرفی، ج ۱، ص ۳۶۶</ref> در دهه نخست قرن نهم، حکومت حلّه چند بار میان کارگزاران [[خاندان تیموری]] و [[خاندان جلایری|جلایری]] دست به دست شد.<ref>غیاثی، ص ۲۰۴؛عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۶</ref>
 
===قرن نهم===
در قرن نهم نیز حلّه صحنه درگیری میان حاکمان خاندان‌های [[قراقويونلوها|قراقویونلو]] و [[آق‌قوینلو]] و [[مشعشعیان]] بود.<ref>عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۶۲۸۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۰۰۱۱۲</ref>
 
===قرن دهم===
در نیمه نخست قرن دهم، حلّه به‌دست [[صفویه|صفویان]] افتاد. در ۹۱۴ [[شاه اسماعیل صفوی|شاه‌اسماعیل صفوی]] در راه سفر به [[عتبات عالیات|عتبات مقدسه]] از شهر دیدن کرد.<ref>خواندمیر، ج ۳، ص ۴۹۴-۴۹۵؛اسکندر منشی، ج ۱، ص ۵۸؛عزّاوی، ج ۳، ص ۳۴۱-۳۴۲</ref> حلّه تا ۹۴۱ جزو قلمروِ صفویان بود و در این زمان همراه دیگر شهرهای عراق به تصرف سلطان عثمانی، [[سلیمان قانونی]]، درآمد.<ref>عزّاوی، ج ۴، ص ۱۴، ۲۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۱۴</ref>
 
===قرن یازدهم===
حلّه حدود یک قرن تحت سلطه دولت عثمانی بود تا اینکه در ۱۰۳۲، [[شاه عباس اول]] صفوی بر [[عراق]] چیره شد و بر حلّه همانند دیگر شهرها کارگزاری گماشت.<ref>اسکندر منشی، ج ۳، ص ۹۹۸-۱۰۰۰، ۱۰۳۳-۱۰۳۴؛جنابدی، ص ۸۸۷، ۸۹۸</ref> در این دوره، حلّه بارها در معرض حملات عثمانی‌ها قرار گرفت.<ref>عزّاوی، ج ۴، ص ۱۸۸۱۹۵، ۲۰۲</ref> در [[شعبان]] ۱۰۴۵ طاعون در حلّه فراگیر شد و قربانی‌های زیادی برجای گذاشت. در ۱۰۴۸، [[سلطان مراد عثمانی]] بار دیگر به [[عراق]] حمله کرد و پس از فتح [[بغداد]]، راهی حلّه شد و چند تن از تجار آنجا را به بهانه‌های مختلف کشت.<ref>محبی، ج ۴، ص ۳۳۸؛ یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۱۸-۱۱۹</ref>
 
===قرن دوازدهم===
در ۱۱۴۶، سپاه [[نادرشاه]] حلّه را تصرف کرد و پس از برقراری صلح، سپاهیان عثمانی به حلّه بازگشتند.<ref>استرآبادی، ص ۲۰۶، ۲۱۹-۲۲۲؛عزّاوی، ج ۵، ص ۲۴۴</ref> هنگامی که در ۱۱۵۶ عثمانی‌ها صلح را زیرپا گذاشتند، نادرشاه بار دیگر حلّه را تصرف کرد و مجالس مناظره میان علمای [[اهل تسنن]] و [[شیعه|تشیع]] برگزار کرد و پس از اجرای مُفاد قرارداد صلح، شهر را ترک گفت.<ref>استرآبادی، ص ۳۸۳؛مروی، ج ۱، ص ۳۳۴-۳۳۵، ج ۳، ص ۹۸۳، ۹۸۶</ref>
 
===در قرن سیزدهم===
در ۱۲۱۶، طرفداران و پیروان [[محمد بن عبدالوهاب]]، مؤسس جریان [[وهابیت]]، تحت رهبری یکی از والیان منطقه [[ریاض]] ([[درعیه]])، به‌نام [[محمد بن سعود]] با عنوان بر چیدن بدعت‌ها و رفتارهای شرک‌آمیز به شهرهای شیعه‌نشین حمله کردند و پس از ناکامی از تصرف [[نجف]] به حلّه یورش بردند ولی چون با مقاومت شدید مردم روبه‌رو شدند، عقب‌نشینی کردند و در [[کربلا]] مردم را قتل‌عام نمودند.<ref>کرکوکلی، ص ۲۱۳-۲۱۴؛عزّاوی، ج ۶، ص ۱۳۸؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۳۱</ref> پس از آن، دولت عثمانی به کمک مردم برج و باروی شهر حلّه را بازسازی و تقویت کرد که تا اواخر جنگ جهانی اول پابرجا بود.<ref>کرکوکلی، ص ۲۱۷-۲۱۸؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۳۱ـ ۱۳۲</ref> شیروانی که در نیمه اول قرن سیزدهم به حلّه سفر کرده، شهر را دارای پنج‌هزار خانه و مردمی نیکوسرشت وصف کرده است.<ref>ص ۱۹۹</ref>
 
در ۱۲۹۷، حلّه یکی از هفت شهرستان (ولایت) استان (لواء) [[بغداد]] گردید<ref>سامی، قاموس الاعلام؛اسود، ج ۱، ص ۱۳۶</ref> و به‌تدریج توسعه و اهمیت یافت و نواحی مختلفی چون [[شوشه]]، [[مهاجرین]]، [[بَرمَلاحه]] و [[غامریه]] به آن پیوستند.<ref>عبدالجبار ناجی، ص ۲۰۵</ref>
 
===در قرن چهاردهم===
در دوران پادشاهی [[عراق]] (۱۳۰۰-۱۳۳۷ش/۱۹۲۱ـ ۱۹۵۸) که به‌دنبال شکست [[امپراتوری عثمانی]] در جنگ جهانی اول تشکیل شد، حلّه به سطح استان ارتقا یافت.<ref>یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۸۰-۱۸۲</ref>


==جمعیت==
==جمعیت==

نسخهٔ ‏۱ نوامبر ۲۰۱۶، ساعت ۱۵:۴۱

الگو:جعبه شهر عراق

حِلّه، شهری در عراق در حدود نود کیلومتری جنوب بغداد. گفته شده این شهر را سیف‌الدوله، چهارمین امیر مَزیدیان، در ۴۹۳ یا ۴۹۵ق بنا کرده است. در قرن پنجم هجری قمری به دارالعلم شیعه تبدیل شد و علما و فقهای برجسته شیعه در آن ظهور کردند. در قرن هفتم، حوزه علمیه حله پررونق‌ترین مرکز علمی شیعه و مقرّ بزرگ‌ترین علمای شیعه و محل تدریس آن‌ها بود و خاندان‌های علمی زیادی چون آل بطریق، آل نَما، آل طاووس، و آل مطهر در این شهر ظهور کردند. علمایی مانند ابن ادریس حلی، علامه حلی، محقق حلی، رضی‌الدین علی بن موسی از این شهر بوده‌اند.

آثار باستانی بسیاری مثل محل تولد حضرت ابراهیم علیه السلام، مقام جمجمه، مسجد شمس و... در این شهر واقع شده است.

جغرافیا

موقعیت جغرافیایی حله در کشور عراق
عراق
موقعیت
امامان مدفون امام علی(ع)امام حسین(ع)امام کاظم(ع)امام جواد(ع)امام هادی(ع)امام عسکری(ع)
وقایع مهم تاریخی جنگ جملجنگ صفینجنگ نهروانصلح امام حسن(ع)واقعه کربلاقیام مختارقیام توابینقیام زید بن علیجنگ ایران و عراقانتفاضه شعبانیهسقوط حکومت بعثیحمله داعش
شهرهای مذهبی کوفهنجفکربلاسامراحله
اماکن زیارتی
مراجع تقلید شیخ مرتضی انصاریمیرزای شیرازیسید محمدکاظم طباطبایی یزدیمحمدتقی شیرازیسید محسن طباطبائی حکیمسید محمد صدرسید ابوالقاسم خویی سید علی سیستانیسید محمدسعید حکیمبشیر نجفیمحمداسحاق فیاض
روحانیان سیاستمدار مهدی خالصیسید محمدباقر صدرسید مقتدی صدرسید محمدباقر حکیمسید عبدالعزیز حکیمسید عمار حکیممحمد خالصی‌زادهسید یاسین موسوی
حوزه‌های علمی حوزه علمیه نجفحوزه علمیه کربلاحوزه علمیه بغدادحوزه علمیه سامراحوزه علمیه حله
خاندان‌های شیعی خاندان ابن فراتآل ابی الجعدآل ابی الجهمآل ابی سارهآل ابی شعبهآل ابی سبرهآل ابی صفیهآل اعینآل حیان تغلبیآل یقطینآل خرسانخاندان بحرالعلومخاندان ابن نماآل بریدیآل خاقانیآل ثوابهخاندان جواهریخاندان حرزالدینخاندان حکیم
پایتخت‌ها بابل (دوران باستان) • مدائن (دوره ساسانیان) • کوفه (دوره بنی‌هاشم) • سامرا (دوره بنی‌عباس) • بغداد (دوره بنی‌عباس) • حله (دوره مزیدیان) • بغداد (پایتخت کنونی)
تشکل‌های شیعی حزب الدعوة الاسلامیةمجلس اعلای اسلامی عراقجنبش صدرجماعة العلماء فی النجف الاشرف
حکومت‌های شیعی حمدانیانمزیدیانآل بویهصفویان
مدفونان مدفونان در نجفمدفونان در کربلامدفونان در کاظمینمدفونان در بغدادمدفونان در کوفهمدفونان در سامرا
سایت‌ها سایت رسمی دولت عراقسایت حزب الدعوه

حِلّه، شهری در قسمت مرکزی عراق که گفته می‌شود سیف‌الدوله مَزْیدی در اواخر قرن پنجم آن را بنا کرد. این شهر نزدیک ویرانه‌های شهر قدیم بابل، در حدود نود کیلومتری جنوب بغداد، در مسیر مستقیم شهرهای کوفه و نجف به بغداد، و در حدود پنجاه کیلومتری مشرق شهر کربلا قرار دارد و امروزه مرکز استان بابل است.[۱]

تاریخچه

بنای نخستین

مورخان درباره تاریخ بنای حلّه اختلاف‌نظر دارند.[۲] گفته‌اند این شهر را سیف‌الدوله، چهارمین امیر مَزیدیان، در ۴۹۳ یا ۴۹۵ بنا کرد. او به امید استقلال یافتن از خلافت عباسی، از درگیری‌ها و کشمکش میان آنان و سلجوقیان بهره جست و تمام خاندان و سپاهیان و پیروانش را از محل اقامتشان در آبادی نیل، در کنار رود کوچک نیل، به جامعین در کرانه راست رود حلّه (شاخه‌ای از رود فرات) منتقل کرد. آنگاه آنجا را آباد کرد و شهر حلّه به وجود آمد.[۳] قرار گرفتن حلّه در نزدیکی رود فرات و در میانه راه تجاری بغداد ـ بصره، مجاورت آن با شهر باستانی بابل، مبدل شدنش به مرکز حکومت مَزیدیان، و قرار گرفتن آن در مسیر کاروانهای حج، به پیشرفت سریع بازرگانی آن منجر شد و به‌ویژه پس از زوال قصر ابن‌هبیره در قرن ششم اهمیت بیشتری یافت.[۴]

نام‌های دیگر

شهر حلّه به سبب موقعیتش در کنار فرات و باغ‌های زیادی که دارد به حلّه فَیحاء (خوشبو و مطبوع) نیز مشهور بوده است.[۵] نام‌های دیگر این شهر عبارت‌اند از:

  • حلّه سیفیه
  • حلّه مَزْیدیه منسوب به مؤسس آن سیف‌الدوله صدقة‌بن منصور مَزْیدی (حک : ۴۷۹-۵۰۱)[۶]
  • جامِعَین یا جامعان (دارای دو مسجدجامع).[۷] جامعین در منابع اولیه اسلامی میان دو شهر کوثی ربّا و بابل ذکر شده که تابع بغداد و حاصلخیز بوده است.[۸] مقدسی که در اواخر قرن چهارم اطلاع دقیق‌تری از تقسیمات سرزمین‌های اسلامی داده، جامعین را جزو کوفه ذکر کرده است.[۹] کرامرس، مصحح صورة‌الارض، در توضیحات بابل کهن گفته که حلّه روبه‌روی آن ساخته شده است.[۱۰]
  • حلّه با توجه به کثرت شیعیان آن، کوفه کوچک نیز نامیده می‌شد.[۱۱]
  • همچنین در نیمه دوم قرن دوازدهم نیز، به سبب اهمیت تجاری، به آن بغداد کوچک می‌گفتند.[۱۲]
  • شهرهای دیگری به نام حله

غیر از حلّه معروف، چند مکان دیگر نیز در عراق حلّه نام داشته است، از جمله حلّه بنی‌قَیلَه میان شهرهای واسط و بصره، حلّه بنی‌دُبَیس‌بن عفیف اسدی میان واسط و بصره و اهواز، و حلّه بنی‌مَراق نزدیک موصل.[۱۳]

حکومت‌ها

  • مزیدیان تا سال ۵۴۷ یا ۵۵۸ در حلّه حکومت کردند.[۱۴]
  • پس از مزیدیان، حلّه به‌تناوب تحت نفوذ حکام عباسی و سلجوقی درآمد.
  • در اواخر خلافت عباسیان، حلّه مدتی تحت نفوذ ایوبیان بود.[۱۵]
  • در دوره مغولان، اداره امور حلّه با کوفه ادغام شد و هر دو شهر زیرنظر یک کارگزار عالی‌مقام، با عنوان «صدرالاعمال الحلّیة و الکوفیة» اداره می‌شد، که او نیز تابع ولایت بغداد بود.[۱۶]
  • در قرن نهم حلّه صحنه درگیری میان حاکمان خاندان‌های قراقویونلو و آق‌قوینلو و مشعشعیان بود.[۱۷]
  • در نیمه نخست قرن دهم، حلّه به‌دست صفویان افتاد. در ۹۱۴ شاه‌اسماعیل صفوی در راه سفر به عتبات مقدسه از شهر دیدن کرد.[۱۸] حلّه تا ۹۴۱ جزو قلمروِ صفویان بود و در این زمان همراه دیگر شهرهای عراق به تصرف سلطان عثمانی، سلیمان قانونی، درآمد.[۱۹]
  • حلّه حدود یک قرن تحت سلطه دولت عثمانی بود تا اینکه در ۱۰۳۲، شاه عباس اول صفوی بر عراق چیره شد و بر حلّه همانند دیگر شهرها کارگزاری گماشت.[۲۰]
  • در ۱۲۹۷، حلّه یکی از هفت شهرستان (ولایت) استان (لواء) بغداد گردید[۲۱] و به‌تدریج توسعه و اهمیت یافت و نواحی مختلفی چون شوشه، مهاجرین، بَرمَلاحه و غامریه به آن پیوستند.[۲۲]
  • در دوران پادشاهی عراق (۱۳۰۰-۱۳۳۷ش/۱۹۲۱ـ ۱۹۵۸)، حلّه به سطح استان ارتقا یافت.[۲۳]

جمعیت

جمعیت حلّه در ۱۲۹۹ بالغ بر پانزده هزار نفر بود،[۲۴] چهل سال بعد (۱۳۳۹) به سی هزار تن رسید و حدود پنجاه سال بعد از آن (۱۳۰۵/۱۳۴۴ش) بالغ بر ۸۴۰۰۰ تن شد که حدود ۱۸٪ جمعیت استان بابل را تشکیل می‌داد.[۲۵] پس از آن، جمعیت شهر رشد بسیار یافت و در ۱۳۶۶ش با جمعیت حومه به حدود ۲۶۹۰۰۰ تن و در ۱۳۷۰ش به ۲۷۹۰۰۰ تن (هشتمین شهر پرجمعیت عراق) رسید.[۲۶]

حلّه شهری شیعه نشین

شهر حلّه از گذشته تاکنون مورد توجه سیاحان مسلمان و اروپایی بوده است.[۲۷] امروزه این شهر که بیش از دو قرن مهم‌ترین حوزه علمی و شیعی بوده، آرامگاه بسیاری از فقها و دانشمندان شیعی است و جایگاه ویژه‌ای نزد شیعیان دارد.

این شهر که در قرن پنجم دارالعلم شیعه گردید و بزرگ‌ترین علما و فقهای شیعه در آن ظهور کردند،[۲۸] در قرن هفتم به جای نجف، پررونق‌ترین حوزه علمیه و مقرّ بزرگ‌ترین علمای شیعه و محل تدریس آن‌ها بود [۲۹] و خاندان‌های علمی زیادی چون آل‌بطریق، آل‌نَما، آل طاووس، آل‌مطهر در این شهر ظهور کردند که در منابع قدیم و جدید بسیاری به آن‌ها اشاره شده است.[۳۰]

فقها، ادبا، شعرا و علمای حلّه

از فقها، ادبا، شعرا و علمای حلّه می‌توان از این‌ها نام برد:

  1. ابن ادریس حلی، فقیه قرن ششم.
  2. نجم‌الدین جعفربن حسن، فقیه بزرگ شیعه در قرن هفتم، معروف به محقق حلی.
  3. رضی‌الدین علی‌بن موسی معروف به سید بن طاووس، از علمای شیعه در قرن هفتم.
  4. جمال‌الدین احمد علوی حسنی، از مشاهیر فقهای شیعه در قرن هفتم.
  5. حسن‌بن یوسف‌بن مطهر حلّی، فقیه بزرگ شیعه در قرن‌های هفتم و هشتم، معروف به علامه حلّی.
  6. حسن بن سلیمان حلی، عالم و محدّث قرن نهم.
  7. تاج‌الدین حسن‌بن راشد حلّی، شاعر و دانشمند قرن نهم.
  8. حسون حلّی، شاعر قرن سیزدهم.
  9. جعفر حلّی و عبدالحسین‌بن قاسم حلّی، هر دو از ادبا و شعرای قرن چهاردهم [۳۱] .

آثار باستانی، تاریخی و مذهبی حله

در حلّه و اطرافش آثار باستانی، تاریخی و مذهبی زیادی به‌چشم می‌خورد، از جمله شهر باستانی و مشهور بابل، عبادتکده کهن بورسیپّا مشهور به بِرْس یا برس نمرود، آبادی بَرمَلاحه (کفِل فعلی) که در آنجا قبر ذی‌الکفل یا حزقیل نبی و قبر باروخ استاد حزقیل و چند تن از مشاهیر بنی‌اسرائیل وجود دارد،[۳۲] و آبادی بُرْص که گویند محل تولد حضرت ابراهیم خلیل(ع) بوده است.[۳۳] همچنین مواضع و تپه‌های باستانی دیگری در اطراف شهر دیده می‌شود.[۳۴]

در گذشته، در کنار آثار باستانی، مشاهد و مراقد و مقام‌های تاریخی و اسلامی نیز در حلّه و اطراف آن دیده می‌شد، مانند مقام جُمْجُمه که بنابر روایت‌های مختلف با حضرت علی(ع) یا حضرت عیسی‌بن مریم(ع) سخن گفته است [۳۵]، مقام و مسجد مشهور شمس که گویند در آنجا خورشید به امر الهی برای حضرت علی(ع) و به روایتی برای حزقیل‌نبی یا یوشع‌بن نون برای مدتی کوتاه غروب نکرده است، مقام امیرالمؤمنین و امام صادق(ع)، مقام صاحب‌الزمان، مقام حضرت عقیل، مقام حمزة‌بن کاظم و مقام قاسم‌بن موسی‌الکاظم(ع) و مرقد ده‌ها دانشمند و فقیه نامور شیعی.[۳۶]

پانویس

الگوی پانویس غیرفعال شده است. لطفا از الگوی پانوشت استفاده شود

منابع

  • آقااحمد کرمانشاهی، مرآت الاحوال جهان‌نما: سفرنامه، قم ۱۳۷۳ش.
  • محمود شکری آلوسی، «مدینة الحلة فی اخبار بغداد و ما جاورها من البلاد»، چاپ صباح محمود حلی، المورد، ج ۴، ش ۱ (ربیع ۱۳۹۵).
  • ابن‌اثیر، الكامل فى‌التاريخ، بيروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶، چاپ افست ۱۳۹۹ـ۱۴۰۲/ ۱۹۷۹ـ۱۹۸۲.
  • ابن‌بطوطه، رحلة ابن‌بطوطة، چاپ محمد عبدالمنعم عریان، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
  • ابن‌جبیر، رحلة ابن‌جبیر، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
  • ابن‌حجر عسقلانی، إنباء الغمر بأبناء العمر، حیدرآباد، دکن ۱۳۸۷-۱۳۹۶/ ۱۹۶۷-۱۹۷۶.
  • ابن‌حوقل، كتاب صورة‌الارض، چاپ كرامرس، ليدن ۱۹۳۸ـ۱۹۳۹، ۲ج، چاپ افست ۱۹۶۷.
  • ابن‌صیرفی، نزهة‌النفوس و الأبدان فی تواریخ الزمان، چاپ حسن حبشی، ج ۱، (قاهره) ۱۹۷۰.
  • ابن‌عنبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابی‌طالب، چاپ مهدی رجایی، قم ۱۳۸۳ش.
  • ابن‌منظور، لسان‌العرب، چاپ على شيرى، بيروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
  • اسماعیل‌بن علی ابوالفداء، کتاب تقویم‌البلدان، چاپ رنو و دسلان، پاریس ۱۸۴۰.
  • محمدمهدی‌بن محمدنصیر استرآبادی، جهانگشای نادری، چاپ عبداللّه انوار، تهران ۱۳۴۱ش.
  • اسکندرمنشی، تاريخ عالم‌آراى عباسى، تهران ۱۳۳۵ش، ۳ج در ۲ مجلد، ۱۳۴۳ش.
  • عبدالرزاق محمد اسود، موسوعة‌العراق السیاسیة، بیروت ۱۹۸۶.
  • اصطخری، ابراهيم‌بن محمد، كتاب مسالك‌الممالك، چاپ دخويه، ليدن ۱۸۷۰، چاپ افست ۱۹۲۷، ۱۹۶۷.
  • حسن امین، دائرة‌المعارف الاسلامیة الشیعیة، بیروت ۱۴۲۲-۱۴۲۳/ ۲۰۰۱-۲۰۰۲.
  • یوسف‌بن احمد بحرانی، لؤلؤة‌البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم، بی‌تا.
  • میرزابیگ‌بن حسن جنابدی، روضة‌الصفویه، چاپ غلامرضا طباطبایی‌مجد، تهران ۱۳۷۸ش.
  • حدودالعالم من‌المشرق الى‌المغرب، چاپ منوچهر ستوده، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۴۰ش، ۱۳۶۲ش.
  • محمد بن حسن حرّعاملی، امل‌الآمل، چاپ احمد حسینی، بغداد ?( ۱۳۸۵)، چاپ افست قم ۱۳۶۲ش.
  • احمدعلی مجید حلّی، تاریخ مقام صاحب‌العصر و الزمان علیه‌السلام فی الملة، قم ۱۴۲۶.
  • هبة‌اللّه‌بن ناصر حلّی، کتاب المناقب المزیدیة فی اخبارالملوک الأسدیة، چاپ صالح موسی درادکه و محمدعبدالقادر خریسات، عَمّان، ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
  • یوسف حلّی، تاریخ الحلة، نجف ۱۳۸۵/۱۹۶۵، چاپ افست قم ۱۳۷۲ش.
  • مستوفی، حمدالله، كتاب نزهة‌القلوب، چاپ گى‌لسترنج، ليدن ۱۹۱۵، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ش.
  • خواندمیر، غياث‌الدين‌بن همام‌الدين، تاريخ حبيب‌السير فى اخبار افراد البشر، چاپ محمد دبيرسياقى، تهران ۱۳۳۳ش، ۴ج، چاپ افست ۱۳۵۳ش، ۱۳۶۲ش.
  • خوانساری، محمدباقربن زين‌العابدين، روضات‌الجنات فى احوال‌العلماء والسادات، چاپ اسدالله اسماعيليان، قم ۱۳۹۰ـ۱۳۹۲.
  • پیترو دلاواله، سفرنامهٔ پیترو دلاواله، ترجمه محمود بهفروزی، تهران ۱۳۸۰ش.
  • محمد بن ابی‌طالب دمشقی، کتاب نخبة‌الدهر فی عجائب البَرّ و البحر، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
  • خضر دوری، «نظرات حول ملاحظات الدکتور جورج مقدسی عن الحلة و بنی‌مزید»، آداب الرافدین، ش ۵ (جمادی‌الاولی ۱۳۹۴).
  • ژان پل راشل دیولافوا، سفرنامه مادام دیولافوا: ایران و کلده، ترجمه و نگارش علیمحمد فره‌وشی، تهران ۱۳۶۱ش.
  • خضربن محمد رازی حبلرودی، التوضیح الانور بالحجج الواردة لدفع شبه الاعور، چاپ شمس‌الدین‌بن خالد سامی، قاموس الاعلام، چاپ مهران، استانبول ۱۳۰۶۱۳۱۶/ ۱۸۸۹-۱۸۹۸.
  • سبط ابن‌جوزی، مرآة‌الزمان فی تاریخ الاعیان، ج ۸، حیدرآباد، دکن ۱۹۵۱-۱۹۵۲.
  • شرف‌الدین علی یزدی، ظفرنامه: تاریخ عمومی مفصل ایران در دوره تیموریان، چاپ محمد عباسی، تهران ۱۳۳۶ش؛
  • نوراللّه‌بن شریف‌الدین شوشتری، مجالس المؤمنین، تهران ۱۳۵۴ش.
  • زین‌العابدین‌بن اسکندر شیروانی، حدائق‌السیاحة، تهران ۱۳۴۸ش.
  • صالح احمدعلی، معالم العراق العمرانیة: دراسة فی المعالم الجغرافیة و السکانیة مستندة علی المصادر الادبیة، بغداد ۱۹۸۹.
  • صباح محمود محمد، مدینة الحلة الکبری: وظائف‌ها و علاقات‌ها الاقلیمیة، بغداد ۱۹۷۴.
  • صفدی، خليل‌بن ايبك، كتاب‌الوافى بالوفيات، ويسبادن ۱۹۶۲ـ۲۰۰۹.
  • عبدالجبار ناجی، دراسات فی تاریخ المدن العربیة الاسلامیة، بیروت ۲۰۰۱.
  • عباس عزّاوی، تاریخ العراق بین احتلالین، بغداد ۱۳۵۳۱۳۷۶/ ۱۹۳۵۱۹۵۶، چاپ افست قم ۱۳۶۹ش.
  • محمد بن محمد عمادالدین کاتب، خریدة القصر و جریدة العصر، ج ۱، قسم شعراء العراق، جزء۴، چاپ محمد بهجة اثری، (بغداد )۱۹۷۳.
  • عماد عبدالسلام رئوف، الاسر الحاکمة و رجال الادارة و القضاء فی العراق فی العهود المتأخرة: ۶۵۶-۱۳۳۷ه / ۱۲۵۸ـ ۱۹۱۸، (بغداد ۱۹۹۲).
  • عبداللّه‌بن فتح‌اللّه غیاثی، التاریخ الغیاثی: الفصل الخامس من سنة ۶۵۶-۸۹۱ه / ۱۲۵۸۱۴۸۶م، چاپ طارق نافع حمدانی، بغداد ۱۹۷۵.
  • فاطمه محمد محجوب، الموسوعة الذهبیة للعلوم الاسلامیة، ج ۱۴، قاهره : دارالغد العربی، بی‌تا.
  • فریال مصطفی و رضیه عبدالامیر، «التراث العماری لمدینة الحلة»، سومر، ج ۴۵، ش ۱ و ۲ (۱۹۸۷-۱۹۸۸).
  • کتاب الحوادث، و هو الکتاب المسمّی وهمآ بالحوادث الجامعة و التجارب النافعة، منسوب به ابن‌فُوَطی، چاپ بشار عواد معروف و عماد عبدالسلام رؤوف، بیروت: دارالغرب الاسلامی، ۱۹۹۷.
  • رسول کرکوکلی، دوحة الوزراء فی تاریخ وقائع بغداد الزوراء، نقله عن الترکیة موسی کاظم نورس، قم ۱۳۷۲ش؛
  • مجلسی، محمدباقربن محمدتقى، بحارالانوار، بيروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • محمدامین‌بن فضل‌اللّه محبی، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، بیروت: دارصادر، بی‌تا.
  • محمدکاظم مروی، عالم‌آرای نادری، چاپ محمدامین ریاحی، تهران ۱۳۶۴ش.
  • مقدسی، محمدبن احمد، كتاب احسن‌التقاسيم فى معرفة‌الاقاليم، چاپ دخويه، ليدن ۱۸۷۷، چاپ افست ۱۹۶۷.
  • الموسوعة العربیة المیسرة، بیروت: دارالجیل، ۲۰۰۱.
  • نقشه عمومی خاورمیانه، مقیاس ۰، ۷۵۰،۱:۳، تهران: گیتاشناسی، ۱۳۸۲ش.
  • هارون وهومن، عراق از دید سیاحان و جهانگردان، تهران ۱۳۸۳ش.
  • علی‌بن ابی‌بکر هروی، کتاب الاشارات الی معرفة الزیارات، چاپ ژانین سوردل ـ تومین، دمشق ۱۹۵۳.
  • یاقوت حموی، کتاب المشترک وضعا و المفترق صقعا، چاپ فردیناند ووستنفلد، گوتینگن ۱۸۴۶، چاپ افست بغداد، بی‌تا.
  • یاقوت حموی، کتاب معجم البلدان، چاپ فردیناند ووستنفلد، لایپزیگ ۱۸۶۶-۱۸۷۳، چاپ افست تهران ۱۹۶۵.
  • محمدعلی یعقوبی نجفی، البابلیات، (نجف ۱۳۷۰ )ـ۱۳۷۴، چاپ افست قم، بی‌تا.
  • Guy LeStrange, The lands of the Eastern Caliphate, Cambridge 1930;
  • The Times comprehensive atlas of the world, London: Times Books, 2005.

پیوند به بیرون

  1. نقشه عمومی خاورمیانه؛ فاطمه محمد محجوب، ذیل مادّه
  2. دوُری، ص ۱۷۷
  3. یاقوت حموی،المشترک وضعا و المفترق صقعا،؛لسترنج، ص ۷۱-۷۲
  4. لسترنج، ص ۷۱؛عبدالجبار ناجی، ص ۲۰۴-۲۰۵
  5. امین، ج ۱۱، ص ۱۵۶؛ فریال مصطفی و رضیه عبدالامیر، ص ۱۶۶
  6. عمادالدین کاتب، ج ۱، قسم شعراءالعراق، جزء۴، ص ۱۵۳
  7. حدودالعالم، ص ۱۵۴؛ یاقوت حموی، معجم البلدان؛ ابوالفداء، ص ۲۹۹
  8. اصطخری، ص ۸۵ـ ۸۶؛ابن‌حوقل، ص ۲۴۴-۲۴۵
  9. ص ۵۳، ۱۱۴
  10. ابن‌حوقل، ص ۲۴۵
  11. دمشقی، ص۲۵۰
  12. صباح محمود محمد، ص ۳۵
  13. یاقوت حموی، المشترک وضعا و المفترق صقعا، ص۱۴۳
  14. صفدی، ج ۲۱، ص ۱۰۲؛دوری، ص ۱۷۷؛یعقوبی نجفی، ج ۱، جزء۱، ص ۶
  15. الحوادث، ص ۱۰۶، ۳۱۹، ۴۶۹
  16. عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۱
  17. عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۶۲۸۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۰۰۱۱۲
  18. خواندمیر، ج ۳، ص ۴۹۴-۴۹۵؛اسکندر منشی، ج ۱، ص ۵۸؛عزّاوی، ج ۳، ص ۳۴۱-۳۴۲
  19. عزّاوی، ج ۴، ص ۱۴، ۲۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۱۴
  20. اسکندر منشی، ج ۳، ص ۹۹۸-۱۰۰۰، ۱۰۳۳-۱۰۳۴؛جنابدی، ص ۸۸۷، ۸۹۸
  21. سامی، قاموس الاعلام؛اسود، ج ۱، ص ۱۳۶
  22. عبدالجبار ناجی، ص ۲۰۵
  23. یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۸۰-۱۸۲
  24. دیولافوا، ص ۶۴۱
  25. صباح محمود محمد، ص ۳۶، ۴۶
  26. امین، ج ۱۱، ص ۱۵۸؛ وهومن، ج ۱، ص ۸۱۱
  27. وهومن، ج ۱، ص ۸۱۲-۸۲۸
  28. احمد کرمانشاهی، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۲؛امین، ج۱۱، ص۱۵۶
  29. امین، ج ۱۱، ص ۱۵۷
  30. بحرانی، ص ۲۳۵۲۳۷؛خوانساری، ج ۴، ص ۳۲۵-۳۳۹، ج ۶، ص۳۳۰ـ ۳۳۹، امین، ج ۱۱، ص ۱۵۷، ۱۷۷-۱۷۸
  31. بحرانی، ص ۲۲۷-۲۳۵، ۲۷۶-۲۸۰؛خوانساری، ج ۲، ص ۱۸۲-۱۹۱، ج ۶، ص ۲۷۴-۲۹۰؛امین، ج ۱۱، ص ۱۷۸-۱۸۵
  32. هروی، ص ۷۶؛صالح احمدعلی، ص ۴۷
  33. ابن‌بطوطه، ج ۱، ص ۱۱۷
  34. هومن، ج ۱، ص ۸۱۲
  35. دلاواله، ج ۱، ص ۴۰۴
  36. هروی؛وهومن؛صالح احمدعلی،