پرش به محتوا

حله (شهر): تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱٬۷۰۴ بایت حذف‌شده ،  ‏۱ نوامبر ۲۰۱۶
جز
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶: خط ۵۶:
غیر از حلّه معروف، چند مکان دیگر نیز در [[عراق]] حلّه نام داشته است، از جمله '''حلّه بنی‌قَیلَه''' میان شهرهای [[واسط]] و [[بصره]]، '''حلّه بنی‌دُبَیس‌بن عفیف''' اسدی میان [[واسط]] و [[بصره]] و [[اهواز]]، و '''حلّه بنی‌مَراق''' نزدیک [[موصل]].<ref>یاقوت حموی، المشترک وضعا و المفترق صقعا، ص۱۴۳</ref>
غیر از حلّه معروف، چند مکان دیگر نیز در [[عراق]] حلّه نام داشته است، از جمله '''حلّه بنی‌قَیلَه''' میان شهرهای [[واسط]] و [[بصره]]، '''حلّه بنی‌دُبَیس‌بن عفیف''' اسدی میان [[واسط]] و [[بصره]] و [[اهواز]]، و '''حلّه بنی‌مَراق''' نزدیک [[موصل]].<ref>یاقوت حموی، المشترک وضعا و المفترق صقعا، ص۱۴۳</ref>


===قرن ششم===
==حکومت‌ها==
در ۵۰۱، [[سیف‌الدوله]] به ابودُلَف [[سرخاب‌بن کیخسرو دیلمی]] (حاکم [[ساوه]])، که مورد خشم سلطان[[محمد بن ملکشاه سلجوقی]] قرار گرفته بود، پناه داد و حاضر نشد وی را تسلیم کند. سلطان سلجوقی به حلّه لشکر کشید و [[سیف‌الدوله]] در مصاف با سپاه سلجوقی کشته شد.<ref>هبة‌اللّه‌بن ناصر حلّی، ج ۱، ص ۲۲؛عمادالدین کاتب، ج ۱، ابن‌اثیر، ج۱۰، ص۴۴۰-۴۴۹</ref> در ۵۰۲، سلطان سلجوقی حکومت بخشی از شهر حلّه را به [[سعیدبن حُمَید عمری خفاجی]]، سپهسالار لشکر سیف‌الدوله، سپرد و بخشهای دیگر آن را به صورت تیول به قبایل [[کرد]] واگذار کرد <ref>ابن‌اثیر، ج۱۰، ص ۴۷۱؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۳۱-۳۲</ref>. در ۵۱۲، دبیس‌بن صدقه به فرمان سلطان محمود سلجوقی، حاکم حلّه شد.<ref>ابن‌اثیر، ج۱۰، ص ۵۳۳</ref>
*مزیدیان تا سال ۵۴۷ یا ۵۵۸ در حلّه حکومت کردند.<ref>صفدی، ج ۲۱، ص ۱۰۲؛دوری، ص ۱۷۷؛یعقوبی نجفی، ج ۱، جزء۱، ص ۶</ref>
 
*پس از مزیدیان، حلّه به‌تناوب تحت نفوذ حکام عباسی و سلجوقی درآمد.
در ۵۱۷، [[مسترشد باللّه]]، خلیفه عباسی، به جنگ [[دبیس]] رفت و او را شکست داد و حلّه را تصرف کرد.<ref>ابن‌اثیر، ج ۱۰، ص ۵۶۵-۵۶۶، ۵۹۸-۶۰۰، ۶۰۷-۶۱۰؛سبط ابن‌جوزی، ج ۸، قسم ۱، ص ۸۹-۹۱، ۱۰۹-۱۱۰</ref> [[دبیس]] متواری شد و در ۵۲۹ در [[آذربایجان (منطقه)|آذربایجان]]، به دستور سلطان [[مسعودبن محمد سلجوقی]] کشته شد.<ref>ابن‌اثیر، ج۱۰، ص ۶۷۹، ج ۱۱، ص۳۰؛سبط ابن‌جوزی، ج ۸، قسم ۱، ص ۱۵۲</ref> وقتی خبر قتل دبیس به حلّه رسید، سپاهیان و هواداران [[مزیدیان]]، صدقه پسر چهارده ساله او را به حکومت برگزیدند و مزیدیان تا ۵۴۷ یا ۵۵۸ در حلّه حکومت کردند.<ref>صفدی، ج ۲۱، ص ۱۰۲؛دوری، ص ۱۷۷؛یعقوبی نجفی، ج ۱، جزء۱، ص ۶</ref>
*در اواخر [[خلافت عباسیان]]، حلّه مدتی تحت نفوذ [[ایوبیان]] بود.<ref>الحوادث، ص ۱۰۶، ۳۱۹، ۴۶۹</ref>
 
*در دوره [[مغول|مغولان]]، اداره امور حلّه با [[کوفه]] ادغام شد و هر دو شهر زیرنظر یک کارگزار عالی‌مقام، با عنوان «صدرالاعمال الحلّیة و الکوفیة» اداره می‌شد، که او نیز تابع ولایت [[بغداد]] بود.<ref>عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۱</ref>
پس از مزیدیان، حلّه به‌تناوب تحت نفوذ حکام عباسی و سلجوقی درآمد.<ref>ابن‌اثیر، ج ۱۱، ص ۱۶۲، ۲۱۳، ۲۷۶-۲۷۷</ref> در دوره حکومت [[عباسیان]]، حلّه شهری آباد بود و شهرهای اطراف آن تقریبآ به هم پیوسته بودند.<ref>سامی، ذیل مادّه</ref> در ۵۷۰، [[قطب‌الدین قیماز]]، که بر [[خلفای عباسی]] شورش کرده بود، برای مدتی کوتاه بر حلّه حکومت کرد. در ۵۷۱، امیر ابوالمکارم مجدالدین [[ابوسعید طاشتکین]] مستنجدی به مدت سیزده سال بر این شهر حکومت راند.<ref>ابن‌اثیر، ج ۱۱، ص۴۲۴ـ ۴۲۵؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص۵۱-۵۲</ref> در قرن ششم به نوشته [[ابن‌جبیر]]،<ref>ص۱۸۹</ref> رود حلّه شهر را به دو قسمت تقسیم می‌کرد. بخش شرقی و غربی شهر با پل شناور عظیمی متشکل از مجموعه‌ای از قایق‌های متصل به‌هم که با زنجیرهای محکمی به خشکی متصل بودند، به‌یکدیگر مرتبط می‌شدند. او شهر را آباد و بزرگ، با آب و هوای خوش و دارای بازارهای پررونق و باغ‌های میوه و خرمای فراوان و برج و باروی خاکی وصف می‌کند.
*در قرن نهم حلّه صحنه درگیری میان حاکمان خاندان‌های [[قراقويونلوها|قراقویونلو]] و [[آق‌قوینلو]] و [[مشعشعیان]] بود.<ref>عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۶۲۸۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۰۰۱۱۲</ref>
 
*در نیمه نخست قرن دهم، حلّه به‌دست [[صفویه|صفویان]] افتاد. در ۹۱۴ [[شاه اسماعیل صفوی|شاه‌اسماعیل صفوی]] در راه سفر به [[عتبات عالیات|عتبات مقدسه]] از شهر دیدن کرد.<ref>خواندمیر، ج ۳، ص ۴۹۴-۴۹۵؛اسکندر منشی، ج ۱، ص ۵۸؛عزّاوی، ج ۳، ص ۳۴۱-۳۴۲</ref> حلّه تا ۹۴۱ جزو قلمروِ صفویان بود و در این زمان همراه دیگر شهرهای عراق به تصرف سلطان عثمانی، [[سلیمان قانونی]]، درآمد.<ref>عزّاوی، ج ۴، ص ۱۴، ۲۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۱۴</ref>
در اواخر [[خلافت عباسیان]]، حلّه مدتی تحت نفوذ [[ایوبیان]] بود. در همین دوره، عمادالدین [[زکریای قزوینی]] (متوفی ۶۸۲)، مؤلف [[آثار البلاد و اخبار العباد، و عجائب المخلوقات]]، مدتی [[قاضی]] حلّه شد.<ref>الحوادث، ص ۱۰۶، ۳۱۹، ۴۶۹</ref>
*حلّه حدود یک قرن تحت سلطه دولت عثمانی بود تا اینکه در ۱۰۳۲، [[شاه عباس اول]] صفوی بر [[عراق]] چیره شد و بر حلّه همانند دیگر شهرها کارگزاری گماشت.<ref>اسکندر منشی، ج ۳، ص ۹۹۸-۱۰۰۰، ۱۰۳۳-۱۰۳۴؛جنابدی، ص ۸۸۷، ۸۹۸</ref>
 
*در ۱۲۹۷، حلّه یکی از هفت شهرستان (ولایت) استان (لواء) [[بغداد]] گردید<ref>سامی، قاموس الاعلام؛اسود، ج ۱، ص ۱۳۶</ref> و به‌تدریج توسعه و اهمیت یافت و نواحی مختلفی چون [[شوشه]]، [[مهاجرین]]، [[بَرمَلاحه]] و [[غامریه]] به آن پیوستند.<ref>عبدالجبار ناجی، ص ۲۰۵</ref>
===قرن هفتم===
*در دوران پادشاهی [[عراق]] (۱۳۰۰-۱۳۳۷ش/۱۹۲۱ـ ۱۹۵۸)، حلّه به سطح استان ارتقا یافت.<ref>یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۸۰-۱۸۲</ref>
شهر حلّه در ۶۵۳ و ۶۵۴ از طغیان رود [[فرات]] آسیب فراوان دید.<ref>الحوادث، ص۳۲۰، ۳۳۵</ref> در دوره [[مغول|مغولان]]، اداره امور حلّه با [[کوفه]] ادغام شد و هر دو شهر زیرنظر یک کارگزار عالی‌مقام، با عنوان «صدرالاعمال الحلّیة و الکوفیة» اداره می‌شد، که او نیز تابع ولایت [[بغداد]] بود.<ref>عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۱</ref>
 
در ۶۸۵، بار دیگر [[فرات]] طغیان کرد و آسیب فراوانی به شهر وارد شد.<ref>الحوادث، ص ۴۸۵</ref> در ۶۹۸، سلطان [[ایلخانان]] [[محمود غازان]] از حلّه دیدن کرد و اموال زیادی میان مردم شهر پخش کرد و دستور داد آبراهه‌ای منشعب از [[فرات]] در شمال حلّه تا مرقد [[حسین (ع)|امام حسین(ع)]] در [[کربلا]] حفر شود که به نهر غازانی معروف شد.<ref>الحوادث، ص ۵۳۸؛امین، ج ۱۱، ص ۱۹۱</ref>
 
===قرن هشتم===
در ۷۱۲، در دوران فرمانروایی [[اولجایتو|سلطان محمد خدابنده]]، که به [[شیعه|تشیع]] گرویده بود، حکومت حلّه به صورت تیول به [[امیر مُهَنّا بن‌عیسی]] از [[آل‌فضل]] واگذار شد. او نیز پسرش سلیمان را به نیابت خود برگزید و این خاندان تا ۷۳۶ در حلّه حکومت کردند.<ref>عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۲</ref>
 
در ۷۳۹، شیخ‌حسن بزرگ جلایری پس از تصرف [[عراق]]، با سپاه انبوهی به حلّه لشکر کشید و آنجا را نیز فتح کرد.<ref>ابن‌بطوطه، ج ۱، ص۲۳-۰؛ابن‌عنبه، ص۱۸۰-۱۸۱</ref> در دوران فرمانروایی [[شیخ‌حسن جلایری]]، حلّه آرامش یافت و علما به این شهر رفت‌وآمد کردند.<ref>امین، ج ۱۱، ص ۲۰۳</ref>
[[ابن‌بطوطه]] که در همین دوران (سال ۷۲۵) از حلّه دیدن کرده، آن را شهری با خانه‌های آباد و آکنده از نخل و دارای پلی قایقی و تأسیسات رفاهی و کارگاه‌ها و بازارهای پررونق وصف کرده است. به نوشته وی همه اهالی [[شیعه]] دوازده امامی بودند و در آنجا مسجدی بوده به نام «مشهد صاحب‌الزمان» که مردم اعتقاد داشتند [[امام زمان(عج)]] وارد این مسجد شده و در آنجا غایب گردیده است و سپس ظهور خواهد کرد. به گزارش او، مردم هر روز با تشریفاتی خاص در آستانه این مکان از امام منتظر درخواست ظهور می‌کنند. وی بار دیگر، در بازگشت از هند وارد حلّه شده و یادآوری کرده که این همان شهری است که مشهد صاحب‌الزمان در آن قرار دارد.
 
آنگاه اشاره کرده که در همان سال‌ها والی غیرشیعی آنجا مردم را از انجام مراسم خاص خود بازداشته و در اندک زمانی پس از این ممانعت درگذشته است. این حادثه موجب شده است که [[شیعه|شیعیان]] قوت گیرند و آن مراسم همچنان ادامه یابد.<ref>ج ۲، ص ۶۶۲</ref> گفتنی است که این مکان با نام مقام صاحب‌الزمان نیز ذکر شده و هر چند اطلاعی از زمان بنای آن در دست نیست، اما گزارش‌های متعددی از رونق آن به عنوان مرکز عبادت و نیز وجود مدرسه‌ای دینی در کنار آن در اختیار است. بنابر قدیم‌ترین گزارش، [[ابن نما|ابن‌نمای حلّی]] در سال ۶۳۶ مراکز درسی را که در کنار این مکان بود نوسازی کرد و شماری از فقها را در آنجا اسکان داد.<ref>احمدعلی مجید حلّی، ص ۲۶</ref> با این حال، گزارش [[ابن‌بطوطه]] از مراسم روزانه مردم در منابع دیگر نیامده است و به نظر می‌رسد از رفتارهای عوام بوده باشد.<ref>رازی حبلرودی، ص ۵۱۶-۵۱۷</ref> با وجود حمله مغول، حلّه همچنان در قرن هشتم پا برجا بود.<ref>حمداللّه مستوفی، ص ۴۰</ref>
 
وقتی سپاه [[تیمور]] در ۷۹۵ نزدیک [[بغداد]] رسید، سلطان [[احمدبن اویس‌بن شیخ‌حسن جلایری]] به حلّه گریخت. سپاهیان تیمور به سرکردگی فرزندش، [[میرانشاه]]، به تعقیب او پرداختند و حلّه را تصرف کردند.<ref>ابن‌حجر عسقلانی، ج ۳، ص ۱۵۷؛شرف‌الدین علی یزدی، ج ۲، ص ۲۷-۷؛ابن‌صیرفی، ج ۱، ص ۳۶۶</ref> در دهه نخست قرن نهم، حکومت حلّه چند بار میان کارگزاران [[خاندان تیموری]] و [[خاندان جلایری|جلایری]] دست به دست شد.<ref>غیاثی، ص ۲۰۴؛عماد عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۶</ref>
 
===قرن نهم===
در قرن نهم نیز حلّه صحنه درگیری میان حاکمان خاندان‌های [[قراقويونلوها|قراقویونلو]] و [[آق‌قوینلو]] و [[مشعشعیان]] بود.<ref>عبدالسلام رئوف، ص ۲۸۶۲۸۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۰۰۱۱۲</ref>
 
===قرن دهم===
در نیمه نخست قرن دهم، حلّه به‌دست [[صفویه|صفویان]] افتاد. در ۹۱۴ [[شاه اسماعیل صفوی|شاه‌اسماعیل صفوی]] در راه سفر به [[عتبات عالیات|عتبات مقدسه]] از شهر دیدن کرد.<ref>خواندمیر، ج ۳، ص ۴۹۴-۴۹۵؛اسکندر منشی، ج ۱، ص ۵۸؛عزّاوی، ج ۳، ص ۳۴۱-۳۴۲</ref> حلّه تا ۹۴۱ جزو قلمروِ صفویان بود و در این زمان همراه دیگر شهرهای عراق به تصرف سلطان عثمانی، [[سلیمان قانونی]]، درآمد.<ref>عزّاوی، ج ۴، ص ۱۴، ۲۹؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۱۴</ref>
 
===قرن یازدهم===
حلّه حدود یک قرن تحت سلطه دولت عثمانی بود تا اینکه در ۱۰۳۲، [[شاه عباس اول]] صفوی بر [[عراق]] چیره شد و بر حلّه همانند دیگر شهرها کارگزاری گماشت.<ref>اسکندر منشی، ج ۳، ص ۹۹۸-۱۰۰۰، ۱۰۳۳-۱۰۳۴؛جنابدی، ص ۸۸۷، ۸۹۸</ref> در این دوره، حلّه بارها در معرض حملات عثمانی‌ها قرار گرفت.<ref>عزّاوی، ج ۴، ص ۱۸۸۱۹۵، ۲۰۲</ref> در [[شعبان]] ۱۰۴۵ طاعون در حلّه فراگیر شد و قربانی‌های زیادی برجای گذاشت. در ۱۰۴۸، [[سلطان مراد عثمانی]] بار دیگر به [[عراق]] حمله کرد و پس از فتح [[بغداد]]، راهی حلّه شد و چند تن از تجار آنجا را به بهانه‌های مختلف کشت.<ref>محبی، ج ۴، ص ۳۳۸؛ یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۱۸-۱۱۹</ref>
 
===قرن دوازدهم===
در ۱۱۴۶، سپاه [[نادرشاه]] حلّه را تصرف کرد و پس از برقراری صلح، سپاهیان عثمانی به حلّه بازگشتند.<ref>استرآبادی، ص ۲۰۶، ۲۱۹-۲۲۲؛عزّاوی، ج ۵، ص ۲۴۴</ref> هنگامی که در ۱۱۵۶ عثمانی‌ها صلح را زیرپا گذاشتند، نادرشاه بار دیگر حلّه را تصرف کرد و مجالس مناظره میان علمای [[اهل تسنن]] و [[شیعه|تشیع]] برگزار کرد و پس از اجرای مُفاد قرارداد صلح، شهر را ترک گفت.<ref>استرآبادی، ص ۳۸۳؛مروی، ج ۱، ص ۳۳۴-۳۳۵، ج ۳، ص ۹۸۳، ۹۸۶</ref>
 
===در قرن سیزدهم===
در ۱۲۱۶، طرفداران و پیروان [[محمد بن عبدالوهاب]]، مؤسس جریان [[وهابیت]]، تحت رهبری یکی از والیان منطقه [[ریاض]] ([[درعیه]])، به‌نام [[محمد بن سعود]] با عنوان بر چیدن بدعت‌ها و رفتارهای شرک‌آمیز به شهرهای شیعه‌نشین حمله کردند و پس از ناکامی از تصرف [[نجف]] به حلّه یورش بردند ولی چون با مقاومت شدید مردم روبه‌رو شدند، عقب‌نشینی کردند و در [[کربلا]] مردم را قتل‌عام نمودند.<ref>کرکوکلی، ص ۲۱۳-۲۱۴؛عزّاوی، ج ۶، ص ۱۳۸؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۳۱</ref> پس از آن، دولت عثمانی به کمک مردم برج و باروی شهر حلّه را بازسازی و تقویت کرد که تا اواخر جنگ جهانی اول پابرجا بود.<ref>کرکوکلی، ص ۲۱۷-۲۱۸؛یوسف حلّی، قسم ۱، ص ۱۳۱ـ ۱۳۲</ref> شیروانی که در نیمه اول قرن سیزدهم به حلّه سفر کرده، شهر را دارای پنج‌هزار خانه و مردمی نیکوسرشت وصف کرده است.<ref>ص ۱۹۹</ref>
 
در ۱۲۹۷، حلّه یکی از هفت شهرستان (ولایت) استان (لواء) [[بغداد]] گردید<ref>سامی، قاموس الاعلام؛اسود، ج ۱، ص ۱۳۶</ref> و به‌تدریج توسعه و اهمیت یافت و نواحی مختلفی چون [[شوشه]]، [[مهاجرین]]، [[بَرمَلاحه]] و [[غامریه]] به آن پیوستند.<ref>عبدالجبار ناجی، ص ۲۰۵</ref>
 
===در قرن چهاردهم===
در دوران پادشاهی [[عراق]] (۱۳۰۰-۱۳۳۷ش/۱۹۲۱ـ ۱۹۵۸) که به‌دنبال شکست [[امپراتوری عثمانی]] در جنگ جهانی اول تشکیل شد، حلّه به سطح استان ارتقا یافت.<ref>یوسف حلّی، قسم ۱، ص۱۸۰-۱۸۲</ref>


==جمعیت==
==جمعیت==
confirmed، protected، templateeditor
۱۷۹

ویرایش